ابن مسعود صحابی قرآن شناس و مبارز

*باز هم در پی آنیم که با یکی از چهره های برجستۀ یاران پیامبر و نمونه های والای « ایمان » و « عمل » آشنا شویم و در مسیر الگوگیری ، از آن اسوۀ خوبی و پاکی و تعهّد ، درس بیاموزیم . آری ... .« عبدالله بن مسعود» آشنایی اجمالی عبدالله بن مسعود ، که از او بیشتر با نام « ابن مسعود » یاد می شود ، از قبیلۀ « هُذَیل » ، یکی از قبایل اطراف مکه بود . گر چه سال دقیق تولد او را ننوشته اند ، اما در سال های آغاز بعثت پیامبر ، جوانی بود که در حجاز می زیست و یک بار هم پیش از مسلمان شدن
دوشنبه، 16 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابن مسعود صحابی قرآن شناس و مبارز
ابن مسعود صحابی قرآن شناس و مبارز
ابن مسعود صحابی قرآن شناس و مبارز

نويسنده:جواد محدثی
*باز هم در پی آنیم که با یکی از چهره های برجستۀ یاران پیامبر و نمونه های والای « ایمان » و « عمل » آشنا شویم و در مسیر الگوگیری ، از آن اسوۀ خوبی و پاکی و تعهّد ، درس بیاموزیم . آری ... .« عبدالله بن مسعود» آشنایی اجمالی عبدالله بن مسعود ، که از او بیشتر با نام « ابن مسعود » یاد می شود ، از قبیلۀ « هُذَیل » ، یکی از قبایل اطراف مکه بود . گر چه سال دقیق تولد او را ننوشته اند ، اما در سال های آغاز بعثت پیامبر ، جوانی بود که در حجاز می زیست و یک بار هم پیش از مسلمان شدن ، وقتی گوسفندان « عقبه بن معیط » را می چرانید ، با پیامبر خدا دیدار کرد . در این ملاقات ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستی بر یکی از گوسفندان کشید و پستان آن پر از شیر شد و همراهان همه ازآن خوردند ، سپس پیامبر آن جوان را دعا کرد . این کار موجب شد ابن مسعود به آن حضرت علاقه مند شود و به اسلام گرایش پیدا کند .1 اولین فروغ ایمان ابن مسعود خودش نقل می کند که همراه عموهایم و گروهی دیگر برای تجارت عطریّات به مکه آمدیم . ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمایی کردند . در این هنگام ، مردی وارد مسجد الحرام شد که جامه ای سفید بر تن داشت و محاسنی انبوه بر صورت ، دندان هایش درخشنده و چهره اش گیرا . طرف راست او نوجوانی خوش سیما و در پشت سرش بانویی که صورتش پوشیده بود .
آنان کعبه را طواف کردند و به طرف حجر اسماعیل رفتند آن مرد ، دستانش را بالا آورد و تکبیر گفت : جوان در کنارش ایستاد وآن زن پشت سرش . قنوت و دعا و رکوع انجام دادند . این حرکات برای ما ناشناخته بود . نزد عباس که کنار زمزم نشسته بود ، رفتیم و پرسیدیم : این آیین و مرام را پیشتر در میان شما ندیده بودیم ؛ اینها کیانند و چه می کنند ؟ عباس گفت : او برادر زاده ام محمد بن عبدالله است و آن زن هم همسرش خدیجه و این نوجوان هم برادرزادۀ دیگرم علی بن ابی طالب می باشد . آنان آیینی دارند که اکنون روی زمین جز این سه نفر بر آن آیین نیست ... .2 با کرامتی که ابن مسعود از پیش دیده بود و با دیدن این منظرۀ نو و شگفت آور ، نخستین فروغ ایمان در قلب وی تابید و با دین جدید آشنا گردید و پس از مدتی نزد پیامبر آمد و مسلمان شد . او ششمین نفری بو دکه به اسلام روی آورد .3 منادی توحید ابن مسعود ، از همان آغاز ، با سختی های راه ایمان مواجه شد وخود را برای پذیرش هر خطر و اذیتی آماده کرد و در راه ایمانش دست به هجرت و جهاد زد ، تا لحظه ای که به دیدار خدا شتافت .
روزی در همان سال های ابتدای اسلام ، پیامبر و یاران موحّدش دور هم نشسته بودند و از این که کفار قریش حاضر به شنیدن کلام خدا نیستند ، سخن می گفتند . آن حضرت فرمود : کیست که این شهامت را داشته باشد ودر جمع قریش ، آیات وحی را بر آنان بخواند و به گوششان برساند ؟ ابن مسعود اعلام آمادگی کرد . همراهان بیم داشتند که او به دلیل نداشتن قبیلۀ قدرت مند و سرشناس ، مورد آزاد قرار گیرد و جانش به خطر افتد ، اما ابن مسعود گفت : مرا آزاد بگذارید ، خدا با من است . فردای آن روز به مسجد الحرام رفت و در برابر حلقه های جماعت قریش ، شجاعانه با صدای رسا قرآن خواند . آیات اول سورۀ « الرحمن » را که بر آنان خواند ، مشرکان خشمگین شدند ، به سوی او حلمه کردند و وی را ضرب و شتم نمودند ؛ ولی او هم چنان به خواندن آیات قرآن ادامه می داد تا آن که سر و صورتش خونین گشت . هنگامی که مسلمانان او را با آن وضع دیدند ، گفتند : از هیمن بر تو می ترسیدیم . گفت : هرگز دشمنان خدا تا این اندازه در نظرم حقیر نبودند ؛ اگر بخواهید فردا باز هم می روم و علی رغم ناخوش آیندی شان ، آیات دیگری از کلام الله را بر ایشان می خوانم . گفتند : نه ، کافی است . تو آن چه را که بدشان می آمد ، به گوششان رساندی .4 ایمان و هجرت هدف دار به فرمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) عده از مسلمانان از جمله ابن مسعود به حبشه هجرت کردند تا از گزند شکنجه های مشرکان در امان باشند . گر چه باز گشت مهاجران در سال هفتم هجرت بود ، اما از آن جا که در منابع تاریخی ، ابن مسعود را جزء مهاجرانی به شمار می آوردند که همراه مسلمانان از مکه به یثرب رفتند و به حضور او در جنگ های صدر اسلام و نبرد بدر و اُحد اشاره کرده اند ، این نکته بر می آید که او زودتر از دیگران به مکه باز گشت و در کنار یاران پیامبر قرار گرفت .
در بارۀ او مثل برخی از مسلمانان دیگر ، این افتخار را نقل کرده اند که : دوبار هجرت کرد و به دو قبله نماز خواند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بر بهشتی بودن او گواهی داد .5 حضور در جبهه به اقتضای ایمان و ضرورت جهاد با مشرکان « ابن مسعود » نیز مانند دیگر موحّدان مؤمن ، در صحنه های نبرد حضور داشت . در نقل های تاریخی ، از حضور او در جبهه های بدر ، احد ، حنین و همۀ غزوات یاد شده است . حتی حضور اورا در جنگ « یرموک » نیز ذکر کرده اند ؛ جنگی که در شام و پس از وفات پیامبر خدا اتفاق افتاد .6 بارزترین نقل ، مربوط به حضورش در جنگ بدر است که سر ابوجهل را از بدنش جدا کرد . مورّخان می گویند : ابوجهل که از سران شرک بود ، بر اثر ضربت های متعدد در جنگ بدر ، در گوشه ای از میدان افتاده بود . ابن مسعود سر رسید و او را در نفس های آخر دید ، گفت : سپاس خدایی را که تو را خوار و ذلیل کرد . آن گاه پایش را روی سینه و گردن ابوجهل گذاشت . این رفتار از سوی ابن مسعود که جثّه ای کوچک و لاغر داشت ، برای سرکردۀ مشرکان ، ابوجهلِ مغرور و متکبّر گران آمد ، از این رو خطاب به وی گفت : ای گوسفند چران حقیر ! بر جای بلندی بالا رفته ای ، روزگار به سود چه کسی است ؟ ابن مسعود گفت : گردش روزگار به سود خدا و رسول اوست . آن گاه بر خلاف خواستۀ او که گفته بود سرم را چنان جدا کن که گردن من روی آن باشد تا در میان سرهای دیگر ، بزرگ تر دیده شوم ، سرش را چنان از بیخ جدا کرد که بخشی ازآن روی گردن ماند . آن گاه سلاح و زره او را برداشت و نزد پیامبر آمد و خبر کشته شدن وی را به حضرت بشارت داد .7 پایداری در ولایت در حوادث پس از رحلت پیامبر که به « خلافت » مربوط می شود ، بسیاری لغزیدند و از موضع حق فاصله گرفتند ، اما ابن مسعود از کسانی بود که بر حق امامت و ولایت علی (علیه السلام) پیوسته راسخ ماند و از عمل کرد نادرست خلفا انتقاد کرد . در روزهای نخستین ماجرای غصب خلافت ، دوازده نفر با مشورت امیر المؤمنین (علیه السلام) تصمیم گرفتند به مسجد رفته و در حضور مهاجران و انصار ، آن چه را از پیامبر دربارۀ جانشینی علی (علیه السلام) شنیده بودند ، آشکارا بگویند . « ابن مسعود » یکی از آن دوازده نفر بود که به پا خاست و در حمایت ازحق علی (علیه السلام) سخن گفت .8
در دوران عُمَر نیز با آن که در برابر خلافت او موضع مخالف داشت ، اما برای حفظ وحدت ، کمتر درگیر می شد و می کوشید اگر صحنۀ جنگی پیش آمد به جهاد برود و در عرصه های فرهنگی نیز به آموزش قرآن بپردازد . در همان زمان برای تعلیم قرآن به کوفه اعزام شد و مردم را با معارف قرآن و تلاوت کلام خدا آشنا ساخت . در دورۀ عثمان که رجعت ها و فتنه ها بیشتر و انحراف از سنّت پیامبر آشکار تر شد ، موضع روشن ابن مسعود علیه آن خلاف ها نیز صریح تر گشت . در آن زمان ، « سعد بن ابی وقّاص » والی کوفه بود و « ابن مسعود » مسئولیت خزانه داری بیت المال را برعهده داشت . روزی سعد مقداری از بیت المال قرض گرفت ، اما در پس دادن آن امروز و فردا می کرد . ابن مسعود با او شدیداً برخورد نمود و گفت و گوهای تندی میانشان ردّ وبدل شد .9 وقتی که عثمان ( خلیۀ سوم) « ولید بن عقبه » را والی کوفه قرار داد ، برخوردها شدیدتر شد ، زیراو مشرک زاده بود ، اما منافقانه اظهار اسلام می کرد و با جبهۀ حق در گیر می شد . حتی گاهی با حالت مستی به مسجد می رفت و بر مردم نماز می خواند و از هیچ خلافی پرهیز نداشت . میان ابن مسعود و ولید بر سر مسائل مالی وسوء استفادۀ حاکم از بیت المال ، برخوردهای تندی پیش آمد . ولید می خواست هر چه دلش می خواهد از بیت المال بردارد و کسی اعتراض نکند ، اما ابن مسعود مخالف بود و چون کار به بحران کشیده شد ، ابن مسعود از سرپرستی بیت المال استعفا داد و خلاف های والی را به اطلاع مردم رساند و دست به افشاگری زد .10 ابن مسعود ، از آن پس در جمع گروهی بود که از عمل کرد فاسد این والی انتقاد می کرد و مردم را بر ضدّ او تحریک می نمودند و تخلّف هایش را به مدینه و خلیفه گزارش می دادند ؛ هر چند خود خلیفه (عثمان) هم آلودگی مالی فراوانی داشت و کمتر حاضر بود به این شکایت ها و گزارش ها ترتیب اثر دهد . برخوردهای انتقادی ابن مسعود سبب شد که خلیفه دستور تبعید او را از کوفه به مکانی دیگر صادر کند . در دیداری که خلیفه با وی داشت ، به او اهانت و حمله شد و وی را با کتک از مسجد بیرون کردند . یکی از مأموران خلیفه به نام « ابن زمعه » او را کنار درب مسجد چنان با شدت به زمین کوبید که یکی از دنده هایش شکست .11 انس با قرآن ابن مسعود ، انس فراوانی با قرآن داشت و پیوسته ملازم حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بود . آیات قرآن را از آن حضرت می شنید و می نوشت و حفظ می کرد و از گنجینۀ علوم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بهره های فراوان می گرفت . خود وی گفته است : من هفتاد سوره را از دهان پیامبر گرفتم ، در حالی که زید بن ثابت ( یکی از تدوین کنندگان قرآن در عصر عثمان ) هنوز کودک بود .13 ابن مسعود یکی از کسانی بود که پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جمع آوری قرآن و تدوین آیات آن همت گماشت و به صورت یک جا آن را تنظیم کرد . در دورۀ عثمان که می خواستند همۀ نسخه ها را یکی کنند و از روی آن ( نسخۀ مادر ) چند نمونه بنویسند و به شهرهای دیگر بفرستند ، ابن مسعود نسخۀ خویش را در اختیار فرستادۀ عثمان قرار نداد ، زیرا به برخی قرائت ها اشکال داشت . وی می گفت : من بارها قرآن را از دهان پیامبر گرفتم ، به خدا قسم همۀ اصحاب می دانند که من داناترین آنان نسبت به قرآن هستم .
در مسئلۀ اختلافات قرائات که آن زمان رایج بود ، مردم کوفه بیش از همه به نسخۀ ابن مسعود اسنتاد می کردند و چون او آموزگار وارستۀ قرآن در کوفه بود ، به او و قرائتش ایمان و اعتقاد داشتند . فرجام نورانی سرانجام این صحابی مؤمن ، جهادگر و متعهّد ، در بستر بیماری افتاد . کسالت او آن چنان که اشاره شد ، بی ارتباط با شکنجه ها و آزارهایی نبود که از سوی عثمان و مأموران او انجام گرفت. وی در همان حالت بیماری هم حق می گفت و افشاگری می کرد و مردم را با معارف قرآن آشنا می ساخت . عثمان هر چه کوشید دل او را به دست آورد ، نتوانست . در ایام بیماری اش به عیادت او رفت و پولی در اختیار وی گذاشت و گفت : اینها حقوق توست ، بگیر . ابن مسعود نپذیرفت و گفت : هنگامی که به آن نیاز داشتم از دادن حقوقم سر باز زدی ، اینک که مرا نیازی به آن نیست می پردازی !؟ من اکنون نیازی به تو و پولت ندارم . ابن مسعود تا لحظۀ مرگ از عثمان ناراضی و خشمگین بود .14 به دلیل این که ابن مسعود نمی خواست از مرگش به سود عثمان بهره برداری سیاسی شود ، مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها) وصیت کرد او را به نحوی کفن و دفن کنند که خلیفه خبردار نشود و بر جنازه اش نماز نخواند تا این سند مظلومیت برای او همواره ماندگار و گویا باشد .
سرانجام او در سال 32 هجری در گذشت و بی سرو صدا به خاک سپرده شد و چون عثمان اطلاع یافت ، به شدت ناراحت شد و اعتراض نمود . عماریاسر گفت : ابن مسعود خودش با من پیمان بسته و وصیت کرده بود که تو را خبر نکنم .15 گزیده ای از سخنان او در کتاب های تاریخی و حدیثی ، جملات حکمت آمیز بسیاری از ابن مسعود نقل شده است که برای تکمیل بهره مندی از حیات پر بار این صحابی عظیم ، به ذکر چند جمله ازسخنان او بسنده می کنیم :16 1 – بر شما باد قرآن ، که سفرۀ ضیافت خداوند است . هر که از شما بتوند از این ضیافت الهی بهره گیرد ، چنین کند . 2 – پرهیزکاران ، سرورانند و فقیهان ، پیشوایان ، و نشست و برخاست با آنان ، مایۀ فزونی ( درعلم ) است . 3 – راست ترین سخن ، قرآن است و استوارترین دست گیره ها ، تقواست و بهترین روش ها ، روش محمد (صلی الله علیه و آله) . 4 – بدترین پشیمانی ، پشیمانی در قیامت است و بدترین کوری ، کوری دل . 5 – فحش دادن به مؤمن ، فسق است و جنگ با مؤمن ، کفر . احترام مال مؤمن همچون احترام جان اوست . 6 – سعادت مند کسی است که از دیگران پند گیرد ؛ ملاک کار به پایان آن است . 7 – اگر « منکر » را دیدی و نتوانستی آن را تغییر دهی ، لااقل چنان باشد که خداوند بداند در دلت از آن بیزاری . 8 – کسیکه از صحنۀ گناه غایب باشد ، ولی در دل به آن راضی باشد ، همچون کسی است که در صحنۀ گناه بوده است .

پی نوشت ها :

1. الاستیعاب ، ج 3 ، ص 987 .
2. ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 13 ، ص 225 .
3. علامه امینی ،الغدیر ، ج 9 ، ص 11 .
4. همان .
5. مامقانی ، نتقیح المقال ، ج 2 ، ص 215 .
6. همان .
7. ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 14 ، ص 142 .
8. بحارالانوار ، ج 28 ، ص 212 .
9. تاریخ طبری ، ج 3 ، ص 311 .
10. علامه امینی ، الغدیر ، ج 8 ،ص 271 .
11. همان ، ج 9 ، ص 403 ؛ بحارالانوار ، ج 31 ، ص 198 .
12. همان ، ص 10 .
13. همان ، ص 8 .
14. تاریخ یعقوبی ، ج 2 ، ص 170 .
15. ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 3 ، ص 42 ؛ علامه امینی ، الغدیر ، ج 9 ، ص 19 .
16. متن عربی سخنان او را در « حیاه الضحابه » جلد سوم ، صفحات 317 تا 356 بخوانید .
منبع: جله معارف اسلامی





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط