نویسنده: محمّد باقری
آنچه عموماً «میراث علمی دورهی اسلامی» خوانده میشود بیگمان با یکی از دورهی درخشان شکوفایی و پویایی علمی در تاریخ تمدن بشری مرتبط است. محدودهی تاریخی این دوره را استاد ابوالقاسم قربانی (1290 -1380 ش) از نیمهی دوم سدهی سوم تا نیمهی دوم سدهی یازدهم هجری میداند؛ یعنی از زمان نگارش کهنترین آثار ریاضی این دوره به دست خوارزمی تا وقتی که محمدباقر یزدی، نوهی ریاضیدان معروف دورهی صفوی (با نام همانند پدربزرگش)، به محاسبهی مقادیر دقیق عدد پی به دست ریاضیدانان اروپایی اشاره میکند. این تعریفی قراردادی است و ریاضیدانان ایران و کشورهای خاورمیانهی کنونی از سدهی نهم هجری که جمشید کاشانی دستاوردهای نو و تحسین انگیزش را به عالم ریاضیات عرضه کرد، تا سدهی یازدهم کار تازهی مهمی در ریاضیات و نجوم انجام ندادند.
محدودهی جغرافیایی علوم دورهی اسلامی هم از اندلس در جنوب اسپانیا تا شمال آفریقا، خاورمیانهی کنونی، آسیای میانه، هند و غرب چین را در بر میگیرد؛ گو آنکه دامنهی نفوذ نجوم دورهی اسلامی در عهد مغولان تا پکن در شرق چین هم رسید.
ظرف دو سدهی نخست، حکومت اسلامی در سرزمینهای گستردهی فوق مستقر شد وآرامشی نسبی پدید آمد. زبان عربی که در این قلمرو به عنوان زبان دین و حکومت، رایج شده بود زبان مشترک علمی هم شد. بدین ترتیب در این حوزهی وسیع، دانشمندانی از نژادهای مختلف با زبانهای مادری گوناگون توانستند به دادوستد علمی بپردازند. حاصل این تعاملهای علمی و فرهنگی گاهی به عنوان دوران طلایی علوم دورهی اسلامی خوانده میشود.
ایرانیان در ایجاد این میراث غنی نقش بزرگی داشتند و آنها هم مانند سایر ملتهای سهیم در این جریان عظیم و پربار علمی، بیشتر به عربی (و کمتر به زبان مادری) نوشتند. علاوه بر این، بسیاری از این دانشمندان پس از فراگیری مقدمات علمی در زادگاه خود به شهرهای آباد و پررونق آن روزگار چون گرگان قدیم، بغداد، ری، اصفهان و سمرقند رفتند تا درس بخوانند یا تدریس کنند. برخی از آنان روزگار پژوهش و نگارش علمی خود را در شهر دیگری گذراندند که در آنجا از پشتیبانی حاکم دانشپروری برخوردار بودند. با توجه به فضای بازفکری که پیروان عقاید و بینشهای مختلف میتوانستند در حضور حاکم و اطرافیانش مباحثه و مجادله کنند، پیداست که برخی از اندیشمندانی که آثارشان به میراث علمی دورهی اسلامی تعلق دارد دگراندیش بودند.
در آن سدهها تبادل علمی و آمد و شد میان عالمان نقاط مختلف قلمرو گستردهی حکومت اسلامی امری طبیعی بود و کسانی برای دانش اندوزی و دیدار با علما یا برای به دست آوردن نسخهای از رسالهی مورد نیاز خود، مسافتهای دور و درازی را میپیمودند.
امروزه این چشمانداز، یکسره دگرگون شده است و مفهوم جدید ملت و کشور، قلمرو گستردهای را که برشمردیم، با مرزبندیهایی رسمی که حوزههای سیاسی و اقتصادی کشورها را مشخص میکند، به پارههای جداگانه تقسیم کرده است. حال از یکسو به برکت ابزارهای ارتباط دیجیتال دوباره امکان تبادل علمی سریع در سراسر جهان از جمله بین دانشمندان این بخشها فراهم آمده است؛ و از سوی دیگر با مرزبندیهای سیاسی، شاهد کشمکش بر سر تصاحب افتخار دانشمندان دورهی شکوفایی علوم در سرزمینهای اسلامی هستیم.
کسانی مایلند سراسر این گنجینهی متون و رسالهها را به اعتبار زبان اغلب آنها «علوم عربی» بنامند. این گرایش با پشتوانهی کشورهای ثروتمند عرب منجر به پژوهشها و انتشارات زیادی شده است، هر چند که اصل این عنوان را نمیتوان پذیرفت. کسان دیگری ترجیح میدهند با توجه به نقش عمدهی ایرانیان در این میراث عظیم و با جدا کردن سهم آنان، عنوان «علوم ایرانی» را به کار ببرند. به خصوص چنان که مرحوم دکتر محمد محمدی ملایری در کتاب فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی نشان داده است، بخش عمدهای از دستاوردهای علمی دورهی اسلامی همان علوم ایرانی پیش از اسلام یا مبتنی بر آن بوده است. اما باید توجه داشت که این دانشمندان به تمامی بشریت تعلق دارند و برای پیشبرد علم، که میراث مشترک انسانی است، کار کردهاند. به دلایلی که پیشتر ذکر شد، انتساب آنها به یک زبان، کیش، نژاد یا سرزمین نمیتواند دقیق و جامع و مانع باشد.
حقیقت آن است که وارثان راستین آن بزرگمردان دانش و فرهنگ کسانیاند که امروزه آثار آنها را مطالعه، پژوهش و منتشر میکنند. کشمکش بر سر تعلق افتخار این یا آن دانشمند به یک کشور یا ملت یا دین خاص کاری بیهوده و حاکی از سطحی نگری و تعصب است. خوشبختانه کسانی که آن آثار را مطالعه و منتشر میکنند، فارغ از سیاسیتهای روز و سهم طلبیهای بیپایه، همکاری و هماهنگی مطلوبی در سراسر جهان دارند.
اصطلاح «علوم دورهی اسلامی» که بازهی تاریخی و جغرافیایی آن در آغاز این گفتار آمد، نباید با اصطلاح «علوم اسلامی» که حوزههایی چون فقه و کلام و حدیث و ... را در بر میگیرد اشتباه شود. منظور از علوم دورهی اسلامی میراث مشترک حاصل از تبادلی علمی است که پدیدآورندگانش از لحاظ دینی اغلب مسلمان و از لحاظ نژادی بیشتر ایرانی بودند و عمدهی آثارشان به زبان عربی است.
ادوارد براون در کتابی با عنوان Arabian Medicine که ترجمهی فارسی آن با عنوان تاریخ طب اسلامی منتشر شده است، مینویسد:
چون از «علم اسلامی» یا «طب اسلامی» سخن گفتیم، منظور ما آن اصول و نظرات علمی پزشکی است که در کتب به زبان عربی تدوین گشته است. گو اینکه در اصل اکثر مؤلفین آنها یونانی هستند و هندیان و ایرانیان و سریانیان نیز ضمایمی بر آن افزودهاند و فقط بخش بسیار اندکی زاییده و محصول اندیشهی اعراب است. (1)
پروفسور ادوارد استوارت کندی (1290- 1388 ش)، پژوهشگر آمریکایی پیشگام در شناخت و تحلیل میراث ریاضیات و نجوم دورهی اسلامی، در مصاحبهای با دکتر توفیق حیدرزاده در نوزدهمین کنگرهی بینالمللی تاریخ علم و فناوری (ساراگوسا، 1992)، در پاسخ به سؤالی در همین زمینه گفته است:
این نامگذاری [نجوم اسلامی، ریاضیات اسلامی، ...] و استفاده از اصطلاح علوم اسلامی منبعث از نام یک دورهی تاریخی است. زمانی عادت شده بود که علوم این دوره را «علوم عربی» مینامیدند که به نظر من غلط است. این اشتباه از آنجا ناشی میشد که اکثر رسالهها در این دوره به زبان عربی نوشته شده است، ولی کسانی که این کارهای علمی را انجام دادند هم عرب نبودند. عدهی خیلی کمی عرب بودند و بسیاری از آنها را ایرانیان، ترکها، مسیحیها و ... تشکیل میدادند. بنابراین به عنوان یک نام، احساس من این است که «علوم اسلامی» درستتر از «علوم عربی» است. علم، علم است و منظور از علوم اسلامی، علومی است که در یک دورهی تاریخی در کشورهای اسلامی مورد بحث بود. (2)
پینوشتها:
1. تاریخ طب اسلامی ترجمهی مسعود رجبنیا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1337، (چاپ پنجم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1371)، ص 34.
2. بنگرید به: ماهنامهی نجوم، شمارهی 26، آبان 1372، ص 9-11 و مجلهی تاریخ علم، شمارهی 8، 1388، ص 118.
میراث علمی اسلام و ایران، سال دوم، شمارهی اول (پیاپی 3)، بهار و تابستان 1392.
/ج