فهم ظاهر و باطن قرآن
نويسنده: آيت الله جوادي آملي
قرآن كريم ريسمان الهي است كه از مقام «لدن»آويخته شده و مرحلهي نازلهي آن در پوشش لفظ عربي روشن درآمده تا همگان بتوانند پس از تلاوت يا شنيدن، با تعقّل و فكر كردن از آن بهرهمند گردند و همراه با قرآن عروج معنوي يابند «حم* وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ* إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[1] قرآن كريم مراتبي دارد و بعضي از مراحل بلند آن در دسترس فكر و علم حصولي صاحب نظران نيست؛ زيرا كه آن مرحله از نوع مفهوم و ماهيت و تصور و تصديق نيست. اين مراحل، با فكر عادي بشر قابل دريافت نيست مگر آنكه خود انسان عروج كند و به آن جايگاه بلند برسد و حقيقت قرآن را در آن مقام شامخ بيابد. اگر گفته ميشود كه «نماز معراج مؤمن است»[2]، به دليل آن است كه انسان را عروج ميدهد و كسي كه عروج پيدا كند زمينهي دريافت آن معناي بلند قرآن را يافته است. شهيداني كه در راه خدا، شربت شهادت نوشيدهاند و «أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[3] هستند، پس از رسيدن به مقام زندگي نزد خدا ميتوانند به قدر معرفت و تجرّد روحي خود به معارف و بطون قرآن دست يابند.
در روايات شريفه اين نكته بارها تكرار و تأييد شده است كه قرآن كريم علاوه بر ظاهر، بطوني دارد: «إن للقرآن ظاهراً و باطناً»[4] و برخي روايات براي قرآن هفت بطن[5] و در برخي ديگر هفتاد بطن قائل شده است. البتّه مقصود از هفتاد بطن و مانند آن، كثرت بطون است نه آنكه عدد مخصوصي در نظر باشد.
مرحوم آيةالله حكيم ـ رحمه الله ـ از برخي بزرگان نقل كرده كه ما به اتّفاق مرحوم سيّد اسماعيل صدر و مرحوم آخوند و بعضي بزرگان به خدمت مرحوم فتحعلي كه مفسّر بزرگي بودند، ميرفتيم و ايشان روز اوّل، آيهأي را طوري معنا كرد كه به ذهن ما نيامده بود. فرداي آن روز همان آيه را طور ديگري معنا كرد و پس فردا همان آيه را به گونهأي ديگر و با عمق بيشتري معنا كردند.
در مورد آيهي كريمهي «وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»[6] از حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايتي وارد شده كه فرمود ما باطن قرآنيم و منظور از «علّي»در اين آيه اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است.[7] اين تفسير، تفسير باطن قرآن است كه آن حضرت نشان داده و مقصودشان آن است كه حقيقت علوي، و نور محمّدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آن مقام بلند «لدن»حضور دارد.
از حضرت حسين بن علي و نيز از حضرت صادق ـ عليهم السّلام ـ نقل شده كه فرمودند: «كتاب الله عزوجل علي أربعهي أشياءٍ: علي العبارهي و الإشارهي و اللطائف و الحقائق، فالعبارهي للعوام و الإشارهي للخواص و اللطائف للأولياء و الحقائق للانبياء»[8] يعني، خداي عزوجلّ معارف خود را در قرآن كريم به چهار گونه بيان فرموده است: به صورت عبارت و لفظ صريح و اشاره و لطايف و حقائق كه عبارات آن براي فهم تودهي مردم است و اشاراتش براي خواصّ و لطايف آن براي اوليا و حقايق آن براي انبياي الهي است.
در روايات شريفه اين نكته بارها تكرار و تأييد شده است كه قرآن كريم علاوه بر ظاهر، بطوني دارد: «إن للقرآن ظاهراً و باطناً»[4] و برخي روايات براي قرآن هفت بطن[5] و در برخي ديگر هفتاد بطن قائل شده است. البتّه مقصود از هفتاد بطن و مانند آن، كثرت بطون است نه آنكه عدد مخصوصي در نظر باشد.
مرحوم آيةالله حكيم ـ رحمه الله ـ از برخي بزرگان نقل كرده كه ما به اتّفاق مرحوم سيّد اسماعيل صدر و مرحوم آخوند و بعضي بزرگان به خدمت مرحوم فتحعلي كه مفسّر بزرگي بودند، ميرفتيم و ايشان روز اوّل، آيهأي را طوري معنا كرد كه به ذهن ما نيامده بود. فرداي آن روز همان آيه را طور ديگري معنا كرد و پس فردا همان آيه را به گونهأي ديگر و با عمق بيشتري معنا كردند.
در مورد آيهي كريمهي «وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»[6] از حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايتي وارد شده كه فرمود ما باطن قرآنيم و منظور از «علّي»در اين آيه اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است.[7] اين تفسير، تفسير باطن قرآن است كه آن حضرت نشان داده و مقصودشان آن است كه حقيقت علوي، و نور محمّدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آن مقام بلند «لدن»حضور دارد.
از حضرت حسين بن علي و نيز از حضرت صادق ـ عليهم السّلام ـ نقل شده كه فرمودند: «كتاب الله عزوجل علي أربعهي أشياءٍ: علي العبارهي و الإشارهي و اللطائف و الحقائق، فالعبارهي للعوام و الإشارهي للخواص و اللطائف للأولياء و الحقائق للانبياء»[8] يعني، خداي عزوجلّ معارف خود را در قرآن كريم به چهار گونه بيان فرموده است: به صورت عبارت و لفظ صريح و اشاره و لطايف و حقائق كه عبارات آن براي فهم تودهي مردم است و اشاراتش براي خواصّ و لطايف آن براي اوليا و حقايق آن براي انبياي الهي است.
پی نوشت:
[1] ـ سورهي زخرف، آيات 1 ـ 3؛ حم، سوگند به كتاب مبين (روشنگر). كه ما آن را قرآني فصيح و عربي قرار داديم، شايد شما (آن را) درك كنيد.
[2] ـ بحار، ج 79، ص 303.
[3] ـ سورهي آل عمران، آيهي 169؛ نزد پروردگارشان زنده هستند.
[4] ـ وسائل الشيعه، ج 27، ص 192.
[5] ـ تفسير صافي، مقدمه هشتم.
[6] ـ سورهي زخرف، آيهي 4؛ و آن در «ام الكتاب» (لوح محفوظ) نزد ما بلند پايه و استوار است.
[7] ـ تفسير برهان، ج 4، ص 135، ح 7.
[8] ـ بحار، ج 75، ص 278.