پرسش شما، پاسخ موعود
1. دستهبندي نشانههاي ظهور
در كتابها و منابع اسلامي از حوادث و رويدادهاي مختلفي به عنوان نشانههاي ظهور ياد شده است تا جايي كه برخي از صاحبنظران شمار اين حوادث و رويدادها را تا بيش از شصت مورد رساندهاند.1
در برخي از روايات نشانههاي ظهور به دو دسته تقسيم شدهاند؛ يكي نشانههاي محتوم (حتمي) ظهور، يعني نشانههايي كه حتماً واقع ميشوند و ديگر نشانههاي غيرمحتوم يا نشانههايي كه امكان دارد رخ ندهند.
نشانههاي محتوم، چنانكه در برخي روايات به آنها اشاره شده، عبارتند از:
1. قيام و شورش سفياني؛ 2. خروج يماني؛ 3. كشته شدن نفس زكيه در مسجدالحرام؛ 4. فرو رفتن زمين در منطقه «بيدا» و 5. صيحه (نداي) آسماني.2
2. بررسي نشانههاي محتوم
در اينجا براي آشنايي بيشتر شما با نشانههاي حتمي ظهور ابتدا به روايتي از امام صادق(ع) اشاره كرده و در ادامه به بررسي هريك از نشانههاي ياد شده ميپردازيم:
شيخ طوسي، در كتاب الغيبة از آن حضرت چنين نقل ميكند:
خمسٌ قبل قيام القائم من العلامات: الصّيحة و السّفيانيّ، و الخسف بالبيداء و خروج اليمانيّ و نفس الزكيّة.3
پنج رويداد پيش از به پا خاستن قائم از نشانهها به شمار ميرود: برخاستن ندايي از آسمان، خروج سفياني، شكافته شدن زمين در منطقه «بيداء»، خروج مردي از يمن و كشته شدن نفس زكيه.
در مورد «خروج سفياني» كه در اين روايت به عنوان نشانه ظهور ذكر شده، بايد گفت: چنان كه در روايات آمده است، «سفياني» مردي است از نسل آل ابي سفيان4 كه از شام و يا همان سوريه فعلي سر به شورش برداشته و مناطق زيادي را، تحت تسلط خود ميگيرد، تا سرانجام در زماني كه به قصد تصرف مكه راهي اين مكان ميشود در منطقهاي بين مدينه و مكه كه به آن «بيداء» گفته ميشود زمين شكافته شده و لشكريان او در دل زمين فرو ميروند.5
در روايتي كه از امام علي(ع) نقل شده، ويژگيهاي سفياني چنين برشمرده شده است:
يخرج ابن آكلة الأكباد من الوادي اليابس و هو رجلٌ ربعةٌ وحش الوجه صخم الهامة بوجهه أثر جدريٍّ إذا رأيته حسبته أعور، إسمه عثمان و أبوه عنبسةو هو من ولد أبي سفيان حتّي يأتي أرضاً ذات قرارٍ و معينٍ فيستوي علي منبرها.6
پسر هند جگرخوار از بياباني خشك خروج ميكند؛ او مردي است چهارشانه، زشترو، بزرگسر، آبلهرو و چون او را بيني ميپنداري كه يك چشم است. نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از فرزندان ابوسفيان است، تا به سرزميني كه داراي قرارگاه و خرمي است ميرسد و در آنجا بر تخت سلطنت مينشيند.
بر اساس روايتي كه نعماني در كتاب الغيبة از امام محمد باقر(ع) نقل ميكند، شورش و طغيان سفياني و قيام حضرت مهدي(ع) در يك سال واقع ميشود.7
در مورد «نفس زكيه» نيز بايد گفت كه او، به تعبير روايات، مردي از اولاد امام حسن(ع) است كه در مسجدالحرام و در بين ركن و مقام ابراهيم كشته ميشود.
از امام صادق(ع) نقل شده است كه:
ليس بين قيام قائم آل محمّدٍ و بين قتل النّفس الزّكيّة إلّا خمسة عشر ليلةً.8
بين قيام قائم آل محمد و كشته شدن نفس زكيه تنها پانزده شب فاصله خواهد بود.
