توسعه فناوري هاي جديد و ارزش هاي اخلاقي

اشاره: نوشتار حاضر مي كوشد نسبتهاي متفاوت ميان اخلاق و فناوري را مطرح كند. براي سخن گفتن از نسبت ميان اخلاق و فناوري راهي جز آن نداريم كه معاني اي كه از دو اصطلاح «اخلاق» و «فناوري» وجود دارند مشخص شوند. نوشتار حاضر به اين موضوع مي پردازد.
سه‌شنبه، 10 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توسعه فناوري هاي جديد و ارزش هاي اخلاقي
توسعه فناوري هاي جديد و ارزش هاي اخلاقي
توسعه فناوري هاي جديد و ارزش هاي اخلاقي

نويسنده:حسين كاجي

تاملي در نسبت «اخلاق» و «فناوري»

اشاره: نوشتار حاضر مي كوشد نسبتهاي متفاوت ميان اخلاق و فناوري را مطرح كند. براي سخن گفتن از نسبت ميان اخلاق و فناوري راهي جز آن نداريم كه معاني اي كه از دو اصطلاح «اخلاق» و «فناوري» وجود دارند مشخص شوند. نوشتار حاضر به اين موضوع مي پردازد.

اخلاق چيست؟

«اخلاق» در زبان پارسي در مقابل دو اصطلاح «Ethics» و «Morality» به كار مي رود. به همين دليل، اين مفهوم هم به معناي هنجارها و ارزشهاي اخلاقي است و هم به معناي علمي كه در مورد اين هنجارها سخن مي گويد و هم به معناي فلسفه اي كه علم اخلاق را موضوع پژوهش خود قرار مي دهد. اين در حالي است كه در زبان انگليسي Ethics بيشتر به عنوان معرفت اخلاقي (يعني علم اخلاق و فلسفه علم اخلاق) و Morality بيشتر به عنوان هنجارها و ارزشهاي اخلاقي به كار مي رود. بنابراين، براي نسبت سنجي ميان اخلاق با حوزه هاي ديگر و از جمله حوزه فناوري، بايد به اين معاني مختلف اخلاق توجه كرد؛ يعني در نظر داشته باشيم كه منظورمان از اخلاق، هنجارهاي اخلاقي است و يا معارفي كه در مورد اين هنجارها سخن مي گويند. هنگامي كه به معارف اخلاقي توجه مي كنيم، بايد مدنظر داشته باشيم كه اين معرفت، علم اخلاق است؛ يعني علمي كه از عمل درست و نادرست و خوب و بد پرسش مي كند يا فلسفه اي مدنظر ماست كه در مورد علم اخلاق و فراز و فرودهاي آن سخن مي گويد. جدا كردن اين سه سطح تحليل، كار ما را براي بررسي نسبت آن با فناوري آسانتر مي كند.

فناوري و رويكردهاي متفاوت

مناقشه هاي بسياري در مورد تعريف و سطوح فناوري وجود دارند. بي ترديد، يكي از مهمترين و ابتدايي ترين مضاميني كه در فلسفه فناوري مورد توجه است، همين تعريف فناوري است. يكي از مهمترين رويكردها در تعريف فناوري، مبتني بر نگاه ويتگنشتاين به تعريف- به صورت عام- است. ويتگنشتاين بر خلاف سنت جوهرانديش تاريخ فلسفه كه مفهوم يا شيئي را با جوهر و ماهيتش تعريف مي كند، معتقد بود سوداي تعريف جامع و مانع مبتني بر ماهيت را بايد رها كرد و به كاربرد مفاهيم نظر نمود. به همين جهت، اگر مي خواهيم بدانيم فناوري يا هنر چيستند، بايد به سراغ زبانهاي مختلف برويم و ببينيم در اين زبانها اين مفاهيم چه كاربردي دارند و چگونه به كار برده مي شوند.
با همه اينها، چه تعريفهاي ماهيت گرا و چه تعريفهاي غيرماهيت گرا در فناوري گاهي سخت افزارانه و گاهي نرم افزارانه هستند. در تلقي سخت افزارانه از فناوري، اين ساحت ابزارها و وسايلي قلمداد مي شود كه زندگي ما را كارآمدتر و راحت تر مي سازد. تعريف نرم افزارانه بيشتر به فكر و نظري توجه دارد كه پشت سر اين ابزارها قرار دارند. در تاريخ فلسفه فناوري، ديدگاه سخت افزارانه نسبت به ديدگاه نرم افزارانه مقدم است.
در واقع، مشكلات ديدگاه سخت افزارانه باعث شد متفكران فناوري به انديشه و رويكردي كه ابزارهاي فناورانه را به وجود مي آورند، توجه خاصي نشان دهند. با اين حال، ديدگاه نرم افزارانه هم خالي از مشكل نيست. يكي از اين مشكلات آن است كه اين ديدگاه نمي تواند نقش نهادها و سازوكارهاي اجرايي، حقوقي و اخلاقي را كه در سامان فناوري نقش دارند، در نظر بگيرد. اين خلل باعث توجه به تعريفي شد كه به تعريف نهادافزارانه از فناوري معروف است، يعني مجموعه اي از نهادها كه نهادهاي سخت افزارانه، نرم افزارانه و ديگر نهادها هستند كه در تعريف فناوري دخالت دارند. تعريف نهادافزارانه هم به دليل كم رنگ بودن نقش انسان در آن، به تعريف ديگري منجر شد كه بدان تعريف انسان افزارانه مي گويند. در اين رويكرد، نسبت نهادهاي فناوري و انسان بسيار مورد توجه قرار گرفته است.
نگاه ديگر به تعريف فناوري، تقسيم آن به تعريفهاي ريز و كلان است. تعريف كلان هر ابزار محاسباتي و عقلاني را فناوري مي نامد. به عنوان مثال، در ورزش ابزارهاي زيادي براي فعاليت بهتر موجودند كه اينها در اين تعريف كلان، فناوري ناميده مي شوند. ابزارهاي زيادي كه در جهان قديم براي سامان زندگي فردي و اجتماعي به كار مي رفتند، اما گستردگي و پيشرفت و عموميت فناوريهاي جديد را ندارند، فناوري در نظر گرفته مي شوند. در واقع، در اينجا بهتر است ميان تكنيك و فناوري تمايز و تفكيك قايل شد. تكنيك مي تواند به فناوري منجر شود، اما بايد ميان اين دو تمايز قايل شد. بسياري از تكنيكها حتي به فناوري منجر نمي شوند. به طور مثال، روشهاي سخنراني و عادتهاي ديدن و آداب دوستيابي هرچند ابزارها و تكنيكهاي سودمند هستند، اما فناوري ناميدن آنها گستره اي كلان را به وجود مي آورد كه در برخي مواقع بر هدفهاي ما تيرگي و ابهام مي افكند. با اين حال، يك ديد كلان نسبت به فناوري، همه اين موارد را فناوري در نظر مي گيرد.
يك رويكرد ميانه به تعريف فناوري، فناوريهاي پيش از جهان مدرن را از رده فناوريها بيرون نمي اندازد و آنها را نيز فناوري قلمداد مي كند. اين رويكرد از جهت انسان شناسي و فلسفي به آن اندازه بزرگ است كه بيشتر اشكال فرهنگ مادي را فناوري بداند. اين رويكرد همچنين اين گونه فرض نمي گيرد كه هر فناوري حتماً بايد مصنوع آدمي باشد. طبق اين چشم انداز، نمي توان فرهنگي را سراغ گرفت كه در آن فناوري موجود نباشد، خواه اين فرهنگ قديم يا جديد باشد. با همه اينها، فناوريهاي جهان قديم از اصول بسيار متفاوتي پيروي مي كردند و پيدا كردن اصول واحد و مشترك ميان فناوري قديم و جديد، كار بسياري سختي است.
رويكرد باريك و ريز نسبت به تعريف فناوري، تنها فناوري جهان جديد را فناوري مي داند و قايل به تفاوت ماهوي ميان اين دو نوع فناوري است. قاعده بر اين است كه فناوري جديد و تأثيرات مختلفش را قابل قياس با فناوريهاي ديگر نمي بينند و معتقدند، اين فناوري كاملاً بايد به صورت مجزا و مستقل مورد بررسي قرار گيرد. با اين فرض، تعريف زير از فناوري براي تعريف فناوري كاملاً به تلقي مدرن و جديد تأمل مي كند و بقيه ابزارها و رويكردهايي را كه فناورانه هستند، از دايره منظور خود خارج مي كند.
البته، آنچه گفتيم تنها بخشي از مناقشات فراواني هستند كه در باب تعريف مفهوم فناوري موجودند با اين همه، شايد اين مجمل بتواند دورنماي كلي بخشهاي زيادي را كه در فلسفه فناوري موجودند، پوشش دهد.

رويكردهاي چهارگانه

در ميان تعاريف گوناگوني كه از فناوري مطرحند، شايد تعريف و تقسيم «دون آيدي»، يكي از معروفترين آن باشد. به نظر «آيدي»، چهار نوع رابطه ميان «ما- فناوري- جهان» وجود دارند كه اين روابط ماهيت فناوري را براي ما بهتر و بيشتر مشخص مي كنند. يك گونه از رابطه انسان و فناوري، رابطه تجسد يافته است. در اين رابطه، فناوري در حكم واسطه اي براي حسهاي مختلف انساني، وارد عمل مي شود. هنگامي كه ما با عينك شيئي را مي بينيم يا با تلسكوب ماه را مي ببينم، اين عينك و تلسكوب جهان را به گونه اي ديگر از وقتي كه ما از آنها استفاده نمي كنيم، بر ما عرضه مي كنند. اين رابطه كه عبارت است از رابطه «من- عينك (يا تلسكوپ)- جهان» هميشه جهان را كوچكتر، بزرگتر، سنگين تر، سبك تر و... از آنچه هستند بر ما عرضه مي كند. به همين دليل، آنها نمي توانند در نقش اندامهاي حسي ما وارد عمل شوند. ما به دليل تأكيد بر مؤلفه اي چون بزرگتر ديدن، حاضريم از موقعيت واقعي شيء بگذريم. هنگامي كه از طريق اينترنت با كسي ديگر در ارتباط هستيم، گويي فرد نزد ما حضور دارد اما اين حضور به صورت متن است. حضور وي به متن محدود است، اما مي توانيم ارتباطي را با وي صورت دهيم؛ هرچند اين ارتباط با ارتباط حضوري بسيار متفاوت است و حضور اينترنتي چيزي از حضور فيزيكي كم دارد.
نوع دوم رابطه ما با فناوري و رسانه، رابطه هرمنوتيكي است. در اين رابطه، فناوري و رسانه را به چيزي فراتر از خود ارجاع مي دهند. هنگامي كه به نقشه يا متني توجه مي كنيم، آنچه مي بينيم خود نقشه يا متن نيست، بلكه به معنايي توجه داريم كه اين نقشه و متن بدان ارجاع مي دهد. اين نقشه ها و متون از اينكه جهان باشند، طفره مي روند و تنها به جهاني اشاره مي كنند. «آيدي» اين رويكرد را با عنوان «من- ]نقشه- جهان[» مشخص مي كند.
نسبت سوم، نسبت غيريت است كه در آن، رسانه و فناوري به مثابه چيزي غير از من فرض مي شود. در اين نوع رابطه، گويي فناوري و رسانه خود موجوديت دارد.آيدي، شمايلهاي ديني و روباتها را نمونه هايي از اين نوع فناوري قلمداد مي كند. گويي در رابطه ما با آنها، خود اين فناوريها يك جهان ديگر هستند و نه آنكه به جهاني ديگر اشاره كنند. در اين نسبت، جهان واقعي محو مي شود و آنها، ما را به يك جهان ممكن ديگر رهنمون مي سازند. به همين جهت، آيدي قدرت اين فناوريها را در جدا كردن ما از جهان واقعي به قدرت بازي، ورزش و هنر تشبيه كرده است. آيدي اين نسبت را «من - فناوري- ] جهان[» مي نامد كه در آن، فناوري جهان را در حاشيه قرار مي دهد.
به نظر آيدي، بزرگترين نماد اين نوع رابطه در نسبتي كه ما با روباتها برقرار مي كنيم، خود را نشان مي دهد.
نوع چهارم نسبت ما با فناوري، نسبتي است كه فناوري به عنوان يك فرآيند آگاهانه وارد ماجرا نمي شود، بلكه فناوري به عنوان يك پيش زمينه و بستر عمل مي كند.
آيدي مثالهاي اين نوع رسانه و فناوري را سيستم كنترل دماي مركزي ساختمانها و سيستم كنترل ترافيك مي داند. اين سيستمها جعبه هايي سياهي هستند كه ما به آنها توجه نمي كنيم، اما در زندگي در حال توسعه مان، بسيار بدانها نيازمنديم. اين فناوريهاي زمينه، هويدا نيستند، اما زندگي ما را شكل مي دهند؛ هرچند از تحليلهاي ما فرار مي كنند.
رويكردهاي چهارگانه آيدي به ما گوشزد مي كنند كه هر موضعي كه ما نسبت به فناوري مي گيريم، به تجارتي وارد گشته ايم كه در آن سود و زيان وجود دارد. اين گونه نيست كه فناوريها و رسانه ها ذاتاً زيانبار يا سودمند باشند. سخن بر سر گزينشي است كه مانند هر گزينش ديگر، تبعات خواسته و ناخواسته مثبت و منفي دارد. نسبتهاي چهارگانه آيدي در يك سطح براي جواب به مواضع افراطي «هايدگر»، «بورگمن» و حتي «دريفوس» ارائه شده اند.

نسبتهاي فناوري و اخلاق

اين تعريفها و تقسيمها، فضا را براي بحث در مورد نسبت اخلاق و فناوري بهتر آماده مي كنند. با توجه به اين تقسيم بندي مفهومي كه به وجود آمده است، ما مي توانيم نسبتهاي زيادي را ميان فناوري و اخلاق مشخص كنيم كه در اينجا به چهار نسبت از اين نسبتها اشاره مي كنيم:
1)گاهي منظور از اين نسبت آن است كه ببينيم فناوري چه پيامدهاي اخلاقي داشته باشد. معمولاً افرادي كه نسبت فناوري و اخلاق را در نظر مي گيرند، از اين نسبت تأثيرهاي فناوريهاي مختلف بر اخلاق را مورد توجه قرار مي دهند. برخي از پژوهشگران معتقدند، ذيل اين بررسي مي توان يك مكتب «تأثيرات» را هم مشخص كرد كه از تأثيرات فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، رواني و معرفتي فناوريهاي جديد سخن مي گويند. در اينجا به طور مثال مي توان گفت، رايانه چه با انسان مي كند و چگونه روابط انساني وي را تحت تأثير قرار مي دهد؛ اينترنت بر روابط سنتي انسان و بر شخصيت وي چه تأثير يا تأثيراتي دارد و جهان فناوري زده ما چگونه فرهنگ را از خود متأثر كرده و روابط طبقات اجتماعي را تحت تأثير قرار داده است. در اين راستا، دو رويكرد منفي و مثبت وجود دارند. برخي بر جنبه ها و تأثيرات مثبت اين فناوريها اشاره مي كنند و عده اي ديگر بر نكاتي دست مي گذارند كه فناوري با آنها، جامعه انساني را از اصالت و شكوفايي انداخته است. در اين ميان، تأثير فناوري بر ارزشهاي اخلاقي هم به دو صورت قابل رديابي است؛ عده اي معتقدند، فناوري، ارتباطات را گسترش داده، فرصت و فراغتي براي انسان فراهم كرده كه به كارهاي جدي تر بپردازد و رفاه مادي وي را فراهم مي سازد، اما عده اي ديگر، اين نكات را در مقابل معايب و ضعفهاي فناوري چندان پررنگ نمي دانند. به نظر اين افراد، فناوري در مجموع، گونه اي اخلاق مصرفي را دامن زده، روابط انساني را از حيز انتفاع ساقط كرده و به ارزشهاي غني و اصيل انساني چون عفت، كرامت، شرافت، اصالت و... آسيب رسانده است. به نظر اين افراد، فناوري و كلاً جهان مدرن، ارزشهاي معنوي خانواده را كمرنگ ساخته، انسانها را تنها و بي مبنا كرده و در نهايت مشكلات معنوي و اخلاقي بسياري را به وجود آورده است.
2)معناي ديگري كه مي توان از نسبت فناوري و اخلاق گرفت، تأثيري است كه فناوري بر نظريه هاي علم و فلسفه اخلاق مي گذارد. در اينجا از اخلاق نه هنجارها و ارزشهاي اخلاقي، بلكه معرفت اخلاقي مدنظر است و اين مبتني بر تمايزي است كه بدان اشاره كرديم. در اينجا سخن بر سر تأثيراتي است كه فناوري بر نظريه هاي اخلاقي بر جاي گذاشته اند. در اين ميان، عده اي معتقدند، اين تغييرها و تأثيرها در دل سه اخلاق هنجاري موجود يعني «فضيلت گرايي»، «تكليف گرايي» و «فايده گرايي» قابل توسعه و گسترش هستند. در حالي كه عده اي ديگر معتقدند، ما بايد به دنبال مفاهيم و ديدگاههاي تازه تري باشيم. به نظر اين عده، به طور مثال در فضاي اينترنت مفهوم عمل، خود، عامليت و... دچار تغييرات ماهيتي شده اند و بايد به دنبال دستگاههاي مفهومي و تحليلي جديدي براي گسترش اين موضوعات بود.
3)معناي سومي كه از نسبت اخلاق و فناوري برداشت مي شود، ارزشهاي اخلاقي است كه در شكل گيري فناوري مدرن نقش داشته اند. به تعبير ديگر، اگر در بند «1» اشاره كرديم، هدف آن است تا مشخص شود فناوري چه تأثيري بر اخلاق دارد، در اينجا قصد آن است كه بفهميم چه ارزشهاي اخلاقي در به وجود آمدن و توسعه فناوريهاي جديد نقش ايفا كرده اند. با جهان جديد، چشم انداز و گفتماني جديد فراروي بشر قد كشيدند. البته اين رويكرد جديد، مبتني بر ارزشها و هنجارهايي بود. برخي متفكران تصريح كرده اند، نشستن نقد به جاي فهم، تغيير جهان به جاي تفسير، توجه به آينده به جاي گذشته، توجه به حق به جاي تكليف و عاقبت توجه به فرد به جاي جمع، برخي از تغييرهاي ارزشي هستند كه بشر جديد به خود ديده است. در اين راستا، نمي توان خاستگاههاي ارزشي فناوري را نيز بدون اين تغييرهاي ارزشي دريافت. مكتب ساختارگرايي اجتماعي حتي ارزشهاي دخيل در فناوري را از اولين مرحله تصميم گيري تا ساخت يك فناوري مورد توجه قرار مي دهد. پژوهشگران اين عرصه اين كار را براي فناوريهايي چون دوچرخه، اتومبيل، نيروگاهها و... به انجام رسانده اند. هرچند در اينجا هم شاهد نگاههاي متفاوتي هستيم، اما يكي از نسبتهاي ميان اخلاق و فناوري، خاستگاههاي ارزشي و اخلاقي فناوري به شمار مي آيد.
4)معناي چهارمي كه از نسبت اخلاق و فناوري به دست مي آيد، اخلاقي است كه افرادي كه با فناوري سر و كار دارند، بايد رعايت كنند. اين امر هم شامل افرادي است كه فناوري را به وجود مي آورند و هم كساني كه آن را به كار مي برند و هم افرادي كه آن را تحليل و نقد مي كنند. به طور مثال، مهندسان به عنوان افرادي كه با توليد فناوري سر و كار دارند، بايد اصولي چون وفاداري به شركت متبوع خود يا تلاش براي ساخت فناوريهايي با امنيت بالا را مدنظر قرار دهند. از سوي ديگر، استفاده از فناوري هم به اخلاق خاصي نياز دارد و در هر دوي اين زمينه ها، مي توان كدهاي اخلاقي را مورد توجه قرار داد، چنانكه بسياري سعي كرده اند اين كدهاي اخلاقي را ارائه كنند. علاوه بر اين، نقد فناوري هم مانند هر نقدي ديگر به اخلاقي نياز دارد. البته در اين راستا، مي توان همه مواردي را كه ذيل عنوان اخلاق نقد از آنها ياد مي كنند، براي اخلاق نقد فناوري نيز در نظر گرفت.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط