سپر انسان در برابر کبر و غرور علمی
نويسنده:جواد محدثی
منبع:مجله پرسمان
منبع:مجله پرسمان
پایه قرار دادن «دانستهها» برای كشف و رهبردن به «ندانستهها» ، روز به روز بر رشد علمی انسان میافزاید . آنچه به عنوان یك «مانع» ، این راه را میبندد، «غرور» نسبتبه دانستهها و «كبر» نسبتبه پرسیدن و آگاه شدن است . «احساس بینیازی» ، نه تنها در قلمرو ثروت، بلكه در گستره دانش هم فسادآور است و شخص را به «طغیان» میكشد .
این كه گفتهاند: علوم بشری با این همه رشد و شكوفایی، تنها توانسته خراشی بر دیواره عظیم مجهولات بیندازد، سخن درستی است و قبول آن، «غرور شكن» است .
و این كه گفتهاند: نهایت علم و دانایی انسان آن است كه به این نتیجه برسد كه چیزی نمیداند، این نیز گامی در «كبرزدایی» از دل است .
گفتن «نمیدانم» ، از سپرهای حفاظتی انسان در برابر كبر و غرور علمی است . آنان كه فاقد این سپر و جوشن ضد غروراند، زود آسیب میبینند و برای حفظ وجهه موهوم و پرستیژ خیالی، به حرفهای بیمدرك و سخنان خام و نپخته روی میآورد، حتی از بافتن دروغهای بزرگ نیز پروا نمیكند .
این سخن نغز از «ابن مسعود» ، صحابی بزرگوار رسول خدا (ص) نقل شده است كه: «دیوانه كسی است كه درباره هر چه از او بپرسند، نظر و فتوا دهد . «نمیدانم» سپر انسان داناست» . (1)
اگر پیرو مكتب امام صادق «ع» هم باشیم، این كلام از آن حضرت است: «اذا سئل الرجل منكم عما لا یعلم، فلیقل: لا ادری؛ (2) اگر از كسی از شما چیزی پرسیدند كه نمیداند، بگوید: نمیدانم» .
این آموزه و عمل به این توصیه، «شجاعت» میخواهد . هر كس طاقت و تاب تحمل بار سنگین «نمیدانم» را ندارد .
این نكته از علامه طباطبایی كه از چهرههای پرفروغ دانش فلسفه وعرفان و تفسیر است، شنیدنی است .
یكی از شاگردان وی در خاطراتش از استاد، میگوید:
«در طول سی سال كه افتخار درك محضر ایشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ایشان نشنیدم . در عوض، عبارت «نمیدانم» را بارها در پاسخ سؤالات، از ایشان شنیدهام، همان عبارتی كه افراد كممایه، از گفتن آن عار دارند، ولی این دریای پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنی به آسانی میگفت . جالب این جاست كه به دنبال آن، پاسخ سؤال را به صورت احتمال و با عبارت «به نظر میرسد» بیان میكرد .» (3)
این گونه مردان خود ساخته، الگوی سلوك علمیاند، آنان كه «علم» ، مغرورشان نمیسازد و تواضع علمی زینتبخش حیات علمی آنان است .
كسی كه فكر كند همه چیز را میداند و قادر به تحلیل همه چیز است و در همه زمینهها آگاهی دارد و در هر موضوعی اظهار نظر میكند و روی نظرها و دیدگاه هایش نیز جزمیت نشان میدهد و هیچ گونه انعطافپذیر نیست، علاوه بر آن كه بیظرفیتی خویش را میشناساند، از رشد و ارتقاء به درجات بالاتر هم محروم میماند .
علمزدگان مغرور، همه هستی را با متراژ دانستههای خویش محاسبه میكنند . تنها چیزی را میپذیرند كه در محدوده تنگ و در فضای علمی ذهنشان بگنجد . ناچار، بسیاری از حقایق عالم را تنها به این سبب كه در محاسبات علمی آنان نمیگنجد، رد میكنند .
غرور علمی، گاهی فرد را به رد و انكار روشنترین حقایق و بدیهیترین واقعیات میكشاند . عناد و لجاجت در بحث و زیر بار «حق» نرفتن در مناظرات و گفتوگوها، ریشه در همین غرور دارد . از این رو، به توجیه یك خطا و اشتباه میپذیرند، چون كه شهامت پذیرش حق و اعتراف به ضعف آگاهی ندارند .
سالهای نخست ورود به محیطهای دانش (چه در مقطع ابتدایی، چه دانشگاه) همراه با این «غرور» است . اگر چه دانش بیشتر شد، تواضع هم افزوده گشت و به موازات ارتقاء سطح علمی، برای دانشجو روشن گشت كه چیزی نمیداند و دانستههایش بسیار بسیار ناچیز است، این را میتوان شاهدی بر «مسیر درست» در علم آموزی دانست .
