دوست داشتن فرزند، فطری و امری طبیعی است؛ اما، چگونگی ابراز محبت، اندازهی آن، زمانهای محبت، از مهمترین بحثهای تربیتی در سن تولد تا 7 سالگی است.
هر نوزاد و کودکی به محبت و نوازش نیاز دارد و کانون گرم خانواده را میطلبد تا در سایهی آن رشد معنوی و جسمی نماید و استعدادهایش شکوفا گردد. محبت کیمیایی است که اگر به جا استفاده شود، بسیاری از مشکلات آینده شخص را برطرف میسازد و روح او را قدرت میبخشد.
آثار کمبود محبت
اگر کودک، در سنین تولد تا 7 سالگی احساس کمبود محبت کند، زمینهی اضطراب، تشویش ذهن و انحرافهای فراوان وی فراهم میشود.از آن جایی که کودک به محبت و دوست داشتن نیاز دارد، اگر این نیاز برآورده نشود، در آینده به هر کس پناه میبرد تا شاید این کمبود را جبران کند. هنگامی که کودک محبت کافی را درک نکند، عصبانی و سرخورده میشود و گرفتار عقدهی حقارت میگردد و به دنبال آن مشکلات فراوانی خواهد داشت.
دخترانی که با کمترین محبت جذب دیگران میشوند و به انحراف کشیده میشوند؛ پسرانی که به سرعت در جادهی لغزش قدم برمیدارند؛ دچار کمبود محبت و عشق در کانون خانواده هستند.
محبت در مراحل گوناگون رشد کودک
از همان لحظهی نخست تولد، نوزاد نیازمند آغوش گرم مادر و شنیدن صدای قلب او است. هنگامی که مادر به روی کودک خود لبخند میزند؛ او را به سینه میچسباند؛ زمانی که او را میبوید و میبوسد؛ چهرهی کودک سراسر نشاط و شادابی میگردد و عشق و آرامش در اعماق قلبش پدید میآید.حتماً دیدهاید، گاه کود کی گریه میکند؛ در حالی که نه گرسنه است و نه دردی دارد. گریهی او فقط به دلیل جلب توجه و نیاز به محبت و نوازش است؛ از این رو، تا مادر او را در آغوش میگیرد آرام میشود.
نوازش و محبت به کودک همانند غذای روزانه کودک، برای او ضرور است. صدای قلب مادر زیباترین و دلنوازترین آهنگ برای کودک است.
وقتی کودک اندکی بزرگتر میشود، باید شیوه محبت و عشق ورزی به او کمی تفاوت کند؛ زیرا، در این برهه، فرزند معنای کلمات را میفهمد و محبتهای کلامی بیشتر از نوازشهای جسمی اثر میگذارند؛ توجه به کودک، شنیدن سخنان او، محبت به او در قالب بازی، تهیه هدیه، شاد کردن او و ... از مظاهر محبت به کودک به شمار میآیند که هیچ جایگزینی ندارند.
ابراز محبت
عموم پدران و مادر، به فرزندان خود عشق میورزند و آنان را از صمیم قلب دوست دارند؛ اما، این به تنهایی کافی نیست؛ بلکه، باید اظهار و آشکار شود؛ زیرا، تا در عمل آشکار نشود، درک نمیشود و برای کودک اثر ندارد. اهل بیت عصمت (علیهم السلام) برای این که راه نشان دهند، خود چنین میکردند و این توصیه را به دیگران نیز میفرمودند. به نمونههایی از این قبیل دقت کنید:حضرت اباالفضل (علیه السلام) و زینب کبری (علیهما السلام) کودک بودند؛ روزی امام علی (علیه السلام) به فرزند خود عباس (علیه السلام) فرمودند: فرزندم! بگو: یک؛ ایشان گفت: یک؛ حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: بگو: دو؛ ایشان گفت: خجالت میکشم از این که با زبانی که یک گفته ام دو بگویم. امام (علیه السلام) از عقل و درایت فرزند خود شادمان شد؛ چشمان فرزند خود را بوسید؛ آن گاه به حضرت زینب (علیها السلام) نگاه کرد که در طرف چپش قرار داشت؛ زینب کبری (علیهما السلام) به پدر عرض کرد: پدر جان! آیا ما را دوست داری؟ امام پاسخ فرمود: آری دخترم! فرزندان ما جگر گوشههایمان هستند. زینب (علیها السلام) گفت: پدر جان! دو محبت است که با هم در قلب مؤمن جمع نمیگردند؛ دوستی خدا و دوستی فرزندان؛ اگر از مهر ما گریزی نیست پس عطوفت و شفقت از آن ما و محبت خالصانه از آن خداوند. این سخنان سبب شد تا محبت امام نسبت به آن دو افزون گردد. (1)
