رابطه فكر و قلب با فهم قرآن(1)

«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظالمين الاخسارا.»(اسراء82)؛ و ما از قرآن چيزهايي را فرو مي فرستيم كه شفا و رحمتي (الهي) براي اهل ايمان است و ستمگران را جز زيان نمي افزايد. اي مسلمان تو اگر داري بصر در ضمير خويش و در قرآن نگر صد جهان تازه در آيات اوست
يکشنبه، 20 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رابطه فكر و قلب با فهم قرآن(1)
رابطه فكر و قلب با فهم قرآن(1)
رابطه فكر و قلب با فهم قرآن(1)

نويسنده:رضا رستمي زاده
«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظالمين الاخسارا.»(اسراء82)؛ و ما از قرآن چيزهايي را فرو مي فرستيم كه شفا و رحمتي (الهي) براي اهل ايمان است و ستمگران را جز زيان نمي افزايد.
اي مسلمان تو اگر داري بصر
در ضمير خويش و در قرآن نگر
صد جهان تازه در آيات اوست
عصرها پيچيده در آنات اوست
بنده مؤمن ز آيات خداست
هر جهان اندر بر او چون قباست
چون كهن گردد جهاني بر برش
مي دهد قرآن جهان ديگرش[1]
رابطه فكر و قلب با فهم قرآن
خداوند استعداد فراگرفتن علوم را با وسايل لازم و با تنوع و به صورت هاي مختلف تا بي نهايت به انسان عنايت كرده است و در اين راستا انسان هاي شايسته اي همچون انبياء را نيز پيشگام در همه علوم وپيشه ها فرستاده است[2] و بشر در توسعه و تكميل آن به تكاپو پرداخته و در كسب فهم ودست يابي به شناخت،كه ضروري ترين نياز حيات اوست، با ابزار حس و تجربه؛ انديشه و حتي روح و قلب پيش مي رود و براي درك واقعيت ها از دو روش كلي اكتسابي و الهامي بهره مي گيرد.

1ـ فهم اكتسابي

در اين نوع فهم و درك، محدوديت در زمان و مكان، تغيير و حركت تا سرحد فرسودگي، مشروط و مقيد بودن واقعيات اطراف خويش به چيزهايي همچون احساسات، محيط اجتماعي، شرايط اقتصادي، مصالح فردي و گروهي، سبب مي شود كه انسان تا سرحد نيازمندي در ميدان معرفت و شناخت گام بردارد.[3]
سر تعالي و ارتقاء انسان در بعد بينش و آگاهي اكتسابي وابسته به قدرت تفكر و نتيجه گيري، استدلال و رفع مجهولات از معلومات است كه به همان اندازه باعث گسترش آگاهي هاي تازه و ابتكارات نو مي شود و اين همان فكر است.
فكر براي انسان ارزش حياتي دارد تا آن حد كه ديگر توانايي هاي آدمي با كنترل فكر سير كمال را طي مي كنند. [4] با آن كه بهره همه مردم از فكر يكسان نيست و هيچ كس را نمي توان به جهت اين كه از مراتب عالي فكر برخوردار نيست مورد انتقاد و سرزنش قرار داد ولي هر صاحب فكري كه از همان مقدار بهره فكري خويش استفاده نكند و آن را براي يافتن طريق حق به كار نگيرد، مسلما فكر خود را به تباهي و ضلالت مي كشاند. چنين انساني به هر اندازه هم از فكر برخوردار باشد قابل سرزنش است و خداوند اين گونه افراد را توبيخ كرده و آن ها را پست تر از چهارپايان و ديگر موجودات فاقد فكر و شعور معرفي مي كند: «ايشان جز به مانند چهارپايان نيستند حتي گمراه تر از آنان هستند[5] ».

