نویسنده: Wlodzimierz Hubicki
مترجم: هرمز ریاحی
مترجم: هرمز ریاحی
[leonhārt turnā yser]
Leonhard Thurneysser (Thurnyser, Lienhart)
(ت. بازل، سویس، 23 مرداد 910/ 5 اوت 1531؛ و، کولن، آلمان، 17 تیر 975/ 8 ژویهی 1596)، کیمیاگری.
تورنایسر پسر اورسولا و یا کوپ تورنایسر زرگر بود. او حرفهی پدر را پی گرفت و همچنین نزد دکتر هوبر نامی، که پزشک و کیمیاگری مقیم بازل بود، به تحصیل پرداخت؛ اما به دانشگاه نرفت. در شانزده سالگی با مارگارته مولرین ازدواج کرد اما، وقتی کشف شد که وی سرب طلااندود را به جای طلای خالص میفروشد، بناگزیر در سال 927 به بازل گریخت، و همسرش را ترک گفت. زمانی چند در هلند، بخش شمالی آلمان، فرانسه، و انگلستان سپری کرد، سپس در حدود سال 931 به آلمان بازگشت تا به ارتش آلبرت، مرزبان براندنبورک، بپیوندد. سال بعد به اسارت ارتش زاکسن درآمد و به کار در معادن تارنتس، در درهی این [in]، گمارده شد. پس از رهایی، به عنوان زرگر و آهنگر در نورنبرک به کار مشغول شد، سپس به تیرول بازگشت، و در آنجا از سال 939 تا 949 در خدمت آرشدوک فردینانت بود. به دستور فردینانت به انگلستان، فرانسه، بوهمیا، مجارستان، ایتالیا، اسپانیا، و افریقای شمالی سفر کرد تا با روشهای مربوط به فلزپردازی و پزشکی آشنا شود. نخستین کتابش، رسالهای به نظم دربارهی کیمیاگری به نام Archidoxa، در سال 948 منتشر شد؛ اثر مشابهی به نام Ouinta essentia نیز سال بعد انتشار یافت.
تورنایسر در 950 به فرانکفورت آن دِر اودر کوچید، و در آنجا Pison را، که نوعی کتاب درسی در باب تجزیهی آب معدنی بود، نوشت. این اثر مورد توجه یوهان گئورک، عضو هیأت برگزینندگان براندنبورک، قرار گرفت و او تورنایسر را به دربار خود فرا خواند. در آنجا تورنایسر همسر یوهان گئورک را که به بیماری سختی مبتلا بود درمان کرد و، با این که مدرکی دانشگاهی نداشت، پزشک دربار شد. تورنایسر، با برخورداری از اطمینان کامل حامی خود، مشاور او در زمینهی فلزپردازی و معدنکاوی شد و به گونهای زبردستانه از موقعیت خود بهره گرفت. در دیر گرایفریارس در برلین آزمایشگاهی-یا، در واقع، کارخانهای-دایر کرد و در آن 300 تن را برای تولید شوره، اسیدهای معدنی، زاج سفید، شیشهی رنگی، دارو، عطر، و حتی ترکیبهائی مرتبط با طلسم، به کار گمارد. همچنین چاپخانهی خود را تأسیس کرد تا تقویمها، پیشگوییها، و رسالههای کیمیاگری و پزشکی، و انواع گوناگون مباحثههای خویش را منتشر کند.
