شاخصه هاى اصولگرايى از نگاه شهيد بهشتى
نويسنده:سيد محمد موسوى
منبع:روزنامه ایران
منبع:روزنامه ایران
ساعت ۷ صبح هفتم تيرماه سال ،۶۰ شخصيتى به همراه ۷۲ تن از يارانش به حقيقت اصلى دست يافت كه امام خمينى(ره) پس از شهادتش چنين فرمود: «شهيد بهشتى مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.»
با وجود اهميت ابعاد مختلف شخصيتى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى، او كه براى ملت ما يك ملت بود، متأسفانه آن گونه كه بايد و شايد درباره زندگى، گفتار و انديشه آن شهيد بزرگوار در سطح آحاد جامعه سخن گفته نشده و همين امر، مظلوميت دوچندان او را كه سال هاست از ميان ما رفته، نشان مى دهد. يكى از بخش هاى مهم گفتار و انديشه ها و سيره عملى شهيد بهشتى در حوزه مسائل سياسى و اجتماعى را مى توان در قالب نگاه اصولگرايانه و ارزش مدارانه او به مسائل انقلاب و جامعه ايران اسلامى مطرح كرد. آنچه در پى مى آيد، تنها گزيده هايى از جملات مهم شهيد بهشتى در اين باره است كه حاكى از نگاه او به مقوله «اصولگرايى» است؛
استقامت مثال زدنى شهيد بهشتى كه بر گرفته از ايمان و اراده الهى اش بود در اين گفته او بيشتر مشخص مى شود: «ما زير بار سختى ها، مشكلات و دشوارى ها قد خم نمى كنيم. ما راست قامتان جاودان تاريخ خواهيم ماند. تنها موقعى سرپا نيستيم كه يا كشته شويم يا زخم بخوريم و برخاك بيفتيم، در غير اين صورت، هيچ قدرتى نمى تواند پشت ما را خم كند».
ايشان با تأكيد بر اين كه فساد نشأت گرفته از بى عدالتى در جامعه است، اجراى اسلام بدون عدالت را ناقص مى دانست و مى فرمود: «عدالت اجتماعى و اقتصادى و سياسى و عدالت معنوى در جامعه تنها براساس حاكميت ضابطه ها و صداقت ها به وجود مى آيد و نه براساس رفاقت ها و يا رودربايستى ها».
همچنين تأكيدش همواره اين بود كه «جمهورى اسلامى تا زمانى كه موفق به ايجاد عدل اقتصادى و عدل سياسى و اجتماعى نشود، اين بعد از رسالت انبياى الهى را تحقق نداده است».
او همچنين با نفى تفكرات التقاطى و سازش كارانه، تصريح مى كرد: «بايد راهى را برويم كه در حد امكان جذب كنيم و در حد ضرورت دفع كنيم؛ دافعه در حد ضرورت، جاذبه در حد اعلاى امكان، اين از ويژگى هاى خط امام است. خيلى هم دشوار است آدم توى اين خط بيفتد و سازش كار عقيدتى هم نشود.»
با اين اوصاف بايد گفت از منظر آن شهيد والامقام، اصلاحات بايد در چارچوب مبانى دينى و انقلابى، تئوريزه شود تا مبادا با خود خطر انحراف و دگرانديشى سازش كارانه به دنبال داشته باشد و اين شاه بيت چنين اصلاح طلبى اصولگرايانه است.
همچنين مى گفت: «مى خواهيم كشور را رو به غناى اقتصادى بيشتر جلو ببريم... امروز روز كار است و تنها روز حرف نيست. امروز بايد همه نيروها را بسيج كنيم براى عرضه كردن عينى نظام اسلامى.»
از ديدگاه شهيد بهشتى، خودشناسى و ديگرشناسى، پله نخست خودباورى است، كما اين كه به همين منوال هم خودباورى پله نخست جهش انسان در ابعاد دنيوى و اخروى است و اعتماد به نفس گوهرى است كه ملتى را از انفعال و درماندگى نجات مى دهد.
۲- امروز كسانى هم البته دم از بهشتى مى زنند كه بهشت را به ثمن بخل فروخته اند. راه اينها كه با دشمن دوستى و بيگانه پرستى خود، ملت ما را عصبانى كرده اند كجا و راه او كجا كه مى گفت: اى آمريكا! از ملت ما عصبانى باش و از اين عصبانيت بمير.
۳- شهيد بهشتى يك ارزش بود. او ارزشى بود كه با شهادتش بهتر به دست ملت آمد. اين استحصال ارزش اما هزينه بالايى داشت آخر خمينى(ره) گفته بود: بهشتى يك ملت بود براى ملت ما.
۴- بهشتى متفكر بود. از تفكرش ابتكار مى باريد. او مبتكرى بود كه حتى براى يك آن هم دچار تكبر نشد. آنجا كه حتى به هوادارانش اجازه غيبت پشت آن «مردنما» را نداد. بهشتى متفكرى بود كه هرگز در پس پرده غرور دچار تكفير نشد. اسير دنيا و درگير مافيها نشد. اگر خار بود در چشم دشمن مى رفت و براى دوست، چون بهار بود. به قول حضرت روح الله(ره): او خار چشم دشمنان ما بود.
۵- بهشتى از آن دست مقاماتى بود كه مقدمات بزرگ شدن و بالاتر، بزرگ ماندن را به خوبى آموخته بود. گويى خدا او را ساخته بود براى بزرگى. بزرگى كه نه خودش را براى كسى مى گرفت و نه براى احدى مى فروخت. او چون يك شمع بود كه به ديگران نور مى داد و خود مى سوخت: ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت.
۶- بهشتى نمونه بارز يك روحانى مبارز و يك مردمسالار دين مدار بود. او واژه دموكراسى را براى توصيف و تعريف آزاديخواهى در اسلام ناقص مى دانست. بهشتى اهل معارف بود با شرق و غرب تعارف نداشت. هيچ گاه براى خوشآمد جهانيان جاى يار و اغيار را عوض نكرد و دوپهلو سخن نگفت. بهشتى قدرت را امانتى براى خدمت مى دانست و در آن صندلى هرگز به دشمن لبخند نزد: ما راست قامتان جاودانه تاريخ خواهيم ماند.
۷- بهشتى هم اهل ولايت بود هم اهل برائت. خوب مى دانست كجا وقت تبرى است، كى زمان تبرى. چه بسيار را كه به دين و انقلاب و اسلام ناب جذب كرد اما به وقتش جذبه نيز داشت هم جاذبه داشت هم دافعه. فهم را حق مردم مى دانست نه وهم را. بسيارى تشنه اش بودند؛ برخى تشنه خود او، پاره اى تشنه خون او. عجب كه حتى همانان نيز به والامنشى بهشتى معترف بودند. يكى شان گفته بود: بهشتى كشته شد چون بيش از حد خوب و بزرگ بود.
۸- بهشتى از خود، بيخود و به خدا وصل بود. فصل فصل زندگى او بوى خداباورى مى داد.خود را به حساب نمى آورد و تنها خدا را مى ديد. خلق را نيز تنها براى خدا مى خواست. او با خون خود شعله فهم مردم را روشن كرد اما حيف كه: مظلوميتش از شهادتش سنگين تر بود.
۹- بهشتى بهاى بهشت را نه با بهانه كه با خونش داد. او در عين اين كه يك تن بيش نبود اما وطنى بود براى وطن ما. سروشى براى مردم بود و خروشى بر سر دشمن. پنجره اى به سوى ولايت و حنجره اى براى همه فريادهاى ملت. مى گفت: از يك مسئول انتظار اقدام مى رود نه فرياد.
۱۰- و بهشتى هرگز بسان بريده ها براى غريبه ها، براى دشمن، حرف هاى دل شاد كن نمى زد. شايد سنگينى وظيفه سبب شد تا او از زبان يك فرزند حقايقى را به عرض امام(ره) كه به او پدر مى گفت، برساند. آخر او درد دل را به دوست مى گفت:
«دوگانگى موجود ميان مديران كشور بيش از آن كه جنبه شخصى داشته باشد، به اختلاف دو بينش مربوط مى شود. يك بينش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادى كه درعين زنده بودن و پويا بودن، بايد سخت ملتزم به وحى و تعبد در برابر كتاب و سنت باشد. بينش ديگر در پى انديشه ها و برداشت هاى بينابين، كه نه به كلى از وحى بريده است و نه آن چنان كه بايد و شايد در برابر آن متعبد و پايبند و گفته ها و نوشته ها و كرده ها بر اين موضوع بينابين گواه. بينش اول در برابر بيگانگان و هجوم تبليغاتى و سياسى و اقتصادى و نظامى آنها سخت به توكل بر خدا و اعتماد به نفس و تكيه بر توان امت اسلامى و پرهيز از گرفتار شدن در دام داورى ها يا دلسوزى هاى بيگانگان معتقد و ملتزم. بينش ديگر هرچند دلش همين را مى گويد و قلمش همين را مى نويسد. اما چون همه مختصات لازم را براى پيمودن اين راه دشوار ندارد در عمل لرزان است و لغزان.»
با وجود اهميت ابعاد مختلف شخصيتى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى، او كه براى ملت ما يك ملت بود، متأسفانه آن گونه كه بايد و شايد درباره زندگى، گفتار و انديشه آن شهيد بزرگوار در سطح آحاد جامعه سخن گفته نشده و همين امر، مظلوميت دوچندان او را كه سال هاست از ميان ما رفته، نشان مى دهد. يكى از بخش هاى مهم گفتار و انديشه ها و سيره عملى شهيد بهشتى در حوزه مسائل سياسى و اجتماعى را مى توان در قالب نگاه اصولگرايانه و ارزش مدارانه او به مسائل انقلاب و جامعه ايران اسلامى مطرح كرد. آنچه در پى مى آيد، تنها گزيده هايى از جملات مهم شهيد بهشتى در اين باره است كه حاكى از نگاه او به مقوله «اصولگرايى» است؛
ايمان و هويت انقلابى و اسلامى؛
از منظر شهيد بهشتى، كار براى خدا، نيروى محركه مسئولان در مسير حل مشكلات كشور است چنان كه در همين باره در جايى مى گويد: «عالى ترين خواست در انسان، عشق به خدا، عشق به خير و حق و عدل مطلق است كه به دنبال آن، علاقه خدمت به انسان ها خدمت به خلق در راه رضاى خالق را هم مى توان نام برد» و از همين رو هم بود كه مى گفت: «آدم وقتى براى خدا كار مى كند، در برابر تمام مشكلات مثل كوه مى ايستد.»استقامت مثال زدنى شهيد بهشتى كه بر گرفته از ايمان و اراده الهى اش بود در اين گفته او بيشتر مشخص مى شود: «ما زير بار سختى ها، مشكلات و دشوارى ها قد خم نمى كنيم. ما راست قامتان جاودان تاريخ خواهيم ماند. تنها موقعى سرپا نيستيم كه يا كشته شويم يا زخم بخوريم و برخاك بيفتيم، در غير اين صورت، هيچ قدرتى نمى تواند پشت ما را خم كند».
عدالت محورى
از منظر شهيد بهشتى عدالت يكى از مهم ترين اهداف جامعه اسلامى است و عدالت محورى نيز به تبع آن يكى از ملاك هاى يك مسئول صالح در نظام اسلامى و انقلابى.ايشان با تأكيد بر اين كه فساد نشأت گرفته از بى عدالتى در جامعه است، اجراى اسلام بدون عدالت را ناقص مى دانست و مى فرمود: «عدالت اجتماعى و اقتصادى و سياسى و عدالت معنوى در جامعه تنها براساس حاكميت ضابطه ها و صداقت ها به وجود مى آيد و نه براساس رفاقت ها و يا رودربايستى ها».
همچنين تأكيدش همواره اين بود كه «جمهورى اسلامى تا زمانى كه موفق به ايجاد عدل اقتصادى و عدل سياسى و اجتماعى نشود، اين بعد از رسالت انبياى الهى را تحقق نداده است».
اصلاح طلبى
دكتر بهشتى، اصلاح طلبى و انتقاد پذيرى را يك اصل لازم براى يك مدير انقلابى مى دانست، آن جا كه مى فرمود: «برادران و خواهران، صميمانه مى گويم كه حتى هر نقد تلخ صريحى را هم كه مطرح كنيد، خوشحال مى شويم، عرض كردم ما با كسى تعارف نمى كنيم البته به شرط اين كه انتقاد كردن هايمان، انتقاد مخلصانه باشد نه عيب جويى هاى مغرضانه، قصد نيش زدن و هوچى گرى در كار نباشد و قصد بيان كردن نقطه نظرها براى سازندگى كشور باشد.»او همچنين با نفى تفكرات التقاطى و سازش كارانه، تصريح مى كرد: «بايد راهى را برويم كه در حد امكان جذب كنيم و در حد ضرورت دفع كنيم؛ دافعه در حد ضرورت، جاذبه در حد اعلاى امكان، اين از ويژگى هاى خط امام است. خيلى هم دشوار است آدم توى اين خط بيفتد و سازش كار عقيدتى هم نشود.»
با اين اوصاف بايد گفت از منظر آن شهيد والامقام، اصلاحات بايد در چارچوب مبانى دينى و انقلابى، تئوريزه شود تا مبادا با خود خطر انحراف و دگرانديشى سازش كارانه به دنبال داشته باشد و اين شاه بيت چنين اصلاح طلبى اصولگرايانه است.
آزادانديشى
شهيد مظلوم با تأكيد بر اين كه انتخاب آزادانه و آزادى از تسلط ديگران، مسير زندگى انسان را مشخص مى كند و به او انتخاب صحيح را مى آموزد، اظهار مى داشت: «اسلام، انسان را موجود آزاد مى داند و حتى به اين موجود آزاد نهيب مى زند كه در هر شرايطى كه هستى، توقف نكن، بمير يا بميران يا لااقل هجرت كن، به هر حال تسليم محيط فساد نشو.»شكوفايى اقتصادى
كسانى كه از نزديك او را و افكارش را مى شناختند، بر اين نكته هم عقيده بوده اند كه هيچ چيزى، شهيد بهشتى را به اندازه اى كه مى فهميد انسانى شب گرسنه سر به بالين گذاشته است، رنج نمى داد، از اين رو دغدغه عجيبى در شكوفايى اقتصاد كشور و رفاه نسبى مردم داشت، مى گفت: «اگر در يك جامعه به هر كس، ابزار كار بدهند، حكومت امكانات رشد استعدادها را فراهم كند و در عين حال سرمايه دارى و مالكيت شخصى را هم آزاد بگذارد و... در چنين جامعه اى سرمايه دارى بزرگ شخصى پيدا نمى شود.»همچنين مى گفت: «مى خواهيم كشور را رو به غناى اقتصادى بيشتر جلو ببريم... امروز روز كار است و تنها روز حرف نيست. امروز بايد همه نيروها را بسيج كنيم براى عرضه كردن عينى نظام اسلامى.»
خودباورى و اعتماد به نفس
معتقد بود هيچ مسلمانى حق يأس و نوميدى ندارد. او خودباورى و اعتماد به نفس و نشاط را از جمله خصايص يك مسلمان مبارز مى دانست، آنجا كه توصيه اش به جوان روزگار خود و جوان امروز انقلاب اين است: «اگر در دام سختى ها گرفتار آمدى، نوميد مشو و دست از تلاش مكش، حركت كن و از خدا بخواه، زيرا تو هرگز نمى توانى پيش بينى قطعى كنى كه راهى به سوى خلاصى از اين سختى ها ندارى.» و نيز مى گفت: «يك مسلمان آگاه در برخورد با مكتب هاى فكرى و فلسفى و اجتماعى نو، نه وحشت مى كند و نه خودباخته و تسليم است و نه تحجر نشان مى دهد، بلكه موضع گيرى منطقى و آگاهانه دارد.»از ديدگاه شهيد بهشتى، خودشناسى و ديگرشناسى، پله نخست خودباورى است، كما اين كه به همين منوال هم خودباورى پله نخست جهش انسان در ابعاد دنيوى و اخروى است و اعتماد به نفس گوهرى است كه ملتى را از انفعال و درماندگى نجات مى دهد.
براى آن راست قامت جاودانه تاريخ آيه هاى بهشتى
۱- نوشتن درباره شهيد بهشتى نيازمند فراهم ساختن مقدماتى است كه عارى از هرگونه زشتى و پلشتى باشد. بايد سرشتى پاك داشت تا بتوان از عشق نوشت. اينجا شعار و شور بايد به شعور گره خورده باشد. نه من كه حتى همه دشمنان عشق هم معترفند كه در زدن بهشتى به خال زده اند: او بولدوزر آيت الله خمينى(ره) بود.۲- امروز كسانى هم البته دم از بهشتى مى زنند كه بهشت را به ثمن بخل فروخته اند. راه اينها كه با دشمن دوستى و بيگانه پرستى خود، ملت ما را عصبانى كرده اند كجا و راه او كجا كه مى گفت: اى آمريكا! از ملت ما عصبانى باش و از اين عصبانيت بمير.
۳- شهيد بهشتى يك ارزش بود. او ارزشى بود كه با شهادتش بهتر به دست ملت آمد. اين استحصال ارزش اما هزينه بالايى داشت آخر خمينى(ره) گفته بود: بهشتى يك ملت بود براى ملت ما.
۴- بهشتى متفكر بود. از تفكرش ابتكار مى باريد. او مبتكرى بود كه حتى براى يك آن هم دچار تكبر نشد. آنجا كه حتى به هوادارانش اجازه غيبت پشت آن «مردنما» را نداد. بهشتى متفكرى بود كه هرگز در پس پرده غرور دچار تكفير نشد. اسير دنيا و درگير مافيها نشد. اگر خار بود در چشم دشمن مى رفت و براى دوست، چون بهار بود. به قول حضرت روح الله(ره): او خار چشم دشمنان ما بود.
۵- بهشتى از آن دست مقاماتى بود كه مقدمات بزرگ شدن و بالاتر، بزرگ ماندن را به خوبى آموخته بود. گويى خدا او را ساخته بود براى بزرگى. بزرگى كه نه خودش را براى كسى مى گرفت و نه براى احدى مى فروخت. او چون يك شمع بود كه به ديگران نور مى داد و خود مى سوخت: ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت.
۶- بهشتى نمونه بارز يك روحانى مبارز و يك مردمسالار دين مدار بود. او واژه دموكراسى را براى توصيف و تعريف آزاديخواهى در اسلام ناقص مى دانست. بهشتى اهل معارف بود با شرق و غرب تعارف نداشت. هيچ گاه براى خوشآمد جهانيان جاى يار و اغيار را عوض نكرد و دوپهلو سخن نگفت. بهشتى قدرت را امانتى براى خدمت مى دانست و در آن صندلى هرگز به دشمن لبخند نزد: ما راست قامتان جاودانه تاريخ خواهيم ماند.
۷- بهشتى هم اهل ولايت بود هم اهل برائت. خوب مى دانست كجا وقت تبرى است، كى زمان تبرى. چه بسيار را كه به دين و انقلاب و اسلام ناب جذب كرد اما به وقتش جذبه نيز داشت هم جاذبه داشت هم دافعه. فهم را حق مردم مى دانست نه وهم را. بسيارى تشنه اش بودند؛ برخى تشنه خود او، پاره اى تشنه خون او. عجب كه حتى همانان نيز به والامنشى بهشتى معترف بودند. يكى شان گفته بود: بهشتى كشته شد چون بيش از حد خوب و بزرگ بود.
۸- بهشتى از خود، بيخود و به خدا وصل بود. فصل فصل زندگى او بوى خداباورى مى داد.خود را به حساب نمى آورد و تنها خدا را مى ديد. خلق را نيز تنها براى خدا مى خواست. او با خون خود شعله فهم مردم را روشن كرد اما حيف كه: مظلوميتش از شهادتش سنگين تر بود.
۹- بهشتى بهاى بهشت را نه با بهانه كه با خونش داد. او در عين اين كه يك تن بيش نبود اما وطنى بود براى وطن ما. سروشى براى مردم بود و خروشى بر سر دشمن. پنجره اى به سوى ولايت و حنجره اى براى همه فريادهاى ملت. مى گفت: از يك مسئول انتظار اقدام مى رود نه فرياد.
۱۰- و بهشتى هرگز بسان بريده ها براى غريبه ها، براى دشمن، حرف هاى دل شاد كن نمى زد. شايد سنگينى وظيفه سبب شد تا او از زبان يك فرزند حقايقى را به عرض امام(ره) كه به او پدر مى گفت، برساند. آخر او درد دل را به دوست مى گفت:
«دوگانگى موجود ميان مديران كشور بيش از آن كه جنبه شخصى داشته باشد، به اختلاف دو بينش مربوط مى شود. يك بينش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادى كه درعين زنده بودن و پويا بودن، بايد سخت ملتزم به وحى و تعبد در برابر كتاب و سنت باشد. بينش ديگر در پى انديشه ها و برداشت هاى بينابين، كه نه به كلى از وحى بريده است و نه آن چنان كه بايد و شايد در برابر آن متعبد و پايبند و گفته ها و نوشته ها و كرده ها بر اين موضوع بينابين گواه. بينش اول در برابر بيگانگان و هجوم تبليغاتى و سياسى و اقتصادى و نظامى آنها سخت به توكل بر خدا و اعتماد به نفس و تكيه بر توان امت اسلامى و پرهيز از گرفتار شدن در دام داورى ها يا دلسوزى هاى بيگانگان معتقد و ملتزم. بينش ديگر هرچند دلش همين را مى گويد و قلمش همين را مى نويسد. اما چون همه مختصات لازم را براى پيمودن اين راه دشوار ندارد در عمل لرزان است و لغزان.»