اختلاف شیعه و اهل سنت درباره‌ی نام پدر امام مهدی (عج)

از موضوعاتی كه میان بیشتر اهل سنت و شیعه، درباره‌ی آن اختلاف نظر وجود دارد، نام پدر امام مهدی (علیه السلام) است. ریشه‌ی این تفاوت دیدگاه، به برخی از روایاتی برمی گردد كه در برخی از كتاب‌های حدیثی اهل سنت نقل شده،
شنبه، 14 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اختلاف شیعه و اهل سنت درباره‌ی نام پدر امام مهدی (عج)
 اختلاف شیعه و اهل سنت درباره‌ی نام پدر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

نویسنده: مهدی اكبرنژاد




 

از موضوعاتی كه میان بیشتر اهل سنت و شیعه، درباره‌ی آن اختلاف نظر وجود دارد، نام پدر امام مهدی (علیه السلام) است. ریشه‌ی این تفاوت دیدگاه، به برخی از روایاتی برمی گردد كه در برخی از كتاب‌های حدیثی اهل سنت نقل شده، كه براساس آنها، پدر امام مهدی (علیه السلام)، هم‌نام پدر رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) می‌باشد، روشن است كه پذیرش این‌گونه حدیث‌ها، یعنی مخالفت ورزیدن با دیدگاه شیعه؛ چون تمام شیعیان برآنند كه نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) حسن است، نه عبدالله، و از آن‌جا كه اخبار متواتر، تنها درباره‌ی یك مهدی موعود(علیه السلام) وارد شده، پس به ناچار دیدگاه یكی از دو گروه، اشتباه خواهد بود؛ و این جاست كه هریك از دو فرقه‌ی اسلامی شیعه سنی باید هم در عقیده‌ی خود، و هم در عقیده‌ی طرف مقابل بنگرند، تا شاید حقیقت روشن شود.
بررسی و داوری در این باره نیازمند طرح دلایل دو طرف و سپس اظهارنظر درباره‌ی آنهاست.

احادیث «اسم ابیه اسم ابی»

تمام منابعی كه چنین حدیثی را روایت كرده‌اند آن را در قالب یكی از چهار عبارت زیر ثبت كرده، و نوع اسناد آنها نیز، مثل همند:
1. عاصم، عن ابی‌النجود، عن زر، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صل الله علیه و آله و سلم):
لا تَذهبُ الدنیا حتّی یَبعثَ اللهُ رجلاً من أهل بیتی یُواطِیء اسمُه اسمی، و اسمُ أبیه اسمَ أبی (1)؛
دنیا به پایان نخواهد رسید، تا این كه خداوند مردی از خاندان مرا برمی‌انگیزد، كه هم‌نام من، و اسم پدرش هم‌نام پدرم است.
2. عن عاصم‌بن‌ابی‌الجنود، عن زر بن حبیش، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صل الله علیه و آله و سلم) انه قال:
لا تقوم الساعةُ حتّی یَملكَ الناسَ رجلٌ من أهل بیتی، یُواطِیءُ اسمُه اسمی، و اسمُ أبیه اسمَ أبی، فیملأُها قِسطاً و عدلاً (2)؛
قیامت برپا نخواهد شد تا این‌كه مردی از خاندان من كه هم‌نام من است و نام پدرش هم‌نام پدرم، بر مردم حكم‌رانی كند و جهان را پر از عدل و داد نماید.
3. حدثنا ابن‌عینیه، عن عاصم، عن عبدالله، عن النبی (صل الله علیه و آله و سلم) قال:
المهدیّ یُواطِیء اسمُه اسمی، و اسمُ أبیه اسم أبی. قال: و سمعتُه غیرَ مرّةٍ لا یذكر اسم أبیه (3)؛
مهدی هم‌نام من است پدرش نیز هم‌نام پدرم می‌باشد.
راوی حدیث می‌گوید: چندین بار این حدیث را از آن حضرت شنیدم كه اسم ابیه را نمی‌گفتند.
4. حدثنا الولید و رشدین عن‌ابی‌لهیعه، عن اسرائیل بن عباد، عن القداح، عن ابی‌الطفیل ان رسول‌الله (صل الله علیه و آله و سلم) قال:
المهدیّ، اسمُه اسمی، و اسمُ أبیه اسمُ أبی (4)؛
اسم مهدی، همانند اسم من و اسم پدرش مانند اسم پدرم است.

بررسی حجیّت احادیث

در سند سه حدیث اول كه در منابع زیادی نیز نقل شده اند، سه نفر به صورت مشترك حضور دارند كه آنها، افراد مورد اعتماد اهل سنت هستند، ولی در یكی از سندهایی كه ابی‌داوود نقل كرده، شخصی حضور دارد به نام «زائده» كه او حدیث را از عاصم بن ابی‌النجود روایت كرده، در مورد این شخص، مطالبی گفته شده؛ از جمله این كه وی، بر احادیث می‌افزود. (5) و به همین سبب، برخی احتمال داده‌اند كه این قسمت از حدیث «اسمُ أبیهِ اسمُ أبی» از افزوده‌های وی بوده باشد.
ولی وضعیت سند حدیث چهارم به كلی متفاوت از قبلی‌هاست، و افراد سند هم متفاوتند، در سند این حدیث شخصی هست به نام «رشدین بن ابی‌رشدین» كه همه‌ی متخصصان رجالی اهل سنت وی را تضعیف كرده‌اند؛ احمد بن حنبل می‌گوید: به آن‌چه وی روایت می‌كند اعتنا نمی‌شود.(6) و حرب بن اسماعیل می‌نویسد: درباره‌ی رشدین از احمد بن حنبل پرسیدم؛ وی او را ضعیف برشمرد. (7)
و از یحیی بن معین چنین نقل شده كه «روایت‌های رشدین نوشته نمی‌شود.» (8)
ابی زرعه وی را ضعیف الحدیث خوانده و ابوحاتم او را منكر الحدیث دانسته است (9) هم‌چنین نسائی درباره‌ی وی می‌نویسد: احادیث منقول از او، متروك است و نوشته نمی‌شود. (10)

نقد ابونعیم اصفهانی بر این احادیث

وی در مناقب المهدی، مجموع طرق حدیث منقول از عاصم را بر شمرده كه 31 طریق را گردآوری كرده و در هیچ یك از آنها عبارت «اسمُ أبیه اسمُ أبی» وجود ندارد و تنها همان «اسمُه اسمی» آمده است. (11)
وی می‌نویسد:
این روایت را غیر عاصم هم، از زر حكایت كرده است؛ مانند عمرو بن حره و دیگران كه تنها «اسمُه اسمی» را نقل كرده‌اند، مگر روایتی كه عبیدالله بن موسی از زائده از عاصم حكایت كرده كه در آن، عبارت « نام پدرش نام پدر من است» به چشم می‌خورد، اما هیچ فرد خردمندی شك نمی‌كند كه این عبارت اضافه، قابل اعتنا نیست. (12)
هرچند تتبع ابونعیم در این باره كارساز است و زمینه‌ی خوبی را برای نتیجه‌گیری ایجاد كرده، در این سخن اخیر وی، كه گفته: تنها در حدیثی كه «زائده» در سند آن هست جمله‌ی «اسم ابیه اسم ابی» اضافه شده، یك نكته وجود دارد، و آن این‌كه در برخی احادیث دیگر كه «زائده» در سندش نیست باز چنین اضافه‌ای پیدا می‌شود. (13)
برخی از نویسندگان معاصر به پیروی از كنجی شافعی همین مطلب را ذكر كرده‌اند و بدون هیچ اظهارنظری از كنار آن گذشته‌اند. (14)

احمد بن حنبل و این احادیث

كنجی شافعی با توجه به ثبت نشدن این حدیث در مسند احمد می‌نویسد:
فصل الخطاب در این مورد، چگونگی برخورد امام احمد حنبل با این حدیث است كه وی با همه‌ی دقتی كه دارد، در موارد متعددی از مسندش، این حدیث را ذكر كرده است (15)، ولی این قسمت از عبارت «اسمُ أبیه اسمُ أبی» در آن وجود ندارد و تنها همان بخش «اسمُه اسمی» در آنها آمده است.

نكته‌ی تأمل‌برانگیز

آن‌چه همگان را درباره‌ی صحت این حدیث به تردید انداخته، این است كه، این روایت را برخی از محدّثان بزرگ اهل سنت در جاهای متعدد نقل كرده‌اند در حالی كه جمله‌ی «اسمُ أبیه اسمُ أبی» در آنها وجود ندارد؛ بلكه تنها عبارت «اسمُه اسمی» ذكر شده است؛ برخی از این محدثان عبارتند از:
نعیم بن حماد در یك مورد (16).
ابی داوود در دو جا (17).
ترمذی در یك حدیث. (18)
احمد بن حنبل در چهار حدیث (19).
طبرانی در دوازده حدیث (20).
ابن‌المنادی در چهار جا. (21)
جالب توجه این كه، در بیشتر و یا همه‌ی این موارد، سه نفر آخری كه این حدیث از آنها نقل شده، همان افرادی هستند كه حدیث «اسمُ أبیه اسمُ أبی» از آنها نقل شده كه عبارت باشند از:
عاصم بن ابی‌الجنود، زربن جیش، ابن‌مسعود؛ جای این پرسش وجود دارد كه چگونه این روایت كه این سه نفر هم در سند آن حضور دارند، و بقیه عبارت‌ها نیز همانند هستند، فاقد آن جمله‌ی مورد بحث است و تنها چند روایت، آن جمله‌ی اضافه را دربر دارند؟
نعیم بن حماد بعد از این‌كه حدیثِ دارای جمله‌ی اضافه را با سند عاصم عن عبدالله نقل كرده می‌نویسد:
و سمعتُه غیرَ مرّةٍ لا یَذكر اسمَ أبیهِ (22)؛
و مكرر این حدیث را بدون اسم ابیه می‌شنیدم.
گرچه روشن نیست فاعل «سمعت» چه كسی است، آیا خود نعیم بن حماد یا یكی از راویان است؟ هركسی كه باشد این عبارت، حكایت از این دارد كه قسمت «اسمُ أبیه اسمُ أبی» بخش اصلیِ حدیث نبوده، وگرنه دلیلی وجود نداشته كه برخی اوقات حذف بشود.
با توجه به این قراین و شواهد، شماری از صاحب‌نظران بر این باورند كه عبارتِ «اسمُ أبیه اسمُ أبی» جزء اصلیِ‌ِ حدیث نبوده و بعدها به آن افزوده شده است.

برخی توجیهات برای این حدیث

عده‌ای برای توجیه این روایات و جمع بین اینها و احادیثی كه عبارتِ اضافه را ندارد، توجیهات قابل تأملی را بیان داشته‌اند؛ از جمله كنجی شافعی این چنین گفته است:
اگر حدیثی كه عبارت «اسمُ أبیه اسمُ أبی» دارد، صحیح باشد، منظور از نام پدر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام حسین(علیه السلام) است كه جد اعلای آن حضرت هست، و مقصود از پدر، در این حدیث، پدرِ باواسطه است، و از آن‌جا كه لقب امام حسین(علیه السلام) ابوعبدالله بوده، كنیه را بر نام اطلاق كرده‌اند، كنایه از این كه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است نه امام حسین (علیه السلام). (23)
احتمال و توجیه دومی كه وی دارد این است:
اصل حدیث، «اسمُ أبیه اسمُ ابنی» بوده كه منظور از ابنی در سخن پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم)، امام حسن(علیه السلام) است و در این صورت، نام پدر امام مهدی(علیه السلام) با نام فرزند رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) یكی خواهد بود، ولی راوی، كلمه‌ی «ابنی» را به «ابی» تغییر داده است. (24)
مرحوم صدرالدین صدر از برخی نویسنده‌ها توجیه دیگری نقل می‌كند:
اصل حدیث، «اسمُه اسمی و اسمُ أبی» بوده كه راوی، در آن تغییر ایجاد كرده و گفته است:« اسم ابیه اسم ابی» و بنابراین كه اصل حدیث، «اسمُه اسمی و اسمُ أبی» باشد، مشكل روایت برطرف می‌گردد؛ چون امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سه نام دارند و یكی از آنها عبدالله است و به این ترتیب، مضمون حدیث، با مشكلی مواجه نمی‌شود. (25)
علامه مجلسی كوشیده تا مشكل حدیث را این چنین برطرف كند:
كنیه‌ی امام حسن عسكری(علیه السلام) ابومحمد است و كنیه‌ی پدر پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) نیز، ابومحمد می‌باشد و از آن‌جا كه نام، بر كنیه نیز اطلاق می‌شود، به این شكل مفاد حدیث صحیح است. (26)

میزان ارزشمندی این توجیهات

هرچند بعضی از این توجیه‌ها، همانند توجیه دوم كنجی شافعی تا حدی از دیگر توجیهات بهتر است، چنین به نظر می‌رسد كه هیچ یك از آنها مبنای علمی و مستندی ندارد، به ویژه این‌كه برخی از آنها تأویلاتی دور از ذهن هستند؛ به گونه‌ای كه، همه‌ی آنها را با علامت سؤال روبه‌رو می‌كند. بنابراین، نه این چند توجیهی كه ذكر شد و نه آن‌چه مشابه این‌ها بیان شده (27)، نمی‌توانند راه حل اساسی برای این روایت تلقی شوند.

بهترین راه

منطقی‌ترین راه‌حل مشكل این حدیث، همان احتمال زیادی بودن این قسمت است و اینكه عبارتِ «اسم ابیه اسم ابی» جزء اصلیِ حدیث نبوده و بعدها به دلایلی، به آن افزوده شده است؛ شاهد اصلی این ادعا همان است كه بدان اشاره شد كه این بخش اضافی، در طرق زیاد دیگری كه برای حدیث وجود دارد و ابونعیم، 31 طریق از آن را برشمرده است، وجود ندارد. و همین نكته برای تردید در صحت حدیث كفایت می‌كند و بدین سبب برخی از دانشمندان اهل سنت معتقد شده‌اند كه این حدیث، موضوع و ساختگی است. (28)

انگیزه‌های تحریف

عمده‌ترین هدف در تحریف این روایت، دنیاطلبی و ریاست‌طلبی برخی افراد بوده است كه متأسّفانه در بسیاری از مقاطع تاریخی، عاملی مهم در جعل احادیث و كم و زیاد كردن آنها بوده، و به همین سبب، این میراث عظیم اسلامی دچار آسیب شده است.
در تحریف و اضافه كردن عبارتِ «اسمُ أبیه اسمُ أبی» رد پای دو جریان سیاسی-تاریخی دیده می‌شود؛ اول، ماجرای قیام محمد بن عبدالله بن حسن، معروف به نفس زكیه است كه وی به‌صورت رسمی، مدعی مهدویت شد و از این طریق می‌خواست كه پایه‌ی حاكمیت خود را مستقر كند و طرف‌دارانی را برای خود جمع كند، و هیچ بعید نیست كه برای رسیدن به این هدف، چنین اضافه‌ای را بر حدیث افزوده باشد.
ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد:
گروهی از بنی‌هاشم، در ابواء، جمع شده بودند و در میان آنان افرادی هم‌چون: ابراهیم بن محمد... و عبدالله بن الحسن‌بن الحسن و هر دو پسرش، حضور داشتند... سپس عبدالله، ثنای خداوند را به‌جای آورد و گفت: می‌دانید كه فرزندم (محمد بن عبدالله) همان مهدی موعود است پس بیایید و با وی بیعت كنیم. (29)
محمد بن علی بن طباطبا معروف به ابن‌طقطقی (م709 ه‍.ق) درباره‌ی ادعای مهدویت نفس زكیه می‌نویسد:
وی در آغاز كار، میان مردم شایع كرده بود كه مهدی موعود است؛ پدرش نیز این مطلب را همواره در نفوس گروهی از مردم پایدار ساخت؛ زیرا از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) روایت شده كه فرمود:
اگر از دنیا جز یك روز باقی نماند، خداوند آن روز را چندان طولانی خواهد كرد تا مهدی و قائم ما كه نامش مانند نام من و نام پدرش مانند نام پدر من است ظهور كند. و اما امامیه این روایت را بدون جمله‌ی «نام پدرش مانند نام پدر من است» نقل می‌كنند. بدین سبب، عبدالله محض درباره‌ی فرزندش محمد، به مردم می‌گفت: «این همان مهدی‌ای است كه به آمدنش بشارت داده شده، این همان محمد بن عبدالله است.» (30)
براساس این متن تاریخی، در آن روزگار، پدر نفس زكیه و خود وی، حدیث پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) را با زیاده‌ی آن، برای مردم می‌گفتند و مصداق آن را هم محمد نفس زكیه می‌دانستند و هیچ بعید نیست آنان كه این ادعای دروغین را كرده‌اند، به راحتی برخی كلمات را هم بر آن افزوده باشند.
دوم، ماجرای محمد بن عبدالله عباسی است؛ منصور عباسی برای تحكیم پایه‌ی جانشینی پسرش محمد و مقابله با پاره‌ای از مخالفت‌ها با وی، موضوع مهدی موعود بودن او را مطرح می‌كند، تا بدین وسیله هر ندای مخالفی را سركوب كرده و زمینه برای پذیرش عمومی فراهم سازد.
ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد:
وقتی منصور عباسی، قصد بیعت گرفتن برای فرزندش مهدی را داشت و پسر دیگر وی، جعفر، به این كار معترض بود، مردم را فراخواند و خطیبان و شاعران به ایراد سخن و به سرودن شعر در ستایش مهدی عباسی پرداختند، از مجله آنان مطیع‌بن‌ایاس بود، كه به منصور عباسی گفت: از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) حدیثی به من رسیده كه:
المهدیُّ منّا محمّد بنُ عبدِالله، و أمّه من غیرنا، یملأها عدلاً كما مُلِئتَ جوراً؛
مهدی، كه همان محمد بن عبدالله است از ماست و مادرش از غیر ما، كه جهان را پر از عدل می‌كند، هم‌چنان‌كه پر از ستم شده باشد.
وی بعد از نقل این حدیث، به منصور روی كرد و گفت: برادرت عباس هم، بر این مسئله گواهی می‌دهد، كه منصور رو به عباس كرد و گفت: تو را قسم می‌دهم كه آیا این حدیث را شنیده‌ای؟ گفت:‌ آری، و این هم به خاطر ترس از منصور بود، آن‌گاه دستور داد كه مردم با مهدی بیعت كنند... .(31)
نتیجه‌ای كه از این قراین و شواهد گرفته می‌شود، این است كه، احتمال جعلی بودن این بخش از حدیث و اضافه شدن آن از سوی برخی غرض‌ورزان، خیلی نزدیك به واقع است و روی همین جهت نمی‌توان به این قسمتِ حدیث استدلال و استشهاد كرد.

دلایل شیعه

شیعه برای اثبات این‌كه نام پدر امام مهدی (علیه السلام) حسن است، نه عبدالله، سه دلیل اساسی ارائه كرده، كه هركدام از آنها به تنهایی می‌تواند این موضوع را اثبات كند:
الف) حدیث‌های زیاد و در حد تواتری كه با اسناد متفاوت و متعدد، نام پدر امام مهدی(علیه السلام) را مشخص كرده و بر آن تصریح دارد، و شاید به سبب همین احادیث فراوان بوده كه شیعه، كوچك‌ترین اختلاف و یا تردیدی در این‌باره نداشته است.
روایاتی كه این واقعیت را بازگو كرده‌اند، عبارت‌ها و لحن‌های متفاوتی دارند، بسیاری از آنها با صراحت، ایشان را فرزند امام عسكری(علیه السلام) معرفی كرده‌اند؛ آیة‌الله صافی گلپایگانی در باب «مهدی فرزند امام حسن عسكری» كتاب خود 147 حدیث ذكر كرده است. (32) شیخ نجم‌الدین عسكری در كتابش با همین عنوان، بابی دارد و در آن، احادیث فراوانی را ذكر كرده است. (33)
برای نمونه به دو حدیث از آنها توجه كنید:
1. صدوق: حدّثنا علیُّ بنُ أحمدَ بنِ محمّدٍ الدقاق (رضی‌الله عنه) قال: حدّثنا محمّد بن أبی‌عبدالله الكوفی، عن موسی بن عمران، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلی، عن المفضّل بن عمر، قال: دخلتُ علی سیّدی جعفرِ بنِ محمّد(علیه السلام) فقلت: یا سیّدی! لو عَهدتَ إلینا فی الخَلَفِ من بعدك. فقال لی: «یا مفضّل! الأمامُ من بعدی ابنی موسی، والخلف المأمول المنتظر (م ح م د) ابن‌الحسن بن علیّ بن محمّد بن علیّ بن موسی» (34)؛
مفضل بن عمر می‌گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و عرض كردم: كاش درباره‌ی جانشین پس از خود وصیت می‌فرمودی؛ امام(علیه السلام) فرمود:‌ای مفضل! امامِ پس از من فرزندم موسی است، و جانشین مأمول منتظر، (م ح م د) فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی است.
2. ابوالحسن محمّد بن جعفر الأسدی، قال: حدّثنی احمد بن إبراهیم، قال: دخلت علی خدیجةِ بنتِ محمّد بن علیّ الرضا(علیه السلام) أخت أبی‌الحسن صاحب العسكر(علیه السلام) فی سنة اثنین و ستّین و مائتین، فكلّمتها من وراء حجاب، و سألتها عن دینها، فَسَمّتْ لی من تأتمّ بهم، ثمّ قالت: و الخلف الزكیّ ابن‌الحسن بن علیّ أخی. فقلت لها: جعلنی الله فداكِ معاینة أو خبراً؟ فقالت: خبراً؟ فقالت: خبراً عن اخی أبومحمد (علیه السلام) كتب به إلی أمّه... (35)؛
محمد بن جعفر اسدی می‌گوید: احمد بن ابراهیم برای من چنین نقل كرده است: در سال (262 ه‍.ق) خدمت خدیجه خواهر امام هادی(علیه السلام) رسیدم و از پشت پرده با وی سخن گفتم و در مورد دینش از وی پرسیدم، كه در پاسخ به من گفت: وی از چه كسانی پیروی می‌كند؟
آن‌گاه گفت: جانشین صالح، فرزند امام عسكری (علیه السلام) است؛ از وی پرسیدم: آیا او را دیده‌ای یا از او خبر می‌دهید؟ گفت: از پسر برادرم (امام عسكری (علیه السلام)) می‌گویم كه او این موضوع را طی نامه‌ای، به مادرش اعلام می‌دارد... .
در شمار دیگری از احادیث شیعه، این واقعیت، با عباراتی متفاوت، منعكس شده است:
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
إذا اجتمعت ثلاثةُ أسماءٍ متوالیة: محمّد [و] علیّ والحسن، فالرابع القائم (36)؛
آن‌گاه كه سه نام محمد، علی و حسن پی در پی هم آمدند، چهارمین آنها قائم خواهد بود. این گونه روایات در كتاب‌های شیعه فراوان است و همه‌ی آنها گویای این حقیقتند كه امام مهدی علیه السلام فرزند امام حسن عسكری(علیه السلام) هستند و نام پدر بزرگوار ایشان، حسن است و نه عبدالله و یا نام دیگر.
ب) همین حدیث در كتاب‌های حدیثی شیعه فراوان نقل شده است، ولی در هیچ یك از آنها عبارت اضافه‌ی «و اسمُ أبیه اسمُ أبی» وجود ندارد. (37)
امام صادق (علیه السلام)، به نقل از پدرش و آنان از پیامبراكرم نقل كرده‌اند:
المهدیّ من وُلْدی، اسمُه اسمی، و كُنیتُه كُنیتی، أشبهُ النّاسِ بی خَلقاً و خُلقاً... (38)؛
مهدی از فرزندان من است، نام او، مانند نام من و كنیه وی مانند كنیه من است از نظر ظاهری و اخلاقی شبیه‌ترین افراد به من است... .
و باز در جای دیگری از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) روایت شده است:
القائمُ من وُلْدی، اسمُه اسمی، و كُنیتُه كُنیتی... (39)؛
قائم از فرزندان من است كه نام و كنیه‌ی او، همانند نام و كنیه‌ی من است.
ج) شهادت برخی از عالمان اهل سنت بر این كه مهدی موعود همان محمد بن الحسن العسكری (علیه السلام) است، كه در بحث ولادت آن حضرت، به تفصیل سخنان آنان یادآوری شد و این شهادت، گواهی بر ادعای شیعه می‌باد كه نام پدر امام مهدی (علیه السلام)، حسن است و نه اسم دیگر.

پی‌نوشت‌ها:

1.ابی‌داوود، سنن، ح4276، طبرانی، المعجم الكبیر، ج10، ح10213، ابی‌شیبه، الكتاب المصنَّف، ج7، ح37647، وشاشی، مسند، ج2، ح634.
2.ابوعمرو الدانی، السنن الواردة فی الفتن، ج5، ص 1054، ح571.
3.نعیم بن حماد، الفتن، ح1017-1018 و متقی هندی، كنزالعمّال، ج14، ح38678.
4.نعیم بن حماد، الفتن، ح1021.
5.كنجی شافعی،‌ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص26.
6.یوسف المزی، تهذیب الكمال فی اسماء الرجال، ج9، ص 193.
7.همان.
8.همان.
9.همان، ص 194.
10.همان، ص 195.
11.به نقل از: كنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 27-28.
12.همان،‌ص 28.
13.نعیم بن حماد، الفتن، ص 260، ح1017.
14.مركز الرساله، المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامی، ص 72 و قزوینی، امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص 41.
15.احمد بن حنبل، در ج1، چهار جا این حدیث را ذكر كرده، ص 376-377، 430 و 448.
16.الفتن، ح1020.
17.سنن، در ادامه‌ی حدیث 4276 و ح4283.
18.سنن، ح2230.
19.مسند، ج1، ص 376-377، 430 و 448.
20.المعجم الكبیر، ح10214-10215، 10217، 10219-10221، 10223، 10225-10227 و 10229-10230.
21.الملاحم، ح114-117.
22.الفتن، ح1017.
23.كنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 26-28. همین توجیه را با تفصیل بیشتر، طلحة الشافعی در مطالب السؤول، ص 317-318 ذكر كرده است.
24.كنجی شافعی، همان.
25.صدرالدین صدر، المهدی، ص 132-133.
26.بحارالانوار، ج51، ص 103.
27.طوسی، راه‌های دیگری در توجیه متن حدیث ذكر كرده است (ر.ك: كتاب الغیبه، ص 181) و صدرالدین صدر نیز تأویلات دیگری را ذكر كرده است (ر.ك: المهدی، ص 127-134).
28.سیدمحمد حسن، المهدیة فی الاسلام، ص 69 (به نقل از: مركز الرساله، المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامی، ص 73).
29.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص 140-141.
30.ابن‌الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، ص 165-166.
31.ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج12، ص 81 ( به نقل از: فتلاوی، المهدی المنتظر من ولد الامام الحسن او الامام الحسین، ص 14-15).
32.صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، فصل دوم، باب 21.
33.نجم الدین عسكری، المهدی الموعود المنتظر، ج1، ص 176-181.
34.صدوق، كمال‌الدین، ج2، باب33، ج4.
35.مسعودی، اثبات الوصیّه، ص 271 و 272.
36.كمال الدین، ج2، باب33، ح2 و شبیه همین حدیث، همان، ح3.
37.گفتنی است كه در شماری از كتاب‌های حدیثی شیعه همانند الغیبة طوسی (ص 181، ج140) كشف الغمّه (ج3، ص 265) و نیز بحارالانوار (ج51، ص 103) حدیث مذكور با اضافه‌ی مورد اختلاف، نقل شده ولی اولاً، این نقل، با همان اسنادی است كه در كتاب‌های اهل سنت آمده و درواقع،‌ طریق این حدیث كه در این كتاب‌ها آمده همان سندی است كه اهل سنت دارند. بنابراین، حدیثی مستقل از طریق شیعه محسوب نمی‌شود.
ثانیاً، این‌گونه نقل‌ها، به معنای پذیرش حدیث از سوی مؤلفان آن كتاب‌ها نیست؛ زیرا روشن است بخش اضافه‌ی حدیث، با آن‌چه خود نویسندگان آن كتاب‌ها باور دارند در مخالفت آشكار است و شاید به همین دلیل بوده كه برخی از آنان به مانند محقق اربلی در كشف الغمه و مجلسی در بحارالانوار، پس از نقل این حدیث، به نقد آن مبادرت ورزیده و آن را مردود دانسته‌اند.
38.صدوق، كمال الدین، ج1، ص 286، ح1.
39.همان، ج2، ص 415، ح6، و ص 257، ح2.

منبع مقاله :
اكبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان كتاب(مركز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط