نویسنده: پتریک بِیتسن
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Ethology
کنراد لورنز و نیکو تینبرگن را عموماً بنیانگذاران زیسترفتارشناسی مدرن تلقی میکنند که رهیافتی زیست شناختی به مطالعهی رفتار است. آنها به خاطر دستاوردهای پیشگامانهی خود، همراه با کارل فون فریش به طور مشترک برندهی جایزهی نوبل 1973 شدند. لورنز و تینبرگن رفتار را همانند هر جنبهی دیگری از زندگی حیوانات مورد بررسی قرار میدادند، یعنی از این جهت که الگوهای رفتاری غالباً دارای نظم و ثباتی است مرتبط با نیازهای آشکار حیوان. علاوه بر این، رفتار یک گونه غالباً تفاوت فاحشی با گونههای دیگر دارد. این بصیرت گام بسیار قاطع و مهمی در واردساختن مطالعهی رفتار در نظریهی داروینی بود که از دههی 1930 آغاز شده بود. زیست رفتارشناسان که طرز تفکرشان کاملاً تحتالشعاع نظریهی تکاملی داروین بود، مکرراً به اهمیت تفاوتهای گونهها در سازگاری آنها اندیشیده بودند.
علاقه به کارکردهای زیستی به مطالعات درخشان فراوانی دربارهی حیوانات در محیط طبیعیشان منجر شده است. حیوان اسیر معمولاً بیش از حد گرفتار محیط مصنوعی خود است و نمیتواند به درک کامل نقش و کارکرد فعالیتهای بسیار متنوعی که اکثر حیوانات قادر به انجام آن هستند، کمکی کند. مطالعه در محیطهای آزاد و طبیعی حیوانات، و نیز انسانها، از ویژگیهای مهم زیست رفتارشناسی بوده و نقش عمدهای در پروراندن روشهای متمایز و نیرومند مشاهده و سنجش رفتار داشته است. با این همه اشتباه است که زیست رفتارشناسان را محققانی معرفی کنیم که صرفاً با توصیف سروکار دارند نه با آزمایش.
تینبرگن استاد آزمایشهای میدانی هوشمندانه بود و سنت خجستهای که بنیان نهاد تا به امروز هم ادامه یافته است. صدای ضبط شدهی درندگان یا همنوعان (مثل تولهها یا جفتهای احتمالی) برای حیوانات آزاد پخش میشد تا نحوهی عکسالعمل آنها مشاهده شود. عروسکهایی با طرحهای مختلف نیز به کار میرفت تا عکسالعمل و حساسیت حیوانات نسبت به شکل یا رنگ خاصی سنجیده شود. از این مثالها و موارد متعدد دیگر معلوم میشود که حتی زیست رفتارشناسی مرسوم نیز چیزی بیش از مشاهدهی انفعالی است. علاوه بر این، بسیاری از زیست رفتارشناسان اکثر زندگی حرفهای خود را وقف مطالعات آزمایشگاهی دربارهی کنترل و تغییر رفتار کردهاند. در واقع، بعضی از نظرگیرترین کشفیات زیست رفتارشناسی، مثل تثبیت رفتارهای واکنشی پرندگان، در شرایط تصنعی آزمایشگاهی به دست آمده و تأثیر فاحشی بر نحوهی تفسیر رفتار داشته است.
در مورد پرندگان آشیانهساز، نمیتوان توالی دقیق مراحل ساختن آشیانه را بر اساس مجموعه اعمال آموخته شدهای تبیین کرد که هریک حاصل محرک محیطی خاصی است. با این حال، تمایل به بررسی این که هر الگوی رفتاری خاص در محیط طبیعی به چه منظور است از وجوه تمایز این رشته بوده است. وقتی این رهیافت با مقایسهی حیوانات همراه شود، نادرست بودن این فرض ساده که همهی حیوانات مسائل ثابت را به شیوهی یکسان حل میکنند به سرعت آشکار میشود. رهیافت تطبیقی همچنان یکی از ویژگیهای مهم زیست رفتارشناسی عمومی است.
تینبرگن به چهار مسئلهی کلی و جداگانه اشاره میکند که ناشی از مطالعهی زیست شناختی رفتار است. این مسئله الگوی رفتاری چگونه کنترل میشود به عوامل درونی و بیرونی تنظیمکنندهی وقوع آن رفتار و به نحوهی عملکرد فرایندهای بنیادی آن مربوط میشود. مطالعهی شکلگیری رفتار به تأثیرهای محیطی و وراثتی بر کلیت الگوی رفتاری در طول زندگی فرد و به چگونگی عملکرد فرایندهای رشد مربوط میشود. مسئلهی کارکرد رفتاری به این مرتبط است که الگوی رفتاری چگونه به زنده ماندن حیوان و انتقال ژنهای او به نسل بعدی کمک میکند. و سرانجام، مطالعات تکاملی دربارهی رفتار به تاریخ نیاکان و شیوههای تکامل الگوی رفتار مرتبط است. این چهار حوزهی پژوهشی از یکدیگر جدا و مستقل هستند، اما موضع زیست رفتارشناسی این است که نباید این چهار حوزه را کاملاً از هم جدا کرد. اگر مسئلهای جزئی را در چارچوب مفهومی کلیتری قرار دهیم، آن را بهتر درک میکنیم. رهیافت کارکردی یقیناً برای کسانی که به تحقیق دربارهی سازوکار علاقهمندند، سودمند بوده و مطالعهی شکلگیری و یکپارچگی رفتار بصیرتهای مهمی دربارهی فشارها و محدودیتهایی که در جریان تکامل وجود داشته به دست داده است.
در گذشته مفاهیم و نظریههای چندبعدی به زیست رفتارشناسی مربوط میشد. آنها اکنون دیگر نقش عمدهای در تفکر زیست رفتار شناسی ندارند، هرچند در رشد و توسعهی این رشته اهمیت داشتند. دو مفهوم اساسی عبارت بود از «محرک نشانهای» و «الگوی کنش ثابت». مفهوم محرک نشانهای، مثل رنگ قرمز سینهسرخی که از حملهی دشمن جان به در برده، در تحلیل محرکهایی که موجب رفتارهای خاصی میشوند اهمیت داشت. الگوهای کنش ثابت (یا الگوهای کنش رایج) واحدهای سودمندی برای توصیف و مقایسهی میان گونهها فراهم میساخت. ویژگیهای رفتاری مورد استفاده در طبقهبندیها و علاقهی جانورشناسان به تکامل موجب تلاشهایی جهت تدوین اصولی برای شناسایی حرکتهای نشانهوار شد.
هم مفهوم محرک نشانهای و هم مفهوم الگوی کنش ثابت نقش مهمی در تلاش اولیهی زیست رفتارشناسان برای طراحی مدلهای نظاممند رفتار داشت. مدل «مخزن دستشویی» لورنز نمودار جریانی بود که برای نسلی از زیست رفتارشناسان راهی را برای یکپارچه ساختن اندیشههایشان دربارهی علتهای چندگانهی رفتار، هم علتهای درونی و هم علتهای بیرونی، فراهم ساخت. با این حال، این مدل بسیار گمراهکننده بود و در بعضی نظامهای رفتاری، خصوصاً در مورد پرخاش، احتمال تکرار بروز رفتار را افزایش میداد، به جای این که طبق پیشبینی مدل آن را کاهش دهد. مدل دیگری که از آزمون روزگار سربلندتر بیرون آمد، مدل تینبرگن بود که به سازمان سلسلهمراتبی رفتار مربوط میشد، ولی در این جا نیز، نقش اصلی مدل به واسطهی قدرت پیشبینی آن نیست بلکه از جهت کمک آن به کنار هم گذاشتن شواهدی است که بدون این مدل شاید بیارتباط با یکدیگر به نظر برسند.
یکی از دلمشغولیهای کلاسیک زیست رفتار شناسی ویژگی ذاتی یا مادرزادی اکثر رفتارها بود که رابطهی نیرومندی با پیدایش نظریهی غرایز داشت. با این حال، حتی بنیانگذاران این رشته نیز منکر اهمیت یادگیری نبودند. برعکس، آنها تأکید زیادی بر فرایندهای رشد از قبیل تثبیت رفتار داشتند که مشخص کنندهی تفاوت رفتارهای یک حیوان با مادرش یا جفتش بود، و یادگیری آوازخواندن که نشان میداد آوازهای پرندهی نر لحن متفاوتی با سایر پرندگان نر همنوع خود داشت. با این حال، لورنز رفتار حیوان بالغ را شامل عناصر «اکتسابی» و «غریزی» جداگانه و قابل تشخیص میدانست. اکنون افراد بسیار اندکی چنین دیدگاهی دارند و کارهایی که زیست رفتارشناسان علاقهمند به رشد انجام دادهاند در نشان دادن این که چگونه فرایندهای رشد شامل فعل و انفعال عوامل درونی و بیرونی است، اهمیت زیادی داشته است. پس از تلاشهای بیثمر اولیه برای طبقهبندی رفتار بر اساس غرایز، توجه فزایندهای به استعداد یا خواص رفتار شده است که مقولههای کارکردی متعارف مثل تغذیه، جفتگیری، مراقبت از نوزادان و غیره را به هم متصل میکند. در نتیجه تأکید بیشتر و بیشتری بر سازوکارهای ادراک، ذخیرهی اطلاعات و کنترل بازده صورت میگیرد. به این ترتیب، علایق اکثر زیست رفتارشناسان بیشتر و بیشتر به علایق سنتی روانشناسی نزدیک میشود.
پژوهشهای جدید یکی دیگر از باورهای قدیمی زیست رفتارشناسان را باطل ساخته است و آن این که همهی اعضای همجنس و همسن گونهای واحد، رفتار مشابهی خواهند داشت. گذشت آن روزهایی که محقق میدانی با اطمینان خاطر تصور میکرد که اگر رفتار یک گونه را در یک اقلیم طبیعی به خود توصیف کند میتواند این توصیف را به گونههای مشابه در اقلیمهای دیگر تعمیم دهد. مسلماً تنوع و گوناگونی رفتار در میان اعضای یک گونه منعکس کنندهی تأثیر فراگیر فرایندهای یادگیری است. ولی شیوههای رفتاری دیگری هم هست که احتمالاً شرایط محیطی علت مستقیم آنهاست و نه موجب یادگیری آنها. برای نمونه، در میان بابونها بسیاری از نرهای بالغ بسیار بزرگتر از مادهها هستند و اگر گروهی از مادهها را تصاحب کنند، از آنها در برابر نرهای دیگر دفاع میکنند. بقیهی نرها همجثهی مادهها هستند و اگر نرهای بزرگتر مراقب نباشند با ماده جفتگیری میکنند. دورهی تولیدمثل نرهای کوچک طولانیتر از نرهای بزرگ است. به نظر محتمل میرسد که هر بابون نر میتواند یکی از این دو رفتار را در پیش بگیرد و طریق خاص رشد جانور به شرایط بستگی دارد. چنین مثالهایی موجب علاقهی فزاینده به تاکتیکهای بدیل، اهمیت کارکردی آنها و ماهیت اصول رشد شده است.
زیست رفتارشناسی مدرن به چنان شاخههای مختلفی تقسیم میشود که نمیتوان بر اساس مسئلهی مشترک یا ادبیات مشترک تعریف سادهای از آن ارائه داد. این رشته همپوشانی گستردهای با رشتههایی دارد که با عنوان بومشناسی رفتاری و زیست جامعه شناسی شناخته میشوند. علاوه بر این کسانی که خود را زیست رفتار شناس مینامند اکنون در کنار زیست اعصاب شناسان، روانشناسان رشد و روانشناسان اجتماعی، انسانشناسان و روانپزشکان، و بسیاری دیگر مشغول کار هستند. زیست رفتارشناسان عادت دارند به شیوهای بیندیشند که بازتاب تجربهی آنان و آشناییشان با نظامهای آزاد طبیعی است. این آشنایی و مهارت آنها را قادر ساخته تا پویشهای فرایندهای رفتاری را درک کنند و مورد تحسین همکاران خود باشند. زمانی بود که به نظر میرسید زیست رفتارشناسی تسلیم رشتههای مجاور خود خواهد شد. با این حال، به عنوان رشتهی مهمی که نقش شایانی در فهم الگوهای رفتاری و نحوهی تحول و تکامل آنها و چگونگی شکلگیری و کنترل آنها دارد، دوباره سربرآورده است.
منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.
/م