حمایت از جوامع
منبع:کتاب ، تلاشگر پنهان
امروز امیرالامراء جز تو کسی نیست بر ناله ی دل غیر تو فریاد رسی نیست3
حمایت های شبانه روزی امام زمان علیه السّلام به این قسمت از کره خاکی (ایران) موجب شد که از تمام جوامع، نمونه ای از عنایت های حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت به این منطقه را، ذکر کنیم. علاوه بر عنایت های امام زمان علیه السّلام قبل از شکل گیری انقلاب و در دوران مبارزات که قبلاً ذکر شد، عنایت های او علیه السّلام در دوران هشت سال دفاع مقدس نیز قابل دقت می باشد. این قضیه ای را که می خوانید در کتاب «14 سردار شهید» از قول برادر شفیعی نقل شده است.ایشان در شرح احوالات شهید بزرگوار سرلشکر محمد بروجردی (فرمانده عملیات غرب کشور) چنین نقل می کنند که: جلسه ای داشتیم وقتی که از جلسه برگشتیم، بروجردی رفت نشست در اتاق نقشه و شروع به بررسی کرد. شب بود و بیرون، در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دو نیمه شب بود، می خواستیم عملیات کنیم، قرار بود اول پایگاه را بزنیم ، بعد از آن جا عملیات را شروع کنیم. جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر می کردیم و می خواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفت و گو به نتیجه ای نرسیده بودیم، باید هر چه زودتر محل پایگاه مشخص می شد، و الّا فرصت از دست می رفت و شاید تا مدت ها نمی توانستیم عملیات کنیم. چند روزی می شد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیر وقت هم ادامه پیدا می کرد. خستگی داشت مرا از پای می انداخت. احساس سنگینی می کردم، پلک هایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن می گشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشه ای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم، قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، چهره اش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود. دلم گواهی داد که خبری شده است، رو به من کرد و پرسید: نماز امام زمان علیه السّلام را چه طور می خوانند؟ با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که می خواهی نماز امام زمان علیه السّلام را بخوانی؟ گفت: نذر کرده ام و بعد لبخندی زد. گفتم: باید رساله بیاورم. رساله را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را خواندیم، گفت: برو هر چه زودتر بچه ها را خبر کن. مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچه ها را خبر نمی کرد. وقتی همه جمع شدند گفت: برادران باید پایگاه را این جا بزنیم، همه تعجب کردند. بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت: باید پایگاه این جا باشد. فرمانده سپاه سردشت هم آن جا بود. رفت طرف نقشه و نقطه ای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب بود لبخندی از رضایت زد و گفت: بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از این جا نمی شود. همه تعجب کرده بودند، دو روز بود که از صبح تا شام بحث می کردیم، ولی به نتیجه نمی رسیدیم حتی با برادران ارتشی هم جلسه ای گذاشته بودیم و ساعت ها با هم دیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم، حالا چه طور در مدتی به این کوتاهی ، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی می کردیم، همه می گفتند : بهترین نقطه همین جاست و باید پایگاه را همین جا زد. رفتم سراغ برادر بروجردی گوشه ای نشسته بودیم و رفته بود توی فکر.چهره اش خسته نشان می داد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابی های این مدت خسته اش کرده بود، با این که چشم هایش از بی خوابی قرمز شده بودند ولی انگار می درخشیدند و شادمانی می کردند. پهلوی او نشستم دلم می خواست هر چه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم: چه طور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الان چند روز است که هر چه جلسه می گذاریم و بحث می کنیم به جایی نمی رسیم. در حالی که لبخند می زد گفت: راستش پیدا کردن محل این پایگاه کار من نبود. بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشه ی بزرگ روی دیوار می نگریست ادامه داد: شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان علیه السّلام و گفتم که ما دیگر کاری از دستمان بر نمی آید و فکرمان به جایی قد نمی دهد، خودت کمکمان کن. بعد پلک هایم سنگین شد و با خودم نذر کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه نماز امام زمان علیه السّلام بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه خواب رفتم. تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمی آورم. ولی انگار مدت ها بود که او را می شناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم. آمد و گفت که این جا را پایگاه بزنید. این جا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن آقا نشان می داد را به خاطر سپردم.