1ـ1- ويژگي هاي فهم قرآن از طريق فكر و انديشه

فهم قرآن از طريق فكر داراي ويژگي هاي زير است:
1- بسياري از استدلال ها و تبيين هاي فكري درباره آيات به دليل پيوند با مباحث پيچيده فلسفي براي همگان مفيد نيست.
2- مي توان از اين راه در مصاف علمي با شبهات ملحدان سود جست و در مقام مناظره ضعف و سستي دلايل منكران را آشكار ساخت و به چالش متفكراني كه جز به استدلال هاي منطقي و فكري محض گردن نمي نهند پاسخ گفت.
3- راه فكر وقتي مي تواند در تقويت ايمان ديني و فهم شايسته قرآن مؤثر باشد كه در برابر حقيقت خاضع گردد. در اين صورت است كه با زدودن شك و ترديد در سايه استدلال استوار نقش به سزايي در پيش گيري از آسيب ديدن ايمان، به ويژه در ارتباط با فهم قرآن، ايفا مي كند.
4- با توجه به كاركرد ويژه راه فكر از يك سو، و با نظر به تمايل فطري ذهن جست و جوگر انسان به بحث هاي عميق فكري و ذهني از سوي ديگر، دانشمندان مسلمان، پژوهش هاي گسترده اي را در زمينه فهم و تفسير قرآن با توضيحات عقلي و فكري به انجام رسانده اند كه بخشي از آن به پيدايش تفاسير متعدد و شهير انجاميده است.
كوتاه سخن آن كه، راه فكر به ويژه براي آن كس كه اشتياق فهم دارد ولي از شهود باطني در پرتو استكمال روحي و معنوي فاصله دارد، سودمند است. [6] و مسلما تلاش چنين انسان مشتاقي براي تصحيح و تكميل مستمر فهم قرآن صرفا به كوششي براي دست يابي به منظومه معرفتي متقن و سزاوار اعتنا خلاصه نمي شود، بلكه آثار عملي و محسوس و گاه سرنوشت سازي در حيات او خواهد داشت. و از همين رو است كه قرآن توجه ويژه اي به تفكر مبذول داشته و آموزه هاي بلندي در اوصاف متفكران شايسته عرضه نموده است.

2-1- كاربرد صحيح فكر از نظر قرآن و اهل بيت عليهم السلام

كاربرد فكر و انديشه در قرآن و احاديث با عبرت گرفتن و بينش پيدا كردن ملازم گشته است و معمولا عبرت و بصيرت در پرتو وقايع تاريخي و پديده هاي هستي حاصل مي شود، به عنوان نمونه در آيه 176 سوره اعراف آمده است: «... داستان ها و حكايت ها را بازگو كن شايد كه انديشه كنند [7]» و يا در آيه 191 سوره آل عمران مي خوانيم «آنان كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مي كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مي انديشند...»[8] و به همين خاطر است كه سرتاسر قرآن آكنده از داستان هاي تاريخي و پديده هاي طبيعي و شگفت انگيز است تا فرد روي آورنده به قرآن با خواندن و انديشيدن درآن هاعبرت گرفته وصاحب بصيرت گردد.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «شخص بينا تنها آن كسي است كه چون سخن قرآن را بشنود، بينديشد و چون نگاه كند بينش پيدا كند و از عبرت ها سود ببرد.»[9]
پس در مسير تفكر، طريق فهم قرآن و آيات پربار آن شايسته ترين و پرسودترين راهي است كه به كار گرفتن فكر و انديشه در آن ضروري است: «و ما سوي تو «ذكر»- يعني قرآن - را نازل كرديم تا براي مردم هر آنچه را سويشان فرو فرستاده شده بيان كني و شايد مردم بينديشند.»[10] و يا در جايي ديگر مي فرمايد «و اين مثال ها را براي مردم مي زنيم تا شايد انديشه كنند.»[11]
با مروري به كاربرد واژه فكر در قرآن مي توان نتيجه گرفت كه گويي زماني فكر به كار مي افتد و نام انديشه به خود مي گيرد كه فقط در جهت تامل آيات الهي باشد زيرا واژه «فكر»در قرآن تنها به صورت «فعل »و آن هم يك مرتبه درباب تفعيل و شانزده مرتبه در باب تفعل به كار رفته است و در اكثر اين كاربردها «تفكر»ملازم با آيات الهي آمده است. [12] به عبارت ديگر، ركن اساسي فكر ارتباط با فهم آيات الهي است و با تكيه به تفصيل آيات و تذكرات قرآني و تبيين شرايع ديني و علمي است كه معنا پيدا مي كند. سخن امام صادق عليه السلام در اين جا گره گشاست:
«به راستي اين قرآن مشعل هدايت و چراغ روشنگر تاريكي هاست. باشد كه شخص تيزبين در آن دقت كند و چشم خويش را براي دريافت پرتوهاي نورانيش بگشايد. زيرا تفكر مايه حيات قلب روشن دل است، همان گونه كه جوينده نور در تاريكي ها به دنبال تابش نور حركت مي كند...»[13]
پس متفكر واقعي از ديدگاه قرآن كسي است كه فكر را ابزار فهم قرآن و عبادت خدا قرار دهد و چنين حالتي از تفكر است كه از عبادت ساليانه هم ارزشمندتر است و از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: «انديشه آيينه كارهاي نيكو و كفاره گناهان و روشنايي دل ها و گشايش براي مردم و اصلاح آخرت و معاد و اطلاع بر سر انجام كار و موجب افزايش دانش است.»[14]

2- فهم الهامي يا غير اكتسابي و قلبي

در اين نوع فهم، ادراكات انسان مي تواند تا بي نهايت پيش رود و از قيد زمان و چهارچوب ماده فراتر رود و قله هاي بلند عشق و ايمان را فتح كند. و اين حالت زماني است كه فطرت و عمل صالح همگام با عقل پيش رود و آدمي در اين مسير هرچه صحيح تر پيش مي رود، آگاهي هاي باطني اش افزايش پيدا مي كند و منبع وحي را به شايستگي همراهي مي كند و ايمان به خدا و بندگي او را عالي ترين جلوه فهم و عقل مي يابد: قال الحسين عليه السلام «لا يكمل العقل الا باتباع الحق »[15] امام حسين عليه السلام مي فرمايد: «خرد تنها با پيروي از حق به كمال مي رسد»و مسلم است كه قرآن را نيز مي توان از اين راه فهميد. اما چگونه و تا چه حد؟ اين موضوعي است كه در معرفت قلبي و ارتباط آن با وحي و عشق و ايمان بايد روشن شود.

