در روايت منقول از شيعه و سني شنيدهايم: «من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة الجاهلية؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.» منظور از اين شناخت و معرفت چيست و چگونه حاصل ميشود؟
نويسنده : مريم صمصام شريعت
به دليل اهميت حياتي و غيرقابل انكاري كه شناخت امام و به خصوص امام زمان(عج) يعني رهبر و الگوي زمان و تنها عامل پيوند ما با خداوند دارد، پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمودند:
هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.1
آنچه كه از روايت فوق برداشت ميشود اين است كه نشناختن امام زمان خود به معني عدم ارتباط با امام است و عدم ارتباط با امام يعني قطع پيوند هدايت با خداوند و اين همان مرگ جاهليت و خروج از دين و گمراهي است و امام صادق(ع) در جواب سؤال از چگونگي از معناي جاهليت فرمودند:
منظور از آن جاهليت كفر و نفاق و گمراهي است.2
پس چنان معرفت و شناختي از امام زمان(عج) بايد حاصل شود كه ما را از مرگ جاهليت نجات بخشد و بنابر روايات رسيده از ائمه اطهار(ع) بدون ترديد مقصود از معرفتي (شناختي) كه امامان(ع) ما را به تحصيل آن امر فرمودهاند شناخت آن حضرت چنانكه هست ميباشد، به گونهاي كه سبب سالم ماندن از شبهههاي ملحدان گردد و مايه نجات از گمراه ساختن گمراهكنندگان شود و چنين شناختي دو وجه دارد:
نشانه را بشناس... چون اگر نشانه را شناختي، ديگر پس از هدايت شدن گمراه نخواهي شد و به فريبكاران تمايلي نخواهي يافت.3
شاهد بر اين مطالب رواياتي است كه ائمه اطهار(ع) به ذكر علامتها و صفات و ويژگيهاي حضرت حجت(عج) ميپردازد و در آنها توصيف نشانهها و علائم ظهور و ويژگيهاي عصر ظهور بيان گرديده است. البته معرفت به نعت و صفت مرتبه بالاتري از معرفت اسم است در اين معرفت ما امام را تنها از روي اسم و خصوصيات ظاهري بيان شده نميشناسيم بلكه به يك سلسله ويژگيها و كمالات باطني شناخت پيدا ميكنيم چنين معرفتي از طريق شنيدن اوصاف و كمالات و مقامات امام(ع) حاصل ميشود.
چنانچهآن حضرت(ع) در بيان وجوب معرفت پروردگار و فرستادگان او فرمودهاند: «... و بعد از آن معرفت (معرفت پروردگار، رسول و اقرار به پيامبري او) معرفت امامي است به نعت و صفت و نامش، كه در حال سختي و راحتي به او اقتدا مينماييم. و كمترين درجه شناخت امام آن است كه دانسته شود او همتاي پيامبر(ص) است به جز در مقام نبوت. و امام وارث پيامبر(ص) است و اطاعت خداوند و اطاعت رسو ل خدا(ص) و تسليم بودن به او در همه امور و مراجعه كامل به او و پذيرش گفته او از مراتب شناخت ميباشد.»4
پس بنابر روايت فوق، معرفت واجب شده از طرف پيامبر(ص) درجهاي بالاتر از معرفت به اسم و رسم است و آن معرفت و تصميم قلبي است كه اگر كسي آن را نداشته باشد به مرگ جاهليت ميرسد. اهل بيت(ع) تعريفي كه از معرفت ارائه دادهاند اين است كه معرفت همان فهم و شناخت روايات ميباشد.5
چنانچه اين تعريف خود ميزاني است براي تشخيص معرفت صحيح به طوري كه در هر باب احاديث مربوط با آن باب معيار صحيح معرفت ميباشد مثلاً در بحث خداشناسي ميزان صحت و يا عدم صحت معرفت خدا رواياتي است كه در اين خصوص وارد شده است.
آنچه از روايات استفاده ميشود اين است كه خداوند متعال است كه معرفتي را به بندگان خدا عطا ميكند و نقش انسان در تحقق آن فقط قبول و يا ردّ آن معرفت عطا شده ميباشد.
پس ميتوان گفت معرفت امام(ع) به لطف و عنايت خداوند است كه بنده بايد از او درخواست كند و بخواهد تا شامل چنين فضلي شود. و تحقق اين امر (معرفت امام زمان(ع)) در زمان غيبت از راه تسليم نسبت به احاديث ائمه(ع) و تقيد به مراجعه به روايات در همه مسائل اعم از اعتقادي، اخلاقي و عملي امكانپذير است.
پس معرفت يك امر اكتسابي نيست كه انسان با انجام دادن يك سري افعالي به آن دست يابد بلكه معرفت يك امر عنايتي است كه از طرف خداوند به بندگان عطا ميشود و انسان بايد زمينه اين عنايت را در خود ايجاد نمايد. البته براي طلب معرفت امام عصر وسايل و اسبابي از طرف خداوند قرار داده شده است كه انسان با توجه به آنها ميتواند به نتيجه و مقصود خود برسد. بعضي از اين اسباب و وسايل عبارتند از:
هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.1
آنچه كه از روايت فوق برداشت ميشود اين است كه نشناختن امام زمان خود به معني عدم ارتباط با امام است و عدم ارتباط با امام يعني قطع پيوند هدايت با خداوند و اين همان مرگ جاهليت و خروج از دين و گمراهي است و امام صادق(ع) در جواب سؤال از چگونگي از معناي جاهليت فرمودند:
منظور از آن جاهليت كفر و نفاق و گمراهي است.2
پس چنان معرفت و شناختي از امام زمان(عج) بايد حاصل شود كه ما را از مرگ جاهليت نجات بخشد و بنابر روايات رسيده از ائمه اطهار(ع) بدون ترديد مقصود از معرفتي (شناختي) كه امامان(ع) ما را به تحصيل آن امر فرمودهاند شناخت آن حضرت چنانكه هست ميباشد، به گونهاي كه سبب سالم ماندن از شبهههاي ملحدان گردد و مايه نجات از گمراه ساختن گمراهكنندگان شود و چنين شناختي دو وجه دارد:
1. شناخت شخص امام(ع) به نام و نسب (شناخت اسمي)
2. شناخت صفات و ويژگيها و مقامات امام(ع) (شناخت رسمي)
و به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجبات است چنانچه امام صادق(ع) فرمودند: 2. شناخت صفات و ويژگيها و مقامات امام(ع) (شناخت رسمي)
نشانه را بشناس... چون اگر نشانه را شناختي، ديگر پس از هدايت شدن گمراه نخواهي شد و به فريبكاران تمايلي نخواهي يافت.3
شاهد بر اين مطالب رواياتي است كه ائمه اطهار(ع) به ذكر علامتها و صفات و ويژگيهاي حضرت حجت(عج) ميپردازد و در آنها توصيف نشانهها و علائم ظهور و ويژگيهاي عصر ظهور بيان گرديده است. البته معرفت به نعت و صفت مرتبه بالاتري از معرفت اسم است در اين معرفت ما امام را تنها از روي اسم و خصوصيات ظاهري بيان شده نميشناسيم بلكه به يك سلسله ويژگيها و كمالات باطني شناخت پيدا ميكنيم چنين معرفتي از طريق شنيدن اوصاف و كمالات و مقامات امام(ع) حاصل ميشود.
چنانچهآن حضرت(ع) در بيان وجوب معرفت پروردگار و فرستادگان او فرمودهاند: «... و بعد از آن معرفت (معرفت پروردگار، رسول و اقرار به پيامبري او) معرفت امامي است به نعت و صفت و نامش، كه در حال سختي و راحتي به او اقتدا مينماييم. و كمترين درجه شناخت امام آن است كه دانسته شود او همتاي پيامبر(ص) است به جز در مقام نبوت. و امام وارث پيامبر(ص) است و اطاعت خداوند و اطاعت رسو ل خدا(ص) و تسليم بودن به او در همه امور و مراجعه كامل به او و پذيرش گفته او از مراتب شناخت ميباشد.»4
پس بنابر روايت فوق، معرفت واجب شده از طرف پيامبر(ص) درجهاي بالاتر از معرفت به اسم و رسم است و آن معرفت و تصميم قلبي است كه اگر كسي آن را نداشته باشد به مرگ جاهليت ميرسد. اهل بيت(ع) تعريفي كه از معرفت ارائه دادهاند اين است كه معرفت همان فهم و شناخت روايات ميباشد.5
چنانچه اين تعريف خود ميزاني است براي تشخيص معرفت صحيح به طوري كه در هر باب احاديث مربوط با آن باب معيار صحيح معرفت ميباشد مثلاً در بحث خداشناسي ميزان صحت و يا عدم صحت معرفت خدا رواياتي است كه در اين خصوص وارد شده است.
آنچه از روايات استفاده ميشود اين است كه خداوند متعال است كه معرفتي را به بندگان خدا عطا ميكند و نقش انسان در تحقق آن فقط قبول و يا ردّ آن معرفت عطا شده ميباشد.
پس ميتوان گفت معرفت امام(ع) به لطف و عنايت خداوند است كه بنده بايد از او درخواست كند و بخواهد تا شامل چنين فضلي شود. و تحقق اين امر (معرفت امام زمان(ع)) در زمان غيبت از راه تسليم نسبت به احاديث ائمه(ع) و تقيد به مراجعه به روايات در همه مسائل اعم از اعتقادي، اخلاقي و عملي امكانپذير است.
پس معرفت يك امر اكتسابي نيست كه انسان با انجام دادن يك سري افعالي به آن دست يابد بلكه معرفت يك امر عنايتي است كه از طرف خداوند به بندگان عطا ميشود و انسان بايد زمينه اين عنايت را در خود ايجاد نمايد. البته براي طلب معرفت امام عصر وسايل و اسبابي از طرف خداوند قرار داده شده است كه انسان با توجه به آنها ميتواند به نتيجه و مقصود خود برسد. بعضي از اين اسباب و وسايل عبارتند از:
1. طلب و درخواست از خداوند متعال (دعا)
2. توسل پيدا كردن به ائمه براي طلب معرفت
3. پناه بردن به وجود مقدس امام زمان(عج) و طلب معرفت و ياري ايشان در اين راه
4. تفكر و تدبر در كلمات نوراني اهل بيت درباره آن بزرگوار (تفقه)
5. تسليم و گردن نهادن به ولايت امام عصر(عج)
6. مطالعه معجزات و عنايات خاصي كه به دست امامان عزيز و مهربان واقع شده.
معرفت صحيح امام عصاره و نتيجه شناخت دين و فهم صحيح روايات و تسليم در مقابل آن است. شناخت صحيح امام(ع) آثاري دارد كه قلب شناسا را پر از محبت ميكند و قلبي كه مملو از محبت امام زمان(ع) شد همه حالاتش بر اساس آن شكل ميگيرد و اعمال او متناسب به ميزان محبت قلبياش روح و ارزش پيدا ميكند و چنين محبتي است كه باعث ميشود كه انسان در همه احوال به ياد امام زمانش باشد و از ياد او غافل نگردد و او را به انتظار فرج مولايش مينشاند تا جاييكه وظيفه خود ميداند كه براي رفع غم و غريبي آن حضرت تلاش كند و دست به دعا بردارد.2. توسل پيدا كردن به ائمه براي طلب معرفت
3. پناه بردن به وجود مقدس امام زمان(عج) و طلب معرفت و ياري ايشان در اين راه
4. تفكر و تدبر در كلمات نوراني اهل بيت درباره آن بزرگوار (تفقه)
5. تسليم و گردن نهادن به ولايت امام عصر(عج)
6. مطالعه معجزات و عنايات خاصي كه به دست امامان عزيز و مهربان واقع شده.
پينوشتها:
1. مجلسي، بحارالأنوار، ج8، ص368.
2. كليني، اصول كافي، ج1، ص337.
3. همان، ج1.
4. تفسير برهان، ج2، ص340.
5. مجلسي، همان، ج2، ص184.
ماهنامه موعود شماره 64