سیوطی، دربارهی آنچه بر پیامبر (ص) نازل شده پنج نظر را که تا آن زمان مطرح بوده آورده است: (1)
الف) لفظ و معنی از لوح محفوظ بر پیامبر (ص) نازل شده است و قالب و محتوا هر دو از خداوند است.
ب) جبرئیل، تنها معنی قرآن را فرود آورده است و خود پیامبر (ص) پس از آگاهی از این معانی، با زبان عربی از آنها تعبیر کرده است.
ریشه این دیدگاه را به متکلم معروف قرن سوم هجری، ابنکلاب (2) نسبت دادهاند. وی از نظریهپردازان مکتب اشاعره است. دربارهی سخن خدا بر این باور بوده که سخن خدا صفت ذات او و قدیم و نامخلوق است. او معتقد بود، محدودیتهای موجود در کلام عرب سبب محدودیت کلام خداوند در حین نزول شده و کلام خدا را رنگ بشری داده است از اینرو نمیتوان ادعا نمود که قرآن عین کلام خداوند است. (3)
این دیدگاه را دانشمندانی همچون قاضی عبدالجبار معتزلی و ابوالحسن اشعری در قرن چهارم و پنجم هجری و ابنتیمیه در قرن ششم به نقد کشیدند (4) و تا امروز به عنوان یک دیدگاه نادر در میان اندیشهوران حوزه علوم و تفسیر مطرح بوده است ولی در سدههای اخیر مورد اقبال و توجه قرار گرفته و برخی نویسندگان نواندیش در جهان اسلام با گرایش به این دیدگاه درصدد تقویت و ترویج آن برآمدهاند. از برخی نوشتههای نصرحامد ابوزید نیز میتوان چنین دیدگاهی را دریافت. (5) بحث و تحلیل این دیدگاه مجالی دیگر میطلبد.
ج) معنی بر جبرئیل القا شده و او آنها را به قالب زبان عربی درآورده است. (6)
این نظر را به معمّربن عبّاد سلمی م 228، از سران معتزله، نسبت دادهاند که سخنگفتن خدا با انسان به این صورت است که استعداد و قابلیتی در او پدید میآورد تا کلمهای بسازد و با آن ارادهی خداوند را آشکار سازد. (7)
د) دربارهی ماهیت وحی، دیدگاه دیگری مطرح است و آن اینکه کتاب مقدس، سخن و زبان شخص پیامبر (ص) تلقی شده است. مطابق این نظر، پیامبر از مواجهه خود با خداوند تفسیری دارد که تشکیلدهندهی پیام وحی در قالب کتاب مقدس است.
این نظر در میان متفکران مسلمان هم راه یافته است. اینان متأثر از همان فضای فکری، دیدگاه دیگری را مطرح کردهاند: مواجهه پیامبر (ص) با خداوند، سرشت وحی را تشکیل میدهد و وحی مجموعهای از حقایق درباره خداوند نیست بلکه، تأثیری است که توسط خدا در تاریخ گذاشته شده، و در طیّ آن انسان به تجربهای دینی دست مییابد، که صرفاً احساس حضور در محضر خداوند است و نیازمند ترجمه و تعبیر بوده و کتاب مقدس هر پیامبر، گواهی انسانی بر بازتاب وحی در آینهی احوال و تجارب بشری شمرده میشود. (8)
فرید وجدی نوشته است: «پیامبر به ناهنجاریهای مردم عصر خود و نجات آنان میاندیشد و در اثر این تأملات مطالبی بر دلش خطور میکرد که گمان داشت از طرف خداوند است و آن یافتههای خود را به عنوان وحی الهی به مردم ابلاغ کرد». (9)
رشید رضا یکی از مفسرانی است که به کمک عقل و نقل امثال این شبهات را به هشت دلیل پاسخ گفته است. وی در دلیل چهارم میگوید: «به صراحت قرآن، نبیاکرم (ص) پیش از رسالت، اخبار پیشینیان و پیامبران گذشته را نمیدانست. وی به درستی و امانت و صدق شهرت داشت چگونه ممکن است که بر خدا مطلبی ببندد. » (10)
هـ) دربارهی دیدگاه دیگر که از همان روزها اول نزول وحی مطرح بوده است به اجمال میگذریم. مطابق این دیدگاه محتوا و لفظ قرآن از آن فرد دیگری است که محمد از او اقتباس کرده است، آن فرد دیگر جنیّان هستند. (11) یا اهل کتاب یا سلمان فارسی یا آهنگر رومی یا فردی دیگر... . (12)
پینوشتها:
1. جلالالدین عبدالرحمن السیوطی، الإتقان فی علومالقرآن، ج1، صص 157-158.
2. ابومحمد عبداللهبن سعیدبن کلابالقطان بصری متکلم سدهی سوم قمری از نظریهپردازان عقاید کلامی سلف است و از پایهگذاران کلام اشعری، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیرنظر سیدکاظم بجنوردی، ج4.
3. همان، ص 52.
4. همان.
5. نصر حامد، مفهومالنص، صص 18-19.
6. سیوطی، همان؛ زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهلالعرفان فی علومالقرآن، ج1، ص 42. از سخنان دقیق زرقانی در این باب معلوم میشود تنها این سه دیدگاه در میان صاحبنظران مطرح بوده است و نیز بنگرید به منّاعالقطّان در «مباحث فی علومالقرآن» ص 35. زرقانی به نقل و نقد دو نظر اخیر پرداخته است. ابوالفضل میرمحمدی، در کتاب تاریخالقرآن و علومه، ص 82 تا 92 به نحو شایستهای به این مطلب میپردازد و بر وحیانیبودن الفاظ قرآن استدلال میکند.
7. محمدهادی معرفت، التمهید فی علومالقرآن، ج1، ص 75؛ نیز بنگرید به مقصود فراستخواه، زبان قرآن، ص 305.
8. جان هیک، فلسفهی دین، ترجمهی بهرام راد، ص 119؛ نیز بنگرید به: ایان، باربور، علم و دین، ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی، صص 132، 131؛ نیز بنگرید به: عبدالکریم سروش، بسط تجربهی نبوی، صص 1-28؛ مقاله وحی و نبوت، نشریه آفتاب، ش15؛ حبیبالله پیمان، «تجربه و معرفت وحیانی»، نشریه آفتاب، شماره 20، ص66؛ اقبال لاهوری، احیای تفکر دینی در اسلام، ترجمهی احمد آرام، صص 20، 21، 73؛ نصر حامد ابوزید، نشریه کیان، ش54، ص 12؛ عبدالکریم سروش، صراطهای مستقیم، ص 7.
9. محمدفرید وجدی، دائرةالمعارفالقرآن الرابع عشر والعشرین، ج10، صص 719-720، فضلحسن عباس در رد این ادعا که قرآن نتیجه تأملات شخصی پیامبر (ص) است مینویسد: ممکن است مردم دربارهی قرآن اختلاف کرده باشند ولی دربارهی شخصیت پیامبر (ص) هیچ اختلافی نداشتند حتی دشمنان پیامبر (ص) هم او را امین و راستگو و جواد و شجاع میشناختند، ... هرقل، از تاجران مکه که در بلاد شام بودند و از مؤمنان به اسلام هم نبودند دربارهی پیامبر (ص) و شخصیتش سؤال کرد و آنها همگی گفتند: چیزی در طعن بر او نیافتهایم، او هیچگاه دروغ نگفته است. پس چگونه بر خدا دروغ ببندد؟ آیا تأملات شخصی، انسان را از اخبار گذشتگان و آیندگان مطلع میکند؟ با کمی تأمل میبینیم که در آیاتی، پیامبراکرم (ص) مورد عتاب و سرزنش قرار گرفته مثلاً اجازه به منافقین در «عَفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَكَ» (توبه/ 43)، یا نماز بر منافقین (توبه/ 48)؛ برخورد با اسیران بدر (انفال/ 16)، تحریم بعضی از غذاها «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ ...» (تحریم/ 1) و ... . همهی اینها ثابت میکند آیات الهی نتیجه تأملات شخصی نیست. قرآنکریم هر آنچه با شؤون مسلمانان جهان مرتبط است مطرح کرده نه مسائل شخصی زندگی پیامبر و مسلمانان معاصر. فضلحسن عباس، قاضای قرآنیه فیالموسوعة البریطانیة، صص 212-213.
10. محمد رشیدالرضا، تفسیرالقرآنالکریم، مشهور به المنار، ج11، صص 163-185.
11. حجر/ 6.
12. محمدبن الحسن ابوجعفر طوسی، التبیان فیتفسیرالقرآن، تحقیق احمد حبیب قصیر عالمی، ج6، ص 427، اشاره به سورهی نحل/ 103.
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول