پاسخ به برخي پرسشها و شبهات پيرامون ولادت حضرت مهدي عليه السلام
نويسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت1-ص194 تا ص197
منبع: درسنامه مهدویت1-ص194 تا ص197
از آنجايي كه مخفي بودن ولادت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، پرسشهاي فراواني را در ذهن ها به وجود آورده، بسيار مناسب است به پاره اي از آنها (با توجه به ديدگاه دانشمندان بزرگ شيعه) پاسخ داده شود.
شيخ مفيد(ره) دركتاب ارزشمند الفصول العشرة با بياني كوتاه و جامع، به برخي ازاين پرسش ها پاسخ داده است.
شبهه اول: پنهان بودن تولد مهدي پسر حسن بن علي(عليهم السلام) از افراد خانواده و ساير مردم و ادامة پنهان زيستي اش، بر خلاف عرف و عادت است.
پاسخ: اين شبهه بسيار سست و بي اساس است؛ زيرا چنين كاري، خارج از متعارف و يا مخالف عادت نيست؛ بلكه عقل و برهان چنين عملي را در پارهاي از اوقات ضروري ميداند و تاريخ نظاير آن را در فرزندان «پادشاهان» و «دولت مردان» به خاطر پارهاي از مصالح حياتي تأييد ميكند. ... همان گونه كه اين امر درباره عدهاي از پادشاهان «ايران»، «روم» و «هند» نقل شده است.
تمام تاريخ نويسان اسلامي و غير اسلامي، نقل كرده اند كه ولادت «ابراهيم خليل» از ترس كشته شدن به دست پادشاه زمانش، به گونهاي بود كه احدي از خويشان او بر آن آگاهي نيافت. ولادت «موسي بن عمران» نيز از ترس كشته شدن به دست «فرعون»، پنهاني انجام گرفت و قرآن به صراحت بيان ميكند كه «مادر موسي»، او را در ميان صندوقي نهاده، به ميان دريا انداخت. او از طريق وحي اطمينان يافته بود فرزندش سالم خواهد ماند و اين كار را به جهت حفظ مصالح موسي انجام داد.
با توجّه به اين مطالب آيا مي توان امكان پنهان ماندن ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را از خويشاوندان و دوستان، انكار كرد و اين كار را خلاف عقل وعادت دانست؟! حال اينكه عوامل پنهان كردن ولادت او، به مراتب بيشتر از عوامل پنهان شدن ولادت افراد ياد شده بوده است.
اما اينكه هيچ كس از وجود پسري براي «حسن بن علي» خبر نداده، مطلبي بسيار نادرست و مخالف با واقع است؛ بلكه اطمينان به وجود فرزندي به نام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) براي «حسن بن علي» بيشتر از اطميناني است كه دربارة وجود ساير فرزندان افراد از راههاي متعارف حاصل مي گردد.
شبهه دوم: «جعفر بن علي» تولد فرزندي براي برادرش را به شدت انكار كرد و به همين جهت پس از مرگ وی، اموالش را تصاحب نمود ... و ريختن خون كساني را كه ادعاي پسري براي برادرش ميكردند، جايز شمرد!
پاسخ: اين انتقاد نيز از چند جهت مردود است:
استدلال به عمل يك شخص، در صورتي صحيح و پذيرفتني است كه آن شخص از خطا و اشتباه به دور باشد و هرگز گناهي از او سر نزند. همگان در اين امر اتفاق دارند كه «جعفر بن علي» اين مقام را نداشت و وجود او به عنوان فرزند امام(عليه السلام) ، اين مقام(عصمت از گناه) را براي او ممكن نمي كرد. در گذشته نيز افراد فراواني، فرزند پيامبران و صالحان بوده اند؛ اما گناهان بزرگي مرتكب شده اند!!
انكار «جعفر» نسبت به فرزند برادرش، بسيار طبيعي و بر طبق انتظار است؛ زيرا حسن بن علي(عليهما السلام) داراي اموال فراوانی بود كه اگر به دست «جعفر» مي-رسيد، مي توانست به وسيله آن به تمام خواسته هاي نفساني و آرزوهاي مادي خود برسد.
از طرفی امام عسکری(عليه السلام)، در انظار شيعيان داراي آن چنان مقام ارجمند و والايي بود كه شيعيان او را در همه امور، بر خود مقدم داشته و در برابر او مطيع و فرمانبردار بودند. خشنودی او را رضاي خداوند و خشم او را غضب خداوند مي دانستند.
آن حضرت در زمان خود مرجع و مسؤول امور مادي و معنوي شيعيان بود و آنان خمس و زكات اموال خود را به عنوان يك وظيفه ديني، به او يا به وكيلش تقديم ميكردند تا به افراد مستحق برساند. جعفر مي دانست شيعيان اين عمل را پس از «حسن بن علي» با جانشين او انجام خواهند داد.
