استدلال بر امامت در نوجواني

مدّتي پس از آن كه حضرت علي بن موسي الرّضا عليهما السلام به شهادت رسيد، شخصي به نام علي بن حسّان نزد امام محمّد جواد عليه السلام حضور يافت و عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! مردم نسبت به مقام و موقعيّت شما كه در عُنفوان جواني امام و حجّت خدا بر آن ها مي باشي ، مشكوك هستند و ايجاد شبهه مي كنند؟! حضرت جوادالائمّه عليه السلام لب به سخن گشود و اظهار داشت : چرا مردم چنين مطالبي را بر عليه من ايراد مي كنند؟
چهارشنبه، 4 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استدلال بر امامت در نوجواني
استدلال بر امامت در نوجواني
استدلال بر امامت در نوجواني

نويسنده:عبدالله صالحي
منبع:چهل داستان و چهل حديث از امام جواد(ع)
مرحوم كليني ، و عيّاشي و ديگر بزرگان آورده اند:
مدّتي پس از آن كه حضرت علي بن موسي الرّضا عليهما السلام به شهادت رسيد، شخصي به نام علي بن حسّان نزد امام محمّد جواد عليه السلام حضور يافت و عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! مردم نسبت به مقام و موقعيّت شما كه در عُنفوان جواني امام و حجّت خدا بر آن ها مي باشي ، مشكوك هستند و ايجاد شبهه مي كنند؟! حضرت جوادالائمّه عليه السلام لب به سخن گشود و اظهار داشت : چرا مردم چنين مطالبي را بر عليه من ايراد مي كنند؟ و سپس افزود: خداوند متعال بر حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله اين آيه شريفه قرآن را فرستاد: قل هذه سبيلي اءدعوا إ لي اللّه علي بصيرة اءنا و من اتّبعني. يعني ؛ بگو: اي پيامبر! اين روش من است كه مردم را به سوي خداي يكتا دعوت مي كنم با هر كه از من تبعيّت و پيروي كند. بعد از آن ، امام جواد عليه السلام فرمود: به خدا قسم ، كسي غير از علي بن ابي طالب از پيغمبر خدا صلوات اللّه عليهما تبعيّت نكرد؛ و در آن زمان 9 سال داشت و من نيز اكنون 9 ساله هستم . همچنين مرحوم كليني و برخي ديگر از بزرگان آورده اند: شخصي خدمت امام محمّد جواد عليه السلام شرفياب شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! عدّه اي از مردم نسبت به موقعيّت شما ايجاد شبهه مي كنند؟! امام جواد عليه السلام در پاسخ چنين فرمود: خداوند متعال به حضرت داوود عليه السلام وحي فرستاد كه فرزندش ، سليمان را خليفه و وصي خود قرار دهد، با اين كه سليمان كودكي خردسال بود و گوسفندچراني مي كرد. و اين موضوع را برخي از علماء و بزرگان بني اسرائيل نپذيرفتند و در اءذهان مردم شكّ و شُبهه ايجاد كردند. به همين جهت ، خداوند سبحان به حضرت داوود عليه السلام وحي فرستاد كه عصا و چوب دستي اعتراض كنندگان و از سليمان هم بگير و هر كدام را با علامتي مشخّص كن كه از چه كسي است ؛ و سپس آن ها را شبان گاه در جائي پنهان نما. فرداي آن روز به همراه صاحبان آن ها برويد و چوب دستي ها را برداريد، با توجّه به اين نكته ، كه چوب دستي هركس سبز شده باشد همان شخص ، جانشين و خليفه و حجّت بر حقّ خدا خواهد بود. و همگي اين پيشنهاد را پذيرفتند؛ و چون به مرحله اجراء در آوردند، عصاي سليمان سبز و داراي برگ و ثمر شد. پس از آن ، همه افراد قبول كردند و پذيرفتند كه او حجّت و پيامبر خدا مي باشد.
همچنين علي بن أ سباط حكايت كند:
روزي به همراه حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام از شهر كوفه خارج شديم و حضرت سوار الاغ بود. در مسير راه به گلّه گوسفندي برخورديم كه گوسفندي از آن گلّه عقب مانده بود و سر و صدا مي كرد. امام عليه السلام توقّف نمود و سپس به من دستور داد كه چوپان را نزد حضرتش احضار نمايم ، پس من رفتم و چوپان را خبر دادم ؛ و او نيز آمد. هنگامي كه چوپان نزد حضرت وارد شد، امام عليه السلام به او فرمود: اين گوسفند مادّه از تو گلايه و شكايت دارد؛ و مدّعي است كه تو تمام شير آن را مي دوشي ، به طوري كه وقتي نزد صاحبش بازمي گردد، شيري در پستانش نيست . و مي گويد: چنانچه از ظلمي كه نسبت به آن انجام مي دهي ، دست برنداري و به خيانت خود ادامه بدهي ، از خدا مي خواهم تا عمر تو را كوتاه گرداند. چوپان اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! من شهادت بر يگانگي خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلي الله عليه و آله مي دهم ؛ و اين كه تو وصي و جانشين او هستي . و سپس افزود: خواهشمندم بفرما علم و معرفت نسبت به سخن اين برّه را از كجا و چگونه فرا گرفته اي ؟ حضرت فرمود: ما - اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام - خزينه داران علوم و غيب ها و نيز حكمت هاي الهي هستيم ، همچنين جانشينان پيامبران و وارثان آن ها مي باشيم ؛ و خداوند متعال ما را بر ديگر بندگانش گرامي و مورد توجّه خاصّ قرار داده است ، او از فضل و كرمش همه علوم را به ما آموخته است.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.