پدر ، پسر ، رابطه
منبع:http://www.khanevadeh.ir
که فراواني قابل ملاحظه ي ناخوشايندي در روابط ميان پدرها و پسرها، در خانوادههاي مختلف و با تبار اقتصادي و اجتماعي متفاوت، در داخل و خارج کشور، در شهرها و روستاها، بيانگر اين حقيقت است که ميبايد نگاه دوباره ي پدرها به اين مهم معطوف گردد و ايشان آغازگر دوباره ي رابطهاي خوشايند، پايدار و مطلوب با پسران خود باشند. دستکم همانگونه که در محل کار خود با يک همکار جوان در ارتباطند، و يا به همان صورت که با پسر همسايه و يا طلبه ي جواني که درست هم سن و سال پسرشان است، ارتباط متقابل برقرار ميکنند و با متانت و تواضع و زبان خوش و احترامآميز با آنان صحبت ميکنند و به مشورت و رايزني مينشينند، با پسر خود نيز که ويژگيها و نيازهاي عاطفي و رواني مشابه آن پسر همسايه و طلبه ي جوان را دارد، رابطه برقرار کنند و با زبان تکريم، صميمانه و شفيقانه با وي سخن بگويند.
در دنياي امروز که شاهد گسترش روزافزون و فزاينده ي توليدات فکري و مصنوعات فنآوري جديد در عرصه ي فرهنگي هستيم و مهاجمان فرهنگي دل و جان و انديشه و باور نوجوانان و جوانان را مورد حمله قرار دادهاند ، موثرترين شيوه ي مقابله با اين حملات گسترده در جبهه ي فرهنگي، ايجاد مصونيت عاطفي در فرزندان و نور چشمان است و اين جز با حسن رابطهها و پيوند عاطفه ها مقدور نخواهد بود.
نصيحتپذيري و عمل به وصاياي پدر، زماني توسط پسر به درستي و کمال ميسّر ميشود که از خوشايندترين تجارب و دلچسبترين خاطرات در پيوندهاي عاطفي و روابط محبتآميز بهرهمند باشد.
پدري که در طول حيات خود و در دوران و ايام اقتدار شخصيّتي خويش لحظهاي از حسن رابطه و پيوند عاطفي با فرزندان خود غافل نبوده و صميميترين و صادقانهترين ارتباط را با آنان داشته است، در پيرانه سر نيز بيش از هر زمان ديگر مورد مهر و محبّت فرزندان واقع ميشود و هرگز فرزند چنين پدري انديشه ي جدايي و طرد پدر از خانه و جاي دادن او در خانه ي سالمندان را به مخيّله ي خود راه نميدهد، آري، در بررسي علل گوناگون روانه ساختن پدرها به خانههاي سالمندان، توجّه به اين نکته نيز بسيار مهم و درخور تأمل است. بدون شک نحوه ي رابطه ي پدرها و پسرها در گذشتههاي نه چندان دور در چنين تصميم و اقدام نه چندان مطلوب، دخيل است.
امروز بيش از هر زمان ديگر، پدرها و پسرها محتاج خوشايندترين نگرشها نسبت به يکديگر و صميميترين و محبّتآميزترين رابطهها، با يکديگرند. در اين ارتباط کارگزاران فرهنگي، مديران مدارس 1، مربّيان تربيتي، معلّمان اخلاق نظري و عملي، دستاندرکاران برنامههاي راديويي و تلويزيوني، صاحبان فکر و انديشه، اهل کتاب و مطبوعات، همه و همه در برقراري روابط عاطفي ميان والدين و فرزندان و به ويژه پدرها و پسرها بيشترين مسووليت را دارند. چرا که تقويت رابطهها و غني کردن روابط محبّتآميز ميان پسرها و پدرها بيشترين تأثير را در کاهش تنشهاي خانوادگي و اضطرابهاي فردي به همراه دارد و زمينه ي سلامت شخصيّت و بهداشت روان پدرها و پسرها و اعضاي خانواده را فراهم آورده، مناسبترين بستر را براي رشد و تحول مطلوب شخصيّت و رويش جوانههاي خلاقيّت و نوآوريهاي فکري و عملي آماده ميسازد. بدين ترتيب پدرها و پسرها با احساس و نگرشي حاکي از خوشايندي نسبت به يکديگر و انگيزه ي قوي براي تلاش، همه ي استعدادها و قابليّتهاي بالفعل و بالقوّه را در عرصههاي گوناگون به نمايش ميگذارند.
