شهید مطهری و حقوق زن در اسلام (1)

زن، به عنوان نیمی از بشریت و عضوی جدی و غیرقابل چشم پوشی در کانون بزرگ جامعه انسانی و نیز به عنوان یکی از دو رکن پدید آورنده بنیان خانواده، در طول تاریخ، داوری‌ها‌ی‌ گوناگونی را به خود دیده و شرایط بسیار
پنجشنبه، 15 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهید مطهری و حقوق زن در اسلام (1)
شهید مطهری و حقوق زن در اسلام (1)

 

نویسنده: حسین شرفی




 

زن، به عنوان نیمی از بشریت و عضوی جدی و غیرقابل چشم پوشی در کانون بزرگ جامعه انسانی و نیز به عنوان یکی از دو رکن پدید آورنده بنیان خانواده، در طول تاریخ، داوری‌ها‌ی‌ گوناگونی را به خود دیده و شرایط بسیار ناهمگون و نامساعدی را پشت سر نهاده است. نگاهی گذرا به تاریخ چنین می‌نماید که زن در بیشتر مقاطع و در بیشتر جوامع، از نوعی محرومیت رنج برده و حقوق انسانی او تحت سلطه و سیطره مردان و فرهنگ مردسالاری تضییع شده است. این برداشت، اگر همه جانبه و دقیق نباشد، اما با آنچه رخ داده نیز ناسازگار نیست؛ چنان که مانند این تضییع حقوق را در مورد کودکان و نیز طبقات ضعیف اجتماعی نیز می‌توان مشاهده کرد و چه بسا بتوان ادعا کرد، ستمی که بر صالحان، مصلحان و پیامبران و دادخواهان حقوق انسان در تاریخ بشر رفته، بیشترین و طاقت فرساترین بوده است، اما نمی‌توان از نظر دور داشت که هر کدام از این ستم دیدگی‌ها دلایل خاص خود را داشته است.
اگر بخواهیم عوامل تأثیرگذار بر حقوق زنان را در جامعه بشری به اجمال بررسی کنیم، بخشی از آن‌ها در زمره عوامل طبیعی، برخی در قلمرو شرایط اجتماعی و کارکردی جای می‌گیرد و بعضی به باورها و انگاره‌ها‌ی‌ فرهنگی بازمی‌گردد.
تحقیق درباره این عوامل و سهم هر یک در شکل گیری حقوق انسانی و اجتماعی زنان، خود نیاز به پژوهشی جداگانه دارد و ما در این نوشتار تنها درصدد این هستیم که موضوع حقوق زن را در آثار شهید مطهری رحمه الله بررسی کنیم، آن هم از زاویه استنادهای ایشان به قرآن و باورهای وحیانی، چرا که آیات قرآن و نظریه‌ها‌ی‌ اسلامی در زمینه شخصیت و حقوق زن، خود تشکیل دهنده فرهنگ یا بخش مهمی از فرهنگ جوامع اسلامی است.
همان گونه که اشاره شد، شرایط اجتماعی و فرهنگی از جمله عوامل مهم رویکرد به حقوق زن و نوع نگرش و پردازش به آن است و این امر سبب شده تا موضوع حقوق زن در عصر حاضر، با توجه به دگرگونی‌ها‌ی‌ مهم اجتماعی و فرهنگی با شدت و جدیت بیشتری مطرح شود و گاه با فمینیسم به نگرش‌ها و اظهارنظرهای افراطی بینجامد!
در این فضای پر تحول که بیشتر ابعاد زندگی و فرهنگی و روابط انسانی و اجتماعی دست خوش تغییرات و تجدیدنظرهای بنیادی قرار گرفته است، بی‌تردید نگاه عطشناک، تحول طلب و انتقادگر نسل حاضر متوجه آموزه‌ها‌ی‌ دینی و قرآنی نیز شده و تلاش می‌کند تا پاسخ پرسش‌ها‌ی‌ زیر را بیابد:

1. از دیدگاه قرآن، زن چگونه موجودی است؟
2. آیا زن از جهت شرافت و حیثیت انسانی با مرد برابر است؟
3. دین برای زن و مرد، یک نوع حقوق و وظیفه و یا کیفر قرار داده یا تبعیض و تفاوت قائل شده است؟
4. آیا وضع قوانین نسبت به زن و مرد یکسان و مشابه است؟
5. نگرش دین به زن، نگرشی همراه با تکریم است یا تحقیر؟
6. آیا وضع مقررات ویژه‌ای مانند مهریه، وجوب نفقه زن بر مرد، حق مرد در طلاق، نصف بودن ارث زن، جواز تعدد زوجات برای مردان، شهادت دو زن به جای یک مرد، ریاست خانوادگیِ مرد، حق حضانت کودک و... نشان دهنده نگاه دین به زن به عنوان موجودی ضعیف‌تر و پایین‌تر نیست و این تفاوت‌ها اهانت به زن و تضییع حقوق او نیست؟
7. حضور کم رنگ زن در عرصه‌ها‌ی‌ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و قرار گرفتن او در حجاب و عفاف، مانع دستیابی او به حقوقش نیست؟

