سهم ايرانيان در فرهنگ و تمدن جهان

اواخر سده ششم و اوايل سده هفتم ميلادى كه مصادف بود با بعثت پيامبر اكرم(ص) و ظهور آئين دانش گستر عالم پرور اسلام، بيشتر سرزمين هاى جهان در تاريكى جهل به سر مى بردند به ويژه حجاز و شبه جزيره عربستان كه مردم آن امّى بودند و جز مهارت در سرودن شعر و ايراد خطابه، اثرى از دانش و فرهنگ در آن ديده نمى شد، سرزمين ايران از فرهنگ متعالى برخوردار بود و مراكز علمى بسيارى در آن وجود داشت.يكى از مراكز مشهور و بين المللى آن دانشگاه جندى شاپور بود كه سال ها قبل از ظهور اسلام تأسيس و تا اواخر سده دوم هجرى دائر بود و بيشتر دانشمندان آن از اوايل سده دوم به تدريج به بغداد و دانشگاه بيت الحكمه انتقال يافتند.
شنبه، 11 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سهم ايرانيان در فرهنگ و تمدن جهان
سهم ايرانيان در فرهنگ و تمدن جهان
سهم ايرانيان در فرهنگ و تمدن جهان

وضع فرهنگى ايران در عصر ظهور اسلام:

اواخر سده ششم و اوايل سده هفتم ميلادى كه مصادف بود با بعثت پيامبر اكرم(ص) و ظهور آئين دانش گستر عالم پرور اسلام، بيشتر سرزمين هاى جهان در تاريكى جهل به سر مى بردند به ويژه حجاز و شبه جزيره عربستان كه مردم آن امّى بودند و جز مهارت در سرودن شعر و ايراد خطابه، اثرى از دانش و فرهنگ در آن ديده نمى شد، سرزمين ايران از فرهنگ متعالى برخوردار بود و مراكز علمى بسيارى در آن وجود داشت.يكى از مراكز مشهور و بين المللى آن دانشگاه جندى شاپور بود كه سال ها قبل از ظهور اسلام تأسيس و تا اواخر سده دوم هجرى دائر بود و بيشتر دانشمندان آن از اوايل سده دوم به تدريج به بغداد و دانشگاه بيت الحكمه انتقال يافتند.

تاريخ بناى جندى شاپور:

قفطى مؤلف كتاب تاريخ الحكما پيرامون تأسيس جندى شاپور مى نويسد: شاپور بن اردشير پس از فتح سوريا و انطاكيه و صلح با قيصر روم از دختر او خواستگارى كرد و قيصر روم با تمايل كامل و اشتياق فراوان با آن خواستگارى موافقت كرد. شاپور پيش از آن كه دختر قيصر را به ايران آورد فرمان داد تا شهركى شبيه قسطنطنيه در ايران بنا كند كه همان جندى شاپور است. قفطى سپس مى افزايد: محل بناى شهرك قريه اى بود متعلق به شخصى به نام جندى. چون شاپور آن قريه را براى بناى شهرك موردنظر خود برگزيد وجوهى در مقابل آن محل براى جندى فرستاد ولى جندى به واگذارى آن قريه رضايت نداد از اين روى شاپور بدون جلب رضايت مالك بناى آن را آغاز كرد و مردمى كه از كنار آن عبور مى كردند از بناكننده و مؤسس و سازنده آن سؤال مى كردند. چون هنوز وضع انتقال قريه و محل مربوط به شاپور، روشن نشده بود، كاركنان در پاسخ مى گفتند: اين محل متعلق است به جندى و بناى آن مربوط به شاپور است. بنابراين مدت ها، به نام «جندى و شاپور» ناميده مى شد تا آن كه شاپور آن محل را ابتياع كرد ولى در اثر كثرت استعمال آن، نام جندى شاپور براى آن تثبيت شد و جنبه علميت پيدا كرد.
هنگامى كه دختر قيصر به عنوان همسر شاپور به سرزمين ايران انتقال داده شد تعداد بسيارى از رجال علمى و صنعتى و افرادى كه شهرت فضل آنان فراگير بود عروس را از قسطنطنيه همراهى كرده و پس از اقامت و استقرار در ايران دسته اى به كار صنعتى و دسته اى به تعليم و تربيت دانشجويان روى آوردند و آنان كه در طب مهارت داشتند به كار پزشكى و مداواى بيماران مشغول شدند و روش آنان در پزشكى به تدريج افزايش يافت به گونه اى كه بسيارى از استادان، روش آنان را در مقايسه با يونانيان و هنديان بالاتر دانسته اند(۱). اين افراد خدمات بسيارى ديگر در زمينه هاى مرتب ساختن كتاب ها، تصحيح آنها و ديگر مسائل علمى از خود به جاى گذاشتند. در سال هاى بيست و بيست ويكم از سلطنت انوشيروان مقرر شد كه ساليانه مجلس علمى و به خصوص پزشكى در حضور او تشكيل شود و پرسش و پاسخ در مسائل پزشكى و غيره و به خصوص ارائه كارهاى تازه، صورت گيرد.
يكى از اين نمونه ها و شواهد علمى و فرهنگى ايرانيان حكايتى است كه ابن نديم در كتاب فهرست خود به نقل آن پرداخته است. وى مى گويد: ابومعشر در كتاب اختلاف الزيجات آورده است: سلاطين ايران زمين به نگاهدارى كتب و علوم علاقه اى بسيار داشته اند، از اين روى در حفظ آنها از گزند آفات زمينى و آسمانى سعى بليغ نشان داده و كتاب ها را در مخازن و در اشياى مقاوم و بادوام محفوظ مى كردند تا از باران، زلزله و پوسيدگى و تعفن آنها پيشگيرى كنند. براى اين منظور مخازن را از استوارترين و سخت ترين اشيا، استفاده مى كردند. از جمله فرمان مى دادند براى نگاهدارى كتاب ها از پوست درخت فدنگ كه توز ناميده مى شد مخزن بسازند و در جاى مناسب قرار دهند. براى اطمينان جمعى از متخصصان در شناخت خاك، هوا و آب را مأمور اين كار مى كردند. ابن نديم سپس به نمونه اى از اين مخازن اشاره كرد و مى نويسد: متخصصان جايى مطمئن تر از موالى اصفهان و منطقه جى نيافتند، پس از آماده سازى آن محل تمام كتاب هايى كه از علوم گوناگون فراهم آمده و تدوين شده بود در آن به امانت نهادند. ابن نديم مى افزايد: اين مخزن و كتاب هاى آن تا عصر ما باقى مانده بود.تا آن كه در همين سال هاى اخير گوشه هايى از اين مخزن ويران شد و متوجه شدند كتابى كه مطالب آنها بر پوست درخت فدنگ به فارسى باستان نگاشته شده در آنجا وجود دارد. ابن نديم مى گويد: به من خبر دادند كه در سال ۳۵۰ ق اين كتاب ها به دست آمده و كسى توان خواندن آنها را ندارد. اين كتاب ها توسط ابوالفضل بن عميد به بغداد فرستاده شده بود و من خود آنها را ديدم و هم اكنون تعدادى از آنها نزد شيخ ابوسليمان موجود است(۲).

رويكرد ايرانيان به خدمات علمى و گسترش تمدن اسلامى

گرچه گرايش مردم ايران به آئين مقدس اسلام و آشنايى آنان با اين آئين آسمانى، مربوط به سال بيستم هجرى و بعد از آن است ولى ورود آنان به حوزه هاى علمى و فعاليت هاى آن با تأخير و پس از ضعف و زوال دولت نژادپرست بنى اميه و بنى مروان آغاز شد و همزمان با آغاز حكومتى بود كه حتى دستيابى به آن توسط ايرانيان صورت گرفت.در حكومت امويان كه پس از شهادت حضرت على(ع) حدود سال چهل هجرى آغاز شد و تا سال ۱۳۲ ه.ق دوام يافت اين حكومت نسبت به ممانعت از ملت هاى غيرعرب به ويژه نسبت به ايرانيان تعصب شديد داشت و به آنان اجازه ورود به تشكيلات سياسى، علمى و ادارى ندادند و در سرتاسر دوران و استيلاى امويان به هيچ يك از ايرانيان سمتى و شغلى واگذار نشد.شدت تعصب اين دودمان و عمال آنان نسبت به مردم ايران تا آنجا بود كه حجاج بن يوسف ثقفى هنگامى كه از سوى عبدالملك بن مروان به امارت و ولايت عراق رسيد مخالفت و تعصب با ايرانيان را چنين نشان داده است: حجاج به عامل و نماينده خود در بصره نامه اى نوشت و در آن نامه دستور داد: با رسيدن اين نامه به دست تو تمام ايرانيان كه در بصره زندگى مى كنند، اخراج كن.
عامل حجاج با دريافت نامه، فرمان او را اجرا كرد ولى چند تن از ايرانيان كه هركدام از هنرى برخوردار بودند نگه داشت و براى حجاج نوشت: فرمان شما را اطاعت كردم ولى تعدادى از ايرانيان را نگه داشتم چون هر يك از اين تعداد از هنر و صنعتى برخوردارند، مانند: كتابت دفاتر، قرائت قرآن، آواى زيبا و غيره. حجاج نامه اى ديگر نوشت و در آن چنين دستور داد: با رسيدن اين نامه به دست تو، خويشتن را به طبيب عرضه كن و چنانچه طبيب تشخيص داد كه رگى از رگ هاى پيكر تو غيرعرب است و از جنس ايرانى است آن رگ را از بدن خود قطع كن و به دور انداز. حجاج با چنين دستورى حتى اقامت يك فرد ايرانى در شهرى از شهرهاى عراق را جرم محسوب كرد. اين رفتار از سوى حكومت عربى بنى اميه سبب شد كه فعاليت علمى و فرهنگى ايرانيان با تأخير آغاز شود. با اين حال خدمات و فعاليت هاى علمى و فرهنگى مردم ايران كه پس از انقراض طايفه اموى و آغاز حكومت بنى عباس همزمان بوده بدانجا رسيده است كه عبدالرحمن بن خلدون در كتاب مقدمه خود مى نويسد: يكى از وقايع شگفت انگيز در تاريخ علوم اسلامى آن است كه حاملان علوم اسلامى اعم از معارف دينى و علوم شرعى مانند فقه، حديث، تفسير قرآن و علوم عقلى، مانند نجوم، رياضيات، هيئت، طب و داروسازى و علم كلام، فلسفه، منطق و غيره اكثراً ايرانى بودند.
ابن خلدون كه خود از نژاد عرب است بدون ابراز تعصب مى افزايد: با آن كه صاحب شريعت و نخستين گرويدگان به آئين اسلام از حيث نسب و نژاد عرب بودند ولى از ميان نژادهاى عربى برخى به خاطر ارتباط با مشايخ عجم و بزرگان ايران و تربيت يافتن از آنان، بيش از ديگران به علوم اسلامى توجه نشان داده اند.پس از عصر صحابه و تابعين كه دامنه اسلام و معارف آن از مرزهاى سرزمين وحى و از ميان اعراب فراتر رفت و ملت هاى غيرعرب، مانند ايرانيان به آئين اسلام گرويده و عدم تدوين معارف دينى بيم تباهى محفوظات را سبب شد. اين امور مسلمانان را نيازمند وضع جديد ساخت و اين ايرانيان بودند كه با رويكرد به دانش هاى اسلامى به اين نيازها پاسخ دادند(۳).

پى نوشت:

۱- تاريخ الحكما ص ۱۸۴
۲- ابن نديم، فهرست ص ۳۰۱
۳- مقدمه ابن خلدون ص ۵۴۳





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط