سیر و سلوک آیتالله انصاری همدانی (ره)(1)
آیتالله العظمی حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی
برنامه های عبادی
برنامه های عبادی
توجه: خوانندگان گرامی توجه داشته باشند كه كارها و اعمالی كه آن بزرگوار انجام میدادهاند مخصوص خود ایشان بوده، هر كسی نباید برای یافتن مقصد چنین كند، باید هر كسی در پی راهنما باشد و پس از یافتن استاد، در تمام امور از او استجازه نماید حتی در اذكار، زیرا بعضی از اعمال و اذكار برای بعضی درد است و برای بعضی دوا.
آیت الله انصاری برای رسیدن به مقامات بالای سیروسلوك زحمات طاقت فرسایی كشیدند، سالهای متوالی زیادی تمام ایام سال را به جز روزهای حرام و مكروه روزه میگرفتند و نحوه شب زنده داری ایشان بدینگونه بود كه ابتدای شب میخوابیدند و بعد از دو ساعت استراحت بر می خاستند و وضو می ساختند و به نافله مشغول میشدند بعد از خواندن چند ركعت نافله و قرائت قرآن سپس میخوابیدند و مجدداً بعد از مقدار كمی استراحت برمیخاستند و پس از وضو به نافله و قرائت قرآن میپرداختند، آنگاه دوباره به استراحت میپرداختند و قریب یك ساعت به اذان صبح بیدار میشدند و تا صبح به نوافل، قرائت قرآن، ذكر، مناجات، توسل، تفكر و سجدههای طولانی میپرداختند.
آیت الله انصاری میفرمودند كه:
بیابانهای اطراف مسجد جمكران بسیار پر بركت است و خود استفادههای شایانی از این بیابانها بردهام.
این مرد الهی، اعتكافهای زیادی در مسجد جمكران داشتند و بهرههای خود را از این مسجد میگرفتند.
آیت الله انصاری نقل فرمودند كه:
در همان اوائل سیر وسلوك بود كه مرحوم پدرم را در خواب دیدم كه دو تا تسبیح به من دادند و تسبیحها منقش بودند، بعد كه بیدار شدم از قرآن استخاره باز كردم تا تعبیر خوابم را بدانم، این آیه شریفه آمد:
« یسبحون الیل و النهار لا یفترون: همه به شب و روز بی آنکه هیچ سستی کنند به تسبیح او مشغولند. انبیاء/20 ».
از این آیه شریفه فهمیدم كه بدون سستی باید شب و روز به سوی مقصد در حركت باشم.
حضرت آیت الله صدرالدین حائری شیرازی میفرمودند: من خیلی جستجو كردم كه بدانم استاد كامل ایشان در این راه چه كسی بوده وقتی از خود آقا سؤال كردم فرمودند:
« این انتباه الهی بود كه شامل حالم شد. »
آیت الله انصاری برای رسیدن به مقامات بالای سیروسلوك زحمات طاقت فرسایی كشیدند، سالهای متوالی زیادی تمام ایام سال را به جز روزهای حرام و مكروه روزه میگرفتند و نحوه شب زنده داری ایشان بدینگونه بود كه ابتدای شب میخوابیدند و بعد از دو ساعت استراحت بر می خاستند و وضو می ساختند و به نافله مشغول میشدند بعد از خواندن چند ركعت نافله و قرائت قرآن سپس میخوابیدند و مجدداً بعد از مقدار كمی استراحت برمیخاستند و پس از وضو به نافله و قرائت قرآن میپرداختند، آنگاه دوباره به استراحت میپرداختند و قریب یك ساعت به اذان صبح بیدار میشدند و تا صبح به نوافل، قرائت قرآن، ذكر، مناجات، توسل، تفكر و سجدههای طولانی میپرداختند.
آیت الله انصاری میفرمودند كه:
بیابانهای اطراف مسجد جمكران بسیار پر بركت است و خود استفادههای شایانی از این بیابانها بردهام.
این مرد الهی، اعتكافهای زیادی در مسجد جمكران داشتند و بهرههای خود را از این مسجد میگرفتند.
آیت الله انصاری نقل فرمودند كه:
در همان اوائل سیر وسلوك بود كه مرحوم پدرم را در خواب دیدم كه دو تا تسبیح به من دادند و تسبیحها منقش بودند، بعد كه بیدار شدم از قرآن استخاره باز كردم تا تعبیر خوابم را بدانم، این آیه شریفه آمد:
« یسبحون الیل و النهار لا یفترون: همه به شب و روز بی آنکه هیچ سستی کنند به تسبیح او مشغولند. انبیاء/20 ».
از این آیه شریفه فهمیدم كه بدون سستی باید شب و روز به سوی مقصد در حركت باشم.
حضرت آیت الله صدرالدین حائری شیرازی میفرمودند: من خیلی جستجو كردم كه بدانم استاد كامل ایشان در این راه چه كسی بوده وقتی از خود آقا سؤال كردم فرمودند:
« این انتباه الهی بود كه شامل حالم شد. »
نماز و معراج
دکتر علی انصاری بیان می کند:
« آقای انصاری در شبستان حاج محمد طاهر، در مسجد جامع همدان نماز می خواند و افرادی که با ایشان نماز می خواندند همان افراد خاصی بودند که نسبت به آقا شناخت داشتند. و بعد از نماز مغرب و عشاء ایشان همراه چند تن از شاگردانشان به منزل می آمدند و من هم همراه پدرم بودم. این ها بعد از نماز طوری حالشان منقلب می شد که هیچ کدام یارای صحبت کردن نداشتند و کاملاً در سکوت و خلوت خودشان فرو رفته بودند.
یک بار که از مسجد بر می گشتیم یکی از دوستان آن چنان انقلاب روحی شدیدی پیدا کرده بود که به نفس نفس افتاده بود و بلاانقطاع اشک می ریخت.
هوا هم سرد و زمستانی بود. به منزل که رسیدیم، همه رفتند زیر کرسی نشستند، ولی ایشان از شدت حرارتی که داشت بیرون کرسی افتاده بود و آن قدر سینه اش حرارت داشت و نفس نفس می زد که مرحوم ابوی فرمود:
« بروید برف بیاورید و روی سینه اش بگذارید. »
برف را که روی سینه ایشان گذاشتند، مثل این بود که برف را روی بخاری گذاشته بودند، جیز ... این طور صدا می کرد. »
آقای اسلامیه از نمازهای او می گوید:
« گاهی بعد از نماز همین طور که رو به قبله بودند، شاگردانشان متوجه می شدند که ایشان در حالت عادی نیست و از خود بی خود است. »
گاه که با شاگردانش به صحرا می رفت، از جمع کناره می گرفت و در گوشه ای به ذکر و فکر و عبادت خود می نشست و آن گاه که به منزل دوستان می رفت می فرمود:
« چرا بیکار بنشینیم؟ و بلند می شدند برای نماز و عبادت »
دکتر علی انصاری ادامه می دهد:
دو وضعیت بود که ایشان کاملاً از حالت عادی خارج می شد. یکی در زیارات و یکی بعد از نماز. به خصوص بعد از نماز مغرب و عشاء که یارای حرف زدن نداشت و جلساتی هم که بعد از آن داشتند عموماً به سکوت می گذشت و گاهی هم منقلب می شدند، قلبشان می گرفت و حالت گریه به ایشان دست می داد.
می فرمود:
« خداوند تمام اسرار عرفان را در نماز جمع کرده است. »
و براستی:
چنین نمازی است که معراج مؤمن است.
از دکتر علی انصاری در این باره سؤال می کنیم و ایشان فقط برنامه شبانه آن بزرگوار را می داند و از احوالات او کسی خبر ندارد!