از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آن جا نیست. بلند شدم و آمدم نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در ارتفاع پایگاه بزنیم و خلاصه این گونه و با توسل به وجود مقدس امام زمان علیه السّلام مشکل رزمندگان اسلام حل شد.5 پایان یافتن بمباران و موشک باران شهر های ایران بعد از عریضه ی آیت الله العظمی گلپایگانی نیز مؤید این واقعیت است. افراد زیادی از اعضای دفتر و خانواده و همین طور علمای حوزه علمیه قم در زمینه ی عریضه نویسی حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی رحمت الله حکایت هایی را نقل کرده اند که از جمله آن ها حکایتی است که حجة الاسلام و المسلمین آقای ابطحی نقل می کنند:
در آخرین روزهای جنگ تحمیلی (عراق علیه ایران) که موشک زدن و بمباران دشمن شدّت پیدا کرده بود و مردم به اطراف و روستاها پناه می بردند، حضرت آیت الله گلپایگانی از شنیدن وقایع و مشکلات شدیدی که برای مردم پیش آمده بود بسیار ناراحت بودند، لذا از روی علاقه و اعتقادی که به مسجد مقدّس جمکران داشتند، با جمعی از علما و بزرگان به آن مسجد مشرّف شدند تا ضمن عرض ادب به ساحت مقدس آقا امام زمان علیه السّلام دعای توسلی برای رفع این گرفتاری ها بنمایند.حقیر هم این افتخار را داشتم که همراه ایشان باشم. معظّم له عریضه ای را قبلاً نوشته بودند و آن را به بنده دادند که طبق دستورشان در میان مقداری گِل بگذارم و بعد از دعای مخصوص، خطاب به جناب حسین بن روح در آب بیندازم. در حالی که خود آیت الله العظمی گلپایگانی رحمت الله و جمعی از علما حضور داشتند، در یک فضای معنوی در حالی که اغلب آن ها گریه می کردند و از امام علیه السّلام در خواست می کردند تا حاجت آقا را هر چه زودتر برآورده نماید، عریضه را در آب انداختیم. فردای همان روز یکی از علمای صالح و با تقوای شناخته شده به منزل ما آمدند و فرمودند: من دیشب خوابی دیدم ولی معنی آن را هر چه فکر کردم نفهمیدم، به همین خاطر تصمیم گرفتم آن را با شما در میان بگذارم و اگر چیزی به نظرتان رسید بفرمایید.وی گفت: در عالم رؤیا دیدم شخصی فرمود: به آقا بگویید جواب شما را حضرت سه روز دیگر می دهند. این در حالی بود که ایشان از مسأله عریضه نویسی آیت الله العظمی گلپایگانی اصلاً خبری نداشتند. من به محض شنیدن این مطلب از خوشحالی به گریه افتادم، با خودگفتم: همان طور که حضرت آیت الله بر من منّت نهادند که عریضه را به آب بیندازم، همین طور حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این عنایت را به من دارند که این مؤمن صالح را پیش من بفرستند تا جواب هم نخست به من داده شود و من آن را به آیت الله العظمی گلپایگانی برسانم. بعد از آن که جریان خواب آن عالم بزرگوار را به آیت الله گلپایگانی عرض کردم، منتظر شدیم تا ببینیم سه روز دیگر چه خبری می شود، درست روز سوّم بود که از طرف عراق اعلام آتش بس یک طرفه شد و شعله های جنگ تحمیلی که ناخواسته توسط استکبار جهانی بر مردم ایران اسلامی تحمیل شده بود با پیروزی ملّت بزرگ ایران رو به خاموشی نهاد.5
1.حمایت مادی
تمام دنیا و آخرت برای امام علیه السّلام است. امام جعفر صادق علیه السّلام در این خصوص می فرماید: « ... والارض کلّها لنا» 6 ؛ همه زمین از آنِ ماست. و در فرمایش دیگری به ابو بصیر می فرماید : « ... اما علمت انّ الدنیا و الآخرة للامام یضعها حیث یشاء و یدفعها الی من یشاء جائز له ذلک من الله7 ؛ آیا نمی دانی دنیا و آخرت از آنِ امام است، هر جا بخواهد آن ها را قرار می دهد و به هر کس بخواهد واگذار می کند، از طرف خدا چنین حقّی به ایشان داده شده است؟! بنابراین، اگر فردی در کوران حوادث و مشکلات زندگی ، برای رفع مشکلات اقتصادی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توسل جست، شایسته است، معرفتش را در این باره افزایش دهد و بداند، مقام امام تنها خواستن امور دنیوی و بر طرف شدن حاجت نیست، و این حمایت های مادی امام زمان که در نوع خودش بی حد و اندازه است، گوشه ای از تلاش های ، تلاش گر پنهان علیه السّلام است. و ما گلی از این بوستان را چیده و تقدیم محضرتان می نماییم: ملّا محمود عراقی رحمت الله در کتاب «دارالسلام» می فرماید: سال 1266 با امام جمعه ی تبریز حاج میرزا باقر تبریزی رحمت الله در تهران بودم و در خانه ی آقا مهدی ملک التجّار تبریزی منزل داشتیم. من مهمان امام جمعه بودم ولی ایشان به خاطر این که از طرف شاه، اجازه نداشت که به تبریز مراجعت کند و با من هم انسی داشت ، مرا نزد خود نگه داشت و مخارج خورد و خوارکم را می داد. من هم چون فکر نمی کردم که مسافرتم طول بکشد، پول کافی همراه نداشتم. به همین جهت از نظر مخارج جانبی از قبیل حمّام و امثال آن در فشار بودم و چون کسی را هم نمی شناختم ، نمی توانستم قرض بگیرم. روزی در میان تالار حیاط، با امام جمعه نشستم بودم. برای استراحت و نماز برخاستم و به اتاقی که در بالای شاه نشین تالار واقع است رفتم و مشغول خواندن نماز ظهر و عصر شدم. بعد از نماز در طاقچه ی اتاق، کتابی دیدم. آن را برداشتم و گشودم، دیدم ترجمه ی جلد سیزدهم بحار است که در احوالات حضرت حجّت، عجل الله تعالی فرجه الشریف ، می باشد. وقتی نظر کردم، قضیه ی « ابی البغل کاتب» را در باب معجزات آن حضرت دیدم و خواندم. بعد از خواندن قضیه، با خود گفتم: با این حالت و شدّتی که دارم، خوب است این عمل را تجربه نمایم. برخاستم نماز و دعا و سجده8 را به جا آوردم و از خدای متعال برای خود، فرج و گشایش طلب کردم. بعد هم از اتاق پایین آمدم و در تالار نزد امام جمعه نشستم. نا گاه مردی از در وارد شد و نامه ای به دست ایشان داد و دستمال سفیدی جلویش گذاشت. وقتی نامه را خواند، آن را با دستمال به من داد و گفت: این ها مال تو است. ملاحظه کردم دیدم آقا علی اصغر تاجر تبریزی که در «سرای امیر» تجارت خانه داشت، بیست تومان پول در دستمال گذاشته است و در نامه ای به امام جمعه نوشته که این پول را به فلانی بدهید. وقتی خوب دقّت کردم دیدم که از زمان تمام شدن دعا و استغاثه تا زمان ورود نامه و دستمال، بیشتر از آن که کسی از سرای امیر بیست تومان بشمارد و نامه ای بنویسد وبه این جا بفرستد وقت نگذشته بود! جریان را که دیدم تعجّب کردم و سبحان الله گویان خندیدم. امام جمعه از علّت تعجّب من پرسید. واقعه را برای او نقل کردم. گفت: سبحان الله! پس من هم برای فرج خود این کار را انجام دهم. گفتم: زود برخیز. او هم برخاست و به همان اتاق رفت. نماز ظهر و عصر را خواند و بعد از نماز، عمل مذکور را انجام داد. خیلی نگذشت؛ امیری را که سبب احضار او به تهران شده بود، ذلیل و معزول کردند و به کاشان فرستادند و شاه به عنوان عذر خواهی نزد امام جمعه آمد و ایشان را با احترام به تبریز برگردانید. بعد از آن، این عمل را ذخیره کردم و در مواقع شدّت و حاجت به کار می بردم و آثار سریع و غریبی مشاهده می نمودم. از جمله این که سالی در نجف اشرف، مرض و بای شدیدی آمد که بعضی مردم را هلاک و بعضی دیگر را مضطرب کرده بود. وقتی این وضع را دیدم از دروازه ی کوچک شهر نجف بیرون رفتم و در خارج دروازه، این عمل را تنها به جا آورم و رفع وبا را از خدا خواستم.روز بعد به آشنایان خبر دادم که وبا رفع شد. گفتند: از کجا می گویی؟ گفتم: دلیلش را نمی گویم، اما تحقیق کنید اگر از دیشب به بعد کسی مبتلا نشده باشد، راست است. گفتند: فلان و فلان امشب وبا گرفته اند. گفتم: نباید این طور باشد بلکه باید پیش از ظهر دیروز و قبل از آن باشد. وقتی تحقیق نمودند همان طور بود که من گفته بودم و بعد از آن، مرض وبا در آن سال دیده نشد و مردم آسوده شدند ولی علّت را ندانستند. مکرّر اتفاق افتاده است که برادرانی را در شدّت دیده ام و به این عمل وا داشته ام و آن ها سریعاً به فرج رسیده اند، حتی یک روز در منزل یکی از برادرانم بودم. آن جا بر شدّت و مشکلاتش مطلّع شدم. این عمل را به او تعلیم نمودم و به منزل آمدم. بعد از مدتی، صدای در بلند شد. دیدم همان مرد است و می گوید: از برکت دعای فرج، برای من فرجی حاصل شد و پولی رسید؛ تو هم هر قدر لازم داری بردار. گفتم: من از برکت این عمل، به چیزی احتیاج ندارم؛ اما بگو ببینم جریان چیست؟ گفت: من بعد از رفتن تو، به حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام مشرّف شدم و این عمل را به جا آوردم. وقتی بیرون آمدم، در میان ایوان مطهّر، کسی به من برخورد و آن قدری که نیاز داشتم پول در دست من نهاد و رفت. خلاصه؛ من از این عمل ، آثار سریعی دیده ام، اما در غیر موارد حاجت و اضطرار به کسی نداده و به کار نبرده ام؛ زیرا از این که آن بزرگوار، عجل الله تعالی فرجه الشریف ، این نماز و دعا را «دعای فرج» نامیده اند، معلوم می شود که دروقت فشار و شدّت ، اثر می نماید.82. حمایت معنوی
تلاش ها، عنایت ها و حمایت های معنوی یوسف زهرا علیها السلام آن قدر بسیار است که فقط چندین جلد کتاب حکایات آن را در بر می گیرد. لذا فهرست مختصری از برخی این عنایات تقدیم حضورتان می شود: دعا : شیعیان همیشه مشمول دعاهای خیر ائمه علیهم السّلام هستند. ابو بصیر می گوید: امام صادق علیه السّلام دست به دعا برداشت و با گریه فرمود: پروردگارا! شیعیان، اندک و ناچیزند، پس زندگی ما را زندگی آن ها و مرگ ما را مرگ آن ها قرار ده و دشمن خود را بر ایشان مسلط مکن، که ما را به آن ها مصیبت زده کنی...9 یکی از یاران و اصحاب خاص امام رضا علیه السّلام به آن حضرت عرض می کند: برای من و خانواده ام دعا کنید. حضرت می فرمایند: اَوَلَستُ اَ فعَلُ ؟؛ آیا چنین نمی کنم؟!10 دعای خیر امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز همواره بدرقه ی راه دوست داران آن حضرت است. صاحب مکیال المکارم در اثبات این مدعا، چنین می گوید: « چون مقتضای شکرِ احسان، همین است. و دلیل بر آن، فرمایش مولی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دعایی است که در مُهج الدعوات می باشد: « و کسانی که برای یاری دین تو، از من پیروی می کنند، نیرومند کن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار ده، و بر بدخواهان من و ایشان، پیروزشان گردان...»11 بدون شک، دعا کردن برای آن حضرت و برای تعجیل فرج آن جناب، تبعیّت و نصرت او است؛ چون یکی از اقسام نصرت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یاری کردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت، یکی از انواع یاری کردن به زبان می باشد. و نیز دلیل بر این معنا است که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ذیل آیه ی شریفه ( وَ إِذا حُیّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحسَنَ مِنها أَورُدُّوها )12 ؛ وهر گاه مورد تحیّت (درود و ستایش) واقع شدید ، به بهتر یا نظیر آن، پاسخ دهید. گفته است: « سلام و کارهای نیک دیگر.» واضح است که دعا، از بهترین انواع نیکی است، پس اگر مؤمن ، برای مولای خود، خالصانه دعا کند، مولایش هم برای او خالصانه دعا می کند، و دعای آن حضرت، کلید هر خیر و رأس هر شرّ است. در تأیید آن چه در این جا ذکر شد، یکی از برادران صالح، برایم نقل کرد که آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در خواب دیده، آن حضرت، به او فرموده اند: « من، برای هر مؤمنی که پس از ذکر مصایب سیدالشهداء در مجالس عزاداری ، دعا کند، دعا می کنم.»14 امام زمان علیه السّلام هم می فرماید: « لانّنا من وراء حفظهم بالدعاء الذی لا یحبب عن مَلِک الارض و السماء فلتطمئنّ بذلک من اولیائنا القلوب و لیثقوا بالکفایة منه و ان راعتهم الخُطُوب»15 ؛ چرا که ما پشت سر مؤمنان شایسته کردار، با نیایش و دعایی که از فرمان روای آسمان ها و زمین پوشیده نمی ماند، آنان را حفاظت و نگهداری می کنیم. بنابراین، قلب های دوستان ما به دعای ما به بارگاه الهی، آرامش و اطمینان باید و به کفایت آن آسوده خاطر باشند، گرچه درگیری های هراس انگیز، آنان را به دلهره افکند. سیّد بن طاووس رحمت الله می فرماید: سحرگاهی در سرداب مقدّس بودم، ناگاه صدای مولایم را شنیدم که برای شیعیان خود چنین دعا می کردند: « اَللّهُمَ اِنَّ شیعَتَنا خُلِقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا وَ بَقِیَّةِ طینَتِنا وَ قَد فَعَلُوا ذُنُوباً کثیرةً اِتِّکالاً علی حُبِّنا وَ وِلایَتِنا ، فَاِن کانَت ذُنُوبُهُم بینَک و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاصِّ بِها عَن خُمسِنا ! وَ اَدخِلهُمُ الجَنَّةَ! وَ زَحزِحهُم عَنِ النّارِ وَ لا تَجمَع بَینَهُم وَ بَینَ اَعدائِنا فی سَخَطِکَ»؛ خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیۀ طینت ما خلق کرده ای؛ آن ها گناهان زیادی با اتّکای بر محبّت به ما و ولایت ما انجام داده اند؛ اگر گناهان آن ها گناهی است که در ارتباط با توست، از آن ها بگذر که ما راضی هستیم. و آن چه از گناهان آن ها در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آن ها را اصلاح کن و از خمسی که حقّ ماست به آن ها بده تا راضی شوند و آن ها را از آتش جهنّم نجات بده و آن ها را با دشمنان ما در سخط خود جمع مفرما.16 به راستی اگر جز همین دعا، سخن دیگری از جانب آن امام علیه السّلام صادر نشده بود، همین بر جوشش و خروش دریای عطوفت و کرامت این مِهر مهربان و پدر بزرگوار امت کفایت می نمود. عالم جلیل القدر سید بن طاووس (رحمت الله) اواخر کتاب « مهج الدعوات» می نویسد: من در سامرا بودم، شبی هنگام سحر شنیدم مولایم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا می خواند و برای زنده و مرده دعا می کرد و از خداوند خیر و سعادت و رحمت برای آنان می خواست و آن واقعه در شب چهارشنبه 23 ذی القعده سال 638 هجری قمری بود.17 هم چنین آن بزرگوار در کتاب «مهج الدعوات» چنین آورده است: در شب چهارشنبه 23 ذیقعدة الحرام سال 638 قمری در « سُرِّ مَن رَأی» بودم، سحرگاهان در سرداب مطهّر می شنیدم که آن حضرت علیه السّلام در حق شیعیان خود بدین عبارت دعا می فرمود: « الهی بحق من ناجاک و بحق من دعاک فی البّر و البحر تفضّل علی فقراء المؤمنین و المؤمنات بالغناء و الثروة و علی مرضی المؤمنین و المؤمنات بالشفاء و الصحّة و علی احیاء المؤمنین و المؤمنات باللطف و الکرم و علی اموات المؤمنین و المؤمنات بالمغفرة و الرحمة و علی غرباء المؤمنین و المؤمنات بالردّ الی اوطانهم سالمین ...»؛ خدایا؛ به حق آن که با تو مناجات کرد و به حق آن که در خشکی و دریا تو را خواند، بر فقرای مؤمنین به غنا و ثروت و بر بیماران شان به شفا و سلامتی و بر زندگان شان به لطف و کرم و بر اموات شان به مغفرت و رحمت و بر مسافران و غریبان شان به بازگشت به وطن هایشان تفضّل فرما... . سیّد بن طاووس می افزاید: تمام آن کلمات طیّبات در خاطرم جا گرفت ... .18 و شیخ صدوق مکرراً افتخار می کرد و می گفت : « وُلدتُ بدَعوةِ صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) »؛ من به دعای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده ام.19
آمین : امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها برای ما دعا می فرماید، بلکه بر دعاهای ما «آمین» نیز می گوید. امام امیرالمؤمنین علیه السّلام به رُمَیله می فرماید: ای رمیله! هیچ مؤمنی نیست که بیمار شود، مگر این که به مرض او مریض می شویم، و اندوهگین نشود مؤمنی، مگر این که به خاطر اندوه او، اندوهگین گردیم، و دعایی نکند مگر این که برای او آمین گوییم، و ساکت نماند مگر این که برایش دعا کنیم.20 ابوربیع شامی نیز به امام صادق علیه السّلام عرض می کند: از عمرو بن اسحاق حدیثی به من رسیده. حضرت فرمود: آن را بیان کن. گفتم: « وی بر امیرالمؤمنین علی علیه السّلام داخل شد، پس آن حضرت آثار زردی بر صورتش دید، فرمود: این زردی چیست؟ پس بیماری خود را توضیح داد. آن حضرت به او فرمود: ما خوشحال می شویم به خوشحالی شما و اندوهگین می شویم به حزن شما و بیمار می شویم به بیماری شما و دعا می کنیم برای شما و شما که دعا می کنید ما آمین می گوییم .»21
عیادت : سیره و سنت امام مهدی علیه السّلام مانند جد بزرگوارشان پیامبر مکرم اسلام صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم است. همان طوری که عیادت یکی از سنت های پسندیده پیامبر اسلام است تا به جایی که ایشان حتی به عیادت و ملاقات دشمنان نیز می شتافتند. امام مهدی علیه السّلام هم در عصر ظهور سنت پیامبر صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم را اجرا می کند،22 ولی در عصر غیبت، قطعاً ، دوستان خود را رها نکرده و نمی کند، یکی از کوچک ترین جلوه های تلاش گر پنهان، سرکشی و دل جویی و عیادت از عاشقان بیمار است که نمونه هایی از این حقیقت در صفحات تاریخ به ثبت و درج رسیده است،23 و نمونه ی زیر گویای این واقعیت است: در مراجعت از مشهد، در منزل « خاتون آباد» مریض شدم. احساس کردم شخصی به عیادتم آمد و مدتی با من صحبت فرمود که از سخنش لذّت بردم. از حالم پرسید و در نهایت ، به من وعده ی شفا داد. پس از رفتنش سراغ او را از اطرافیان گرفتم، آن ها گفتند: کسی به این جا نیامده است! باز صدای غیبی را شنیدم که فرمود: مگر لیلة التسمیة وعدۀ ملاقات نبود؟ امشب همان شب است.24 عیادت های انسان های معمولی فقط تسکین است. ولی عیادت امام عصر علیه السّلام علاوه بر تسکین، تعلیم و عاقبت به خیری نیز همراه دارد. دست گیری از انسان های مستعد در سفر به آخرت، نوعی از فعالیت های این امام همام علیه السّلام در این عصر و زمان است.25
تشییع : یکی دیگر از گوشه های تلاش و فعالیت های امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضور در مراسم تشییع و تدفین انسان های والا مقام است. حضرت، در تشییع جنازه ی برخی دوست داران مخلص خود، شرکت می کند.26 در این مورد، نمونه های فراوانی ذکر شده است، نمونه ای که در عصر ما اتفاق افتاد، جلوه ای از برنامه های حضرت علیه السّلام را بازگو می کند که ایشان یک چشم بر هم زدن، در این عالم بی کار نبوده و نیست. آیت الله امامی کاشانی، در جلسۀ سوم مجلس ختمی که در «مسجد اعظم قم»، از طرف اساتید حوزه ی علمیه ی قم برگزار شده بود، در سخنرانی خود فرمودند: یکی از افرادی که مورد وثوق است و گاهی اخباری را در دسترسم قرار می دهد، گفت: « به منظور شرکت در تشییع جنازه ی حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی قدس سره از تهران به قم رفتم و به مسجد امام حسن مجتبی علیه السّلام رسیدم. در آن جا به دو نفر از اصحاب حضرت حجّت، أرواحنا فداه، برخورد کردم. آنان به من گفتند: « امام زمان علیه السّلام در مسجد امام حسن عسکری علیه السّلام تشریف دارند، برو آقا را ملاقات کن.» با عجله، خودم را به مسجد امام حسن عسکری علیه السّلام رساندم و وارد مسجد شدم. در آن هنگام اذان ظهر را گفته بودند. من، متوجّه شدم که حضرت ، با سی نفر از اصحاب ، مشغول نماز هستند. اقتدا کردم. بعد از نماز، حضرت فرمودند: « ما، از همین جا تشییع می کنیم...». از مسجد خارج شدیم و دنبال جمعیت، با آقا رفتیم تا به صحن رسیدیم.»27 آری، هر کس زندگی اش مورد رضایت امام زمان علیه السّلام باشد، امام در لحظه های سخت و دشوار تنها نمی گذارد و او را مورد عنایت قرار می دهد. مرحوم آیت الله سیّد محمد باقر مجتهد سیستانی ، پدر آیت الله العظمی حاج سیّد علی سیستانی، دامت برکاته ، در مشهد مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند. ایشان می فرمود: « در یکی از جمعه های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه ی کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید. در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولیّ عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند. وقتی که من وارد شدم واشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: « چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمود: « این، بانویی است که در دوره ی بی حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند!»28
عهده داری: معصومین گرامی علیهم السّلام آن قدر مهربان هستند که علاوه بر حمایت و عنایت های دنیوی، دوستان خود را در عالم برزخ و قیامت تنها نمی گذارند. و این مسایل نمونه ای از فعالیت های مهربانانه امام هر عصری می باشد. رسول خدا صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم می فرماید: هر مؤمن و یا مسلمانی که بدهی داشته باشد و بمیرد ، که از بابت فساد و اسراف نباشد، بر امام است که آن را بپردازد و اگر نپردازد ، گناهش به گردن اوست...29 انجام دادن واجبات فوت شده از شیعیان ، جلوه ای دیگر از فعالیت های معنوی پر مهر و محبت اوست. در این رابطه حکایت شنیدنی و جالبی وجود دارد، این قضیه توسط حضرت آیت الله العظمی میلانی قدس سره نقل شده است: دو برادر سیّد تبریزی بودند که یکی از آن دو، روحانی و دیگری بازاری بود. هر دو مستطیع شدند و امکان تشرّف به مکه برایشان فراهم شد. برادر بازاری گفت: « به خواست خدا امسال باید برویم و خانه ی خدا را زیارت کنیم.» اما دیگری گفت: « من امسال آمادگی و فرصت ندارم، از سوی دیگر محرّم نزدیک است و من به مجالس متعددی دعوت شده ام، شما برو ان شاءالله من هم سال آینده می روم». برادر کاسب اصرار کرد، آیه و حدیث خواند اما اثری نبخشید، به همین جهت خودش رفت و برادر روحانی او پس از چند ماه از دنیا رفت و حج به گردنش ماند. برادر کاسب نسبت به او بسیار تأسف خورد و همواره در این اندیشه بود که آیا او گرفتار عذاب است یا مورد بخشایش قرار گرفته است؟یک شب او را در خواب دید که در باغ زیبایی با وضعیت مطلوب و پسندیده ای زندگی می کند و به برادرش گفت: « نگران من نباش، زیرا من از نجات یافت گان هستم.» پرسید: « چه طور مورد لطف قرار گرفتی؟» پاسخ داد: « پس از مرگ، مرا پای حساب بردندو به جرم ترک فریضه ی حج در یک نقطه ی تاریک و وحشتناک و بد بو زندانی ساختند و دچار کیفر کردارم شدم. زیر فشار عذاب طاقت فرسا، دست توسّل به سوی مادرم حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام گشودم و گفتم: مادر جان! درست است که من فریضه ای را ترک نموده ام، اما من عمری از حسین عزیزت سخن گفته ام، شما مرا نجات بدهید. و پس از این توسّل خالصانه، درِ زندانم گشوده شد و گفتند: مادرت فاطمه علیها السّلام تو را خواسته است.مرا نزد مادرم بردند و او از امیر مؤمنان علیه السّلام درخواست کرد که مرا ببخشاید و نجاتم را از خدا بخواهد. اما امیر مؤمنان علیه السّلام در خواست کرد که مرا ببخشاید و نجاتم را از خدا بخواهد. اما امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: دختر گرامی پیامبر! ایشان بارها روی منبر به مردم گفته است که اگر کسی فریضه ی حج را در صورت امکان و توان ترک کند، به هنگام مرگ به او گفته می شود: یهودی یا نصرانی یا مجوسی بمیر! اکنون او خودش ترک کرده است! من چه کنم؟! مادرم فرمود: راهی برای نجات اوبیابید. امیرمؤمنان علیه السّلام فرمود: تنها یک راه به نظر می رسد که خدا او را ببخشاید. و آن این است که از فرزندت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بخواهی امسال به نیابت او حج کند، و مادرم چنین کرد و فرزندش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پذیرفت و من نجات یافتم، و آن گاه مرا به این باغ زیبا و پر طراوت آوردند.30