زيبايي و شکوه رابطه ي پدرها و پسرها تضمينکننده ي بهداشت روان و آرامش خانواده و هموارگر سعادت و تعالي جامعه است. شکوفايي همه استعداها و رويش جوانههاي خلاقيتّهاي ذهني و نوآوريهاي فکري پدرها و پسرها در گرو برخورداري ايشان از صميميترين، خوشايندترين و محترمترين رابطههاست.
خداوند منّان، خالق همه ي هستي، جانآفرين پدرها و پسرها، مادرها و دخترها، در قرآن کريم، کلام حياتبخش عرشي که همواره بر فراز عصرها و نسلها جاودانه و تضمينگر سعادت و فلاح همه انسانهاي آزاده و وارسته است، رفتار محبّتآميز پسرها و دخترها را با پدرها و مادرها در کنار عبادت خود ذکر کرده و ميفرمايد:
«و قضي ربک الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احساناً اما يبلغن عندک الکبر احد هما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولاً کريما. و اخفض لهما جناح الذل من الرّحمة و قل رب ارحمهما کما ربياني صغيراً »2
پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر محبّت و نيکي کنيد . 3
هر گاه يکي از آن دو يا هر دوي آنها، به پيري برسند، هرگز سخني که موجب رنجش آنها ميشود به زبان نياور و کمترين اهانتي به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن و با کلام لطيف و سنجيده و بزرگوارانه با آنها صحبت کن. هميشه بالهاي تواضع و تکريم خويش را از محبّت و لطف و مهرباني، در برابر آنان بگستران و بگو: پروردگارا! به پدر و مادرم رحمت و مهرباني فرما، آنگونه که آنها مرا در کوچکي تربيت کردند.
آنگاه که پدرها و پسرها در تکريم و رفتار محبّتآمير نسبت به يکديگر هر فرصتي را مغتنم دانسته و از هيچ کوششي دريغ نمينمايند، پدر پسر را روشنيبخش چشم و سرمايه ي هستي خود ميداند و پسر، پدر را سنگربان حيات روان خود ميداند و با نگاه متواضعانه به پدر آرام ميگيرد و تواضع و احسان و محبّت به پدر و تکريم شخصيّت پدر را عبادت بزرگ و رضايت و خشنودي خالق جانها ميداند. 4 همه ي قلمها و زبانها از توصيف چنين رابطه ي زيبايي ناتوان ميگردند. در اين منظر خاطره جاودانه رابطه ابراهيم (عليهالسلام) و اسماعيل (عليهالسلام) تداعي ميگردد.
پدر، ابراهيم (عليهالسلام) در برابر آزمون بزرگ الهي و انديشه ي عمل به فرمان حق به صورت يگانه فرزند دلبندش مينگرد که در دوران پيري و در پي دعا و نيايش پروردگارش هبه مينمايد و پسر، اسماعيل (عليهالسلام) در کمال اخلاص و خلوص، با همه ي وجود ايثارگرانه و ملتمسانه از پدر ميخواهد که در اجراي فرمان الهي لحظهاي درنگ ننمايد، و از آن جاکه مبادا تلاقي نگاه پدر و پسر ، پدر را متأثر و شرمسار نمايد، اسماعيل (عليهالسلام) در آخرين تقاضايش از پدر بر اجراي فرمان حق و قرباني نمودن همه ي هستي و تعلّق وجود و بريدن ريشه ي همه وابستگيهاي دنيوي و نيل به اوج اخلاص و سکوي وارستگي و توحيد چشمهاي خود را ميبندد و با چشمان بسته پدر را به انجام امر حق فرا ميخواند و آنگاه که ابراهيم( عليهالسلام) قهرمان يکتايي و توحيد لبه ي تيز چاقو را برگردن نوجوان رعنا و عصاره ي وجودش ميگذارد تا با يک فشار فرمان خدا را محقّق سازد، ديگر بار نداي آسماني طنين افکن ميشود که ابراهيم! تو در اين آزمون بزرگ پيروز شدي و تو پيامبر توحيدي، و اين بار ابراهيم (عليهالسلام) اسماعليش را در آغوش ميگيرد و با هم سرود تسبيح حق و نغمه توحيد، ((لاالهالاالله)) را ميسرايند و با گامهاي استوار براي ايفاي رسالت خطير خويش پيش ميروند و به فرمان حق کعبه، خانه خدا را براي طواف مسلمانان و موحّدان و آزادگان عالم بنا ميکنند. و رابطه ي ابراهيم و اسماعيل (عليهمالسلام) همواره برفراز گستره ي هستي زيباترين و کاملترين الگو را براي همه پدرها و همه پسرها در همه زمانها به يادگار ميگذارد. سرمايه ي چنين رابطهاي ايمان است و اخلاص و ايثار.
در دنياي امروز که شاهد گسترش روزافزون و فزاينده ي توليدات فکري و مصنوعات فنآوري جديد در عرصه ي فرهنگي هستيم و مهاجمان فرهنگي دل و جان و انديشه و باور نوجوانان و جوانان را مورد حمله قرار دادهاند ، موثرترين شيوه ي مقابله با اين حملات گسترده در جبهه ي فرهنگي، ايجاد مصونيت عاطفي در فرزندان و نور چشمان است و اين جز با حسن رابطهها و پيوند عاطفه ها مقدور نخواهد بود.
نصيحتپذيري و عمل به وصاياي پدر، زماني توسط پسر به درستي و کمال ميسّر ميشود که از خوشايندترين تجارب و دلچسبترين خاطرات در پيوندهاي عاطفي و روابط محبتآميز بهرهمند باشد.
پدري که در طول حيات خود و در دوران و ايام اقتدار شخصيّتي خويش لحظهاي از حسن رابطه و پيوند عاطفي با فرزندان خود غافل نبوده و صميميترين و صادقانهترين ارتباط را با آنان داشته است، در پيرانه سر نيز بيش از هر زمان ديگر مورد مهر و محبّت فرزندان واقع ميشود و هرگز فرزند چنين پدري انديشه ي جدايي و طرد پدر از خانه و جاي دادن او در خانه ي سالمندان را به مخيّله ي خود راه نميدهد، آري، در بررسي علل گوناگون روانه ساختن پدرها به خانههاي سالمندان، توجّه به اين نکته نيز بسيار مهم و درخور تأمل است. بدون شک نحوه ي رابطه ي پدرها و پسرها در گذشتههاي نه چندان دور در چنين تصميم و اقدام نه چندان مطلوب، دخيل است.
امروز بيش از هر زمان ديگر، پدرها و پسرها محتاج خوشايندترين نگرشها نسبت به يکديگر و صميميترين و محبّتآميزترين رابطهها، با يکديگرند. در اين ارتباط کارگزاران فرهنگي، مديران مدارس 1، مربّيان تربيتي، معلّمان اخلاق نظري و عملي، دستاندرکاران برنامههاي راديويي و تلويزيوني، صاحبان فکر و انديشه، اهل کتاب و مطبوعات، همه و همه در برقراري روابط عاطفي ميان والدين و فرزندان و به ويژه پدرها و پسرها بيشترين مسووليت را دارند. چرا که تقويت رابطهها و غني کردن روابط محبّتآميز ميان پسرها و پدرها بيشترين تأثير را در کاهش تنشهاي خانوادگي و اضطرابهاي فردي به همراه دارد و زمينه ي سلامت شخصيّت و بهداشت روان پدرها و پسرها و اعضاي خانواده را فراهم آورده، مناسبترين بستر را براي رشد و تحول مطلوب شخصيّت و رويش جوانههاي خلاقيّت و نوآوريهاي فکري و عملي آماده ميسازد. بدين ترتيب پدرها و پسرها با احساس و نگرشي حاکي از خوشايندي نسبت به يکديگر و انگيزه ي قوي براي تلاش، همه ي استعدادها و قابليّتهاي بالفعل و بالقوّه را در عرصههاي گوناگون به نمايش ميگذارند.
زيبايي و شکوه رابطه ي پدرها و پسرها تضمينکننده ي بهداشت روان و آرامش خانواده و هموارگر سعادت و تعالي جامعه است. شکوفايي همه استعداها و رويش جوانههاي خلاقيتّهاي ذهني و نوآوريهاي فکري پدرها و پسرها در گرو برخورداري ايشان از صميميترين، خوشايندترين و محترمترين رابطههاست.
خداوند منّان، خالق همه ي هستي، جانآفرين پدرها و پسرها، مادرها و دخترها، در قرآن کريم، کلام حياتبخش عرشي که همواره بر فراز عصرها و نسلها جاودانه و تضمينگر سعادت و فلاح همه انسانهاي آزاده و وارسته است، رفتار محبّتآميز پسرها و دخترها را با پدرها و مادرها در کنار عبادت خود ذکر کرده و ميفرمايد:
«و قضي ربک الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احساناً اما يبلغن عندک الکبر احد هما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولاً کريما. و اخفض لهما جناح الذل من الرّحمة و قل رب ارحمهما کما ربياني صغيراً »2
پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر محبّت و نيکي کنيد . 3
هر گاه يکي از آن دو يا هر دوي آنها، به پيري برسند، هرگز سخني که موجب رنجش آنها ميشود به زبان نياور و کمترين اهانتي به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن و با کلام لطيف و سنجيده و بزرگوارانه با آنها صحبت کن. هميشه بالهاي تواضع و تکريم خويش را از محبّت و لطف و مهرباني، در برابر آنان بگستران و بگو: پروردگارا! به پدر و مادرم رحمت و مهرباني فرما، آنگونه که آنها مرا در کوچکي تربيت کردند.
آنگاه که پدرها و پسرها در تکريم و رفتار محبّتآمير نسبت به يکديگر هر فرصتي را مغتنم دانسته و از هيچ کوششي دريغ نمينمايند، پدر پسر را روشنيبخش چشم و سرمايه ي هستي خود ميداند و پسر، پدر را سنگربان حيات روان خود ميداند و با نگاه متواضعانه به پدر آرام ميگيرد و تواضع و احسان و محبّت به پدر و تکريم شخصيّت پدر را عبادت بزرگ و رضايت و خشنودي خالق جانها ميداند. 4 همه ي قلمها و زبانها از توصيف چنين رابطه ي زيبايي ناتوان ميگردند. در اين منظر خاطره جاودانه رابطه ابراهيم (عليهالسلام) و اسماعيل (عليهالسلام) تداعي ميگردد.
پدر، ابراهيم (عليهالسلام) در برابر آزمون بزرگ الهي و انديشه ي عمل به فرمان حق به صورت يگانه فرزند دلبندش مينگرد که در دوران پيري و در پي دعا و نيايش پروردگارش هبه مينمايد و پسر، اسماعيل (عليهالسلام) در کمال اخلاص و خلوص، با همه ي وجود ايثارگرانه و ملتمسانه از پدر ميخواهد که در اجراي فرمان الهي لحظهاي درنگ ننمايد، و از آن جاکه مبادا تلاقي نگاه پدر و پسر ، پدر را متأثر و شرمسار نمايد، اسماعيل (عليهالسلام) در آخرين تقاضايش از پدر بر اجراي فرمان حق و قرباني نمودن همه ي هستي و تعلّق وجود و بريدن ريشه ي همه وابستگيهاي دنيوي و نيل به اوج اخلاص و سکوي وارستگي و توحيد چشمهاي خود را ميبندد و با چشمان بسته پدر را به انجام امر حق فرا ميخواند و آنگاه که ابراهيم( عليهالسلام) قهرمان يکتايي و توحيد لبه ي تيز چاقو را برگردن نوجوان رعنا و عصاره ي وجودش ميگذارد تا با يک فشار فرمان خدا را محقّق سازد، ديگر بار نداي آسماني طنين افکن ميشود که ابراهيم! تو در اين آزمون بزرگ پيروز شدي و تو پيامبر توحيدي، و اين بار ابراهيم (عليهالسلام) اسماعليش را در آغوش ميگيرد و با هم سرود تسبيح حق و نغمه توحيد، ((لاالهالاالله)) را ميسرايند و با گامهاي استوار براي ايفاي رسالت خطير خويش پيش ميروند و به فرمان حق کعبه، خانه خدا را براي طواف مسلمانان و موحّدان و آزادگان عالم بنا ميکنند. و رابطه ي ابراهيم و اسماعيل (عليهمالسلام) همواره برفراز گستره ي هستي زيباترين و کاملترين الگو را براي همه پدرها و همه پسرها در همه زمانها به يادگار ميگذارد. سرمايه ي چنين رابطهاي ايمان است و اخلاص و ايثار.