این بحث‌ها در زمان شهید مطهری مطرح بوده، اما نه به اندازه امروزه که گروه‌ها‌ی‌ فمینیست تلاش‌ها‌ی‌ جدی دارند و تشکل‌هایی‌ را پدید آورده‌اند که زنان را به گزینش صفات مردانه تشویق می‌کنند و سعی در جایگزینی زن به جای مرد در همه عرصه‌ها دارند، و برای دستیابی به برابری زن و مرد، خواستار تجدید ساختار جامعه شده‌اند، زیرا نظام کنونی جامعه به گمان آن‌ها حاصل قرن‌ها تسلط مردانه است. اینان خواستار نابودی گرایش‌ها و پندارهای سنتی هستند و راه حلی که برای احقاق حقوق زن پیشنهاد می‌کنند، یک نوع راه حل ضد دینی است که بر پایه آن باید هرگونه توصیه‌ای که دین، طبیعت، سنت یا خانواده ارائه می‌دهد، در آن نادیده گرفته شود.
بدون شک همان گونه که در گذشته دیدگاه‌ها‌ی‌ مردسالاری و تحقیرآمیز نسبت به زنان، به زیان هم مردان و هم زنان انجامیده، باورهای افراطی فمینیسم با ایده زن سالاری و زن مداری نیز بیش از پیش به زیان زن و مرد خواهد بود. نگرش متعادل قرآن، نه آن تفریط را برمی تابد و نه این افراط را؛ از نظر قرآن زن و مرد در انسانیت برابرند، ولی از دو گونه خصلت برخوردارند. این دوگانگی از ساختار جسمانی و عاطفی آن دو سرچشمه گرفته؛ همان گونه که آزادی و برابری انسان‌ها از طبیعت آن‌ها الهام گرفته، دوگانگی کارآیی و وظایف آن‌ها نیز از ساختمان وجودی آن دو ریشه یافته است. به تعبیر شهید مطهری:
"زن و مرد دو ستاره‌اند در دو مدار مختلف؛ هر کدام باید در مدار و فلک خود حرکت کنند... شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشری، این است که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند. آزادی و برابری آن گاه سود می‌بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند. آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است، نه چیز دیگر." (1)
از نظر استاد، اسلام با تعالیم آسمانی خود احیاگر حقوق زن است؛ به ویژه قرآن در عصر نزولش گام‌ها‌ی‌ بلند و اساسی را به سود زن و حقوق او برداشت، ولی هرگز در این میان زن بودن زن و مرد بودن مرد را نادیده نگرفت، بلکه زن را همان گونه دید که در طبیعت هست. زن در قرآن همان زنِ در طبیعت است. کتاب تشریع (قرآن) با کتاب تکوین (طبیعت) یک برداشت را ارائه کرده‌اند. اوج سخن از حقوق زن در قرآن، همین انطباق و هماهنگی است.

زن و مرد، دارای حقوق برابر یا همانند

یکی از پرسش‌ها یا اشکال‌هایی ‌ که بر نگرش حقوق قرآن به زن شده، این است که اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می‌دانست، حقوقی مشابه و مساوی با مرد برای او وضع می‌کرد، اما حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست. پس زن را یک انسان واقعی نمی‌شمارد. (2) برای پاسخ به این اشکال، نخست باید دید که آیا همسانی زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آن‌ها از جهت انسانیت و حقوق، به معنای تشابه و یک نواختی آن‌ها در حقوق است، یا تساوی امری غیر از تشابه است.
استاد مطهری در این باره می‌نویسد:
"تساوی غیر از تشابه است؛ تساوی برابر است و تشابه، یک نواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به طور مساوی (از جهت ارزشی) میان فرزندان خود تقسیم کند، اما به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارت خانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات تجاری، ولی نظر به این که قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که می‌خواهد ثروت خود را تقسیم کند، با در نظر گرفتن این که آنچه به همه فرزندان می‌دهد، از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را می‌دهد که قبلاً آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است." (3)
وی در پاسخ به این پرسش که چرا در همه موارد میان حقوق مردان و زنان همانندی نیست و در برخی موارد تفاوت دیده می‌شود، به طور گسترده و در ضمن چند محور زیر بحث را پی گرفته و در پرتو آیات قرآن بررسی کرده است:

1. جایگاه زن در آفرینش؛
2. تفاوت‌ها‌ی‌ طبیعی در آفرینش زن و مرد؛
3. فلسفه ناهمانندی حقوق و وظایف زن و مرد؛

جایگاه زن در آفرینش

به نظر استاد مطهری، قرآن با تفسیر آفرینش، زیربنای مقررات امور اجتماعی از قبیل: مالکیت، حکومت، حقوق خانوادگی و... را بیان داشته است.
قرآن کریم برخلاف دیگر منابعی که امروز به عنوان کتب آسمانی معرفی شده‌اند، سرشت و خلقت نخستین زن را احترام آمیز می‌داند و سرشت زن و مرد را دوگانه ندانسته و با کمال صراحت، در آیات متعددی می‌فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده‌ایم: (4)
(یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِیراً وَنِسَاءً...)؛ (5)
ای مردم، از پروردگارتان پروا کنید، آن که شما را از یک نفس (جنس) آفرید و از آن (نفس واحد) همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسیار پدید آورد.
یعنی آفرینش انسان چه مرد و چه زن، از یک جنس و به یک گونه بوده است. خداوند زن (حوا) را از همان جنس (گِل) آدم آفریده است؛ جنس آدم و حوا یکی است و آفرینش آن دو از خاک است. در آیات دیگر نیز به صراحت اشاره شده است که زن و مرد در آفرینش یکسان‌اند و هیچ یک بر دیگری امتیازی ندارند.
این در حالی است که تورات موجود، زن را از ماده‌ای حقیرتر از سرشت مرد معرفی کرده و معتقد است که وجود زن، طفیلی وجود مرد بوده، از دنده چپ مرد آفریده شده است:
"خداوند خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا جفت و یکی از دنده‌هایش را گرفت و گوشت جایش پر کرد و خداوند آن دنده را که از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد." (6)
اما در قرآن چنین امتیازی میان زن و مرد دیده نمی‌شود، چنان که در سوره زمر به آفرینش همانند و یگانه زن و مرد اشاره می‌کند و تفاوت یا امتیازی ویژه برای زن یا مرد قائل نیست:
(خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا...)؛ (7)
شما را از یک نفس بیافرید و از آن یک نفس، همسرش را قرار داد.
در آیه دیگری نیز می‌خوانیم:
(هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْكُنَ إِلَیْهَا...)؛ (8)
اوست که همه شما را از یک نفس آفرید و از آن یک نفس، همسرش را قرار داد تا به او آرامش یابد.

زن و مرد، دارای سرشتی یگانه

قرآن برای تمام انسان‌ها، چه زن و مرد، شخصیت و فطرت مشترکی قائل است و خمیرمایه اولیه آن‌ها را در آفرینش یکسان می‌داند.
در آثار استاد مطهری، فطرت یا سرشت، حالت خاص و نوع خاصی از آفرینش است، به عبارت دیگر، گونه خاصی است از ساختار خلقی، سرشتی و سمت و سویی که انسان در آغاز آفرینش خود را پیش از قرار گرفتن در شعاع تأثیر عوامل تربیتی، تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی دارد (9) در داستان پر رمز و راز آفرینش آدم، زن و مرد، هر دو با یک مقام در بهشت نخستین استقرار یافته و از نعمت‌ها‌ی‌ آن بهره مند بوده‌اند. در هبوط، توبه، مقام قرب، هم سخنی با خداوند، هم سنگری در برابر شیطان، همگونی در خلافت الهی و... با یکدیگر مشترک‌اند. این همسانی زن و مرد در قصه آدم و حوا، دیدگاه قرآن را به زن آشکار می‌سازد که در آفرینش تفاوتی میان زن و مرد نیست.
ولی با کمال تأسف آنچه در دیگر کتب آسمانی به عنوان وحی آسمانی باقی مانده - که از دیدگاه ما تحریف شده و خلط یافته است - زن را مایه گمراهی و گناه معرفی کرده، چنان که در تورات می‌خوانیم:
"و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظرش خوش نما و درختی دلپذیر و دانش افزا [ست] پس از میوه‌اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد... خداوند آدم را ندا درداد و گفت: کجا هستی... آیا از آن درختی که تو را سفارش کردم که از آن نخوری، خوردی؟ آدم گفت: این زنی که قرین من ساختی، از میوه درخت به من داد و خوردم... به آدم گفت: چون که سخن زوجه‌ات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده و گفتم که از آن نخوردی، پس به سبب تو زمین ملعون شد." (10)
استاد مطهری در نقد این نگرش بدبینانه و تحقیرآمیز می‌نویسد:
"یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی به جا گذاشته، این است که زن عنصر گناه است، از وجود زن شرّ و وسوسه برمی‌خیزد، زن شیطان کوچک است. می‌گویند در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شده‌اند، زنی در آن دخالت داشته است، می‌گویند مرد در ذات خود از گناه مبرّاست و این زن است که مرد را به گناه می‌کشاند، می‌گویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمی‌یابد و فقط از طریق زن است که مردان را می‌فریبد، شیطان، زن را وسوسه می‌کند و زن، مرد را... ." (11)
قرآن داستان آدم و حوا را در موارد گوناگون بیان کرده اما هرگز سخن از شیطان بودن زن یا وسیله گناه بودن او به میان نیاورده، بلکه معتقد است اگر هر یک از مرد و زن گناهی مرتکب شوند، خود مسئول کردار خویش شناخته شده‌اند.
قرآن آن جا که پای وسوسه شیطانی را به میان می‌کشد، ضمیرها را به شکل «تثنیه» می‌آورد و می‌گوید:
(فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ)؛
شیطان آن دو را وسوسه کرد.
(فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ)؛
شیطان آن دو را به فریب راهنمایی کرد.
(وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ)؛
شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آن‌ها را نمی‌خواهد. (12)
چنان که ملاحظه می‌شود، قرآن زن را از باورهای رایج و بدبینانه آن زمان تبرئه کرد و او را از این که عنصر گناه و عامل انحراف مرد یا دست نشانده شیطان باشد، مبرّا دانست.

دستیابی زن به کمالات معنوی، همانند مرد

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیز به زن در فرهنگ جاهلی و ادیان تحریف شده، آن بود که زن از جهت توانایی‌ها‌ی‌ معنوی و روحانی ضعیف است و نمی‌تواند به مراتب عالی معنوی راه یافته، به مقام قرب الهی برسد! اما در دیدگاه قرآن کریم تفاوتی میان زن و مرد در امکان پیمودن راه‌ها‌ی‌ قرب الهی و کسب مقامات عالیه اخروی نیست و در این میان جنسیت دخالت ندارد. چه زن و چه مرد، هر کدام که خردمندانه و در فرصت حیات دنیایی به شایستگی عمل کند، در آخرت نیز پاداش‌ها‌ی‌ بزرگ و مقامات عالی را به دست می‌آورد. استاد شهید در این باره می‌نویسد:
"قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست؛ به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می‌کند، و از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی در نهایت تجلیل. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایست برای شوهران‌شان ذکر می‌کند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی - که گرفتار مرد پلیدی بوده است - غفلت نکرده است، گویی قرآن خواسته در داستان‌ها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان‌ها را منحصر به مردان ننماید." (13)
در تاریخ قرآن و داستان‌هایی ‌ که آیات الهی بیان می‌دارند، مادر حضرت موسی و نیز مادر حضرت عیسی به مقامی می‌رسند که بدان‌ها وحی می‌شود و ملائکه با آن‌ها سخن می‌گویند و حضرت مریم به جایی می‌رسد که از غیب، مواهب الهی به او روزی می‌رسد و بر خوانِ معنویت و کمالات الهی می‌نشیند.

زن و مرد، مکمل یکدیگر

از جمله دیدگاه‌ها‌ی‌ منفی که در جوامع بشری نسبت به زن مطرح بوده، این است که اساساً آفرینش زن طفیل وجود مرد است، زن آفریده شده تا نیازهای مرد را برآورده سازد و به همین نسبت، ارزش گذاری و منزلت اجتماعی زن در مقایسه مرد، فرعی و حاشیه‌ای به حساب می‌آید!
اما قرآن، هیچ یک از زن و مرد را فرع بر وجود دیگری ندانسته است، بلکه هر دو را در عرض هم و مکمل یکدیگر به شمار آورده است.
اسلام هرگز نمی‌گوید که زن برای مرد آفریده شده، بلکه می‌گوید که هر یک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده‌اند. (14)
(هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ)؛ (15)
زنان زینت و پوشش مردان، و مردان نیز زینت و پوشش زنان هستند.
یعنی زن و مرد یکدیگر را از انحراف نگاه می‌دارند، نارسایی‌ها‌ی‌ یکدیگر را نیز می‌پوشانند و وسیله آسایش یکدیگرند؛ از این رو هر یک زینت دیگری به شمار می‌آید. این تعبیر آیه نهایت ارتباط معنوی زن و مرد و نزدیکی و مساوات آن‌ها را روشن می‌سازد؛ همان تعبیر که درباره مردان آمده، درباره زنان نیز بدون کم و کاست آمده است.

وجود زن، مایه آرامش مرد

از دیگر نشانه‌ها‌ی‌ منفی به زن این است که وجود زن را شری ناگزیر دانسته‌اند، در حالی که قرآن وجود زن را مایه آرامش مرد معرفی کرده است:
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا)؛ (16)
از آیات و نشانه‌ها‌ی‌ خداوند این است که همسرانی از جنس خود شما آفرید، تا در کنار آن‌ها آرامش یابید.
این آیه از مجموعه آیاتی است که از آفرینش و نشانه‌ها‌ی‌ الهی سخن گفته و آیات توحیدی را ارائه می‌دهند. در این آیه، زن را سبب آرامش معرفی می‌کند و از پیوند میان همسران (زن و مرد) - که سرمایه آن جاذبه، کشش قلبی و روحانی است - سخن می‌گوید و وجود زن به عنوان همسر و آرامش بخش و به عنوان موهبت بزرگ الهی مطرح می‌شود. برخی از پیروان ادیان، تمایل جنسی را ذاتاً پلید و آمیزش جنسی را موجب تباهی و سقوط دانسته‌اند و چه بسا علت گسترش اعتقاد به پلیدی ازدواج و آمیزش جنسی در میان مسیحیان، برداشت برخی از دانشمندان مسیحیت از تجرد حضرت مسیح (علیه السلام) بوده است. روحانیان و قدیسان مسیحی شرط رسیدن به کمالات روحانی را آلوده نشده به زن در تمام مدت عمر می‌دانسته‌اند. پاپ از میان «مجردهای گریزان از زن» برگزیده می‌شده است و کلیسا ازدواج را برای سایر مردها، از سر ضرورت برای تولید و ادامه نسل اجازه داده، ولی پلیدی ذاتی آن را باور داشته اند. غیر از مسیحیان، اقوام دیگری نیز عقاید بدبینانه‌ای درباره زن و تمایل به او داشته‌اند. استاد مطهری در پرتو آیات قرآن و معارف دینی تصوری زیبا و مطابق با آفرینش از پیوند زناشویی و دیدگاه دین در این باره ارائه داده و چنین می‌نویسد:
"در اسلام کوچک‌ترین اشاره‌ای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است. اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه به کار برده است... .
از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خلق و خوی انبیاست. در حدیثی می‌خوانیم: «من اخلاق الانبیاء حبّ النساء»." (17)
در اسلام برخلاف این باورهای منفی نسبت به زن، رهبانیت، گوشه گیری و انزوا رد شده و از مسلمانی که نسبت به زن، بی علاقه و متنفر و گریزان باشد، به شدت انتقاد شده است، چنان که به نقل شهید مطهری در تاریخ اسلام می‌خوانیم:
"یکی از اصحاب رسول اکرم به نام عثمان بن مظعون، کار عبادت را به جایی رسانید که همه روزها روزه می‌گرفت و همه شب تا صبح به نماز می‌پرداخت. همسر وی جریان را به اطلاع رسول اکرم رسانید. رسول اکرم در حالی که آثار خشم از چهره‌اش هویدا بود، از جا حرکت کرد و پیش عثمان بن مظعون رفت و به او فرمود: ‌ای عثمان، بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است؛ من شخصاً نماز می‌خوانم و روزه می‌گیرم و با همسر خود آمیزش می‌کنم. هر کس می‌خواهد از دین من پیروی کند، باید سنت مرا بپذیرد. ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنت‌ها‌ی‌ من است." (18)

تفاوت‌ها‌ی‌ طبیعی زن و مرد

استاد شهید مطهری پس از بحث در آفرینش انسان و جایگاه زن در آفرینش، به تفاوت‌ها‌ی‌ موجود در آفرینش و طبیعت زن و مرد می‌پردازد. به باور ایشان، این تفاوت‌ها باعث می‌شود که زن و مرد از جهت حقوق طبیعی و فطری وضع ناهمگونی داشته باشند.
به نظر استاد شهید، روابط حقوقی خانوادگیِ زن و مرد در دیدگاه قرآن ویژگی‌هایی ‌دارد که با فرهنگ جاهلیِ پیش از اسلام و فرهنگ امروزی نیز متفاوت است. یعنی زن از آن جهت که زن است و مرد نیز از آن جهت که مرد است، در جهاتی همانند نیستند، زیرا در آفرینش و طبیعت، یک نواخت نیستند؛ از این رو با تساوی کاملی که در انسانیت دارند و از ارزش یکسانی برخوردارند، از جهت مسائل حقوقی، وظایف، تکالیف، مجازات‌ها و... وضع مشابهی ندارند.
در عصر کنونی سعی می‌شود، میان زن و مرد از جهت وضع قوانین، مقررات، حقوق و وظایف، وضع یکسان و همانندی پدید آورند و تفاوت‌ها‌ی‌ طبیعی و غریزی زن و مرد را نادیده بگیرند. شهید مطهری، تساوی حقوق زن و مرد را حقیقتی مسلم دانسته، اما تشابه و همانندی را نادرست و غیر ممکن شمرده است، زیرا با توجه به ساختار آفرینشی زن و مرد و ویژگی‌ها و نیازهای جسمی و روحی آنان، حقوق مشابه، نه ممکن است و نه سزاوار، بلکه شایسته است که زن حقوق متناسب با خود را به دست آورد و در حدودی که طبیعت زن و مرد تفاوت داشته و اقتضا می‌کند حقوق آنان نیز تفاوت داشته باشد. این سخن با عدالت و حقوق فطری سازگار است و سعادت انسان با چنین منطقِ هماهنگ با آفرینش با آفرینش تأمین می‌شود، زیرا زن و مرد با توانایی‌ها و نیازهای متفاوتی که از طبیعت گرفته‌اند، در عرصه اجتماعی، خانواده و... ظاهر می‌شوند؛ بنابراین با سندهایی که قانون طبیعی و چگونگی آفرینش به زن و مرد داده، حقوق هر یک مشخص می‌شود. (19)
سرپیچی از این قانون مندی سبب ظلم به زن یا مرد می‌شود. با نادیده گرفتن تفاوت طبیعی و چشم بر واقعیت بستن به حق انسانی تجاوز می‌شود؛ این سرپیچی ممکن است با شعارهای فریبنده‌ای چون حقوق مشابه زن و مرد باشد.

فلسفه تفاوت حقوق زن و مرد

شکی نیست که با نگاه ابتدایی در فقه اسلامی، برخی نابرابری‌ها میان حقوق زن و مرد دیده می‌شود، ولی چنان که یادآور شدیم، بهتر است از آن به «تفاوت‌ها‌ی‌ حقوقی» تعبیر کرده، زیرا هر تفاوتی ناگزیر تبعیض و ستم نیست، چنان که هر برابری، همانندی و تساوی نیز به طور قطع عدالت و انصاف نمی‌باشد.
اکنون پرسش این است که این تفاوت‌ها آیا ذاتی اسلام و از مسلمات تغییرناپذیر فقه اسلامی است، یا از عرضیاتی است که قابل تعدیل و تغییر در چارچوب‌ها‌ی‌ اجتهادی می‌باشد؟
برخی کار خود را آسان کرده، به طور مطلق تمام این گونه مسائل را از عرضیات اسلام دانسته‌اند که قابل تغییرند و می‌توان به مقتضای روز و شرایط حاکم بر جامعه آن‌ها را تطبیق داد. آن‌ها معتقدند که:
"این نابرابری‌ها جزء عرضیات‌اند و لذا بنا به تعریف می‌توانستند غیر از این باشند. به طور کلی نظام حقوقی اسلام جزء عرضیات اسلام است. نباید «مقاصد شارع» را با «راه نیل به آن مقاصد» یکی دانست." (20)
به باور اینان، پیامبران برای تغییر سطح معیشت مردم و یا تغییر معرفت‌شان قیام نکرده‌اند، بلکه کار مهم آن‌ها آوردن معنا و محوری تازه برای زندگی بوده، نه نحوه تازه‌ای از زندگی. مردم زندگی خود را می‌کنند و دین تغییری در شیوه زندگی ندارد، بلکه آن را عطف به کانون معنایی تازه، یعنی «قربة الی الله» کرد. احکام اجتماعی اسلام هم متکی بر عرفیات جامعه است. درصد بالایی از احکام اسلامی «امضایی» است که پیش‌تر در جامعه پیش از اسلام وجود داشته و دین بر همان آدابی که در جامعه عربی جاری بوده، صحه گذاشته و مشروع دانسته است؛ بنابراین دین، عرف هر عصری را می‌پذیرد و با تغییرات اندکی از جهت مقصد، شیوه اجرا و یا تعدیل، سپر شرع را بر روی ایشان می‌گستراند و آن‌ها را معطوف به کانون معنوی دین می‌کند؛ از این رو اظهار می‌دارد که چگونگی زیست و آداب و عرف اجتماعی زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک شیوه زیست ممکن بوده است که پیامبر کمابیش آن‌ها را امضا کرده است. دلیلی وجود ندارد که بگوییم آن نحوه زیست بهترین است و غیرقابل تغییر. صاحبان این گونه برداشت درباره نابرابری‌هایی ‌ که در حقوق زنان و مردان دیده می‌شود، می‌گویند:
"این نابرابری‌ها جزء عرضیات اسلام‌اند و منبعث از شرایطی هستند که پیامبر در دل آن‌ها مبعوث شد و به هیچ وجه، جزء ارزش‌ها‌ی‌ مطلق و متعالی انسان محسوب نمی‌شوند." (21)
به باور ایشان، این گونه عرضیات می‌توانند مشمول اجتهادات عنصری واقع شوند و جای خود را به عرفیات و آداب رایج بسپارند، اما با حفظ مقاصد شارع و ارزش‌ها‌ی‌ متعالی اسلام."
ما در این نوشتار نمی‌توانیم چنین ادعای مطلقی را داشته باشیم، زیرا منابع اسلامی تا این پایه یاری نمی‌دهند، ولی یادآور می‌شویم که بسیاری از حقوق ویژه بانوان در فقه اسلامی آن چنان نیست که در شرایط متغیر و متفاوت، هم چنان ثابت بماند و واقعیت‌ها را نادیده انگارد و مجالی برای اجتهاد نداشته باشد.
شهید مطهری در نظر داشته که «راز تفاوت‌ها» میان حقوق زنان و مردان را، به ویژه از جهت تأثیری که عوامل تاریخی و اجتماعی و مقتضیات زمان در آن‌ها داشته، مورد بررسی قرار دهد که متأسفانه زمان به او فرصت چنین کاری را نداد، اما در ضمن برخی مطالب ایشان، به فلسفه و حکمت برخی احکام و حقوق اشاره شده است. وی می‌نویسد:
"در نظر داشتم تحت عنوان «راز تفاوت‌ها» در اطراف این که عوامل تاریخی و اجتماعی چه اندازه می‌توانسته در این تفاوت‌ها مؤثر باشد، بحثی کنم، برای پرهیز از دراز شدن دامنه مطلب از بحث مستقل در آن صرف نظر می‌کنم. در ضمن مباحث آینده، کاملاً مطلب روشن خواهد شد." (22)

مهریه در نظام حقوق قرآنی

از نظر قرآن، مرد هنگام عقد قرارداد ازدواج و خواستگاری، هدیه‌ای تقدیم زن می‌کند که پدر، برادر یا دیگر بستگان زن در آن نقش و اختیاری ندارند. زن در عین حال که چنین پیش کشی را دریافت می‌دارد، استقلال اجتماعی و اقتصادی خود را حفظ می‌کند، خودش با آزادی و اختیار شوهر را انتخاب می‌کند، نه با اراده پدر یا تصمیم کسی دیگر، و نیز هنگامی که در خانواده خود با شوهر زندگی می‌کند، کسی حق ندارد مانند تاریخ کهن او را به خدمت خود بگمارد و استثمار کند. محصول کار و زحمتش به خود او تعلق دارد نه به دیگری و در معاملات حقوقی نیاز به قیمومیت ندارد. مرد و زن فقط حق دارند در هنگام پابرجا بودن پیمان زناشویی فقط نسبت به نیازهای جنسی متعهد باشند و مرد به خاطر بهره مندی از وصال زن، زندگی را در حد امکان و مطابق شأن او تأمین کند.
در قرآن کریم آیات زیادی هست درباره این که مهر زن به خود زن تعلق دارد نه به دیگری. مرد باید در تمام مدت زناشویی عهده دار تأمین مخارج زن بشود، در عین حال درآمدی که زن تحصیل می‌کند و نتیجه کار او، به شخص خودش تعلق دارد نه به دیگری، پدر یا شوهر. (23) به طور طبیعی و معمول این مرد است که نسبت به زن اظهار علاقه و مهر می‌کند و برای جلب نظر او هدیه‌ای را پیشکش می‌نماید. مرد همواره متقاضی بوده و زن هرگز با حرص و ولع در پی مرد نرفته و از خود نوعی بی نیازی و استغنا نشان داده است؛ از این رو مهریه در حرمت و حیا و عفاف زن ریشه دارد.
زن با الهام فطری دریافته که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد. (24) بلکه در پرتو چنین الهام فطری توانسته مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بکشاند.
قرآن کریم با لطافت و ظرافت بی نظیری می‌گوید: (وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً) (25)؛ یعنی کابین زنان را - که به خود آن‌ها تعلق دارد (نه به پدران یا برادران آن‌ها) - و عطیّه و پیشکشی است از جانب شما به آن‌ها، به خودشان بدهید. (26)
به گفته استاد، در این آیه به سه نکته اشاره شده است:

1. مهریه را با تعبیر «صدقه» با ضمّ دال یاد کرده نه مهریه، زیرا صدقه از ماده صدق است که نشانه راستین بودن و از سر صدق بودن علاقه مرد است.
2. با ملحق کردن ضمیر «هن» به کلمه صدقاتهنّ، می‌فهماند که مهریه به خود زن تعلق دارد نه به کس دیگر.
3. با تعبیر (نحله)، نشان می‌دهد که مهریه هیچ عنوانی جز تقدیمی و هدیه ندارد.

این هدیه مهریه اختصاص به ازدواج رسمی و رابطه مشروع ندارد، حتی در مواردی هم که زن و مرد روابط نامشروعی دارند، باز این مرد است که هدیه می‌دهد.
بنابراین اساس، استاد چنین نتیجه گرفته است:
مهر از احساسات رقیق و عطوفت آمیز مرد ناشی شده، نه از احساسات خشن و مالکانه او، آنچه از ناحیه زن در این امر دخالت داشته، حس خودداری مخصوص او بوده، نه ضعف و بی اراده بودن او، مهر، تدبیری است از ناحیه قانون خلقت برای بالا بردن ارزش زن و قراردادن او در سطح عالی‌تر. مهر به زن شخصیت می‌دهد؛ ارزش معنوی مهر برای زن بیش از ارزش مادی آن است. (27)
قرآن رسوم جاهلی را در قضیه مهریه منسوخ کرد و آن را به مسیر طبیعی خود برگرداند، زیرا در جاهلیت، پدران و مادران مهریه را به عنوان حق الزحمه (شیربها) حق خود می‌دانستند، ولی قرآن به صراحت آن را حق خود زن دانست، زیرا در زمان جاهلیت چون دختری متولد می‌شد، به وی چنین تبریک می‌گفتند: «هینئاً لک النافجة؛ این مایه افزایش ثروت، تو را گوارا باد». کنایه از این که پس از این دختر را شوهر می‌دهی و مهر دریافت می‌کنی.
در عصر جاهلی پدران و در غیاب ایشان برادران که خود را قیم می‌پنداشتند، دختران را شوهر می‌دادند و مهر دختر را خود دریافت می‌کردند. گاهی برخی پدران یا برادران دختران را با یکدیگر معاوضه می‌کردند و دختر یا خواهر هر یک، مهر دیگری قرار می‌گرفت. این نوع ازدواج «شغار» نامیده می‌شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را مردود شمرد و فرمود: «لاشغار فی الاسلام» اسلام تمام این رسوم را از میان برد و حتی اضافه بر مهر را نیز منع نمود.
قرآن، قرارداد کارکردن داماد برای پدرزن را نیز به عنوان پرداخت مهر - در زمانی که ثروت قابل مبادله نبود، منسوخ کرد.
در جاهلیت رسم ارث زوجیت نیز بوده که منسوخ گشته است؛ یعنی زن به هنگام فوت شوهر جزء مال الارث به ورثه می‌رسیده و به تملک ورثه در می‌آمده است. قرآن در رد این رسم می‌گوید:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ یَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهاً)؛ (28)
ای مؤمنان، بر شما روا نیست که زنان مورثان خود را به ارث ببرید، در حالی که خود آن زنان مایل نیستند.
در زمان جاهلیت برای این که مهر زنان را ندهند ان‌ها را متهم به فحشا می‌کردند یا آن‌ها را تحت فشار و ستم قرار می‌دادند تا مهریه او را نپردازند، قرآن بر این رسم ظالمانه نیز مهر بطلان زد و آن را منع کرد:
(وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ)؛ (29)
زنان را به خاطر این که چیزی از آن‌ها بگیرید یا قسمتی از مهری که به آن‌ها داده‌اید جبران کنید، در مضیقه و شکنجه قرار ندهید. (30)
بدین وسیله قرآن کریم هر رسمی را که موجب تضییع حقوق زنان به ویژه مهر آن‌ها می‌شود، منسوخ اعلان کرد.

حق مالکیت زن

شهید مطهری درباره حق مالکیت زن می‌نویسد:
"یکی از مسلمات دین اسلام این است که مرد، حقی به مال زن و کار زن ندارد؛ نه می‌تواند به او فرمان دهد که برای من فلان کار را بکن، و نه اگر زن کاری کرد که به موجب آن کار، ثروتی به او تعلق می‌گیرد، مرد حق دارد که بدون رضای زن در آن ثروت تصرف کند، و از این جهت زن و مرد وضع مساوی دارند." (31)
ممکن است در سنت‌ها و فرهنگ‌ها‌ی‌ موجود و روابط زن و شوهر در جامعه کنونی اسلامی اشکالاتی وجود داشته باشد و حقوق زنان تضییع گردد، ولی این کاستی‌ها ربطی به حقوق زن در قرآن ندارد. هر مسلمانی خود پاسخ گوی رفتار و کردار خود است و رعایت مسئولیت خود را در برابر عدل و انصافی که دین بر عهده وی گذاشته، دارد. اگر مسلمانان در انجام وظیفه دینی کوتاهی کردند یا باورها و سنت‌ها‌ی‌ غلط خود را به به نام دین به کار بستند، ربطی به دین ندارد. مهریه، طبق آیه: (وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً) چون بر عهده مرد قرار می‌گیرد، نقد باید پرداخت شود و هم اکنون که رسم بر این است که مهر را وثیقه مالی می‌پندارند و بیشتر جنبه ذمّه و عهده دارد و زن نوعاً آن را مطالبه نمی‌کند، مگر هنگامی که اختلاف و نزاعی پیش بیاید، این وضع مطابق حکم اسلامی نیست، بلکه این توافق و تفاهمی است که در زمان ما زن مراعات مرد را می‌کند.
تاریخ نشان می‌دهد که پیامبر اکرم به هیچ وجه حاضر نبود زنی را بدون مهر در اختیار مردی قرار دهد. (32)
برخی موضوع نفقه را نیز بد تفسیر کرده و از آن نوعی جیره خواری زن و مزدوری وی تصور کرده‌اند. استاد مطهری در این باره می‌نویسد:
"اگر کسی بگوید نفقه زن در غرب تا قرن نوزدهم چیزی جز جیره خواری و نشانه بردگی زن نبوده راست گفته است، زیرا وقتی که زن موظف باشد مجانی داخله زندگی مرد را اداره کند و حق مالکیت نداشته باشد، نفقه‌ای که به او داده می‌شود، از نوع جیره‌ای است که به اسیر، یا علوفه‌ای است که به حیوانات بارکش می‌دهند، اما اگر قانون خاصی در جهان پیدا شود که اداره داخله زندگی مرد را به عنوان یک وظیفه لازم از دوش زن بردارد و به او حق تحصیل ثروت و استقلال کامل اقتصادی بدهد، در عین حال او را از شرکت در بودجه خانوادگی معاف کند، ناچار فلسفه دیگری در نظر گرفته و باید در اطراف آن فلسفه تأمل کرد." (33)

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 25.
2. همان، ص 111.
3. همان، ص 112.
4. همان، ص 115.
5. نساء، آیه 1.
6. تورات، سفر پیدایش، باب 2، آیه 22 و 23 و نیز باب 19 آیه 19.
7. زمر، آیه 6.
8. اعراف، آیه 189.
9. برگرفته از بحث‌ها‌ی‌ استاد شهر مرتضی مطهری در کتاب آشنایی با قرآن، ج 35، ص 1 و فطرت، ص 19.
10. تورات، سفر پیدایش، باب 3.
11. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 116.
12. همان.
13. همان، ص 117.
14. همان، ص 119.
15. بقره، آیه 187.
16. روم، آیه 21.
17. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 3، ص 13 و مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص 14-15.
18. همان، ص 16.
19. برای آگاهی بیشتر ر.ک: نظام حقوق زن در اسلام، ص 121 به بعد.
20. ماهنامه کیان، شماره 48، ص 6.
21. همان، ص 7.
22. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 190.
23. همان، ص 197.
24. همان، ص 201.
25. نساء، آیه 4.
26. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 203.
27. همان، ص 209.
28. نساء، آیه 19.
29. همان.
30. همان، ص 210.
31. همان، ص 211.
32. همان، ص 217.
33. همان، ص 221.

منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط