«رویكردینوبه برنامه ریزی بالنده»
نويسنده:دكتر حسین خنیفر
منبع:مجله پرسمان
منبع:مجله پرسمان
چكیده:
این مقاله تلاش میكند نقش ایمان و هدفمندی را در برنامه ریزی آشكار سازد و هشت گام اساسی در برنامه ریزی كارآمد را توضیح دهد . ابعاد ایمان در برنامه ریزی و سپس ملازمت ایمان و عشق در برنامه زندگی از دیگر مطالبی است كه در این مختصر بررسی میشود .
«انسان باید عظمت را بجوید وگرنه از جویبار حقیری كه به چالهای میریزد مرواریدی صید نخواهد شد»
2 شرط اساسی موفقیت
عصر امروز، عصر امپراتوری برنامه و اطلاعات به شمار میآید و همه چیز تجلیگاه اراده آدمی است . اگر با عنصر آگاهی و نظم و خدامحوری عمل كنیم و مایه تحول خود و پیرامون خود شویم، بی تردید به قلهها دستخواهیم یافت .
شعار جهان امروز چنین است:
«آینده از آن تو استبه دو شرط: نخست آن كه با برنامه و در برنامه حركت كنی؛ و دوم آن كه به برنامه ایمان داشته باشی»
به عبارت دیگر، شما از خود میپرسید: آیا من ایمان قلبی دارم كه میتوانم این كار را بكنم؟ !
اگر این ایمان قلبی مسلم و مسجل شد، هشت گام یا مرحله مطرح میگردد .
گام اول: در این مرحله، علت صعود به طور ذهنی تبیین میشود؛ یعنی چرا صعود به این قله؟ به عبارت روشنتر، ایمان دارم این كار شدنی است؛ اما چرا این قله؟ بر این اساس، شناسایی و تعیین رسالت (Mission) و بینش (Vision) مطرح میشود .
گام دوم: در این مرحله، مسیر حركت از آغاز تا مقصد تعیین میگردد . این كار اصطلاحاً تعیین هدف دراز مدت خوانده میشود .
تنها داشتن هدف كافی نیست؛ آدمی باید به ابعاد هدف، مراحل هدف، نحوه حركتبه سوی هدف بیندیشد و سپس حركت را آغازکند . بنابراین، فرایندگراییونتیجه گرایی هر دو مهم و تعیین كنندهاند؛ هر چند در طراحی و برنامهریزی فرایندگرایی تأثیر بیشتر و ارزش بالاتر دارد .
گام سوم: زمان دقیق صعود، در این مرحله تعیین میشود . این گام اصطلاحاً نخستین گام اجرایی در مدیریت زمان نام دارد .
گام چهارم: در این گام، مراحل مهم صعود و زمان آنها تعیین میگردد .
وقتی یك فعالیت را به مراحلی تقسیم كنیم، به راحتی میتوانیم آن را در ظرف زمان و فعالیتهای كوچك یا خرده فعالیت تعریف كنیم .
گام پنجم: در این مرحله، جایگاه امروز فرد تبیین میشود و فاصله او با هر مرحله از برنامه صعود به دست میآید . این همان نگاه فرایندی مرحلهای به كارها است كه نوعی ارزشیابی تكوینی و مرحلهای است .
گام ششم: مسیری كه انسان از جایگاه امروز تا جایگاه بعدی میرساند، با تمام جزئیاتش در این مرحله ترسیم و طراحی میگردد . (مرحله تهیه برنامه استراتژیك)
گام هفتم: نوع وسیله یا ابزاری را كه فرد باید در هر مقطع از صعود از آن استفاده كند، در هفتمین مرحله مشخص میشود . این كار اصطلاحاً ابزارشناسی نام دارد . گاه شناخت دقیق ابزار انسان را صدها قدم به موفقیت نزدیك میسازد .
گام هشتم: اینك زمان اجرا است . با یك نگاه به برنامه و وضعیت موجود در هر لحظه، مراحل پیشرفت كار را مدیریت كنید . تا هدف را در آغوش بگیرید .(مراحل كنترل كار) (1)
اجرای این مراحل در یك برنامه ریزی استراتژیك بسیار مهم است و در موفقیت انسان نقش اساسی دارد .
آندره تاركوفسكی، فیلمساز نامآور روس، مینویسد:
اگر انسان حتی به درختخشكیده با ایمان آب دهد سبز خواهد شد، زیرا ریشه دارد . (2)
میتوان گفت مقصود از مدیریت زمان توام با ایمان و اعتقاد، مدیریتبرنامهها در ظرف زمان است نه مدیریتبر زمان . بنابراین، زمان عاملی استبا قابلیت انعطاف نامحدود برای دسته بندی بهینه فعالیتها؛ همچون قفسههای كتابخانه كه عاملی استبرای چینش صحیح كتابها .
ایمان در زندگی با عشق، شوق، و انتظار درآمیخته است . اگر به گذشته بنگرید، میبینید لحظههای خطیر، لحظههایی هستند كه به راستی زندگی كردهاید و با عشق و محبتبه سر شده است . (3) بنابراین، برای آزاد ساختن انرژی بی نهایت درون خویش در برنامه ریزی، جز محبتسرشار بی ریا و بی انتظار به ذره ذره این عالم هیچ راهی وجود ندارد . تمام اعمال نادرست ما در حبس این نیروی عظیم در دایره تنگ خودخواهیهای كور ریشه دارد .
فرانچسكوی قدیس مینویسد:
دیدن با چشمان بسته، ایمان با قلبی خاموش، این است معجزه دائمی . (4)
تاریكی دارای عمق خاصی است و قدرت فراوانی برای تغذیه شما دارد . روز همیشه شما را خسته میكند، ولی شب هنگام دوباره نیرو میگیرید و زنده میشود . بنابراین، حركتخود را از تاریكی و ابهام ولی با ایمان شروع كنید و بدانید روشنایی سحر در پیش خواهد بود . اگر از تاریك هراسان باشید و فرار كنید هرگز روشنایی روز را در نمییابید . اگر انسان بخواهد بدون تجربه تاریكی شب از آن گذر كند، هرگز قادر به تجربه روز نخواهد بود .
انسان باید با نور ایمان به درون تاریكی روح نفوذ كند تا از آن بگذرد و به روشنایی سحرگاهان برسد . ابتدا مرگ را میچشید و سپس زندگی را تجربه خواهید كرد . در ترتیب عادی كارها ابتدا تولد است و سپس زندگی ولی در دنیای باطنی و سفر درونی مساله كاملاً فرق دارد . ابتدا از خود گذشتن را تجربه میكنید و سپس زندگی میچشید .
ابتدا تاریكی را تجربه میكنید و سپس روشنایی از درون آن زاده میشود . چنان كه آسانی از دل سختی، حیات از دل مرگ، محبت از دل محنت، شادی از دل غم، وصل از دل هجر و نور از دل ظلمتبرون میتراود .
حافظ شكایت از غم هجران چه میكنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
اگر نیك و ظریف به زندگی بزرگان و فرهیختگان بنگریم، از محنتها و غمها و هجرانها و حرمانها و سختیهای طاقت فرسا آكنده است . آنها به یاری ایمان به هدف به قلههای رفیع موفقیت دستیافتند . صاحبدل متفكری میفرمود: «جوانان امروز باید همواره بكوشند .» زندگی نامه بسیاری از بزرگان و ذوالفنون و اندیشه ورزان و عالمان و مخترعان و مكتشفان را مطالعه كنند؛ چرا كه چهار چیز به ما هدیه میدهد:
«پیشرفتها یكسره به انسانهای فرا ساختار یا ساختار شكن و قالب شكن بر میگردد؛ چون آدمهای قالبی همیشه در صدر و تطبیق خویش با وضع موجود هستند، حال انسان ساختار شكن و متحول وضع موجود را برخود و نیازهای خود منطبق میسازد . بنابراین برای وقوع هر گونه تغییر جدی باید چشم امیدمان به انسان متفاوت و متحول باشد .» (5)
بودا میگوید: «ای انسان خود پناه خویشتن باش» (6) یعنی با ایمان به خویش و توان خویش حركت كن تا مرزهای سعادت را درنوردی و به دنبال سبو و مشك آب و راههای رفته و قطبهای مختلف نباش .
