آیا انسان در به دنیا آمدن خود نقش دارد؟
منبع:مجله پرسمان
این كه به وجود آمدن هر فرد از اختیار خودش خارج است، كاملاً بدیهی مینماید و در مسأله «جبر و اختیار» هرگز مورد بحث نیست . آنچه در مقوله اختیار دربارهاش بحث میشود، افعال و كنشهای آدمی است؛ آن هم افعال گزینشی نه همه افعال؛ زیرا برخی افعال جنبه غریزی وغیر ارادی دارند؛ مانند مكیدن پستان مادر به وسیله نوزاد گرسنه . انسان در سه جهت فاقد اختیار است:
1 . اصل وجود خود
2 . برخی از كنشهای غریزی
3 . نتایج قهری و تخلفناپذیر اعمالش
آیا من حق دارم بگویم «راضی به زندگی نیستم؛ به جبر زندهام و اگر گناهی میكنم كه حتماً میكنم، به حساب كسی است كه مرا به زندگی مجبور كرده است؛ چون من اصلاً از تولدم راضی نیستم . اگر خداوند مرا نمیآفرید، گناه نمیكردم و مجبور نبودم آن همه عذاب آخرت را تحمل كنم؟ در پاسخ باید گفت:
1 . انسان بدون اختیار به دنیا آمده، اما از نعمتی بی نظیر به نام هستی برخوردار گشته است . خداوند با آوردن انسان از عرضه نیستی به هستی لطفی بزرگ به وی روا داشته است . ما باید شكر گزار این هدیه باشیم .
2 . انسان در آمدن به عالم هستی مختار نبوده است؛ ولی خداوند، بر اساس لطف و رحمتش، وی را در چگونه زیستن كاملاً آزاد گذاشته است . این خود نعمتی بس گران بهاست كه متأسفانه بشر از آن بهره نمیبرد . بله، اگر خداوند مرا در این زمینه نیز با اجبار روبه رو میساخت و من در كژاندیشی و كژعملی یا درست اندیشی و صحیح كرداری مجبور بودم، میتوانستم این پرسش را مطرح كنم؛ ولی حقیقت امر چنین نیست .
اگر كسی حقیقت انسان و جایگاه و منزلت او را بشناسد چنین شكوه نمیكند . سخن در این باره بسیار است . توجه به سه نكته مهم زیر سبب میشود انسان از بدبینی رهایی یابد:
الف) انسان گل سر سبد هستی و تاج و جوهره اصلی آن و اشرف تمام آفریدهها به شمار میآید و در واقع همه جهان برای او آفریده شده است . (12)
اگر كسی بخواهد حركت و جنبش داشته باشد و از گناهان و آلودگیها رهایی یابد، به علم و عمل رو میآورد . بنابراین، بدون علم به دنبال معرفت الاهی رفتن جهل است و بدون عمل، درس و بحث جز سرگردانی و بن بست رهاوردی ندارد . انسان باید در شناختخویشتن بكوشد تا خویش را ارزان نفروشد .
1 . اصل وجود خود
2 . برخی از كنشهای غریزی
3 . نتایج قهری و تخلفناپذیر اعمالش
آیا من حق دارم بگویم «راضی به زندگی نیستم؛ به جبر زندهام و اگر گناهی میكنم كه حتماً میكنم، به حساب كسی است كه مرا به زندگی مجبور كرده است؛ چون من اصلاً از تولدم راضی نیستم . اگر خداوند مرا نمیآفرید، گناه نمیكردم و مجبور نبودم آن همه عذاب آخرت را تحمل كنم؟ در پاسخ باید گفت:
1 . انسان بدون اختیار به دنیا آمده، اما از نعمتی بی نظیر به نام هستی برخوردار گشته است . خداوند با آوردن انسان از عرضه نیستی به هستی لطفی بزرگ به وی روا داشته است . ما باید شكر گزار این هدیه باشیم .
2 . انسان در آمدن به عالم هستی مختار نبوده است؛ ولی خداوند، بر اساس لطف و رحمتش، وی را در چگونه زیستن كاملاً آزاد گذاشته است . این خود نعمتی بس گران بهاست كه متأسفانه بشر از آن بهره نمیبرد . بله، اگر خداوند مرا در این زمینه نیز با اجبار روبه رو میساخت و من در كژاندیشی و كژعملی یا درست اندیشی و صحیح كرداری مجبور بودم، میتوانستم این پرسش را مطرح كنم؛ ولی حقیقت امر چنین نیست .
اگر كسی حقیقت انسان و جایگاه و منزلت او را بشناسد چنین شكوه نمیكند . سخن در این باره بسیار است . توجه به سه نكته مهم زیر سبب میشود انسان از بدبینی رهایی یابد:
الف) انسان گل سر سبد هستی و تاج و جوهره اصلی آن و اشرف تمام آفریدهها به شمار میآید و در واقع همه جهان برای او آفریده شده است . (12)
تاج كرمناستبر فرق سرت
طوق اعطیناك آویز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پایهاند و او غرض
ای غلامت عقل و تدبیر است و هوش
چون چنینی خویش را ارزان مفروش (13)
ب) حقیقت انسان كتابی نیازمند شرح است . كسی جز پدیدآورنده آن یعنی آفریدگار هستی نمیتواند شارح این كتاب باشد . زیرا شرح این كتاب كه همان انسانشناسی و نیاز سنجی واقعی او است، با توجه به آیات قرآن و روایات پیامبر و امامان (ع)، قابل ستیابی است . طوق اعطیناك آویز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پایهاند و او غرض
ای غلامت عقل و تدبیر است و هوش
چون چنینی خویش را ارزان مفروش (13)
آدم اسطرلاب اوصاف علوست
وصف آدم مظهر آیات اوست
هر چه در وی مینماید عكس اوست
همچو عكس ماه اندر آب جوست (14)
ج) قرآن كریم، در بیش از 50 آیه، انسان را به سبب برخی ویژگیهایش سرزنش میكند او را بخیل، ضعیف، عجول ظلوم و جهول میخواند . وصف آدم مظهر آیات اوست
هر چه در وی مینماید عكس اوست
همچو عكس ماه اندر آب جوست (14)
اگر كسی بخواهد حركت و جنبش داشته باشد و از گناهان و آلودگیها رهایی یابد، به علم و عمل رو میآورد . بنابراین، بدون علم به دنبال معرفت الاهی رفتن جهل است و بدون عمل، درس و بحث جز سرگردانی و بن بست رهاوردی ندارد . انسان باید در شناختخویشتن بكوشد تا خویش را ارزان نفروشد .
خویشتن نشناخت مسكین آدمی
از فزونی آمد و شد در كمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت (15)
در پایان باید توجه داشت كه اكثر پریشانیها و احساس ناامیدیها زاده سستیها و آلودگیها است . اگر با یك برنامه ریزی خوب شبانه روز خود را با تحصیل وعبادت و كار و روابط سالم با دیگران بگذرانیم، سراسر جانمان را امید و نشاط فرا میگیرد و از هجوم بسیاری از این گونه پرسشها به سوی ما كاسته میشود و پاسخ بسیاری از درونمان میجوشد . از فزونی آمد و شد در كمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت (15)