آخرالزمان در يهود و مسيحيت
نويسنده:ف. شفيعي سروستاني
منبع:دايرة المعارف ويكي پديا
منبع:دايرة المعارف ويكي پديا
در تعاليم بسياري از اديان خبر از وقوع آخرالزمان و پايان دنيا در زمان نامشخصي در آينده آمده است. در حاليكه چنين حادثهاي با نابودي تمدن بشري يا پاكسازي زمين از زندگي انسان، در اذهان تجلي مييابد، مذاهب آزادانديش معمولاً با نگاه تشبيهي به آن نگريسته و آن را نمادي از مرگ ميدانند.
اغلب مذاهب در تعاليم خود ادعا ميكنند «برگزيدگان» يا «شايستگان» مذهب حقيقي واحد، از حوادث آينده در امان خواهند ماند و به پاس كشمكشها و رنجهايي كه در اين ميان تحمل كردهاند به سوي بهشت رهنمون ميشوند. همچنين گفته شده ناشايستگان (بيايمانان يا پيروان ديگر اديان) با زندگي ابدي در دوزخ، سرگرداني معنوي يا نابودي روبرو ميشوند. از منظر ديدگاههاي ميانهروتر بهشت و جهنم واقعي نبوده، تشبيهي از حالات روحاني و معنوي در زندگي و يا بعد از آن به حساب ميآيند.
اين موضوع در كتب مذهبي با واژه «آخرتشناسي»1 شناخته شده و ميتوان ردپاي آنرا در ابتداييترين اعصار تمدن يافت. افسانههاي مشهوري در ارتباط با پايان جهان وجود دارد. از جمله داستان «رگناروك»2 و كتاب مكاشفه. كتاب مكاشفه توصيفگر جنگ پاياني ميان خير و شر و «آرماگدون» پيشگويي شده از منظر مسيحيت ميباشد.
... تنا دبي ايلييا هو4 آموخت: جهان مقدر است ششهزار سال عمر كند. دو هزارسال اول «پوچ» است؛ دو هزار سال بعد عصر تورات است. [از ابراهيم تا كامل شدن ميشنا، قسمت اول تلمود]؛ و دوهزار سال بعد [آخر] دورة ماشيح است؛ يعني عصر مسيحايي ممكن است در اين دوره آغاز شود. به خاطر گناهان ما [يهوديان] بسياري از [فرصتهاي آمدن ماشيح] سپري شده [و ماشيح هنوز نيامده است].
در آيين يهوديان پايان دنيا «آچاريت هياميم»5 (به معني آخرالزمان) نام دارد كه طي آن هزاران حادثه براي واژگوني جهان كهنه و آغاز مرحلة جديدي كه در آن همة انسانها خداوند را ـ به عنوان كسي كه بر همه كس و همه چيز حكمراني ميكند ـ ميشناسند، رخ ميدهد. يكي از حكيمان تلمود ميگويد: «پايان دوران را برسان، اما اجازه بده من آن زمان را نبينم.» چون اين دوره با كشمكشها و رنجهاي فراواني همراه خواهد بود.
تقويم يهودي (لاچ)6 كاملاً براساس زمان فرض شدة خلقت جهان در كتاب پيدايش تنظيم شده است. بسياري (بهطور برجسته محافظهكاران، يهوديان اصلاحطلب و بعضي مسيحيان) معتقدند عصر تورات نمادين است. برمبناي تعاليم يهوديان ديرين و يهوديان ارتودوكس عصر حاضر، اين دستهبندي دقيق و واقعي است و هميشه استوار بوده و خواهد بود. تنظيمهاي دقيق با سالهاي كبيسه، به منظور در نظر گرفتن تفاوت ميان تقويم قمري و تقويم شمسي به عمل آمده است؛ زيرا تقويم يهوديان براساس هر دو ميباشد. بنابراين سال 2000 ميلادي برابر است با سال 5760 تقويم يهودي، از زمان آفرينش جهان؛ براساس اين محاسبات پايان جهان در سال 2240 روي خواهد داد.
برمبناي عقايد رايج يهودي، پايان جهان با حوادث زير همراه است.
1. تجمع يهوديان پراكنده و تبعيد شده در اسرائيل؛
2. شكست همة دشمنان اسرائيل؛
3. ساخت معبد سوم در اورشليم (قدس) و از سرگيري آيين قرباني و امور معبد؛
4. تجديد حيات مردگان يا جذبه؛
5. و ظهور مسيحاي يهوديان كه پادشاه اسرائيل خواهد بود. او يهوديان اسرائيل را به اسباط اوليهشان تقسيم خواهد كرد. در اين زمان يأجوج پادشاه مأجوج به اسرائيل حمله ميكند. يأجوج كيست و ملت مأجوج كدام ملت است هنوز مشخص نيست. مأجوج وارد جنگ بزرگي ميشود كه در آن بسياري از نيروهاي هر دو طرف كشته ميشوند و خداوند در آن مداخله نموده و يهوديان را نجات ميدهد. اين جنگ «آرماگدون» نام گرفته است. خداوند پس از اينكه اين دشمن را براي هميشه نابود كرد، همة نيروهاي اهريمني را از بين ميبرد. بعداز سال 6000 ، (هزارة هفتم) عصر قدوسيت، آسودگي، زندگي روحاني و صلح فراگير آغاز ميشود كه «اُلام هابا»7 نام دارد.
گروهي از يهوديان «هسيريك»8 معتقدند «ماشيح» احتمالاً آمده و مأموريت خود را آغاز نموده است. شكست عراق توسط ارتش ايالات متحده در جنگ خليج در سال 1991 و اينكه اسرائيل صدمات جدي در آن جنگ نديد، به عنوان نشانهاي از حضور ماشيح در سرزمين به شمار رفته است. اين عقيده از سوي تمام گروههاي ديگر يهودي كه هنوز منتظر «آخرالزمان» سنتي نوشتههاي انبيا و كتاب مقدس يهوديان ميباشند مردود اعلام گرديد.
در دهة 130 «سنت ژاستين مارتير»9 ادعا كرد خدا به اين دليل پايان جهان را به تأخير انداخته كه ميخواهد گسترش مسيحيت را در سراسر جهان مشاهده كند. در دهة 250 ميلادي، «سنت سپرييان»10 نوشت كه گناهان مسيحيان در آن زمان مقدمه و گواه نزديكي پايان بوده است. با اين حال تا قرن سوم بيشتر مردم معتقد بودند زمان پايان بسيار فراتر از زمان حياتشان است.
اين عقيده وجود داشت كه مسيح غيبگويي دربارة آينده را تقبيح نموده و به اين سبب اين تلاشها براي پيشگويي آخرالزمان بيثمر ميماند. با اين وجود به كمك عقايد يهودي پيشگوييها ادامه مييافت. با استفاده از اين سيستم، تاريخ پايان در 202 ميلادي ثبت شد. اما وقتي اين تاريخ سپري شد همة اميدها روي سال 500 ميلادي تمركز يافت. با گذشت اين تاريخ، زمان پايان در افق محو شد و بهطور فزايندهاي دور شمرده شد.
در حال حاضر بسياري از مسيحيان معتقدند آخرالزمان نزديك است. بعضي فرقهها آنرا در زمان حيات خود يا اندكي بعداز آن ميپندارند.
اغلب مذاهب در تعاليم خود ادعا ميكنند «برگزيدگان» يا «شايستگان» مذهب حقيقي واحد، از حوادث آينده در امان خواهند ماند و به پاس كشمكشها و رنجهايي كه در اين ميان تحمل كردهاند به سوي بهشت رهنمون ميشوند. همچنين گفته شده ناشايستگان (بيايمانان يا پيروان ديگر اديان) با زندگي ابدي در دوزخ، سرگرداني معنوي يا نابودي روبرو ميشوند. از منظر ديدگاههاي ميانهروتر بهشت و جهنم واقعي نبوده، تشبيهي از حالات روحاني و معنوي در زندگي و يا بعد از آن به حساب ميآيند.
اين موضوع در كتب مذهبي با واژه «آخرتشناسي»1 شناخته شده و ميتوان ردپاي آنرا در ابتداييترين اعصار تمدن يافت. افسانههاي مشهوري در ارتباط با پايان جهان وجود دارد. از جمله داستان «رگناروك»2 و كتاب مكاشفه. كتاب مكاشفه توصيفگر جنگ پاياني ميان خير و شر و «آرماگدون» پيشگويي شده از منظر مسيحيت ميباشد.
آخرالزمان يهودي
در كتاب تلمود در رسالة آودا زراه3 در صفحة 9A آمده است جهان ما تنها شش هزارسال عمر خواهد نمود:... تنا دبي ايلييا هو4 آموخت: جهان مقدر است ششهزار سال عمر كند. دو هزارسال اول «پوچ» است؛ دو هزار سال بعد عصر تورات است. [از ابراهيم تا كامل شدن ميشنا، قسمت اول تلمود]؛ و دوهزار سال بعد [آخر] دورة ماشيح است؛ يعني عصر مسيحايي ممكن است در اين دوره آغاز شود. به خاطر گناهان ما [يهوديان] بسياري از [فرصتهاي آمدن ماشيح] سپري شده [و ماشيح هنوز نيامده است].
در آيين يهوديان پايان دنيا «آچاريت هياميم»5 (به معني آخرالزمان) نام دارد كه طي آن هزاران حادثه براي واژگوني جهان كهنه و آغاز مرحلة جديدي كه در آن همة انسانها خداوند را ـ به عنوان كسي كه بر همه كس و همه چيز حكمراني ميكند ـ ميشناسند، رخ ميدهد. يكي از حكيمان تلمود ميگويد: «پايان دوران را برسان، اما اجازه بده من آن زمان را نبينم.» چون اين دوره با كشمكشها و رنجهاي فراواني همراه خواهد بود.
تقويم يهودي (لاچ)6 كاملاً براساس زمان فرض شدة خلقت جهان در كتاب پيدايش تنظيم شده است. بسياري (بهطور برجسته محافظهكاران، يهوديان اصلاحطلب و بعضي مسيحيان) معتقدند عصر تورات نمادين است. برمبناي تعاليم يهوديان ديرين و يهوديان ارتودوكس عصر حاضر، اين دستهبندي دقيق و واقعي است و هميشه استوار بوده و خواهد بود. تنظيمهاي دقيق با سالهاي كبيسه، به منظور در نظر گرفتن تفاوت ميان تقويم قمري و تقويم شمسي به عمل آمده است؛ زيرا تقويم يهوديان براساس هر دو ميباشد. بنابراين سال 2000 ميلادي برابر است با سال 5760 تقويم يهودي، از زمان آفرينش جهان؛ براساس اين محاسبات پايان جهان در سال 2240 روي خواهد داد.
برمبناي عقايد رايج يهودي، پايان جهان با حوادث زير همراه است.
1. تجمع يهوديان پراكنده و تبعيد شده در اسرائيل؛
2. شكست همة دشمنان اسرائيل؛
3. ساخت معبد سوم در اورشليم (قدس) و از سرگيري آيين قرباني و امور معبد؛
4. تجديد حيات مردگان يا جذبه؛
5. و ظهور مسيحاي يهوديان كه پادشاه اسرائيل خواهد بود. او يهوديان اسرائيل را به اسباط اوليهشان تقسيم خواهد كرد. در اين زمان يأجوج پادشاه مأجوج به اسرائيل حمله ميكند. يأجوج كيست و ملت مأجوج كدام ملت است هنوز مشخص نيست. مأجوج وارد جنگ بزرگي ميشود كه در آن بسياري از نيروهاي هر دو طرف كشته ميشوند و خداوند در آن مداخله نموده و يهوديان را نجات ميدهد. اين جنگ «آرماگدون» نام گرفته است. خداوند پس از اينكه اين دشمن را براي هميشه نابود كرد، همة نيروهاي اهريمني را از بين ميبرد. بعداز سال 6000 ، (هزارة هفتم) عصر قدوسيت، آسودگي، زندگي روحاني و صلح فراگير آغاز ميشود كه «اُلام هابا»7 نام دارد.
گروهي از يهوديان «هسيريك»8 معتقدند «ماشيح» احتمالاً آمده و مأموريت خود را آغاز نموده است. شكست عراق توسط ارتش ايالات متحده در جنگ خليج در سال 1991 و اينكه اسرائيل صدمات جدي در آن جنگ نديد، به عنوان نشانهاي از حضور ماشيح در سرزمين به شمار رفته است. اين عقيده از سوي تمام گروههاي ديگر يهودي كه هنوز منتظر «آخرالزمان» سنتي نوشتههاي انبيا و كتاب مقدس يهوديان ميباشند مردود اعلام گرديد.
آخرالزمان مسيحي
مسيحيان اوليه در قرن اول ميلاد نگرانيهايي از زمان وقوع آخرالزمان داشتند. آنها معتقد بودند آخرالزمان در زمان حياتشان روي خواهد داد. «پل» (حواري) پايان جهان را با درد زايمان مقايسه كرد و اين مقايسه، چنين مينمود كه جهان در حال حاضر آبستن نابودي خود است. اما هيچ كس نميدانست كي اتفاق خواهد افتاد. زماني كه پيروان پل در «تسالونيكا» توسط روميها مورد اذيت و آزار قرار ميگرفتند، بسياري گمان ميكردند اين نشانة نزديكي آخرالزمان است. با اين وجود شك و ترديد گسترش مييافت. در دهة 90 مسيحيان ميگفتند: «ما اين چيزها را در زمان پدرانمان هم شنيدهايم [پايان جهان]. اما ببين ما پير شدهايم و هيچ كدام اتفاق نيافتاد.»در دهة 130 «سنت ژاستين مارتير»9 ادعا كرد خدا به اين دليل پايان جهان را به تأخير انداخته كه ميخواهد گسترش مسيحيت را در سراسر جهان مشاهده كند. در دهة 250 ميلادي، «سنت سپرييان»10 نوشت كه گناهان مسيحيان در آن زمان مقدمه و گواه نزديكي پايان بوده است. با اين حال تا قرن سوم بيشتر مردم معتقد بودند زمان پايان بسيار فراتر از زمان حياتشان است.
اين عقيده وجود داشت كه مسيح غيبگويي دربارة آينده را تقبيح نموده و به اين سبب اين تلاشها براي پيشگويي آخرالزمان بيثمر ميماند. با اين وجود به كمك عقايد يهودي پيشگوييها ادامه مييافت. با استفاده از اين سيستم، تاريخ پايان در 202 ميلادي ثبت شد. اما وقتي اين تاريخ سپري شد همة اميدها روي سال 500 ميلادي تمركز يافت. با گذشت اين تاريخ، زمان پايان در افق محو شد و بهطور فزايندهاي دور شمرده شد.
در حال حاضر بسياري از مسيحيان معتقدند آخرالزمان نزديك است. بعضي فرقهها آنرا در زمان حيات خود يا اندكي بعداز آن ميپندارند.
پينوشتها:
1. Eschatology.
2.« Ragnarok» يا نابودي خدايان، اسطورة اسكانديناويايي كه دربارة پايان عمر انسان و خدايان ميباشد.
3. Arodah Zarah.
4. Tanna Debey Eliyahu.
5. Acharit Hayamim.
6. Luach
7. Olam Haba
8. فرقه يهوديان باطنيگرا كه در قرن 18 در لهستان پايهريزي شد.
9. Saint Justin Martyr
10. Saint Cyprian