حال آيا با وجود اين همه انگيزه هاي مختلف براي انكار «مهدي»، باز هم مي توان به انكار جعفر استدلال كرد و انكارش را شاهدي بر درستي مدعاي خود دانست؟!
تاريخ نويسان گوشه ای از رفتارهای اخلاقي و عواملي را نقل كرده اند كه موجب انكار جعفر نسبت به مهدي(ع) فرزند برادرش گرديد و او را وادار كرد خليفه وقت را نسبت به جانشين حسن و شيعيانش تحريك كندو...
شبهه سوم: «حسن بن علي» در هنگام مرگ مادر خود «حديث، ام الحسن» را وصيّ و سرپرست جميع اوقاف و اموال خود قرار داد و اختيار تصرف در آنها را به او واگذار کرد. اين خود دليل بر آن است كه آن حضرت فرزندي نداشته است.
پاسخ: اين شبهه نيز سست و بي اساس است و نمی توان به آن در انكار فرزند حسن بن علي(عليهما السلام) اعتماد كرد. وصيت امام حسن(عليه السلام) به مادرش، مؤيد اين مطلب است كه وي مي خواسته، ولادت و وجود فرزندش را پنهان نگه دارد و از ريختن خونش به دست حاکمان جور جلوگيري كند. اگر در وصيت، نامي از فرزند خود مي برد و يا شخصاً به او وصيت مي كرد، نقض غرض مي شد و هدف نهايي (حفظ كردن مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) براي زمان لازم و مناسب) به دست نمي آمد. به خصوص آنكه امام عسکری(عليه السلام) مجبور گرديد، اسامي در باريان نزديک خليفه (مانند «واثق» و «محمد بن مأمون» و «فتح بن عبد ربه» و ...) را در وصيت نامه درج كند، تا اين وصيت از نظر دولت عباسي، معتبر باشد و موجب حساسيت آنها نسبت به فرزندش و سبب كوشش آنان براي پيدا كردنش نگردد. ضمناً شيعيان را از تهمت اعتقاد به وجود فرزندي براي خود و نيز از اعتقاد به امامتش برهاند.1 البته چنين حركتي، قبلاً نيز به دلايلي از ائمه(عليهم السلام) صورت گرفته بود.2
شيخ مفيد(ره) دركتاب ارزشمند الفصول العشرة با بياني كوتاه و جامع، به برخي ازاين پرسش ها پاسخ داده است.
شبهه اول: پنهان بودن تولد مهدي پسر حسن بن علي(عليهم السلام) از افراد خانواده و ساير مردم و ادامة پنهان زيستي اش، بر خلاف عرف و عادت است.
پاسخ: اين شبهه بسيار سست و بي اساس است؛ زيرا چنين كاري، خارج از متعارف و يا مخالف عادت نيست؛ بلكه عقل و برهان چنين عملي را در پارهاي از اوقات ضروري ميداند و تاريخ نظاير آن را در فرزندان «پادشاهان» و «دولت مردان» به خاطر پارهاي از مصالح حياتي تأييد ميكند. ... همان گونه كه اين امر درباره عدهاي از پادشاهان «ايران»، «روم» و «هند» نقل شده است.
تمام تاريخ نويسان اسلامي و غير اسلامي، نقل كرده اند كه ولادت «ابراهيم خليل» از ترس كشته شدن به دست پادشاه زمانش، به گونهاي بود كه احدي از خويشان او بر آن آگاهي نيافت. ولادت «موسي بن عمران» نيز از ترس كشته شدن به دست «فرعون»، پنهاني انجام گرفت و قرآن به صراحت بيان ميكند كه «مادر موسي»، او را در ميان صندوقي نهاده، به ميان دريا انداخت. او از طريق وحي اطمينان يافته بود فرزندش سالم خواهد ماند و اين كار را به جهت حفظ مصالح موسي انجام داد.
با توجّه به اين مطالب آيا مي توان امكان پنهان ماندن ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را از خويشاوندان و دوستان، انكار كرد و اين كار را خلاف عقل وعادت دانست؟! حال اينكه عوامل پنهان كردن ولادت او، به مراتب بيشتر از عوامل پنهان شدن ولادت افراد ياد شده بوده است.
اما اينكه هيچ كس از وجود پسري براي «حسن بن علي» خبر نداده، مطلبي بسيار نادرست و مخالف با واقع است؛ بلكه اطمينان به وجود فرزندي به نام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) براي «حسن بن علي» بيشتر از اطميناني است كه دربارة وجود ساير فرزندان افراد از راههاي متعارف حاصل مي گردد.
شبهه دوم: «جعفر بن علي» تولد فرزندي براي برادرش را به شدت انكار كرد و به همين جهت پس از مرگ وی، اموالش را تصاحب نمود ... و ريختن خون كساني را كه ادعاي پسري براي برادرش ميكردند، جايز شمرد!
پاسخ: اين انتقاد نيز از چند جهت مردود است:
استدلال به عمل يك شخص، در صورتي صحيح و پذيرفتني است كه آن شخص از خطا و اشتباه به دور باشد و هرگز گناهي از او سر نزند. همگان در اين امر اتفاق دارند كه «جعفر بن علي» اين مقام را نداشت و وجود او به عنوان فرزند امام(عليه السلام) ، اين مقام(عصمت از گناه) را براي او ممكن نمي كرد. در گذشته نيز افراد فراواني، فرزند پيامبران و صالحان بوده اند؛ اما گناهان بزرگي مرتكب شده اند!!
انكار «جعفر» نسبت به فرزند برادرش، بسيار طبيعي و بر طبق انتظار است؛ زيرا حسن بن علي(عليهما السلام) داراي اموال فراوانی بود كه اگر به دست «جعفر» مي-رسيد، مي توانست به وسيله آن به تمام خواسته هاي نفساني و آرزوهاي مادي خود برسد.
از طرفی امام عسکری(عليه السلام)، در انظار شيعيان داراي آن چنان مقام ارجمند و والايي بود كه شيعيان او را در همه امور، بر خود مقدم داشته و در برابر او مطيع و فرمانبردار بودند. خشنودی او را رضاي خداوند و خشم او را غضب خداوند مي دانستند.
آن حضرت در زمان خود مرجع و مسؤول امور مادي و معنوي شيعيان بود و آنان خمس و زكات اموال خود را به عنوان يك وظيفه ديني، به او يا به وكيلش تقديم ميكردند تا به افراد مستحق برساند. جعفر مي دانست شيعيان اين عمل را پس از «حسن بن علي» با جانشين او انجام خواهند داد.
حال آيا با وجود اين همه انگيزه هاي مختلف براي انكار «مهدي»، باز هم مي توان به انكار جعفر استدلال كرد و انكارش را شاهدي بر درستي مدعاي خود دانست؟!
تاريخ نويسان گوشه ای از رفتارهای اخلاقي و عواملي را نقل كرده اند كه موجب انكار جعفر نسبت به مهدي(ع) فرزند برادرش گرديد و او را وادار كرد خليفه وقت را نسبت به جانشين حسن و شيعيانش تحريك كندو...
شبهه سوم: «حسن بن علي» در هنگام مرگ مادر خود «حديث، ام الحسن» را وصيّ و سرپرست جميع اوقاف و اموال خود قرار داد و اختيار تصرف در آنها را به او واگذار کرد. اين خود دليل بر آن است كه آن حضرت فرزندي نداشته است.
پاسخ: اين شبهه نيز سست و بي اساس است و نمی توان به آن در انكار فرزند حسن بن علي(عليهما السلام) اعتماد كرد. وصيت امام حسن(عليه السلام) به مادرش، مؤيد اين مطلب است كه وي مي خواسته، ولادت و وجود فرزندش را پنهان نگه دارد و از ريختن خونش به دست حاکمان جور جلوگيري كند. اگر در وصيت، نامي از فرزند خود مي برد و يا شخصاً به او وصيت مي كرد، نقض غرض مي شد و هدف نهايي (حفظ كردن مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) براي زمان لازم و مناسب) به دست نمي آمد. به خصوص آنكه امام عسکری(عليه السلام) مجبور گرديد، اسامي در باريان نزديک خليفه (مانند «واثق» و «محمد بن مأمون» و «فتح بن عبد ربه» و ...) را در وصيت نامه درج كند، تا اين وصيت از نظر دولت عباسي، معتبر باشد و موجب حساسيت آنها نسبت به فرزندش و سبب كوشش آنان براي پيدا كردنش نگردد. ضمناً شيعيان را از تهمت اعتقاد به وجود فرزندي براي خود و نيز از اعتقاد به امامتش برهاند.1 البته چنين حركتي، قبلاً نيز به دلايلي از ائمه(عليهم السلام) صورت گرفته بود.2
پي نوشت ها:
1. شيخ مفيد، فصول العشرة في الغيبة (10 انتقاد و پاسخ پيرامون غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف))، ترجمه محمد باقر خالصي، صص 18 ـ 48. (با تصرف و تلخيص)
2. ر. ك: داستان وصيت امام صادق(عليه السلام).