خلاصه‌ای از زندگی حضرت ابراهیم (ع)

محقّقان و متفکّران متعدّدی، شخصیّت ابراهیم (علیه السلام) را شخصیّت هلالی خیالی می‌شمارند که چندان نسبتی با واقعیّت ندارد بی‌شک این تردید محقّقان هم به دلیل روایت سورئالیستی تورات و نفوذ اسرائیلیات در تفسیرهای
يکشنبه، 15 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خلاصه‌ای از زندگی حضرت ابراهیم (ع)
 خلاصه‌ای از زندگی حضرت ابراهیم (علیه السلام)

 

نویسنده: حبیب الله عباسی




 

محقّقان و متفکّران متعدّدی، شخصیّت ابراهیم (علیه السلام) را شخصیّت هلالی خیالی می‌شمارند که چندان نسبتی با واقعیّت ندارد [1]. بی‌شک این تردید محقّقان هم به دلیل روایت سورئالیستی تورات و نفوذ اسرائیلیات [2] در تفسیرهای معتبر مسلمانان و قصص الانبیاء آنان است و هم به دلیل شباهت‌هایی است که این پژوهندگان میان این شخصیّت مهم دینی با چهره‌های تاریخی افسانه‌ای چون گیل گمش [3] و حمورابی [4] و إخناتون و برهما و بودا یافته‌اند، البته گستردگی قلمرو جغرافیایی که در تورات و تفاسیر اسلامی و کتاب‌های قصص الانبیاء برای حضور ابراهیم (علیه السلام) از دجله تا نیل و از شمال عراق تا شبه جزیره ذکر شده، در این امر بسیار مؤثر بوده است. اگرچه ذکر ابراهیم (علیه السلام) در قرآن علاوه بر سوره‌ای که به نام اوست در 69 جای قرآن نیز آمده است، لیک به دلیل آن که قرآن کتاب عقیده و تشریع است از جزئیات قصّه‌ی آن حضرت سخنی به میان نیامده و تنها به کیفیت ایمان آن حضرت و نبوّت او و هجرت وی به سرزمین مبارک و صاحب دو پسر شدن آن حضرت به لطف و موهبت خدا در عین کبر سن و پیوند او با حضرت لوط (علیه السلام) و ساختن خانه‌ی خدا به مدد اسماعیل (علیه السلام) و اجرای مناسک حج و سلوک آن حضرت و عزلت وی و این که پیامبران بعدی از نسل وی هستند، بسنده شده است [5].
این شخصیّت مورد اتّفاق نژاد سامی و عربی و شرایع سه گانه‌ی آنان، چندان تشخّص دینی تاریخی‌ای دارد که همگان او را به اتّفاق پدر پیامبران [6] خوانده‌اند، در عین حال که سه رسالت آسمانی نوح (علیه السلام)، هود (علیه السلام) و صالح (علیه السلام) پیش از وی آمده بود.
اگرچه عبری‌ها، او را پدر قوم خود می‌دانند که از موطن خود شهر اور به سرزمین کنعان در فلسطین کنونی مهاجرت کرد و در آن جا با خدای معروف به ایل یا إل ملاقات کرد، همو که نام‌هایی چون جبرائیل و اسرائیل و میکائیل بدو منتسب‌اند.
برخی محقّقان ریشه‌ی لفظ جلاله‌ی الله، اله را در زبان عربی همین، همیل، إیل یا إل می‌دانند. این خداوند، ابراهیم پیامبر (علیه السلام) را خلیل (خلّ (دوست+ ایل) خود گرفت [7] و برابر نصّ تورات سرزمین کنعان از آن فرزندان و نسل وی شد (سفر تکوین، 13: 14، 15). مسیحیان به تصریح انجیل، ابراهیم را جدّ اعلای یسوع، مسیح می‌دانند (متی 1: 1) و مسلمانان نیز ابراهیم را خلیل‌الله، نبی کریم، پدر همه‌ی پیامبران: وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ (عنکبوت: 27) و برابر نصّ قرآن «مَا كَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَكِن كَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ» [آل عمران: 67] نخستین مؤسّس ملّت اسلام می‌شمارند.
اگرچه بررسی همه‌ی سویه‌ی شخصیّت چند ساحتی ابراهیم خلیل، به ویژه تبیین حد مشترک‌های آن با همه‌ی این شخصیت‌ها در این جا میسر نیست، لیک در این پژوهش ضمن گزارش و تحلیل روایت توراتی و روایت قرآنی و روایت‌های مختلف تاریخی قصّه‌ی خلیل نبی و نسبت آن با صابئین و خوانش اگزیستانسیالیستی آن و انعکاس و تجلّی آن در ادب فارسی، به واکاوی این شخصیّت چندبعدی و مقایسه‌ی آن با إخناتون پرداختیم.
پس از کشفیاتی که در مصر توسط باستان‌شناسان اروپایی انجام گرفته است، کتاب‌های متعدّدی توسط مستشرقان و محقّقان مصری در باب إخناتون نوشته شده و همچنین در باب حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز آثار متعدّدی به رشته‌ی تحریر درآمده است، لیک کمتر کسی به تبیین کامل حد مشترک‌های این دو چهره‌ی تاریخی پرداخته و کتاب مستقلی در این زمینه تألیف کرده است. استاد سعد عبدالمطلب العدل تمام هم و غم خویش را مصروف این امر ساخته و در دو اثر مستقل یکی إخناتون ابوالأنبیاء و دیگر اخلیل إخناتون فی القرآن الکریم، به تبیین و تشریح این موضوع پرداخته است.
در این جا با استناد به پژوهش‌های سعد عبدالمطلب العدل گزارشی اجمالی از قصه‌ی ابراهیم (علیه السلام) که متفاوت از قصه‌ی رایج است ارایه می‌کنیم.
قصه‌ی ابراهیم خلیل (علیه السلام) با تولّدش از تارح آغاز می‌شود و تاریح نام پادشاه امنحتب سوم است: نب معت رع. کلمه‌ی نمرود چنان که آسیایی‌‌ها آن را تلفظ می‌کردند از آن مشتق شد. تارح عبرانی شده نب معت رع است که حرف عین آن به حرف ع بدل شد چنان که آزر قرآنی نیز از زارع ساخته شده با حذف حرف عین از آن، زار شده و سرانجام آزر گردیده است [8].
در تورات پسران تارح، ابرام و هاران و ناحور هستند که برابر قراین تاریخی هاران بن امنحتب سوم همان سمنخ کارع است، کاف آن به هاء بدل شده و الف و نون به آخر آن افزوده شده است و این ویژگی نام‌های سامی است که در کلماتی مانند یقظان وحدیان وجود دارد [9].
ابرام همان خلیل إخناتون است. پس از نابود کردن بت‌ها ابرام، به معنی فارس خوانده شد. ابرام پس از این رویداد پدر و دشمنانش را ترک کرد و به أخت آتون مهاجرت کرد و برای اولین بار در تاریخ شهر توحید را بنا کرد. سپس دشمنانش از جمله امنحتب سوم که همان نمرود است بر ابراهیم و آن شهر هجوم آوردند [10] و به طور کلی شهر را آتش زدند و خلیل از آن آتش نجات یافت و این همان حادثه‌ی معروف آتش‌سوزی است. در مسیر گریختن آن حضرت از مصر، در محل مسجد جامع احمد بن طولون در قاهره‌ی کنونی، امتحان ذبح پسرش و فدیه‌ی معروف او واقع شد و سپس آن جا را به قصد شبه جزیره [11] ترک کرد و خانواده‌اش را همان جا سکنی داد و در نهایت خود و فرزندش اسماعیل خانه‌ی خدا را بنا کردند. سپس فرشتگان مژده‌ی تولّد فرزندش اسحاق را در شمال جزیرة‌العرب در محلی موسوم به تیماء بدو دادند.
ابرام با برخی پیروان خود به جنوب رافدین رفت و شهر اوروک را بنا کرد و از آن جا بیرون آمد تا زمینه‌ی ظهور امپراطوری بزرگ مشهور به امپراطوری بابل تکوین یابد. این امپراطوری در نهایت به ستم و ظلم منتهی گردید و از آن جا بار دیگر به جزیره باز آمد و سپس پنهانی به فلسطین رفت. در تورات آغاز و انجام قصّه جابه جا شده است و گویی از شگرد فلاش بک در آن بهره جسته شده است.
ابراهیم را دو همسر بودی: اولی شهبانو: نفرتیتی است که ترجمه‌ی عبری آن ساره است و معنی آن در هر دو زبان: زن زیبا رخساره است؛ اما همسر دوم او شهبانو «کیا» است که ترجمه‌ی عبری آن هاجر و هر دو واژه در عربی به معنی غریبه و بیگانه است.
خداوند از این دو همسر، دو پسر به او عطا کرد، از همسر دوم، کیا یا هاجر، پسری به نام نفر نفرو آتون به دنیا آمد که وقتی حادثه‌ی فدایش پیش آمد به اسماعیل ملقّب شد؛ چه اسماعیل در عربی به معنی فداء یا قربان است. وی متولّی حکومت جزیره شد و به همراه پدر، خانه‌ی خدا را در مکّه ساخت. قصر پادشاهی او در عکاظ بود. پسر دوم وی حدود ده سال بعد، از نفرتیتی در تیماء متولّد و با عنایت به تولّد وی در بیابان به نام اسحاق، به معنی بیابانی و وحشی خوانده شد. هر دو نام مصری هستند.
وقتی خلیل فارِس، ابراهیم (علیه السلام) به سرزمین کنعان رسید، فرشته‌ی خدا بر او ظاهر شد و به او وعده‌ی قلمرو حکومتی فراخ از فرات تا نیل داد. این معجزه به دست خاتم پیامبران محمد (صلی الله علیه و آله سلم) محقّق شد، همو که نواده‌ی حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) و از فرزندان پسرش اسماعیل (علیه السلام) بود و قلمرو آن از کاشغر تا اندلس گسترش یافت [12].

پی‌نوشت‌ها:

1. علی رغم حضور گسترده‌ی این حضرت در دیانت‌های سه گانه‌ی سامی عربی، برخی محقّقان او را شخصیّت اسطوره‌ای می‌انگارند؛ چه پیش از ظهور عبری‌ها اسطوره‌ای به نام «براما» یا «براهما». در ایران و هند و شرق شایع بوده است. حنفی ناصف، عصام الدین، الیهودیة بین الأسطورة و الحقیقة، بیروت: دارلمروج، 1985، 131-132. و نیز ر. ک: رودلف، ویلهلم، صلة القرآن بالیهودیة و المسیحیة، و حسین، طه، فی الشعر العربی، دارالکتب المصریة، 1926، 26.
2. اخباریون مسلمان بدون تحقیق و دقّت از اسرائیلیات، مشروط بر آن که با کتاب و سنّت مخالف نباشد، بهره می‌جستند. یکی از دلایل توجیهی استفاده‌ی اخباریون از اسرائیلیات را ابن کثیر چنین ذکر می‌کند: در اسلام اموری مختصر آمده که نیازمند شرح و تفصیل بیشتر است. البدایة و النهایة، ج 5/1. برای تفصیل بیشتر در این باره ر. ک: النبی ابراهیم و التاریخ المجهول، 18-20. برخی تفسیرهایی که از اسرائیلیات بیشتر بهره جسته‌اند عبارت‌اند از: 1. جامع البیان فی تفسیرالقرآن، طبری 2. تفسیر ابن کثیر 3. تفسیر مقابل بن سلیمان 4. تفسیر الکشف و البیان، ثعلبی 5. لباب التأویل فی معانی التنزیل، حازن 6. تفسیر روح المعانی آلوسی 7. تفسیر محمد رشیدرضا (الخلیل إخناتون فی القرآن الکریم، 26-28)
3. درباره‌ی گیل گمش ر. ک: گیل گمش، برگردان احمد شاملو، با تصویرسازی مرتضی ممیز، تهران: چشمه. و نیز ر. ک. حماسه‌ی گیل گمش، از ن. ک. الکساندر، ترجمه‌ی اسماعیل فلزی، 64-66 و گیل گمش، کهن‌ترین حماسه‌ی بشری، ترجمه‌ی داوود منشی زاده، تهران: اختران: 1382.
4. حمورابی پادشاه ششم امپراطوری کهن بابلی و صاحب شریعت مشهور که سه قرن دوام داشت. ر. ک. العرب و الیهود فی التاریخ، 137.
5. ابراهیم، کاهن التوراة ام نبی القرآن، حسن الباش، دمشق: دارقتبیة، ص 61.
6. به راستی چرا از میان همه‌ی پیامبران به حضرت ابراهیم (علیه السلام) ابوالانبیاء گفته‌اند؟ شاید به این دلیل که او جامع همه‌ی پیامبران آسیایی، اروپایی و آفریقایی است، نشانی از آیین‌های شرق و یونان و مصر باستان و بین‌النهرین را می‌توان در او متبلور یافت. وی جامع دیانت‌های شرقی، جنوبی، شمالی و غربی آن زمان یعنی ایران، یونان و مصر و بین‌النهرین است.
7. النبی و التاریخ المجهول، سیدمحمود القمنی، القاهره، مدبولی الصغیر، 11.
8. برخی نویسندگان قدیم مانند ابن حبیب تصریح کرده‌اند که «بدون هیچ تردیدی تارح همان آزر است». کتاب المحبر، ابوجعفر محمد ابن حبیب، بیروت، دارالآفاق الجدیدة، 4. و نیز ر. ک: النبی ابراهیم و تاریخ المجهول، 24-25. ابوالانبیاء، ابراهیم الخلیل، القاهرة: دار سعد، 14.
9. نیز ر. ک: النبی ابراهیم و التاریخ المجهول، 25.
10. برای تفصیل بیشتر ر. ک: الخلیل إخناتون فی القرآن الکریم، إخناتون ابوالأنبیاء.
11. آثار بسیاری درباره‌ی إخناتون به رشته‌ی تحریر درآمده است، ر. ک. منابع و مآخذ کتاب.
12. آثار زیادی درباب حضرت ابراهیم (علیه السلام) نوشته شده ر. ک. منابع و مآخذ کتاب.

منبع مقاله :
سعد، عبدالمطلب سعید؛ ( 1393 )، پدر پیامبران در قرآن، ترجمه: دکتر حبیب الله عباسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط