نگاهي به عوامل و موانع آرامش از منظر قرآن
نويسنده:فرشته محيطي
منبع:روزنامه کیهان
منبع:روزنامه کیهان
آرامش؛ گمشده زندگي عصر ماشين و هياهوي صنعت و تكنولوژي است. انسان حاضر علي رغم آنكه از جهت مادي توانسته است در سايه علم و تكنولوژي دستاوردهاي فراواني كسب نمايد، اما از جهت روحي و رواني در نگراني و پريشاني غوطه ور است .
غفلت از ياد خداوند متعال و معنويت، انسان مدرن و صنعت زده اين قرن را آماج تشويش و نگراني و اضطراب قرار داده است و او مي كوشد تا به هر قيمتي به بهشت موعود و آرامش خيال و آسايش روح برسد.
در اين مقاله، نويسنده سعي كرده است كه نگاهي به عوامل و موانع آرامش با بهره گيري از آموزه هاي قرآني داشته باشد. مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
در زمانه ما به جهت افزايش توليد و رفاه نسبي، زمان فراغت براي همگان تا آن اندازه فراهم آمده است كه انسان كم تر غم نان دارد. انسان امروز در هنگامه فراغت خويش، در انديشه فرو مي رود و در اين اوضاع است كه به جهت سيري و ارضاي قواي شهواني (خورد و خواب و خشم و شهوت) به اين مسأله توجه مي كند كه فراي اين امور چيست؟ پس اين پرده چه رازي نهفته است؟هدف چيست؟ در اين هنگامه انديشيدن آغازين است كه به جهاتي با مفاهيم دردناكي روبه رو مي شود و چون به روش خود پاسخي شايسته نمي يابد مي كوشد تا پاسخي آني بيابد و خود را از انديشه انديشيدن برهاند و از اين رو به دامن موادي مي افتد كه از انديشيدن باز مي دارد و قوه تفكر و تعقلش را مختل مي سازد. در جستجوي پاسخي كه او را به آرامش برساند به خودبيگانگي رو مي آورد و به رقص و شب زنده داري و هرزگي مي كوشد تا خود را از انديشه و انديشيدني كه او را دمي رها نمي سازد، برهاند.
اين چرخه اي است كه هر روزه ادامه مي يابد.از اين رو پاسخ به اين پرسش نه تنها پاسخ به رهايي است بلكه پاسخ به خود است. در جستجوي پاسخي كامل و درست به سراغ قرآن و آموزه هاي آن مي رويم تا بنگريم كه قرآن اين نسخه شفابخش به تعبير خودش، چه عواملي را به عنوان علل و عوامل تشويش و نگراني انسان و چه راهكارهايي را براي برون رفت از آن و رسيدن به آرامش نسبي در دنيا بيان مي كند و چه نسخه اي براي شفا و درمان آدمي مي پيچد؟
آن چه در اين نوشتار مهم است توجه به ابعاد فردي آرامش است؛ زيرا به نظر مي رسد كه اين بعد نه تنها مسأله بسياري از انسان ها بلكه مسأله دولت مردان و جامعه شناسان نيز مي باشد؛ چه با ايجاد افراد سالم و مطمئن مي توان اميد بيشتري به آرامش و امنيت در جامعه اميدوار بود؛ هر چند كه براي امنيت اجتماعي و فقدان آن افزون بر آرامش فردي و فقدان آن عوامل ديگري را مي توان شناسايي و ردگيري كرد.
علامه طباطبايي(ره) آرامش رواني را از حالات انسان حكيم و صاحب اراده و از ويژگي هاي مراتب والاي ايمان شمرده است. وي بر اين باور است كه انسان بر پايه غريزه فطري تعقل در كار و استدلال عقلي و در نظر گرفتن مصالح و مفاسد عمل مي كند، اين حالت تا زماني كه خواسته هاي نفساني در آن خللي ايجاد نكند، نفس انساني را در حال آرامش نگه مي دارد ولي گرايش هاي نفساني موجب مي شود تا آرامش از او سلب شود. بنابراين مانع آرامش و يا عامل مهم اضطراب و نگراني را بايد در خواسته هاي نفساني جست. خواسته هاي نفساني است كه آدمي را از راه عدالت و تعادل دور مي سازد و به تجاوز و فسق و فجور و عبور از حدود الهي مي كشاند. بنابراين براي بقاي آرامش و جلوگيري از ايجاد عامل نگراني مي بايست همواره عدالت و تعادل را مراعات كرد و به تعبير قرآني گرفتار گناه نشد. گناه به عنوان ابزار نفس موجب مي شود تا عدالت و تعادل از ميان برود و آرامش از انسان سلب گردد. از اين روست كه قرآن گناه را عاملي براي ايجاد نگراني و شك و ترديد در انسان شمرده است.(توبه آيه 45)
به نظر مي رسد كه آرامش رواني در آرامش اعتقادي تأثير گذار است (رعد آيه 27 تا 29) چنان كه در بحران هاي روحي و اجتماعي جامعه بايد به سراغ اين مهم نيز رفت. (قصص آيه 10 و شعراء آيه 61 و 62 و نيز كهف آيه 14).
در قرآن از همسر، خانه، شب و يادكرد خدا به عنوان علل و عوامل ايجادي آرامش ياد شده است. حتي در برخي از آيات به چيزهايي مانند تابوت براي بني اسرائيل به عنوان علت سكون و آرامش سخن به ميان آمده است. البته علامه طبرسي(ره) در تفسير خود آرامش ايجاد شده را به تابوت نسبت نمي دهد، بلكه مي نويسد كه اين آرامش به جهت حضور خداوند در پس بازگشت تابوت پديدار شده، به وجود آمده است؛ زيرا بني اسرائيل با ديدن و بازگشت تابوت به ميان قوم دريافتند كه اراده خداوندي در پس اين بازگشت تابوت است و خداوند به طور مستقيم آنان را مورد توجه و عنايت خاص خود قرار داده است. اين اطمينان، از عنايت خدا نسبت به قوم موجب شده است كه بني اسرائيل آن را نشانه هايي از حمايت و رحمت خاص خدا بدانند و به آرامش دست يابند.
