تمدن اروپا در پایان قرون وسطی

جامعه‌ی فئودال بر اثر جنگهای صلیبی که موجب تنگدستی و ناتوانی وی شده بود و همچنین در نتیجه‌ی ثروتمند شدن بورژوازی و افزایش قدرت سلطنتی در فرانسه و چند کشور دیگر رو به ضعف و از هم پاشیدگی گذاشت. در آلمان،
شنبه، 23 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تمدن اروپا در پایان قرون وسطی
 تمدن اروپا در پایان قرون وسطی

 

نویسنده: شارل دولاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

وضع سیاسی و اجتماعی

جامعه‌ی فئودال بر اثر جنگهای صلیبی که موجب تنگدستی و ناتوانی وی شده بود و همچنین در نتیجه‌ی ثروتمند شدن بورژوازی و افزایش قدرت سلطنتی در فرانسه و چند کشور دیگر رو به ضعف و از هم پاشیدگی گذاشت. در آلمان، برعکس، فئودالیته قدرت خود را در مقابل امپراتور حفظ کرد. وضع روستائیان بهبود یافت؛ بسیاری از آنها آزاد شدند و از تعداد سرف‌ها در اروپای غربی به میزان قابل ملاحظه‌ای کاسته شد. با توسعه‌ی املاک سلطنتی در فرانسه و سایر کشورها تیول‌ها از بین رفت و نجبا که زمین‌های خود را از دست داده بودند فقط از راه جنگ یا کمک‌های پادشاه زندگی می‌کردند.
اکثریت جمعیت اروپا از روستانشینان تشکیل می‌یافت؛ شهرها، اگر چه تعداد آنها زیاد بود، همه کوچک و کم جمعیت و بر اثر منازعات سیاسی یا اختلافات اجتماعی که میان فقیر و غنی و کارفرما و کارگر بروز می‌کرد دستخوش آشوب و ناامنی بودند. این منازعات در شهرهائی که استقلال داشتند یعنی در شهرهای ایتالیا و فلاندر بسیار شدید بود و به طور کلی بورژوازی نیرومندتر شده، در حکومت و اداره‌ی مملکت دخالت می‌کرد ولی روستائیان که اغلب از قید بردگی آزاد شده بودند به سبب مالیات‌های سنگین، جنگ‌های متوالی و راهزنی، در وضع بسیار بدی به سر می‌بردند و با آنکه از فرط ناراحتی چند بار شوریده به کشتار نجبا پرداختند ولی هر بار مقاومت آنها در هم شکست و بشدت مجازات شدند.

وضع اقتصادی

در وضع کشاورزی تغییری بروز نکرد. با این حال به جای آنکه مزارع را بدون استفاده بگذارند به کشت‌های متناوب پرداختند و با این اقدام میزان تولید را افزایش دادند. صنعت در اختیار اتحادیه‌ها که مقرراتی سنگین داشت و هر نوع ابتکار را منع می‌کرد، بود. صنایع جنبه‌ی حرفه‌ای و تخصصی داشتند و کارگران معدودی در آن مشغول کار می‌شدند؛ فقط کارخانه‌های ماهوت بافی گاند (1)، بروژ (2)، ایپر (3)، در ناحیه‌ی فلاندر از این حکم مستثنی بوده و جزء شهرهای صنعتی بزرگ محسوب می‌شدند. از اختراعات جدید، باروت بود که منسوب به چینی‌هاست، و همچنین سلاح آتشی که نخستین نوع آنها یعنی زنبورک و شمخال در جنگهای قرن چهاردهم و پانزدهم به کار می‌رفت. این اختراعات شیوه‌ی جنگ را تغییر داده از قدرت نجبا کاست. صنعت چاپ در حدود سال 1420 توسط گوتنبرگ آلمانی اختراع شد و با این اقدام تحولی عظیم در وضع کتاب بروز کرد، کتب چاپی به جای نسخه‌های خطی مورد استفاده قرار گرفته و بسرعت در سراسر اروپا رواج یافت.
بازرگانی اروپا در حال توسعه بود و دامنه‌ی آن در نتیجه‌ی استیلای مغول به آسیا نیز کشیده شد ولی مراکز عمده‌ی آن مدیترانه و دریای شمال و دریای بالتیک بود. در مدیترانه، ژن و ونیز مقام اول را داشتند، تمام تجارت ایتالیا توسط آنها انجام می‌گرفت و در واقع انحصار معاملات با امپراتوری یونان و دنیای اسلامی مشرق و مغول با آنها بود. در شمال اروپا، اتحادیه بازرگانی معروف به ‌هانس هر روز بر قدرت و ثروت خود می‌افزود. بیش از هشتاد شهر که اکثر آنها آلمانی بودند و لوبک پایتخت و مرکز آنها به شمار می‌رفت در این اتحادیه عضویت داشتند. این اتحادیه دارای نمایندگی‌هائی در کشورهای اسکاندیناوی و بالتیک بود و ناوگان جنگی معتبری داشت که با پیروزی با دانمارکی‌ها جنگیده، دزدی‌های دریایی را از بین برد. کشتیرانی در اقیانوس‌ها در دست فرانسه و انگلیس بود، منتهی به علت جنگهائی که میان این دو دولت در می‌گرفت پیشرفت قابل ملاحظه‌ای نداشت. تجارت از راه خشکی هم به سبب فقدان راههای خوب، حقوق گمرکی، راهزنی و جنگ از رونق افتاده بود.
هر مملکت سکه‌های طلا و نقره‌ی مخصوص به خود داشت ولی حکام و فرمانروایان اغلب سکه‌های تقلبی به جریان می‌انداختند. حواله و برات نیز که تسهیلاتی در معاملات فراهم می‌کرد از همین زمان معمول شد. وام با منفعت با وجود منع کلیسا رایج بود و این کار بیشتر به دست یهودیان و لمباردها انجام می‌گرفت. همین فعالیت‌ها مقدمه ایجاد بانک‌ها بود و نخستین بانک در ایتالیا دایرگشت. البته کارهای مهمی به وسیله این بانک‌ها انجام یافت، منتهی بسیاری از آنها که جرأت و جسارت بیشتری در عملیات خود نشان می‌دادند ورشکست شدند.

فلسفه

بزرگترین فیلسوف قرن چهاردهم، گیوم دوکام (4) از اهالی انگلیس عقیده داشت که حقیقت برای انسان باید به کشف و شهود معلوم شود نه با تعقل و استدلال. درباره حقیقت کلیات (5) که در قرون وسطی مورد توجه حکما و دانشمندان بود وی به هواخواهی از عده‌ای که به اصحاب تسمیه معروف شده‌اند (6) (برای کلیات هیچ حقیقتی قائل نبودند حتی کلی را دارای وجود ذهنی هم ندانسته و فقط لفظ و صورت می‌پنداشتند)، برخاست. از جمله پیروان وی بوربدان (7) و آلبردوساکس می‌باشند. با این حال تومیسم (8) (عقاید توماس داکن) مورد احترام کلیسا بود و فلسفه و الهیات به هم بستگی داشتند. در این دوره تصوف و عرفان توسعه یافت و دانشمندانی به نام‌های اکهارت (9)، تولر (10)، سوزو (11) که هر سه تن آلمانی بودند در این راه گامهای مؤثری برداشتند. عقاید این عده گاه موافق و زمانی مخالف عقاید کلیسا بود.

علوم

روح علمی، با وجود مخالفت کلیسا و با وجود رواج اوهام و خرافات، در حال توسعه و پیشرفت بود. از ریاضیدانان معروف این زمان، براد واردن (12) و نیکولادوکوزا (13) می‌باشند که شخص اخیر مسأله تربیع دایره را مطالعه کرد. نیکلااورسم (14) به مطالعه‌ی قوه‌ی ثقل پرداخت و فرضیه‌ای را که زمین را مرکز دنیا می‌دانست مورد تأمل و تردید قرار داد.
کتب متعددی درگیاه شناسی و جانورشناسی انتشار یافت ولی در هیچ یک از آنها مطلب تازه‌ای به چشم نمی‌خورد. در ضمن جنگهای صلیبی و سفرهائی که به آسیا صورت گرفت، چند گیاه و چند حیوان که تا آن زمان ناشناخته بودند شناخته شدند. علم پزشکی مخصوصاً در آموزشگاهها و دانشگاههای سالرن، مونپلیه و پاریس آموخته می‌شد. موندینودولوزی (15) نخستین بار به تشریح بدن انسان دست زد و این کار سرانجام، در سال 1484مورد تأیید پاپ سیکیت چهارم (16) قرار گرفت. بیماریهائی که هنوز درست شناخته نشده بودند موجب تلفات سنگین می‌شدند؛ جذام که از بیماریهای بومی مشرق بود پس از جنگهای صلیبی در اروپا نیز شیوع یافت و بیماری وبای سال 1346 تقریباً یک چهارم جمعیت اروپا را هلاک کرد. برای جلوگیری از شیوع جذام، جذامی‌ها را از دیگر مردم جدا می‌کردند و برای این کار صدها جذامخانه ساخته شد.
برای مبارزه با وبا قرنطینه و برخی دستورهای بهداشتی معمول بود. کتابهای زیادی درباره‌ی گیاهان طبی و علم تشریح منتشرگشت ولی در وسایل درمان بیماریها تغییر مهمی ایجاد نشد. خون گرفتن، استحمام، استفاده از مسهل و داروهای گوناگون و حتی افسونگری معمول بود. جراحی توسط اشخاصی که اطلاعات پزشکی متوسطی داشتند، انجام می‌گرفت. فصد و حجامت و کشیدن دندان مخصوص سلمانی‌ها بود. عینک در قرن چهاردهم اختراع شد و با این اقدام توفیق بزرگی برای خدمت به پیشرفت دانش و آسایش بشر به دست آمد.

ادبیات

اومانیسم در واقع بازگشت به آثار و ادبیات عهد قدیم و کوشش برای درک آن به روش بهتر می‌باشد. در تمام قرون وسطی، کتب حکمت، علوم و فلسفه به زبان لاتین نوشته شد. منتهی مردم با ادبیات یونانی درست آشنائی نداشتند چون ترجمه‌های نارسائی به زبان لاتن از آنها شده بود. از قرن چهاردهم برای درک افکار قدیم فعالیت‌هائی صورت گرفت و عده‌ای به پیروی از مؤلفان و مترجمان لاتینی، خود به فرا گرفتن زبان یونانی پرداختند تا متون قدیم را به زبان اصلی مورد مطالعه قرار دهند. این نهضت بر اثر جنگهای صلیبی و در نتیجه‌ی ورود دانشمندان و نویسندگان یونانی به ایتالیا تسهیل شد. به این ترتیب، اومانیسم، در ایتالیا ظهورکرد و پترارک و شاگردان او یعنی والا (17)، مترجم، جدلی و اهل قلم و فیلسوف، و نیکولادوکوزا (18) که از همه‌ی علوم اطلاعاتی داشت پیشقدم این نهضت بودند. در ادبیات ملی تحولی پدید آمد به این معنی که جنبه اختصاصی به خود گرفته از هم متمایز شدند ولی در نوع آنها تغییری دیده نمی‌شود و همه جا به تدوین منظومه‌های حماسی، شعر غنائی و اشعار آموزشی، حکایات، تئاتر و تاریخ می‌پرداختند.
در ایتالیا نبوغ ادبی دانته بیش از شعرای دیگر بود و او به وضع جالبی در توصیف اوضاع قرون وسطی که رو به زوال بود، کوشید. دانته در فلورانس به دنیا آمد و در جنگهای سیاسی میهن خود شرکت جسته مدتی در تبعید به سر برد و یکی از هواخواهان جدی گیبلن‌ها بود و در سال 1321، در تبعید جان سپرد. آثار او شامل کتابهائی است به زبان لاتن که جنبه سیاسی داشت و کتابهائی منثور به زبان ایتالیائی (La Vita nuova و گذشته از اینها منظومه‌ی کمدی الهی، که به سه قسمت : دوزخ، اعراف، بهشت و یکصد سرود که هر بند آن دارای سه بیت می‌باشد (Terza Rima ) تقسیم شده. این منظومه شرح مسافرتی است که دانته به راهنمائی ویرژیل و بئاتریس به آن دنیا کرده، به گردش و جستجو در اعماق خاک پرداخته یا از آسمانی به آسمان دیگر رفته خود را به آمپیره (19) رسانیده است. قدرت تخیل، عظمت قریحه‌ی شاعرانه دانته و تنوع گفتار و لحن او برای نشان دادن آلام دوزخیان یا شادی نیکبختان که شرح و توصیف آن با کلمات امکان پذیر نیست، قابل تحسین می‌باشد: استعارات، و اشارات افسانه‌ای و سیاسی، جنبه‌ی اخلاقی و الهی این اثر بی نظیر، آن را به صورت یکی از شاهکارهای عظیم و عالی درآورده است.
گذشته از کمدی الهی در سایر نقاط آثار ادبی حماسی بندرت دیده می‌شود. منظومه‌های عامیانه اسپانیائی (20) که درباره‌ی حوادث گوناگون تاریخ اسپانیا، بخصوص سرگذشت سید (21) و جنگ با مسلمین است از آن جمله می‌باشد. در فرانسه تهیه‌ی منطومه‌های رزمی، اصلاح و تغییر آنها یا برگرداندن آنها به نثر معمول بود؛ در انگلیس، لیدگات (22) منظومه‌ی مفصلی تحت عنوان سقوط شاهزادگان (23)؛ و مالوری (24)، مرگ ارتور (25) را تنظیم کردند. با این دو منظومه، دور ادبی برتون احیا شد و نویسندگان معددی از آن تقلید کردند. در ایتالیا، مورگانته دوپولچی (26) اشعار قهرمانی و در عین خال خنده‌آور (کمیک) را به وجود آورد و سپس بویاردو (27) در کتاب خود معروف به رولاند عاشق، داستان قدیمی رولاند را مورد توجه قرار داده اثر خیالی و دلپذیری تنظیم کرده است.
شعر غنائی در ایتالیا با پترارک که از پیشقدمان اومانیسم بود و زندگی افتخارآمیزی داشت نضج گرفت. وی آثار متعددی به نظم و نثر داشته است ولی آنچه از او باقی مانده مخصوصاً قطعاتی است درباره‌ی عشق پترارک به لوردونوو (28). در فرانسه غیر از شعرای متوسطی که از بورژواها (Eustache Deschamps ) یا از نجبا بودند (شارل دورلئان) سراینده‌ای ظهور کرد به نام ویلون (29) که با زندگی پریشان و هنر ارزنده‌ی خود روزگار سیاه تیره بختان و بزهکاران را مجسم می‌ساخت و آثار او سرشار از اندوه، عشق و تأثر از مرگ بود.
نثرنویسی، به همان نسبت که استفاده از زبان لاتن کم شد، توسعه یافت. روش عامیانه و بورژوا منشی که در حکایات کوچک منظوم معمول بود همچنان ادامه داشت و بر اثر آن قصه‌هائی نشاط‌آور و با حال تنظیم شد که بهترین نمونه‌ی آن به زبان ایتالیائی، دکامرون (30) اثر بوکاس می‌باشد. اثر مذکور مجموعه‌ای است از یکصد حکایت ساده، عشقی و جلف، که گاه غم انگیز یا احساساتی ولی بیشتر مضحک و مبتذل می‌باشند و سلیقه و ذوقی لطیف در آنها به کار رفته است. قصه‌های کانتوربری، اثر شوسر (31) شاعر انگلیسی نیز به همین صورت شادی و اندوه را به هم درآمیخته توصیف جالبی از زندگی بورژواها و آداب و عادات آن زمان بر آن افزوده است. در فرانسه هم به همین روش آثاری از قبیل « یکصد حکایت تازه» و «پانزده لذت زناشوئی» توسط آنتوان دولاسال (32) تدوین شد.
در تئاتر اصولاً تغییری راه نیافت و نمایش‌ها معمولاً شامل معجزات و موضوع‌های مذهبی و مسائل اخلاقی و همچنین مطایبات و شوخی‌ها بود. این قطعات مورد توجه عامه بود ولی ارزش ادبی متوسطی داشتند و فقط یکی از آنها به نام سلستین (33) که به زبان اسپانیولی و از نویسنده‌ای ناشناس است باید از این حکم مستثنی کرد. این نمایشنامه‌ی بدیع و زنده که با رعایت واقع و حقیقت تهیه شده، آمیخته با مهارت و هنر، نیرو و مطالعات روانی است.
تاریخ، شامل وقایع نگاری‌های متعددی است که از لحاظ صحت و دقت مطالب از این جهت که ساده و بی پیرایه تنظیم یافته‌اند، جالب می‌باشد؛ معروفترین این مورخان، ژوئن ویل (34)، نویسنده‌ی شرح حال سن لوئی، فرواسار (35)، مورخ جنگهای صد ساله، که بیشتر متوجه نجبا و وقایع جنگی هیجان آمیز بوده، کومین (36) که تاریخ دیپلوماتیک توسط او شروع شد، وکاپ گراو (37) انگلیسی می‌باشند. گذشته از این باید به ترجمه‌هائی که از زبان لاتین به زبانهای عامیانه صورت گرفت، موعظه‌ها، آخرین روایت آلمانی از منظومه‌ی رنار (38)، چند منظومه‌ی آموزشی و تربیتی، کنایه گوئی‌ها، سفرنامه‌ها، هجونامه‌های سیاسی نیز اشاره کرد. باید متوجه بود که در اواخر قرون وسطی هم ادبیات رونق و شکوه خاصی داشت، منتهی پاره‌ای از انوع آن به سستی و انحطاط گرائیده و نیاز به اصلاح داشت و همین امر یعنی اصلاح ادبی مورد توجه اومانیسم قرار گرفت و برای انجام آن به تجسس وکاوش در آثار قدیم پرداخت.

هنرهای زیبا

معماری گوتیک که در قرن سیزدهم شکوه و رونق خاصی یافته بود مقام خود را همچنان حفظ کرد ولی تغییراتی در آن راه یافت. به جای سبک مقدماتی، روش تازه‌ای در قرن چهاردهم معمول شد (39) که از مختصات آن ظرافت و تهور بیشتر (در مورد نازک کردن پایه‌ی طاقها و قوس‌های اتکاء)، پنجره‌های بزرگتر و افزودن تزیینات است و در قرن پانزدهم در سبک گوتیک (40)، تزیینات، صورت تجملی فوق العاده‌ای به خود گرفت.
در اوایل قرون وسطی فقط معماری مذهبی مورد توجه بود ولی در این دوره معماری عمومی و شهری نیز به همان مقام و مرحله‌ی اهمیت رسید. در قصرها، پنجره‌های بیضی شکل، طاق سازی با نوارهای فتیله‌ای زیر طاق (41) و استفاده از قوس‌های اتکا معمول می‌شود. ساختمان کاخ‌ها هنوز رایج بود و بیشتر اهمیت نظامی داشت، منتهی نجبا به سکونت در شهرها راغب شدند و خانه‌های راحت و مطبوعی که توجهی به استحکام و عظمت آنها نمی‌شد و دارای حیاط، و پله‌کان وسیع و بخاری بود برای خود ساختند. این قصرهای باشکوه نخستین بار در ایتالیا برپا شد. انجمن‌های شهر که سرمایه و ثروتی داشتند، عماراتی زیباتر از کاخ نجبا، برای شهرداری‌ها ساختند. گذشته از این دیرها و صومعه‌های متعدد، بازارهای سرپوشیده، و همچنین بیمارستانهائی با کمک بورژواهای ثروتمند و نجبا ساخته شد. منظره شهرها تغییر نکرد، خانه‌ها کوچک و کوتاه، کوچه‌ها تنگ و باریک، کثیف و اغلب بدون سنگ فرش بودند. در روستاها راهها بد و پل‌ها کم بود. از جمله بناهای معروف این دوره می‌توان، قصر پاپ‌ها در آوینیون، کاتدرال‌های بورژ، آمین، اوپسال (42)، پراگ، تولدو، لئون (43)، بال، سین (44) و کاخ‌های ونیز را نام برد.
حجاری جنبه مذهبی داشت و تزیین کلیساها با کتیبه‌ها و مجسمه‌ها صورت می‌گرفت ولی تهیه مجسمه از قهرمانهای متوفی، و ساختن مقبره برای اسقف‌ها و پادشاهان نیز معمول شد و مجسمه‌های آنها را هم در حالت خوابیده یا به زانو نشسته که شباهت بسیاری با شخص درگذشته داشت روی قبرهایشان قرار می‌دادند. یادگارهای قدیم، که در ایتالیا بیشتر از سایر کشورهای باقی مانده، معرف رنسانس، یعنی بازگشت به عهد قدیم و تقلید از شاهکارهای یونان و رم است. ژیبرتی (45)، دوناتلو (46)، وروچیو (47) از اهالی فلورانس با برنز و مرمر کار می‌کردند؛ کتیبه‌های سن ژان از ژیبرتی، تمثال داود و مجمسه گاتاملاتا (48) در حال سواری از دوناتلو و مجسمه‌ی کولئون (49) از کارهای وروچیو می‌باشد. برادران دلاروبیا (50) نیز به واسطه مهارتی که در تهیه‌ی مجسمه‌هائی از گل پخته و میناکاری و نقاشی آنها داشتند، شهرت زیادی دارند.
نقاشی که تا آن موقع تحت نفوذ بیزانس بود، از این قید آزاد شد و به پیروی از طبیعت و تقلید از هنر حجاری قدیم پرداخت. این نهضت جدید نیز در ایتالیا و بخصوص در فلورانس شروع شد و هنرمندانی از قبیل سیمابوئه (51) و ژیوتو (52) به پیکرها، حالت و حیات و هماهنگی بیشتری دادند. در شهر سین مکتبی معروف به پریمی تیف‌ها (53) (پیروان سبکی که پس از رنسانس معمول بود) به وجود آمد. در قرن پانزدهم، نقاشان و صورتگران از پیروی روش ژیوتو دست کشیدند و فلورانس مرکز مکتب هنری معروفی شد که مشهورترین شخصیت‌های آن عبارت بودند از: فرا آنژلیکو (54)، عارف مشرب، زاهد، مهربان، فیلی پولی پی (55) که آثار ارزنده و عالمانه‌ای با رنگ‌های زنده و جالب داشت، گیرلانداژو (56) که رنگهائی ملایم‌تر به کار می‌برد و واقع بینی را با ظرافت درآمیخته بود (زندگی مریم، نیایش مغ‌ها و شبانان)؛ و بخصوص بوتی چلی (57) که آثارش در عین دقت و سادگی سرشار از حرکت و ملاطفت بود و حزن و اندوه را با شور و جذبه جوانی تلفیق می‌کرد. وی گذشته از پرده‌های نقاشی مذهبی (مریم و مقدسان) نقاشی‌های خیالی و کنایت آمیز (بهار) و اساطیری (تولد ونوس) نیز داشت. غیر از ایتالیا، تنها کشوری که روش تازه‌ای در نقاشی ایجاد کرد، سرزمین فلاندر است که رنگ روغنی در آنجا معمول گشت و در نتیجه‌ی کوشش‌های برادران وان‌ایک (58) نقاشی‌های مذهبی آنها با دقت و واقع بینی خاصی تهیه شده و باید گفت که بیشتر شهرت آنها در رنگ آمیزی است. قدرت و مهارت آنها در این کار بیش از هنر صورت سازی بوده است. مملینگ (59)، شدت و نیروئی کمتر در رنگ‌ها به کار برده ولی آثار او لطف و جذابیت بیشتری دارند (صندوق یادگار سنت اورسول (60)). در سایر کشورهای اروپائی استفاده از هنر نقاشی فقط در شیشه‌های پنجره‌ها و همچنین مینیاتورسازی معمول بوده و هنر اخیر با تصاویر و رنگ آمیزی‌های مخصوص خود پیشرفت زیادی کرد.
موسیقی نیز در جستجوی راه و روشهای جدید بود. صنعت ترکیب الحان با هم توسعه یافت و تقسیم گام‌ها (گام= هشت نوت که به ترتیب صداها پشت سرهم باشند) به یک سلسله اصواتی که با بالارفتن یا پائین آمدن نیم آهنگ‌ها فراهم می‌آمد (61)، معمول و نت نویسی تکمیل شد (استفاده از علائم مخصوص (62) برای بالا بردن یا پائین آوردن نت به اندازه نیم آهنگ). موسیقی جنبه‌ی بین المللی داشت چون اختلاف کمی از این بابت در میان آنها دیده می‌شد. اصول فنی موسیقی پیشرفت کرد ولی هنوز برای بیان احساسات کافی نبود.

پی‌نوشت‌ها:

1 -Gand
2- Bruges
3- Tpres
4- G. d’Occam
5-مسأله حقیقت کلیات یعنی این مطلب که آیا کلی وجود حقیقی دارد یا نه موضوع اختلاف مهم افلاطون با ارسطو بود، افلاطون، مثل را موجود حقیقی می‌داند و افراد را سایه یا پرتو آن می‌پندارد و حال آنکه ارسطو، افراد اعیان (محسوس، دارای وجود خارجی) را حقیقی می‌شمارد و حقیقت نوع و جنس را در خارج از افراد موجود نمی‌داند.
6- nominalistes = اصحاب تسمیه Réalistes اصحاب تحقق - جلد اول سیر حکمت در اروپا
7- Buridan
8- Thomisme
9- Eckhart
10- Tauler
11- Suso
12- Bradwardin
13- Nicolas de Cusa
14- Nicolas Oresme
15- Mondino de Luzzi
16- Sixte IV
17- Valla
18- Nicolas de Cusa
19- Empyrée
20- Romanceros
21- Cid
22- Lydgate
23- Chutes des Princes
24- Malory
25- Mort d’Arthur
26- Morgante de Pulci
27- Boïardo
28- Laure de Noves
29- Villon
30- Décaméron
31- Chaucer
32- Antoine de la Salle
33- La Célestine
34- Joinville
35- Froissart
36- Commynes
37- Capgrave
38- Renart
39-- شعاعی= Gothique Rayonant
40- شعله‌ای= Gothique Flamgoyant
41- Voûtes á Nervures
42- Upsal
43- Leon
44- Sienne
45- Ghiberti
46- Donatello
47- Verrochio
48- Gattamelata
49- Colleone
50- Della Robbia
51- Cimabue
52- Giotto
53- Les Primitifs
54- Fra Angelico
55- Filippo Lippi
56- Ghirlandajo
57- Botticelli
58- Van Eyck
59- Memling
60- Sainte- Ursule
61- Le Chromatisme
62- Bámol, Dièze

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمه‌ی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.