آثاری که تورنایسر در این زمان منتشر کرد نمونههای گیرائی از هنر چاپگری بودند، و با کنده کاری روی چوب و سیاه قلم آرایش مییافتند، و در آنها حروف چاپی یونانی، عربی، سریانی، عبری، و کلدانی با هم ترکیب میشدند. از آنجائی که کتابهای تورنایسر اغلب در بردارندهی واژههائی از زبانهائی که نمیدانست بودند (برخی از اصطلاحها و طلسمهای جادوگرانهای که عرضه میکرد سوگندهای دروغین معمولی مجارستانی بودند)، علناً متهم به این شد که در دواتش شیطانی را پنهان داشته است که به او دیکته میکند. آثار عمدهی او در کیمیاگری، Megaln chymia و Melisath، هر دو برای نخستین بار در سال 962 در برلین منتشر شدند. اثر دوم نوعی فرهنگ در شرح آثار و عقاید پاراتسلزوس است، که تورنایسر خود را پیرو او بر میشمرد. اما تورنایسر، اگرچه بکرّات از پاراتسلزوس نقل قول میکرد، اغلب عبارات نقلی را خودش میساخت؛ و Melisath در بردارندهی نقل قولهائی از هشتاد رسالهی پاراتسلزوس است که هرگز در جائی بیرون از مخیّلهی خود تورنایسر وجود نداشتهاند. آثارش از سوی دیگر پزشکان، بویژه کاسپار هوفمان، استاد پزشکی دانشگاه فرانکفورت آن دِر اودر، سخت مورد انتقاد قرار گرفت، و بیقین چنین مینماید که تورنایسر شیّادی بوده است که روشها و داروهایش در بهترین حالت برای درمان اثر مشکوکی داشتند.
با این همه، تورنایسر توانگر شد؛ صاحب کتابخانهای بزرگ گردید، تصاویر و دیگر آثار هنری گردآورد، و نوعی موزهی تاریخ طبیعی دایر کرد. در تعدادی از شهرهای آلمان و لهستان عاملانی داشت که به تبلیغ و بازاریابی برای اجناس او سرگرم بودند و داروها، لوازم آرایش، و طلسمهای او را به شهروندان دولتمند و نجیب زادهی آلمان، لهستان، و دانمارک میفروختند. خود او مجیزگوی خاندان سلطنتی، از جمله آلبرت فردریک آشفته احوال، دوک پروس، فردریک دوم، پادشاه دانمارک، و استفن باتوری، شاه لهستان، بود. (اثرش به نام Historia sive description Plantarum را به فرد اخیرالذکر تقدیم کرد، اما وقتی که شاه کمتر از آنچه تورنایسر حق خود میانگاشت به او پول پرداخت، چاپ بعدی اثر را به حامی خود یوهان گئورک پیشکش کرد.)
علاوه بر این، تورنایسر نوعی مدرسهی کیمیاگری را نیز اداره میکرد، که میشائل آشنبرنر، داروگر برجسته، از جملهی شاگردان آن بود. به هرحال، تورنایسر بیدشمن نبود، و در حدود سال 951 به شرکت داشتن در قتل زباستیان زیبنفرویندِ کیمیاگر متهم شد.
در 955 طاعون در براندنبورک شیوع یافت، و تورنایسر، همراه با دربار، به مدت چند ماه برلین را ترک گفت. در این زمان همسر دوم او، آنا هوئرلین، که تورنایسر در سال 940 با او ازدواج کرده بود، درگذشت، و کسب و کار او، که آن را به دست برادرش آلکساندر سپرده بود، بسختی لطمه دید. تصمیم گرفته بود که تا سال 959 به بازل بازگردد؛ در آنجا ملکی به نام «ZumThurn» خرید، و به این طریق توانست به خود لقب لئونهارت تورنایسر تسوم تورن بدهد. او با خود مقدار معتنابهی پول به بازل آورده بود، و در آنجا با همسر سومش، مارینا هربروت، ازدواج کرد. در جریان طلاق، که دو سال بعد انجام گرفت، شورای شهر بازل همهی ثروت باقیماندهی او را به همسرش وانهاد، کاری که تورنایسر در برخی از جزوهها آن را مورد حمله و دشنام قرار داده است.
تورنایسر به براندنبورک بازگشت و واپسین سالهای زندگیش را به کوشش در راه طلاسازی گذراند. اما، پس از شکست در تبدیل مقدار زیادی نقره به طلا، خدمت یوهان گئورک را ترک گفت و به ایتالیا سفر کرد، و در آنجا از حمایت فردیناند دِ مدیچی، مِهین دوک توسکانی، برخوردار شد. در این هنگام به کیش کاتولیکی رومی گرایید. اندکی پیش از آن که در کولن جهان را بدرود گوید به آلمان بازگشت و وصیت کرد که در جوار آلبرت بزرگ دفنش کنند، اما این آرزو هرگز جامهی عمل نپوشید.
تا سال 1945 دو نسخهی خطی در زمینهی کیمیاگری و تعدادی نامهی انتشار نایافته در کتابخانهی ملی برلین وجود داشت.
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون، (1387) زندگینامهی علمی دانشوران، ترجمه احمد آرام ... [و دیگران]، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
Leonhard Thurneysser (Thurnyser, Lienhart)
(ت. بازل، سویس، 23 مرداد 910/ 5 اوت 1531؛ و، کولن، آلمان، 17 تیر 975/ 8 ژویهی 1596)، کیمیاگری.
تورنایسر پسر اورسولا و یا کوپ تورنایسر زرگر بود. او حرفهی پدر را پی گرفت و همچنین نزد دکتر هوبر نامی، که پزشک و کیمیاگری مقیم بازل بود، به تحصیل پرداخت؛ اما به دانشگاه نرفت. در شانزده سالگی با مارگارته مولرین ازدواج کرد اما، وقتی کشف شد که وی سرب طلااندود را به جای طلای خالص میفروشد، بناگزیر در سال 927 به بازل گریخت، و همسرش را ترک گفت. زمانی چند در هلند، بخش شمالی آلمان، فرانسه، و انگلستان سپری کرد، سپس در حدود سال 931 به آلمان بازگشت تا به ارتش آلبرت، مرزبان براندنبورک، بپیوندد. سال بعد به اسارت ارتش زاکسن درآمد و به کار در معادن تارنتس، در درهی این [in]، گمارده شد. پس از رهایی، به عنوان زرگر و آهنگر در نورنبرک به کار مشغول شد، سپس به تیرول بازگشت، و در آنجا از سال 939 تا 949 در خدمت آرشدوک فردینانت بود. به دستور فردینانت به انگلستان، فرانسه، بوهمیا، مجارستان، ایتالیا، اسپانیا، و افریقای شمالی سفر کرد تا با روشهای مربوط به فلزپردازی و پزشکی آشنا شود. نخستین کتابش، رسالهای به نظم دربارهی کیمیاگری به نام Archidoxa، در سال 948 منتشر شد؛ اثر مشابهی به نام Ouinta essentia نیز سال بعد انتشار یافت.
تورنایسر در 950 به فرانکفورت آن دِر اودر کوچید، و در آنجا Pison را، که نوعی کتاب درسی در باب تجزیهی آب معدنی بود، نوشت. این اثر مورد توجه یوهان گئورک، عضو هیأت برگزینندگان براندنبورک، قرار گرفت و او تورنایسر را به دربار خود فرا خواند. در آنجا تورنایسر همسر یوهان گئورک را که به بیماری سختی مبتلا بود درمان کرد و، با این که مدرکی دانشگاهی نداشت، پزشک دربار شد. تورنایسر، با برخورداری از اطمینان کامل حامی خود، مشاور او در زمینهی فلزپردازی و معدنکاوی شد و به گونهای زبردستانه از موقعیت خود بهره گرفت. در دیر گرایفریارس در برلین آزمایشگاهی-یا، در واقع، کارخانهای-دایر کرد و در آن 300 تن را برای تولید شوره، اسیدهای معدنی، زاج سفید، شیشهی رنگی، دارو، عطر، و حتی ترکیبهائی مرتبط با طلسم، به کار گمارد. همچنین چاپخانهی خود را تأسیس کرد تا تقویمها، پیشگوییها، و رسالههای کیمیاگری و پزشکی، و انواع گوناگون مباحثههای خویش را منتشر کند.
آثاری که تورنایسر در این زمان منتشر کرد نمونههای گیرائی از هنر چاپگری بودند، و با کنده کاری روی چوب و سیاه قلم آرایش مییافتند، و در آنها حروف چاپی یونانی، عربی، سریانی، عبری، و کلدانی با هم ترکیب میشدند. از آنجائی که کتابهای تورنایسر اغلب در بردارندهی واژههائی از زبانهائی که نمیدانست بودند (برخی از اصطلاحها و طلسمهای جادوگرانهای که عرضه میکرد سوگندهای دروغین معمولی مجارستانی بودند)، علناً متهم به این شد که در دواتش شیطانی را پنهان داشته است که به او دیکته میکند. آثار عمدهی او در کیمیاگری، Megaln chymia و Melisath، هر دو برای نخستین بار در سال 962 در برلین منتشر شدند. اثر دوم نوعی فرهنگ در شرح آثار و عقاید پاراتسلزوس است، که تورنایسر خود را پیرو او بر میشمرد. اما تورنایسر، اگرچه بکرّات از پاراتسلزوس نقل قول میکرد، اغلب عبارات نقلی را خودش میساخت؛ و Melisath در بردارندهی نقل قولهائی از هشتاد رسالهی پاراتسلزوس است که هرگز در جائی بیرون از مخیّلهی خود تورنایسر وجود نداشتهاند. آثارش از سوی دیگر پزشکان، بویژه کاسپار هوفمان، استاد پزشکی دانشگاه فرانکفورت آن دِر اودر، سخت مورد انتقاد قرار گرفت، و بیقین چنین مینماید که تورنایسر شیّادی بوده است که روشها و داروهایش در بهترین حالت برای درمان اثر مشکوکی داشتند.
با این همه، تورنایسر توانگر شد؛ صاحب کتابخانهای بزرگ گردید، تصاویر و دیگر آثار هنری گردآورد، و نوعی موزهی تاریخ طبیعی دایر کرد. در تعدادی از شهرهای آلمان و لهستان عاملانی داشت که به تبلیغ و بازاریابی برای اجناس او سرگرم بودند و داروها، لوازم آرایش، و طلسمهای او را به شهروندان دولتمند و نجیب زادهی آلمان، لهستان، و دانمارک میفروختند. خود او مجیزگوی خاندان سلطنتی، از جمله آلبرت فردریک آشفته احوال، دوک پروس، فردریک دوم، پادشاه دانمارک، و استفن باتوری، شاه لهستان، بود. (اثرش به نام Historia sive description Plantarum را به فرد اخیرالذکر تقدیم کرد، اما وقتی که شاه کمتر از آنچه تورنایسر حق خود میانگاشت به او پول پرداخت، چاپ بعدی اثر را به حامی خود یوهان گئورک پیشکش کرد.)
علاوه بر این، تورنایسر نوعی مدرسهی کیمیاگری را نیز اداره میکرد، که میشائل آشنبرنر، داروگر برجسته، از جملهی شاگردان آن بود. به هرحال، تورنایسر بیدشمن نبود، و در حدود سال 951 به شرکت داشتن در قتل زباستیان زیبنفرویندِ کیمیاگر متهم شد.
در 955 طاعون در براندنبورک شیوع یافت، و تورنایسر، همراه با دربار، به مدت چند ماه برلین را ترک گفت. در این زمان همسر دوم او، آنا هوئرلین، که تورنایسر در سال 940 با او ازدواج کرده بود، درگذشت، و کسب و کار او، که آن را به دست برادرش آلکساندر سپرده بود، بسختی لطمه دید. تصمیم گرفته بود که تا سال 959 به بازل بازگردد؛ در آنجا ملکی به نام «ZumThurn» خرید، و به این طریق توانست به خود لقب لئونهارت تورنایسر تسوم تورن بدهد. او با خود مقدار معتنابهی پول به بازل آورده بود، و در آنجا با همسر سومش، مارینا هربروت، ازدواج کرد. در جریان طلاق، که دو سال بعد انجام گرفت، شورای شهر بازل همهی ثروت باقیماندهی او را به همسرش وانهاد، کاری که تورنایسر در برخی از جزوهها آن را مورد حمله و دشنام قرار داده است.
تورنایسر به براندنبورک بازگشت و واپسین سالهای زندگیش را به کوشش در راه طلاسازی گذراند. اما، پس از شکست در تبدیل مقدار زیادی نقره به طلا، خدمت یوهان گئورک را ترک گفت و به ایتالیا سفر کرد، و در آنجا از حمایت فردیناند دِ مدیچی، مِهین دوک توسکانی، برخوردار شد. در این هنگام به کیش کاتولیکی رومی گرایید. اندکی پیش از آن که در کولن جهان را بدرود گوید به آلمان بازگشت و وصیت کرد که در جوار آلبرت بزرگ دفنش کنند، اما این آرزو هرگز جامهی عمل نپوشید.
کتابشناسی
یکم، کارهای اصلی.
آثار انتشار یافتهی تورنایسر بدین قرارند: Archidoxa (مونستر، 1569؛ برلین، 1575)؛ Quinta essential (مونستر، 1750)؛ Prokatalepsis (فرانکفورت آن در اودر، 1571)؛ Pison (فرانکفورت آن در اودر، 1572)؛ Chermeneia (برلین، 1574)؛Onomasticon polyglosson (برلین، 1574)؛ Eyporadelosis (برلین، 1575)؛ Bebaiosis agonismoy (برلین، 1576)؛ Historia sive description plantarum (برلین، 1578)؛ Historia und Beschreibung influentischer, elementarische und natürlicher Wirchungen (برلین، 1583)؛ Attisholtz oder Attiswalder Badordung (کولن، 1590)؛ Reise und kriegs Apotechen (لایپ تسیش، 1602)؛ و Zehn Bücher von kalten (warmen) mineralischen und metallischen Wassern (استر اسبورگ، 1612).تا سال 1945 دو نسخهی خطی در زمینهی کیمیاگری و تعدادی نامهی انتشار نایافته در کتابخانهی ملی برلین وجود داشت.
دوم. خواندنیهای فرعی.
دربارهی تورنایسر و آثارش. Allgemeine Deutsche Biographie، سی و هفتم (1894)، 226؛ «Mitteilungen zur Wertung des Paracelsisten. Leonhard Thurnyser»، از پاول دیرگات، در Beiträge aus der Geschichte der Chemie (لایپ تسیش-وین، 1909)، 306-313؛ Chemishen pharmazeutisches Bio-und Bibliographikon، از فریتس فرشل (میتن والت، 1937)، 536؛ Bibliotheca chemica، از جان فرگسن، دوم (گلاسکو، 1906)، 450-455، که شامل مستخرجاتی از چند تقویم تورنایسر است؛ Slownik lekarzom polskich، از استانیسلاف کو سمینسکی (ورشو، 1883)، با نامهای در صفحهی 514 که در آن تورنایسر برای استفن باتوری به شرح چیزی به نام «alexipharmacum» میپردازد که بر همهی زهرها مؤثر است؛ Die Alchemie، از هرمان کوپ، 2 جلد (هایدلبرک، 1886)، جاهای مختلف؛ Beiträge zur Geschichte der Wissenschaften in der Mark Brandenburg، از ی. ک. موزن (برلین-لایپ تسیش، 1783)، 55-198؛ A History of Chemistry، از ج. ر. پارتینگتن، دوم (لندن، 1961)، 152-153؛ Der Alchemist und sein Weib، از ویل اریش پویکرت (اشتوتگارت، 1956)؛ Der Alchimist، از گونتر بوگه (برلین، 1943)، که داستانی است مبتنی بر زندگی تورنایسر؛ «Zwei neue Dokumente über Leonhard Thurneysser zum Thurn»، از ب. رِبِر، در MGMN، 5 (1906)، 43-439؛ Geschichte der Alchemie، از کارول کریستوف اشمیدر (مونیخ، 1927)، 284-286؛ Bibliographia Paracelsica، از کارل زوتهوت (برلین، 1894)، جاهای مختلف؛ و Magyar Alkemistak، از لاسلو ساتماری (بوداپست، 1928)، 319-323.منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون، (1387) زندگینامهی علمی دانشوران، ترجمه احمد آرام ... [و دیگران]، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول