مرد مواضع(قسمت دوم)

در قسمت اول اين مقاله، با ويژگى مهم شهيد مطهرى، يعنى «زمان آگاهى» ايشان آشنا شديم. شهيد مطهرى، فرزند زمان خود بود و زمان آگاهى و برخورد با پديده‏هاى نو، وى را به سوى موضع‏گيرى‏هاى نو، سوق مى‏داد. او علاوه بر آن كه در برابر هر پديده، مسئله و جريان جديدى، موضع مخصوص خود را داشت، موضع‏گيرى‏هايش از اتقان، شفافيت، صراحت و شجاعتى كه خاص خود ايشان بود، برخوردار بودند.
دوشنبه، 2 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرد مواضع(قسمت دوم)
مرد مواضع(قسمت دوم)
مرد مواضع(قسمت دوم)

مواضع توحيدى‏

در قسمت اول اين مقاله، با ويژگى مهم شهيد مطهرى، يعنى «زمان آگاهى» ايشان آشنا شديم. شهيد مطهرى، فرزند زمان خود بود و زمان آگاهى و برخورد با پديده‏هاى نو، وى را به سوى موضع‏گيرى‏هاى نو، سوق مى‏داد. او علاوه بر آن كه در برابر هر پديده، مسئله و جريان جديدى، موضع مخصوص خود را داشت، موضع‏گيرى‏هايش از اتقان، شفافيت، صراحت و شجاعتى كه خاص خود ايشان بود، برخوردار بودند.
در قسمت دوم اين مقاله، با برخى مواضع خاص اين شهيد بزرگوار درباره مسائل مختلف، بيشتر آشنا مى‏شويم.
شهيد مطهرى در خصوص مقوله‏هاى مطرح عصر خود، داراى مواضعى شفاف بود كه ذكر چند برداشت و موضع‏گيرى وى، نسل امروز را با انديشه‏هاى ناب و چشمان فردانگر وى آشنا مى‏سازد.

مردم در طول خداوند

مطهرى كه خود از ميان مردم برخاست، با مردم زيست و سرانجام بر روى دستان مردم به لقاى خداوند سبحان شتافت، در مقطعى كه جريان‏ها و گروهك‏هاى سوسياليستى و ماركسيستى به نام «خلق» و گروه‏هاى ليبراليستى به نام «آزادى انسان»، براى دست يازيدن به اهداف شوم خود از واژه «مردم» پلى ساخته بودند و بر خلاف آموزه‏هاى انبياى الهى، مردم را به جاى خدا و رأى مردم را رأى خدا به تصوير مى‏كشيدند، او در موضعى صريح، مردم را در طول خداوند و قوانين الهى به تفسير كشيد و كار براى غير خدا را نوعى شرك و بت‏پرستى معنا كرد. وى در اين باره مى‏نويسد:
«واقعيت تكاملى انسان و واقعيت تكاملى جهان، واقعيتى «به سوى اويى» است؛ هر چه رو به آن سو ندارد، باطل و بر ضد مسير تكاملى خلقت است. از نظر اسلام، همچنان كه كار خود را بايد براى خدا كرد، كار خلق را نيز بايد براى خدا كرد. اين كه گفته مى‏شود كار براى خدا، يعنى كار براى خلق، راه خدا و خلق يكى است و براى خدا، يعنى براى خلق وگرنه كار براى خدا منهاى خلق آخوند بازى و صوفى‏گرى است، سخن نادرستى است. از نظر اسلام، راه، راه خداست و بس و مقصد، خداست؛ نه چيز ديگر؛ اما راه خدا، از ميان خلق مى‏گذرد. كار براى خود كردن، نفس پرستى است؛ كار براى خلق كردن، بت‏پرستى است؛ كار براى خلق كردن، شرك و دوگانه‏پرستى است؛ كار خود و كار خلق براى خدا كردن، توحيد و خداپرستى است. در روش توحيدى اسلامى، كارها بايد به نام خدا آغاز شود و آغاز كردن كار به نام خلق، بت‏پرستى است و به نام خدا و خلق، شرك و بت‏پرستى است و تنها به نام خدا، توحيد و يگانه پرستى است.1

اصلاحات قرآنى‏

شهيد مطهرى با بيان اين مطلب كه «اصلاح‏طلبى، يك روحيه اسلامى است؛ هر مسلمانى به حكم اين كه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح‏طلب و لا اقل طرفدار اصلاح‏طلبى است؛ زيرا اصلاح‏طلبى هم به عنوان يك شأن پيامبرى در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهى از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعى است»،2 با تمسك به قرآن از زبان حضرت شعيب، ترويج اباحه‏گرى به نام اصلاحات را اصلاح منافقين تفسير مى‏كند.3