باری، گفتن «نمیدانم» ، هم نشانه شجاعت است، هم دلیل خود ساخته بودن .
وقتی چیزی را نمیدانیم، بیجهت آسمان و ریسمان به هم نبافیم و دیگران را هم به اشتباه نیندازیم و اطلاعات غلط ندهیم و به «بافندگی» نپردازیم، كه چنین بافتههایی بسیار پوسیده است و زود از هم وا میرود .
فروتنی، زمینه ساز رشد علمی و معنوی است .
پیامبر خدا (ص) فرموده است: «تواضعوا لمن تعلمون منه، و تواضعوا لمن تعلمونه؛ (4) تواضع، هم نسبتبه استادی داشته باشید كه از او دانش میآموزید، هم نسبتبه شاگردی كه به او علم میآموزید» .
این فروتنی، در پاسخ به سؤال دیگران هم خود را نشان میدهد، آن هم با گفتن «نمیدانم» .
چه بسیار كسانی كه از جوابهای بیحساب و بدون تأمل خویش، پشیمان شدهاند . جواب گفتن بیدرنگ هم، نوعی خودخواهی و غرور است . . . «مزن بیتأمل به گفتار، دم» .
نه انسان، دانای همه چیز است، نه بینیاز از پرسیدن . اعتراف به جهل، نوعی كمال اخلاقی است .
كسی كه از گفتن «لا ادری» شرم دارد، اما بدون شرم، حرفهای حساب نكرده و نادرست میگوید، گرفتار نوعی احساس كاذب شخصیت و دچار غروری است كه گاهی صاحبش را با مغز بر زمین میكوبد .
كدام یك شرم آورتر است؟ گفتن «نمیدانم» ، یا دروغ بافی و نظر دادن درباره مباحثی كه از حوزه علم و تخصص انسان بیرون است؟
دریغا كه گاهی شیطان، چگونه از انسان سواری میكشد و او را به «مردم فریبی» ، یا حتی «خود فریبی» سوق میدهد .
از حضرت علی (ع) روایتشده است: هر گاه از كسی سؤالی شد، درباره چیزی كه نمیداند، از گفتن «نمیدانم» شرم نكند . (5)
این گام سلوك را از یاد نبریم .
این، عصایی است كه در مسیر طولانی علمآموزی، به شدت به آن محتاجیم و بدون آن، زمین میخوریم .
این كه گفتهاند: علوم بشری با این همه رشد و شكوفایی، تنها توانسته خراشی بر دیواره عظیم مجهولات بیندازد، سخن درستی است و قبول آن، «غرور شكن» است .
و این كه گفتهاند: نهایت علم و دانایی انسان آن است كه به این نتیجه برسد كه چیزی نمیداند، این نیز گامی در «كبرزدایی» از دل است .
گفتن «نمیدانم» ، از سپرهای حفاظتی انسان در برابر كبر و غرور علمی است . آنان كه فاقد این سپر و جوشن ضد غروراند، زود آسیب میبینند و برای حفظ وجهه موهوم و پرستیژ خیالی، به حرفهای بیمدرك و سخنان خام و نپخته روی میآورد، حتی از بافتن دروغهای بزرگ نیز پروا نمیكند .
این سخن نغز از «ابن مسعود» ، صحابی بزرگوار رسول خدا (ص) نقل شده است كه: «دیوانه كسی است كه درباره هر چه از او بپرسند، نظر و فتوا دهد . «نمیدانم» سپر انسان داناست» . (1)
اگر پیرو مكتب امام صادق «ع» هم باشیم، این كلام از آن حضرت است: «اذا سئل الرجل منكم عما لا یعلم، فلیقل: لا ادری؛ (2) اگر از كسی از شما چیزی پرسیدند كه نمیداند، بگوید: نمیدانم» .
این آموزه و عمل به این توصیه، «شجاعت» میخواهد . هر كس طاقت و تاب تحمل بار سنگین «نمیدانم» را ندارد .
این نكته از علامه طباطبایی كه از چهرههای پرفروغ دانش فلسفه وعرفان و تفسیر است، شنیدنی است .
یكی از شاگردان وی در خاطراتش از استاد، میگوید:
«در طول سی سال كه افتخار درك محضر ایشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ایشان نشنیدم . در عوض، عبارت «نمیدانم» را بارها در پاسخ سؤالات، از ایشان شنیدهام، همان عبارتی كه افراد كممایه، از گفتن آن عار دارند، ولی این دریای پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنی به آسانی میگفت . جالب این جاست كه به دنبال آن، پاسخ سؤال را به صورت احتمال و با عبارت «به نظر میرسد» بیان میكرد .» (3)
این گونه مردان خود ساخته، الگوی سلوك علمیاند، آنان كه «علم» ، مغرورشان نمیسازد و تواضع علمی زینتبخش حیات علمی آنان است .
كسی كه فكر كند همه چیز را میداند و قادر به تحلیل همه چیز است و در همه زمینهها آگاهی دارد و در هر موضوعی اظهار نظر میكند و روی نظرها و دیدگاه هایش نیز جزمیت نشان میدهد و هیچ گونه انعطافپذیر نیست، علاوه بر آن كه بیظرفیتی خویش را میشناساند، از رشد و ارتقاء به درجات بالاتر هم محروم میماند .
علمزدگان مغرور، همه هستی را با متراژ دانستههای خویش محاسبه میكنند . تنها چیزی را میپذیرند كه در محدوده تنگ و در فضای علمی ذهنشان بگنجد . ناچار، بسیاری از حقایق عالم را تنها به این سبب كه در محاسبات علمی آنان نمیگنجد، رد میكنند .
غرور علمی، گاهی فرد را به رد و انكار روشنترین حقایق و بدیهیترین واقعیات میكشاند . عناد و لجاجت در بحث و زیر بار «حق» نرفتن در مناظرات و گفتوگوها، ریشه در همین غرور دارد . از این رو، به توجیه یك خطا و اشتباه میپذیرند، چون كه شهامت پذیرش حق و اعتراف به ضعف آگاهی ندارند .
سالهای نخست ورود به محیطهای دانش (چه در مقطع ابتدایی، چه دانشگاه) همراه با این «غرور» است . اگر چه دانش بیشتر شد، تواضع هم افزوده گشت و به موازات ارتقاء سطح علمی، برای دانشجو روشن گشت كه چیزی نمیداند و دانستههایش بسیار بسیار ناچیز است، این را میتوان شاهدی بر «مسیر درست» در علم آموزی دانست .
باری، گفتن «نمیدانم» ، هم نشانه شجاعت است، هم دلیل خود ساخته بودن .
وقتی چیزی را نمیدانیم، بیجهت آسمان و ریسمان به هم نبافیم و دیگران را هم به اشتباه نیندازیم و اطلاعات غلط ندهیم و به «بافندگی» نپردازیم، كه چنین بافتههایی بسیار پوسیده است و زود از هم وا میرود .
فروتنی، زمینه ساز رشد علمی و معنوی است .
پیامبر خدا (ص) فرموده است: «تواضعوا لمن تعلمون منه، و تواضعوا لمن تعلمونه؛ (4) تواضع، هم نسبتبه استادی داشته باشید كه از او دانش میآموزید، هم نسبتبه شاگردی كه به او علم میآموزید» .
این فروتنی، در پاسخ به سؤال دیگران هم خود را نشان میدهد، آن هم با گفتن «نمیدانم» .
چه بسیار كسانی كه از جوابهای بیحساب و بدون تأمل خویش، پشیمان شدهاند . جواب گفتن بیدرنگ هم، نوعی خودخواهی و غرور است . . . «مزن بیتأمل به گفتار، دم» .
نه انسان، دانای همه چیز است، نه بینیاز از پرسیدن . اعتراف به جهل، نوعی كمال اخلاقی است .
كسی كه از گفتن «لا ادری» شرم دارد، اما بدون شرم، حرفهای حساب نكرده و نادرست میگوید، گرفتار نوعی احساس كاذب شخصیت و دچار غروری است كه گاهی صاحبش را با مغز بر زمین میكوبد .
كدام یك شرم آورتر است؟ گفتن «نمیدانم» ، یا دروغ بافی و نظر دادن درباره مباحثی كه از حوزه علم و تخصص انسان بیرون است؟
دریغا كه گاهی شیطان، چگونه از انسان سواری میكشد و او را به «مردم فریبی» ، یا حتی «خود فریبی» سوق میدهد .
از حضرت علی (ع) روایتشده است: هر گاه از كسی سؤالی شد، درباره چیزی كه نمیداند، از گفتن «نمیدانم» شرم نكند . (5)
این گام سلوك را از یاد نبریم .
این، عصایی است كه در مسیر طولانی علمآموزی، به شدت به آن محتاجیم و بدون آن، زمین میخوریم .
پینوشت:
1 . محجة البیضاء، ج1، ص146 .
2 . همان، ص147 .
3 . یادنامه علامه طباطبایی (نشریه، شماره 47حزب جمهوری)، ص61 .
4 . نهج الفصاحه، كلام 1185 .
5 . غررالحكم، ج6، ص277 .