1-2- قلب و پيوند آن با وحي

مسلما در اصطلاح قرآن، قلب آن عضو گوشتي بدن نيست هر چند كه جهت نشان دادن نقش حياتي آن و تقريب به ذهن مي توان تشابهي به آن در نظر داشت:
قلب، آن حالت استعداد درك و شهود حقايق متعالي جداي از تصورات ذهني است. قلب كانون تلاقي نور عقل و نور وحي است،[16] جايگاه رشد فكر و تحول دروني، محيط كسب علم و توشه تقوي،[17] و خانه ايمان است.
فهم قرآن براي كسي است كه قلب دارد: «ان في ذلك لذكري لمن كان له قلب.»(ق: 37) «به راستي در آن ذكر و يادآوري براي كسي است كه قلب دارد».
پيامبرصلي الله عليه وآله، آن پيام گير كامل محتواي وحي، كسي است كه اين گونه قلبي دارد و از آن حقايق لبريز و سرشار مي شود. تنها زبان فكر و استدلال براي آشنايي با قرآن كافي نيست - بلكه مي تواند زيان رسان هم باشد - و زبان دل لازم تر است.
خدا، آن هستي مطلق، زبان دل را مي داند و با آن انسان را مخاطب قرار مي دهد و او را از اعماق هستي و با تمامي وجودش به حركت مي آورد. در اين حالت، فكر و مغز انساني تحت تاثير نيست بلكه سراسر وجودش تحت تاثير قرار مي گيرد: «انما المؤمنون الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم و اذاتليت عليهم اياته زادتهم ايمانا...»(انفال:2).
«منحصرا مؤمنان فقط آن كساني هستند كه چون ياد خدا شود، دلهاشان بترسد و چون آيه هاي وي برايشان بخوانند ايمانشان را بيافزايد و به پروردگار خويش توكل كنند، آن ها كساني هستند كه نماز بپا مي دارند و از آنچه روزي شان داده ايم انفاق كنند، آنان، هم آنان، به راستي مؤمنان واقعي هستند...»
اين حالت و اين احساس عظيم و عميق انسان با هستي، حالت قلب و دل است. همان دلي كه مي خواهد خود را با آيات الهي صيقل دهد و به حالت خضوع و خشوع درآيد.
«الم يان للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله »(حديد: 16) «آيا وقت آن نرسيده است كه ايمان آورندگان دل هايشان براي ذكر خدا به خشوع درآيد.»

پی نوشت ها:

[1] . از اشعار اقبال لاهورى
[2] . تقييد العلم، ابوبكر احمد بن على بن ثابت الخطيب بغدادى، به تحقيق يوسف العش، چاپ دوم، بيروت، 1974 م. ص 29
[3] . احياء فكر دينى در اسلام، اقبال لاهورى، چاپ دوم، انتشارات جاويدان، 1363 ش، ص 47
[4] . فرهنگ آفتاب، عبدالمجيد معاديخواه، چاپ اول، نشر ذره، 1370 ش، ج 8، ص 38، واژه فكر
[5] . فرقان: 44
[6] . به قول مولوى:
چشم اگر دارى تو كورانه ميا
ور ندارى چشم دست آور عصا
آن عصاى حزم و استدلال را
چون ندارى ديد، مى كن پيشوا
[7] . فاقصص القصص لعلهم يتفكرون
[8] . الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض
[9] . نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 153
[10] . وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون، نحل: 44
[11] . و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون، حشر: 21
[12] . اعراف: 176، يونس: 24، رعد: 3، نحل: 11 و...
[13] . ان هذا القرآن فيه منارالهدى و مصابيح الدجى فليجل جال بصره و يفتح للضياء نظره فان التفكر حياة القلب كما يمشى المستنير فى الظلمات بالنور. (اصول كافى، ج 2، ص 446).
[14] . مصباح الشريعة، باب تفكر، امام على عليه السلام نيز تعبيراتى به مانند همين سخن را دارند.
[15] . الحياة، عادل الاديب، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، 1408ق، ج اول، ص 62
[16] . 17- المفردات، راغب اصفهانى، واژه قلب، ص 272
[17] . 19- قاموس قرآن، على اكبر قريشى، واژه قلب، ج 6، ص 23

منبع: فصلنامه معرفت




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما