ترکمن ها و انقلاب اسلامي

يکي از فرازهاي مهم اقوام ايراني از جمله قوم ترکمن در ارتباط با حفظ هويت ملي، نقش آن ها در سرنوشت کلي ايران بوده است. در واقع علايق و دلبستگي هاي ملي باعث شد که ترکمن ها نيز در جنبش هاي ملي مانند مشروطيت، نهضت
يکشنبه، 23 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترکمن ها و انقلاب اسلامي
 ترکمن ها و انقلاب اسلامي

 

نویسنده: جعفر یوسفی





 

يکي از فرازهاي مهم اقوام ايراني از جمله قوم ترکمن در ارتباط با حفظ هويت ملي، نقش آن ها در سرنوشت کلي ايران بوده است. در واقع علايق و دلبستگي هاي ملي باعث شد که ترکمن ها نيز در جنبش هاي ملي مانند مشروطيت، نهضت ملي نفت و انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و همچنين در برابر خصومت هاي استکبار عليه ايران نقش خود را ايفاء کنند.

جنبش هاي ملي

ترکمن ها مانند ساير اقوام در جنبش هاي ملي مؤثر بوده اند. يکي از اين جنبش هاي مهم، نهضت مشروطيت است. اقوال مختلي در خصوص نقش ترکمن ها در اين جنبش وجود دارد. آن ها در نهضت مشروطه دو دسته بودند:
ترکمن هاي ضد مشروطه که عمدتاً خوانين بودند: اين ها به دلايل مختلفي از جمله 1- تماس شاه، درباريان و اشرافيت ضربه خورده يا در وحشت فرو رفته از ترس نهضت مشروطيت با سران ترکمن و تطميع آن ها، 2- تحريکات موسمي و مقطعي روس ها به ويژه قنسول روس در استرآباد، 3- ترس از مصوبات مجلس مشروطه از جمله حذف بخشي از تيول و زمينداري، باعث شد تا همه فئودال ها، خان ها و ملاکين بزرگ ايلات ترکمن بر ضد مشروطيت و به حمايت از محمدعلي شاه بپردازند ( بشيري، 1363، 729 ).
ترکمن هاي طرفدار جنبش مشروطه: اين ها توده مردم و قشر متوسط ترکمن ها به ويژه آن هايي بودند که پيوند بيشتري با زندگي شهري استرآباد، تجارت و مخصوصاً دوستان مشروطه طلب خود در استرآباد داشتند. به عنوان نمونه در يکي از گزارش هاي مخبر انگليسي ها در استرآباد در خصوص ترکمن هاي حامي مشروطيت آمده است: « در ذي حجه 1326 هجري قمري ( دسامبر 1909 ميلادي ) رحيم خان مقصودلو ( يکي از رهبران مشروطه طلبان استرآباد و از خان هاي روستاي سرخنکلاته )، صد و پنجاه نفر از ترکمانان يلقي و آتاباي را براي کمک به مجلس مشروطه به تهران فرستاد ». و يا در جاي ديگر مي نويسد: « کميسر روس با پنجاه سوار چکت « نظاميان روس » به گميش تپه آمده، چند نفر تراکمه جعفرباي را که مشروطه خوه بودند و در غل و زنجير به خدمت محمدعلي شاه بردند، تعدادي هم فرار کردند. چند نفر قفقازي هم به گميش تپه رفته و پنج نفر ترکمان مشروطه طلب را گرفته به شهر استرآباد آورده و در قنسولخانه حبس کرده اند». اما برازنده ترين شخصيت مشروطه طلب ترکمان، « رجب آخوند » بود که آشکارا با محمدعلي شاه و تراکمه طرفدار وي در گميش تپه به مخالفت برخاست. او در زمان رضاشاه به نمايندگي تراکمه در مجلس نيز انتخاب شد. رجب آخوند به همراه « تويجان حاجي »، « صفر آخوند » و « عبدالله » ( پدر عبدالله زاده ها ) به طرفداري از مشروطه طلبان نشست هايي داشتند. اين عبدالله که به عبدالله مجلس معروف شده بود، رابط تراکمه مشروطه طلب با مشروطه خواهان استرآباد محسوب مي شد ( افشار و درياگشت، 1363، 282- 284 ).
در نهضت ملي نفت نيز بنابر اقوال تاريخي، ترکمن ها حضور داشته و در حمايت از نهضت و به طرفداري از دکتر مصدق وارد عمل شدند که پس از کودتا بر ضد مصدق، محمدرضا پهلوي به تقاص همکاري ترکمن ها با نهضت ملي به سرکوب آن ها پرداخت. به همين ترتيب نقش ترکمن ها در انقلاب اسلامي را به مراتب بيشتر از گذشته مي توان مشاهده کرد.
با پيروزي انقلاب اسلامي، به ويژه در دوران دفاع مقدس اوراق زريني از هويت فراگير ايراني متجلي گرديد. انقلاب اسلامي و جنگ و دفاع هشت ساله نشان داد که اقوام ايراني در سايه تار و پود وحدت ملي يعني ايراني بودن و اسلامي بودن آن چنان از حاکميت و يکپارچگي کشور دفاع مي کنند که در کارکرد حياتي اين دو مؤلفه مهم وحدت ملي ترديدي باقي نماند. انقلاب اسلامي و پس از آن هشت سال دفاع مقدس، ميراث سياسي و فرهنگي گرانبهايي است که تمام اقوام ايراني خلق کردند و همه آن ها اعم از آذري، کرد، بلوچ، ترکمن و عرب نقش اساسي و محوري در خلق آن داشته اند.
ترکمن ها هم مانند ساير اقوام ايراني به سرنوشت کشور خود حساس بوده و در شرايط مختلف انقلاب نسبت به آن احساس مسئوليت خود را نشان دادند. شهدايي که ترکمن ها در دوران هشت دفاع مقدس به انقلاب اعطا کردند، بيانگر اين احساس مسئوليت ملي است.

آمار کل شهدای ترکمن

شهر

تعداد

علی آباد

21

کلاله

90

بندر ترکمن

129

آزادشهر و رامیان

6

گنبد

93

مینودشت

4

گرگان

143

جمع

523

در ميان شهداي ترکمني دفاع مقدس، روحانيون اهل سنت ترکمن نيز ديده مي شوند. روحاني شهيد ابوبکر اونق نمونه اي از مجاهدت هاي روحانيون اهل سنت براي حفظ اسلام و نظام است. در کنار ترکمن هايي که براي حفظ کيان انقلاب و تماميت ارضي ايران به جبهه هاي جنگ روانه شده بودند، کسان ديگري از جمله شاعران نيز بودند که با سرودها و نغمه هاي الهي- آسماني خود، آنان را ياري داده و نقش خود را در حفظ انقلاب و کشور ايفا نمودند. در اين رابطه عبدالکريم کلته در يکي از فرازهاي شعر خود آورده است.
آنچا باتير ييگيت لير، ساواشدان وهم اتمه دي *** آلدي ابايداغين، بير پاراخات ياتمادي
توپراغيندا بیر قاريش، جان برسه هم ساتمادي *** قوجاق آچدي اوقلارا، ايزين قايغي اتمه دي
ظالملار، آلدي عبرت اول بستان جبهه ده
ترجمه: چه بسيار بوده اند جواناني که بي هيچ واهمه اي بيرق اسلام را به دست گرفتند و جنگيدند. چه بسيار بوده اند جواناني که به خاطر عزت و شرافت وطنشان حتي از يک وجب از خاک سرزمينشان نگذشتند و با جان و دل در برابر گلوله دشمنان سينه سپر کرده اند و به ستمگران در جبهه بستان درس سختي داده اند.
ارازمحمد ايري، از شاعران ترکمني ديگري است که با ژرف نگري و بينشي متعهدانه به بيان رشادت ها و فداکاري هاي رزمندگان پرداخته و اشعار پرشوري را به ملت و خانواده شهيدان نثار کرده است:
دين يولينده حقه اوزين تانيدان *** دوسته قوات بريپ دوشمان اوليدن
اسلامينگ يولينده جانيندان اوتن *** اديييپ، برک چاليشان شهيدلر
ترجمه: شهيدان راه خدا، آشناي حقند و يار و ياور دوستان و درهم کوبنده دشمنانند. شهيدان در راه اسلام، از جان خود مايه گذاشته اند وا گويان، سرفراز و مغرور جنگيدند.
مرحوم قربان گلدي آهونبر نيز جانفشاني در راه وطن را آرزو و افتخاري مي داند که راه و رسم نياکان بوده است:
ايليم- گونوم يودوميزينگ اوغروندا اؤايسامدا ذره آرمان يوق من ده
يوردا و پادارليق آتالار دأبي وپا يوغرولاندير قان بيلن تن ده
ترجمه: آرزوي ديگرم نيست اگر در راه وطن و جامعه فدا شوم. وفاداري به وطن رسم نياکان است تن و خونم نيز سرشته از وفاداري است.
ستار سوقي از شاعران پيشکسوت معاصر در مسمط ترجيعي معروف خود به نام « ظالم امريکا » که ورد زبان مردم شده، با اشاره به دشمن مشترک و ديرينه مردم ايران حس و عاطه ملي و انساني را چنان با بيان ظلم ستيزانه آميخته است که هر شنونده و خواننده اي را به شدت منقلب مي سازد:
ير يوزوندن ظلمينگي بير گون کسر دونيا سنينگ
قان ايچن ژنرال لارينگ داردان آسار بير گون سنينگ
غريب ايل لر بيرله شيب تختينگ ييقار بير گون سنينگ
پنجه لنگدن قان داميب دور ظاليم امريکا سنينگ
ير يوزوندن ظلمينگي بير گونه کسر دونيا سنينگ
ترجمه: اهل جهان روزي از روي زمين بساط ظلم تو را برخواهند چيد و ژنرال هاي خون خوار تو را به دار خواهند آويخت. در آن روز ملل مستضعف با اتحاد، تخت تو را بر زمين خواهند انداخت. اي امريکاي ظالم از پنجه هايت خون مي چکد. اهل جهان روزي از روي زمين بساط ظلم تو را برخواهند چيد.
در اين شعر که وطن دوستي و ظلم ستيزي در آن موج مي زند، شاعر با ياد کردن از شهداي ترکمن صحرا در جنگ تحميلي، جفاهاي رفته بر خرمشهر، خوزستان، آبادان و کردستان را در قالب موسيقي دلنشين شعر و الفاظ حماسي به گوش جان مخاطبان مي خواند. در بند پاياني اين شعر، امريکا مظهر ناامني هاي جهان و تبعيض نژادي است. شاعر آرزومند است که روزي مردم جهان، بناي ظلم امريکا را از ريشه برکنند.
وي در شعر « شهيد برنلر اوچون » با تکريم خانواده شهدا و همدردي با ايشان، ملت ايران را مديون و قدردان صبر و همت آنان مي شمارد و يا هنگامي که آزادگان دفاع مقدس به وطن بازمي گردند عاطفه بي قرار و حس ملّي شاعر برانگيخته مي شود:
ييتن يوسف لر کنعان دولانيپ گليأر بوگون *** غارلاواچ لار آشيانا دم به دم قونيار بوگون
ترجمه: يوسف گم گشته امروز به کنعان بازمي آيد. پرستوها لحظه به لحظه بر آشيان خود مي نشينند.
از ديگر نمودهاي تجلي هويت ملي در شعر معاصر ترکمن تصوير فداکاري ملت ايران در طول تاريخ بر ضد تجاوز دشمنان است، چنانچه شاعر روان شاد، « آنه محمد ساده » متخلص به سانجار: سنجر، از مدافعان وطن در برابر حمله اسکندر و تيمور ياد مي کند و با پيوند آن با عصر حاضر و تجاوز دشمن به ميهن اسلامي مي گويد: اکنون نيز که آسمان وطن در اثر تجاوز دشمن تيره شده است، اين وطن، جان فدايان بي شماري از تو دفاع خواهند کرد؛ چنانچه تاريخ اين را ثابت کرده است و فرزندانت تو را از گزند متجاوزان حفظ نموده اند.
اوريش اودونا يانيب/ غارالدي گؤگينگ واتان/ ايل گونونگ حاسراتيندان/سارالدي باغينگ واتان
ياس توتوب باشين اگدي/ دماوند داغينگ واتان/ سينامدا يارالار بار/ يور کده داغينگ واتان
من من ديين اوغون لانگ/ ياد ايل لرده بنديوان / دؤشون گريب سن ديييب/ نيچه لري بردي جان
گره گ بولسا ينه ده/ سنگ اوچون جان برجگ کأن/ بودنيأده يالنگيزيم/ هم آرقا داغيم واتان
اينسه- ده باسيب آلجي لار/ نفسينگ مکر اوينوندن/ آغير مسلط بولوب/ اولي ايلينگ بوينوندان
گؤرش يولونا دوشدي/ اؤنن لر گول قوينونگدان/ مدد کأريم حوسداريم/ ياقين ايراغيم واتان
شوراتي اشک بولوب/ داغ لار آشان اسکندر/ مداييني کول اديب/ قوچاق لاري آسان دير
اما کيم ازان بولسا/ يوردونده يل اؤن دير/ باقسام اوزاق کچميشه/ سارسار يوره گيم واتان
شهرلرينگ توزديران/ تيمور اولي بلادي/ نه عاليمي سيلابدي/ نه سيلابدي اولادي
سوراغ دارينا چکيب حافظ يالي سلطاني / گدملّيکده سانجيبدي/ سانگا ياراغين واتان
بوگونکي پألي آزان/ پس دير عجيزدير آشا/ سن بيرليگينگ فکرينده/ اول اما گويچدن نأشه