راه سوم، راه التقاط

در بينش و نگرش توحيدى مطهرى، هيچ پندار، گفتار و رفتارى را نمى‏توان خارج از قرار گرفتن در يكى از دو جبهه حق و باطل و يا اردوگاه توحيد و شرك، تحليل و تفسير كرد. در اين موضع، خط و راه سومى وجود ندارد. در اين نگرش، حقيقت تنها يكى است و اسلام ناب، اسلام برگرفته از يك منبع و يك سرچشمه است؛ نه تلفيقى از مكتب اسلام و مكاتب ديگر ساخته بشر؛ به گونه‏اى كه احكام عبادى را از اسلام و احكام سياسى و اجتماعى را از مكتب ديگرى بگيرند و با مغالطه، نام آن را اسلام ناب بگذارند.
از منظر مطهرى، استنباط و مواضع نوگرايانه اسلام ناب، هرگز در تضاد با آيات و روايات ائمه عليهم‏السلام نيست و اگر چنين تضادى در استنباط از قرآن و سنت ديده شود، خود بزرگ‏ترين دليل بر بدلى بودن و التقاطى بودن اين استنباط است.
شهيد مطهرى در اواخر عمر خود به صراحت به ظهور «شبهه اسلام ناب» در برابر «اسلام ناب» و ظهور اسلامى بدلى هشدار داد. وى در موضعى شفاف، اين «راه سوم» را راه التقاط ناميد و گفت:
«در سال‏هاى اخير، بدبختانه گروه سومى هم پيدا شده‏اند كه به يك مكتب التقاطى معتقد شده‏اند. اينها قسمتى از اصول كمونيسم را با بعضى از مبانى اگزيستانسياليسم تركيب كرده‏اند و بعد، حاصل را با مفاهيم ارزش‏ها و اصطلاحات خاص فرهنگ اسلامى آميخته‏اند؛ آن وقت مى‏گويند مكتب اصيل و ناب اسلام، اين است و جز اين نيست. من در اين جا هشدار مى‏دهم؛ ما با گرايش به مكتب‏هاى بيگانه، استقلال مكتبى خودمان را از دست مى‏دهيم».4
بى‏شك، همان گونه كه استنباط نوگرايانه فقهى، كلامى و فلسفى و نيز مواضع سياسى - اجتماعى شهيد مطهرى، برگرفته از زلال شريعت است، استنباطها و مواضع اعتدالى اين شهيد و مشى دور از افراط و تفريط وى نيز نه يك آموزه و تلفيقى از سنت و تجدد، بلكه برخاسته از «بينش توحيدى» اوست؛ از اين رو، «توازن و اعتدال» در موضع‏گيرى‏هاى شهيد مطهرى، همانند مواضع ديگر وى، تفاوتى ماهوى با مقوله «تسامح و تساهل» دارد؛ مقوله‏اى كه امروز شعار برخى از جريان‏هاى فكرى - سياسى جامعه است. اين شهيد، در خصوص ظرافت پيمايش «اعتدال» و پرهيز از افراط و تفريط در استنباطها و موضع‏گيرى‏ها مى‏نويسد:
«پرهيز از افراط و تفريط و گرايش به اعتدال، در هر كارى، خالى از دشوارى نيست. گويى هميشه راه اعتدال، يك خط باريك است كه اندك بى‏توجهى، موجب خروج از آن است. اين كه در آثار دينى وارد شده كه «صراط»، از مو باريك‏تر است، اشاره به همين نكته است كه رعايت اعتدال در هر كارى، سخت و دشوار است».5

منافقين، موج سواران جامعه

شهيد مطهرى، از منافقين به عنوان موج سوارانى ياد مى‏كند كه با ظاهرى زيبا و فريبنده، هرگز باطن شيطان صفت خويش را براى عامه مردم بر ملا نمى‏كنند؛ موج سوارانى كه با ارزيابى نيازهاى روحى و جسمى اقشار جامعه و خلق شعارهاى جذاب، به فراخور نياز، توده‏هاى جامعه را به سمت اهداف از پيش تعيين شده خود سوق مى‏دهند. شهيد مطهرى، مبارزه با منافقان را سخت‏ترين ميدان مبارزه موحدان به تصوير مى‏كشد و تنها راه جلوگيرى از به قدرت رسيدن و يا حذف آنان از معادلات سياسى، اجتماعى و فرهنگى را بسترسازى فكرى - فرهنگى و بالابردن سطح آگاهى افراد جامعه مى‏داند. وى در اين باره مى‏نويسد:
«مشكل‏ترين مبارزه‏ها، مبارزه با نفاق است كه مبارزه با زيركى‏هايى است كه احمق‏ها را وسيله قرار مى‏دهند. اين پيكار، از پيكار با كفر، به مراتب مشكل‏تر است؛ زيرا در جنگ با كفر، مبارزه با يك جريان مكشوف، ظاهر و بى‏پرده است؛ اما مبارزه با نفاق، در حقيقت، مبارزه با كفر مستور است. نفاق دو رو دارد؛ يك رو ظاهر كه اسلام است و مسلمانى و يك رو باطن كه كفر است و شيطنت و درك آن، براى توده‏ها و مردم عادى، بسيار دشوار و گاهى غيرممكن است و لذا مبارزه با نفاق‏ها، غالباً به شكست برخورده است؛ زيرا توده‏ها، شعاع دركشان از سر حد ظاهر نمى‏گذرد و نهفته را روشن نمى‏سازد و آن قدر بُرد ندارد كه تا اعماق باطن‏ها نفوذ كند... . بايد توجه داشت كه هر اندازه احمق زياد باشد، بازار نفاق داغ‏تر است. مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نيز هست؛ زيرا احمق، ابزار دست منافق است؛ قهراً مبارزه با احمق و حماقت، خلع سلاح كردن منافق و شمشير از دست منافق گرفتن است».6

گرگ صنعتى جهان غرب‏

شهيد مطهرى كه به خاطر فعاليت‏هاى گسترده گروه‏هاى چپ‏گرا در دانشگاه‏ها و شبهه‏افكنى‏هاى عناصر وابسته به شرق در بين نسل جوان، بيشترين تلاش‏هاى خود را در عرصه قلم و بيان و پاسخ‏گويى و شبهه‏زدايى در خصوص مكاتب سوسياليستى جهت داده بود، هرگز از حركت‏هاى فرهنگى لبه ديگر قيچى كه درصدد بود تا «بينش توحيدى» و ارزش‏هاى اخلاقى و انسانى را محو كند، غافل نبود. وى در اين سال‏ها نه تنها به نقد ناهنجارى‏هاى اخلاقى و تحريف‏هاى آشكار «غرب فرهنگى» درباره اسلام و آموزه‏هاى اسلام پرداخت و مبارزه با التقاط فكرى و ابتذال فرهنگى را دنبال كرد، بلكه به صراحت، شعارهاى جهان غرب را - چون همزيستى، صلح و وحدت جهانى - فريبى بزرگ بيان كرد.
او رابطه غرب جغرافيايى و فرهنگى را با جهان سوم، به رابطه گرگ با گوسفند تشبيه كرد كه در عمل هرگز از خوى درندگى و برترى‏جويى خود دست برنمى‏دارد. وى در اين باره مى‏نويسد:
«تجربه تاريخى و شواهدى كه از مبارزات و تحولات اجتماعى كسب شده، نشان مى‏دهد كه به هر حال در عالم انسان‏ها، اصناف و شعبى وجود دارند؛ اصنافى كه از يكديگر متمايزند و راه‏هاى مشخصى از يكديگر دارند و امكان ادغام و اضمحلالشان در يكديگر طبيعتاً وجود ندارد. تحولات اجتماعى، سياسى و فرهنگى جهان معاصر، روز به روز وحدت و تفاهم جهان غرب با دنياى سوم را دورتر و ناممكن‏تر مى‏سازد. هر قدر دم از همزيستى، صلح و وحدت جهانى زده شود، باز هم عمل يا واقعيت تحولات آن را دورتر و غيرعملى‏تر مى‏سازد. تا زمانى كه گرگ و گوسفندى در اين عالم هست، وحدت بين آنها غيرممكن است».7
تأييد تمام نوشتارهاى اين شهيد و دعوت نسل جوان به مطالعه آنها از سوى مردم سالار واقعى، اصلاح‏گر و منادى بازگشت به كوثر زلال قرآن و عترت، يعنى امام راحل(ره) و نيز تأكيد مقام معظم رهبرى بر ترويج انديشه‏ها و به تصوير كشاندن زواياى گوناگون زندگى شهيد مطهرى، تأييدى بر مواضع توحيدى، دردشناسانه و درمان‏گرايانه شهيد مطهرى است.
ادامه دارد...

پى‏نوشت:

1. مقدمه‏اى بر جهان‏بينى اسلامى، جهان بينى توحيدى، مجموعه آثار، ص 135.
2. نهضت‏هاى اسلامى در صد ساله اخير، ص 7.
3. همان.
4. پيرامون انقلاب اسلامى، ص 162.
5. نهضت‏هاى اسلامى در صد ساله اخير، ص 90.
6. مجموعه آثار، ج 16، ص 340-338. (جاذبه و دافعه على عليه‏السلام)
7. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج 14، ص 35.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.