ایشان اضافه می کند:
« چون کارهایشان را من انجام می دادم، گاهی شب به سراغشان می رفتم می دیدم که در حال عبادت بودند. برنامه شان این طوری بود که شام خیلی مختصری می خوردند و استراحت می کردند و نوافل را می خواندند. بعد مدتی استراحت می کردند و دوباره بلند می شدند و نماز شفع و وترشان را می خواندند و تا نزدیکی های صبح که هوا روشن می شد بیدار بودند با این که این اواخر بدنشان خیلی ضعیف بود. »
آقا در توصیه به شاگردانشان بر نماز شب و انجام فرایض و نوافل تأکید بسیار زیادی داشتند، و به بعضی از شاگردانشان می فرمودند:
« اگر نوافلتان ترک شد، قضای آن را بجا آورید. »
دکتر انصاری این طور ادامه می دهد:
« بعضی شب ها که سایر شاگردان نظیر آقای نجابت، آقای دستغیب، آقای دولابی و... منزل ما بودند، آقا می رفتند آن طرف منزل، در اندرونی، و این ها با هم در یک اتاق دیگر مشغول عبادت بودند و من گاهی می رفتم پیش آن ها. انگار فضا، فضای بهشت بود. هر کدام از رفقا یک طرف مشغول عبادت بودند. از این چراغ های فانوسی در اتاق روشن بود، بعضی سرشان را به دیوار تکیه می دادند و خلاصه هر کدام در حال خودشان بودند و ما مشغول تماشای این ها...»
« آقای انصاری در شبستان حاج محمد طاهر، در مسجد جامع همدان نماز می خواند و افرادی که با ایشان نماز می خواندند همان افراد خاصی بودند که نسبت به آقا شناخت داشتند. و بعد از نماز مغرب و عشاء ایشان همراه چند تن از شاگردانشان به منزل می آمدند و من هم همراه پدرم بودم. این ها بعد از نماز طوری حالشان منقلب می شد که هیچ کدام یارای صحبت کردن نداشتند و کاملاً در سکوت و خلوت خودشان فرو رفته بودند.
یک بار که از مسجد بر می گشتیم یکی از دوستان آن چنان انقلاب روحی شدیدی پیدا کرده بود که به نفس نفس افتاده بود و بلاانقطاع اشک می ریخت.
هوا هم سرد و زمستانی بود. به منزل که رسیدیم، همه رفتند زیر کرسی نشستند، ولی ایشان از شدت حرارتی که داشت بیرون کرسی افتاده بود و آن قدر سینه اش حرارت داشت و نفس نفس می زد که مرحوم ابوی فرمود:
« بروید برف بیاورید و روی سینه اش بگذارید. »
برف را که روی سینه ایشان گذاشتند، مثل این بود که برف را روی بخاری گذاشته بودند، جیز ... این طور صدا می کرد. »
آقای اسلامیه از نمازهای او می گوید:
« گاهی بعد از نماز همین طور که رو به قبله بودند، شاگردانشان متوجه می شدند که ایشان در حالت عادی نیست و از خود بی خود است. »
گاه که با شاگردانش به صحرا می رفت، از جمع کناره می گرفت و در گوشه ای به ذکر و فکر و عبادت خود می نشست و آن گاه که به منزل دوستان می رفت می فرمود:
« چرا بیکار بنشینیم؟ و بلند می شدند برای نماز و عبادت »
دکتر علی انصاری ادامه می دهد:
دو وضعیت بود که ایشان کاملاً از حالت عادی خارج می شد. یکی در زیارات و یکی بعد از نماز. به خصوص بعد از نماز مغرب و عشاء که یارای حرف زدن نداشت و جلساتی هم که بعد از آن داشتند عموماً به سکوت می گذشت و گاهی هم منقلب می شدند، قلبشان می گرفت و حالت گریه به ایشان دست می داد.
می فرمود:
« خداوند تمام اسرار عرفان را در نماز جمع کرده است. »
و براستی:
چنین نمازی است که معراج مؤمن است.
از دکتر علی انصاری در این باره سؤال می کنیم و ایشان فقط برنامه شبانه آن بزرگوار را می داند و از احوالات او کسی خبر ندارد!
ایشان اضافه می کند:
« چون کارهایشان را من انجام می دادم، گاهی شب به سراغشان می رفتم می دیدم که در حال عبادت بودند. برنامه شان این طوری بود که شام خیلی مختصری می خوردند و استراحت می کردند و نوافل را می خواندند. بعد مدتی استراحت می کردند و دوباره بلند می شدند و نماز شفع و وترشان را می خواندند و تا نزدیکی های صبح که هوا روشن می شد بیدار بودند با این که این اواخر بدنشان خیلی ضعیف بود. »
آقا در توصیه به شاگردانشان بر نماز شب و انجام فرایض و نوافل تأکید بسیار زیادی داشتند، و به بعضی از شاگردانشان می فرمودند:
« اگر نوافلتان ترک شد، قضای آن را بجا آورید. »
دکتر انصاری این طور ادامه می دهد:
« بعضی شب ها که سایر شاگردان نظیر آقای نجابت، آقای دستغیب، آقای دولابی و... منزل ما بودند، آقا می رفتند آن طرف منزل، در اندرونی، و این ها با هم در یک اتاق دیگر مشغول عبادت بودند و من گاهی می رفتم پیش آن ها. انگار فضا، فضای بهشت بود. هر کدام از رفقا یک طرف مشغول عبادت بودند. از این چراغ های فانوسی در اتاق روشن بود، بعضی سرشان را به دیوار تکیه می دادند و خلاصه هر کدام در حال خودشان بودند و ما مشغول تماشای این ها...»
آداب نماز
روی نماز اول وقت خیلی تأکید داشت. به نوافل نماز بسیار توصیه می کرد و خود نماز را با جمیع مستحباتش به جا می آورد.
آقای اسلامیه می گوید:
« غالباً ذکری که در سجده می گفتند: دو تا سبحان ربی الاعلی و بحمده بود و سه تا سبحان الله، البته گاهی هم یک حالت مخصوصی داشتند، با صوت می خواندند و رکوع و سجده ها را طولانی تر می کردند و صلوات می فرستادند با "و عجّل فرجهم و لعن". و در قنوت هم آن دعای "یا من اظهرالجمیل" را می خواندند. وقتی آن دعا را می خواندند حالشان عجیب بود، عجیب! »
« ... ایشان در قنوت و رکوع و سجده نماز پس از صلوات، والعن اعدائهم می گفتند و اگر کسی میآمد و یا الله می گفت ایشان رکوع را طول می دادند و عجل فرجهم واحشرنا معهم و العن اعدائهم اجمعین می گفتند. »
آقای اسلامیه می گوید:
« غالباً ذکری که در سجده می گفتند: دو تا سبحان ربی الاعلی و بحمده بود و سه تا سبحان الله، البته گاهی هم یک حالت مخصوصی داشتند، با صوت می خواندند و رکوع و سجده ها را طولانی تر می کردند و صلوات می فرستادند با "و عجّل فرجهم و لعن". و در قنوت هم آن دعای "یا من اظهرالجمیل" را می خواندند. وقتی آن دعا را می خواندند حالشان عجیب بود، عجیب! »
« ... ایشان در قنوت و رکوع و سجده نماز پس از صلوات، والعن اعدائهم می گفتند و اگر کسی میآمد و یا الله می گفت ایشان رکوع را طول می دادند و عجل فرجهم واحشرنا معهم و العن اعدائهم اجمعین می گفتند. »
تمام اسرار عرفان در نماز
فرزند ایشان آیت الله انصاری چنین نقل میكردند:
مرحوم آقا را در مكاشفه دیدم كه در اتاق بیرون نشسته بودند، فضای روحانی عجیبی بود، حالت بین الطلوعین داشت من با قلب پر سوز و ناآرام خدمت میكردم، آقا گاهی زیر چشمی، نظر خاصی به من میكردند، تحت الحنك انداخته بودند، ایشان هم با سوز و اضطراب (بطوریكه دستشان میلرزید) گاهی به طور موجز و كوتاه پاسخ سؤالات دوستان را میدادند، چندی گذشت و من بعد از فاصله بیخودی متوجه شدم جز من و آقا كس دیگری باقی نمانده و حالت بكاء عجیبی به من دست داد آخرالامر دیدم جز من و ایشان كه مطالبی ردّ و بدل میكردیم كسی در آن وضعیّت نیست (گفتگو غیر لسانی بود) از ایشان سوال كردم: آیا تاكنون از اسرار معرفت مطلبی هست كه كسی بیان نكرده؟ گفتند:
بلی « خدای تعالی تمام اسرار عرفان را در نماز جمع كرده است » و ... .
مرحوم آقا را در مكاشفه دیدم كه در اتاق بیرون نشسته بودند، فضای روحانی عجیبی بود، حالت بین الطلوعین داشت من با قلب پر سوز و ناآرام خدمت میكردم، آقا گاهی زیر چشمی، نظر خاصی به من میكردند، تحت الحنك انداخته بودند، ایشان هم با سوز و اضطراب (بطوریكه دستشان میلرزید) گاهی به طور موجز و كوتاه پاسخ سؤالات دوستان را میدادند، چندی گذشت و من بعد از فاصله بیخودی متوجه شدم جز من و آقا كس دیگری باقی نمانده و حالت بكاء عجیبی به من دست داد آخرالامر دیدم جز من و ایشان كه مطالبی ردّ و بدل میكردیم كسی در آن وضعیّت نیست (گفتگو غیر لسانی بود) از ایشان سوال كردم: آیا تاكنون از اسرار معرفت مطلبی هست كه كسی بیان نكرده؟ گفتند:
بلی « خدای تعالی تمام اسرار عرفان را در نماز جمع كرده است » و ... .
نور قرآن
آقای احمد انصاری درباره انس ایشان با قرآن می گوید:
« با قرآن بسیار مأنوس بود و به آن اهتمام داشت. بین الطلوعین بیدار بود و تلاوت قرآن داشت و مابین نماز ظهر و عصر یک ساعت، یک ساعت و نیم قرآن می خواند و به عبارتی در قرآن محو می شد.
در زمان آقای بروجردی، کربلایی کاظم ساروقی که قرآن به او افاضه شده بود منزل ما آمد، عدّه ای از روحانیون از جمله آخوند ملاعلی معصومی آمده بودند و می خواستند امتحانش کنند، ایشان بی سواد بود ولی هم قرآن را از حفظ می خواند و هم برعکس می خواند و مهم تر این که حروف را هم به عکس می توانست بخواند مثل این که دارد می بیند. با این که بی سواد بود.
ولی پدرم گفت:
احتیاج به امتحان ندارد. قرآن به او افاضه شده، شما زحمت نکشید. گفتند شما از کجا می دانید؟ فرمود: در صورت ایشان نوری است که در دیگران نیست. »
آقای انصاری می فرمود:
« دو چیز برای انسان نور می آورد، ببینید این روضه خوان ها چقدر نورانی اند، علتش مطالعه اخبار و احادیث محمد و آل محمد(ع) است، هم این ها نور می آورد و هم قرآن و آیات کلام الله مجید، منتهی نور این دو با هم فرق می کند. »
منبع: کتاب در کوی بی نشانها و کتاب سوخته
« با قرآن بسیار مأنوس بود و به آن اهتمام داشت. بین الطلوعین بیدار بود و تلاوت قرآن داشت و مابین نماز ظهر و عصر یک ساعت، یک ساعت و نیم قرآن می خواند و به عبارتی در قرآن محو می شد.
در زمان آقای بروجردی، کربلایی کاظم ساروقی که قرآن به او افاضه شده بود منزل ما آمد، عدّه ای از روحانیون از جمله آخوند ملاعلی معصومی آمده بودند و می خواستند امتحانش کنند، ایشان بی سواد بود ولی هم قرآن را از حفظ می خواند و هم برعکس می خواند و مهم تر این که حروف را هم به عکس می توانست بخواند مثل این که دارد می بیند. با این که بی سواد بود.
ولی پدرم گفت:
احتیاج به امتحان ندارد. قرآن به او افاضه شده، شما زحمت نکشید. گفتند شما از کجا می دانید؟ فرمود: در صورت ایشان نوری است که در دیگران نیست. »
آقای انصاری می فرمود:
« دو چیز برای انسان نور می آورد، ببینید این روضه خوان ها چقدر نورانی اند، علتش مطالعه اخبار و احادیث محمد و آل محمد(ع) است، هم این ها نور می آورد و هم قرآن و آیات کلام الله مجید، منتهی نور این دو با هم فرق می کند. »
منبع: کتاب در کوی بی نشانها و کتاب سوخته