علامه طباطبايي(ره) پس از نقل برخي از اقوال، آن ها را قابل تاويل دانسته و مي نويسد: منظور از سكينه و آرامش در آيه 248 سوره بقره، روح الهي است كه به قلب انسان، آرامش و به جان آدمي نوعي ثبات و استقرار مي بخشد. اين روح الهي، مرتبه اي از كمالات نفس و جلوه اي از روح ايمان است. دليل علامه بر اين تاويل اين است كه خداوند در آيات ديگري از سكينه به روح تعبير مي كند. (مجادله آيه 22) اين معنا در تفسير روايي منقول از اهل بيت(ع) نيز آمده است. البته علامه در تفسير آيه 4 سوره فتح درباره سكينه و آرامشي كه خداوند در دل هاي مومنان مي افكند مي نويسد كه هر انساني در زندگي به نيرويي روحي و رواني براي حركت و فعاليت خود نيازمند است كه خداوند آن را در دل ها قرار مي دهد. اين آرامش و سكينه به ويژه در هنگام سختي ها و دشواري بيش تر خود را مي نماياند.
علامه باتوجه به انتساب اين نوع آرامش به خدا در آيات متعدد قرآني و پيوند استوار آن با مساله ايمان و تقوا نشان مي دهد كه معناي خاصي از آرامش در اين آيات مورد نظر است كه ويژه مومنان و اهل تقوا و اصطلاح خاص قرآني است. از اين رو سكينه را آرامش و حالتي الهي و نوع ويژه اي از آرامش مي شمارد كه تنها بر دل هاي پاك و جان هاي پرهيزگار فرود مي آيد و همواره موجب تثبيت ايمان مومنان و افزايش روح تقوا در ايشان مي شود. از اين رو بايد گفت كه سكينه آرامشي خاص ويژه مومنان در مراحل عالي است و ديگران از آن بهره اي نمي برند. (الميزان ج 9 ص 222)
نزول فرشتگان در جنگ بدر نيز چنين آرامش مستقري را دل هاي مومنان پديد آورد. (آل عمران آيه 123 تا 126) هر چند كه به عواملي چون ريزش باران به عنوان عامل (انفال آيه 11) اشاره مي شود ولي مي بايست اين نكته را در نظر داشت كه مراد و منظور در همه اين ها عامل طولي است و منشأ در همه آن ها خداوند تبارك و تعالي است. به اين معنا كه نزول فرشتگان (انفال آيه 10) هر چند عاملي مهم در ايجاد آن شمرده شده است ولي آرامش حقيقي برخاسته از خدا و ياد او است. (رعد آيه 28)؛ زيرا هر گاه انساني خداوند را سرچشمه و منشأ همه صفات كمال و منزه از هرگونه نقصان بيابد، ناگزير باتوجه به او و اعتماد به رحمت و قدرتش، نوعي آرامش را در خود احساس مي كند كه وي را از نگراني و اضطراب دور و باز مي دارد. (زمر آيه 23) اطمينان نوعي آرامش است كه پيامبران در هنگام تلقي وحي از آن برخوردار مي گردند. اين گونه از آرامش به پيامبر اين امكان را مي بخشد تا در ارتباط خود با خدا و يا خدا با او دچار شك در هيچ يك از مراحل تلقي و بيان نگردد.
در كتاب فرهنگ قرآن؛ كليد راهيابي به موضوعات و مفاهيم قرآن، تأليف آيت الله هاشمي و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، در بخش عوامل آرامش در قيامت به 9 مورد و در بخش عوامل آرامش به 28مورد اشاره شده است. ازجمله در بخش نخست آن، به عواملي چون احترام به نيازمندان و رعايت شخصيت ايشان هنگام كمك و دستگيري به آنان (بقره آيه 262) استقامت و پايداري در ايمان (فصلت آيه 30 و احقاف آيه 13)، اصلاح خود و ديگران (انعام آيه 48 و اعراف آيه 35) انفاق پنهان و آشكار و خالصانه (بقره آيه 274 و 262) ايمان به ربوبيت خدا و پايداري در نقش و حضور جدي خدا و ايمان به آخرت، قيامت، و آيات او و انجام عمل صالح (فصلت آيه 30 و احقاف آيه 13 و زخرف آيه 68 و 69 و بقره آيه 62 و 277) تسليم محض در برابر خدا (زخرف آيه 68و 69) و تقوا و اصلاح خود و ديگران (اعراف آيه 35) اشاره شده است، كه به نظر مي رسد كه نمي توان از برخي از اين امور به عنوان عوامل آرامش ياد كرد؛ زيرا برخي از آن ها برطرف كننده موانع تحقق و ظهور آرامش هستند. به اين معنا كه آيات وارد شده در بيان چگونگي رفع حزن و اندوه و خوف و نگراني، به عنوان بيان موانع تحقق و بقاي آرامش مطرح هستند و فرد با عمل به موارد مطرح شده مي تواند موانع بقا و يا ظهور آرامش را بزدايد، نه آن كه با آن آرامشي را پديد آورد. به سخني ديگر، آرامش امري طبيعي و برپايه فطرت انساني و شخصيت سالم او در انسان ها تحقق دارد و انسان براي حفظ و بقاي آن ناچار است با موانع ظهور و يا عوامل بازدارنده بقاي آن بجنگد. از سوي ديگر اين موارد هرچند كه در قيامت ظهور و بروز و اثر كامل خود را نشان مي دهند ولي اختصاص به قيامت و در روز رستاخيز ندارد و انسان در طول زندگي از آثار بقاي آرامش با عمل و يا توجه به هريك از موارد پيش گفته، بهره مند خواهد شد. انسان اگر به انفاق و تقوا و ايمان و مانند آن عمل كند، شخصيت سالم و فطرت خدايي را حفظ كرده و بر صبغه و رنگ الهي خود باقي مي ماند و نتيجه آن اين خواهد بود كه در دنيا و آخرت آرامش را به عنوان امري طبيعي حفظ كند و از آن برخوردار گردد.
