معماري مساجد (3)
نويسنده:جواد محدثي
در طول نسلها و قرون، در فاصله آفاق مختلف، هنر اسلامي ملجائي پاكتر و نمايشگاهي امنتر از مسجد نداشته است و اشتراك مساعي اقوام و امم مختلف اسلامي در تكميل و تزئين مساجد، با وجود حفظ خاصيتهاي ملي و محلي، نوعي بي تعلقي را در معماري اسلامي سبب شده است كه البته با تمدن و فرهنگ پر تسامح اسلامي مناسبت تمام دارد و به هر حال، از مفاخر معنوي مسلمين بشمار است.البته غير از مساجد، ابنيه و آثار بسيار از تمدن اسلامي مانده است....»[1]
با توجه به آنچه قبلا نسبتبه سادگي مساجد گفتيم و اينكه مساجد، موزه و نمايشگاه نيست، شايد اين سؤال به ذهن بيايد كه مركزيت مسجد براي پرستش بي پيرايه خداوند، چگونه با اين هنر آفرينيها توافق دارد؟
بايد گفت:عبادت، تجسم عملي عقيده است، نماز هم همينطور.نماز كه شعاري از شعائر دين است، نمودار خارجي عقيده دروني به اسلام و بندگي خدا است.بنابر اين مساجد كه محل عبادت است، از عمق نهاد دين سرچشمه ميگيرد و اسلوب كلي آن بايد با متن مكتب، ناهمگون نباشد.
بي جهت نيست كه مسجد، «خانه خدا»بحساب آمده است.و بي سبب نيست كه ساختن و آباد كردن«مساجد خدا»، كار كساني شمرده شده كه به خدا و روز قيامت، باور داشته و عمل صالح كنند انما يعمر مساجد الله...توبه-18) پس مسجد، به متن مذهب و عقيده مرتبط است. در واقع، اين اسلام نبود كه دعوت به تزئين مساجد و ساختن بناهاي مرتفع و معماريهاي شگفت و پر شكوه بنام مسجد كرد.چرا كه با توجه به فلسفه وجودي مسجد (خانه خدا، خانه عبادت و...) شكل مسجد اسلامي روشن است.
بلكه اين هنر بود كه مسجد را بعنوان ظرفي مناسب و زمينهاي مستعد براي بروز و تجلي و نمود پيدا كردن يافت. و اين هنرمندان بودند كه روح تفاهم آميز مكتب را، در رابطه با هنر متعهد شناختند و به استقبال آن رفتند.
گر چه بين خدا و بنده، هيچ چيزي حائل نيست و خداوند همه جا حضور دارد، ولي طبيعي است كه عبادت و دعا در زير آسمان، با دعاي در زير سقف فرق دارد و در فضاي باز و زير آسمان، انسان احساس قرب و معنويتبيشتري ميكند. آنچه كه در ابتدا معمول بوده، داشتن حداكثر سايه بان و داربست مانندي همچون يك كپر يا خيمه بوده است و در زمان خلفاي بني اميه و بني عباس، سقفهاي تزيين شده پيدا شد، چيزي كه مورد كراهت ائمه بود و اشاره ميكردند كه:اگر قائم ما قيام كند اينگونه مساجد را از بين ميبرد و در برخي از احاديث، بعنوان نكوهش از كار افراد دوره آخر الزمان و بيان اوصاف آن عصر، آمده است كه:خانهها ميسازند و قصرهاي محكم بر پاي ميدارند و مساجد را آرايش ميدهند: (يبنون الدور و يشيدون القصور و يزخرفون المساجد)
آنچه كه در اينگونه احاديث، با تعبير«زخرف»بيان شده، منظور، تزئين به طلا و جواهرات است، نه هر تزيين ديگر.
از جمله مستحبات مسجد، مسطح بودن مناره با ديوار و سقف مسجد است.چرا كه مناره براي آن بوده كه مؤذن بر فراز آن رفته و اذان بگويد.بطور طبيعي بلند بودن مناره، با توجه به وضع خانههاي آن روز-و امروز هم-موجب اشراف داشتن بر خانههاي اطراف و در نتيجه، سلب امنيت و آسايش از همسايگان مسجد ميشده است و با بالاي ديوار و مناره رفتن، مردم در خانههاي خود تامين نداشته و ندارند.
به يك نقل، توجه كنيد: «از جمله مكروهات، بالا بودن مناره از سطح مسجد است، زيرا بخاطر اشراف مؤذنها به خانههاي همسايگان، موجب اذيت اهل خانه ميشوند...»[2]
آنچه روشن است اينكه مساجد اسلامي در آغاز، فاقد چيزي بنام مناره بوده و احداث آن، يك پديده ثانوي است و به صورت مرتفع و بر افراشته، كه از دور نمايان باشد، از جاي ديگر اقتباس شده است.
«مناره از بناي آتش پرستان است كه در بالاي آن، آتش ميافراختند، تا اهل شهر درخشش آنرا بنگرند و پرستش نمايند.سپس آن مكان را مسلمين براي اذان گفتن اختصاص دادند و نظير آنرا در مساجد ساختند.»[3] بنا به نقلي ديگر:«در زمان پيامبر، مناره نبود و اذان بر بام مساجد گفته ميشد.حتي قبل از آنكه مسجد ساخته شود، اذان توسط بلال حبشي، بر پشتبام بلندترين ساختمان گفته ميشد.بعدا براي مسجد و اذان، مناره ساخته شد.»[4]
شايد در همين رابطه اشراف بوده، آنچه كه از امام باقر _ عليه السلام _ در باره حضرت امير، نقل شده كه:به مناره بلندي گذر كرد و دستور به خراب كردن آن داد و سپس فرمود:مناره بالاتر از سطح مسجد نباشد. (ان عليا مر علي منارة طويلة فامر بهدمها، ثم قال:لا ترفع المنارة الا مع سطح-المسجد) .[5]
در زمان«عمر بن عبد العزيز»، توسط او براي مسجد پيامبر، چهار مناره در چهار گوشه مسجد ساخته شد و ساختن مناره از زمان«وليد بن عبد الملك»به بعد، زياد شد.[6]
به نقل همان كتاب:«اسلام از تزيين مساجد نهي كرده، زيرا هدف از ساختن مساجد، حفظ مردم در مقابل سرما و گرماست و تزيين مساجد، دلها را از روي آوردن به طاعت، باز ميدارد و خشوعي كه بمنزله روح عبادت است از بين ميرود.و از«البحر الزخار»نقل شده كه:تزيين حرمين (مدينه و مكه) با راي و نظر موافق علماء نبوده بلكه دولتمردان جبار، بدون اجازه گرفتن از اهل فضل، آنرا انجام دادهاند و مسلمين و علماء هم، بدون رضايتسكوت اختيار كردهاند.و فقهاء گفتهاند كه:صرف موقوفات در آرايش و تزئين مساجد با طلا و رنگ آميزي جايز نيست.»[7]
بر بناي ساده و خشتي و چوبي مسجد زمان حضرت رسول، پس از وي، دگرگونيهائي افزوده گشت و نقش و نگار بر سنگ در ديوارها، و همچنين احداث ستونهاي سنگي داراي نقوش و سقفهائي مزين و آراسته پديد آمد.گر چه اين، جزء آن تزئينهاي ممنوع نبود، ولي در عين حال با اعتراض بعضي صحابه مواجه بود.و صاحب كتاب«فتح العلام»نقل كرده كه:«اولين كسي كه مساجد را تزيين كرد، «وليد بن عبد الملك»بود و بسياري از اهل علم بخاطر ترس از فتنه و آشوب، سكوت كردند.»[8]
آنچه كه در احاديث مكرري با عنوان محراب يا مقصوره آمده است و نهي شده، از اين قبيل بوده است.
محراب، كه به معناي محل جنگ، صدر مجلس و محل ايستادن امام جماعت در مسجد است، به معناي غرفه و اطاقك هم ميباشد. و محراب به اين معني، در زمان پيامبر نبوده و در عهد خلفاي بعد، از زمان عمر بن عبد العزيز به بعد ساخته شده است.و اگر در برخي روايات هم تعبير«محراب النبي»بيان شده، منظور محل نماز و مصلاي اوست. «مقصوره»هم، اطاقكي است كه داراي يك دريچه است و مردم، از آنجا به پيشنماز نگاه ميكردند و عثمان، اولين كسي بود كه در مسجد، مقصوره ساخت.و اين، بدنبال كشته شدن عمر بود.و هنگاميكه عثمان خليفه شد، مقصورهاي كوچك ساخت كه داخل آن جاي ميگرفت و نماز ميخواند.[10]
در اين رابطه بعنوان مثال، عمل«مروان بن حكم»، خليفه اموي، قابل ذكر است.وي، بدنبال حادثه سوء قصدي كه به او شد و كسي با چاقو به او زد و قصد ترورش را داشت و بالاخره دستگير و زنداني و پس از مدتي، اعدام شد، به فكر ساختن مقصورهاي محكم افتاد و مروان، اولين كسي بود كه در مسجد، مقصوره را با سنگهاي نقش و نگاردار ساخت و برايش دريجه قرار داد.معاويه هم بعد از ماجراي سوء قصدي كه به او شد، در مسجد، مقصوره درست كرد.[11]
ظاهرا در مورد برخي از اينان، همچون معاويه، سبب اختيار اين مقصورهها، شهادت علي _ عليه السلام _ و بعضي ديگر در مسجد و در اثناء نماز بوده استيا بخاطر نوعي اظهار بزرگي و جبروت بوده، بخاطر دور ماندن و پوشيده ماندن از مردم، كه اين مقصورهها را ساختند تا هنگام نماز، داخل آن شده و از مردم، پنهان بمانند.[12]
با توجه به آنچه قبلا نسبتبه سادگي مساجد گفتيم و اينكه مساجد، موزه و نمايشگاه نيست، شايد اين سؤال به ذهن بيايد كه مركزيت مسجد براي پرستش بي پيرايه خداوند، چگونه با اين هنر آفرينيها توافق دارد؟
بايد گفت:عبادت، تجسم عملي عقيده است، نماز هم همينطور.نماز كه شعاري از شعائر دين است، نمودار خارجي عقيده دروني به اسلام و بندگي خدا است.بنابر اين مساجد كه محل عبادت است، از عمق نهاد دين سرچشمه ميگيرد و اسلوب كلي آن بايد با متن مكتب، ناهمگون نباشد.
بي جهت نيست كه مسجد، «خانه خدا»بحساب آمده است.و بي سبب نيست كه ساختن و آباد كردن«مساجد خدا»، كار كساني شمرده شده كه به خدا و روز قيامت، باور داشته و عمل صالح كنند انما يعمر مساجد الله...توبه-18) پس مسجد، به متن مذهب و عقيده مرتبط است. در واقع، اين اسلام نبود كه دعوت به تزئين مساجد و ساختن بناهاي مرتفع و معماريهاي شگفت و پر شكوه بنام مسجد كرد.چرا كه با توجه به فلسفه وجودي مسجد (خانه خدا، خانه عبادت و...) شكل مسجد اسلامي روشن است.
بلكه اين هنر بود كه مسجد را بعنوان ظرفي مناسب و زمينهاي مستعد براي بروز و تجلي و نمود پيدا كردن يافت. و اين هنرمندان بودند كه روح تفاهم آميز مكتب را، در رابطه با هنر متعهد شناختند و به استقبال آن رفتند.
معماري مسجد
آنچه از مطالب گذشته بدست ميآيد، اينستكه مسجد در اسلام، بر مبناي سادگي و دوري از تجمل و تزئين استوار است و عظمت آن در سادگي است.درست است كه مساجد، سنگ زير بناي تمدن مسلمين است و با آئين جديد اسلام، همراه و هم جهت پديد آمده و شكل گرفته است، لكن تمدن مسلمين هم ويژگيهائي داشته و دارد كه به برخي از آنها در بحث«مدنيت و معنويت»اشاره شد. اين خصوصيات، در كيفيت و سبك ساختن مساجد هم اثر گذاشته است. بعنوان مثال، از مستحبات مسجد، روباز بودن و نداشتن سقف است.مسجد پيامبر در آغاز چنين بود و بعدا بخاطر مقابله با ريزش باران يا تابش خورشيد، بر سر و روي نماز گزاران، سايه باني از شاخ و برگ نخل زدند. بعضي از فقهاء، در بيان حكمت اين استحباب گفتهاند:از جمله اسباب قبول نماز و استجابت دعا، نبودن حائل و مانعي بين نمازگزار و آسمان است.گر چه بين خدا و بنده، هيچ چيزي حائل نيست و خداوند همه جا حضور دارد، ولي طبيعي است كه عبادت و دعا در زير آسمان، با دعاي در زير سقف فرق دارد و در فضاي باز و زير آسمان، انسان احساس قرب و معنويتبيشتري ميكند. آنچه كه در ابتدا معمول بوده، داشتن حداكثر سايه بان و داربست مانندي همچون يك كپر يا خيمه بوده است و در زمان خلفاي بني اميه و بني عباس، سقفهاي تزيين شده پيدا شد، چيزي كه مورد كراهت ائمه بود و اشاره ميكردند كه:اگر قائم ما قيام كند اينگونه مساجد را از بين ميبرد و در برخي از احاديث، بعنوان نكوهش از كار افراد دوره آخر الزمان و بيان اوصاف آن عصر، آمده است كه:خانهها ميسازند و قصرهاي محكم بر پاي ميدارند و مساجد را آرايش ميدهند: (يبنون الدور و يشيدون القصور و يزخرفون المساجد)
آنچه كه در اينگونه احاديث، با تعبير«زخرف»بيان شده، منظور، تزئين به طلا و جواهرات است، نه هر تزيين ديگر.
از جمله مستحبات مسجد، مسطح بودن مناره با ديوار و سقف مسجد است.چرا كه مناره براي آن بوده كه مؤذن بر فراز آن رفته و اذان بگويد.بطور طبيعي بلند بودن مناره، با توجه به وضع خانههاي آن روز-و امروز هم-موجب اشراف داشتن بر خانههاي اطراف و در نتيجه، سلب امنيت و آسايش از همسايگان مسجد ميشده است و با بالاي ديوار و مناره رفتن، مردم در خانههاي خود تامين نداشته و ندارند.
به يك نقل، توجه كنيد: «از جمله مكروهات، بالا بودن مناره از سطح مسجد است، زيرا بخاطر اشراف مؤذنها به خانههاي همسايگان، موجب اذيت اهل خانه ميشوند...»[2]
آنچه روشن است اينكه مساجد اسلامي در آغاز، فاقد چيزي بنام مناره بوده و احداث آن، يك پديده ثانوي است و به صورت مرتفع و بر افراشته، كه از دور نمايان باشد، از جاي ديگر اقتباس شده است.
«مناره از بناي آتش پرستان است كه در بالاي آن، آتش ميافراختند، تا اهل شهر درخشش آنرا بنگرند و پرستش نمايند.سپس آن مكان را مسلمين براي اذان گفتن اختصاص دادند و نظير آنرا در مساجد ساختند.»[3] بنا به نقلي ديگر:«در زمان پيامبر، مناره نبود و اذان بر بام مساجد گفته ميشد.حتي قبل از آنكه مسجد ساخته شود، اذان توسط بلال حبشي، بر پشتبام بلندترين ساختمان گفته ميشد.بعدا براي مسجد و اذان، مناره ساخته شد.»[4]
شايد در همين رابطه اشراف بوده، آنچه كه از امام باقر _ عليه السلام _ در باره حضرت امير، نقل شده كه:به مناره بلندي گذر كرد و دستور به خراب كردن آن داد و سپس فرمود:مناره بالاتر از سطح مسجد نباشد. (ان عليا مر علي منارة طويلة فامر بهدمها، ثم قال:لا ترفع المنارة الا مع سطح-المسجد) .[5]
در زمان«عمر بن عبد العزيز»، توسط او براي مسجد پيامبر، چهار مناره در چهار گوشه مسجد ساخته شد و ساختن مناره از زمان«وليد بن عبد الملك»به بعد، زياد شد.[6]
به نقل همان كتاب:«اسلام از تزيين مساجد نهي كرده، زيرا هدف از ساختن مساجد، حفظ مردم در مقابل سرما و گرماست و تزيين مساجد، دلها را از روي آوردن به طاعت، باز ميدارد و خشوعي كه بمنزله روح عبادت است از بين ميرود.و از«البحر الزخار»نقل شده كه:تزيين حرمين (مدينه و مكه) با راي و نظر موافق علماء نبوده بلكه دولتمردان جبار، بدون اجازه گرفتن از اهل فضل، آنرا انجام دادهاند و مسلمين و علماء هم، بدون رضايتسكوت اختيار كردهاند.و فقهاء گفتهاند كه:صرف موقوفات در آرايش و تزئين مساجد با طلا و رنگ آميزي جايز نيست.»[7]
بر بناي ساده و خشتي و چوبي مسجد زمان حضرت رسول، پس از وي، دگرگونيهائي افزوده گشت و نقش و نگار بر سنگ در ديوارها، و همچنين احداث ستونهاي سنگي داراي نقوش و سقفهائي مزين و آراسته پديد آمد.گر چه اين، جزء آن تزئينهاي ممنوع نبود، ولي در عين حال با اعتراض بعضي صحابه مواجه بود.و صاحب كتاب«فتح العلام»نقل كرده كه:«اولين كسي كه مساجد را تزيين كرد، «وليد بن عبد الملك»بود و بسياري از اهل علم بخاطر ترس از فتنه و آشوب، سكوت كردند.»[8]
احداث«مقصوره»و محراب
به تدريج، مساجد از حالتسادگي خود بيرون رفت و از جمله چيزهائي كه در بناي مساجد احداث و ابداع شد، ساختن اطاقكها و غرفههائي بود بنام«مقصوره»يا«محراب»، براي نماز يا خطبه و سخنراني. شكل آن غير از محرابهائي بود كه در مساجد كنوني موجود است.ساختن اين اطاقكهاي مخصوص خطيب و امام جماعت، كه اكثرا جنبه ايمني داشت و هنگام نماز و خطبه، نوعي فاصله با مردم ايجاد ميكرد، بدعتي بود كه حتي امير المؤمنين _ عليه السلام _ با آن مخالفت و مقابله ميكرد و حتي در احاديث آمده است كه آنحضرت، هنگام برخورد با چنين موضعهائي در مساجد، آنها را ميشكست و ميفرمود كه اينها شبيه قربانگاههاي قوم يهود است! (عن علي عليه السلام انه كان يكسر المحاريب اذا راءها في المساجد و يقول:انها كمذابح اليهود.)[9]آنچه كه در احاديث مكرري با عنوان محراب يا مقصوره آمده است و نهي شده، از اين قبيل بوده است.
محراب، كه به معناي محل جنگ، صدر مجلس و محل ايستادن امام جماعت در مسجد است، به معناي غرفه و اطاقك هم ميباشد. و محراب به اين معني، در زمان پيامبر نبوده و در عهد خلفاي بعد، از زمان عمر بن عبد العزيز به بعد ساخته شده است.و اگر در برخي روايات هم تعبير«محراب النبي»بيان شده، منظور محل نماز و مصلاي اوست. «مقصوره»هم، اطاقكي است كه داراي يك دريچه است و مردم، از آنجا به پيشنماز نگاه ميكردند و عثمان، اولين كسي بود كه در مسجد، مقصوره ساخت.و اين، بدنبال كشته شدن عمر بود.و هنگاميكه عثمان خليفه شد، مقصورهاي كوچك ساخت كه داخل آن جاي ميگرفت و نماز ميخواند.[10]
در اين رابطه بعنوان مثال، عمل«مروان بن حكم»، خليفه اموي، قابل ذكر است.وي، بدنبال حادثه سوء قصدي كه به او شد و كسي با چاقو به او زد و قصد ترورش را داشت و بالاخره دستگير و زنداني و پس از مدتي، اعدام شد، به فكر ساختن مقصورهاي محكم افتاد و مروان، اولين كسي بود كه در مسجد، مقصوره را با سنگهاي نقش و نگاردار ساخت و برايش دريجه قرار داد.معاويه هم بعد از ماجراي سوء قصدي كه به او شد، در مسجد، مقصوره درست كرد.[11]
ظاهرا در مورد برخي از اينان، همچون معاويه، سبب اختيار اين مقصورهها، شهادت علي _ عليه السلام _ و بعضي ديگر در مسجد و در اثناء نماز بوده استيا بخاطر نوعي اظهار بزرگي و جبروت بوده، بخاطر دور ماندن و پوشيده ماندن از مردم، كه اين مقصورهها را ساختند تا هنگام نماز، داخل آن شده و از مردم، پنهان بمانند.[12]
پی نوشت ها:
[1] . دانش مسلمين،محمد رضا حكيمى،ص 25
[2] . المساجد و احكامها فى التشريع الاسلامى:جناتى،ص 146
[3] . تاريخچه و احكام مساجد و مشاهد:حسن مظفرى معارف،ص 38 به نقل از ميبدى.
[4] . مساجد الكوفه،كامل سلمان الجبورى،چاپ جف،1397 ه،صفحه 13.
[5] . وسائل الشيعه،ج 3 ص 505
[6] . مساجد الكوفه،ص 14-15
[7] . مساجد الكوفه،ص 10
[8] . مساجد الكوفه،ص 11
[9] . وسائل الشيعه،ج 3،ص 510
[10] . مساجد الكوفه،كامل سلمان الجبورى،ص 16
[11] . مساجد الكوفه،كامل سلمان الجبورى،ص 16
[12] . المساجد و احكامها،ص 151