خانواده و نقش آن در ابراز مهرورزي
نويسنده:شعله سبزواري
منبع:روزنامه رسالت
منبع:روزنامه رسالت
اشاره:
جامعه بشرى بافت و ترکيبى از روابط گوناگون دارد و دوستى و محبت جزيى از زندگى اجتماعى آنان محسوب مىشود. چگونگى اين روابط در سعادت و رفاه و ترقى و تکامل زندگى اجتماعى انسانها سهم بسزايى دارد و از آنجا که قانونگذار اسلام به زيست اجتماعى و روابط بين افراد اهميت فراوان داده است نگارنده در نظر دارد به تجزيه و تحليل اين روابط و چگونگى تاثير آن در زندگى اجتماعى بپردازد. در اين مقاله سخن از پيوندى نيرومند و موثر به نام رابطه دوستى و محبت در خانواده به ميان مىآيد که بسيار بااهميت و سازنده است و اگر در چارچوب درست به کار نرود ويران کننده است، در اين مقاله از کتابها و منابع مختلف استفاده شده و انشاءالله براى تمام طبقات جامعه مفيد بوده و در راه رشد و ترقى آنان موثر باشد؛
“فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم.”
پس به لطف و رحمت الهى با آنان نرمخو و پرمهر شدى واگر تندخو و سخت دل بودى هر آئينه از پيرامونت پراکنده مىشدند. پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه.
خداوند در قرآن مىفرمايد:
“و رحمتى وسعت کل شي”. و رحمت من همه چيز را فرا گرفته است.
خداى رحمان درباره خود فرموده است:
“کتب و تکلم على نفسه الرحمه”.پروردگارتان مهر و رحمت را بر خود مقرر کرده است.
جهان آفرينش براساس رحمت و محبت سامان يافته است و بدان کمال مىيابد و پيامبراکرم(ص) جلوه تام رحمت و محبت الهى روش تربيتش بر رحمت و محبت استوار بود.
خداى متعال آن حضرت را چنين معرفى مىکند؛
“و ما ارسلناک الا رحمه اللعالمين”.و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.
رسول خدا(ص) مردمان را با محبت از رذايل دور ساخت و به فضايل آراست. از علي(ع) نقل شده است که از رسول خدا(ص) درباره روش و سنت آن حضرت پرسيدم، فرمود: “والحب اساسي” محبت بنياد و اساس از روش و سنت من است. پيامبر اکرم(ص) با روش محبت توانست سرسختترين مردمان را متحول و منقلب سازد و به صفات الهى متصف نمايد. “انس بن مالک” در توصيف آن حضرت چنين گفته است: “کان رسولالله(ص) من اشد الناس لطفا بالناس” رسول خدا(ص)بيشترين لطف و محبت را به مردم داشته است.
“تاثير نيروى محبت و ارادت در زايل کردن رذايل اخلاقى از دل از قبيل تاثير مواد شيميايى بر روى فلزات است، مثلا يک کليشه ساز با تيزاب اطراف حروف را از بين مىبرد نه با ناخن و يا سرچاقو و يا چيزى از اين قبيل اما تاثير نيروى عقل در اصلاح مفاسد اخلاقى مانند کار کسى است که بخواهد ذرات آهن را از خاک با دست جدا کند چقدر رنج و زحمت دارد؟ اگر يک آهنرباى قوى در دست داشته باشد ممکن است با يک گردش همه آنها را جدا کند، نيروى ارادت و محبت مانند آهن ربا صفات رذيله را جمع مىکند و دور مىريزد. به عقيده اهل عرفان، محبت و ارادت پاکان و کملين همچون دستگاه خودکارى خود به خود رذايل را جمع مىکند و بيرون مىريزد. حالت مجذوبيت اگر جا بيفتد از بهترين حالات است واين است که تصفيهگر و نبوغ بخش است.
1- محبت براى انسان يک نياز طبيعى است. چنان که انسان به آب و غذا نياز دارد به محبت نيز نياز دارد. انسان نفس خويش را طبعا دوست دارد و دلش مىخواهد که محبوب ديگران باشد. کودک بيش از بزرگترها به اين امر نياز دارد. کودک چندان توجهى ندارد که در کوخ زندگى مىکند يا در کاخ. به نوع لباس و غذاى خود نيز چندان توجهى ندارد اما در اين جهت که محبوب ديگران هست يا نه؟ کاملا توجه و حساسيت دارد.
2- از آنجا که محبت چون يک نياز طبيعى است وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تاثير فراوانى دارد. کودکى که در محيط گرم محبت پرورش مىيابد روانى شاد و دلى آرام و بانشاط دارد. به زندگى اميدوار و دلگرم بوده و خود را در اين جهان پرآشوب تنها و بىکس نمىداند تا به دنبال تعادل و آرامش نفسانى خويش را از دست بدهد. در پرتو محبت صفات عالى انساني، عواطف و احساسات کودک نيز به خوبى پرورش مىيابد و نتيجه آن پرورش انسانى متعادل خواهد بود.
3- سلامت جسم و احساس محبوبيت در آرامش نفس موثر است. آرامش نفس نيز بدون شک در سلامت اعصاب و جسم تاثير بسزايى خواهد داشت. جسم و جان کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر اشباع مىشود و از آرامش نفسانى واعتماد برخوردار است بهتر از کودکى که فاقد چنين نعمت بزرگى است، رشد و پرورش نمىيابد.
4- کودک در محيط گرم محبت، اظهار محبت را از پدر و مادر ياد مىگيرد، خوش قلب، خيرخواه وانسان دوست بار مىآيد. چون طعم شيرين محبت را چشيده در فرداى زندگى حاضر است اين عمل را نسبت به ديگران انجام دهد. چنين انسانى وقتى بزرگ شد، همين اظهار محبت را نسبت به همسر، فرزندان، دوستان و معاشرين خود انجام خواهد داد. با محبتهاى گرم خود همه را شاداب مىگرداند و در مقابل از محبتهاى متقابل ديگران نيز برخوردار خواهد شد.
5- به محبت کننده علاقه پيدا مىکند. چون انسان حب ذات دارد، علاقهمندان خود را نيز دوست داشته و نسبت به آنان خوشبين مىشود. وقتى کودک مورد محبت پدر ومادر قرار گرفت، متقابلا به آنان علاقهمند مىگردد. پدر و مادر را افرادى قدرشناس، خيرخواه و قابل اعتماد مىشناسد و به حرف آنان بهتر گوش مىدهد. چنين پدر و مادرى بدون شک بهتر مىتوانند در تربيت صحيح فرزندان خويش موفق باشند.
6- اظهار محبت، کودک، را از ابتلا به عقده کمبود نفسانى و احساس حقارت مصون مىدارد. برعکس کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر محروم بوده، با نياز او درست اشباع نشده، در نفس خويش احساس محروميت مىکند. نسبت به پدر و مادر و ديگران که او را دوست ندارند، عقده نفسانى پيدا مىکند. چنين انسانى در معرض هرگونه انحراف و فسادى خواهد بود. به عقيده بسيارى از دانشمندان اکثر تندخويىها، خشونتها، لجبازىها، زورگويىها، بدبينىها، اعتيادها، افسردگىها، گوشهگيرىها، نااميدىها و ناسازگارىهاى افراد معلول عقده حقارتى است که در اثر محروميت از محبت به وجود آمده است. در اثر اين عقده حقارت ممکن است دست به دزدي، قتل نفس و يا طغيان بزند تا از پدر و مادر و مردمى که او را دوست ندارد انتقام بگيرد .حتى ممکن است خودکشى کند تا از وحشت دردناک محبوب نبودن نجات يابد.
دزدى و جنايت و طغيانهايى که به وسيله کودکان و نوجوانان و جوانان به وجود مىآيد غالبا معلول همين عقده روانى مىباشد. بسيارى از کودکان و نوجوانى که از منزل و شهر و ديار خود فرار کردهاند انگيزه فرار خود را کم مهرى پدر و مادر دانستهاند.
در اثر همين کمبود محبت واحساس بىپناهى که دختر جوان در مقابل چند جمله مودتآميز يک جوان فريبکار خود را مىبازد و تسليم هوس بازىهاى او مىگردد و آينده خويش را تباه مىسازد. بنابراين اظهار محبت را مىتوان به عنوان يکى از عوامل مهم جلوگيرى از مفاسد اخلاقى اجتماعى معرفى نمود.از اين مجموع چنين نتيجه مىگيريم که محبتهاى گرم پدر و مادر را مىتوان به عنوان يکى از عوامل مهم و موثر در تربيت دانست.از اين رو دين مقدس اسلام که به مسائل تربيتى کاملا عنايت دارد، درباره محبت به کودکان توصيههاى فراوانى نموده است، براى نمونه:
امام صادق(ع) فرمود: “خدا بندهاش را به واسطه شدت محبتى که نسبت به فرزند خود دارد، مورد رحمت قرار مىدهد.”
و فرمود: “حضرت موسى از خداى متعال سوال کرد:افضل اعمال چيست؟ فرمود: دوست داشتن فرزندان از بهترين اعمال است، زيرا آفرينش آنان بر توحيد است واگر مرگشان فرا رسيد به رحمت من داخل بهشت خواهند شد.”
پيغمبراکرم(ص) فرمود: “کودکان را دوست بداريد و با آنان مهربانى کنيد و هرگاه که به آنان وعده داديد، به وعده خود عمل نماييد زيرا آنان شما را روزىدهنده خود مىدانند.” همچنين فرمود: “فرزندان خود را زياد ببوسيد زيرا در برابر هر بوسهاى درجهاى از شما در بهشت بالا مىرود که بين درجات آن به مقدار پانصد سال فاصله است.”
روايت شده: “مردى خدمت رسول خدا رسيد و عرض کرد: تاکنون هيچ کودکى را نبوسيدهام. وقتى بيرون رفت پيامبر به اصحاب فرمود:به نظر من اين مرد اهل دوزخ مىباشد.”
پيامبر اکرم فرمود: “کسى که به کودکان ترحم نکند و به بزرگسالان احترام ننمايد از ما نيست.”
اميرالمومنين(ع) در وصيت خود فرمود: “با کودکان مهربانى کن و احترام بزرگان را نگه دار.”
محبت به فرزند سيره رسول خدا و ائمه اطهار(ع) بوده است. علاقه شديد پيامبر نسبت به امام حسن و امامحسين(ع) معروف و مشهور است. براى نمونه: ابوهريره مىگويد:
رسول خدا(ص) حسن را مىبوسيد. يک روز اقرع عرض کرد: من داراى ده فرزند هستم ولى تاکنون هيچيک را نبوسيدهام. پيامبر فرمود: کسى که به ديگران ترحم نکند مورد رحمت خدا قرار نخواهد گرفت.
براء بن عازب مىگويد: رسول خدا را ديدم که حسين را در آغوش گرفته بود و مىفرمود: خدايا من حسين را دوست مىدارم تو نيز او را دوست بدار.
ابن عباس مىگويد:
نزد رسول خدا بودم، در حالى که ابراهيم فرزندش را روى زانوى چپ و حسين را روى زانوى راست نشانده بود. گاهى ابراهيم را مىبوسيد و گاهى حسين را، در همين حال جبرئيل نازل شد و از جانب خدا وحى آورد.
پيامبر(ص)در اين باره چنين سفارش کرده است: “کودکان را دوست بداريد و به ايشان مهر ورزيد و چون به آنان وعدهاى داديد، به وعده خود وفا کنيد.”
بهترين وسيله براى رشد شخصيت، تلطيف عواطف ومحبت است ، خداوند بندگانش را به ابراز محبت تشويق کرده است . ازامام صادق ( ع) روايت شده است که فرمود :” خداوند به خاطر محبت انسان به فرزندش بدو رحمت مىکند“.اين محبت بايد در همه وجود جلوه داشته باشد ، چنانکه امام صادق ( ع) ازرسول خدا (ص) روايت کرده است که آن حضرت فرمود :” هرکه فرزندش راببوسد ، خداى بزرگ درنامه عملش حسنهاى برايش ثبت کند ، هرکه فرزندش را شاد کند ، خداوند او را در قيامت شاد نمايد. “
آنان که کودکان را از محبت خود محروم مىکنند ، از حقيقت انسانى بىبهرهاند وفقط ظاهرى ازانسان دارند.البته بايد توجه داشت که روشهاى تربيت بايد تابع اصول تربيت باشد وآنها رازير پانگذارد ، وروش محبت زمانى مفيد وکارساز خواهد بود که از اعتدال خارج نگردد وبه افراط وتفريط کشيده نشود . کمبود محبت وزيادهروى در ابراز محبت ، کودکان را از اعتدال به در مىبرد وآنان رابه سوى ناتوانى وناسالمي، خوارى وپستى وناهنجارىهاى رفتارى سوق مىدهد .محبتى که جان و تن انسان راشکوفا مىکند ، محبتى است معتدل وراستين وبه دور از تکلف و تصنع ومتناسب با سن وسال و وضع وحال کودک است،چنين محبتى نبايد به تبعيض آلوده شود ، زيرا تبعيض در محبت ميان فرزندان مانند آن است که نسبت به برخى افراط و نسبت به برخى تفريط درمحبت شده است.
جامعه بشرى بافت و ترکيبى از روابط گوناگون دارد و دوستى و محبت جزيى از زندگى اجتماعى آنان محسوب مىشود. چگونگى اين روابط در سعادت و رفاه و ترقى و تکامل زندگى اجتماعى انسانها سهم بسزايى دارد و از آنجا که قانونگذار اسلام به زيست اجتماعى و روابط بين افراد اهميت فراوان داده است نگارنده در نظر دارد به تجزيه و تحليل اين روابط و چگونگى تاثير آن در زندگى اجتماعى بپردازد. در اين مقاله سخن از پيوندى نيرومند و موثر به نام رابطه دوستى و محبت در خانواده به ميان مىآيد که بسيار بااهميت و سازنده است و اگر در چارچوب درست به کار نرود ويران کننده است، در اين مقاله از کتابها و منابع مختلف استفاده شده و انشاءالله براى تمام طبقات جامعه مفيد بوده و در راه رشد و ترقى آنان موثر باشد؛
روش محبت
هيچ روشى چون روش محبت در تربيت آدمى موثر نيست و مفيدترين روشهاى تربيت نيز با نيروى اعجابانگيز محبت کارايى پيدا مىکنند. نيروى محبت از نظر تربيتى نيروى عظيم و کارسازى است و بهترين تربيت آن است که بدين روش تحقق يابد. خداى سبحان پيامبر گرامىاش را به زينت محبت به تمامى مخلوقات آراسته بود و آن حضرت با چنين روشى در تربيت انسانها توفيق يافت. قرآن کريم مىفرمايد:“فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم.”
پس به لطف و رحمت الهى با آنان نرمخو و پرمهر شدى واگر تندخو و سخت دل بودى هر آئينه از پيرامونت پراکنده مىشدند. پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه.
سنت محبت
هستى به رحمت و محبت وجود يافته است و بر اين مبنا تربيت مىيابد. وجود رحمت حق است و هر موجودى به سبب رحمت رحيميه حق به کمال شايسته خود مىرسد. خداوند در سرشت هر موجودى عشق ذاتى سير به سوى کمال خود را ايجاد کرده است و روش محبت در تربيت بر اين حقيقت وجودى استوار است.خداوند در قرآن مىفرمايد:
“و رحمتى وسعت کل شي”. و رحمت من همه چيز را فرا گرفته است.
خداى رحمان درباره خود فرموده است:
“کتب و تکلم على نفسه الرحمه”.پروردگارتان مهر و رحمت را بر خود مقرر کرده است.
جهان آفرينش براساس رحمت و محبت سامان يافته است و بدان کمال مىيابد و پيامبراکرم(ص) جلوه تام رحمت و محبت الهى روش تربيتش بر رحمت و محبت استوار بود.
خداى متعال آن حضرت را چنين معرفى مىکند؛
“و ما ارسلناک الا رحمه اللعالمين”.و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.
رسول خدا(ص) مردمان را با محبت از رذايل دور ساخت و به فضايل آراست. از علي(ع) نقل شده است که از رسول خدا(ص) درباره روش و سنت آن حضرت پرسيدم، فرمود: “والحب اساسي” محبت بنياد و اساس از روش و سنت من است. پيامبر اکرم(ص) با روش محبت توانست سرسختترين مردمان را متحول و منقلب سازد و به صفات الهى متصف نمايد. “انس بن مالک” در توصيف آن حضرت چنين گفته است: “کان رسولالله(ص) من اشد الناس لطفا بالناس” رسول خدا(ص)بيشترين لطف و محبت را به مردم داشته است.
نقش محبت در تربيت
انسان به فطرت خود نيازمند محبت است و با هيچ چيز چون محبت نمىتوان آدمى را متحول ساخت و او را به سوى کمال سير داد. محبت سرمنشاء تربيت نفوس و نرم شدن دلهاى سخت است، زيرا با هيچ چيز ديگر مانند محبت نمىتوان در دل آدميان راه برد و دل ايشان را به دست آورد و آنان را از سرکشى و نادرستى و پليدى بازداشت و به بندگى و راستى و درستى واداشت. به بيان استاد شهيدمطهري:“تاثير نيروى محبت و ارادت در زايل کردن رذايل اخلاقى از دل از قبيل تاثير مواد شيميايى بر روى فلزات است، مثلا يک کليشه ساز با تيزاب اطراف حروف را از بين مىبرد نه با ناخن و يا سرچاقو و يا چيزى از اين قبيل اما تاثير نيروى عقل در اصلاح مفاسد اخلاقى مانند کار کسى است که بخواهد ذرات آهن را از خاک با دست جدا کند چقدر رنج و زحمت دارد؟ اگر يک آهنرباى قوى در دست داشته باشد ممکن است با يک گردش همه آنها را جدا کند، نيروى ارادت و محبت مانند آهن ربا صفات رذيله را جمع مىکند و دور مىريزد. به عقيده اهل عرفان، محبت و ارادت پاکان و کملين همچون دستگاه خودکارى خود به خود رذايل را جمع مىکند و بيرون مىريزد. حالت مجذوبيت اگر جا بيفتد از بهترين حالات است واين است که تصفيهگر و نبوغ بخش است.
هرکه را جامه زعشقى چاک شد
او زحرص و عيب کلى پاک شد
شادباش اى عشق خوش سوداى ما
اى طبيب جمله علتهاى ما
اى دواى نخوت و ناموس ما
اى تو افلاطون و جالينوس ما
جسم خاک از عشق برافلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
خوى آدمى و هويت انسانى او با محبت شکوفا مىشود زيرا محبت گوهر وجود آدمى را جلا مىدهد و زنگارهاى آن را مىزدايد و چون اکسيرى انسان را متحول مىسازد و به انسان شور و شوق زندگى و قوت و قدرت پايندگى مىبخشد و به زندگى معنا مىدهد. او زحرص و عيب کلى پاک شد
شادباش اى عشق خوش سوداى ما
اى طبيب جمله علتهاى ما
اى دواى نخوت و ناموس ما
اى تو افلاطون و جالينوس ما
جسم خاک از عشق برافلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
نقطه نورى که نام او خودى است
زير خاک ما شرار زندگى است
از محبت مىشود پايندهتر
زندهتر سوزندهتر تابندهتر
از محبت اشتعال جوهرش
ارتقاى ممکنات مضمرش
فطرت او آتش اندوزد زعشق
عالم افروزى بياموزد زعشق
محبت عاملى مهم در سلامت روحى و اعتدال روانى انسان است. استوارى شخصيت و سلامت رفتار آدمى تا اندازهاى زياد به محبتى بستگى دارد که در زندگى مىبيند. محيط خانوادگى آکنده از محبت سبب تاليف عواطف و رشد فضايل در افراد مىشود و کسانى که در محيطى با محبت پرورش مىيابند، به ارجمندى مىرسند و مىآموزند ديگران را دوست بدارند و در اجتماع رفتارى انسانى داشته باشند. با گرماى محبت است که زندگى معنا مىيابد و استعدادهاى انسان شعله مىکشد وانگيزه تلاش و خلاقيت فراهم مىشود. زير خاک ما شرار زندگى است
از محبت مىشود پايندهتر
زندهتر سوزندهتر تابندهتر
از محبت اشتعال جوهرش
ارتقاى ممکنات مضمرش
فطرت او آتش اندوزد زعشق
عالم افروزى بياموزد زعشق
از محبت جذبهها گردد بلند
ارج مىگردد ازو تا ارجمند
بىمحبت زندگى ماتم همه
کاروبارش زشت و نامحکم همه
عشق صيقل مىزند فرهنگ را
جوهر آئينه بخشد سنگ را
اهل دل را سينه سينا دهد
با هنرمندان يد بيضا دهد
ارج مىگردد ازو تا ارجمند
بىمحبت زندگى ماتم همه
کاروبارش زشت و نامحکم همه
عشق صيقل مىزند فرهنگ را
جوهر آئينه بخشد سنگ را
اهل دل را سينه سينا دهد
با هنرمندان يد بيضا دهد
نقش محبت در تربيت کودکان
محبت در پرورش صحيح و متعادل جسم و جان کودک تاثيرات فراوانى دارد که در امور زير خلاصه مىشود:1- محبت براى انسان يک نياز طبيعى است. چنان که انسان به آب و غذا نياز دارد به محبت نيز نياز دارد. انسان نفس خويش را طبعا دوست دارد و دلش مىخواهد که محبوب ديگران باشد. کودک بيش از بزرگترها به اين امر نياز دارد. کودک چندان توجهى ندارد که در کوخ زندگى مىکند يا در کاخ. به نوع لباس و غذاى خود نيز چندان توجهى ندارد اما در اين جهت که محبوب ديگران هست يا نه؟ کاملا توجه و حساسيت دارد.
2- از آنجا که محبت چون يک نياز طبيعى است وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تاثير فراوانى دارد. کودکى که در محيط گرم محبت پرورش مىيابد روانى شاد و دلى آرام و بانشاط دارد. به زندگى اميدوار و دلگرم بوده و خود را در اين جهان پرآشوب تنها و بىکس نمىداند تا به دنبال تعادل و آرامش نفسانى خويش را از دست بدهد. در پرتو محبت صفات عالى انساني، عواطف و احساسات کودک نيز به خوبى پرورش مىيابد و نتيجه آن پرورش انسانى متعادل خواهد بود.
3- سلامت جسم و احساس محبوبيت در آرامش نفس موثر است. آرامش نفس نيز بدون شک در سلامت اعصاب و جسم تاثير بسزايى خواهد داشت. جسم و جان کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر اشباع مىشود و از آرامش نفسانى واعتماد برخوردار است بهتر از کودکى که فاقد چنين نعمت بزرگى است، رشد و پرورش نمىيابد.
4- کودک در محيط گرم محبت، اظهار محبت را از پدر و مادر ياد مىگيرد، خوش قلب، خيرخواه وانسان دوست بار مىآيد. چون طعم شيرين محبت را چشيده در فرداى زندگى حاضر است اين عمل را نسبت به ديگران انجام دهد. چنين انسانى وقتى بزرگ شد، همين اظهار محبت را نسبت به همسر، فرزندان، دوستان و معاشرين خود انجام خواهد داد. با محبتهاى گرم خود همه را شاداب مىگرداند و در مقابل از محبتهاى متقابل ديگران نيز برخوردار خواهد شد.
5- به محبت کننده علاقه پيدا مىکند. چون انسان حب ذات دارد، علاقهمندان خود را نيز دوست داشته و نسبت به آنان خوشبين مىشود. وقتى کودک مورد محبت پدر ومادر قرار گرفت، متقابلا به آنان علاقهمند مىگردد. پدر و مادر را افرادى قدرشناس، خيرخواه و قابل اعتماد مىشناسد و به حرف آنان بهتر گوش مىدهد. چنين پدر و مادرى بدون شک بهتر مىتوانند در تربيت صحيح فرزندان خويش موفق باشند.
6- اظهار محبت، کودک، را از ابتلا به عقده کمبود نفسانى و احساس حقارت مصون مىدارد. برعکس کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر محروم بوده، با نياز او درست اشباع نشده، در نفس خويش احساس محروميت مىکند. نسبت به پدر و مادر و ديگران که او را دوست ندارند، عقده نفسانى پيدا مىکند. چنين انسانى در معرض هرگونه انحراف و فسادى خواهد بود. به عقيده بسيارى از دانشمندان اکثر تندخويىها، خشونتها، لجبازىها، زورگويىها، بدبينىها، اعتيادها، افسردگىها، گوشهگيرىها، نااميدىها و ناسازگارىهاى افراد معلول عقده حقارتى است که در اثر محروميت از محبت به وجود آمده است. در اثر اين عقده حقارت ممکن است دست به دزدي، قتل نفس و يا طغيان بزند تا از پدر و مادر و مردمى که او را دوست ندارد انتقام بگيرد .حتى ممکن است خودکشى کند تا از وحشت دردناک محبوب نبودن نجات يابد.
دزدى و جنايت و طغيانهايى که به وسيله کودکان و نوجوانان و جوانان به وجود مىآيد غالبا معلول همين عقده روانى مىباشد. بسيارى از کودکان و نوجوانى که از منزل و شهر و ديار خود فرار کردهاند انگيزه فرار خود را کم مهرى پدر و مادر دانستهاند.
در اثر همين کمبود محبت واحساس بىپناهى که دختر جوان در مقابل چند جمله مودتآميز يک جوان فريبکار خود را مىبازد و تسليم هوس بازىهاى او مىگردد و آينده خويش را تباه مىسازد. بنابراين اظهار محبت را مىتوان به عنوان يکى از عوامل مهم جلوگيرى از مفاسد اخلاقى اجتماعى معرفى نمود.از اين مجموع چنين نتيجه مىگيريم که محبتهاى گرم پدر و مادر را مىتوان به عنوان يکى از عوامل مهم و موثر در تربيت دانست.از اين رو دين مقدس اسلام که به مسائل تربيتى کاملا عنايت دارد، درباره محبت به کودکان توصيههاى فراوانى نموده است، براى نمونه:
امام صادق(ع) فرمود: “خدا بندهاش را به واسطه شدت محبتى که نسبت به فرزند خود دارد، مورد رحمت قرار مىدهد.”
و فرمود: “حضرت موسى از خداى متعال سوال کرد:افضل اعمال چيست؟ فرمود: دوست داشتن فرزندان از بهترين اعمال است، زيرا آفرينش آنان بر توحيد است واگر مرگشان فرا رسيد به رحمت من داخل بهشت خواهند شد.”
پيغمبراکرم(ص) فرمود: “کودکان را دوست بداريد و با آنان مهربانى کنيد و هرگاه که به آنان وعده داديد، به وعده خود عمل نماييد زيرا آنان شما را روزىدهنده خود مىدانند.” همچنين فرمود: “فرزندان خود را زياد ببوسيد زيرا در برابر هر بوسهاى درجهاى از شما در بهشت بالا مىرود که بين درجات آن به مقدار پانصد سال فاصله است.”
روايت شده: “مردى خدمت رسول خدا رسيد و عرض کرد: تاکنون هيچ کودکى را نبوسيدهام. وقتى بيرون رفت پيامبر به اصحاب فرمود:به نظر من اين مرد اهل دوزخ مىباشد.”
پيامبر اکرم فرمود: “کسى که به کودکان ترحم نکند و به بزرگسالان احترام ننمايد از ما نيست.”
اميرالمومنين(ع) در وصيت خود فرمود: “با کودکان مهربانى کن و احترام بزرگان را نگه دار.”
محبت به فرزند سيره رسول خدا و ائمه اطهار(ع) بوده است. علاقه شديد پيامبر نسبت به امام حسن و امامحسين(ع) معروف و مشهور است. براى نمونه: ابوهريره مىگويد:
رسول خدا(ص) حسن را مىبوسيد. يک روز اقرع عرض کرد: من داراى ده فرزند هستم ولى تاکنون هيچيک را نبوسيدهام. پيامبر فرمود: کسى که به ديگران ترحم نکند مورد رحمت خدا قرار نخواهد گرفت.
براء بن عازب مىگويد: رسول خدا را ديدم که حسين را در آغوش گرفته بود و مىفرمود: خدايا من حسين را دوست مىدارم تو نيز او را دوست بدار.
ابن عباس مىگويد:
نزد رسول خدا بودم، در حالى که ابراهيم فرزندش را روى زانوى چپ و حسين را روى زانوى راست نشانده بود. گاهى ابراهيم را مىبوسيد و گاهى حسين را، در همين حال جبرئيل نازل شد و از جانب خدا وحى آورد.
محبت به کودکان
انسان در مراحل اوليه زندگى و سالهاى نخستين به محبتى بيشتر نياز دارد و تاثير روش محبت در سازمان دادن به شخصيت کودک از هر روش ديگرى موثرتر است.پيامبر(ص)در اين باره چنين سفارش کرده است: “کودکان را دوست بداريد و به ايشان مهر ورزيد و چون به آنان وعدهاى داديد، به وعده خود وفا کنيد.”
بهترين وسيله براى رشد شخصيت، تلطيف عواطف ومحبت است ، خداوند بندگانش را به ابراز محبت تشويق کرده است . ازامام صادق ( ع) روايت شده است که فرمود :” خداوند به خاطر محبت انسان به فرزندش بدو رحمت مىکند“.اين محبت بايد در همه وجود جلوه داشته باشد ، چنانکه امام صادق ( ع) ازرسول خدا (ص) روايت کرده است که آن حضرت فرمود :” هرکه فرزندش راببوسد ، خداى بزرگ درنامه عملش حسنهاى برايش ثبت کند ، هرکه فرزندش را شاد کند ، خداوند او را در قيامت شاد نمايد. “
آنان که کودکان را از محبت خود محروم مىکنند ، از حقيقت انسانى بىبهرهاند وفقط ظاهرى ازانسان دارند.البته بايد توجه داشت که روشهاى تربيت بايد تابع اصول تربيت باشد وآنها رازير پانگذارد ، وروش محبت زمانى مفيد وکارساز خواهد بود که از اعتدال خارج نگردد وبه افراط وتفريط کشيده نشود . کمبود محبت وزيادهروى در ابراز محبت ، کودکان را از اعتدال به در مىبرد وآنان رابه سوى ناتوانى وناسالمي، خوارى وپستى وناهنجارىهاى رفتارى سوق مىدهد .محبتى که جان و تن انسان راشکوفا مىکند ، محبتى است معتدل وراستين وبه دور از تکلف و تصنع ومتناسب با سن وسال و وضع وحال کودک است،چنين محبتى نبايد به تبعيض آلوده شود ، زيرا تبعيض در محبت ميان فرزندان مانند آن است که نسبت به برخى افراط و نسبت به برخى تفريط درمحبت شده است.