تاریخچه
الگو و سرنمون اولیهی تمامی شاخههای تسهیلات و بناهای ورزشی همان "stadia و "hippodrome از یونان باستان هستند. استادیومهای یونان باستان به شکل نعل اسب و دارای جهت و نقطهی آغاز و پایان بودند. این استادیومها در اندازهی طول و ابعاد کلی متفاوت ساخته میشدند. این مکانها افزون بر رقابتها و رخدادهای بزرگ ورزشی، در واقع محل اجتماعات بزرگ و جمع شدن مردم در اجتماعات پرشمار در کنار هم و برای برگزاری مراسم در مقیاس وسیع و یک جامعه، رخدادها و مناسبتهای ملی، با قابلیت پذیرش جمعیت بالا بوده که تقریباً در هر شهری ساخته میشده است. الگوی کلی آنها ریشه در تأترهای قدیم یونان دارد که از دیوارهی تپهها کنده و بریده میشده و با استفاده از شیب و خطوط طبیعی توپوگرافی زمین و خطوط تراز، محل نشیمن تماشاچیان تعیین میشده است. نمونههایی از این استادیومهای باستانی هنوز در شهرهای آتن و اولمپیا در یونان دیده میشوند.انواع استادیومها
Hippodrome:
این گونه مربوط به فعالیتهای بسیار پر جنب و جوش با جولانهای وسیع و حرکتهای تند و بزرگ مقیاس در ابعاد بالا است که میدانهای بزرگی را میطلبد. در گذشته از این گونه برای ورزشهایی نظیر اسبسواری، ارابهرانی، مسابقه با حیوانات، مبارزات شوالیهها سوار بر اسب و چوگان استفاده میشده و امروزه نیز برای اسبدوانی و سوارکاری و یا مسابقات موتورسواری کاربرد دارد. میتوان گفت از دید کاربری و نقش کلی مشابه استادیومهای چند منظورهی مدرن بوده است.Amphitheatre:
از این گونه که شکل آن در پلان یک بیضی بوده (دو تأتر یونانی به هم چسبیده به شکل نیم بیضی که پس از پیوند به هم یک بیضی کامل را تشکیل میدهند و شکل پلکانبندی آن طوری است که حداکثر دید را ایجاد کند) در یونان قدیم برای رزمآوری و نبرد جنگجویان استفاده میشده که جنس کف آن نیز شن و ماسه و یا خاک بوده است. امروزه از آن برای مسابقات گاوبازی و حتی کارهای غیر ورزشی نظیر اجراهای کنسرتهای بزرگ و موسیقی و اپرا نیز استفاده میشود. جایگاه پلکانی نشیمن تماشاگران که از همان دوران باستان با مهندسی، فنآوری و طراحی شگفتانگیزی ساخته میشده، در اشکال بسیار امروزی و پیشرفتهی آن نیز همان الگو را دنبال میکند. این سطوح شیبدار پلکانی با صندلیهای نصب شدهی راحتی جایگاه نشیمن مخصوص تماشاگران بر روی ردیفهای موازی پلکان بتنی مجهز شده، در چندین طبقه از یکدیگر جداسازی شدهاند که میان این طبقات راهروهای پهنی برای رفت و آمد تماشاگران و خدمات (ماشینهای نظافت) قرار میگیرد. این ردیفها در جهت عمودی نیز با راهروهای ارتباطی به شکلی تقسیمبندی شدهاند و همین ردیفها به همین شیوه در شکل دایره یا بیضی گرداگرد صحنه، میدان و یا زمین بازی میچرخند. فضاهای جنبی، پشتیبانی، خدماتی و اداری، تمرین، تأسیسات و سایر کارکردهای مرتبط دور تا دور این میدان در فضای خالی زیرین شیب و در طبقات تنطیم میشوند. این پلکان شیبدار از باستان در یک حرکت سه موضوع را پاسخ میداده است: نخست جایگاه تماشاگران را با دید مناسبی شکل میداده که کاملاً به صحنه و رخدادهای آن از بهترین دید و چشمانداز ممکن مسلط بودند و در بهترین موقعیت، فاصله و زاویهی دید آن را مشاهده میکردند؛ دوم اینکه این ردیفها ساخته میشدند که از بالا تا پایین امتداد داشتهاند و ردیفهای نشیمن و بار انسانی آن را مهار میکردند؛ و سوم شکل دادن کلیهی فضاهای جنبی، ارتباطی و خدماتی مورد نیاز در حجمی کاملاً شکیل و با حداقل جای اشغال شده در قسمت زیرین شیبهای پلکانی است که در ارتباطی کاملاً مؤثر با چنین کاربردی قرار میگیرد.Arena:
این گونه محدودهای محصور با اشکال بیضی و یا دایره است که برای نمایش تأتر، اجرای برنامههای موسیقی و نیز مسابقات ورزشی کاربرد دارد. برخلاف استادیوم، که معمولاً روباز، بزرگ و بدون سقف (بعضاً دارای سقفهای متحرک با فنآوری و سازهی پیشرفته) است و بیشتر برای مسابقات گسترده با استفاده کنندگان پرشمار استفاده شده، محل اجرای مسابقات و ورزشهایی مانند فوتبال، راگبی، فوتبال آمریکایی، سوارکاری و دو میدانی است که نیازمند میدان و جولانگاهی وسیع در فضای آزادند، این گونه معمولاً سرپوشیده و کوچکتر است و برای ورزشهایی کم جولانتر و میادین کوچکتر با تماشاگران کمتر مانند بسکتبال و هاکی روی یخ ساخته و طراحی شده است. در دوران باستان این ورزشگاه جایگاه نبرد گلادیاتورها و سایر سرگرمیها بوده و میدان میانی آن چنین قابلیتی داشته تا پر از آب شود و پذیرای انواع ورزشهای آبی باشد. در قسمت زیرین آن نیز انواع فضاها و سالنها ساخته میشده تا محلی برای آماده شدن و تأمین خدمات بازیگران و اسباب مورد نیاز آنها و نگهداری حیوانات مرتبط و پرورش آنها باشد.Circuses:
همانطور که تأتر یونانی منتهی به ساخت آمفی تأترهای رومی شد، هیپودرامهای یونان به سیرک رومی انجامید. این سیرکها شکلی نعل اسبی داشتند که میدان و مسیرهای مسابقهی اسبدوانی نیز در میان سالن طبق همین شکل کلی ساخته میشده و بخش پایانی آن به حالت مستقیم در میآمده و ورودی و جایگاه ایستادن اسبها را شکل میداده است. نیمکتهای پایین از سنگ ساخته میشد و برای افراد مهمتر و ردههای بالاتر بود و نیمکتهای ردیفهای بالاتر از جنس چوب به تماشاگران عادی و عوام اختصاص داشت.بررسی پیشینه
در قرون وسطی و پس از آن برای مدت 15 قرن استادیومها و ورزشگاهها مورد غفلت و فراموشی قرار گرفتند و گرایش جامعه، معماران و سازندگان بر طبق گرایش مذهبی غالب بر آن به جای ساخت بناهای ورزشی، تفریحاتی و سرگرمی، به سوی بناهای مذهبی کشیده شد. کلیهی ساختمانهای مذهبی که از دوران رومیهای بازمانده بود به تجاری و مسکونی تغییر کاربری داد و یا متروک و تخریب شد. در دوران رنسانس و پس از آن مسابقات ورزشی در فضاهای سبز شهری و میدانها، زمینهای باز و سازههای موقت آغاز شد. در سدهی نوزدهم و با آغاز انقلاب صنعتی استادیوم به عنوان یک گونهی ساختمانی باززندهسازی و متحول شد و همگام با رشد تمایل به برگزاری مراسم، تجمعات و مسابقات ورزشی عمومی گسترش یافت و پیشرفت کرد. همچنین با تکوین فنآوریها و مصالح جدید و شیوههای نوین ساختمانی در کنار دگرگونی جوامع و انسانها و کارکردها مرتبط و همچنین رشتهها و مقررات جدید شکلها، الگوها، فضاها و قابلیتهای جدید معماری و امکانات نوین اجرایی نیز سر برآورد. اما تمامی الگوهای جدید آمفیتأتر، استادیوم و بناهای همخانواده با کاربرهای مشابه بر پایه و در سیر تکامل نیاکان باستانی خود ساخته شدهاند و راه آنها را دنبال کردهاند. نخستین بازیهای المپیک در سال 1896 در آتن برگزار شد و برای اجرای آنیک استادیوم باستانی یونان متعلق به سال 331 قبل از میلاد با الگوی کلی نعل اسبی کشیده مورد مرمت و بازسازی و تکامل قرار گرفت. الگوی کلی این استادیوم یک نعل اسب کشیده است و جایگاههای نشیمن در آن که از سنگ مرمر ساخته شدهاند حدود 50-45 هزار نفر را در خود جای میدهند که در اصل این شمارگان 80 هزار نفر بوده است.در سدهی بیستم، در سال 1908، بازیهای المپیک در لندن در استادیوم نوساز "وایت سیتی" برگزار شد که یک ساختمان کاملا کاربردی با سازهای فلزی بوده و نخستین ورزشگاه مدرن المپیک طراحی شده برای یک هدف و محور مشخص بوده که 80 هزار نفر را در خود جای میداده است. شکل آن دو نعل اسب به هم پیوسته بوده که با معیارهای امروزین نیز بسیار بزرگ قلمداد میشود. این ورزشگاه که برای چندین رشتهی ورزشی طراحی شده بوده در اصل برای کاستن رشتهها و شاخههای ورزشی المپیک بوده تا استادیوم کوچکتری را ترتیب دهد. این ورزشگاه در دههی هشتاد تخریب شد. در سال 1916 به دلیل جنگ جهانی اول بازیهای المپیک برگزار نشد، اما در سال 1913 یک استادیوم در برلین بدین منظور ساخته شد. این ورزشگاه همچون استادیومهای باستانی یونان از دل زمین کنده شد و دارای شکلی طبیعی بود که به تدریج با محیط پیرامون خود ترکیب و تلفیق میشود و دارای هیچگونه نشانه یادمانی نیست. شکل و الگوی کلی این استادیوم سرنمونه و سرمشق بسیاری از پارکهای ورزشی شد که در دههی 1920 در آلمان ساخته شد. در سال 1936 شهر برلین سرانجام میزبان المپیک شد. برای برگزاری بازیها همان استادیوم سال 1913 به یک بیضی بزرگ گسترش داده شد که 110 هزار تماشاگر را در خود جا داد. پیرنگ منطقی و نمای ستوندار نیرومند آن طراحی بسیار تأثیرگذاری دارند. المپیک 1960 در روم نشانگر تحول عمدهای بود. به جای جا دادن تمامی مسابقات و بازیها در یک ساختگاه واحد همانند گذشته، یک پیرنگ غیر متمرکز پیاده شد. استادیوم اصلی یک سازهی سه اشکوبهی روباز بود که شباهتهایی با استادیوم برلین داشت و دارای یک نمای منظم و خوش ترکیب با روکش سنگ آهک بود که گرداگرد زمین بیضوی آن پیچیده بود و در جام جهانی فوتبال 1990 روم بامی با خرپاهای فلزی و شبکهی فضایی به آن افزوده شد. دو سالن کاملاً محصور سرپوشیدهی کوچکتر از سال 1960 به لحاظ معماری مهماند: استادیوم 16000 نفی "Palazzo dello" و استادیوم 5000 نفری "palazzo dello" که هر دو مدور و بدون ستون هستند و زیبایی دیداری بالا را با کارایی مؤثر درآمیختهاند. یکی از استادیومها دارای یک سقف پوستهای بتنی بسیار شکیل با شبکه تیرهای لوزی شکل بر روی 36 ستون پیش تنیدهی مایل گرداگرد آن است. برای المپیک سال 1964 توکیو استادیوم ملی "Jingu" که متعلق به سال 1958 بود گسترش داده شد، اما همانند روم دو سالن تمام پوشیدهی کوچکتر 4000 نفره و 15000 نفرهی کنزو تانگه توجه جهان را به خود بکشاند. در استادیوم 4000 نفرهی شنا یکی از پر جلوهترین مهندسیهای سازه دیده میشود: کابلهای فولادی از یک دکل یا میل مهار منفرد روی محیط پیرامون پیرنگ دایرهای بلند کشیده شدهاند و صفحههای بتنی از این کابلها به گونهای آویز شدهاند تا سازهی نیمه صلبی را برای پوشاندن فضا به وجود آورند که نتیجهی آزمایشهای زیاد روی مدلهای گوناگون سازه برای رسیدن به بیشینهی کارایی در زیباترین شکل و ترکیب ممکن بود. المپیک 1968 در پایتخت مکزیک با برپا شدن شمارگان زیادی از استادیومهای قابل توجه همراه بود. استادیوم 70 هزار نفرهی دانشگاه که در سال 1953 ساخته شده بود، برای تبدیل شدن به استادیوم اصلی این دوره گسترش داده شده و تجهیز شد تا به ورزشگاهی 87 هزار نفره تبدیل شود که ورزشگاهی کم ارتفاع، موقر و موزون بود و همانند استادیوم برلین در زمین فرو رفته و به میزان کمی بدن برهنهی خود را از سطح محیط طبیعی و محوطهسازی اطراف بالا کشیده، به نرمی با سازهای سبک، خود را با محیط پیرامون ترکیب کرده بود. ورزشگاه Aztec stadium با 107 هزار تماشاگر مقیاس باشکوهتری دارد و بزرگترین ورزشگاه مسقف جهان به شمار میآید. همچنین مشابه روم در سال 1960 و توکیو در سال 1964 دارای یک ورزشگاه مهم تمام بسته است. در سال 1972 المپیک دوباره به آلمان رفت.
بررسی شکل و سازه
استادیومها به طور ذاتی به دلیل نگریستن به میدان درونی که در میان حلقهی تماشاگران قرار میگیرد و تماشاگران به محیط پیرامون خود پشت کردهاند، درونگرایند. بدین ترتیب نمایی که به سوی خیابان یا محوطهسازی پیرامونی قرار میگیرد، معمولاً ناخوشایند و بدون لطف و زیبایی است و تمهیدات امنیتی حفاظتی برای کنترل جمعیت و مهاجمین احتمالی چهرهی آن را خشن و نظامی و زندانی مانند مینمایاند. این کاربریها معمولاً با زمینهای وسیعی که به توقفگاه خودرو اختصاص دارد احاطه میشود که افزون بر اینکه از مشکلات اساسی استادیومهاست، آن را از محیط شهری پیرامون جدا میکند و فاصله و وقفهی بزرگی در شبکهی به هم پیوند خوردهی شهری میاندازد که آن را تا حد ممکن به سمت حاشیهها و حومه هدایت میکند در واقع مقیاس و اندازهی غول آسای استادیومها تطبیق و تلفیق آنها را با سایر حلقهها و اجزای سیستم شهری دشوار کرده است. استادیوم از اجزایی تشکیل شده (ردیفهای نشیمن، پلکان و شیبراهه، ورودیها و خروجیها و پوششهای بام) که معمولاً انعطافپذیر نیستند و هضم و جذب آنها، یکپارچهسازی و تنظیم آنها در دل محیط شهری و همگونسازی آنها در دل یک طرح و الگوی سنتی شهری و با یک نمای ترکیبی دشوار است. در نتیجه حجم و شکل نهایی آنها به خصوص در ورزشگاههای بزرگ و ملی صلب و تقسیمناپذیر است و سایر عناصر شهری تا شعاع وسیعی دور آنها تحت تأثیر شدید قرار گرفته، مختل میشوند و هویت و موقعیت و کارکرد خود را از دست میدهند.همچنین روکش نهایی و سطوح روبهی کلیهی وجوه و عناصر که سطح تمام کننده محسوب میشوند، به ویژه آنهایی که با بار زیاد و بدن تماشاگران به مدت زیاد در تماسند (برای نمونه سطوح پاخور کف) باید بدون نیاز به مراقبت و حفاظت زیاد سخت و مقاوم بوده، در برابر شرایط دشوار آب و هوایی، جمعیت خرابکار و تماشاگران بیاحتیاط مقاومت کند. استادیومها به لحاظ شهری و تأثیر بر محیط مصنوع شایان توجه و اهمیت بالایی هستند. این لکههای بزرگ بین دو وضعیت بحرانی و بدون تعادل نوسان دارند که بین کاربریهای شهری دیگری بیمانند است؛ زمانی برای مدتهای طولانی خالیاند و سایهای از رکود، وقفه و تعطیلی را روی محیط خود میاندازند و بلا استفاده میگذارند. حتی مسیرها و فضاهای اطراف آنها تا شعاع زیادی ممکن است بیش از حد و گشاده دستانه به نظر برسند و مورد سوء استفاده قرار گیرند. در طرف دیگر زمانهایی از سال با انبوهی و انفجار جمعیت مراجعه کننده روبرو میشوند که به محیط و کالبد اطراف آسیب میرساند، بسیار فرای ظرفیت و توان پذیرش و مدیریت محیط و کارکردهای پیرامونی قرار میگیرند که خدمات و فضاهای مورد نیاز خود را که هم تراز وضعیت و رتبهی آنها باشد را نمییابند، خدمات شهری آنها را هضم نمیکند و فضای استادیوم هم پاسخگوی نیاز آنها نیست.
راهبردها و راهکارهای کلی طراحی سازه و الگوی شکلی
در آغاز طراحی باید قوانین و مقررات لازمهی طرح و استاندارهای کارکردی گریزناپذیر بنا را در نظر گرفت و لوازم و پایههای کارامدی و سلامت کالبدی را در ضمن طرح مایهی معماری اصلی که در مقیاس کلان عوامل مؤثر و شاکلههای بسیاری دارد گنجاند. مواد و مصالح و ساخت هر جزء و هر کدام از عناصر و بخشهای ساختمان و فن و شیوهی پیاده سازی و اجرای چنین ساختمانی بسیار مهم است و مسایل زیباشناسی و حتی فضاسازی معماری را تحت الشعاع قرار میدهد. به دلیل جدیت و حساسیت بالای چنین موضوعی بسیاری از طرحها و تجربیات و الگوهای پیشین کمک میگیرند و با تصحیح و تطبیق و تکمیل آن، همان طرح مایهی آشنا و استاندارد را با کمی تغییرات میسازند. راهبردها و راهکارهایی هستند که بسته به شرایط خاص و صورت مسألهی ویژهی همان طرح خاص برای طراحی کارگشاست. از این جمله، اینکه خوب است تا حد امکان از بلندای ورزشگاه در کنار بناهای دیگر شهری و در مقایسه با آنها کاست. برای این منظور حداقل میتوان زمین بازی اصلی را که جایگاه تماشاگران دورتادور آن حلقه میزند تا حد ممکن پایینتر از تراز زمین (در مقایسه با زمین اطراف ساختگاه به عنوان مبدأ) آورد تا دیگر بخشهای ورزشگاه نیز در کنار آن پایین بیایند و از ارتفاع مجموع کاسته شود. این کار را با ایجاد تپههای سبز و بالا آوردن محوطهسازی و فضای سبز پیرامونی ورزشگاه نیز میتوان انجام داد. در استادیومها معمولاً روی یکی از موارد دیوار و بام تأکید میشود و دیگری تحت الشعاع قرار گرفته، یا حذف میشود. یک نمونهی موفق طراحی با بام غالب مجموعهی ساختمانهای ورزشی پارک مونیخ است که در آن دیوار کم و بیش حذف شده و مجموعهی استادیومها به لحاظ دیداری به گردایهای از بامهای معلق که بر روی محوطهسازی سبز زیرین خود شناور و آویزانند تبدیل شده است. هنگامی که همهی دیوارها نمیتوانند با هم حذف شوند میتوان آنها را به عناصر افقی محوطه سازی مصنوع فرو کاست که بامی بر روی آنها شناور است یک نمونهی موفق از رویکرد نمای غالب استادیوم Mound stand در " "lord's cricket groung" کار Michael hopkin در لندن است. این استادیوم مقیاس شهری را حفظ کرده، از آرایش بدنهی خیابان پیروی کرده، از زیبایی و تنوع برخوردار است و دارای یک پیشرفت خشنود کننده از یک پایهی سنگین و ابستهی زمین به سمت یک بام سبک چادری کوشک مانند در بالاست. در استادیومهای بزرگتر رویکرد سومی وجود دارد که سازه را پررنگ کرده و روی آن تأکید میکند. نمونهی این طراحی استادیوم اصلی "chamsilOlympia main stadium" در سئوال و "parc des prince" در پاریس است. این رویکرد در بهترین حالت در ساختگاههای باز و بزرگ است که در آن بنا میتواند از فواصل دور دیده شود. خوب است استادیوم در زمین باز ساخته شود تا روی محیط تأثیر مثبت داشته از جانب محیط تقویت شود. در غیر این صورت خوب است آن را در محوطهسازی پیرامونی آن پنهان کرد. شکل بنا مانند هر بنای دیگری باید در مقایسه و برهمکنش محیط طبیعی و مصنوع پیرامون آن طراحی شود که حد بیشینهی جلوه و تأثیر را داشته باشد. ترکیب استادیومهای سرپوشیده با محیط یپرامون دشوارتر از استادیومهای روباز است. غرق کردن زمین بازی در زیر تراز صفر زمین در میان محوطه سازی پیرامونی راه حل خوبی برای ترکیب با محیط است. بدین ترتیب هزینهها پایین میآیند و مقیاس استادیوم خودمانیتر و دوستانهتر میشود. در زمان قرار گرفتن استادیوم در زمینهی شهری نما غالب شده اهمیت مییابد و مقیاسها متناسب با دید نزدیک است. در چنین موقعیتی خوب است شیب راهها و پلکان بزرگ ورزشگاه و همچنین جایگاه نشیمن تماشاگران از دید پنهان شوند تا نما به خوبی با خطوط مستقیم و عمودی شهری درآمیزد. به عنوان نمونه در استادیوم Mound stand در "lord's cricket ground" الگویی برای سازه برگرفته شده که ضرباهنگ، مقیاس، مواد و مصالح و جزییات اجرایی را با محیط هماهنگ و یکپارچه میسازد و به خوبی نیز از خطوط خیابان و محیط پیرامون تبعیت میکند. نمونه دیگر استادیوم louis4 در "montecarlo" است که ردیفی از فروشگاهها، رستورانها، هتل و چند گونه بنای راستگوشهی متعارف دیگر میان استادیوم و محیط مصنوع و سایر بناهای خیابان به عنوان یک مجموعهی ساخته شدهی چند منظوره است. افزون بر ارزشهای معماری این راهکار، این طرح حیات و سرزندگی را به خیابان میآورد و آن را در تمامی زمانها زنده و در کار نگاه میدارد، ضمن آن که پایهها و توجیهات اقتصادی آن را بنیان میگذارد.یکی از مشکلاتی که همهی طراحان استادیوم به گونهای با آن روبرو میشوند مسالهی گوشههاست. هنگامی که ردیفهای نشیمن در سه بر یا چهار بر یک زمین ورزشی قرار میگیرند محل اتصال آنها روی پیچ، به ویژه در استادیومهای سرپوشیده یکی از مسایل مهمی است که راهکارها و راهبردهای الگوی زیادی را موجب شده است. هر کدام از ردیفهای نشیمن میتواند به تنهایی بسیار خوب طراحی شده و در کل طرح مایه جا افتاده باشد، اما در پایان چگونه باید این ردیفها را با هم ترکیب کرد. بعضیها همچون استادیوم Dortmund در آلمان یا ibrox park در انگلیس به راحتی از حل مساله طفره رفتهاند: چهار ردیف صاف و مستقیم در چهار سوی زمین گذاشته شده، گوشهها به عنوان فاصله خالی گذاشته شدهاند. این راه ارزان است و مشکلات عمدهی سازه و پلان را در پی ندارد. اما نتیجهی پایانی به لحاظ دیداری زیبا و کارآمد نیست و این محدودههای عطف بحرانی و پر قابلیت از بین میروند. یک راه حل پر کردن گوشهها با برجهای عملکردی است همانند استادیوم genoa کار معمار gregottiکه در بستر شهری متراکم و تنگی قرار گرفته و چهار آلونک معکبی شکل در چهار سوی زمین افراشته شده، چهار برج (محل کارکردهای خدماتی، اداری، ارتباطی، مراقبتی و غیره) در کنجها ترتیب داده شدهاند. در مواردی برای حل مسأله جایگاههای نشیمن و بام دور تا دور زمین روی منحنی بستهای (بیضی یا شکل دیگر) چرخیدهاند و تمامی جایگاهها بدین ترتیب دارای قوس هستند و فاصلهی جایگاهها با زمین و نیز زاویهی دیدشان پیوسته دگرگون میشود. این قوس میتواند روی بخشی از اضلاع صاف شود. این رویکرد در بسترهای شهری فشرده به دلیل صاف بودن خط خیابان و بدنههای مجاور و کمبود جا، قابل اعمال نیست. استادیوم فوتبال سیدنی کار Philip cox با وجود قرار گرفتن در بستر شهری فشرده یکی از کامیابترین نمونهها در برخورد با چنین مسألهای است: جایگاه تماشاگران خط مستقیمی است که روی گوشهها به ملایمت چرخیده، در نواحیای که بیشترین و بهترین دید و موقعیت را دارد دارای پهنا، عمق و ارتفاع بیشتری شده، چندین طبقه میشود و در نواحی با علاقه مندان کمتر از ابعاد و طبقات آن کاسته میشود و یک بام معلق و بدون تکیه گاه به نرمی دور تا دور ورزشگاه جریان پیدا میکند.
در استادیومها باید تا حد ممکن از به وجود آمدن عناصر ساختمانی غولآسا که همگنسازی آنها در طرح مشکل است، به ویژه در بخشهای ارتباطی همانند پلکان و شیبراههها، دوری کرد. یکپارچهسازی خرپاها، تیرها، ستونها، دکلها و دیوارهای سازهای غولآسا در دل طرح کار بسیار مشکلی است و این عناصر سازهای گریزناپذیر معمولاً طرح را به هم میریزند. راه حل آن در بسیاری از نمونههای جدید برگزیدن سقفهای بسیار سبک چادری و بادی، پوستهها و صفحات سبک، کابلهای کششی و سازههای مشبک برای برآمدن از پس اجزاء بزرگ و سنگین چنین بنای غولآسایی است. مسلماً این راهکارها نیز، مانند همهی راهکارهای پیشنهاد شده به طور خودکار و حلال تمامی مشکلات نیستند و باید همگی استادانه در شکل و شیوه و جایگاه صحیح خود به کار گرفته شده، طراحی شوند تا طرح به مقیاس انسانی درآید. کار stadium for the nineties از lobb partnership نمونهی موفقی از این گفته است.
بتن نمایان مزایای کارکردی بسیاری دارد و به گونهی گستردهای در طراحی استادیوم مورد استفاده دارد. این ماده بدون روکش و به عنوان لایهی رویه و نهایی و یا نازککاری سطوح نمایان استادیوم را تشکیل میدهد و در مواردی جای مبلمان را هم میگیرد. اما عموم مردم به خاطر ظاهر صنعتی و جنس سفت و سخت و ناملایمش آن را نمیپسندند، بر اثر هوازدگی چهرهی نامطلوبی به خود میگیرد و باید با احتیاط زیادی به کار رود. بهتر است از بتن نمایان در آب و هوای بارانی، مناطق شهری آلوده و یا صنعتی که بتن لک میشود پرهیز شود. در صورت لزوم تمامی توصیههای فنی در طرح و اجرا باید رعایت شود تا بتن لک نیفتد. استفاده از بتن پیش تنیده در این مورد سفارش میشود. رنگ زدن بتن نیز راه حل خوبی است، ولی نیاز به مراقبت بسیاری دارد. استادیوم bari کار رنزوپیانو در ایتالیا نمونهی موفقی از این کار است. خوب است در جایی که سطوح بتنی نزدیک به تماشاگران است و یا در تماس با آنهاست، با آجر کاری سفالی، الوار چوبی و یا مصالح صمیمیتر و همسازتر با استفاده کننده روکش شود. روکشهای مصنوعی مخصوص نیز وجود دارد که ارزانتر و بیزحمتترند. برای رنگ زدن نیز رنگهای مخصوصی است که در برابر تغییرات آب و هوایی مقاومترند، اما به دلیل سطوح بزرگ استادیوم باید با احتیاط از رنگ استفاده کرد. در هر حال مسالهی سازه و انتخاب نوع و طراحی صحیح آن و همچنین بام و گونه و جنس آن در استادیوم بسیار مهم است. همچنین دوام و استحکام کلیهی مبلمان و مواد به کار رفته که در دسترس تماشاگر است. مسایل ایمنی جانی تماشاگران در مواقع آتشسوزی، شرایط تند آب و هوایی، زلزله و غیره بسیار مهم است و به ویژه مسیرها، پلکان، شیبراههها و خروجیهای اضطراری و حرکتهای داخلی باید متناسب با بزرگی مجموعه کاملاً روشن و روان و پیرو مقررات مربوطه باشند و طرح کلی ورزشگاه نیز به گونهای باشد که تماشاگران را به راحتی به سوی مسیرها هدایت کند و افراد گم و گیج نشوند؛ خوب است مسیرها قطاعها را در بخشبندیهای 2500 تا 3000 نفری جدا کنند و برای هر بخش خدمات جداگانه در نظر گرفته شود، همچنین مسألهی حرکت باد و جریان هوا بسیار مهم است و تونلهای بادی ایجاد شده در زمین و جایگاه تماشاگران باید بررسی شوند. کم توجهی به این مسأله در برخی استادیومها هزاران میلیون دلار هزینه به بار آورده است. تابش آفتاب نیز میتواند مخل دید و آسایش باشد و باید نمودارهای آن دقیقا بررسی شود. سپس باید به مسایل همسازی با استفاده کننده و آسایش و راحتی او، ابعاد و مقیاس انسانی و زیبایی نهایی پرداخته شود، چرا که تماشاگران عام معمولاً همین مسایل را معیار و اولویت سنجش و گزینش قرار میدهند. ورزشگاههای palazzettodello sport در روم و grandstand stadium zarzuela در مادرید و نیز national olympic stadium در توکیو نمونههایی از اجرای بتن درجا هستند که بسیار انعطافپذیر و شکلپذیر است. این سازهها به دلیل سنگینی و هزینههای بالای اجرایی و سایر مسایل دیگر کنار گذاشته شدهاند و جای خود را به سازههای سبکتر دادهاند. بتن پیش تنیده زمان ساخت را کاهش میدهد، کیفیت بالاتری در شرایط کنترل شده دارد، سبکتر است و باید به اتصالات آن در زمان اجرا، به ویژه در بام (آببندی) دقت بسیار کرد. فولاد باریکتر، تواناتر، انعطافپذیر تر و با قابلیتهای بیشتری بوده در مجموع سازههای زیباتری میسازد، اما در برابر آتشسوزی مقاومت کمتری دارد. olympic stadium در روم prater stadium در وین نمونههایی از این مورد هستند. برای این کار طبق ضوابط از روکشهای مخصوص استفاده میشود، اما مسالهی اصلی در استادیوم خفگی توسط گاز محبوس و دود است.
برای کف زمین یکی از مناسبترین گزینهها همان چمن طبیعی است که نیاز به رسیدگی و نگهداری و هزینههای تجدید و ادامهی حیات دارد. این راهکار در زمینهای سرپوشیده عملی نیست و دست کم باید بخشی از سقف باز باشد و یا قابلیت آن را داشته باشد تا امکان آن بررسی شود. هر دوی استادیومهای Toronto skydome در سال 1989 که سامانهی هوشمندانهای برای چرخش و لغزش بام دارد و استادیوم Montreal Olympic stadium در سال 1976 که دارای یک بام پارچهای بود که با یک سازهی کابلی از بالای یک برج بسیار بلند به سمت بالا کشیده میشد، نمونههایی از استادیوم با بام متحرک هستند، اما هزینهی بسیار بالای ساخت، خدمات، رسیدگی، تعمیرات و داشت چنین سامانههایی آنها را به عنوان یک گزینهی عام پیشنهاد نمیکند. به هر جایگاه تماشاگران نیازمند سایبان است تا در مواقع بارندگی و تابش تند آفتاب محافظ باشد. ضمن آنکه خود یا سازهی نگهدارندهی آن مانع دید به زمین نشود. برای جذب تماشاگر ضمن برخورداری از فضاهای خاص جالب و سالنهای باز فوق برنامه و مجهز برای خدمات عمومی رفاهی - تفریحی و فضاهای زیبا و با شکوهی برای نشیمن آزاد با امکانات جنبی، مواد و مصالح نیز باید زیبا و با کیفیت باشند و روکشها جلوه و اجرای مرغوبی داشته باشند. نمونهی سرآمد این کار استادیوم Richard horden در سال 1992 و بخش queen stand در آن، و نیز arsenal football club، در بریتانیا است که در آنها عناصر، خدمات، اجراها و امنیت در حد استاندارهای سینماست. البته دوام و استحکام مصالح در برابر عوامل اقلیمی و استفاده یا سوء استفادهی تماشاگران بسیار مهم است. جدای آسایش، امنیت و رفاه تماشاگران، زمین بازی و بازیگران نیز دارای اهمیت بالاییاند و یک استادیوم بینقض و کامل باید بتواند از همه نظر بازی و بازیگران را در بهترین شرایط ممکن قرار دهد تا بازیگران نیز بتوانند دراین شرایط یک بازی خوب و دیدنی را به نمایش بگذارند. بدین منظور بهتر این است که زمین بازی نیز افزون بر جایگاه تماشاگران دارای بام و قابل محافظت از عوامل اقیمی ناخوشایند باشد (خوب است استادیوم دارای بام متحرک باشد). در حالت سرپوشیده بودن ورزشگاه باید ارتفاع بالا آمدن توپ در نظر گرفته شود و سازهی نگهدارندهی بام د رهیچ جایی مانع دید نباشد. تمامی عناصر و جزییات و به ویژه روکشهای سطوح باید به راحتی قابل تعویض باشند و عمر مفید آنها در نظر گرفته شود. در طراحی و گزینش سازهی مناسب برای پوشش بام باید در نظر گرفت که فشار باد مهمتر از افتادن و مهار بام است.
گونهها و گزینههای پوششی و بام
1. تیر یا خرپا و ستون یا دیرک:
این شبکهی سازهای از ردیفی از ستونهای موازی زمین بازی تشکیل شده که شبکهای از تیرهای طولی و عرضی را نگاه میدارند که آنها نیز نگهدارندهی پوشش باماند. این روش در طراحی و اجرا ارزان و راحت است اما باید دقت کرد ستونها مانع دید تماشاگران نشود. اکنون میتوان گفت هیچ شرایطی وجود ندارد که این روش از رده خارج سفارش شود.2. تیرو ستون در ابتدا و انتها:
این روش مانند شیوهی پیشین است با این تفاوت که دیرکهای باربر تنها در دو طرف تیر اصلی بام قرار دارند و سرتاسر درازای بام تنها با یک شاه تیر نگهداشته میشود. اگر عمق شاه تیر حدوداً یک دوازدهم درازای آن باشد اقتصادی است. این روش مانعی روبروی دید ایجاد نمیکند و هزینه پایینی دارد. اما در طراحی جایگاههای نشیمن تماشاگر ایجاد محدودیت میکند. از بعد دیداری این روش یک اتاقک مکعبی به وجود میآورد که درگوشهها و انحناها زیبا نیست و در جایگاههای نزدیک به هم نیز اتصال آن مشکل است. این شیوه در جایی سفارش میشود که نشیمنگاههای جداگانهای در چهار طرف زمین مورد نیاز است و بام تنها در یک جهت و روی یک راستای صاف کشیده میشود.3. سازههای طره:
در این سازهها یک سوی یک بام پیش آمده یا سرکش، به سازهای متصل است و سوی دیگر آن که رو به زمین بازی دارد آزاد و بدون نگهدارنده آویز میشود. بام در این روش میتواند با کابلهایی متصل به نوک ستون پشتی آن مهار شود. این سازه بسته به ترفند استفاده شده میتواند ژرفای نامحدودی را بدون هیچگونه مانعی پوشش دهد. برای نمونه ژرفای husky stadium در سیاتل 48 متر است. این سازهها که میتوانند بسیار نمایشی و پر جلوه باشند و استادیوم را شاخص و دارای هویت خاص (برخوردار از مهندسی و ساخت پیشرفته) کنند، برای سقفهای پیوسته و کاسهای شکل و نیز جایگاههای جداگانهی تماشاگران مناسبند. در استادیومهای کاسهای شکل قابها و چهار چوبهای جداگانه میتوانند همانند مجموعهی نزدیک به همی از عناصر عمودی که با سیالیت از پیرنگ دایرهای یا بیضوی پیروی میکنند - Parc des princes in Paris- که مزیت بزرگی است. اما در صورتی که پهنای جایگاه تماشاگران و فاصله تا زمین زیاد باشد به لحاظ اقتصادی به صرفه نیست و ممکن است از دید فنآوری نیز پاسخگو نباشد. همچنین نیروی بلند کنندهی سقف توسط باد در این گونه بسیار بالا و ویرانگر است. همچنین برای اسکلتهای غول پیکر مورد نیاز برای این گونه که خودمانی و متناسب با انسان نیست و به ویژه در کنار کارکردهای دیگر شهری مقیاس را به هم میریزد باید راهکاری اندیشیده شود. استادیوم فوتبال Stamford bridge در لندن برای نمونه خالی از اشکال نیست. هزینهی ساخت آن بالا بود، جایگاههای بالا دست دور از زمیناند و در دید مشکل دارند، جایگاههای پایین دست در معرض آفتاب و باد و بارانند و آسایش ندارند، و پاکسازی جایگاه با مشکل روبروست.4. سازههای پوستهی بتنی:
پوستهها سازههایی با سطوح پوشانندهی نازک و باریکاند که در یک یا دو جهت انحنا دارند و نیروی خود را بیشتر از شکل هندسی و ایستایی سازهای خود به دست میآورند تا از استحکام و مقدار مادهی استفاده شده یا سنگین و حجیم بودن سازه (همانند اوریگامی یا کاغذ و تا). آنها دارای شکلهای استوانهای، گنبدی، مخروطی یا هذلولیاند و به ویژه از دید معماری، بسیار شکلپذیر و مطلوب معمارانند تا بتوان طرحمایههای مفهومی و هنرمندانه را با آنها پیاده کرد. درواقع قابلیت ساخت شکلهای بسیار زیبایی را به دست میدهند. توان سازهای آنها نیز بالاست و برای نمونه پوستهای به نازکی 75 میلیمتر با باریکتر (در صورت استفاده از فنآوریها و ترکیببندیهای ویژهی بتن) میتواند یک دهانه 100 متری را بپوشاند. این سازهها که گذر زمان به هیچ وجه آنها را قدیمی و کم استفاده نکرده، با فنآوریها روز بتنی و سایر فنون به پیش میروند، کاربرد بسیاری دارند، اما برپاسازی آنها نیازمند محاسبات ریاضی و برنامهریزی دقیق، طراحی معماری و سازهی پیچیده، مدلسازیهای کامپیوتری پیشرفته و پویانمایی و نیز ماکتسازی دقیق یا مقیاسهای نزدیک به واقعی جهت آزمایش رفتارهای سازه در شرایط گوناگون است. در صورت اجرای با کیفیت، نیاز به نازک کاری و روکش از قسمت زیرین یا رو ندارد و حتی در صورت نما پیدا بودن، نمای مطلوبی دارد. باید دانست در صورت استفاده از بتن درجا هزینهی تمام شده بسیار بالا میشود که نیازمند تدابیر و راهکارهای مهندسی سازه است. palazzo dello sport در روم کار Marcello piacentini نمونهای از این سازه است.5. حلقهی فشاری و کششی:
این سازه از یک حلقهی داخلی کششی و یک حلقهی بیرونی فشاری تشکیل شده که هر دو با اعضای شعاعی به یکدیگر پیوند میخورند تا شکل توییب یا چنبره مانند سقف و ورزشگاه به وجود بیاید و پوشش بام را حمل کند. با این روش میتوان دهانههای بسیار بزرگی را با آسانی پوشاند. viena prater stadium با فاصلهی 48 متر میان حلقهی درونی و حلقهی بیرونی و بام جدید Olympic stadium در روم با دهانهی 52 متر از نمونههای ساخته شدهی این گونهاند. این روش به لحاظ فنی و نیز زباشناسی به آسانی اجازه میدهد به یک استادیوم قدیمی و ساخته شده بامی افزوده شود. حلقهی داخلی بدون ستون است و بنابراین هیچ مانعی پیش روی تماشاگران باقی نمیماند. این پوشش از درون و بیرون دیده نمیشود و بسیار سبک مینماید. تمامی بام و نیز جزییات اجرایی و مهندسی سازهی آن، هم به لحاظ زیباییشناسی و هماهنگی کار زیبایی تولید میکند و به آسانی میتوان آن را با مجموعه و جایگاه تطبیق داد، هم به لحاظ فنی و اقتصادی به صرفه است. به عنوان پوشش میتوان به راحتی از پوشانندههای شفاف یا نیمه شفاف و یا در صورت عدم امکان، از روکشهای مات استفاده کرد. از این روش تنها میتوان در ورزشگاههای کاسهای بهره گرفت. از نمونههای آن میتوان ورزشگاه المپیک 1960 روم را نام برد که بازسازی و تکمیل شد تا با افزودن بامی با این روش، دوباره در المپیک 90 استفاده شود. در این نمونه ژرفای بام از ابتدا تا انتها 52 متر است و روکش بام تفلون نیمه شفاف است که نور را به میزان کافی به درون ورزشگاه میرساند.6. سازههای کششی:
در این سازهها بام تنها با نیروهای کششی مهار میشود و اعضایی که برای این نیروها عمل میکنند، همچون کابلها، توان برتابیدن نیروهای فشاری را ندارند. در این گونه نسبت به تمامی گونههای سازه مادهی کمتری استفاده میشود و از این نظر اقتصادی و به صرفه است، ولی باید به طور کامل در برابر هر گونه تغییر شکل که باعث میشود بخشی از اعضاء به حالت فشاری بروند، مستحکم شود. این گونه دارای سه زیر گونهی دیگر به نامهای کابل آزاد، شبکهی به هم پیوستهی کابلها و اعضاء کششی غشائی میشود. در روش اول یک یا شماری منحنی فشاری وجود دارد که یک یا چند کابل را به صورت آزاد پشتیبانی میکنند که آنها نیز به نوبهی خود سازهی بام را نگهداری میکنند. ورزشگاه 1964 توکیو کار کنزو تانگه که در آن صفحات بتنی از کابلهای بزرگ فولادی آویزان شدهاند نمونهی خوبی از این روش است. در شیوهی دوم شبکهای سه بعدی از کابلها را داریم که روکش بام را (مانند پلاستیک، آکریلیک، پلی کربنات یا پی وی سی) نگهداری میکنند. نمونهی اجرا شده و موفق این روش مجموعهی ورزشگاههای المپیک مونیخ است که در آن به عنوان پوشش از صفحات شفاف آکریلیک استفاده شده. در شیوهی سوم روکش بام هم پوشش است و هم سازه. پلی استر پوشانده شده با پی وی سی و پارچهی فایبر گلاس با پوشش تفلون برای پوشش مناسبند.Loard cricket ground, goodwood racecourse و
donvalley stadium در انگلیس نمونههای خوبی از این شیوهاند. این شیوه به لحاظ زیبا شناسی زیباست و نور بیشتری داخل میکند و برای هر شکلی از ورزشگاه قابل اجراست، اما طراحی و محاسبات بسیار هوشمندانهای دارد، نیاز به نگهداری زیاد دارد و هدایت آب باران در آن دشوار است.
7. بامهای بادی:
یک بام بادی از یک غشاء از اعضاء پلاستیکی منعطف و کشسان تشکیل شده که محدودهی محصوری را تشکیل میدهد که بر روی یک دیوار نهاده شده و یا خود بام روی زمین فرود میآید و تبدیل به دیوار میشود و با یک فشار داخلی مثبت که به وسیلهی شماری بادبزن برقی تولید میشود نگهداری و برپا میشود. این سازهها بسیار ارزاناند، اما طول مدت حیات طراحی نسبتاً کوتاه است، سازه در برابر عوامل خارجی آسیبپذیر است و تعمیر آن با دشواری و گاه نیاز به تعویض کل سازه همراه است. Bc place در ونکوور در کانادا نمونهی این مورد است.8. سازهی شبکهی فضایی:
شبکهی فضایی از مجموعهی متصلی از اعضاء تشکیل شده که شکل سه بعدی دارند و در سه بعد مستحکم هستند. این سازهها توان پوشش دهانههای بسیار بزرگ را دارند و برای بامهای سرتاسری مناسبند که فقط دارای نگهدارندههای پیرامونی هستند. همچنین در طراحی بسیار انعطافپذیر و پر قابلیت هستند و به راحتی توان افزودن و کم کردن و اعمال تغییرات حیات پروژه را دارند، اما این گونه تا حدی گران است و برای دهانههای دو طرفه مناسب است که نسبت طول به عرض 1/5 دارند. San siro stadium درمیلان نمونه خوبی است.
پینوشتها:
1- کارشناس ارشد معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت ایران
منبع مقاله :1. یاسین درودیان، فصلنامه معماری و ساختمان، شماره 43، تابستان 1394.
/ج