بهائيت، استمرار انحراف
نويسنده:خدامرلد سلیمیان
منبع:درسنامه2-ص193تاص198
منبع:درسنامه2-ص193تاص198
بهائيت، فرقهاي منشعب از آيين بابيه است. بنيانگذار آيين بهايي، ميرزا حسينعلي نوري، معروف به بهاء الله است. اين آيين نيز نام خود را از همين لقب برگرفته است. وي در سال 1233ق در تهران به دنيا آمد و مانند برادرانش آموزشهاي مقدماتي ادب فارسي و عربي را زير نظر پدر و معلمان و مربيان گذراند. در زمان ادعاي بابيت سيد علي محمد شيرازي، در جمادي الاولي 1260، او جواني 28 ساله و ساكن تهران بود كه در پي تبليغ نخستين پيرو باب، ملاحسين بشرويهاي معروف به "باب الباب" در شمار نخستين گروندگان به باب در آمد. از آن پس، همراه برادرش، ميرزا يحيي صبح ازل يكي از فعّالترين افراد بابي شد و به ترويج بابيگري ـ بهويژه در نور و مازندرانـ پرداخت.
پيدايش فرقة «بهائيه»
در دوران جانشيني صبح ازل، حسينعلي مسؤول تمام امور بابي بود. رقابت دو برادر بر سر رهبري «بابيان» كم كم به اوج خود رسيد تا جايي كه طرفين يكديگر را به مرگ تهديد كردند؛ بنابراين در سال 1285 ق به دستور دولت عثماني، يحيي صبح ازل به قبرس، و حسين علي بهاء به عكّا در سرزمين فلسطين تبعيد شدند. در راه فلسطين، ميرزا حسينعلي ادعاي من يظهره اللّهي کرد. در همين ايام بود كه براي تشخيص طرفداران آن دو، اطرافيان صبح ازل به فرقه «ازليه» و پيروان ميرزا حسينعلي بهاء، فرقه «بهائي» ناميده شدند.
اما با مرگ يحيي صبح ازل، ازليه و به تبع آن، بابيان براي ابد فراموش شدند.
سرانجام دعوت ميرزا بهاء
وقتي ميرزا حسينعلي احساس كرد دعوت او مؤثّر افتاد و عدّهاي گرد او حلقه زدند، نوع دعوتش را در مراحل گوناگون زماني تغيير داد. وي پس از ادعاي «من يظهره الله» ادّعاي رسالت و شارعيت و سپس ادعاي حلول روح خدا در او به نحو تجسد و تجسّم كرد. او با عبارت «انا الهيكل الاعلي» از اين مطلب ياد ميکرد.
لازم ذكر است كه بهاء در بغداد و اسلامبول و ادرنه و نيز در عكا همواره با تقيّه و تظاهر به اسلام زندگي ميكرد، تا خشم حكومت عثيماني را بر ضد خود بر نينگيزد. وي در نماز جمعه عكّا شركت ميجست و در ماه رمضان، به روزهداري تظاهر ميكرد؛ با اين حال، رابطة سرّي خود را با «بابيّان» ايران كه بعدها «بهائي» نام گرفتند، قطع كرده و همواره مكتوبات و وحيهاي ادّعايي، يا تجلّيات «خدا منشآنة» خود را براي آنان ميفرستاد يا باز ميگفت.
وي سرانجام در سال 1892م (حدود 1309ق) پس از سالها سكونت در عكّا درگذشت و آنجا به خاك سپرده شد.
ميرزا حسينعلي، آثار متعددي نگاشت كه مهمترين آنها عبارت است از: ايقان در اثبات قائميت سيد عليمحمد باب كه آن را در آخرين سالهاي اقامت بغداد، در پاسخ پرسشهاي دايي سيد عليمحمد باب و جذب او به مسلك بابي، نگاشت. اقدس كه كتاب احكام بهائيان است و آن را در 1290ق يا اندكي پس از آن ـ زماني كه در عكا تحت نظر بود ـ تأليف كرد.2
پس از ميرزا حسينعلي، فرزندش عبدالبهاء رهبر بهائيان شد و نظام جديدي را در تفکرات بهائيت پديد آورد. وي در سفرهاي خود، تعاليم باب و بهاء را با آنچه در قرن نوزدهم در غرب، خصوصاً تحت عناوين روشنگري و مدرنيسم و اومانيسم متداول بود، آشتي داد. او تعاليم دوازدهگانة بهائيت را با الهام از همين آموزهها تدوين و عرضه کرد که عبارتند از: ترک تقليد، تطابق دين با علم و عقل، وحدت اساس اديان، بيت العدل، وحدت عالم انساني، ترک تعصبات، الفت و محبت ميان افراد بشر، تعديل معيشت عمومي، تساوي حقوق زنان و مردان، تعليم و تربيت اجباري، صلح عمومي و تحريم جنگ و وحدت خط و زبان.3
تعاليم دوازدهگانة يادشده، در ظاهر بسيار جذّاب و زيبا است و از طرفي شعارهاي تبليغاتي مؤثري در جذب افراد بهائي به اين آيين است؛ اما با عملکرد رهبران و پيروان آن در گذشته و حال ـ به ويژه برنامههاي اعمال شده از سوي «بيت العدل اعظم» بهاييانـ مغايرت بسيار دارد.
پس از مرگ عبد البهاء، نوة دختري او شوقي افندي رهبر بهائيان شد. پس از وي، هدايت بهائيان به شورايي با عنوان بيت العدل واگذار شد که تا کنون در فلسطين اشغالي به هدايت بهائيان ميپردازد.
آيينها و باورهاي بهائيان
نوشتههاي سيّد عليمحمد باب، ميرزا حسين علي بهاءالله و عبدالبهاء، تا حدي نيز شوقي افندي رباني، از کتب مقدس بهائيان است و در مجالس ايشان قرائت ميشود؛ امّا كتب باب به طور عموم در دسترس بهائيان قرار نميگيرد و دو کتاب اقدس و ايقان ميرزا حسينعلي نوري نزد آنان از اهميّت ويژهاي برخودار است. برخي مناسک و احکام که بهاء الله و جانشينانش واجب کردهاند عبارتند از:
1. قداست عدد نوزده: تقويم شمسي بهائي، از نوروز آغاز شده به نوزده ماه و هر ماه به نوزده روز، تقسيم ميشود. چهار روز (در سالهاي كبيسه، پنج روز) باقيمانده كه به ايام «هاء» موسوم است، براي شكرگزاري و جشن تعيين شده است. بهائيان به نماز روزانه، روزه به مدت نوزده روز از طلوع تا غروب آفتاب آخرين ماه سال موظف ميباشند.
2. حد دزدي و زنا: بهاء الله مجازات دزد را در نخستين بار، تبعيد و در بار دوم، حبس و در مرتبة سوم، گذاشتن علامت در پيشاني او قرار داده و براي تکرار دزدي پس از آن، حکمي قرار نداده است. وي همچنين مجازات زنا را پرداخت نه مثقال و در صورت تکرار، هجده مثقال طلا براي ديه به «بيت العدل» ميداند.4
3. محارم: در آيين بهاء، تعداد محارم جنسي بسيار محدودند و فقط حرمت ازدواج با زن پدر اعلام شده است. در اين آيين، ازدواج با بيش از دو زن جايز نيست و ازدواج موقت، در اين آيين حرام است.5
4. نهي از دخالت در سياست: در آيين بهائي، بهائيان به شدّت از دخالت در سياست نهي شدهاند.
5. قبله: در آيين بهائي، قبله، جايگاهي است که باب در آن دفن شده است.6
افزون بر احکام ياد شده، بسياري از احکام آنها با بديهيترين احکام اسلام مخالف است.
آيين بهائي از ابتداي پيدايي، ميان مسلمانان يك انحراف اعتقادي (فرقة ضاله) شناخته شد. ادعاي قائميت توسط سيد عليمحمد باب ـ با توجه به احاديث قطعي پذيرفته نبود. ويژگي هاي «مهدي» در احاديث اسلامي به گونهاي تبيين شده كه راه هرگونه ادعاي بيجا را بسته است. مخالفت عالمان با سيد عليمحمد باب به سبب همين ادعا و ادعاي بابيت او بود. مشكل بهائيت از اين حيث مضاعف است. ميرزا حسينعلي علاوه بر پذيرش قبول قائميت سيدعليمحمد باب و اين كه او دين جديدي آورده است، خود را «من يظهره الله» ناميد و ادعاي شريعت مستقل را مطرح كرد. همة مسلمانان خاتميت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) را مسلّم ميدانند و بالطبع، هر ادعايي كه با اين اعتقاد سازگار نباشد و هر فرقهاي كه اين اصل را نپذيرد، از نظر مسلمانان، از اسلام جدا شده است.
بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد عالمان و گروههاي فراواني برابر اين انحرافها ايستادگي کردند؛ يکي از اين گروهها، انجمن حجتيّه7 است.
انجمن حجتيه، يکي از گروههاي مبارز با بهائيت
سابقة شکلگيري اين گروه، به جريانهايي بر ميگردد که در دهة 1320ش تا اواسط دهة سي در جامعة ايران به وقوع پيوست. در اين مقطع، دو خطر عمده در حوزة دين پديد آمد:
نخست: حزب توده که مرام مارکسيسم را ميان جوانان نشر ميداد و متدينان، مليها و رژيم پهلوي همه با آن در گير بودند.
دوم: خطر بهائيت بود كه فقط، متدينان بر آن حساسيت داشته و پس از شهريور 1320ش متوجه نفوذ آن در دستگاه اداري پهلوي شده، به مبارزه با آن پرداختند. طبعاً از نگاه متدينان، خطر بهائيان نه فقط کمتر از حزب توده نبود، بلکه پس از سرکوبي حزب توده در سالهاي 1332ـ 1336ش خطر بهائيت جدّيتر هم شده است؛8 از اين رو، عالمان و مراجع تقليد به مبارزاتي جدّي در مقابل اين انحراف پرداختند.
انجمن حجّتيه مهدويّه، در سال 1332ش با تلاش شيخ محمود ذاكرزاده تولايي، معروف به شيخ محمود حلبي (1279 ـ 1376ش) با همكاري جمع زيادي از متدينان که در جايگاه هيأت مديره، امور انجمن را اداره ميکردند، فعاليت خود را آغاز و تا آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، به فعاليت فرهنگي بر ضد اين فرقه اشتغال داشت. اين گروه، از هر سو تلاش ميکرد افزون بر جمعآوري اطلاعات، به تربيت نيرو براي مقابله با بهائيان و تبليغات آنان بپردازد.
از آنجا که کار عمدة آقاي حلبي پس از شهريور 1320ش، کارهاي تبليغي در قالب منبر بود و در اين کار، مهارت و شهرت خاصي به دست آورده بود، همراه جمعي از فعالان مذهبي مشهد و نيز انجمنها و هيأتهاي مذهبي، به طور منظم با بهائيان درگير شدند.9
مؤسس اين انجمن همواره تأکيد ميکرد:
امروز، امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از كسي جز اين خدمت را نميپذيرد و چيزي جز اين انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تكليف شرعي و ديني همه ما آن است كه با بهائيت مبارزه كنيم.10
به نظر ميرسد انجمن، به جز کارهاي تبليغي، به نقد جدّي عقايد بهايي هم ميپرداخت؛ گر چه اين مسأله ممکن بود در قالب کمک به ديگر نويسندگان باشد که نمونه آن، آقاي محمد باقر نجفي در کتاب بهائيان است که از آقاي حلبي به دليل در اختيار نهادن برخي اسناد تشکر کرده است. همينطور خود آقاي حلبي هم گويا به نقد كتاب ايقان مشغول بوده است. مرحوم محيط طباطبايي در مقالهاي گفته است:
آقاي حاجي شيخ محمود حلبي... 154 غلط ادبي از متن ايقان بيرون آورده و در کتاب پژوهش جامع درباره ايقان تأليف خود، به تفصيل ياد کرده است.11
يادآوري اين نكته لازم است که طبعاً در اين سالها مبارزه با بهائيت، در انجمن حجّتيه منحصر نبود و اطلاعيههايي که گاه از سوي مراجع انتشار مييافت، خطر نفوذ اقتصادي بهائيان را متذكر ميشد و با آن به مبارزه ميپرداخت.
پيدايش فرقة «بهائيه»
در دوران جانشيني صبح ازل، حسينعلي مسؤول تمام امور بابي بود. رقابت دو برادر بر سر رهبري «بابيان» كم كم به اوج خود رسيد تا جايي كه طرفين يكديگر را به مرگ تهديد كردند؛ بنابراين در سال 1285 ق به دستور دولت عثماني، يحيي صبح ازل به قبرس، و حسين علي بهاء به عكّا در سرزمين فلسطين تبعيد شدند. در راه فلسطين، ميرزا حسينعلي ادعاي من يظهره اللّهي کرد. در همين ايام بود كه براي تشخيص طرفداران آن دو، اطرافيان صبح ازل به فرقه «ازليه» و پيروان ميرزا حسينعلي بهاء، فرقه «بهائي» ناميده شدند.
اما با مرگ يحيي صبح ازل، ازليه و به تبع آن، بابيان براي ابد فراموش شدند.
سرانجام دعوت ميرزا بهاء
وقتي ميرزا حسينعلي احساس كرد دعوت او مؤثّر افتاد و عدّهاي گرد او حلقه زدند، نوع دعوتش را در مراحل گوناگون زماني تغيير داد. وي پس از ادعاي «من يظهره الله» ادّعاي رسالت و شارعيت و سپس ادعاي حلول روح خدا در او به نحو تجسد و تجسّم كرد. او با عبارت «انا الهيكل الاعلي» از اين مطلب ياد ميکرد.
لازم ذكر است كه بهاء در بغداد و اسلامبول و ادرنه و نيز در عكا همواره با تقيّه و تظاهر به اسلام زندگي ميكرد، تا خشم حكومت عثيماني را بر ضد خود بر نينگيزد. وي در نماز جمعه عكّا شركت ميجست و در ماه رمضان، به روزهداري تظاهر ميكرد؛ با اين حال، رابطة سرّي خود را با «بابيّان» ايران كه بعدها «بهائي» نام گرفتند، قطع كرده و همواره مكتوبات و وحيهاي ادّعايي، يا تجلّيات «خدا منشآنة» خود را براي آنان ميفرستاد يا باز ميگفت.
وي سرانجام در سال 1892م (حدود 1309ق) پس از سالها سكونت در عكّا درگذشت و آنجا به خاك سپرده شد.
ميرزا حسينعلي، آثار متعددي نگاشت كه مهمترين آنها عبارت است از: ايقان در اثبات قائميت سيد عليمحمد باب كه آن را در آخرين سالهاي اقامت بغداد، در پاسخ پرسشهاي دايي سيد عليمحمد باب و جذب او به مسلك بابي، نگاشت. اقدس كه كتاب احكام بهائيان است و آن را در 1290ق يا اندكي پس از آن ـ زماني كه در عكا تحت نظر بود ـ تأليف كرد.2
پس از ميرزا حسينعلي، فرزندش عبدالبهاء رهبر بهائيان شد و نظام جديدي را در تفکرات بهائيت پديد آورد. وي در سفرهاي خود، تعاليم باب و بهاء را با آنچه در قرن نوزدهم در غرب، خصوصاً تحت عناوين روشنگري و مدرنيسم و اومانيسم متداول بود، آشتي داد. او تعاليم دوازدهگانة بهائيت را با الهام از همين آموزهها تدوين و عرضه کرد که عبارتند از: ترک تقليد، تطابق دين با علم و عقل، وحدت اساس اديان، بيت العدل، وحدت عالم انساني، ترک تعصبات، الفت و محبت ميان افراد بشر، تعديل معيشت عمومي، تساوي حقوق زنان و مردان، تعليم و تربيت اجباري، صلح عمومي و تحريم جنگ و وحدت خط و زبان.3
تعاليم دوازدهگانة يادشده، در ظاهر بسيار جذّاب و زيبا است و از طرفي شعارهاي تبليغاتي مؤثري در جذب افراد بهائي به اين آيين است؛ اما با عملکرد رهبران و پيروان آن در گذشته و حال ـ به ويژه برنامههاي اعمال شده از سوي «بيت العدل اعظم» بهاييانـ مغايرت بسيار دارد.
پس از مرگ عبد البهاء، نوة دختري او شوقي افندي رهبر بهائيان شد. پس از وي، هدايت بهائيان به شورايي با عنوان بيت العدل واگذار شد که تا کنون در فلسطين اشغالي به هدايت بهائيان ميپردازد.
آيينها و باورهاي بهائيان
نوشتههاي سيّد عليمحمد باب، ميرزا حسين علي بهاءالله و عبدالبهاء، تا حدي نيز شوقي افندي رباني، از کتب مقدس بهائيان است و در مجالس ايشان قرائت ميشود؛ امّا كتب باب به طور عموم در دسترس بهائيان قرار نميگيرد و دو کتاب اقدس و ايقان ميرزا حسينعلي نوري نزد آنان از اهميّت ويژهاي برخودار است. برخي مناسک و احکام که بهاء الله و جانشينانش واجب کردهاند عبارتند از:
افزون بر احکام ياد شده، بسياري از احکام آنها با بديهيترين احکام اسلام مخالف است.
آيين بهائي از ابتداي پيدايي، ميان مسلمانان يك انحراف اعتقادي (فرقة ضاله) شناخته شد. ادعاي قائميت توسط سيد عليمحمد باب ـ با توجه به احاديث قطعي پذيرفته نبود. ويژگي هاي «مهدي» در احاديث اسلامي به گونهاي تبيين شده كه راه هرگونه ادعاي بيجا را بسته است. مخالفت عالمان با سيد عليمحمد باب به سبب همين ادعا و ادعاي بابيت او بود. مشكل بهائيت از اين حيث مضاعف است. ميرزا حسينعلي علاوه بر پذيرش قبول قائميت سيدعليمحمد باب و اين كه او دين جديدي آورده است، خود را «من يظهره الله» ناميد و ادعاي شريعت مستقل را مطرح كرد. همة مسلمانان خاتميت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) را مسلّم ميدانند و بالطبع، هر ادعايي كه با اين اعتقاد سازگار نباشد و هر فرقهاي كه اين اصل را نپذيرد، از نظر مسلمانان، از اسلام جدا شده است.
بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد عالمان و گروههاي فراواني برابر اين انحرافها ايستادگي کردند؛ يکي از اين گروهها، انجمن حجتيّه7 است.
انجمن حجتيه، يکي از گروههاي مبارز با بهائيت
سابقة شکلگيري اين گروه، به جريانهايي بر ميگردد که در دهة 1320ش تا اواسط دهة سي در جامعة ايران به وقوع پيوست. در اين مقطع، دو خطر عمده در حوزة دين پديد آمد:
نخست: حزب توده که مرام مارکسيسم را ميان جوانان نشر ميداد و متدينان، مليها و رژيم پهلوي همه با آن در گير بودند.
دوم: خطر بهائيت بود كه فقط، متدينان بر آن حساسيت داشته و پس از شهريور 1320ش متوجه نفوذ آن در دستگاه اداري پهلوي شده، به مبارزه با آن پرداختند. طبعاً از نگاه متدينان، خطر بهائيان نه فقط کمتر از حزب توده نبود، بلکه پس از سرکوبي حزب توده در سالهاي 1332ـ 1336ش خطر بهائيت جدّيتر هم شده است؛8 از اين رو، عالمان و مراجع تقليد به مبارزاتي جدّي در مقابل اين انحراف پرداختند.
انجمن حجّتيه مهدويّه، در سال 1332ش با تلاش شيخ محمود ذاكرزاده تولايي، معروف به شيخ محمود حلبي (1279 ـ 1376ش) با همكاري جمع زيادي از متدينان که در جايگاه هيأت مديره، امور انجمن را اداره ميکردند، فعاليت خود را آغاز و تا آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، به فعاليت فرهنگي بر ضد اين فرقه اشتغال داشت. اين گروه، از هر سو تلاش ميکرد افزون بر جمعآوري اطلاعات، به تربيت نيرو براي مقابله با بهائيان و تبليغات آنان بپردازد.
از آنجا که کار عمدة آقاي حلبي پس از شهريور 1320ش، کارهاي تبليغي در قالب منبر بود و در اين کار، مهارت و شهرت خاصي به دست آورده بود، همراه جمعي از فعالان مذهبي مشهد و نيز انجمنها و هيأتهاي مذهبي، به طور منظم با بهائيان درگير شدند.9
مؤسس اين انجمن همواره تأکيد ميکرد:
امروز، امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از كسي جز اين خدمت را نميپذيرد و چيزي جز اين انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تكليف شرعي و ديني همه ما آن است كه با بهائيت مبارزه كنيم.10
به نظر ميرسد انجمن، به جز کارهاي تبليغي، به نقد جدّي عقايد بهايي هم ميپرداخت؛ گر چه اين مسأله ممکن بود در قالب کمک به ديگر نويسندگان باشد که نمونه آن، آقاي محمد باقر نجفي در کتاب بهائيان است که از آقاي حلبي به دليل در اختيار نهادن برخي اسناد تشکر کرده است. همينطور خود آقاي حلبي هم گويا به نقد كتاب ايقان مشغول بوده است. مرحوم محيط طباطبايي در مقالهاي گفته است:
آقاي حاجي شيخ محمود حلبي... 154 غلط ادبي از متن ايقان بيرون آورده و در کتاب پژوهش جامع درباره ايقان تأليف خود، به تفصيل ياد کرده است.11
يادآوري اين نكته لازم است که طبعاً در اين سالها مبارزه با بهائيت، در انجمن حجّتيه منحصر نبود و اطلاعيههايي که گاه از سوي مراجع انتشار مييافت، خطر نفوذ اقتصادي بهائيان را متذكر ميشد و با آن به مبارزه ميپرداخت.
پي نوشت ها:
1. صدري، محمود، مقالة بهائيت، دانشنامة جهان اسلام.
2. مقاله: از بابیگری تا بهايیگری، عزالدين رضا نژاد، فصلنامه انتظار، مرکز تخصصی مهدويّت، ش10.
3. افندی، عباس، رسالة ديانت جهانی بهائی، ص20.
4. اقدس، ص 117 و 119.
5. همان.
6. همان.
7. در اين درس، فقط به رويارويي اين گروه، با فرقة گمراه بهايي اشاره شده و بررسی ديدگاههای اين انجمن، به کتابهای مفصل ارجاع میشود.
8. جعفريان، رسول، جريانها و سازمانهاي مذهبي سياسي ايران، ص368.
9. همان.
10. نشريه چشم انداز ايران، سال اول، ش 2.
11. مجله گوهر، س6، س61 (فروردين 1357ش).