آب كم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
انسان چگونهای است كه برای تقابل با چراهای زندگی آفریده شده است و كوركورانه نباید تابع محض یا منتظر محتضر باشد . حركت، تكاپو، خلاقیت، رشد، تحول و انتقال و مهاجرت و گریز از بندهای ناگزیر همه و همه نشان انسان پیراسته از تقلید كوركورانه است .
روزی عارف بزرگ خواجه عبدالله انصاری همراه یكی از مریدانش از جادهای میگذشت . «مرید» به رسم ادب پشتسر خواجه در حركتبود كه خواجه به وی گفت: ای پسر! پشتسرم راه مرو . مرید پیش خود گفت: خطا كردم؛ شاید خواجه را میل سخت گفتن و درس گفتن با من باشد . پس به سمت راستخواجه شتافت و از این سوی به راه افتاد لحظهای بعد، خواجه گفت: ای پسر از سمت راست من راه مرو . مرید با خود گفت: خطا كردم؛ سمت راستبزرگان جایگاه مریدان ارشد است . پس از سمت چپ خواجه قدم در راه نهاد . لحظه ای بعد خواجه گفت: ای پسر از سمت چپ من راه مرو . مرید بر خود نهیب زد: باز هم خطا كردم؛ من باید پیشاپیش خواجه بروم تا همه راه را بر او باز كنم و همه مانع تابش اشعه خورشید بر رخسارش گردم؛ و چنین كرد . اندكی بعد، خواجه او رابه خود خواند و گفت: ای پسر، پیشاپیش من راه مرو .
مرید متحیر شد و گفت: نه پشتسر شما، نه سمت راست و چپ شما، نه پیشاپیش، پس از كدام سمتحركت كنم؟
خواجه فرمود . ای پسر، راه خویش دریاب و ازآن سوی برو» .
بنابراین، هر كس باید، در كنار بهرهگیری از مربی، به سبك و سیرت خود راه خویش را كشف كند . كشف راه در پرتو ایمان و هدفمندی ممكن میشود . برنامه و حركت رهاورد این دو عنصر مهم است . انسان در هدفمندی برنامههای خود را ترسیم میكند و در ایمان باور به خویشتن را تا مرز عمل پیش میراند .
رشد و تحول و فتح قلهها، حق شما است . و گذرگاه آن برنامه و باور خویشتن است . این حق حقیقی شما است . مهم نیست دیگران چه میاندیشند؛ زیرا بسیاری از افراد ترمز و مانع حركت و تحول به شمار میآیند . حركت كنید و آرام باشید . بگذارید جهان راه خود را طی كند و شما با دو بال ایمان و هدفمندی كه خداوند كریم در وجود تان به ودیعه نهاده است، لذت غافلگیر كردن خود را كشف كنید .
این مقاله تلاش میكند نقش ایمان و هدفمندی را در برنامه ریزی آشكار سازد و هشت گام اساسی در برنامه ریزی كارآمد را توضیح دهد . ابعاد ایمان در برنامه ریزی و سپس ملازمت ایمان و عشق در برنامه زندگی از دیگر مطالبی است كه در این مختصر بررسی میشود .
گامی به سوی موفقیت
صاحب ذوقی گفته است:«انسان باید عظمت را بجوید وگرنه از جویبار حقیری كه به چالهای میریزد مرواریدی صید نخواهد شد»
2 شرط اساسی موفقیت
عصر امروز، عصر امپراتوری برنامه و اطلاعات به شمار میآید و همه چیز تجلیگاه اراده آدمی است . اگر با عنصر آگاهی و نظم و خدامحوری عمل كنیم و مایه تحول خود و پیرامون خود شویم، بی تردید به قلهها دستخواهیم یافت .
شعار جهان امروز چنین است:
«آینده از آن تو استبه دو شرط: نخست آن كه با برنامه و در برنامه حركت كنی؛ و دوم آن كه به برنامه ایمان داشته باشی»
هشت گام در برنامه ریزی كارآمد:
امروزه برای برنامه ریزی كارآمد و بهینه هشت گام تعریف میكنند . وقتی میخواهید به قله كوهی صعود كنید، شاید نخستین چیزی كه ذهن را به خود مشغول میسازد، كلیت قضیه است . كلیت قضیه در قالب یك پرسش اندیشهتان را زیر فشار قرار میدهد: آیا اساساً من میتوانم از این قله بالا بروم . این تلنگر ذهنی میزان ایمان شما به كلیت عمل را مشخص میسازد؛به عبارت دیگر، شما از خود میپرسید: آیا من ایمان قلبی دارم كه میتوانم این كار را بكنم؟ !
اگر این ایمان قلبی مسلم و مسجل شد، هشت گام یا مرحله مطرح میگردد .
گام اول: در این مرحله، علت صعود به طور ذهنی تبیین میشود؛ یعنی چرا صعود به این قله؟ به عبارت روشنتر، ایمان دارم این كار شدنی است؛ اما چرا این قله؟ بر این اساس، شناسایی و تعیین رسالت (Mission) و بینش (Vision) مطرح میشود .
گام دوم: در این مرحله، مسیر حركت از آغاز تا مقصد تعیین میگردد . این كار اصطلاحاً تعیین هدف دراز مدت خوانده میشود .
تنها داشتن هدف كافی نیست؛ آدمی باید به ابعاد هدف، مراحل هدف، نحوه حركتبه سوی هدف بیندیشد و سپس حركت را آغازکند . بنابراین، فرایندگراییونتیجه گرایی هر دو مهم و تعیین كنندهاند؛ هر چند در طراحی و برنامهریزی فرایندگرایی تأثیر بیشتر و ارزش بالاتر دارد .
گام سوم: زمان دقیق صعود، در این مرحله تعیین میشود . این گام اصطلاحاً نخستین گام اجرایی در مدیریت زمان نام دارد .
گام چهارم: در این گام، مراحل مهم صعود و زمان آنها تعیین میگردد .
وقتی یك فعالیت را به مراحلی تقسیم كنیم، به راحتی میتوانیم آن را در ظرف زمان و فعالیتهای كوچك یا خرده فعالیت تعریف كنیم .
گام پنجم: در این مرحله، جایگاه امروز فرد تبیین میشود و فاصله او با هر مرحله از برنامه صعود به دست میآید . این همان نگاه فرایندی مرحلهای به كارها است كه نوعی ارزشیابی تكوینی و مرحلهای است .
گام ششم: مسیری كه انسان از جایگاه امروز تا جایگاه بعدی میرساند، با تمام جزئیاتش در این مرحله ترسیم و طراحی میگردد . (مرحله تهیه برنامه استراتژیك)
گام هفتم: نوع وسیله یا ابزاری را كه فرد باید در هر مقطع از صعود از آن استفاده كند، در هفتمین مرحله مشخص میشود . این كار اصطلاحاً ابزارشناسی نام دارد . گاه شناخت دقیق ابزار انسان را صدها قدم به موفقیت نزدیك میسازد .
گام هشتم: اینك زمان اجرا است . با یك نگاه به برنامه و وضعیت موجود در هر لحظه، مراحل پیشرفت كار را مدیریت كنید . تا هدف را در آغوش بگیرید .(مراحل كنترل كار) (1)
اجرای این مراحل در یك برنامه ریزی استراتژیك بسیار مهم است و در موفقیت انسان نقش اساسی دارد .
ایمان در برنامه ریزی:
ایمان در حقیقت نوعی رجوع به خویشتن خویش است . رجوع به خویشتن یعنی شناختخویشتن یا تلاش در جهت شناخت خویشتن .آندره تاركوفسكی، فیلمساز نامآور روس، مینویسد:
اگر انسان حتی به درختخشكیده با ایمان آب دهد سبز خواهد شد، زیرا ریشه دارد . (2)
میتوان گفت مقصود از مدیریت زمان توام با ایمان و اعتقاد، مدیریتبرنامهها در ظرف زمان است نه مدیریتبر زمان . بنابراین، زمان عاملی استبا قابلیت انعطاف نامحدود برای دسته بندی بهینه فعالیتها؛ همچون قفسههای كتابخانه كه عاملی استبرای چینش صحیح كتابها .
ایمان در زندگی با عشق، شوق، و انتظار درآمیخته است . اگر به گذشته بنگرید، میبینید لحظههای خطیر، لحظههایی هستند كه به راستی زندگی كردهاید و با عشق و محبتبه سر شده است . (3) بنابراین، برای آزاد ساختن انرژی بی نهایت درون خویش در برنامه ریزی، جز محبتسرشار بی ریا و بی انتظار به ذره ذره این عالم هیچ راهی وجود ندارد . تمام اعمال نادرست ما در حبس این نیروی عظیم در دایره تنگ خودخواهیهای كور ریشه دارد .
فرانچسكوی قدیس مینویسد:
دیدن با چشمان بسته، ایمان با قلبی خاموش، این است معجزه دائمی . (4)
همراهی ایمان و عشق در برنامه زندگی
ایمان و عشق در برنامه ریزی زندگی ملازم حركت میكنند . عشق، هر دو كیفیت تاریكی و روشنایی را در خود دارد و تركیبی است از شب و روز و مرگ و زندگی . انسان باید از بخش تاریك شروع كند . شروع همیشه از تاریكی است، درست مثل بذری كه زندگی خود را از تاریكی درون خاك شروع میكند . تمام شروعها در تاریكی است؛ زیرا تاریكی از مهمترین عوامل آغاز هر حركت است . البته حركت در تاریكی با نور ایمان معنا میشود و متبلور میگردد .تاریكی دارای عمق خاصی است و قدرت فراوانی برای تغذیه شما دارد . روز همیشه شما را خسته میكند، ولی شب هنگام دوباره نیرو میگیرید و زنده میشود . بنابراین، حركتخود را از تاریكی و ابهام ولی با ایمان شروع كنید و بدانید روشنایی سحر در پیش خواهد بود . اگر از تاریك هراسان باشید و فرار كنید هرگز روشنایی روز را در نمییابید . اگر انسان بخواهد بدون تجربه تاریكی شب از آن گذر كند، هرگز قادر به تجربه روز نخواهد بود .
انسان باید با نور ایمان به درون تاریكی روح نفوذ كند تا از آن بگذرد و به روشنایی سحرگاهان برسد . ابتدا مرگ را میچشید و سپس زندگی را تجربه خواهید كرد . در ترتیب عادی كارها ابتدا تولد است و سپس زندگی ولی در دنیای باطنی و سفر درونی مساله كاملاً فرق دارد . ابتدا از خود گذشتن را تجربه میكنید و سپس زندگی میچشید .
ابتدا تاریكی را تجربه میكنید و سپس روشنایی از درون آن زاده میشود . چنان كه آسانی از دل سختی، حیات از دل مرگ، محبت از دل محنت، شادی از دل غم، وصل از دل هجر و نور از دل ظلمتبرون میتراود .
حافظ شكایت از غم هجران چه میكنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
اگر نیك و ظریف به زندگی بزرگان و فرهیختگان بنگریم، از محنتها و غمها و هجرانها و حرمانها و سختیهای طاقت فرسا آكنده است . آنها به یاری ایمان به هدف به قلههای رفیع موفقیت دستیافتند . صاحبدل متفكری میفرمود: «جوانان امروز باید همواره بكوشند .» زندگی نامه بسیاری از بزرگان و ذوالفنون و اندیشه ورزان و عالمان و مخترعان و مكتشفان را مطالعه كنند؛ چرا كه چهار چیز به ما هدیه میدهد:
- 1- الگو گیری
2- برنامه ریزی
3- تعهد به هدف
4- ایمان به مسیر و عاقبت راه ها
«پیشرفتها یكسره به انسانهای فرا ساختار یا ساختار شكن و قالب شكن بر میگردد؛ چون آدمهای قالبی همیشه در صدر و تطبیق خویش با وضع موجود هستند، حال انسان ساختار شكن و متحول وضع موجود را برخود و نیازهای خود منطبق میسازد . بنابراین برای وقوع هر گونه تغییر جدی باید چشم امیدمان به انسان متفاوت و متحول باشد .» (5)
راه خویش گیر
هر انسانی موجودی یگانه و منحصر به فرد است كه میتواند در مسیر خود ساختگی و اجتماع سازی منشأ تحول شود .بودا میگوید: «ای انسان خود پناه خویشتن باش» (6) یعنی با ایمان به خویش و توان خویش حركت كن تا مرزهای سعادت را درنوردی و به دنبال سبو و مشك آب و راههای رفته و قطبهای مختلف نباش .
آب كم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
انسان چگونهای است كه برای تقابل با چراهای زندگی آفریده شده است و كوركورانه نباید تابع محض یا منتظر محتضر باشد . حركت، تكاپو، خلاقیت، رشد، تحول و انتقال و مهاجرت و گریز از بندهای ناگزیر همه و همه نشان انسان پیراسته از تقلید كوركورانه است .
روزی عارف بزرگ خواجه عبدالله انصاری همراه یكی از مریدانش از جادهای میگذشت . «مرید» به رسم ادب پشتسر خواجه در حركتبود كه خواجه به وی گفت: ای پسر! پشتسرم راه مرو . مرید پیش خود گفت: خطا كردم؛ شاید خواجه را میل سخت گفتن و درس گفتن با من باشد . پس به سمت راستخواجه شتافت و از این سوی به راه افتاد لحظهای بعد، خواجه گفت: ای پسر از سمت راست من راه مرو . مرید با خود گفت: خطا كردم؛ سمت راستبزرگان جایگاه مریدان ارشد است . پس از سمت چپ خواجه قدم در راه نهاد . لحظه ای بعد خواجه گفت: ای پسر از سمت چپ من راه مرو . مرید بر خود نهیب زد: باز هم خطا كردم؛ من باید پیشاپیش خواجه بروم تا همه راه را بر او باز كنم و همه مانع تابش اشعه خورشید بر رخسارش گردم؛ و چنین كرد . اندكی بعد، خواجه او رابه خود خواند و گفت: ای پسر، پیشاپیش من راه مرو .
مرید متحیر شد و گفت: نه پشتسر شما، نه سمت راست و چپ شما، نه پیشاپیش، پس از كدام سمتحركت كنم؟
خواجه فرمود . ای پسر، راه خویش دریاب و ازآن سوی برو» .
بنابراین، هر كس باید، در كنار بهرهگیری از مربی، به سبك و سیرت خود راه خویش را كشف كند . كشف راه در پرتو ایمان و هدفمندی ممكن میشود . برنامه و حركت رهاورد این دو عنصر مهم است . انسان در هدفمندی برنامههای خود را ترسیم میكند و در ایمان باور به خویشتن را تا مرز عمل پیش میراند .
رشد و تحول و فتح قلهها، حق شما است . و گذرگاه آن برنامه و باور خویشتن است . این حق حقیقی شما است . مهم نیست دیگران چه میاندیشند؛ زیرا بسیاری از افراد ترمز و مانع حركت و تحول به شمار میآیند . حركت كنید و آرام باشید . بگذارید جهان راه خود را طی كند و شما با دو بال ایمان و هدفمندی كه خداوند كریم در وجود تان به ودیعه نهاده است، لذت غافلگیر كردن خود را كشف كنید .
پینوشت:
1 . مدیریت زمان، سعید رجحان .
2 . گنگ خواب دیده، هوشنگ گلمكانی .
3 . از دولت عشق، هنری در آموند، ترجمه سعید رجحان .
4 . یادداشتهای ممنوعه، برداشتهای وارونه، عبدالعظیم كریمی، ص181 .
5 . عصر سنتگریزی، هنری چارلز، ترجمه عباس مخبر، ص10تا19 .
6 . یادداشتهای پراكنده، دست نویس، احمد ناصری .