3. حمایت فرهنگی
تلاش ها و فعالیت های امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بُعد فرهنگی، گونه های متفاوتی دارد، که به برخی از آن ها اشاره می شود: تعلیم : یکی از بارز ترین جلوه های تلاش حضرت مهدی علیه السّلام یاد دادن و تذکر موارد ضروری است. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، دعاها 31 و زیارات متعددی را به برخی علاقه مندان خود تعلیم داده است، از جمله ی آن ها دعاهای فرج و عظم البلاء 32 و زیارت های آل یاسین و رجبیه است که هر یک ، دارای مضامین بسیار بلند و بهترین دستمایه برای مناجات با خدا و اُنس با آن حضرت هستند. علاوه بر این ها ، آن بزرگوار در مواردی پرسش های علمی برخی علما را پاسخ می دهد و یا آن ها را از اشتباه در می آورد.علامه حلی رحمت الله به امام زمان علیه السّلام گفت: این فتوا بر خلاف اصل و قاعده است و دلیل و روایتی را که مستند آن شود، نداریم. آن جناب (حضرت ولی عصر علیه السّلام ) فرمود: دلیل این حکم که من گفتم، حدیثی است که شیخ طوسی در کتاب تهذیب (در فلان صفحه و فلان سطر) نوشته است.33 هم چنین در جلوه ای دیگر اصل مهمی رادر عصر غیبت، یاد می دهند. صاحب کتاب مفتاح الکرامه، سید جواد عاملی قدس سره می گوید: شبی، استادم سیّد « بحرالعلوم» از دروازه ی شهر نجف بیرون رفت و من نیز به دنبال او رفتم تا وارد مسجد کوفه شدیم، دیدم آن جناب به مقام حضرت صاحب الأمر علیه السّلام رفت و با امام زمان، ارواحناه فداه، گفت گویی داشت، از جمله از آن حضرت سؤالی پرسید، ایشان فرمودند: « در احکام شرعی، وظیفه ی شما عمل به ادلّه ی ظاهری است و آن چه از این ادلّه ی به دست می آورید، همان را باید عمل کنید و شما مأمور به احکام واقعیه نیستید.»34
تألیف : در شرایط آغازین دوران غیبت کبری و پیدایش دروغ گویان مدعی نیابت خاصه و حیرانی و سرگردانی مردم در مواجه با مسأله غیبت، لازم بود که مجموعه مدون باشد. حضرت برای حفظ شیعیان از تهاجمات فرهنگی در دوره های مختلف و پاسخ گویی به نیاز زمان و شبهات، برخی از علما و دین شناسان را از طرق مختلف، از جمله رویاهای صادق، به حفظ و نشر آثار مهدویت، این عظیم ترین و تأثیر گذارترین سرمایه ی شیعه، فرا می خواند و بدین وسیله حجت را بر همگان تمام کرده و جامعه ی شیعه و نسل حاضر را مرهون و وام دار محبت های بی کران خود می سازد. ایشان علیه السّلام به شیخ صدوق که وجودش مرهون عنایت اوست فرمودند: چرا کتابی درباره ی غیبت تألیف نمی کنی که غصه و نگرانی تو را بر طرف کند؟ عرض کردم: یابن رسول الله! درباره ی غیبت کتابی نوشته ام. فرمود: بر آن شیوه که کتاب سابقت را نوشتی نمی گویم. بلکه کتابی بنویس که در آن غیبت های انبیای را یادآور شده باشی.35 آن چه در این عنایت، موجب شگفتی ، و پرده غفلت را از دیدگان انسان معاصر کنار می زند، عنایت امام زمان به محتوا و نحوه ی تألیف است. که گویای تلاشی پنهان برای رفع و دفع موانع هدایت است. البته در این زمینه، مواردی دیگر نیز نقل شده است36 که ارشاد به همین مسأله و در خور دقت و تأمل است. او ما را فراموش نکرده و نمی کند و در تلاشی سخت و مداوم و مبارزه ای سخت و طولانی با جبهه طاغوت و طاغوتیان ، شیعیان را سرپرستی می نماید.
پی نوشت ها:
1. امام علی علیه السّلام به هنگام یاد دادن دعای مشلول به آن جوان، فرمود: « اتاک الغوث » فریاد رس به سوی تو آمد. مهج الدعوات ،ص152، آفتاب در غربت، ص192، آری از اوصاف بارز امامت «غیاث المضطر المستکین» است . بحارالانوار، ج87، ص67 و در زیارت آل یس هم، امام زمان علیه السّلام خودشان را «غوث» معرفی می فرمایند.
2. « اوسعکم کهفا ... و اوسعکم رحما » اثبات الهداة ، ج7، ص75.
3. محمد علی انصاری.
4. امام زمان علیه السّلام و شهدا، ص49. (به نقل از میر مهر، ص332)
5. عریضه نویسی ، ص52 . (به نقل از نامه ای به یوسف زهرا علیها السّلام)
6. اصول کافی، کتاب الحجة ، باب ان الارض کلها للامام ، ح1.از این که ثقة الاسلام کلینی بابی را با همین عنوان می نامد عمق این واقعیت بیش تر روشن می شود.
7. همان، ح4.
8. طریقه ی عمل « ابی البغل کاتب» که توسط حضرت بقیّة الله ، ارواحناه فداه، به او آموخته شد این گونه است: دو رکعت نماز می خوانی و سپس می گویی: « یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح یا من لم یؤاخذ بالجریرة و لم یهتک السّتر و السّریرة یا عظیم المنّ یا کریم الصفح یا حسن التجاوز یا واسع المغفرة یا باسط الیدین بالرحمة یا منتهی کل ّ نجوی و یا غایةَ کلّ شکوی یا عون کل مستعین یا مبتدءً بالنعّم قبل استحقاقها ، یا ربّاه (ده مرتبه) ؛ یا غایة رغبتاه (ده مرتبه)؛ اسئلک بحقّ هذه الاسماء و بحقّ محمّدٍ و آله الطاهرین اِلّا ما کشفتَ کرَبی و نفّستَ همّی و فرّجتَ غمّی و اصلحتَ حالی.» و بعد از این دعا هر چه می خواهی بطلب. آن گاه طرف راست صورت خود را بر زمین می گذاری و صد مرتبه می گویی : « یا محمّدُ یا علیُّ ، یا علیُّ یا محمّدُ ، اکفیانی فانّکما کافیای َ و انصرانی فانّکُما ناصرایَ .» بعد طرف چپ صورت را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو : « ادرکنی» و سپس به اندازه ای که نفست می رسد می گویی « الغوث ، الغوث، الغوث» بعد هم سرت را از سجده بردار. به درستی که خدای تعالی به کرم خود ، حاجت تو را ان شاء الله بر می آورد. داستان تشرّف « ابی البغل کاتب» در العبقری الحسان ، ج1، ص173 و منتهی الامال ، ج2، ص817 و برکات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ، ص248 نقل شده است.
9. عنایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ...، ص278 به نقل از: برکات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (خلاصۀ العبقریّ الحسان)، ص317؛ العبقریّ الحسان، ج1، ص129.
10. اصول کافی، کتاب الحجة ، باب فیها جاء انّ حدیثهم صعب مستصعب ، ح5.
11. اصول کافی، ج1، ص219.
12. مهج الدعوات ، ص302.
13. نساء ، 86.
14. تفسیر القمی ، ج1، ص145.
15. مکیال المکارم، ج1، ص447.
16. احتجاج طبرسی، ج2، ص596.
17. نجم الثاقب ، ص455؛ بحارالانوار، ج53، ص302 ؛ برکات حضرت ولیّ عصر علیه السّلام ، ص307؛ العبقری الحسان، ج2، ص149. (به نقل از میر مهر ، ص31)
18. نجم الثاقب، ص454 حکایت 18؛ با محرمان راز، ص17.
19. بحارالانوار، ج53، ص302؛ مردان علم در میدان عمل، ج3، ص384، به نقل از توجّهات ولیّ عصر به علما و مراجع، ص23.
20. عنایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ...، ص263 (به نقل از العبقری الحسان ، ج2، ص156).
21. مشارق الأنوار، ص452؛ مکیال المکارم (ترجمه فارسی) ، ج1، ص163.
22. مکیال المکارم (ترجمه فارسی) ج1، ص163؛ بصائر الدّرجات، ص260.
23. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم : درباره اخلاق امام مهدی علیه السّلام می فرماید: « خلقه خلقی» و درباره کارهای امام مهدی علیه السّلام می فرماید: « یعمل بسنّتی » ، بحارالانوار، ج51، ص81و82.
24. میرمهر، ص40.
25. عنایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف )...، ص349؛ برکات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ، ص264.
26. جهت آشنایی با نمونه های آن ر.ک : بحارالانوار، ج52، ص55؛ کرامات الصالحین ، ص91، عنایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ...، ص21.
27. مکیال المکارم (ترجمه فارسی) ، ج1، صص118- 121.
28. شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، ج2، ص137 .برای آشنایی با نمونه های دیگر ر.ک: میر مهر، ص257 و توجهات ولی عصر به علماء...، ص63.
29. شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف )، ج3، ص158. و نیز ر.ک: عنایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ...، صص361- 370.
30. اصول کافی، کتاب الحجة ، باب ما یجب من حق الامام علی الرعیة ...، ج1، ص265، ح7.
31. عنایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)...، ص369؛ شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ، ج2، ص231.
32. ر.ک: عنایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف )...، صص57-74.
33. مکیال المکارم (ترجمه فارسی) ، ج1، ص334.
34. عنایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ...، ص35.
35. انتظارات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شیعیان، ص27 به نقل از قصص العلماء ، ص173. جهت اطلاع بیش تر ر.ک: میر مهر ، ص60.
36. کمال الدین ، ج1، ص3(مقدمه).
37. امام زمان علیه السّلام به مرحوم آیت الله موسوی اصفهانی فرمودند: « این کتاب را بنویس و نام آن را «مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم» بگذار. مقدمه مکیال المکارم ،ج1، ص49 هم چنین به آیت الله سید حسن شیرازی که با حضرتش پیمان بر سر تألیف کتاب بسته بود. متذکر می شوند که: « زمان وفا به عهد و پیمانی فرا رسیده و کتاب را تألیف نما» مقدمه کلمة الامام المهدی ، ص7.