غفلت از ياد خداوند متعال و معنويت، انسان مدرن و صنعت زده اين قرن را آماج تشويش و نگراني و اضطراب قرار داده است و او مي كوشد تا به هر قيمتي به بهشت موعود و آرامش خيال و آسايش روح برسد.
در اين مقاله، نويسنده سعي كرده است كه نگاهي به عوامل و موانع آرامش با بهره گيري از آموزه هاي قرآني داشته باشد. مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
زمينه هاي پيدايش نگراني و تشويش
نگراني و تشويش در زندگي بشر حضوري چشم گير دارد. زماني نيست كه بشر درحالتي از تشويش و اضطراب نباشد. به گونه اي كه برخي آن را ذاتي دنيا و بشر دانسته اند و در اشعار فرزانگان فارسي از همراهي نيش و نوش، گل و خار، تلخ و شيرين سخن به ميان آمده است. هركسي به طور طبيعي در طول زندگي اش با نگراني و تشويش بسياري روبه رو گشته است. درصد آن چنان بالاست كه به عنوان يكي از مسايل دايمي بشر درآمده است؛ از اين رو براي شناخت اين حالت و عوامل پيدايش و راه هاي برون رفت از آن سخناني بسيار گفته و نوشته شده است. از اين رو نه تنها روان شناسان بلكه دانشمندان علوم و رشته هاي ديگر همواره براي آن اهميت خاصي قايل شده اند؛ زيرا تأثيرات منفي و مخرب اين حالت در همه ابعاد فردي و اجتماعي بشر ظهور مي كند و امنيت اجتماعي و سياسي دولت ها و جوامع را به خطر مي افكند. گاه مسأله فقدان آرامش فردي در جوامع به عنوان يك پديده اجتماعي گسترده خودنمايي مي كند و بحران شديدي را مي آفريند.راهكارهاي برون رفت از نگراني
برخي بر اين باورند كه از عوامل پيدايش خانواده، عشيره، قبيله، ملت و دولت و نيز سازمان هاي پيچيده اجتماعي با قوانين و رسوم و آيين هاي شگفت و متعدد تنها در راستاي دست يابي به آرامش بوده است؛ انسان به دنبال آرامش به اختيار همسر و ايجاد بنيان خانواده و مانند آن رو آورده است.شكي نيست كه يكي از اهداف اين مجموعه هاي يادشده و حتي برخي از اختراعات و اكتشافات بشري در راستاي رسيدن به آرامش بوده و هست. در قرآن نيز به اين مسأله در موضوع خانواده اشاره شده و يكي از اهداف همسرگزيني و تشكيل خانواده اين مهم شمرده شده است.جايگاه آرامش در زندگي فردي و اجتماعي
به نظر مي رسد كه مسأله آرامش به عنوان يك هدف تا آن اندازه مهم و مؤثر بوده است كه حتي ايمان و باورهاي ديني را مي توان در راستاي دست يابي به اين هدف برشمرد. از اين رو مي بينيم كه آرامش در جايگاه جامع ترين مفهوم ديني در اسلام و آموزه هاي قرآني نشسته است به طوري كه در اسلام، ايمان از ريشه «امن» به معناي آرامش جان و رهايي از هرگونه ترس، اضطراب، تشويش، نگراني و اندوه گرفته شده است تا به اين روش ارتباط ناگسستني ميان پذيرش آموزه هاي وحياني و توحيد را با دست يابي به آرامش روح و روان را بنماياند. (انعام آيه 82) بلكه واژه اسلام نيز بيانگر نوعي آرامش در انسان و صلح و صفا به دور از هرگونه خشونت و ترس و وحشت است. از اين رو در قرآن پيامدطبيعي اسلام را رهايي از خوف و نگراني دانسته است.(بقره آيه 112) و سلامت رواني را در سلم و تسليم در برابر خدا دانسته و بر آن تأكيد ورزيده است. (بقره آيه 208) و پاداش و بلكه برآيند تسليم و توحيد را رسيدن به آرامش و سلامتي دايمي بدون هرگونه تشويش و اضطراب شمرده است كه به عنوان آرزوي دست نيافتني انسان مطرح بوده و هست. (يونس آيه 25) و راه رسيدن به آن را نيز راهي برخوردار از آرامش و سلامت معرفي مي كند تا به بشر طالب آرامش بفهماند كه اين آرزوي ديرپاي او تنها در اين راه به دست مي آيد. (مائده آيه 16) به هرحال در نگره قرآني از آرامش به عنوان نعمت بزرگ فردي و اجتماعي ياد شده است، و حتي وجود آن به عنوان مثال جامعه نمونه و برتر مورد توجه قرار گرفته است.(سبا، آيه 18 و 19 و نيز نحل آيه 112)رفاه نسبي بسترانديشيدن به آرامش
انسان امروز شايد بيش از گذشته به آرامش مي انديشد. رفاه نسبي اكثريت، فراغت و رهايي از كار و تلاش بدني سخت و جان كاه، فرصت هاي نادر و بسياري به انسان بخشيده است تا به خود و جهان بيانديشد. انديشه و فرزانگي از اموري است كه براي انسان هايي كه در رفاه قرار گرفته اند امري طبيعي جلوه مي كند. انساني كه در برآورد نيازهاي ابتدايي خود مانده است و شبانه روز در انديشه لقمه اي براي رهايي از گرسنگي است و يا سرپناهي را براي گريز از سرما و گرماي شديد و سخت مي جويد، نمي تواند در مسايل عالي تر و كلي تر بيانديشد. خستگي كار شبانه روزي فرصت انديشه در اين حوزه ها را از او مي گيرد. البته هر ازگاهي مرگ نزديكان و يا بلاياي طبيعي و گسترده او را به سوي ديگر پرتاب مي كند و نهيبي به او مي زند تا در اصل معنا و مفهوم زندگي و اهداف آن انديشه كند و راه فرزانگي را پيش گيرد ولي اين زمان به سرعت مي گريزد و دوباره زندگي روزمره و نيازهاي آغازين وي را به سوي خود مي كشد. اما انساني كه به زباني غم نان و زن و سرا ندارد، سوداي انديشيدن او را دربر مي گيرد. فراغت ها او را به انديشيدن مي راند و زمان هاي بي كاري وي را به فراسوي زندگي معمولي سوق مي دهد. در اين زمان است كه فرازنگي پيشه مي كند. بي سبب نيست كه مي گويند فلسفه و انديشيدن در امور كلي ( به دور از هر جزيي و امور پيش پا افتاده زندگي روزمره) كار انسان هاي سير است. چنان كه بي سبب نيست كه مي گويند فلسفه در ايران و يونان زماني رونق گرفت كه اين جماعت در رفاه نسبي بوده و غم نان و سرپناه نداشته اند. در گرمابه هاي پيشرفته و گرم مي نشستند و پس از شادي و شادماني در انديشه فرو مي رفتند كه هدف از اين زندگي چيست؟ مرگ چيست؟ آيا از پس امروز بود فردايي؟ انسان چيست؟ جهان چيست؟ چه چيزي واجب و يا ممتنع است؟ چه چيزي ذاتي و چه چيزي عرضي است؟ آيا مرگ اصل است يا زندگي؟ و هزاران اما و اگري كه در پس سيري پيش مي آيد.در زمانه ما به جهت افزايش توليد و رفاه نسبي، زمان فراغت براي همگان تا آن اندازه فراهم آمده است كه انسان كم تر غم نان دارد. انسان امروز در هنگامه فراغت خويش، در انديشه فرو مي رود و در اين اوضاع است كه به جهت سيري و ارضاي قواي شهواني (خورد و خواب و خشم و شهوت) به اين مسأله توجه مي كند كه فراي اين امور چيست؟ پس اين پرده چه رازي نهفته است؟هدف چيست؟ در اين هنگامه انديشيدن آغازين است كه به جهاتي با مفاهيم دردناكي روبه رو مي شود و چون به روش خود پاسخي شايسته نمي يابد مي كوشد تا پاسخي آني بيابد و خود را از انديشه انديشيدن برهاند و از اين رو به دامن موادي مي افتد كه از انديشيدن باز مي دارد و قوه تفكر و تعقلش را مختل مي سازد. در جستجوي پاسخي كه او را به آرامش برساند به خودبيگانگي رو مي آورد و به رقص و شب زنده داري و هرزگي مي كوشد تا خود را از انديشه و انديشيدني كه او را دمي رها نمي سازد، برهاند.
اين چرخه اي است كه هر روزه ادامه مي يابد.از اين رو پاسخ به اين پرسش نه تنها پاسخ به رهايي است بلكه پاسخ به خود است. در جستجوي پاسخي كامل و درست به سراغ قرآن و آموزه هاي آن مي رويم تا بنگريم كه قرآن اين نسخه شفابخش به تعبير خودش، چه عواملي را به عنوان علل و عوامل تشويش و نگراني انسان و چه راهكارهايي را براي برون رفت از آن و رسيدن به آرامش نسبي در دنيا بيان مي كند و چه نسخه اي براي شفا و درمان آدمي مي پيچد؟
آن چه در اين نوشتار مهم است توجه به ابعاد فردي آرامش است؛ زيرا به نظر مي رسد كه اين بعد نه تنها مسأله بسياري از انسان ها بلكه مسأله دولت مردان و جامعه شناسان نيز مي باشد؛ چه با ايجاد افراد سالم و مطمئن مي توان اميد بيشتري به آرامش و امنيت در جامعه اميدوار بود؛ هر چند كه براي امنيت اجتماعي و فقدان آن افزون بر آرامش فردي و فقدان آن عوامل ديگري را مي توان شناسايي و ردگيري كرد.
انواع آرامش
آرامش حالتي از حالت انسان است. به اين معنا كه امري مادي نيست، بلكه كيفيت نفساني است كه در انسان بروز و ظهور مي كند. البته آرامش آثاري مادي در جسم و بدن از خود به جا مي گذارد، ولي اين بدان معنا نيست كه امري مادي و يا كمي باشد. بنابراين نمي توان براي آرامش و ضد آن نگراني و تشويش عددي را تعيين كرد ولي مي توان درباره شدت و ضعف آن مانند هر امر كيفي و حالت روحي و رواني سخن گفت و بر پايه آثار و پيامدهاي بيروني بر شدت و ضعف آن حكم كرد.از آن جايي كه آرامش و نگراني حالت هايي رواني براي انسان به شمار مي روند، نمي توان براي آن انواع و اقسامي برشمرد ولي به جهت عوامل پديد آورنده و يا موانع ايجادي آن مي توان آن را به اقسام و انواع اعتقادي، رواني و طبيعي دسته بندي كرد.الف) آرامش اعتقادي
گاه انسان درحالتي از باور و اعتقاد است كه به گونه اي مي توان آن را حالت شكننده دانست. بر باوري است كه به علل مختلف در او پديد آمده است ولي هنوز رگه هايي از شك و ترديد در او وجود دارد. اين حالت از آن رو دست مي دهد كه نوعي دانش مفهومي و نظري در او وجود دارد و آن را به تجربه نيازموده است. براي رسيدن به آرامش نيازمند آن است كه آن را خود به تجربه بيازمايد. در اين زمان است كه مي گوييم تجربه و آزمون هاي مكرر براي فرد آرامشي در باور و اعتقادش پديد آورده است. البته براي اين گونه از آرامش مراتبي را مي توان تصور و ترسيم كرد. قرآن آن را به سه مرتبه دسته بندي مي كند و بيان مي دارد كه آرامش در باور و اعتقادي مي تواند سه مرتبه و مرحله داشته باشد. علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين مراتبي است كه براي آرامش اعتقادي و نظري بيان مي شود. در تمثيلي گفته شده است كه اگر درباره سوزاندن آتش علم داشته باشيم و بدانيم كه آتش مثلاً پوست آدمي را مي سوزاند و آب آن را تبخير و به سلول هايش آسيب جدي مي رساند به گونه اي كه ممكن است موجب مرگ انسان شود، اين را يقين و قطع علمي و نظري مي گوييم كه نوعي آرامش در انسان پديد مي آورد كه اين علم او صادق و درست و راست است. اگر افزون بر اين دانش نظري، خود به تجربه ببيند كه كسي با آتش سوخته و به سلول هايش آسيب رسيده و يا مرده است. اين را دانش عيني و تجربه مي گوييم كه مرتبه فراتر از دانش نظري است. مرتبه نهايي و عالي آن است كه خود سوختن را تجربه كند و دستش بسوزد، در اين صورت آن را به تجربه حقي آزموده و شناخته است و به درستي و راستي آن نه تنها باور بلكه جزو جانش است. در قرآن درخواستي از حضرت ابراهيم(ع) براي رسيدن به مراتب عالي آرامش اعتقادي بيان شده است. آن حضرت(ع) براي اين كه به مقام آرامش در مسأله رستاخيز مردگان برسد از خداوند مي خواهد كه چگونگي رستاخيز را در دنيا به او بنماياند كه داستان پرندگان و ريزريز كردن آنها و خواندنشان و دوباره زنده شدنشان به اين موضوع اشاره دارد. (بقره آيه260) البته نوع عالي تر و بدتر آن داستان مرگ عزير و زنده شدن خود او و حمارش است. (بقره آيه259) و داستان اصحاب كهف كه به صورت حق اليقيني اتفاق افتاده است تا باور به رستاخيز درحد عالي آن نشان داده شود. (سوره كهف آيه14) نياز به آرامش اعتقادي به وجود باورهاي يقيني به آن از آن روست كه به طور طبيعي انسان باورهاي غيرمحسوس و غيرتجربه شده را هرچند باور دارد، ولي به طوري نيست كه آرامش مطلق براي او ايجاد نمايد و ذهن همواره با ترديد و تشكيك رو به روست و پندارهايي براي ماهيت و كيفيت آن برمي انگيزد. در داستان مائده با آن كه حواريون به آن حضرت و گفته هايش ايمان داشته اند ولي خواستار مائده آسماني براي ايجاد آرامش اعتقادي مي شوند كه اين درخواست مورد اجابت قرار مي گيرد و آنان با مائده آسماني پذيرايي مي شوند. (مائده آيه112تا 114)ب) آرامش طبيعي
آرامش طبيعي، آرامشي است كه برخي از پديده هاي طبيعت در انسان ايجاد مي كنند. شكي نيست كه خواب شب، در انسان آرامشي پديد مي آورد كه در خواب روز نيست. بسيار ديده شده است كه برخي از اين كه شب را به خوبي نگذرانده اند شكايت مي كنند. گلايه ايشان بر اين محور است كه چون شب خوبي نداشته و استراحت نكرده اند، اكنون با نوعي اضطراب و نگراني روز را به سر مي برند. ازنظر علمي ثابت شده است كه، خواب شب بر نظام عصبي انسان تأثير مي گذارد. قرآن به اين مسأله اشاره كرده و يكي از عوامل طبيعي آرامش را شب برشمرده است. به اين معنا كه نه تنها خواب شب بلكه خود شب عاملي براي ايجاد آرامش در انسان است. (يونس آيه67 و نمل آيه86 و قصص آيه73 و غافر آيه61 و نبا آيه10و 11 و فرقان آيه47) انسان هايي كه در مناطق شمالي زمين زندگي مي كنند و از شب برخوردار نيستند به آرامشي كه در انسان هاي مناطق ديگر وجود دارد، دست نمي يابند. از ديگر عوامل طبيعي آرامش مي توان به خانه و مسكن اشاره كرد. انسان در خانه خود آرامشي را احساس مي كند كه در جاهايي ديگر به آن دست نمي يابد. (نحل آيه80) چنان كه همسرگزيني نيز به عنوان عاملي طبيعي از چنين اقتدار و قدرتي برخوردار مي باشد و انسان در كنار همسر به آرامش خاصي دست مي يابد كه در جايگاه ديگر و با عوامل ديگري فراهم نمي آيد. (روم آيه21 و اعراف آيه 189).ج) آرامش رواني