مفضل بن عمر میگوید : خدمت امام موسی کاظم (علیه السلام) رسیدم، دیدم آن حضرت فرزند خود امام رضا (علیه السلام) را در دامان خود نشانده و او را میبوسد؛ گاه او را در آغوش میگیرد و گاه بر شانهاش میگذارد و میگوید: پدرم فدای تو باد! چه بوی خوشی داری و چه اخلاق نیکو و پاکیزهای و چه آشکار و روشن است، فضل و دانش تو. (2)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از ثواب و پاداش بوسیدن فرزندان میگفت تا مردم را به این کار تشویق نماید؛ میفرمود: هر کس فرزند خود را ببوسد، خداوند برای او حسنهای مینویسد. (3) یا میفرمود: فرزندان خود را ببوسید؛ زیرا، هر بوسه رتبهای در بهشت است که فاصلهی میان دو رتبه از یکدیگر پانصد سال است. (4)
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خود نیز چنین میکرد: ابن عباس میگوید: در خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم؛ در حالی که فرزندش ابراهیم را بر زانوی چپ و حسین بن علی را بر زانوی راستش نشانده بود و گاه این را میبوسید و گاه دیگری را. (5)
ابوهریره میگوید: روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) به سوی ما آمد. در حالی که آنان را بر شانههای خود نشانده بود و گاه این را و گاه دیگری را میبوسید، یکی از اصحاب از ایشان پرسید: یا رسول الله! آیا این دو را خیلی دوست داری؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ فرمود: هر کس ایشان را دوست بدارد، به من مهر ورزیده است. (6)
انس بن مالک میگوید: من هیچ کس را نسبت به خانوادهاش مهربانتر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ندیدم؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران شیرخوارگی فرزندش ابراهیم، در اطراف مدینه برای او دایهای گرفته بود؛ با آن که خانه دایهاش به دلیل شغل همسر آن دایه که آهنگر بود، پر از دوده بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نزد او میرفت و او را میبوسید. (7)
آن گاه که اقرع بن حابس، مشاهده کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امام حسین (علیه السلام) را میبوسد، گفت: من ده فرزند دارم، در حالی که تا کنون یکی از آنها را نبوسیدهام؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس مهر و محبت نداشته باشد، مشمول لطف و رحمت الاهی نمیشود. (8)
شاد کردن کودکان
یکی از جلوههای محبت، شاد کردن کودکان است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: اگر کسی وارد بازار شود و برای فرزندان و همسر خود هدایایی تهیه کند و با این کار آنان را شاد نماید، گویا هدیهای برای گروهی نیازمند برده است. (9)در ادامهی این حدیث میفرماید: اگر کسی فرزند خود را شادمان نماید پاداش گریه از ترس خداوند به او داده میشود و کسی که از خدا خوف داشته باشد، خدا او را به بهشت سراسر نعمت وارد میسازد. (10)
این پاداشها و نکتههای ظریف بدین جهت است که شاد نمودن و محبت کردن به کودکان، افزون بر آثار مهم آن برای والدین، برای فرزند نیز سرنوشت ساز است و روح او را تقویت میکند و شخصیت او را شکل میبخشد.
اهمیت شاد کردن فرزند دختر
به دلیل داشتن روحیه ظریف دختر و برای از بین بردن رسم و رسوم نادرست جاهلیت، اهل بیت (علیهم السلام) نسبت به شاد کردن و محبت نمودن به کودکان دختر بیشتر اهتمام میورزیدند. علاوه بر این که محبت کردن و پرورش شخصیت دختران، پرورش مادران آینده جامعه است.پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: هر کس دختری داشته باشد و او را به بهترین شیوه تربیت کند و از نعمتهایی که خداوند به او ارزانی داشته است، بهره مندش نماید، در برابر آتش جهنم سپری برای خود آماده کرده است. (11)
در احادیث فراوان بر این نکته تأکید شده است که فرزند پسر را بر دختر مقدم نکنید؛ بلکه، اگر قرار است کسی را مقدم کنید، این دختران هستند که باید مقدم شوند. (12)
محبت افراطی
همان گونه که در غذا خوردن باید حد و اندازه نگهداشته شود، در محبت و مهربانی نیز باید از افراط و تفریط دوری کرد؛ همان طور که جسم کودک قوی میشود تا در برابر میکروبها مقاومت کند، روح کودک نیز باید قوی شود تا در برابر مشکلات و شکستهای زندگی آماده شود.اما باید توجه داشت، اگر والدین بیحد و اندازه به کودک محبت کنند و بدون هیچ قیدی تسلیم کودک باشند، کودک آیندهی آنان لوس و از خود راضی میشود و روحی ضعیف و زودرنج خواهد داشت و در مقابل مشکلات سرفرود خواهد آورد.
ناز پروردهی راحت، در تمام دوران زندگی، ناکام و زبون خواهد بود و همواره با شکست مواجه خواهد شد؛ (13) از این رو، پیشوایان دین از زیاده روی در محبت پرهیز دادهاند.
امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
«شَرّ الآباءِ مَن دَعاهُ البرُّ اِلَی الإفراطِ وَ شَرُّ الأبناءِ مَن دَعاهُ التقصیرُ الی العُقُوقِ»؛
بدترین پدران کسانی هستند که در نیکی و محبت به فرزندان، از حد تجاوز کنند و افراط نمایند و بدترین فرزندان کسانی هستند که به سبب تقصیر عاق والدین گردند. (14)
کودکی که این گونه تربیت شود، همانند درختی است که همواره در میان آب است که میپوسد و از بین میرود، کودک از خود راضی میشود و به تعبیر امام علی (علیه السلام) خودپسندی بدترین صفات است و نشانهی کم عقلی و کم خردی است. (15)
کودک لوس، بیش از حد از دیگران توقع دارد؛ همواره درخواستهای غیرمنطقی میکند؛ برای هر چیزی بداخلاقی و ناله میکند و همواره با مشکل رو به رو خواهد شد.
برای جلوگیری از لوس شدن کودک، در دو ماه اول به صورت کامل به او توجه کنید و بدانید که این گونه توجه در این سن او را لوس نمیکند؛ اما، از ماههای بعد به گریههای بیدلیل او برای بغل کردن و راه بردن توجه نکنید؛ بلکه، در کنارش دراز بکشید و با نوازش و لالایی او را بخوابانید. (16)
در سنین بعدی که کودک خواستههای خود را به زبان آورده متوجه میشوید که چه خواستههایی به حق و درست و چه خواستههایی برگرفته از لوس شدن و توقعات بیجا است؛ در این موارد تا سن شش سالگی از روش حواس پرت کردن استفاده کنید و در سنین بعدی به روش ساده برای او استدلال کنید و اگر نپذیرفت سکوت کنید؛ اما، تسلیم او نشوید.
پینوشتها:
1. مستدرک الوسائل، ج 15، ص 215.
2. وسائل الشیعة، ج 18، ص 557.
3. وسائل الشیعة، ج 15، ص 194.
4. مکارم الاخلاق، ص 220.
5. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 234.
6. بحارالانوار، ج 43، ص 281.
7. کتاب العیال، ج 1، ص 338.
8. وسائل الشیعة، ج 15، ص 203.
9. وسال الشیعة، ج 21، ص 514، امالی (صدوق) ص 672، مجلس 85.
10. همان.
11. کنزالعمال، ج 16، ص 452، حدیث 45391.
12. مستدرک الوسائل، ج 15، ص 118.
13. گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج، ص ؟؟؟؟ .
14. موسوعة احکام الاطفال و ادلتها، ج، ص
15. غررالحکم، ص 233، حدیث 31، ص 218، حدیث 44.
16. نسیم مهر، ج 1، ص 140-139.
قاسمی، محمد علی، (1393) دوران طلایی تربیت، قم: نشر نورالزهرا (س)، چاپ پنجم