فضه زهرا(س)ستارهاى از آفريقا(3)
نويسنده:اشرف آشورى
منبع:ماهنامه كوثر
منبع:ماهنامه كوثر
در شمارههاى پيشين با نحوه حضور فضه در مدينه، خدمتگزارى و همراهى وى با اهل بيت و شهادت فاطمه(س) آشنا شديم و اينك به تشكيل خانواده، تربيت فرزندان، امتيازات فردى و استفاده از آن براى تبليغ آرمانهاى اهل بيت(ع) مىپردازيم.
خانواده و فرزندان
بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهاى سياسى قدرت حاكم براى از بين بردن نفوذ و مقاومت اهل بيت و اقليت طرفدار آنان فزونى يافت. هر دو ستون برپادارنده خميه اسلام (پيامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ريختند و اميرمؤمنان يكه و تنها با يارانى انگشتشمار در معرض خباثتها و دشمنىها واقع شد اما فضه، همچنان نزد اميرمؤمنان على(ع) ماند و از كودكان فاطمه(س) سرپرستى كرد. بر اساس روايتى از امام صادق(ع) در همين دوران اميرمؤمنان، فضه را تشويق به ازدواج كرد. در اين خبر كه در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر اميرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه كه مردى از اهالى حبشه بود، درآمد و از وى صاحب فرزندى شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سليك غطفان ازدواج كرد. در اين حين يگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات يافت.
نصيرالدين امير صادق در كتاب (فاطمه) بر خلاف ديگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حيات حضرت فاطمه مىداند و مىنويسد: «ابوثعلبه از دنيا رفت، فاطمه از فضه دلجويى نمود و او را با خود مانوس كرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود. فضه بعد از وفات فاطمه با مردى به نام سليك ازدواج كرد».
اين ادعاى اميرصادق ظاهرا بدون دليل است و هيچ مداركى دال بر اينكه ازدواج وى قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، يافت نشد. در اغلب كتب تاريخى نامى از فرزندان سليك به ميان نيامده است از اين رو برخى احتمال دادهاند فرزندان از شخصى ديگر باشند، چه در موارد فراوانى نام دختر، نوه و پسرانى از فضه نقل شده كه مسلم مىنماياند فضه شوهرى غير اين دو نيز داشته است. و يا فرزندانش از سليك، مورد اشاره منابع تاريخ قرار نگرفتهاند. علامه مجلسى در خبرى از «مسكه» دختر فضه و «شهره» نوهاش نام مىبرد و ذبيحالله محلاتى در رياحين الشريعة بعد از نقل روايتى كه نام فرزندان پسر (داود، محمد، يحيى و موسى) فضه را ثبت كرده است، مىنويسد: مرحوم مجلسى مدرك اين خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشيخه اهل سلوك و عرفان حكايت مىنمايد كه بهتر از روات كثير الرواية غير ضابط است. فضه با وجود تمام درگيريهاى سياسى هرگز شانه از مسؤوليت پرورش فرزندان فرزانه خالى نكرد او چنان به تربيت فرزندان همت گمارد كه نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خداى متعال در حد كمال برخوردار گشتند تا به آنجا كه در طول تاريخ روايات مربوط به پاكيزگى روحى آنان بارها مورد اشاره و تاكيد نويسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها ياد شده است.
ابنشهر آشوب در مناقب به نقل از مالك دينار مىنويسد: «هنگام حجبانويى را ديدم كه بر حيوانى ضعيف سوار شده است و زمانى كه حاجيان برمىگشتند، در حال رفتن به حج است. وسط بيابان او را ديدم كه خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامى راه مىپيمايد. اندكى جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش كردم. گفتم: چرا با اين مركب لاغر حركت كردهاى كه چنين در راه بمانى؟
سر به سوى آسمان بالا برد و گفت: «لا فى بيتى تركتنى و لا الى بيتك حملتنى فوعزتك و جلالك لو فعل بى هذا غيرك لما شكوته الا اليك».
نه مرا به خانهام واگذارى و نه به خانه خودت رساندى. قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنين مىكرد، نزد تو شكايت مىآوردم.
همان دم شخصى خود را به او رساند و زمام ناقهاش را در دست گرفت و از او خواستسوار شود. آنگاه ناقه با سرعتى شگفتبه پيش تاخت. در جايگاه طواف دوباره همان زن را ديدم حس كنجكاوى راحتم نگذاشت، جلوتر رفتم و پرسيدم تو كيستى؟ گفت: من «شهره» دختر مسكه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.
اعتراض به حاكميت
فضه هوش سرشار و قدرت يادگيرى بسيارى داشت. قابليت پذيرش در حد وسيع، وجودش را براى كسب فضايل از اهل بيت(ع) آماده ساخت. از اينرو در مدتى اندك به مقامهاى والايى در پيروى و همراهى عترت(ع) رسيد. آنچه فضه را از ديگران متمايز مىكند و از وى بانويى شاخص براى آيندگان مىسازد اين است كه وى ظرفيت وجوديش اعم از، قدرت، يادگيرى، پذيرش حق، خستگىناپذيرى، حافظه قوى، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بيت(ع) به كار برد و از هر امتياز به عنوان ابزارى براى نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتى بعد از شهادت حضرت زهرا و تشكيل خانواده (روايات تاريخى به پرجمعيتبودن خانواده وى تاكيد دارد) در جريان مبارزهاش وقفهاى ايجاد نكرد. وى با تسلط ويژهاى كه به احكام فقهى داشت، به انتقاد علمى از حكام وقت مىپرداخت و بر ناروا بودن جايگاهى كه در اختيار گرفتهاند، اشاره مىكرد.
امام صادق(ع) مىفرمايد: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزى سليك (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شكايت كرد و گفت: فضه اجازه نزديكى به من نمىدهد. «فاشتكاها الى عمرو ذالك فى ايامه. فقال لها عمر: ما يشتكى منك ابومالك يا فضه؟ فقالت: انت تحكم فى ذالك و ما يخفى عليك. قال عمر: ما اجدلك رخصة قالت: يا ابااحفض ذهبتبك المذاهب ان ابنى من غره مات فاردت ان استبرى ...
عمر به او گفت: اى فضه ابومالك چه شكايتى از تو دارد؟
- تو حكم مىكنى در بارهاش; پس بر تو مخفى نيست.
- من كه دليلى بر اين كار تو نمىبينم.
- اى اباحفض مذاهب تو را منحرف نكنند. پسرم از (ابوثعلبه) وفات يافته است; در اين مدت از حيض استبراء مىكردم كه اگر حاملهام جنين من بچه ثعلبه است و اگر حيض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نيست. عمر كه در مقابل پاسخ متين فضه درمانده شد، به شگرد هميشگى خود پناه برد و به موضع انفعالى فرو رفت. وى هر گاه كه در بين مردم از حل مسايل عاجز مىماند و على گره را مىگشود، با عبارت «لولا على لهلك عمر» اگر على نبود خليفه از بين مىرفت، خود را از سرزنش فكرى و زبانى مردم مىرهانيد. اين بار نيز گفت: «شعرة من آل ابىطالب افقه من عدى» يك تار مو از خانواده ابىطالب از قبيله عدى فقيهتر است. عظمت اين گفتار آنگاه روشن مىشود كه بدانيم قبيله عدى در فقاهتسرآمد روزگار خويش و ضربالمثل فقاهتبودند.
فرياد با سكوت
نقطه آغازين مهجوريت اهل بيت را بىگمان بايد در آخرين روز مريضى پيامبر اكرم جستجو كرد «هنگامى كه پيامبر فرمود براى من استخوان شانه و دوات و يا كاغذ و دواتى بياوريد تا چيزى بنويسم كه بعدها گمراه نشويد ...» خليفه دوم در مقابل درخواست پيامبر گفت: بيمارى بر پيامبر غلبه كرده و قرآن پيش شماست. كتاب آسمانى ما را كافى است. ابنعباس دانشمند معروف اسلام كه با يادآورى آن روز دانههاى اشك بسان مرواريد بر روى گونهاش مىغلطتيد مىگويد: بزرگترين مصيبتبراى اسلام اين بود كه اختلاف گروهى از صحابه مانع شد كه پيامبر نامهاش را بنويسد؟
همين تفكر كه براى جلوگيرى از نفوذ اميرمؤمنان و اهل بيت در رهبرى جامعه بعد از پيامبر به ذهن برخى صحابه خطور كرد، زمينههاى مهجوريت اهل بيت، و احاديث و حقايق دينى را كه آنان بيان مىكردند، به وجود آورد. به اين ترتيب بعد از وفات پيامبر اكرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بيتبه طور گستردهاى محروم شدند و جامعهاى به وجود آمد كه قرآن ظاهرى پايه فكريش و حاكمان تنها مفسرينش شدند در اين دوره مفسران مستقل به طور شديدى از سوى خلافت تحت فشار بودند تا از حريم ظاهر قرآن تجاوز نكنند و به سيره و سخن و راى على(ع) اشاره نكنند. فضه تدبيرى انديشيد وى ديگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگويى با آيات الهى پرداخت و با اين كار آرمانهاى اهل بيت و آراء آنان را به مردم بازگو كرد. يكى از نويسندگان آنگاه كه به معرفى فضه و كمالات وى مىپردازد، مىنويسد: «وقتى ديد مردم روايات وارده در باب سفارش اهل بيت و ساير حقايق دين پشتسر انداختهاند، فضه تصميم گرفت جز به آيات قرآن استشهاد نكند».
به اين ترتيب با استشهاد به قرآن جلوى هر گونه اعتراض حاكمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بيت(ع) همت گمارد. حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از ديدگاه ديگر مبين آگاهى فضه به معارف قرآن و طبيعتا آراء و افكار اهل بيت و خصوصا اميرمؤمنان مراجع به تفسير و تاويل آيات قرآنى نيز هست چه وى پرورشيافته در خاندان پاكان بود و تمام اعمالش حكايت از تاثيرپذيرى علمى و عملى از آنان داشت. ابوالقاسم قشيرى خبرى مربوط به حفظ قرآن و تسلط وى به معارف قرآنى از فضه نقل مىكند. اين مطلب كه در منابع گوناگون شيعى و سنى از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به اين صورت است. در راه مكه از قافله بازمانده بودم زنى را ديدم كه تنها و سرگردان مىرود. پرسيدم كيستى؟ اين آيه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون» سلام كردم و سؤال خود را تكرار نمودم خواند «من يهدى الله فلا مضل له» - آنكه را خدا هدايت كند گمراهكنندهاى نخواهد داشت.
- از كجا مىآيى؟ - «ينادون من مكان بعيد» - از مكان دورى ندا مىشوند.
- قصد كجا دارى؟ - «ولله على الناس حج البيت»
- چند روز استسرگردانى؟ - «و لقد خلقنا السموات و الارض فى ستة ايام»آيا گرسنه هستى؟ - «و ما جعلناهم جسدا لاياكلون الطعام» به او طعام دادم و به راه افتاديم و چون آهسته مىآمد تقاضا كردم كه شتاب كند زودتر برسيم. - «لا يكلف الله نفسا الا وسعها». دانستم قدرت شتاب ندارد.
درخواست كردم بر تك مركب من سوار شود. گفت: «لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا» پياده شدم و او را سوار كردم. گفت: «سبحان الذى سخر لنا هذا»شكر خدايى را كه اين مركب را مسخر ما كرد.
به قافله رسيديم - آيا ميان اين كاروان كسى را دارى؟ - يا داود انا جعلناك خليفة فى الارض - يا يحيى خذا الكتاب بقوه - يا موسى انى «انا الله - و ما محمد الا رسول». - اينها چه نسبتى با تو دارند؟ «المال و البنون زينة الحيوة الدنيا» اين چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسيدند از من اظهار تشكر كردند.
اين آيه را خواند «يا ابت استاجره ان خير من استاجرت القوى الامين» به من احسان كردند. و الله يضاعف لمن يشاء. عطا را زيادتر كردند.
- اين زن كيست؟ - فضه خادمه دختر پيغمبر است كه امسال بيستمين سال است او لب به سخنى جز به آيات قرآن باز نكرده است.
البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهاى قرآنى در طى 20 سال بوده است. و به طور قطع وى در جايگاههاى خاص نيز بودن قرآن به پاسخگويى مىپرداخت آنگونه كه در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبتشده است كه وى طى حديثى طولانى وقايع آن روز را شرح مىدهد. هر چند در اين حكايتخاص هيچ نوع اشارهاى كه موضعگيرى فضه در قبال اهل بيت و مسايل سياسى و حكومتى عصر خويش را نشان دهد، به چشم نمىخورد. اما نقل آن از جهاتى سودمند است از جمله اينكه گروهى بر اساس نقل ديگرى از روايتسعى كردهاند فضه را از اين افتخار بىنصيب كنند روايت دوم كه از عبدالله بنمبارك نقل شده و همين مطالب را با افزايش و كاهش از زنى گمنام نقل مىكند.
تبليغ ولايت در ايام حج
هر چند اطلاعى قطعى در باره زمان مسافرت فضه به مكه مكرمه در دست نيست اما به دلايل و قراينى كه در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعى بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت اميرمؤمنان و به احتمال قوى در دوران خلفاء سه گانه بوده استيعنى دقيقا بحرانىترين زمان سياسى براى اهل بيت(ع). در اين دوره غاصبان ولايت وارونه جلوه دادن حقايق را سرمايه تداوم حكومت قرار دادند و با زر و زور و تزوير مخالفين را سركوب كردند. در اين فضاى حزنآلود فضه، پرورشيافته فاطمه، كه داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتى مىگشت تا حقايق را بازگويد و مظلوميت اميرمومنان را به تصوير بكشد. ايام حجبهترين فرصت ممكن براى اين هدف بود از تمام ملل مسلمان نمايندگانى در مكه حاضر مىشدند و بدون فشارهاى و ايجاد آزادى نسبى به تبادل اطلاعات مربوط به كشورها و ممالك اسلامى مىپرداختند. از اين كنگره عظيم پيامبر اكرم(ص) نيز براى معرفى اميرمؤمنان(ع) استفاده كرده بود اين بار فضه فرصتبه دست آمده را غنيمتشمرد. او محل حج را به صحنه با شكوه اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان(ع) تبديل كرد و به بازگويى و افشاى جنايات عليه اهل بيت پرداخت.
بر اساس آنچه مورخان نقل كردهاند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغتبه نحو كامل سود برد به نحوى كه شيوايى گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجيان را به خود جلب كرد. ورقة بنعبدالله اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان را اينگونه به تصوير كشيده است:
براى حج و به اميد ثواب الهى راهى بيتالله الحرام شدم. در حالى كه طواف مىكردم متوجه بانويى گندمگون نمكين و خوشكلام شدم كه با فصاحت گفتار فرياد كرد: «رب البيت الحرام و الحفظة الكرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خير الانام صلى الله عليه و آله البررة الكرام ان تحشرنى مع ساداتى الطاهرين و ابنائهم الغر المحجلين الميامين الا فاشهدوا يا جماعة الحجاج و المعتمرين ان موالى خيرة الاخيار و صفوة الابرار الذين علاقدرهم على الاقدار و ارتفع ذكرهم فى سائر الامصار ...»
اى خداى بيتالحرام و حافظان گرامى و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترين آفريدهها(ص). ... مرا با سروران پاك و فرزندان ... محشور نماى. اى جماعتحاجيان آگاه باشيد كه سروران من بهترين برگزيدهها و نيكوكارانند. كسانى كه عظمتشان از همه والاتر است ...
تعاريفى كه فضه از سروران خود بيان مىكرد به گونهاى بود كه تنها با مشخصات اهل بيت(ع) مطابق مىشد از اينروى ورقة بنعبدالله نيز مانند حاجيان ديگر متوجه شد وى از طرفداران اهل بيت و ولايت اميرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان مىكنم از دوستداران اهل بيت(ع) هستى.
فضه پاسخ داد: آرى. پرسيد: خود را معرفى كن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفى(ص) هستم. كه خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.
آنگاه ورقة بنعبدالله تقاضاى فرصتى كرد تا سؤالاتش را از وى بپرسد. آنچه كه اينك از اين گفتگوى افشاگرانه و دردآلود در كتب تاريخى ضبط شده است، بازگوكننده دوران سخت رحلت پيامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است. فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از اينروى بعيد به نظر نمىرسد كه تمام اخبار وى حتى اشعارى كه از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جارى مىكرد، نقل مستقيم باشد. بخشى از آنچه در اين گفتگو گذشته، اينچنين است: على(ع) وقتى فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چيد اينچنين سرود:
ارى علل الدنيا على كثيرة و صاحبها حتى الممات عليل لكل اجتماع من خليلين فرقة و ان بقايى عندكم لقليل و ان افتقادى فاطما بعد احمد دليل على ان لا يدوم خليل
علامه مجلسى وقتى اين روايت را از ورقة بنعبدالله نقل مىكند مىنويسد: (اقول وجدت من بعض الكتب خبرا فى وفاتها(ع) فاحببت ايراده و ان لم آخذه من اصل يعول عليه). مىگويم در برخى از كتابها خبرى در باره وفات حضرت زهرا يافتم كه دوست داشتم نقل كنم. هر چند مدرك اصلى كه به آن ارجاع دادهاند را نيافتم. با اين حال اين حديث طولانى مورد توجه محققان اخير نيز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسى از ورقة بنعبدالله ازدى را نقل كردهاند از جمله آنها مىتوان به اعلام النساء، رياحين الشريعة و نهجالحياة اشاره كرد. دليل عمدهاى كه مىتوان مبنى بر اينكه سفر حج فضه قبل از شهادت اميرمؤمنان بوده، ارائه كرد اين است كه عبدالله ازدى تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال كرده است.
خانواده و فرزندان
بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهاى سياسى قدرت حاكم براى از بين بردن نفوذ و مقاومت اهل بيت و اقليت طرفدار آنان فزونى يافت. هر دو ستون برپادارنده خميه اسلام (پيامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ريختند و اميرمؤمنان يكه و تنها با يارانى انگشتشمار در معرض خباثتها و دشمنىها واقع شد اما فضه، همچنان نزد اميرمؤمنان على(ع) ماند و از كودكان فاطمه(س) سرپرستى كرد. بر اساس روايتى از امام صادق(ع) در همين دوران اميرمؤمنان، فضه را تشويق به ازدواج كرد. در اين خبر كه در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر اميرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه كه مردى از اهالى حبشه بود، درآمد و از وى صاحب فرزندى شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سليك غطفان ازدواج كرد. در اين حين يگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات يافت.
نصيرالدين امير صادق در كتاب (فاطمه) بر خلاف ديگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حيات حضرت فاطمه مىداند و مىنويسد: «ابوثعلبه از دنيا رفت، فاطمه از فضه دلجويى نمود و او را با خود مانوس كرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود. فضه بعد از وفات فاطمه با مردى به نام سليك ازدواج كرد».
اين ادعاى اميرصادق ظاهرا بدون دليل است و هيچ مداركى دال بر اينكه ازدواج وى قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، يافت نشد. در اغلب كتب تاريخى نامى از فرزندان سليك به ميان نيامده است از اين رو برخى احتمال دادهاند فرزندان از شخصى ديگر باشند، چه در موارد فراوانى نام دختر، نوه و پسرانى از فضه نقل شده كه مسلم مىنماياند فضه شوهرى غير اين دو نيز داشته است. و يا فرزندانش از سليك، مورد اشاره منابع تاريخ قرار نگرفتهاند. علامه مجلسى در خبرى از «مسكه» دختر فضه و «شهره» نوهاش نام مىبرد و ذبيحالله محلاتى در رياحين الشريعة بعد از نقل روايتى كه نام فرزندان پسر (داود، محمد، يحيى و موسى) فضه را ثبت كرده است، مىنويسد: مرحوم مجلسى مدرك اين خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشيخه اهل سلوك و عرفان حكايت مىنمايد كه بهتر از روات كثير الرواية غير ضابط است. فضه با وجود تمام درگيريهاى سياسى هرگز شانه از مسؤوليت پرورش فرزندان فرزانه خالى نكرد او چنان به تربيت فرزندان همت گمارد كه نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خداى متعال در حد كمال برخوردار گشتند تا به آنجا كه در طول تاريخ روايات مربوط به پاكيزگى روحى آنان بارها مورد اشاره و تاكيد نويسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها ياد شده است.
ابنشهر آشوب در مناقب به نقل از مالك دينار مىنويسد: «هنگام حجبانويى را ديدم كه بر حيوانى ضعيف سوار شده است و زمانى كه حاجيان برمىگشتند، در حال رفتن به حج است. وسط بيابان او را ديدم كه خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامى راه مىپيمايد. اندكى جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش كردم. گفتم: چرا با اين مركب لاغر حركت كردهاى كه چنين در راه بمانى؟
سر به سوى آسمان بالا برد و گفت: «لا فى بيتى تركتنى و لا الى بيتك حملتنى فوعزتك و جلالك لو فعل بى هذا غيرك لما شكوته الا اليك».
نه مرا به خانهام واگذارى و نه به خانه خودت رساندى. قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنين مىكرد، نزد تو شكايت مىآوردم.
همان دم شخصى خود را به او رساند و زمام ناقهاش را در دست گرفت و از او خواستسوار شود. آنگاه ناقه با سرعتى شگفتبه پيش تاخت. در جايگاه طواف دوباره همان زن را ديدم حس كنجكاوى راحتم نگذاشت، جلوتر رفتم و پرسيدم تو كيستى؟ گفت: من «شهره» دختر مسكه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.
اعتراض به حاكميت
فضه هوش سرشار و قدرت يادگيرى بسيارى داشت. قابليت پذيرش در حد وسيع، وجودش را براى كسب فضايل از اهل بيت(ع) آماده ساخت. از اينرو در مدتى اندك به مقامهاى والايى در پيروى و همراهى عترت(ع) رسيد. آنچه فضه را از ديگران متمايز مىكند و از وى بانويى شاخص براى آيندگان مىسازد اين است كه وى ظرفيت وجوديش اعم از، قدرت، يادگيرى، پذيرش حق، خستگىناپذيرى، حافظه قوى، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بيت(ع) به كار برد و از هر امتياز به عنوان ابزارى براى نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتى بعد از شهادت حضرت زهرا و تشكيل خانواده (روايات تاريخى به پرجمعيتبودن خانواده وى تاكيد دارد) در جريان مبارزهاش وقفهاى ايجاد نكرد. وى با تسلط ويژهاى كه به احكام فقهى داشت، به انتقاد علمى از حكام وقت مىپرداخت و بر ناروا بودن جايگاهى كه در اختيار گرفتهاند، اشاره مىكرد.
امام صادق(ع) مىفرمايد: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزى سليك (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شكايت كرد و گفت: فضه اجازه نزديكى به من نمىدهد. «فاشتكاها الى عمرو ذالك فى ايامه. فقال لها عمر: ما يشتكى منك ابومالك يا فضه؟ فقالت: انت تحكم فى ذالك و ما يخفى عليك. قال عمر: ما اجدلك رخصة قالت: يا ابااحفض ذهبتبك المذاهب ان ابنى من غره مات فاردت ان استبرى ...
عمر به او گفت: اى فضه ابومالك چه شكايتى از تو دارد؟
- تو حكم مىكنى در بارهاش; پس بر تو مخفى نيست.
- من كه دليلى بر اين كار تو نمىبينم.
- اى اباحفض مذاهب تو را منحرف نكنند. پسرم از (ابوثعلبه) وفات يافته است; در اين مدت از حيض استبراء مىكردم كه اگر حاملهام جنين من بچه ثعلبه است و اگر حيض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نيست. عمر كه در مقابل پاسخ متين فضه درمانده شد، به شگرد هميشگى خود پناه برد و به موضع انفعالى فرو رفت. وى هر گاه كه در بين مردم از حل مسايل عاجز مىماند و على گره را مىگشود، با عبارت «لولا على لهلك عمر» اگر على نبود خليفه از بين مىرفت، خود را از سرزنش فكرى و زبانى مردم مىرهانيد. اين بار نيز گفت: «شعرة من آل ابىطالب افقه من عدى» يك تار مو از خانواده ابىطالب از قبيله عدى فقيهتر است. عظمت اين گفتار آنگاه روشن مىشود كه بدانيم قبيله عدى در فقاهتسرآمد روزگار خويش و ضربالمثل فقاهتبودند.
فرياد با سكوت
نقطه آغازين مهجوريت اهل بيت را بىگمان بايد در آخرين روز مريضى پيامبر اكرم جستجو كرد «هنگامى كه پيامبر فرمود براى من استخوان شانه و دوات و يا كاغذ و دواتى بياوريد تا چيزى بنويسم كه بعدها گمراه نشويد ...» خليفه دوم در مقابل درخواست پيامبر گفت: بيمارى بر پيامبر غلبه كرده و قرآن پيش شماست. كتاب آسمانى ما را كافى است. ابنعباس دانشمند معروف اسلام كه با يادآورى آن روز دانههاى اشك بسان مرواريد بر روى گونهاش مىغلطتيد مىگويد: بزرگترين مصيبتبراى اسلام اين بود كه اختلاف گروهى از صحابه مانع شد كه پيامبر نامهاش را بنويسد؟
همين تفكر كه براى جلوگيرى از نفوذ اميرمؤمنان و اهل بيت در رهبرى جامعه بعد از پيامبر به ذهن برخى صحابه خطور كرد، زمينههاى مهجوريت اهل بيت، و احاديث و حقايق دينى را كه آنان بيان مىكردند، به وجود آورد. به اين ترتيب بعد از وفات پيامبر اكرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بيتبه طور گستردهاى محروم شدند و جامعهاى به وجود آمد كه قرآن ظاهرى پايه فكريش و حاكمان تنها مفسرينش شدند در اين دوره مفسران مستقل به طور شديدى از سوى خلافت تحت فشار بودند تا از حريم ظاهر قرآن تجاوز نكنند و به سيره و سخن و راى على(ع) اشاره نكنند. فضه تدبيرى انديشيد وى ديگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگويى با آيات الهى پرداخت و با اين كار آرمانهاى اهل بيت و آراء آنان را به مردم بازگو كرد. يكى از نويسندگان آنگاه كه به معرفى فضه و كمالات وى مىپردازد، مىنويسد: «وقتى ديد مردم روايات وارده در باب سفارش اهل بيت و ساير حقايق دين پشتسر انداختهاند، فضه تصميم گرفت جز به آيات قرآن استشهاد نكند».
به اين ترتيب با استشهاد به قرآن جلوى هر گونه اعتراض حاكمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بيت(ع) همت گمارد. حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از ديدگاه ديگر مبين آگاهى فضه به معارف قرآن و طبيعتا آراء و افكار اهل بيت و خصوصا اميرمؤمنان مراجع به تفسير و تاويل آيات قرآنى نيز هست چه وى پرورشيافته در خاندان پاكان بود و تمام اعمالش حكايت از تاثيرپذيرى علمى و عملى از آنان داشت. ابوالقاسم قشيرى خبرى مربوط به حفظ قرآن و تسلط وى به معارف قرآنى از فضه نقل مىكند. اين مطلب كه در منابع گوناگون شيعى و سنى از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به اين صورت است. در راه مكه از قافله بازمانده بودم زنى را ديدم كه تنها و سرگردان مىرود. پرسيدم كيستى؟ اين آيه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون» سلام كردم و سؤال خود را تكرار نمودم خواند «من يهدى الله فلا مضل له» - آنكه را خدا هدايت كند گمراهكنندهاى نخواهد داشت.
- از كجا مىآيى؟ - «ينادون من مكان بعيد» - از مكان دورى ندا مىشوند.
- قصد كجا دارى؟ - «ولله على الناس حج البيت»
- چند روز استسرگردانى؟ - «و لقد خلقنا السموات و الارض فى ستة ايام»آيا گرسنه هستى؟ - «و ما جعلناهم جسدا لاياكلون الطعام» به او طعام دادم و به راه افتاديم و چون آهسته مىآمد تقاضا كردم كه شتاب كند زودتر برسيم. - «لا يكلف الله نفسا الا وسعها». دانستم قدرت شتاب ندارد.
درخواست كردم بر تك مركب من سوار شود. گفت: «لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا» پياده شدم و او را سوار كردم. گفت: «سبحان الذى سخر لنا هذا»شكر خدايى را كه اين مركب را مسخر ما كرد.
به قافله رسيديم - آيا ميان اين كاروان كسى را دارى؟ - يا داود انا جعلناك خليفة فى الارض - يا يحيى خذا الكتاب بقوه - يا موسى انى «انا الله - و ما محمد الا رسول». - اينها چه نسبتى با تو دارند؟ «المال و البنون زينة الحيوة الدنيا» اين چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسيدند از من اظهار تشكر كردند.
اين آيه را خواند «يا ابت استاجره ان خير من استاجرت القوى الامين» به من احسان كردند. و الله يضاعف لمن يشاء. عطا را زيادتر كردند.
- اين زن كيست؟ - فضه خادمه دختر پيغمبر است كه امسال بيستمين سال است او لب به سخنى جز به آيات قرآن باز نكرده است.
البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهاى قرآنى در طى 20 سال بوده است. و به طور قطع وى در جايگاههاى خاص نيز بودن قرآن به پاسخگويى مىپرداخت آنگونه كه در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبتشده است كه وى طى حديثى طولانى وقايع آن روز را شرح مىدهد. هر چند در اين حكايتخاص هيچ نوع اشارهاى كه موضعگيرى فضه در قبال اهل بيت و مسايل سياسى و حكومتى عصر خويش را نشان دهد، به چشم نمىخورد. اما نقل آن از جهاتى سودمند است از جمله اينكه گروهى بر اساس نقل ديگرى از روايتسعى كردهاند فضه را از اين افتخار بىنصيب كنند روايت دوم كه از عبدالله بنمبارك نقل شده و همين مطالب را با افزايش و كاهش از زنى گمنام نقل مىكند.
تبليغ ولايت در ايام حج
هر چند اطلاعى قطعى در باره زمان مسافرت فضه به مكه مكرمه در دست نيست اما به دلايل و قراينى كه در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعى بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت اميرمؤمنان و به احتمال قوى در دوران خلفاء سه گانه بوده استيعنى دقيقا بحرانىترين زمان سياسى براى اهل بيت(ع). در اين دوره غاصبان ولايت وارونه جلوه دادن حقايق را سرمايه تداوم حكومت قرار دادند و با زر و زور و تزوير مخالفين را سركوب كردند. در اين فضاى حزنآلود فضه، پرورشيافته فاطمه، كه داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتى مىگشت تا حقايق را بازگويد و مظلوميت اميرمومنان را به تصوير بكشد. ايام حجبهترين فرصت ممكن براى اين هدف بود از تمام ملل مسلمان نمايندگانى در مكه حاضر مىشدند و بدون فشارهاى و ايجاد آزادى نسبى به تبادل اطلاعات مربوط به كشورها و ممالك اسلامى مىپرداختند. از اين كنگره عظيم پيامبر اكرم(ص) نيز براى معرفى اميرمؤمنان(ع) استفاده كرده بود اين بار فضه فرصتبه دست آمده را غنيمتشمرد. او محل حج را به صحنه با شكوه اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان(ع) تبديل كرد و به بازگويى و افشاى جنايات عليه اهل بيت پرداخت.
بر اساس آنچه مورخان نقل كردهاند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغتبه نحو كامل سود برد به نحوى كه شيوايى گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجيان را به خود جلب كرد. ورقة بنعبدالله اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان را اينگونه به تصوير كشيده است:
براى حج و به اميد ثواب الهى راهى بيتالله الحرام شدم. در حالى كه طواف مىكردم متوجه بانويى گندمگون نمكين و خوشكلام شدم كه با فصاحت گفتار فرياد كرد: «رب البيت الحرام و الحفظة الكرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خير الانام صلى الله عليه و آله البررة الكرام ان تحشرنى مع ساداتى الطاهرين و ابنائهم الغر المحجلين الميامين الا فاشهدوا يا جماعة الحجاج و المعتمرين ان موالى خيرة الاخيار و صفوة الابرار الذين علاقدرهم على الاقدار و ارتفع ذكرهم فى سائر الامصار ...»
اى خداى بيتالحرام و حافظان گرامى و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترين آفريدهها(ص). ... مرا با سروران پاك و فرزندان ... محشور نماى. اى جماعتحاجيان آگاه باشيد كه سروران من بهترين برگزيدهها و نيكوكارانند. كسانى كه عظمتشان از همه والاتر است ...
تعاريفى كه فضه از سروران خود بيان مىكرد به گونهاى بود كه تنها با مشخصات اهل بيت(ع) مطابق مىشد از اينروى ورقة بنعبدالله نيز مانند حاجيان ديگر متوجه شد وى از طرفداران اهل بيت و ولايت اميرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان مىكنم از دوستداران اهل بيت(ع) هستى.
فضه پاسخ داد: آرى. پرسيد: خود را معرفى كن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفى(ص) هستم. كه خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.
آنگاه ورقة بنعبدالله تقاضاى فرصتى كرد تا سؤالاتش را از وى بپرسد. آنچه كه اينك از اين گفتگوى افشاگرانه و دردآلود در كتب تاريخى ضبط شده است، بازگوكننده دوران سخت رحلت پيامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است. فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از اينروى بعيد به نظر نمىرسد كه تمام اخبار وى حتى اشعارى كه از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جارى مىكرد، نقل مستقيم باشد. بخشى از آنچه در اين گفتگو گذشته، اينچنين است: على(ع) وقتى فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چيد اينچنين سرود:
ارى علل الدنيا على كثيرة و صاحبها حتى الممات عليل لكل اجتماع من خليلين فرقة و ان بقايى عندكم لقليل و ان افتقادى فاطما بعد احمد دليل على ان لا يدوم خليل
علامه مجلسى وقتى اين روايت را از ورقة بنعبدالله نقل مىكند مىنويسد: (اقول وجدت من بعض الكتب خبرا فى وفاتها(ع) فاحببت ايراده و ان لم آخذه من اصل يعول عليه). مىگويم در برخى از كتابها خبرى در باره وفات حضرت زهرا يافتم كه دوست داشتم نقل كنم. هر چند مدرك اصلى كه به آن ارجاع دادهاند را نيافتم. با اين حال اين حديث طولانى مورد توجه محققان اخير نيز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسى از ورقة بنعبدالله ازدى را نقل كردهاند از جمله آنها مىتوان به اعلام النساء، رياحين الشريعة و نهجالحياة اشاره كرد. دليل عمدهاى كه مىتوان مبنى بر اينكه سفر حج فضه قبل از شهادت اميرمؤمنان بوده، ارائه كرد اين است كه عبدالله ازدى تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال كرده است.