از ديگر انواع و اقسام آرامش مي توان به آرامش رواني اشاره كرد. به معناي اين كه عامل رسيدن به نوعي آرامش در انسان را بايد آرامش رواني دانست. انسان به طور طبيعي خواستار رهايي از نقص و رسيدن به كمال است. مي كوشد تا توانايي ها و استعدادهاي خويش را آشكار سازد و همه را به كمال برساند. از اين رو هرگز از تلاش دست برنمي دارد و حالات خود را متحول و دگرگون مي سازد. هرگاه به مرتبه اي مي رسد باز دست از تلاش برنمي دارد؛ زيرا آن را كامل نمي بيند و مرتبه و مرحله فراتر آن را چشم مي دارد. اين گونه است كه حالتي از تشويش در او پديدار مي گردد و آرامش را نمي يابد. هرگاه به مرتبه اي كه آن را كامل مي دانست مي رسد درمي يابد كه مرتبه و مرحله اي فراتر از آن نيز هست و اين گونه است كه حالت آرامش از او سلب مي گردد. به سخني چون در پي كمال منطق است و به آن دست نمي يابد، به آرامش مطلق نمي رسد. قرآن اين مساله را امري طبيعي مي داند و براي رهايي از آن پيشنهاد مي دهد كه ياد خدا را در خود تقويت كند تا از نگراني رهايي يافته و به نوعي از آرامش و اطمينان دست يابد.(رعد آيه 28)علامه طباطبايي(ره) آرامش رواني را از حالات انسان حكيم و صاحب اراده و از ويژگي هاي مراتب والاي ايمان شمرده است. وي بر اين باور است كه انسان بر پايه غريزه فطري تعقل در كار و استدلال عقلي و در نظر گرفتن مصالح و مفاسد عمل مي كند، اين حالت تا زماني كه خواسته هاي نفساني در آن خللي ايجاد نكند، نفس انساني را در حال آرامش نگه مي دارد ولي گرايش هاي نفساني موجب مي شود تا آرامش از او سلب شود. بنابراين مانع آرامش و يا عامل مهم اضطراب و نگراني را بايد در خواسته هاي نفساني جست. خواسته هاي نفساني است كه آدمي را از راه عدالت و تعادل دور مي سازد و به تجاوز و فسق و فجور و عبور از حدود الهي مي كشاند. بنابراين براي بقاي آرامش و جلوگيري از ايجاد عامل نگراني مي بايست همواره عدالت و تعادل را مراعات كرد و به تعبير قرآني گرفتار گناه نشد. گناه به عنوان ابزار نفس موجب مي شود تا عدالت و تعادل از ميان برود و آرامش از انسان سلب گردد. از اين روست كه قرآن گناه را عاملي براي ايجاد نگراني و شك و ترديد در انسان شمرده است.(توبه آيه 45)
به نظر مي رسد كه آرامش رواني در آرامش اعتقادي تأثير گذار است (رعد آيه 27 تا 29) چنان كه در بحران هاي روحي و اجتماعي جامعه بايد به سراغ اين مهم نيز رفت. (قصص آيه 10 و شعراء آيه 61 و 62 و نيز كهف آيه 14).
عوامل آرامش
قرآن براي ايجاد آرامش رواني و سلامت روحي انسان، عوامل متعددي را برشمرده است. در وراي همه اين عوامل، خداوند به عنوان منشاي ايجادي آن مورد توجه و تأكيد است. به اين معنا كه هر يك از عوامل ياد شده در صورتي موثر و تأثيرگذار خواهد بود كه خداوند به عنوان منشأ و سرچشمه آرامش مورد نظر قرار گيرد. در حقيقت اين عوامل به صورت اعدادي و بستر و يا علت ناقص و يا علت طولي عمل مي كنند و در فرا و وراي همه اين عوامل آن چه در حقيقت تأثير مي گذارد خداوند است.در قرآن از همسر، خانه، شب و يادكرد خدا به عنوان علل و عوامل ايجادي آرامش ياد شده است. حتي در برخي از آيات به چيزهايي مانند تابوت براي بني اسرائيل به عنوان علت سكون و آرامش سخن به ميان آمده است. البته علامه طبرسي(ره) در تفسير خود آرامش ايجاد شده را به تابوت نسبت نمي دهد، بلكه مي نويسد كه اين آرامش به جهت حضور خداوند در پس بازگشت تابوت پديدار شده، به وجود آمده است؛ زيرا بني اسرائيل با ديدن و بازگشت تابوت به ميان قوم دريافتند كه اراده خداوندي در پس اين بازگشت تابوت است و خداوند به طور مستقيم آنان را مورد توجه و عنايت خاص خود قرار داده است. اين اطمينان، از عنايت خدا نسبت به قوم موجب شده است كه بني اسرائيل آن را نشانه هايي از حمايت و رحمت خاص خدا بدانند و به آرامش دست يابند.
علامه طباطبايي(ره) پس از نقل برخي از اقوال، آن ها را قابل تاويل دانسته و مي نويسد: منظور از سكينه و آرامش در آيه 248 سوره بقره، روح الهي است كه به قلب انسان، آرامش و به جان آدمي نوعي ثبات و استقرار مي بخشد. اين روح الهي، مرتبه اي از كمالات نفس و جلوه اي از روح ايمان است. دليل علامه بر اين تاويل اين است كه خداوند در آيات ديگري از سكينه به روح تعبير مي كند. (مجادله آيه 22) اين معنا در تفسير روايي منقول از اهل بيت(ع) نيز آمده است. البته علامه در تفسير آيه 4 سوره فتح درباره سكينه و آرامشي كه خداوند در دل هاي مومنان مي افكند مي نويسد كه هر انساني در زندگي به نيرويي روحي و رواني براي حركت و فعاليت خود نيازمند است كه خداوند آن را در دل ها قرار مي دهد. اين آرامش و سكينه به ويژه در هنگام سختي ها و دشواري بيش تر خود را مي نماياند.
علامه باتوجه به انتساب اين نوع آرامش به خدا در آيات متعدد قرآني و پيوند استوار آن با مساله ايمان و تقوا نشان مي دهد كه معناي خاصي از آرامش در اين آيات مورد نظر است كه ويژه مومنان و اهل تقوا و اصطلاح خاص قرآني است. از اين رو سكينه را آرامش و حالتي الهي و نوع ويژه اي از آرامش مي شمارد كه تنها بر دل هاي پاك و جان هاي پرهيزگار فرود مي آيد و همواره موجب تثبيت ايمان مومنان و افزايش روح تقوا در ايشان مي شود. از اين رو بايد گفت كه سكينه آرامشي خاص ويژه مومنان در مراحل عالي است و ديگران از آن بهره اي نمي برند. (الميزان ج 9 ص 222)
اطمينان آرامش مستقر
اما اطمينان، نوعي آرامش مستقر است؛ زيرا به زميني كه در آن آب مستقر مي شود و به صورت بركه اي در مي آيد، زمين مطمئن گفته مي شود. اطمينان مرحله و مرتبه اي فراتر از سكينه است و از سوي ديگر دامنه گسترده تري از آن را در برمي گيرد. اطمينان به جهت استقراري كه در آن نهفته است مورد توجه است و حتي حضرت ابراهيم(ع) براي ايجاد آن از خداوند درخواست مي كند كه مساله رستاخيز را به گونه اي بنماياند كه آرامش مستقر و مطمئني در دلش پديد آيد. (بقره آيه 260) چنان كه چنين درخواستي از سوي حواريون نيز مطرح شده و خداوند به هر دوي آن ها پاسخ مثبت داده است. (مائده آيات 112 و 113)نزول فرشتگان در جنگ بدر نيز چنين آرامش مستقري را دل هاي مومنان پديد آورد. (آل عمران آيه 123 تا 126) هر چند كه به عواملي چون ريزش باران به عنوان عامل (انفال آيه 11) اشاره مي شود ولي مي بايست اين نكته را در نظر داشت كه مراد و منظور در همه اين ها عامل طولي است و منشأ در همه آن ها خداوند تبارك و تعالي است. به اين معنا كه نزول فرشتگان (انفال آيه 10) هر چند عاملي مهم در ايجاد آن شمرده شده است ولي آرامش حقيقي برخاسته از خدا و ياد او است. (رعد آيه 28)؛ زيرا هر گاه انساني خداوند را سرچشمه و منشأ همه صفات كمال و منزه از هرگونه نقصان بيابد، ناگزير باتوجه به او و اعتماد به رحمت و قدرتش، نوعي آرامش را در خود احساس مي كند كه وي را از نگراني و اضطراب دور و باز مي دارد. (زمر آيه 23) اطمينان نوعي آرامش است كه پيامبران در هنگام تلقي وحي از آن برخوردار مي گردند. اين گونه از آرامش به پيامبر اين امكان را مي بخشد تا در ارتباط خود با خدا و يا خدا با او دچار شك در هيچ يك از مراحل تلقي و بيان نگردد.
در كتاب فرهنگ قرآن؛ كليد راهيابي به موضوعات و مفاهيم قرآن، تأليف آيت الله هاشمي و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، در بخش عوامل آرامش در قيامت به 9 مورد و در بخش عوامل آرامش به 28مورد اشاره شده است. ازجمله در بخش نخست آن، به عواملي چون احترام به نيازمندان و رعايت شخصيت ايشان هنگام كمك و دستگيري به آنان (بقره آيه 262) استقامت و پايداري در ايمان (فصلت آيه 30 و احقاف آيه 13)، اصلاح خود و ديگران (انعام آيه 48 و اعراف آيه 35) انفاق پنهان و آشكار و خالصانه (بقره آيه 274 و 262) ايمان به ربوبيت خدا و پايداري در نقش و حضور جدي خدا و ايمان به آخرت، قيامت، و آيات او و انجام عمل صالح (فصلت آيه 30 و احقاف آيه 13 و زخرف آيه 68 و 69 و بقره آيه 62 و 277) تسليم محض در برابر خدا (زخرف آيه 68و 69) و تقوا و اصلاح خود و ديگران (اعراف آيه 35) اشاره شده است، كه به نظر مي رسد كه نمي توان از برخي از اين امور به عنوان عوامل آرامش ياد كرد؛ زيرا برخي از آن ها برطرف كننده موانع تحقق و ظهور آرامش هستند. به اين معنا كه آيات وارد شده در بيان چگونگي رفع حزن و اندوه و خوف و نگراني، به عنوان بيان موانع تحقق و بقاي آرامش مطرح هستند و فرد با عمل به موارد مطرح شده مي تواند موانع بقا و يا ظهور آرامش را بزدايد، نه آن كه با آن آرامشي را پديد آورد. به سخني ديگر، آرامش امري طبيعي و برپايه فطرت انساني و شخصيت سالم او در انسان ها تحقق دارد و انسان براي حفظ و بقاي آن ناچار است با موانع ظهور و يا عوامل بازدارنده بقاي آن بجنگد. از سوي ديگر اين موارد هرچند كه در قيامت ظهور و بروز و اثر كامل خود را نشان مي دهند ولي اختصاص به قيامت و در روز رستاخيز ندارد و انسان در طول زندگي از آثار بقاي آرامش با عمل و يا توجه به هريك از موارد پيش گفته، بهره مند خواهد شد. انسان اگر به انفاق و تقوا و ايمان و مانند آن عمل كند، شخصيت سالم و فطرت خدايي را حفظ كرده و بر صبغه و رنگ الهي خود باقي مي ماند و نتيجه آن اين خواهد بود كه در دنيا و آخرت آرامش را به عنوان امري طبيعي حفظ كند و از آن برخوردار گردد.
عوامل نگراني و موانع آرامش
از آن جايي كه آرامش را به عنوان حالت طبيعي انسان دانسته ايم بر اين باور پافشاري مي شود كه آن چه در كتاب ها به عنوان موانع آرامش شناخته مي شود به معناي موانع تحققي آرامش است و نمي توان آن را عاملي براي نگراني برشمرد. به سخني ديگر، آرامش به اقتضاي طبيعي در انسان وجود دارد، زيرابه طور فطري انسان به خدا گرايش و با ياد او برخوردار از آرامش است ولي در راستاي بقاي آن عواملي به عنوان موانع بقاي آرامش ظهور وبروز مي كند و نمي گذارد تا آرامش در انسان باقي و برقرار بماند. درحقيقت، موانعي چون شرك و كفر و ابليس و ديگر امور، از بقاي آرامش در انسان جلوگيري به عمل مي آورند انسان را گرفتار نگراني و اضطراب مي گردانند. ازاين رو بايسته است كه با شناخت اين موانع در ايجاد و تحقق آن جلوگيري كرد تا آرامش ابتدايي و فطري هم چنان باقي و برقرار بماند. آرامشي كه كودكان از آن برخوردارند از آن روست كه به فطرت ارتباطي خود با مبداً و حضور قوي آن هم چنان عامل درآنان مانع از تحقق موانع مي گردد. به تعبير استاد حسن زاده آملي، كودكان به علت قرب انقطاع از مبدأ، هنوز تحت تأثير عامل الهي هستند و از مواهب آن ازجمله آرامش خاص برخوردار مي باشند. با افزايش بعد زماني و تحت تأثير القائات شيطاني اندك اندك عامل الهي كاهش يافته و موانع خود را تقويت مي كنند و به عنوان عامل ايجادي آرامش عمل مي كنند. از اين رو با مسئله اي به نام عامل نگراني روبه رو مي شويم كه چيزي جز مانع بقاي آرامش نيست. بنابراين بر همگان است كه با تقويت ارتباط با مبدأ آرامش و منشأ آن، موانع را تضعيف كنند تا گرفتار نگراني و پيامدهاي آن نگردد. دوري از مبدأ و گرايش به شرك زندگي آدمي را با گونه اي شكل مي بخشد كه باطل در او تقويت مي شود. در اين هنگام مانند آدمي است كه از فراز آسمان به زمين مي افتد و يا تندبادي اورا بلند كرده و به مكاني دور پرتاب مي كند. چنين حالتي به معناي عدم استقرار است. (حج آيه 31) كسي كه در چنين حالتي قرار گيرد، پاي خود را د رمكاني محكم و استوار نمي بيند و چون پركاهي به اين سو و آن سو مي رود و درحقيقت برده مي شود. اين فقدان استقرار مكاني به معناي استقرار واقعي روحي و رواني است از اين رو نگراني و اضطراب همنشين اوست. براي رهايي از چنين وضعيت است كه خداوند به انسان پيشنهاد مي كند كه دوباره به ذكر و يادكرد خداوند روي آورد؛ زيرا يادكرد به معناي بازگشت به عامل استقرار و اطمينان است كه منبع اصلي آرامش انساني است.آثار و فوايد آرامش
اگر براي سلامت رواني و شخصيت انسان سالم آثاري بيان شود، درحقيقت بيان آثار طبيعي انساني است. به اين معنا كه انسان سالم، داراي شخصيتي مي باشد كه به طور طبيعي در زندگي فردي اجتماعي او در دنيا و آخرت خود را نشان مي دهد. اگر انساني از نظر شخصيتي از سلامت كامل برخوردار نباشد، به طور طبيعي رفتاري بيرون از عرف طبيعت انساني از خود بروز مي دهد. بنابراين آن چه در اين جا به عنوان آثار آرامش بيان مي شود، درحقيقت آثار انسان سالم ازنظر شخصيتي و شاكله وجودي به تعبير قرآني است. در قرآن براي آرامش، شماري از آثار بيان شده است كه مي توان از آن به آثاري ياد كرد كه به طور مستقيم به اين مسئله ارتباط پيدا مي كند. از آن جمله مسئله ازدياد ايمان (فتح آيه 4) مي باشد كه به عنوان آثار مستقيم انزال سكينه در قرآن از آن ياد شده است. اما آثاري چون اقرار به توحيد (كهف آيه 14)، حفظ اسرار (قصص آيه 10)، رضايت از خدا (فجر آيه 27 تا 30)، رضايت خدا از انسان (همان)، عنايت خدا (همان) و مصونيت از خشم خدا (نحل آيه 106) در حقيقت آثار مستقيم آرامش به شمار نمي آيند؛ زيرا به طور طبيعي كسي كه از شخصيت سالم به تعبير واصطلاح قرآني برخوردار است، بايد از اين ويژگي ها و امتيازات برخوردار باشد. به سخني ديگر، همان گونه كه آرامش، نشانه طبيعي انسان سالم به طور طبيعي و فطري است و حضور نگراني در هر مرتبه اي از شدت و ضعف آن، امري غيرطبيعي قلمداد مي شود، همچنين بايد گفت كه آرامش و آثاري كه برخي براي آن بيان كرده اند، آثار انسان طبيعي و پابرجا بر فطرت است. هر انساني طبيعي و باقيمانده بر فطرت خود از آرامش برخوردار بوده و از مواهبي چون اقرار به توحيد، حفظ اسرار و رضايت از خدا و خدا از او و مانند آن بهره مند مي شود