شهيدليگينگ پيشه سي/ باقي ينگيلمز پيشه/ بييک ايشينگ ايلري/ دييسه م ديله گيم واتان.
ترجمه: اي وطن! آسمانت در آتش جنگ سوخت و تيره گون شد و باغت در غم مردمانت زرد و پژمرده شد. کوه دماوندت در سوگ تو سر فرو افکند. اي وطن! زخم ها در سينه و داغ تو در دل دارم. فرزندان فخرمندت در ايل بيگانه اسيرند. بسي از آنان سينه سپر کرده، وطن گويان جان فدا کردند. اگر ضرورت باشد، فداکارانت بسيارند. اين وطن! در اين دنيا يگانه پشت و پناهم تويي. گرچه متجاوزان از بازيچه نفس مکار، بر گردن ملت بزرگ ما با سلطه سنگين خود آويختند، آنان که در آغوش نرم و لطيف تو پرورده شدند، به راه مبارزه قدم نهادند. اي وطن! ياور و مطلوب دور و نزديک من تويي. اسکندري که با الاغ شهرت خويش کوه ها پشت سر نهاد، مداين را به خاکستر نشاند و جوانمردان را برآويخت. هر که با گمراهي چنين کرد، باد مخالف بر او وزيدن گرفت. اگر به تاريخ دور و درازت بنگرم، دلم به لرزه افتد. تيمور که شهرهايت را بر باد داد، چه بلاي عظيمي بود. نه عالم را تکريم کرد و نه اولاد اوتاد را. سلطاني چون حافظ را به دار پرسش کشاند. اي وطن! از ناداني به تو شمشير فرو زد. متجاوز و طمع کار امروزين تو بسي ناتوان و فرومايه است. اي وطن! تو در فکر يگانگي هستي اما او مست بازوي خويش است. فرهنگ شهادت، فرهنگي بي شکست است. اي وطن! دعايم اين است که کارهايت رو به رونق باشد.
شاعر سخندان، ابراهيم بدخشان، وصيت خود را در ميدان جنگ به شعر نگاشته، رزم جوانان را در همان دوران جواني خويش گوشزد نموده است. وي فدا شدن جوانان براي امام وطن را در حالي که از يار و ديار خويش دور افتاده اند، با اندوه بسيار ياد مي کند. بند آغازين شعر او تصوير زيباي غم انگيزي دارد:
قولوم حاسسا بولوب دييه ن اتمه يار يوزوب باريان بير آيليغانچ دريادا
نه ها اؤنگه گيديأن نه ده غارق بوليان وصيت دييه ن اينگ ببر ايمنچ دريادا
ترجمه: دستانم از فرط خستگي در اختيارم نيست. در درياي هولناکي شناکنان مي روم. در اين درياي رعب آور وصيت نه به پيش توانم رفت و نه غرقه خواهم شد.
شهرت شاعر، منصور طبري ( متخلص به تورکمن اوغلي ) گرچه بيشتر مرهون طنزهاي قومي- فرهنگي است، او نيز مانند ديگر شاعران وطن، شهيدان، جانبازان و آزادگان را به نيکي ياد کرده، دشمن متجاوز را خوار و منکوب مي دارد:
شهيد لرميز کوپلدي/ قيزيل قانلار دؤکوليب/ اله دوشيدي نيجه سي/ اسير بولدي توتوليب
واتانا ساوغات دييب/ گؤلريني برديلر/ واطانينگ اوياديغني/ يورک بيله گؤديلر... ( رحيمي داشلي برون، 1384 ).
ترجمه: خون هاي سرخ بر زمين ريخت و شهدايمان افزون شد. بسي نيز به دست دشمن اسير شدند. بعضي، چشمان خود را به خاطر وطن هديه دادند و بيداري وطن را با چشم دل ديدند ( شادمهر، 1377، 26- 29).
منبع مقاله :
يوسفي، جعفر، (1391)، قوم ترکمن، تهران: نشر اميرکبير، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط