نویسنده: دكتر علی اكبر ولایتی
خوزستان سرزمینی است كه به سبب نزدیكی جغرافیایی به بین النهرین همواره مورد توجه باستانشناسان سراسر دنیا بوده است. معروفترین باستانشناسانی كه در این منطقه به كاوش پرداختهاند این افرادند: ژان دمورگان (1)، لوپِرشیل (2)، ژاكیه (3)، لامپِر (4)، گوتیه (5)، دوِمكنِم (6)، تُسكَان (7)، پِزاز (8).
دمورگان معروفترین باستانشناس اروپایی بود كه در جنوب غرب ایران، به ویژه در شرق خوزستان، حفاری و كاوش كرده و آثار گرانبهایی به دست آورده كه امروزه بخش عمدهای از آن در موزههای معروف دنیا، از جمله موزهی لووْر پاریس، و در موزهی ملی ایران نگهداری میشود. دمورگان در مدت اقامت چندین سالهاش در ایران بررسی كاملی از محوطههای باستان شناختی خوزستان، به ویژه شوش، به عمل آورد و به كاوشها و گمانههایی چند در زمینهای شوش و اطراف آن تا پای پل و تپهی موسیان دست زد و میراث فرهنگی ارزشمندی از دل خاك بیرون آورد كه هر یك گزارشی از تاریخ گذشتهی این كشور است. بعدها، دومِكنِم، معروف به موسیو دومكنم، در سال 1903 به هیئت دمورگان ملحق شد و تا سال 1912 تحت نظر او كار میكرد. وی پس از آن زیرنظر پِرشیل كار كرد و بعداً خود مستقلاً به كاوش در شوش پرداخت (كریمی، ص 150، 156).
كاوشهای باستان شناختی در این منطقه در دوران استقرار جمهوری اسلامی ایران به همت دانشمندان و باستانشناسان و تاریخ پژوهان بومی و با همكاری و ارتباط تنگاتنگ با نهادهای معتبر علمی بین المللی ادامه دارد.
علت طولانی شدن بررسی و كاوش در این سایت باستان شناختی این است كه ویرانههای شوش شامل 55 هكتار شهر قدیمی و 400 هكتار شهر جدید است. قطر محوطهای كه باید كاوش شود در شهر قدیمی از 12 تا 15 متر و در شهر جدید از 4 تا 10 متر متغیر است. اهمیت فوق العادهی این محوطهی باستانشناسی نیز موجب طولانی شدن مدت كار شده است. بنای شهر شوش احتمالاً مربوط به 3800 سال پیش از میلاد بوده و تا قرون دوازدهم میلادی آبادی داشته و، در نتیجه، این شهر حدود 5000 سال قدمت دارد (همان، ص 159-160).
كاوشها در شوش
نتایج كاوشهای این گروههای باستانشناس در خوزستان و به ویژه در شوش به دست آمدن هزاران قطعه شیء باستانی ارزشمند، از پیش از تاریخ گرفته تا دورانهای عیلام باستان و هخامنشیان و سلوكیان و اشكانیان و ساسانیان بود، نتایج پس از بررسیهای طولانی مدت و دقیق، دست كم دربارهی شهر شوش به تعیین فهرستی از لایههای تاریخی این منطقه انجامید:طبقهی شوش اول:
این طبقه تأثیر مردم كوهستان را در تمدن و زراعت و زندگی شوش نشان میدهد. در این طبقه، از ویرانههای شوش ظروفی به دست آمده كه به ظروف شوش اول مشهور است. این ظروف در زیر تل بزرگ شهر در مكانهای مجزا از یكدیگر و به تعداد فراوانی به دست آمده است. در ابتدای حفاری، یعنی دربارهی یك سالهی 1897-1898، از این ظروف كم به دست میآمد، ولی در فاصلهی سالهای 1906-1910 در قبرستانهای وسیع شوش تعداد بسیاری از این ظروف ( قریب 2 هزار ظرف ) كشف شد. تعداد پرشمار این ظروف به دانشمندان باستانشناس این توانایی را میداد كه، با مطالعهی دقیق و بررسی كامل شكلهای اصلی نقاشیها و تزئینات این ظروف، اندیشهها و اسطورهها و دانستهها و حد فناوری مردم عیلام باستان را بازسازی كنند (همان، ص 160).در این ظروف و تصاویر، كه نمایندهی ذوق و سلیقهی صنعتگران عیلام باستان است، غالباً، یك خط معانی بسیار دارد و با طرح ساده زندگی و شكل و حركت حیوانی نشان داده شده است. به نظر میرسد این تصاویرِ اولیه مبنا و ریشهی بسیاری از اشكال هندسیاند كه به مرور زمان و در نتیجهی نمو و ترقی بدین شكل درآمدهاند. برخی از دانشمندان تاریخ هنر بر این نظرند كه اشكال شبه هندسی و خطوط كه بر روی سفال مشاهده میشود هر یك معنای خاصی دارند؛ مثلاً، خطوط موازی منكسرِ محاط در دایره یا مستطیل یا خطوط ساده مقداری آب را نشان میدهند. مثلی كه درون آن شكل شطرنجی رسم شده نمایندهی كوه و سطحی كه خطوط مایل روی آن رسم شده نشانهی زمین زراعتی است. به بیان دیگر، این اشكال نوعی از خطوط تصویری بودهاند و میتوان گفت پیش از آن كه خط به معنای واقعی پیدا شده باشد اشكال و نقوش روی سفال وسیلهی برقراری ارتباط نوشتاری به شمار میآمدهاند (همان، ص 163).
در قبور طبقهی شوش اول، در كنار ظروف یادشده، اشیا و زینت آلات مردانه و زنانهی دیگری هم به دست آمده كه متعلق به همین عهد بوده است و نشان میدهد كه این اشیا را با همین ظروف در قبور میگذاشتند. اشیای یادشده اینهاست: تبر مسی، سرعصای سنگی، آینهی مسی، گردن بند، دست بند، مروارید، عقیق، صدف سیاه و سفید، مهرهها و آلات و ادوات و صورتهای گِلی حیوان و انسان (همان جا).
طبقهی شوش دوم:
این طبق تأثیر تمدن بین النهرین را مینمایاند. ظروف و ساختمانهای كشف شده از این لایه نظیرهمانهایی است كه در اوروك بر ساحل فرات پیدا شده است. در این لایه دیوارها با میخهای سفالین رنگی تزئین شده كه شبیه آن در دوران اسلامی شوش نیز دیده میشود. این طبقه شامل لایههای زیر میشود:از 3200 تا 3000 پ م كه در ابزارهای به دست آمده فلز كمی به كار رفته است؛
از 3000 تا 2800 پ م كه از آن ظرفهای سنگی به دست آمده است؛
از 3800 تا 2500 پ م كه كاوشگران قبوری از خشت خام و ظروف مسین و آینه و النگو و حلقه و سرنیزه و خنجر و كارد و تبر و چرخ ارابه از آن به دست آوردهاند؛
از 2500 تا 2300 پ م كه از آن ظروف منقوش و مجسمهی مرمری كشف شده است؛
از 2300 تا 250 پ م كه از آن قبوری آجری پیدا شده كه به پیروی از قبور سامی نژادان ظروفی در آنها جای گرفته است.
شوش دوم از تمدن شوش اول ابتداییتر به نظر میرسد؛ چون ظروف این دوران خشنتر و بی دوامترند و آن زیبایی شوش اول را ندارند (هم از نظر نقش و هم از دید ویژگیهای هنری). نقشهای این ظروف برگرفته از طبیعت است و شبیه ظروفی است كه در كلده یافت شده است. زمان شوش دوم بسیار طول كشیده و تصور میشود كه پس از اولین حملهی اَكّدیها نیز ادامه داشته است. با توجه به این كه تسلط پادشاهان عیلام بر خوزستان تا قرن هفتم پیش از میلاد ادامه داشته، آثار به دست آمده از این تمدن نیز تا این تاریخ ادامه پیدا كرده است (همان، ص 164).
طبقهی بعدی طبقهی دوران پادشاهی هخامنشیان است. پادشاهان هخامنشی تپهی شمالی شوش را، كه دربردارندهی مقبرههایی از دوران عیلامیها بوده، برای احداث كاخ خود اختیار كردند. آجرها و كاشیهای فراوانی به سبك عهد بابل جدید در این كاخها به كار رفته بوده و دیوارهای آن كاخها را زینت میداده است. مهرههایی به شكل استوانه و دارای سوراخی در وسط از این دوران در شوش به دست آمده كه گویا به گردن میآویختهاند. اطراف این مهرهها نیمه كنده كاری و نقوش حیوانات و یا نوشته است كه روی كاغذ با مادهی نرمی مانند موم و غیره میغلتانیدهاند. جنس خود این مهرهها از سنگ یشم عاج و یا صدف است. بسیاری از این مهرهها در موزهی ایران باستان نگهداری میشود. مهرهها از نقاط گوناگون ایران به دست آمده و، چون بر روی موم یا نوعی گچ غلتانیده شوند، و نقشهای بسیار زیبایی پدید میآورند. شالودهی كاخ هخامنشی در شوش از نُه متر درست شده و در این كاخ سه حیاط قرار داشته است. طول كاخ 250 متر و پهنای آن 150 متر و در شمال آن تالار بار عام با 36 ستون مانند تالار بار عام تخت جمشید- آپادانا دیده میشود. نُه ستون ایوانهای طرفین گرد بوده است و ستونها مركب از چهار قطعه بوده كه هر كدام سه یا چهار متر طول داشته است. آنچه از این كاخ به جا مانده مربوط به اردشیر دوم هخامنشی است و بنای اصلی كه متعلق به داریوش اول بوده به كلی از بین رفته و با خاك یكسان شده است. سبك ستونها مانند تخت جمشید و سرستونها هم همین طور مركب از دو كلهی آدم با تنهی حیوان یا دو كلهی حیوان و بدن حیوان بوده است. كف سالن از تخته سنگهای بزرگ فرش شده و دیوارها به رنگ آبی مزین است. بین قطعات سرستونها مجسمهی سر انسان با بدن حیوان پیدا شده كه سرستونهای تخت جمشید را به یاد میآورد. مهمترین لایهی باستانشناختی شوش همین دوران هخامنشی است. اسكندر در سال 331 پ م شوش را گرفت. پس از او، آنتیگون در سال 315 پ م شوش را فتح كرد. در عهد اشكانیان، نخستین پادشاه اشكانی كه به شوش دست یافت مهرداد بود كه در سال 150 پ م آن را تصرف كرد. در عهد ساسانیان، شاپور دوم ساسانی در سال 309 م شوش را گرفت و خراب كرد (همان، ص 154-155).
كاوشها در محوطهی چغازنبیل
دومكنم، كه پس از دمورگان بیشترین كاوشهای باستان شناختی را در خوزستان داشته، موفق شد یكی از پرافتخارترین آثار ملی سرزمین ایران را كشف كند. او پس از 30 سال كاوش در شوش و اطراف آن محل دیگری را مناسب كاوش دید و از وزارت فرهنگ وقت تقاضای اجازهی كاوش در تپهی چُغازَنبیل را كرد. به پیش نهاد وزارت فرهنگ، هیئت وزرا در هفدهم اردیبهشت 1314 ش تشكیل جلسه داد و نتیجه آن شد كه دومكنم كاوش را در این تپه آغاز كند. وی نیز چنین كرد و از آن پس هر سال یكی- دو ماه با بازرس فنی ادارهی كل باستانشناسی ایران به آن مكان میرفت و حفاری میكرد. تپهی چغازنبیل در 42 كیلومتری جنوب شرقِ شوش (در كنار چپ رودخانهی آبدز و در هفت كیلومتری شمال شرقی ایستگاه راه آهن شمارهی پنج) واقع بود. در این محل، روستایی در جوار تپه قرار نداشت و نزدیكترین آبادی به این مكان در شش كیلومتری جنوب تپه واقع شده بود.آنچه دومكنم در آغاز كار در پیش روی خود میدید تپهای شامل دو محوطه بود. اولی زمین مربعی شكل و دارای اضلاع 100 متری و دومی كه زمینش 400 متر از اولی فاصله داشت 800 متر بود و رو به جنوب شرقی واقع شده بود. در مركز محوطهی اول، تلی بود كوچك به اندازهی 25 متر كه 60 متر از كنار رودخانه بلندتر بود. دو شعبه از یك كانال كه از شمال شروع میشود این تپهی كوچك را احاطه كرده است. یك شعبه هم به طرف شمال روان میشد و شعبهی دیگر از وسط تپه میگذشت و به طرف غرب امتداد مییافت. در طرف دیگر رودخانه، آثار خرابههای شهر قدیم دیگری به نام تپهی ده نو قرار داشت و در جنوب تپه یك میدان بزرگ دیده میشد كه بعدها محل چادر زدن هیئت حفاری شد و اكنون محل ساختمان آنهاست. ابتدا در تلِّ گردی كاوش به عمل آمد و یك دیوار از آجر پخته و یك دیوار خشتی نمایان شد و بالاخره یك زیگورات (9) كشف شد كه در دیوار آن چند قطعه از تیغههای نازك طلا مشاهده شد. ساختمان زیگورات مربعی شكل و هر پهلوی آن 100 متر بود. كاوشگران تقریباً در 40 متری محل حفاری اول روی تپهای به طرف شمال غرب به یك عمارت از آجر پخته رسیدند. میان این عمارت استوانهای بسیار ارزشمند از گِل پخته یافتند كه كتیبههایی به خط میخی بر آن نوشته شده بود. روی زمین عمارت یك دست خاكستری رنگ بود و میان این خاكسترها دانههای متعددی از شیشهی آب كرده ساخته بودند یافت شد. این دانهها به رنگهای سفید و زرد و سیاه بوده است. یك ظرف زیبای مسی نیز با كتیبهای به زبان سامی به دست آمد كه ساییده شده بود و نیز چهار لوح بزرگِ از گِل پختهی دارای خطوط میخی سامی كشف شد. باستانشناسان در سه محل دیگر به كاوش ادامه دادند و در این گمانه زنیها با تعداد بسیاری آجر پخته و الواحی از گِل خام مواجه شدند. آنها در اطراف دیگر كانل یاد شده حفاری كردند و به باقی ماندهی دیوارهای آجری رسیدند. افزون بر این، محل اتاقها و پلههایی نمایان شد. در این اتاقها سنگهای آسیاب و ظروفی از گِل پخته پخشهایی از زمین را پوشانده بودند. میان مصالح بنایی چندین آجر دارای كتیبهی میخی یافت شد كه این آجرهای كتیبهدار بدون نظم و ترتیب میان مصالح بنایی افتاده بود.
دانشمندان این وضعیت را دلیل بر این دانستند كه این ساختمان دست نخورده است. در كاوشهای در اطراف هرم روبهروی جنوب شرقی دیوارهای یك متری نمایان شد. در محوطههای دیگر هم گمانهزنی شد و دیوار حجاری و حتی آب هم پیدا شد و بر اثر این گمانهزنی ظروفی از گل پخته و گردن بند مروارید و سنگهای اوزان و مقادیر كه دارای علامت ممیزه بودند و یك دسته از سلاحهای گوناگون و اسباب مسی مخلوط با استخوانهای كودكان در یك ظرف خاكی و تعداد بسیاری مهرههای عقیق به دست آمد. هیئت علمی فرانسه در عملیات كاوش در چغازنبیل تقریباً به 200 عدد لوحِ دارای خطوط میخی به زبان عیلامی باستان و هزار تكه از الواح دیگر برخورد كرد و همهی این لوحهها از اون تاش گال، پادشاه شوش و اَنزان، حكایت و از تأسیس و تعمیر معابد و مدح و ثنای خدایان شوش بحث میكند. غالب این كتیبهها به زبان عیلامی باستان نوشته شده و فقط یك كتیبه به زبان سامی است ( كریمی، 170-173).
با توجه به یافتهها و پس از مطالعهی كتیبههای به دست آمده معلوم شد كه یكی از شاهان سلسلهی ایگههالكی عیلام به نام اون تاش گال، كه در حدود 1250 پ م سلطنت میكرده، مصمم شده بود كه در نزدیكی شوش و كنار رودخانه مركز دینی بزرگی تأسیس كند كه در هنگام جشنهای بزرگ محل نیایش و زیارتگاه عمومی باشد. اون تاش گال میخواست این شهر كه دوران تاشی نامیده شد بارگاه مجلل و بزرگی باشد تا هم موجب رضای خدایان شود و هم عیلامیان خشنود شدند. پس، بر آن شد كه در مركز شهر برجی بلند برپا كند، اما هرگز نتوانست ساختمان آن را به اتمام برساند. دلیل این ادعا این آجرها و میخهای سفالی كتیبهداری به نام اون تاش گال است كه در كاوشهای زیگورات از دو اتاق به دست آمده و هنوز کار گذاشته نشده بوده است. شهرسازان و مهندسان خوزی، كه به فرمان اون تاش گال مأمور ساختن این شهر مذهبی شدند، مجبور بودند مطابق میل و دلخواه وی كار كنند و برای سهولت كار بنا را بر این گذاشتند كه از شكل طبیعی زمین پیروی كنند. پس دیوار خارجی شهر را با طول بیش از چهار كیلومتر و به شكل یك كثیرالاضلاع منحنی غیرمنظم در امتداد خطوط طبیعی منطقه بنا كردند. آنها با مهارت كم نظیری برای استحكام بیشتر دیوار از این تپهها استفاده كردند. مركز شهر را به محل مقدس تِمنِس اختصاص داده بودند و این قسمت را با یك دیوار و از دیگر بخشهای شهر جدا كرده بودند. در پشت این دیوار معابد خدایان سی گانهی عیلام قرار داشت و بین دیوار دوم و سوم كه كل شهر دوران تاشی در آن جا واقع بود اهالی ساكن بودند. (كردوانی، ص 43-44).
قاعدهی بنای زیگورات مربع شكل و طول هر ضلع آن 105/20 متر است و در اصل دارای پنج طبقه و به ارتفاع 53 متر بوده كه در حال حاضر فقط 25 متر آن باقی مانده و شامل سه طبقه است. طبقهی پنجم كه بر فراز معبد قرار داشته به اینشوشیناك، خدای اصلی و بزرگ عیلام، متعلق بوده است. اینشوشیناك، به باور خوزیان باستان، از آسمان به زمین میآمده تا به امورات مردم بپردازد و مردم او را ستایش و نیایش كنند. بنابراین، زیگورات نقش پله كانی را داشت كه زمین و آسمان را به هم نزدیك میساخت (همان، ص 44).
روسازی بنای زیگورات را آجرهای بزرگی به ابعاد مختلف تشكیل میدهد. به طور كلی، اسكلت بنا شامل چند حجم ساختمانی است كه درون هم قرار دارد، چنان كه هر قدر به طرف بالا میرود حجمها كوچكتر میشود. در نتیجهی حفاری چغازنبیل، این اصل پذیرفته شد كه ساخت و ساز زیگورات در یك مرحله اجرا نشده، بلكه ابتدا دو طبقهی چهارضلعی با یك فضای آزاد در وسط آن احداث شده است. یك ردیف اتاقهای دراز و باریك دور این صحن قرار داشت كه در آنها به طرف صحن یا فضای آزاد باز میشد. در مرحلهی دوم، دیگر طبقات را از كف زمین ساختند و فاصلهی افقی طبقات را با خشت پر كردند. بدین ترتیب، هر یك از حجمهای طبقاتی بر روی زمین ساخته شده و همهی طبقات از یك عمق و سطح بنیاد شدهاند و مانند چند جعبه درون یك دیگر جای گرفتهاند و، بدین ترتیب، هر طبقه درون طبقهی دیگر محصور شده است. بنابراین، معماران زبردست عیلامی طبقات پنج گانهی زیگورات را به دقت و حساب شده ساخته اند، چنان كه فشاری بر پایهها وارد نشود (همان جا).
موضوع شایان توجه در زیگورات چغازنبیل شیوهی تأمین آب مورد نیاز است. رودخانهی دز، كه در فاصلهی دو كیلومتری چغازنبیل جریان دارد. 60 متر از محوطهی بلندی كه شهر دوران تاشی را در برمیگیرد پایینتر است و، بنابراین، اهالی شهر نمیتوانستند از آب این رودخانه استفاده كنند. از طرفی، آب چاه محل شور و غیرآشامیدنی بود و به همین سبب خوزیان برای مشروب كردن شهر از رودخانهی كرخه در محل پایهی پل كانالی به طول 50 كیلومتر حفر كردند. این كانال تا پشت دیوار اصلی شهر، یعنی دیوار سوم، امتداد دارد و در آن جا به یك منبع بزرگ آب منتهی میشود. این منبع به طول 10 متر و عرض 7 متر و ارتفاع 5 متر است و از سنگ و ساروج و قیر ساخته شده است. گویا معماران خوزی از قانون فیزیكی ظروف مرتبط بی اطلاع نبودهاند؛ زیرا در عرض جنوبی منبع، كه در پشت دیوار محاط شهر است، 9 روزنه ساختهاند و این روزنهها به درون شهر راه دارد. هنگامی كه منبع پر از آب بوده، آب پس از تصفیه و ته نشست گِل و از راه روزنههای یاد شده، به درون منبع كوچك دیگری واقع در آن سوی دیوار (داخل شهر) سرازیز میشده و اهالی، بدون این كه با منبع اصلی سروكار داشته باشند، از آب مورد احتیاج استفاده میكردهاند. هیچ یك از تمدنهای آسیای میانه برای دسترسی به آب آشامیدنی چنین روشی را به كار نبستهاند و این خود شاهد ارزندهای برای نشان دادن لیاقت و جرئت معماران خوزستانی است (همان، ص 51-52).
به طور كلی، زیگورات دوران تاشی یا همان چغازنبیل در خوزستان دارای ویژگیهای منحصربه فردی است كه آن را از برجهای بابل، كه ساختهی سومریها و جانشینان آنان، سامیها، است، متمایز میكند. این خصوصیات دربارهی محوطهی تمنس و مدخلها و معابد و ضمیمهی آن هم صادق است و میتوان ادعا كرد كه داریوش اول هخامنشی برای ساختن كاخ خود در شوش نیازی نداشته از فن و شیوهی معماری بابل استفاده كند؛ زیرا روش معماری خوزستانیها میتوانست بهترین الهام بخش او باشد (همان، ص 52).
پینوشتها:
1. G. De Morgan
2. Le pere schile
3. Jequier
4. Lampre
5. Gautier
6. De Mecquenem
7. Tosconne
8. pezard
9. در تمدنهای باستانی غرب آسیا معابدی برای خدایان میساختند كه مهمترین آنها «زیگورات» نامیده میشد.
ولایتی، علی اكبر؛ (1391)، خوزستان در دوران پیش از اسلام، تهران: نشر امیركبیر، چاپ اول