جامعه‌شناس ایستاده بر شانه‌های پارسونز

نگاهی به آموزه‌های رابرت کی مرتن (1)

رابرت. کی. مرتن یکی از دانشجویان تالکوت پارسنز در دانشگاه هاروارد بود که بعدها به یکی از نمایندگان اصلی جامعه شناسی کارکردگرا و یکی از مهمترین جامعه شناسان جهان تبدیل شد. وی به عنوان یک جامعه شناس درحوزه
شنبه، 9 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به آموزه‌های رابرت کی مرتن (1)
نگاهی به آموزه‌های رابرت کی مرتن

 

نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 
جامعه‌شناس ایستاده بر شانه‌های پارسونز

مقدمه

رابرت. کی. مرتن یکی از دانشجویان تالکوت پارسنز در دانشگاه هاروارد بود که بعدها به یکی از نمایندگان اصلی جامعه شناسی کارکردگرا و یکی از مهمترین جامعه شناسان جهان تبدیل شد. وی به عنوان یک جامعه شناس درحوزه جامعه شناسی علم و مسائل انحرافات اجتماعی صاحب آثار عدیده ای است روشی که وی به آن علاقمند بود روش تحلیل کارکردی بود. او با بازنگری در اصول قواعد فنکسیونالیسم کلاسیک سعی در تلفیق مبانی نظری و تجربی در قالب نظریه حد وسط را داشت و با تلاش در ارائه نظریه حد وسط در حوزه جامعه شناسی علم و انحرافات اجتماعی و پیوند جامعه شناسی با مسائل روز نقش عمده در جامعه شناسی ایفا کرده است مرتن پس از سالها پژوهش، آموزش و مدیریت در حوزه جامعه شناسی و دریافت دکتری افتخاری از 20 دانشگاه و مراکز علمی معتبر در جهان در سال 2003 در 93 سالگی درگذشت .
کلید واژه: کارکردگرایی، تحلیل کارکردی، نظریه برد متوسط، انگاره شگرف یابی

زندگی نامه

رابرت کینگ مرتن یا می یر آر. اسکلنیک، جامعه شناس شهیر آمریکایی، درروز 4 ژلای 1910 ازپدر ومادری یهودی که از اروپای شرقی به آمریکا مهاجرت کرده بودند،درشهر فیلادلفیا به نام اولیه اش می یراسکلینک به دنیا آمد. دوره کودکی مرتون مقارن با جنگ جهانی اول وخاستگاه اجتماعی اش در خانواده ای فقیر وطبقات کارگری بوده وبا همسالان بزهکار وآشوب گر سپری شد ودر سالهای بعد جذب مراکز فرهنگی بسیاری شد که در نزدیکی محل زندگیش قرار داشت از جمله این مراکز ارکستر سمفونیک استوکفسکی وکتابخانه کارنگی با 10000 جلد کتاب بود. در 14 سالگی وی نام خود به رابرت کی. مرلین (اسمی هنری برای انجام شعبده بازی) وتقریبا بلافاصله به مرتن که نامی غیر کلیشه ای برای یک شعبده باز بود تغیر داد.
بعد از اشنایی با سوروکین وفرار بی باکانه سوروکین از روسیه بلشویکی بود که مرتن به طوری معجزه آسا موفق به دریافت بورسیه شد وبدین ترتیب به محیط بخت یافتی ومسرور کننده هاروارد وارد شد. علی رغم این واقعیت که سوروکین وقتی مسائل فکری واندیشگی مطرح بود نه برای کسی تقاضای بورسیه می کرد ونه مکانی را برای کسی باز می گذاشت وبا توجه به سن وی که دوبرابر سن مرتن بود روابطی بسیار پربار وپر ثمر داشتند. وی در دانشگاه هاروارد زیر نظر پاسنز به تحصیل جامعه شناسی پرداخت وبه شاگردی پارسنز نیز درسال 1930 از دوره دکتری فارغ التحصیل شد. اونیز مانند پارسنز در جامعه شناسی از طرفداران کارکرد انگاری است.
اودر سال 1936 به عنوان مربی درهاروارد منصوب گردید. درسال 1939 دانشیار وبعدا در دانشگاه تولین (Tulane) استاد شد، درسال 1941 به سمت استاد یاری دانشگاه معروف کلمبیا برگزیده شد، درسال 1944 دانشیار ودر 1947 به استادی آنجا رسید. در همان جا از سال 1961 جانشین لازار سفلد (Lazar sfeld) شد وبه عنوان مدیر بخش جامعه شناسی کارش را ادامه داد وهمراه لازارسفلد موجب شکل دهی مکتب کلمبیا شدند.
مرتن یکی از بزرگترین جامعه شناسان ساخت گرا- کارکردگرایی است که هم کارکرد گرایی را به خاطر اضمحلال نجات داد وهم انتقادات مهمی را به آراء مردان قوی این مکتب واردآورد. پارسونز جامعه شناسی کل گرایی را به اوج رساند واین امر مجرد وکلی بودن نظام فکری وی را نمایان می کند. مرتن این نظام را مورد نقادی قرار داد. اهمیت مرتن علاوه بر ابداع تحلیل کارکردی در سامان دهی جامعه شناسی ومدیریت سازمان جامعه شناسی آمریکایی است. وی در سال 2003 در حالی که 93 سال داشت به علت بیماری سرطان دیده از جهان فروبست. مرتن دارای 12 اثر تالیفی،یازده مورد تصحیح یا ویرایش کتاب،125 مقاله و 120 مورد نقد وبررسی کتاب بود. علایق عمده وی در حوزه های نظریه های اجتماعی،جامعه شناسی علم وجامعه شناسی معرفت متمرکز بوده تا آنجا که از 1930 تا 1980 یعنی پنج دهه از دوره های سنی اورا در بر می گیرد، اما علایق فرعی اش مثل جامعه شناسی انحرافات،روابط قومی، روش شناسی پژوهش های اجتماعی،جامعه شناسی شهری، ارتباطات جمعی، جامعه شناسی پزشکی وجامعه شناسی سازمان ها بوده است.

مبانی فکری و زمینه های شکل گیری نظریه مرتن

1- اثر همکار او جرج ایتون سیمپسون که او را علاقمند وقادر به درک سیستم ها وروابط اجتماعی کرد. او دراین اثر پذیری مطاله سیستم ها وروابط اجتماعی را مسئله عمده جامعه شناسی می دانست.
2. اثر پیتریم سوروکین جامعه شناس دوره های 1920 و 1930 امریکا نیز بااهمیت است. زیرا شاگردی ورابطه با سوروکین موجب توجه وی به مشکلات جامعه امریکا گردید. او از سوروکین اندیشیدن ومطالعه درباره موضوعات اولیه جامعه شناسی (مشکلات حاشیه ای در زندگی شهری) چون طلاق وانحرافات اجتماعی را اموخت.
3. رابطه با جرج سارتون به عنوان یک مورخ (به سبب دوسال حضور در کتابخانه هاروارد) ضرورت توجه به تاریخ وناریخ علم (تاریخ نظریه وجامعه شناسی) را برای او ارمغان اورد.
4. شاگردی ودوستی با تالکوت پارسونز جامعه شناس مطرح دهه 1930 باعث توجه او به نظریه تحلیلی گردید.
5. رابطه وآشنایی او با لازارسفلد در دانشگاه کلمبیا او را بیشتر متوجه جامعه شناسی خاصی با جهت گیری تحقیقی ساخت که در گذر زمان به عنوان مکتب کلمبیا شناخته شده است.
6- مرتن توانست با بهره مندی از نظریات ساخت گرایی انسجامی، نظریه تضادی ودیالکتیکی مارکسی، وپیشرفت های کنش سازی در کارهای جرج هربرت مید وبلومر وبه ویژه حساسیت های روش شناختی وبروبلومر، نظامی جامعه شناختی، اگر چه بر میزانی ناخواسته نیز متمایل به انسجام گرایی،ولی متوجه واقعیت های ملموس وآشنا به نقش سازی انسان تدوین کند.
7- ودر مورد آنومی اجتماعی وبا تاثیرپذیری از امیل دورکهیم در پدیده آوری و گسترش مدل های تحلیلی،ساختاری وکارکردی آشکارترازهرتاثیری به چشم می آید.
8- بحث های جدی در نحوه‌ی ارتباط بین تحقیقات تجربی و نظری، تحقیق و نظریه، و محقق و نظریه پرداز در زمانه او، زمینه ساز روش شناسی جدید تحقیق او و تأکید بر پیوند بین تحقیق و نظریه گردید. و به این لحاظ بیشترین تلاش خویش را در پیوند صحیح نظریه و روش قرار داد.
9- انتقادات وارد شده بر دیدگاه پارسنز تحت عنوان نظریه‌ی کلان، مرتن را علاقه مند به رفع انتقادات و اشکالات آن و در نهایت، طرح نظریه ای جدید ساخت. نظریه‌ی او با دو عنصر 1- برد متوسط و 2- تحلیل کارکردی شناخته شده است.
مرتن در پایه گذاری جامعه شناسی نظری، یا علم تحلیل عناصر نظریه، پس از وبرو هم سنگ با بلومر سهم به سزایی داشت.

آثار

1- کتاب ساخت اجتماعی و بی‌هنجاری (Social Structure and Anomic)؛ در این کتاب مرتن را علاقمند به بررسی رفتار فردی می‌پندارند و تا حدود زیادی نیز چنین است، لیکن هدف کلی او القاء یک نوع‌شناسی (Typology) از شیوه‌های رفتار است. [7] وی در این کتاب کار را با توصیفی از عقیده خود درباره ساخت‌های اجتماعی و اینکه آن ساخت‌ها چه کاری انجام می‌دهند، آغاز می‌کند. وی تبیین مسئله انحراف را براساس فرضیه‌های فردگرایانه و روان‌شناختی نیز مردود می‌داند. او می‌خواهد ثابت کند که ساخت اجتماعی تنوعی از شیوه‌های کنش (شیوه انطباق) را در اختیار اشخاص قرار می‌دهد و نیز اینکه این شرایط ساختی است که علت ریشه‌ای انحراف اجتماعی است. او به نفس انحرافات یا جنایات علاقمند نیست، بلکه به ریشه‌های ساختی اجتماعی گرایش افراد به راه‌های نامطلوب کنش علاقمند است. در حقیقت با شرایطی که او توصیف می‌کند، انحراف عملاً رفتاری هنجاری است. اشخاص منحرف نه عجیب و غریب‌اند و نه نقص روان‌شناختی دارند. آن‌ها کاری را انجام می‌دهند که در شرایط خاص از آن‌ها انتظار می‌رود. مرتن این نکته "انجام دادن آنچه انتظار می‌رود" را محور تبیین خود می‌داند. او نشان می‌دهد که چگونه، بروز انواع مشخصی از عمل در شرایط اجتماعی معین، هنجاری و قابل پیش‌بینی است و این تبیین کاملاً جامعه‌شناختی است.
2- کتاب مشکلات اجتماعی معاصر؛ او در این کتاب مدعی شده است؛ با اینکه نظریه مورد توافقی تحت عنوان "نظریه مشکلات اجتماع" وجود ندارد، ولی باید تلاش‌ها را در ارتباط با مسائل پیچیده جامعه صنعتی قرار داد.
3- جامعه‌شناسی امروز، مشکلات و آینده‌نگری؛ مرتن در این اثر به طرح مشکلات عمده اجتماعی پرداخته است و در ضمن مشکلات جامعه‌شناسی امروز و نظریه جامعه‌شناختی را مورد توجه قرار داده است.
4- تئوری اجتماعی و ساختار اجتماعی (Social theory and social structure)؛ کتاب اصلی مرتن، می‌باشد.
سایر آثار کتاب علم و ساختار اجتماعی (on social structure and Science)، تبعیض و عقیده آمریکایی (Discrimination and the American creed می‌باشند.

روش شناسی رابرت کی. مرتن

در اواخر دهه 1930، همگرایی منحصر به فردی از ایده ها و افراد در دانشگاه هاروارد رخ داد. رابرت کی مرتن که در آن وقت یک محقق فارغ التحصیل بود، چندین سمینار با همشاگردیهای فارغ التحصیل و اساتید جوان که یکی از آنها تالکوت پارسونز بود را رهبری کرد. اگرچه پارسونز در انگلیس به طور خلاصه (افکار) مالینوفسکی را مطالعه کرد، این احتمال هست که پارسونز و دیگران بیشتر در خور سرشناس ترین نظریه پرداز کارکردگرایی در اولین مقالات ارائه شده در A.R باشند. کارکردگرایی رادکلیف براون و برانیسلاو مالینوفسکی واسطه رابرت کی مرتن بود. هر دو نفر، مرتن و پارسونز کارکردگراهای برجسته ای در اواسط قرن بودند. اما آنها مسیرهای خیلی متفاوتی در دیدگاههایشان در مورد اینکه چگونه کارکردگرایی را رهبری کنند، اتخاذ کردند. مرتون تاکید کرده است که اهمیت کارکردگرایی این است که تجربی باشد و از گرایش به برنامه های تحلیلی بزرگ مفهومی اجتناب کند و بر وقایع تجربی تاکید، اصرار و ورود کند. در صورتیکه پارسونز یک بنای تحلیلی بزرگ (مقیاس) را تاسیس کرد، بنایی که مرتون حداقل به طور تلویحی در زمین (در سطوح پایینتر) جستجو کرد.
زیرا مرتون کارکردگرایی اولیه ای را که قبل از بنای مفهومی بزرگ پارسونز و در دهه 1950 شکوفا شده بود را نقد می کرد. هدف مرتون حفظ اصول مسلم کارکردگرایی در یک وضعیت حداقلی بود، در صورتیکه قصد پارسونز تاسیس یک بنای کارکردگرایی تحلیلی بود که بتواند کل واقعیت (جامعه) را توجیه کند.
در بطن نقادی مرتون از ساختمان برنامه تحلیلی مالینوفسکی و مابعدش یعنی مباحث پارسونز که
به توسعه کلی سیستم مفاهیم توجه داشت می خواست بی معنایی و عقیم بودن آنها را نشان دهد. برای مرتون جستجو برای یک سیستم کل از نظریه جامعه شناختی در مشاهداتی در مورد جوانب زیادی از رفتار اجتماعی سازمان و پیدا کردن تغییر دقیق در مکان پیش منظوم، یک چالش مهیج مشترک بود و همچنین تعهد کمی به سیستم های فلسفی دربرگیرنده که موضوعاتشن بحق شکست خورده بودند داشت.
مرتون معتقد بود که برنامه های نظری بزرگ (مقیاس) نابالغ هستند زیرا کارهای مقدماتی نظری و تجربی جهت تکمیل، اجرا نخواهند شد. نه تنها نظریه اینشتین نتوانست بدون تحقیقات انباشتی طولانی مدت و میراث نظری ظهور یابد بلکه همچنین نظریه جامعه شناختی باید منتظر اینشتین شان باشند بیشتر به خاطر اینکه هنوز کپلری پیدا نشده که چیزی از نیوتن، لاپلاک، گیبز، ماکول یا پلانک نگیوید.
در غیاب این صورتبندی آنچه که از نظریه جامعه شناختی برای چشم نقاد مرتون جا مانده بود مشتمل بر جهت گیری کلی به داده، انواع پیشنهاد از متغیرهایی که نظریات می بایست به نوعی آنها را شرح دهند، نسبتا به روشنی صورتبندی کنند و جملات قابل تایید از روابط بین متغیرهای خاص بود. استراتژی حمایت شده بوسیله کسانی چون پارسونز واقعا نظریه نبودند اما سیستم های فلسفی با پیشنهادهای گوناگون؛ شکوه ساختمان آنها و نازایی شان. به هر حال جهت جستجوی استراتژی مخالف از گزاره های تجربی سطح پایین، نواوران مفهومی باید به طور برابر نازایی را اثبات کنند. بدین ترتیب مرتون پیشنهاد داد که به نظریه های با برد متوسط در جامه شناسی نیاز داریم.
متدولوژی از نظر مرتن مربوط به حرکت از میان توده های عظیم وگسترده مفاهیم،توجه به معانی دقیق وواقع گرایانه مفاهیم، فرضیات ونظریات،یافتن فرضیات وداده های قابل آزمون،وسپس از آنجا حرکت به سوی بازسازی تئوری ها والگوها یا پارادایم های تئوریکی است. بنابراین کنترل کردن یکی دو متغیر و گزارش های آماری صرف آن، مقهور ومقید شدن به پرسش نامه هایی که هیچ گاه نمی تواند ماهیت علمی تحقیق را روشن کنند،به معنای روش شناسی علمی تعبیر نمی شود.
روش شناسی علوم فرایند تحلیل مفاهیم از طریق مراجعه مستقیم به داده های آزمونی و بر پایه فرضیاتی کنترل شدنی هستند،فرایندی که محقق در آن هر لحظه می بایستی خود را آماده مشاهده واقعیت های تازه ودرک تازه تر هرکدام از آنها کند. به همین لیل است که مرتن بر مفهومی به نام بازسازی داده ها تاکید جدی می کند.
او با بینش جامعه شناختی نظم و کارکرد گرایی واز لحاظ آنتولوژیک (هستی شناسی) جامعه را نظامی در نظر می گیرد که مشتمل بر مجموعه ای از عناصر ساختاری چون فرهنگ وساختارهای اجتماعی است که در تعامل وهماهنگی با یکدیگر وبا محیط وبا ایفای کارکردهای (فونکسیون) مربوط به خود امکان تطابق نظام اجتماعی و سازگاری افراد را با محیط خویش فراهم می سازند. در دیدگاه مرتن ساخت به رابطه پایدار در بین دویا چند عنصر اجتماعی نظیر موقعیت یا پایگاه اجتماعی، وکارکرد به نتیجه عینی چنین ساختاری اطلاق می شود.
بنابراین او جامعه شناسی را رشته ای علمی ومتمایز از شعور متعارف شبیه سایر رشته های علمی می داند. موضوع جامعه شناسی مرتن واقعیت ها وپدیده های جمعی وعینی نظیر ساختارها وکارکردهای اجتماعی والگوهای رفتار جمعی وهدف، توصیف واقعیت ها و پدیده های جمعی وتحلیل کارکردی یا علت کاوانه آنهاست.
با این که او اصولا جامعه شناسی نظم ودیدگاه کارکرد گرایی ساختاری را پذیرفته ولی سعی کرده است با بازنگری وبازسازی مبانی بینشی وروش شناسی این دیدگاه ضمن نزدیکتر ساختن آن به سایر دیدگاه ها دروازه آن را به روی برخی از عناصر جامعه شناسی تضاد وتغییرات ودیدگاه های خرد نیز بگشاید.
مرتن، جامعه شناسی نظری دانشگاهی پارسنز را که به اوج قله انتزاعی نشسته بود، با حرکت به سوی کم توجهی به تحلیل های عناصر اجتماعی را از نکات بارز مسیر نظریه پردازی وی می دانست و بنابراین آن را از مهم ترین مشکلات نظری قابل نقد پارسنز می دانست. مرتن که هم رابطه حساس ونزدیکی با سنت هربرت مید و بلومر داشت وهم به واقع بینی های نظریه مارکس توجهی بلیغ داشت، معتقد بود که در نظام نظری پارسنز از توجه به ساخت های خرده فرهنگ ها، که در جامعه باید به عنوان واقعیت های اجتماعی مورد توجه وبررسی واقع شود، غفلت شده است.
به نظر تنهایی،تحلیل کوزر در این که مرتن در کاربست مفاهیم تحلیلی به معنای مارکسی بسیار نزدیک شده است،تحلیلی روا ومعتبر می باشد زیرا مفاهیم تحلیلی نبایستی مکتبی از هردوگونه محافظه کاری ویا انقلابی باشد، وبنابراین مرتن هم کار بست تحلیلی مفاهیم مارکس را به کار می گرفت که تا اینجا مرتن نیازی به مارکسی فکر کردن یا اشاعه‌ی مطالب مارکسی ندارد چون قلمرو،قلمرو مفاهیم تحلیلی واصول فرامکتبی است. مرتن این موضوع رادر این شرح خود،که به نظر دکتر تنهایی چون سندی مهم در جامعه شناسی نظری برای تفکیک اصول فرامکتبی ومفاهیم تحلیلی از مفاهیم مکتبی و اصول موضوعه یا فلسفی ذکر کرده است، بیان کرده است.
مرتن جملاتی مهم در این باب آورده است که حکایت از دلگیری وی از جامعه شناسانی دارد که مفاهیم مکتبی ومفاهیم تحلیلی را مشتبه ومخلوط کرده و وی در برابر، کوشش می کند که به یکی از قواعد مهم جامعه شناسی نظری اشاره کرده و بنویسد که وجود هردوبخش در هرنظریه از قواعد نظریه شناسی است.
" این حقیقت که تحلیل کارکردی در کار برخی ذاتا محافظه کارانه یا ذاتا رادیکال (یا انقلابی) دیده شده است خود مؤید این نکته است که مفهوم تحلیل کارکردی،ذاتا نه رادیکال یا انقلابی و نه محافظه کارانه است. این (دومعنایی اصطلاحات) نشان دهنده این واقعیت است که تحلیل کارکردی درگیر هیچگونه تعهد ایدئولوژیکی ضمنی ای نیست، اگر چه مثل هر تحلیل جامعه شناختی دیگری محکوم است با طیف وسیعی از ارزش های ایدئولوژیکی (یا مکتبی) آمیخته شده باشد ".
پس مرتن می توانسته است مفاهیم واصطلاحات مارکسی را هم به معنای مکتبی آن یعنی به معنای تاثیرپذیری اش از مارکس وهم به معنای تحلیلی آن یعنی به عنوان ابزارهای تحلیلی یعنی مفاهیمی بدون گرایش مکتبی خاص به کار گرفته باشد. اما این که کروثر در برابر کوزر پاسخی از مرتن می آورد که به عنوان ردیه ای بر تحلیل کوزراست را می توان به همان پرهیز وتقیه ای تعبیر کرد که اغلب جامعه شناسان آمریکا انجام می دادند تا تحلیل دیالکتیکی ومارکسی خود را در پشت مفاهیم تحلیلی پنهان کنند،مانند تحلیل دوقلوهای توامان کولی وتحلیل مید از من ومن اجتماعی در آمریکا که هر دوتحلیل هایی دیالکتیکی بودند وتنها نسل سوم جامعه شناسان بودند که این حقیقت را برملا کردند.
بودن و بوریکو در معنای این تقیه وپرهیز در باب استفاده از اصطلاح دیالکتیک وسوءاستفاده های سیاسی طبقات فرادست از چنین تعابیری این گونه می نویسد:
" از اصطلاح دیالکتیک در جامعه شناسی جدید پرهیز شده است، زیرا بدون هیچ شکی، بدشانسی ناشی از استفاده سیاسی موجب چنین عملی شده است. بنابراین فکر اصلی دیالکتیک با نام های مختلفی ادامه داشته است. تاثیرات کار بست فکر اصلی دیالکتیک که درپژوهش های جامعه شناختی گوناگونی آشکا رشدند، البته بی شمار هستند. برای مثال مفهوم پیش بینی خودشکوفا شده مرتن یعنی: اعتقاد به ورشکستگی بانک موجب می شود مشتریان حساب های خود راخالی کنند.این عمل خود به ورشکستگی بانک منجر می شود، چیزی که از آن می ترسیدند. این مفهوم تحلیلی دیالکتیکی در نظریه مرتن جایگزین اصطلاح دیالکتیکی متعارف شد ومثالی دیگر تاثیر اخلاق پروتستان بر گسترش سرمایه داری به گونه ای که اعتقاد به کاروتلاش اقتصادی درقناعت وسرمایه گذاری مجدد سودهای قبلی به عنوان نجات ورستگاری در این دنیا و آخرت، باعث گسترش سرمایه داری شده است.
مرتون نقدی سخت بر روش شناسان انتزاعی وارد کرد ومشکلات رابیشتر ناشی از کلیشه گرایی وبی توجهی به واقعیت تجربی می دانند.
بنابر نگرش تجربی مرتن،نگاه وتجربه پژوهشگر در حین پژوهش وتحقیق می بایستی پیوسته با واقعیت مورد مطالعه درگیر چالش وبرخورد باشد تا بتواندمناسب ترین الگوی کاوش وپژوهش را بسازد، به تناسب تغییر دهد، ودر خلال وفراگرد پژوهش، به تغییر،بازنگری وبازسازی پیوسته و مداومی که لازم می آید دست بزند.
مرتن معتقد است که:
1- تحقیق چیزی است که تئوری را ابداع می کند.
2- برای آن فرمول بندی تجدیدنظر شده به وجود می آورد.
3- آن را به راه های تازه می اندازد.
4- به آن روشنی می بخشد.
یکی از ابزارها یا شیوه های روش شناسانه‌ی مورد استفاده مرتن در مورد کمک به کدگذاری یا رده بندی حوزه های بررسی، انگاره‌ی کیفی نام دارد.
انگاره ها فقط ابزارهایی نمادین نیستند بلکه به مثابه طرح هایی منطقی برای تجزیه و تحلیل تعدادی از فرضیات، مفاهیم و قضایای اصلی ای را که در بررسیهای جامعه شناسی به کار گرفته می شوند آشکار می سازند. نقش روش شناختی انگاره ها به شیوه مرتن شباهت دوری به نمونه آرمانی وبر دارد.
گستره‌ی نظریه مرتن دست کم چهار نوع انگاره را شامل می شود:
• انگاره تجزیه و تحلیل کارکردی ایجاب می نماید که برای انجام تجزیه و تحلیل کارکردی فهرستی از اقدامات لازم و مسایلی که باید با آن روبه رو شد تهیه و تنظیم شود.
• انگاره‌ی جامعه شناسی معرفت چارچوبی نظری از انواع متغییرها و ارتباط بین آن ها را طراحی می کند و به این ترتیب امکان ترسیم دقیق نظریه های بدیل درباره‌ی ارتباطات و پیوندهای خاص را فراهم می آورد.
• انگاره های ناهنجاری یا نابسامانی و تعصب و تبعیض که از نوع شناسیهای شیوه های انطباق یا الگوهای رفتاری هستند.
• انگاره های چارچوبی برای تجزیه و تحلیل داده هایی کیفی ارائه می دهند شبیه به آنچه که در آمار در خصوص داده های کمی انجام می گیرد.
از میان انواع فوق سومین مورد برای اطلاق اصطلاح نوع شناسی مناسبتر است.
به نظر مرتن هر پژوهشی چهار کارکرد زیر را باید به انجام برساند.
1- کارکرد پدید آوری و انگاره شگرف یابی: اگر فرآیند پژوهش را،عبارت از فرآیند هدایت کننده به سوی ناشناخته ها تلقی کنیم خود را آماده دریافت پدیده های شگرف وناباورانه ای خواهیم نمود که به هیچ روی منتظر آن نبوده ایم. این پدیده شگرف می توانند ازسر تصادف یا به دلیل هوشمندی ودقت پژوهشگر کشف گردد. مرتن این گونه مدل را شرح می دهد:
الگوی شگرف یابی،داده های استراتژیک،نامعمول و خارج از انتظار، بهسازی نظریه را ناگزیر می کنند
در شرایطی خاص،یافته های پژوهش به ظهور نظریه اجتماعی می انجامد. پژوهش تجربی مفید، نه تنها فرضیات برآمده را تست نظری می کند.چنین فراگردی بخش شگرف پژوهش است، یعنی کشفی از سر بخت واتفاق ویا هوشمندی، و نتایج ویافته های ارزشمندی که به دنبال آنها نبودیم. الگوی شگرف،درگیر داده استراتژیک،نامعمول ودور از نتظاری است که پژوهشگر را وادار می کند تا سمت و سوی تازه ای برای کاوش و پژوهش برگزیند تا بتواند نظریه را بگستراند.
از نظر مرتن الگوی شگرف یابی از 3 ویژگی برخوردار است:
1- پیش بینی نشدگی: فرآیند تحقیق در حین آزمون یک فرضیه،به ناگاه نتیجه ای را مشاهده می کند که حاصل نظریه نخستین ومقدماتی تحقیق نبوده است.
" مشاهده داده استراتژیک،نامعمول ودور از انتظاری که موقعیتی را برای گسترش یک نظریه ویا برای بسط وگسترش نظریه ای موجود فراهم می کند".
2- نامعمول وعجیب بودن: مشاهده این پدیده شگرف، خود امری عجیب وخلاف رسم مألوف است،زیرا احتمالا با نظریه‌ی بنیادین وپذیرفته شده پیشین ویا بادیگر وقایع پیدا شده قبلی،مغایر وگوناگون است.
3- هدایت کنندگی: مشاهده این پدیده شگرف، پژوهشگر را به نکات نو وتازه ای رهنمون می کند،به دیگر سخن،این مشاهده اسلوب شناختی است، یعنی راه ورسم حرکت به پایگاه جدید نظری و دریافت بنیان وشالوده تازه ونوینی را دردنباله نظریه ها ممکن سازد: مثل در یافت زیگموندفروید در هنگام مشاهده لکنت زبان و یا لرزش قلم و... که به ناگاه وبه دلیل داشتن حساسیت مظری، آنها را ناشی از امیال سرکوفته دانست. از نظر مرتن قرن ها آدمیان، مورد رویدادهایی مانند لغزش زبان، لرزش قلم،اشتباهات چاپی،گسیختگی های حافظه را می دیدند وبدان ها توجه داشتند،ولی حساسیت تئوریکی فروید لازم بود تا اینها را به عنوان داده هایی بیاید که مفاهیم استراتژیکی دارند واز طریق اینها بتواند نظریه خود را در باب سرکوفتگی اعمال نمادین بسط دهد.
2- کارکرد دوباه سازی یا نوپردازی نظریه: بازسازی یا نوپردازی نظریه داده های تازه پژوهشگر را ناگزیر از تکمیل اجزاء قالب مفهومی می کند.
گسترش نظریه تنها در خلال فراگرد نامعمول نیست که توسعه می یابد. نظریه از خلال تکرار مشاهده وقایعی که تاکنون مورد غفلت وافع شده بودند نیز می تواند گسترش یابند. در انگاره شگرف یابی،پدیده شگرف که با روند تحقیق ووقایع مشاهده شده ناسازگار بود، پدیده ای کاملا تازه بود ولی در این مقام پدیده تازه یافت شده با دیگر وقایع مورد مشاهده سازگار هست، اما تاکنون مورد غفلت بوده است. کشف این پدیده می تواند پژوهشگر را در دوباره سازی ونوپردازی تئوری یاری دهد.
مالینوفسکی در مطالعه پدیده جادو متوجه شد که زمانی مردم بیشتربه جادو رجوع می کنند ومتوسل به نیروهای فوق طبیعی می شوند که بیشتر احساس اضطراب،ترس ندانستن وسردرگمی شوند. در مواقع عادی به این دلیل مردم در فرایند صید ماهی هیچ مراسم جادویی ندارند ولی هنگامی که دریا طوفانی وپر هیاهو و تشویش زاست،جادو اجتناب ناپذیر است. مرتن از مطالعه شخصیت زنی به نام اسمیت نقل می کند که به نقش مبلغ مشغول بود.مرتن به این نکته رسید که کنش مصرانه زن مبلغ است که تبلیغ اورا کارساز می کند و نه معنی یا معانی حرف ها وشعارهای او. بنابراین در توضیح مسائل اجتماعی می بایست به مفاهیم و داده های غفلت شده توجه نمود تا بتوان یک تئوری را بازسازی کرد از قبیل کارهای فوق که مالینوفسکی در ارتباط با جادو به اضطراب وتشویش ومرتن به اهمیت تاثیر وکارآمدی عمل مصرانه وپشتکار صمیمانه در تبلیغ، به عنوان داده های جدید، فرمول پاچینش وساخت نظریه تبلیغات را به دوباره سازی دعوت می کند.
3- کارکرد چرخشی، بازمیزانی گرایش نظری: روش های تازه پژوهش تجربی محورهای تازه از نظریه را اجتناب ناپذیر می کنند. توجه زیاد ودقت مستمر برای کشف داده های تازه باعث می شود که در پی کشف داده های نو، توجه نظری پژوهشگر به سوی فرایند جدید نظری دیگری چرخیده شود ونوجه خود را بر گرایشی تازه متمرکز یا میزان کند. بنابراین فرایند پژوهش واقعی وعینی، می تواند به باز میزانی ویا چرخشی درتوجه وعلاقه نظری پژوهشگر به سوی علایق وتوجهات جدید وتازه منجر شود
4- کارکرد روشن سازی مفاهیم: پژوهش تجربی روشن بودن مفاهیم را ضروری می کند. سرانجام آنکه فرایند پژوهش تنها زمانی به نظریه سازی می پردازد که بتواند معانی، تعاریف، حدود وگستره معین وروشنی را از مفاهیم تعیین واعتام کند. این کارکرد می تواند با تعیین شاخص ها یا معانی ومفاهیم دقیق، یا تبدیل مفاهیم به شاخص هایی عینی انجام پذیرد.

به نظر مرتن:

نیاز اساسی در فراگرد پژوهش وکاوش این است که مفاهیم،متغیرها با روشنی کافی تعریف شوند تا پژوهش پیش روی را توانمند کند،نیازمندی که به سادگی وناآگاهانه،در گوشه هایی از شرح های استدلالی ای که اغلب به نادرست نظریه جامعه شناسی خوانده می شود،رعایت نمی شوند.

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.