اما در مورد خروج «يماني» نيز بايد گفت كه به نقل روايات، همزمان با قيام سفياني در شام، مردي از يمن نيز حركتي را آغاز ميكند و مردم را به سوي حق و طريق مستقيم فرا ميخواند و قيام او صحيحترين قيامها و پرچمي كه او بلند ميكند هدايتبخشترين پرچمها خواهد بود.
در اين زمينه از امام صادق(ع) چنين نقل شده است:
خروج الثلاثة الخراسانيّ و السّفيانيّ و اليمانيّ في سنةٍ واحدةٍ في شهرٍ واحدٍ في يومٍ واحدٍ، و ليس فيها رايةٌ بأهدي من راية اليمانيّ يهدي إلي الحق.9
خروج هر سه؛ خراساني، سفياني و يماني در يك سال، يك ماه و يك روز واحد صورت ميگيرد و در بين آنها هيچ پرچمي هدايتگرتر از پرچم يماني نخواهد بود. او به سوي حق هدايت ميكند.
يكي ديگر از نشانههاي حتمي ظهور كه درفاصله كمي از قيام مهدي منتظر(ع) رخ ميدهد، ندايي است كه از آسمان برخاسته و نام حضرت قائم(ع) را به گوش تمام جهانيان ميرساند، نعماني، شيخ صدوق و شيخ طوسي در كتابهاي خود روايات زيادي را در اين مورد نقل كردهاند كه در اينجا به ذكر يكي از آنها بسنده ميكنيم.
نعماني به سند خود از امام محمد باقر(ع) چنين نقل ميكند:
الصّيحة لا تكون إلّا في شهر رمضان، [لأنّ شهررمضان] شهر الله، [و الصّيحة فيه] هي صيحة جبرئيل(ع) إلي هذا الخلق،ثمّ قال ينادي منادٍ من السّماء باسم القائم(ع) فيسمع من بالمشرق و من بالمغرب. لا يبغي راقدٌ إلّا استيقظ و لا قائمٌ إلّا قعد، و لا قاعدٌ إلّا قام علي رجليه فزعاً من ذلك الصّوت، فرحم الله من اعتبر بذلك الصّوت فأجاب.10
آن نداي آسماني بر نخواهد خاست مگر در ماه رمضان [چرا] كه [رمضان] ماه خداست، آن ندا از جبرئيل است كه خطاب به مردم سر داد ميشود و نام قائم را در همه جا طنينانداز ميسازد، تا آنجا كه همه ساكنان زمين از شرق تا به غرب آن ندا را خواهند شنيد. از وحشت شنيدن آن ندا هر كس در خواب فرو رفته بيدار شده و هر كس بر پا ايستاده، ناچار به نشستن ميشود و هر كس بر زمين نشسته، به ناگاه از جاي برميخيزد. پس رحمت الهي بر كسي باد كه اين ندا را بشنود و به آن پاسخ گويد.
پينوشتها:
1. ر.ك: مفيد، الإرشاد، ص361ـ356؛ سيد محسن، امين، سيره معصومان، ترجمه علي حجتي كرماني، ج6، ص400ـ367.
2. ر.ك: محمد بن ابراهيم نعماني، كتابالغيبة، ص252.
3. طوسي، محمد بن حسن، كتابالغيبة، ص267؛ نعماني، محمد بن ابراهيم، كتابالغيبة، ج2، ص649، ح1.
4. شيخ طوسي، محمد بن حسن، ص270؛ صدوق، محمد بن علي بن حسين، كمالالدين و تمام النعمة، ج2، ص651.
5. ر.ك: مجلسي، محمد باقر، همان ج52، ص187ـ186. صافي گلپايگاني، لطفالله، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، ص454.
6. شيخ صدوق، محمد بن علي بن حسين، همان، ص651، ح271.
7. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص267؛ طوسي، محمد بن حسن، همان،ص271.
8. طوسي، محمد بن حسن، همان، ص271. ر.ك: نعماني، محمدبن ابراهيم، همان، ص252.
9. صدوق، محمد بن علي بن حسين، همان، ص649، ج2.
10. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص254؛ طوسي، محمد بن حسن، همان، ص274؛ صدوق، محمدبن علي بن حسين، همان، ج2، ص650.