نظریه‌ی پیش شهرسازی فرهنگ‌گرای آگوستوس پوژن

آگوستوس ولبی نورث مور پوژن Augustus Welby Northmor Pugin (1812-1852) معمار انگلیسی، با سرچارلزباری در طرح‌های مجلس وست مینستر همکاری کرد (1837-1842). در بین کارهای شخصی او
پنجشنبه، 26 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نظریه‌ی پیش شهرسازی فرهنگ‌گرای آگوستوس پوژن

 نظریه‌ی پیش شهرسازی فرهنگ‌گرای آگوستوس پوژن
 

 

نویسنده: فرانسواز شوای
برگردان: محسن حبیبی



 

آگوستوس ولبی نورث مور پوژن Augustus Welby Northmor Pugin (1812-1852) معمار انگلیسی، با سرچارلزباری (1) در طرح‌های مجلس وست مینستر همکاری کرد (1837-1842). در بین کارهای شخصی او بخصوص کلیسای بزرگ کیلارنی (2) و «نمازخانه دیر بنه دیکتن دوئه» (3) قابل ذکر هستند.
با عضویت در کلیسای کاتولیک در 1833، او یکی از بانیان تجدید حیات گوتیک انگلیسی گردید؛ گوتیک، برای او شکلی از معماری بود که با احساس واقعی مسیحی در ارتباط است؛ به گونه‌ای دیگر، به گمان او تجدید حیات قالب‌ها ممکن نیست مگر با تجدید حیات احساساتی که به این قالب حیات بخشیده‌اند. در اینجا موضوعی باز شناخته می‌شود که به وسیله پیش رافائلیان از نو مطرح خواهد گردید.
در «تباین‌ها»، (4) «پوژن» در قالب تصاویر، بناهای مشابه قرون وسطی را با بناهای عصر خویش در تقابل می‌نهد. یکی از تباین‌های بسیار گیرا از طریق «یک شهر کاتولیکی در 1440 و همان شهر در 1840» عرضه می‌گردد، یک کارخانه گاز، یک تیمارستان، یک زندان و یک «تالار اجتماعی علم» جانشین بناهای مذهبی گشته‌اند، «پوژن» به این بناهای جدید سیمایی بس اندوهگین بخشیده است.
در 1841، او «اصول واقعی و برجسته یا معماری مسیحی» (5) را انتشار می‌دهد، قبل از آنکه اثر مشهورش «ستایشی برای احیای کنونی معماری مسیحی در انگلستان» (6) را (در 1843) بنویسد.
به نظر ما ضروری است صفاتی از «پوژن» در اینجا نقل شود: او منشأ موضع‌گیری فرهنگ‌گراست و از اوست که «راسکین» انگاره‌هایی را به عاریت می‌گیرد که بعدها «موریس» را تحت تأثیر قرار می‌دهد. «سرکنت کلارک» (7) تأکید می‌کند؛ «اگر راسکین زنده نمی‌بود، «پوژن» هرگز فراموش نمی‌شد.» (8)

دیروز زیبا

هجرزدگی

این اثر نشان خواهد داد که عصر ما چه قدر کم به بهبود معماری پرداخته است، و اگر معماری به همان احساساتی باز نگردد که الهام بخش سازندگان قدیمی در ترکیب آثارشان می‌بود، چه سطح حقیری در انتظار آن خواهد بود، استقراری نو که امروزه جرأت آرزویش را ندارم، در حالی که با شوری بسیار خواهان آنم. اما قلباً متقاعد گشته‌ام (که)، این ممکن نیست جز از طریق احساساتی مشابه و با نتایجی به همان برجستگی (گذشته) که آثاری به همان والایی می‌توانند به دست آیند.

دیروز

مقایسه آثار معماری این قرن با آثار قرون وسطی، بی‌تردید در مقابل چشمان همه بینندگان دقیق، برتری شگفت‌آور آثار دیرین را عرضه می‌دارد.
بی‌هیچ زحمتی پذیرفتنی است که مهم‌ترین ملاک زیبایی معماری، تطابق شکل با عملکرد است، سبک یک بنا باید در رابطه با استفاده آن باشد، به گونه‌ای که ناظر با نگاهی سریع مقصود آن را درک کند. چه کسی می‎‌تواند به تماشای بناهای مذهبی اعجاب‌انگیز قرون وسطی بنشیند و درستی این «ملاک» را احساس نکند؟ هر جزئی گواه بر اصل خویش است؛ نقشه بنا، نیز نماد نجات انسانی است.
برای اینکه بناها بر ذهن همان تأثیرات مشابه را بگذارند، می‌باید به وجود آورندگان آنها، کاملاً جذب زهد و ورع باشند، و پایان آموزش ایشان نیز با ستایش مذهب انجام پذیرفته باشد.

اجتماع فرهنگی

آنان (معماران گذشته) احساس می‌کردند که به شغلی بسیار با شکوه گماشته شده‌اند، که یک انسان می‌تواند به انجام رساند، شغلی برای بر پا داشتن معبدی به منظور گرامیداشت خدا، حقیقت و زندگی.
این چنین احساسی راهنمای ذهن طراح بناست و همچنین راهنمای مجسمه‌ساز شکیبایی است که قلم چکش او جزئیات گوناگون و تحسین‌برانگیز را بر این بنا نقر می‌کند. این احساسی است که بناهای قدیمی را، علی رغم خطر و مشکلات کار، وا می‌دارد تا بتوانند خدنگ‌های غول‌آسای (کلیسای) خویش را تا منطقه مجاور ابرهای آسمان برافرازند. این احساسی است که می‌توان آن را به طور تقریب در تمامی بناهای قرون وسطی بازیافت، علی رغم تفاوت عظیم ماهوی که سبک‌های آنها نشان می‌دهد، همگی احساس واحد را نشانگر هستند، که سازندگان و آذین کنندگان را حیات می‌بخشیده است.
بله، این حقیقتاً ایمان و اشتیاق، و برتر از همه وحدت نیاکان ما بوده که به آنان اجازه داد تا این بناهای شگفت‌آور را طرح کنند و برپا دارند. این چنین بود تا زمانی که کفر ایمان را در هم شکست و فرقه‌گرایی وحدت را از میان برداشت، تا زمانی که بخل و حسد الهام بخش تاراج ثروت‌هایی شد که وقف خدمت به کلیسا شده بودند.

امروز

شاید در حال حاضر، برتری عظیم این عصر بر تمامی اعصار پیشین، موضوعی پیش‌پا افتاده باشد. چنین تصوّر می‌شود که این دوره بزرگ رشد و پیشرفت ذهنی با کمالاتی غیر قابل قیاس انباشته شده است، و با این ارحجیّت مفروض خویش، مملو از تکّبر است، نسل نو با ترحم و تحقیر به هر آنچه می‌نگرد که قبل از او وجود می‌داشت.

فراشد ترقی‌گرا

من می‌توانم، در برخی از زمینه‌ها، ابداعات بزرگ و با اهمیتی را بپذیرم که به حدّ کمال رسیده‌اند، ولی باید طبیعت دقیقاً مکانیکی این ابداعات را یاد‌آور شد و من در گفتن این تردید ندارم که، به همان اندازه‌ای که آثار مشابه، پیشرفت داشته‌اند، آثار هنری و محصولات ذهنی، با نسبتی بسیار بزرگتر، واپس رفته‌اند. آیا مکان، مقصود و شخصیت بنا الهام بخش نقشه (طرح) آن هستند؟ نه و مطمئناً نه. ما در سرزمینی مسطح، خانه‌های چوبی سویسی را داریم و در اقلیمی سرد ویلاهای ایتالیایی را، یک کوشک ترکی (کرملین) به جای اقامتگاه شاهی، معابد یونانی در میادین عمومی و تالارهای خرید و فروش مصری.
ولی این تنها بناهای منفرد نیستند که بدین سبک‌های ناخالص بنا می‌گردند، کافی است که نگاه را بر این آشیانه‌های عجیب و غریبی برگردانیم که «پارک ری جنت» (9) یا ریجنت استریت (10) (نام دارند) و یا همه سبک‌هایی که به گونه‌ای آشفته بر روی هم چیده شده‌اند.
به سختی قابل تصوّر است که مردانی مسئول در هنر و معماری توانسته باشند مرتکب چنین جنایاتی شوند. این آثار چون بهبودی بزرگ برای کلانشهر تلقی می‌گردند؛ آنها چیزی نیستند جز یک سر شکستگی ملّی. تل‌های آجر و تصوّری که نام پر سر و صدای «شهرهای آبی» (11) را به خود گرفته‌اند نیز به همین زنندگی هستند.

سازوکاری و سازواره‌ای (12)

تصوّر می‌کنم که نشان داده‌ام که این کشور، هر چه در زمینه مکانیکی پیش رفته باشد، حرکت او تحت عنوان پیشرفت هنرها آنچنان ناچیز بوده است، که بدون بقایای بناهای ساخته شده در طول قرون وسطی، آثار معماریش کاملاً قابل تحقیر است.
من احساسی درد‌آور از وضعیت خسرانی دارم که به نظر می‌رسد در آن کشف نو و هر بهبود فنی بیش از پیش هنرها را غرق سازد. من می‌خواهم که نقاب برتری - نقابی این چنین عصبی - را از چهره زمان خویش برکنم، تمایل دارم که یک بار دیگر توجه عمومی را به شایستگی‌های گذشته جلب کنم. تنها در این آثار است که می‌توان برتری را بازیافت، تنها با تحقیق در اشتیاق، حقیقت یافتن‌ها و احساسات این اعصار تحسین برانگیز و در عین حال تحقیر شده است که هنر می‌تواند احیا گردد و کمال به دست آید.

الگوی ممکن

هیچ دلیلی وجود ندارد که شهرهای بزرگ که تمامی پیشرفت‌های ممکن در زمینه فاضلاب‌ها، لوله‌کشی آب، لوله‌کشی گاز را عرضه می‌دارند؛ نتوانند در سبکی ساخته شوند که هم کاملاً هماهنگ باشند و هم مسیحی بنا گردند.
-Contrasts or Parallele between the Noble Edifices of Fifteenth Centuries and Similar Buildings of the Present day. Shewing the Present Decay of Taste"edite par l"auter, Londres 1836. (Pages 1-3 et 30-35; notre traduction).
Et Pour dernier Paragraphe ci - dessus: True Principles of pointed or Christian Architecture- edite par l"auteur - Londress- 1841/ (Page 16; notre traduction.

پی‌نوشت‌ها:

1. Sir Charles Barry.
2. Killarny.
3. Chapelle du monastère bénédictin de Douai.
4. Contrastes.
5. The True Ptinciples of Pointed or Christian Architecture.
6. Apology for the Present Revival of Christian Arvhitecture in England.
7. Sir Kenneth Clark.
8. تجدید حیات گوتیک (The Gothic Revival) کونستابل، لندن، 1928 ، انتشار مجدد به وسیله پلیکان بوکز، 1964.
9.Regent"s Park.
10. Regent Street.
11. Villes - d"eaux.
12. Mecanique et Organique.

منبع مقاله :
شوای؛ فرانسواز، (1392)، شهرسازی تخیلات و واقعیات، برگردان: سید محسن حبیبی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما