ريشه هاي غيريهودي صهيونيسم

بررسي تاريخ سياسي اروپا و روند شکل گيري صهيونيسم نشان مي دهد که ريشه هاي صهيونيسم عمدتا غيريهودي است و آن را بايد در نظام هايي چون جنبش اصلاح ديني در اروپا ، ظهور پيوتين ها در انگلستان ، جنگهاي تجاري هلند و بريتانيا، رقابت بريتانيا و فرانسه و انگيزه هاي امپرياليستي و مذهبي انگليس بايد جستجو کرد
يکشنبه، 12 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ريشه هاي غيريهودي صهيونيسم
 ريشه هاي غيريهودي صهيونيسم
ريشه هاي غيريهودي صهيونيسم
نويسنده:Mohameden ould-mey
مترجم: يعقوب نعمتي وروجني
منبع:روزنامه جام جم
بررسي تاريخ سياسي اروپا و روند شکل گيري صهيونيسم نشان مي دهد که ريشه هاي صهيونيسم عمدتا غيريهودي است و آن را بايد در نظام هايي چون جنبش اصلاح ديني در اروپا ، ظهور پيوتين ها در انگلستان ، جنگهاي تجاري هلند و بريتانيا، رقابت بريتانيا و فرانسه و انگيزه هاي امپرياليستي و مذهبي انگليس بايد جستجو کرد. مقاله حاضر با بررسي منابع دست اول و دست دوم ، تلاش دارد تا صهيونيسم را ريشه يابي نمايد. استدلال مقاله بر اين است که از زمان جنبش اصلاح ديني در اروپا، اروپاييان غيريهودي در پيدايش و تکوين ايده صهيونيسم ، نقش اساسي ايفا کرده اند.صهيونيست ها ادعا مي کنند که يهوديان به تنهايي صهيونيسم را ابداع کرده اند. برنارد لوئيس ، وين را زادگاه صهيونيسم معرفي مي کند. وي ادعا دارد که تئودور هرتزل ، بنيانگذار صهيونيسم ، با نوشتن کتاب دولت يهود در سال 1896 ، تاريخ صهيونيسم را آغاز کرده است.ناهوم گلدمن ، بنيانگذار کنگره بين المللي يهود نيز ضمن تکرار اين ادعا، ايده صهيونيسم را مربوط به سال 1897 مي داند. بسياري از کتب درسي جغرافياي سياسي در ايالات متحده ، اين ادعاهاي صهيونيست ها را تکرار مي کنند.بسياري از دانشمندان جغرافياي سياسي در امريکا، اين ادعاها را باور دارند و يا اين که در مقابل اين ادعاها سکوت اختيار مي کنند چرا که مي ترسند به يهودي ستيزي متهم شوند.

يهوديان ، متحدان پروتستان ها عليه کاتوليک ها

منازعه مابين اصلاحگران مذهبي و مخالفان آنان ، مهمترين رويداد ايدئولوژيکي در اروپاي قرون شانزدهم و هفدهم بود. طي دوران اصلاح ديني ، يهوديان گاه به سمت پروتستان ها و گاه به سوي کاتوليک ها کشيده مي شدند. قبل از اصلاح مذهبي ، ايده رجعت يهود به فلسطين يا مفهوم ملت يهود، جايي در انديشه سنت کاتوليکي نداشت.جنبش اصلاح مذهبي اين مفاهيم را ابداع و در پي آن الهيات آخرالزماني را ايجاد کرد که شامل گرايش يهوديان به مسيحيت به عنوان پيش درآمد رجعت دوباره مسيح نيز مي شد. پروتستان ها در حالي که با عهد جديد (انجيل)، پاپ و رم مخالفت مي کردند، بيشتر بر عهد عتيق (تورات)، اسرائيليات انجيل و اورشليم تاکيد مي کردند.در همين زمان قدرتهاي بزرگ اروپايي تلاش داشتند تا از يهوديان و يهوديت به عنوان مستمسک مذهبي براي استعمار سرزمين مقدس فلسطين ، بهره برداري کنند. مارتين لوتر، کشيش آلماني و بنيانگذار جنبش اصلاح ديني ، براي اولين بار تلاش کرد تا از يهوديان بهره برداري سياسي و مذهبي نمايد. لوتر، يهوديان را متحدان بالقوه عليه کاتوليک ها مي ديد و نيز اميد داشت که آنان به مذهب پروتستانيسم تغيير مذهب دهند. وي يهوديان را وارثان حقيقي اسرائيليات انجيل و خويشاوندان نسبي مسيح ناميد. لوتر در کتاب خود از يهوديان تجليل کرد، در حالي که ديگر هم کيشان وي ، يهوديان را پست مي شمردند و آنان را به خاطر طرد کردن ، آزار و اذيت و کشتن مسيح ، مقصر مي دانستند.

ريشه هاي واقعي صهيونيسم

بررسي هاي تاريخي نشان مي دهد يهوديان ، صهيونيسم را ابداع نکردند و نيز همه يهوديان صهيونيست و همه صهيونيست ها نيز يهودي نيستند. در دوران اصلاح ديني و مرکانتيليسم ، پروتستان ها، يهوديان را متحدان خود در مقابل کاتوليک ها و نيز رهبران بخش سرمايه داري مي دانستند. حتي کار به جايي رسيد که لوتر اعلام کرد: «عيسي مسيح ، يهودي زاده شد». پس از اقدامات ناپلئون براي بهره برداري از صهيونيسم ، انگيزه هاي مذهبي و امپرياليستي انگليس باعث به وجود آمدن مساله يهود شد. آشکار است که تمامي اين امور، پيش از تولد تئودور هرتزل (به اصطلاح پدر صهيونيسم) در سال 1860 به وقوع پيوسته اند.پس از جنگ جهاني دوم و با انتقال قيمومت صهيونيسم از انگليس به ايالات متحده ، صهيونيسم به عنوان ميسرکننده سلطه غرب بر جهان عرب ، ميراث فرهنگي و منابع طبيعي آن عمل مي کند و مانع تحقق برنامه هاي اتحاد در منطقه (در اشکال پان عربيسم يا پان اسلاميسم) مي شود. وسواس فعلي امريکا و انگليس درباره خلع سلاح عراق و در عين حال حمايت آنان از سلاح هاي کشتار جمعي اسرائيل ، استمرار اين روند را بخوبي نشان مي دهد.لوتر در يک اقدام يهودي دوستانه ديگر و با بي اعتنايي به پاپ و کليساي کاتوليک ، کتابهاي به اصطلاح ملحقات پروتستاني را که نسخه رسمي يهودي ، آنان را به عنوان بخشي از کتاب مقدس عبري قبول نداشت ، از عهد عتيق حذف کرد. از آن زمان به بعد، کتاب مقدس پروتستاني ، اين چهارده کتاب را کنار گذاشت و آنان را ملحقات يا نوشته هاي مقدس قابل ترديد ناميد.

ابداع صهيونيسم در انگليس

صهيونيسم گرايي نخبگان انگليس عملا زماني شروع شد که هري هشتم پادشاه انگلستان در سال 1534 خود را رئيس کليساي انگلستان ناميد و سپس دستور داد تا در هر کليسا، نسخه اي انگليسي از انجيل کامل قرار داده شود. به موازات اين که تفسير عوامانه اي از انجيل و تاکيد بر عهد عتيق (تورات) در فرهنگ انگليس نفوذ مي کرد، به اصلاح مذهبي در انگلستان به عنوان فرآيند يهودي کردن مردم ، حرکت مي شد. با آن تفسير از انجيل ، کلماتي مانند سامي ، عبري ، اسرائيليات و يهودي ، رفته رفته در فرهنگ انگليس ، به معناي مترادف هم به کار گرفته مي شدند.
با محکوم و زنده سوزانده شدن فردي به نام فرانسيس کت به جرم وفاداري به رجعت ، در سال 1589 ، صهيونيسم در انگليس آشکار شد.به رغم حوادث يهودي ستيزانه متناوب ، مثل متهم شدن پزشک شخصي يهودي اليزابت اول به خيانت و تلاش براي مسموم کردن ملکه ، صهيونيسم انگليسي همچنان به رشد خود ادامه مي داد.صهيونيسم انگليسي با ظهور پيورتين ها وارد مرحله جديدي شد. پيورتين هاي انگليس ، از ديدگاه کالوين در مورد ثروت و آموزه هاي کالوينيستي ، متاثر بودند که توفيق مالي و سختکوشي را بزرگترين فرمان خدا مي دانست. پيورتين هاي افراطي پيشنهاد کردند که روز شنبه به جاي يکشنبه تعطيل رسمي اعلام شود و نامهاي توراتي براي خود اقتباس کردند. بعضي از آنان به يهوديت تغيير مذهب دادند و بقيه الوهيت عيسي را انکار کردند. همچنين در سال 1655 دوباره به يهوديان اجازه ورود به انگليس داده شد و در سال 1753 پارلمان انگليس ، لايحه اي را تصويب کرد که طبق آن به يهودياني که 3 سال در انگليس اقامت مي کردند، تابعيت انگليسي اعطا مي شد.
کار به آنجا رسيد که در سال 1890 ، کنت ميث در عمارت شهرداري ، خطاب به دو هزار نفر از کشيشان و اشراف گفت: «مگر عيسي مسيح ، خود يک يهودي نبود؟ ما کتاب مقدس ؛ هم عهد عتيق و هم عهد جديد را مديون يهوديان هستيم». جنگ تجاري انگلستان با هلند که در قالب رقابت کمپاني هند شرقي انگليس با کمپاني هند شرقي هلند متبلور مي شد، در قرن هفدهم شدت يافت. قدرت هاي بزرگ اروپايي تلاش داشتند تا از يهوديت به عنوان مستمسک مذهبي براي استعمار سرزمين مقدس فلسطين ، بهره برداري کنندمتعاقب آن اليور کرامول از يهوديان دعوت کرد که به انگلستان بروند؛ زيرا او تصميم گرفته بود که به منظور تقويت انگليس در جنگ تجاري با پرتغال ، اسپانيا و هلند، بازرگانان يهودي آمستردام را به لندن منتقل کند، زيرا يهوديان ، به خاطر ثروت ، مهارت هاي بازرگاني و روابط تجاري خارجي شان ، شهرت داشتند. با انقلاب 1789 فرانسه و متعاقب آن ظهور ناپلئون بناپارت و حمله وي به مصر و فلسطين و اعلاميه يهودي وي ، صهيونيسم انگليسي و فرانسوي ، وارد مرحله جديدي از رقابت شديد بر سر جامعه يهوديان اروپا شدند.

ناپلئون و صهيونيسم فرانسوي

ناپلئون بناپارت به نوعي مسير ميانه اي مابين مواضع جنبش اصلاح ديني و مخالفان آن جنبش درباره يهوديان اتخاذ کرد، تحت نظم اروپايي ناپلئوني ، بسياري از حکام اروپايي ، فرمان تاسيس محله هاي يهودي نشين و اعطاي حقوق مدني به يهوديان را صادر کردند. به نظر مي رسيد که ناپلئون تصميم داشت از يهوديان به عنوان ستون پنجم خود در سراسر اروپا و حتي امپراتوري عثماني استفاده کند. حمله ناپلئون به مصر و فلسطين در 99-1798 تحت تاثير تصور او درباره سقوط قريب الوقوع عثماني انجام شد و بخشي از نقشه او براي تضعيف قدرت انگليس بود.در پي انهدام ناوگان جنگي ناپلئون از سوي نيروهاي انگليسي ، ناپلئون تصميم گرفت به فلسطين حمله کند. گفته مي شود که در خلال عمليات جفا، نيروهاي ناپلئون بيش از 4 هزار سرباز و تعداد بيشتري از ساکنان فلسطين را به قتل رساندند. وي همچنين دستور اعدام 2300 سرباز عثماني را داد که تسليم وي شده بودند. در پي اين حمله ، ناپلئون اعلاميه اي صادر کرد و وعده سرزمين مقدس فلسطين را به يهوديان داد و آنان را وارثان حقيقي فلسطين معرفي کرد.
رقابت فرانسه و انگليس درباره يهوديان ، زماني کاملا مشخص شد که ناپلئون اعلام کرد: «فرانسه ، ميراث اسرائيل را به شما يهوديان پيشکش مي کند.» وي ادامه داد که فرانسه نمي خواهد اين ميراث را تصرف کند بلکه مي خواهد از آن در برابر همگان ، محافظت کند. با صدور چنين اعلاميه اي ، يهوديان به عنوان عوامل مخفي ناپلئون پنداشته شدند و اين اعلاميه ، عنصر مهمي در تبليغات ناپلئون براي نفوذ در بين يهوديان اروپا بود. در سال 1806 ناپلئون 111 نماينده مجلس بزرگان يهود از قلمرو امپراتوري فرانسه و ايتاليايي را دور هم جمع کرد.وي از ديگر مجامع يهودي اروپا خواست تا نمايندگاني را به مجمع بزرگ بفرستند که در سال 1807 تشکيل شد. اين مجمع و سخنراني هاي جلسات آن دشمنان ناپلئون را برانگيخت تا در خصوص وفاداري سياسي جمعيت يهودي شان ، مراقبت بيشتري به عمل آورند.
ناپلئون همچنين از رهبران يهوديان خواست تا درباره اعطاي شهروندي فرانسه به تمام يهوديان ، بحث و گفتگو کنند، البته به اين شرط که يهوديان ، در دفاع از فرانسه در جنگ با روسيه و جنگ اقتصادي وي براي ممنوعيت ورود کشتي هاي انگليسي به بنادر اروپايي قاره اي ، متعهد به همکاري با وي شوند. با اين حال ، يهوديان ، صهيونيسم ناپلئوني را رد کردند و تنها يک گروه يهودي در پراگ ، از اعلاميه وي استقبال کرد، در حالي که يهوديان فرانسه به ناپلئون يادآوري کردند که «پاريس ، اورشليم ماست.»
به نظر مي رسد که اعلاميه صهيونيستي ناپلئون ، مجلس بزرگان يهود و مجمع بزرگ باعث به وجود آمدن چيزي شد که به نام مساله يهود شناخته مي شود يعني جمعيت هاي يهودي که درون جوامع غيريهودي زندگي مي کنند. اين اقدامات ناپلئون همچنين پيش درآمدي بر ايده کنگره ملي يهود و موسسه ملي يهود، انجمن استعماري يهود، برنامه هاي تئودور هرتزل براي تاسيس جامعه يهوديان و يک شرکت يهودي و در نهايت تاسيس رژيم فعلي اسرائيل و کنگره جهاني يهود و سازمان جهاني صهيونيست شد.
از زمان شروع جنبش اصلاح ديني تا روي کار آمدن ناپلئون سوم در فرانسه و حفر کانال سوئز، رهبران يهود با وجود تلاشهاي فرانسه و انگليس براي به کارگيري آنان هيچ نقشي در جنبش صهيونيسم نداشتند. ريشه غير يهودي صهيونيسم با اين واقعيت بيشتر نشان داده مي شود که انديشه رجعت ابتدا در انگليس دوران کرامول ابداع شد، در حالي که در آن زمان يهوديان در آنجا زندگي نمي کردند. بعد از اليور کرامول صد سال طول کشيد تا تعداد يهوديان انگليس به 12 هزار نفر برسد و 200 سال پس از کرامول تعداد يهوديان انگليس به 25 هزار نفر رسيد.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط