چکیده
مهمترین تحول اجتماعی در دهه آخر قرن بیستم پدیده جهانی شدن بوده است که در قرن بیست و یکم با شدت و قوت بیشتری تداوم دارد. در این مقاله سعی شده تا عوامل مؤثر در جهانی شدن و دلایل مخالفت با این پدیده مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در پایان مقاله، هشت شاخص مهم در مورد وظایف یک شهروند جهانی و نه شاخص اساسی در مورد ارزشهای مطلوب یک جامعه حقیقی جهانی ارائه شده است.کلیدواژهها: جهانی شدن، هزاره سوم، تحولات اجتماعی و جامعه جهانی.
1- عوامل مؤثر و مهم در جهانی شدن
مهمترین تحول اجتماعی که در حدود دههی آخر قرن بیستم (1990 میلادی) جلوهگری کرد، هر چند که سوابق آن را در مقیاس محدودتر به قولها، پیش از آن میتوان بازگرداند، همین پدیده جهانی شدن (2) بود که در قرن جدید بیست و یکم، با شدت و قوت بیشتری تداوم دارد. لااقل، 12 عامل مهم در پیدایش این جریان یا این روند یا این فرایند تازه، مؤثر بوده است: (3)1- اکتشافات جغرافیایی در پهنهی زمین که در قرن گذشته تکمیل شد و بعد نگاه فضانوردان از درون سفینههای فضایی که پیوستگی و یکپارچگی، کرهی خاکی را به وضوح بیشتر مکشوف داشت.
2- رشد سریع جمعیت جهان از قرن نوزدهم به بعد، که به تدریج آهنگ تندتری پیدا کرد و صفحهی زمین را از 6/5 تا 7/5 میلیارد نفوس، پر کرد. در حالی که پیش از آن، یعنی از بدو تاریخ تا قرن مذکور تعداد نفوس به 1/5 میلیارد نفر هم نرسیده بود.
3- انقلاب صنعتی، که از اواخر قرن هجدهم آغاز شد و از قرن 19 به بعد قوت و وسعت گرفت و به انقلاب دوم و سوم صنعتی، انجامید.
4- پیشرفت شگرف وسائل حمل و نقل و ارتباط از قرن 19 با استفاده از نیروی بخار و بعد زغال سنگ و سپس برق و اختراع انواع هواپیماها، ترنهای سریع السیر و... .
5- انقلاب الکترونیکی و دگرگونی کامل در فناوری مخابرات به ویژه از اواخر قرن بیستم (IT,ICT).
6- توسعهی تجارت که از همان ابتدای قرون جدید، آغاز شد و «وابستگی، همبستگی و پیوستگی» اقتصادی کشورها به یکدیگر را به تدریج، به کمال رساند.
7- غلبهی کامل نظام سرمایه داری و تسلط نئولیبرالیسم اقتصادی، به ویژه از زمانی که هژمونی شوروی متلاشی گردید و این مانع بزرگ از سر راه برداشته شد.
8- تشکیل سازمانهای بین حکومتها با دیگر سازمانهای بین المللی که از نیمه دوم قرن 19 به بعد، مانند جمعیت اتفاق ملل و بعد خود سازمان ملل متحد و شعبات آن در نیمه دوم قرن 20 و نیز تأسیس شرکتهای فوق ملی و چند ملیتی به خصوص در ممالک توسعه یافته.
9- ابعاد جهانی یافتن مسائل خطیری چون آلودگی محیط زیست، کاهش منابع تجدیدناپذیر طبیعت، گرمای روزافزون جو زمین، رواج بیماریهای مسری و در ورای مرزها، گسترش قاچاق مواد مخدر و نظایر آن، مسئله جهانی تروریسم و خشونت در حد اعلای آن. (4)
10- بسط ارتباطات علمی و فرهنگی، میان مردم جوامع مختلف از قرن 19 به بعد و پدید آمدن نوعی «اشتراک فکری» در مورد برخی از ارزشهای معنوی، چون حرمت و احترام به حقوق انسانی.
11- نقش استعمار که در زمان خود یعنی اواخر قرن 19 تا نیمه قرن 20، عامل ارتباط میان دول و ملل شد و بعد هم از نقش سلطههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پس از استعمار، میتوان یاد کرد. (5)
12- نقش ادیان بزرگ، که در بن و بنیادشان، همواره جهانی فکر کرده و میکنند.
2- مفاهیم جهانی شدن
1- با آنکه جهانی شدن پدیدهای محسوس و عینی است، در تعریف آن به هیچ وجه، میان متفکران توافق وجود ندارد. فرهنگ نامههای جدید فرانسوی در سال 2007، اندیشه جامعه شناسی را در مقابل جهانی شدن قرار دادند و معادل آن را به نام موندیالیزاسیون (6) که بیشتر به معنای حریم اقتصادی جهانی شدن میباشد، به کار گرفتند که دقیقاً عبارت است از «توسعه بی سابقه مبادلات تجاری و معاملات مالی در فضایی به وسعت همه کره ارضی».2- یان آرت شولت (7) که اثری از او تحت عنوان «نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن» منتشر شده است، از این اصطلاح، چند معنی مختلف را استنباط کرده است. (8)
اول:
(Internationlization) یعنی توسعهی مبادلات بینالمللی و رشد بی سابقه تجارت و جریان آزاد و به کار افتادن سرمایه در سراسر کشورها و ازدیاد وابستگی متقابل اقتصادها.دوم:
(Liberalization) یعنی برداشته شدن محدودیتها و موانع تجاری و قیود ارزی و پدید آمدن یک اقتصاد جهانی آزاد و بدون مرز و پیدا شدن یکپارچگی اقتصادی بین المللی که در هدفهای سازمان جهانی تجارت، منعکس است.سوم:
(UniverSalization) یعنی گسترش جهانی فرهنگها، روشها و شیوههای زندگی مثل رواج انواع لباس جین نزد جوانان و علاقه به انواع موسیقیهای فوق مدرن جاز در بین همه آنان و متداول شدن انواع غذاهایی چون پیتزا، همبرگر و غذاهای مدرن چینی در همه کشورها.چهارم:
(Westernalization) (9) یا (Modernization) یعنی بسط جهانی تجدد غرب با ویژگیهای آن چون عقلگرایی، اتکا بر صنعت، سرمایهداری، تشکیلات اداری، بوروکراسی و...پنجم:
(Deterritoralization) یعنی قلمروزدایی که همان حذف مرزهای بین ممالک و برقراری روابط اجتماعی و مبادلات و شبکه ارتباطات و مخابرات، به حدی است که مک لوهان کانادایی، جهان را یک دهکدهی جهان شمول، میداند.3- نگاه دیگر متعلق به لومبورگ نروژی (10) مؤلف کتاب «بحران جهانی و راه حلهای جهانی» در سال 2004 میباشد. وی، جهانی شدن را به مسائل اقتصادی محدود نمیکند، بلکه عقیده دارد که مسائل محیط زیست، مسائل اجتماعی، فقر عمومی، بی سوادی بسیاری از جوامع انسانی، فساد حکومتها، مسائل سیاسی چون منازعات اقوام و ملل و مسائل جمعیتی مانند مهاجرتهای آشوبانگیز در حیطه امور جهانی یا جهان فراگیر قرار میگیرد. (11)
4- ژاکی آسایاگ (12) مؤلف مشهور هندی، در کتاب معروفش به نام نگاه جهانی شدنی از جایگاه دیگر، در سال 2005، از هندوستان به عنوان یکی از کشورهای در فضای جهانی شدن نام میبرد. هند، کشوری است که راه خود را میان سنتهای بومی و فرهنگ خود و حفظ هویت خود در برابر جاذبه الگوهای مدرنیته غربی اروپایی، چینی و ژاپنی گم کرده است. این تضاد را ژاکی آسایاگ به خوبی در اثر شگرفش، نشان میدهد. (13)
5-علی لائیدی در کتاب مشهورش چگونه جهانی شدن منشأ تروریسم شده است، جهانی شدن را تصادم میان منافع اقتصادی ممالک مقتدری میداند که از جهان دو قطبی جنگ سرد، پس از سقوط دیوار برلین و انهدام هژمونی شوروی، سر برآورده است. این پژوهشگر جهانی جهان عرب، معتقد است که جهانی شدن به هیچ وجه مانند فضای جهانی ساموئل هانتینگون که آن را تصادم میان فرهنگها یا تمدنها تعریف میکند، نیست بلکه تصادم میان منافع اقتصادی ممالک ابر مقتدر است.
این مقاله پژوهشی، تأکید دارد که مفهوم جهانی شدن را واگذار به هر یک از ابعاد اقتصادی یا فرهنگی یا تکنولوژیکی و غیره نمودن، درست نیست. دقیقاً حق با افرادی همچون ر. رابیتسون و م. آلبرو است که عقیده دارند باید چارچوب فکری تازهای در علوم اجتماعی، برای بررسی جهانی شدن و فهم و درک درست جهان، به عنوان «منظومه واحد» یا «ارگانیسم واحد» پیدا کرد، زیرا تحولات تازهای که در ورای محدوده کشورها، ملتها و مرزها روی داده و میدهد خود نشان از پایان عصر مدرنیتهی غربی (تجدد) و ورود به عصر کاملاً بدیع و نوینی دارد که نیازمند «تغییر تازهای» است. (14)
3- موافقان یا مخالفان پدیده جهانی شدن
1- مؤلفان کتاب «موندیالیسم یا طلب یک نظام جهانی»، پریلیه و تور (15) میباشند که موانع جهانی شدن را به دو دسته تقسیم کردهاند که عبارتند از: عوامل رخوت و عوامل خصومت. (16)الف) از عوامل رخوت در فضای جهانی شدن، بی اطلاعی و بی سوادی، فقر بسیاری از جوامع، تفاوتهای درجه رشد و توسعه در ممالک مختلف، فقدان انگیزهها یعنی تکرار پروسه زندگی در جهت جهانی شدن و وجود برخی از آداب و رسوم و سنن عرفی و دینی میباشد که در را بر استقرار یک «نظم نوین جهانی به عنوان جهانی شدن» میبندد. (17)
ب) از عوامل خصومت در فضای جهانی شدن، سوء استفاده گروهی از وضع نابسامان کنونی، تعصبات افراطی چون پایبندی مطلق به حاکمیت مطلق ملی، تعلق افراطی به نهضتهای فکری افراطی چپ و راست، بوم گرایی مطلق و... میباشد. (18)
4- مخالفان جهانی شدن
گروه مخالف جهانی شدن در معنای اقتصادی آن که غلبه اقتصاد آزاد و سرمایه داری آزاد باشد، معمولاً از تندروهایی چون مارکسیستها، طرفداران دولتهای ملی به طور افراطی، حمایتگرایان و هواداران دگرگونی کامل اوضاع جهانی مانند آنارشیستها، ترکیب شدهاند. امروزه کمتر گروهی به صراحت، دم از مخالفت و ضدیت با جهانی شدن که «تحولی اجتناب ناپذیر است» میزند بلکه خود را (Altermon Dialistes) مینامند یعنی «طرفدار جهانی شدن اجتماعی» به موازات جهانی شدن اقتصادی، حفظ محیط زیست، که در منطق نئولیبرالها، محلی از اعراب، ندارد.5- موافقان جهانی شدن
گروه موافقان جهانی شدن عبارت هستند از نئولیبرالها، بین الملل گرایان، سوسیال دموکراتهای جهان وطنی، جانبداران اصلاحات نهادی در نظام کنونی جهان به خصوص اصلاح نهادی در سازمان ملل متحد. (19)6- دلایل مخالفت با جهانی شدن
ترکیب مخالفان جهانی شدن، عواملی را نیز که موجب مخالفت با این جریان میشود، به وضوح نشان میدهد. این عوامل عبارتند از:الف) مخالفت با سرمایهداری؛
ب) طرفداری از حاکمیت ملی؛
ج) دشمنی با آمریکا؛
د) پناه جستن به هویت قومی در برابر سلطه فرهنگی غرب چنانکه در بعضی جوامع مسلمان دیده میشود؛
ه) اعتراض بر حکومت پول که همه ملاحظات انسانی، اکولوژیکی و... را از میان برده است؛
و) مقاومت در برابر هر نوع امپریالیسم؛
ز) انتقاد از فرهنگ اقتصادی و تجاری عامهپسند که فیلمها و برنامههای تلویزیونی غرب خاصه آمریکا، حامل آن به جهان سوم است؛
ح) تضادها و تعارضهایی که در بین برخی ادیان از نظر احکام، وجود دارد که این تضادهای ادیان، حرکت به سوی تفکر، باور و اعتقاد به «جهان واحد» را مشکل میکند. صاحب نظر مشهور ادبیات دینی- اجتماعی، هانس کونگ، در اینجا جمله معروف خود را بیان میکند که: «بدون صلح میان ادیان، صلح جهان، امکان پذیر نیست»؛
ط) افزایش شکاف درآمدی میان ثروتمندان صاحب حداکثر و فقرای دارنده حداقل و به هم ریختگی نظام زندگی خانوادگی توده وسیع کارگران که گاه با پدیده جابه جایی مؤسسات مواجه میشوند.
از آغاز جهانی شدن تا کنون (سال 2008 میلادی)، بر تعداد میلیاردرهای جهان نه فقط در امریکا و اروپا، بلکه در قاره آسیا، افزایش چشمگیری داشته و شکاف میان درآمدهای بالا و پایین، به مراتب بیشتر شده است. فقدان «عدالت اجتماعی» از عواملی است که صاحبان درآمدهای اندک را که حتی کار و شغلشان در خطر ادغام مؤسسات یا جابه جایی سازمانهای اقتصادی نیست، به طغیان و عصیان، برانگیخته است که شدت برخی از تظاهرات مخالفان جهانی شدن، نسبت به اجلاسهای سازمان تجارت جهانی (WTO) بر این امر گواهی میدهد.
7- لزوم یک تعریف جامع و نوین از جهانی شدن
در این مقاله تأکید شده است که تعاریف گذشته برای درک صحیح این پدیده پیچیده و چندبعدی نارسا است. جهانی شدن، محدود به بین المللی شدن در معنای برقراری یک شبکه بین المللی ارتباطات و مخابرات نیست، بلکه به راستی فراتر از آن رفته و خواهد رفت (20). آنان که جهانی شدن را غربی شدن یعنی پذیرفتن الگوهای تمدن غرب میانگارند، از این نکته غافل هستند که تمدن غرب، خود نقطه نهایی سیر تکامل فرهنگی بشریت نیست بلکه منزلی در این مسیر پایان ناپذیر است. همچنین جهانی شدن را تسلط اقتصاد سرمایه داری و نئولیبرالیسم و حکومت جهانی بازار، نمیتوان تعریف کرد. ولو اینکه در حال حاضر، به صورت ظاهر، چنین تسلطی واقعیت داشته باشد. تأکید میشود که جهانی شدن محتاج تعریف نوینی است که همه جنبههای آن را در بر گیرد. کاری که ادبیات حقیقی الهی، جهانی و انسانی انجام داده است. (21)الف) جهانی شدن محدود به وجود شبکه ارتباطات و مخابرات بینالمللی نیست. باید تأکید کرد که طبق نوشته دیوید هلد و آنتونی مک گرو، تنها رفتارگرایان به جنبه جهانی شدن اهمیت میدهند و میگویند که جهانی شدن ناظر به حرکت در مسیر گسترش هر چه بیشتر «ارتباطات انسانی در عرصه جهانی» است. یعنی تشدید و تقویت روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، ورای مرزهای جغرافیای ملی که البته فناوری نوین مخابراتی آن را تسهیل و تسریع کرده است. (22)
این مقاله پژوهشی تأکید دارد که این رابطه به ناچار براساس ارزشها و مبانی فکری خاص و در چارچوب مشخص سازمانی و قانونی، جوش میخورد و نباید خارج از آنها پدیده جهانی شدن مورد بررسی قرار گیرد. ضمناً جهان، بیش از پیش، حالت یک منظومه «کلان به هم پیوسته» را پیدا میکند که مرحله نخستین آن، تشکیل سازمانهای منطقهای بزرگی چون اتحاد اروپاست. چنین منظومهای قابل تقلیل به یک شبکه ارتباطات نیست.
همچنین تأکید شده است که شبکه ارتباطات- مخابرات، در حکم یک وسیله است اما مهم این است که این شبکه چگونه و برای چه هدفی به کار گرفته شود. تنها نباید به منافع «یکی» ناظر باشد بلکه فراتر از آن، مصلحت نوع بشر را در نظر گیرد، چنانکه در حفظ محیط زیست ناچار این دید «جهانی نگر» مطرح میشود.
ب) جهانی شدن به معنی سلطه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی غربی نیست. کسانی که جهانی شدن را با طرح نئولیبرال جهان شمول حکومت آمریکایی کنونی، اشتباه میکنند و میگویند: «این پدیده فقط ایجاد نوعی بازار آزاد جهانی، برای تحکیم گسترش سرمایه داری آمریکایی- اروپایی در مناطق مختلف جهان است»، ناچار غافل از نقش روزافزونی هستند که بعد از ژاپن و تا حدی برزیل و دو سرزمین دیگر چین و هندوستان در اقتصاد جهان، ایفا میکنند و واهمه غلبه انحصاری سرمایهداران امریکا و انگلیس را ناچار از میان میبرند.
البته دولت آمریکا مدافع سازمان تجارت بین المللی و طرفدار حذف موانع گمرکی است، اما این بدان معنی نیست که نقش اصلی «جهانی شدن» در دست دولتها باشد، زیرا بی تردید شرکتهای چند ملیتی چه در آمریکا و چه در اروپا و چه در قاره آسیا، قدرت و تأثیرشان در بسط اقتصاد جهانی کمتر از دولتها نیست.
برخی از ارزشهای فرهنگی غربی که میراث دوره روشنگری هستند، در خود ممالک غرب و در خارج آن مورد انتقاد شدید هستند، ولو اینکه جهانی شدن در بستر تاریخی تجدد ولادت یافته و در نتیجه ریشهای غربی داشته باشد. این سبب شده تا مقام والای انسان و ارتباط او با عالم بالا زیر سؤال برود. دولتهای مدرن را بر سر کار آورده و حتی قلمرو خصوصی زندگی روزمره افراد را تحت سلطه و کنترل دولت، قرار داده است. مردم را در خدمت نظام اقتصادی گرفته و به مدد ابزارهای فرهنگی چنانکه مارکس در زمان خود، بیان کرده بود و اینک آدرنو، هورکهایمر از اصحاب مکتب فرانکفورت نیز، تأیید و تصدیق میکنند؛ هر نوع مقاومت افراد را در برابر نظام مذکور در هم شکسته است. پس جهانی شدن، ناچار باید نوع انسان را به مرحلهای، ورای ارزشهای روشنگری، هدایت کند. این میراث دوره روشنگری بوده که بسیاری از متفکران معتبر غرب، از مارکس و نیچه، هایدگر، اشپنگلر تا آرنولد توئین بی، سوروکین و اصحاب مکتب فرانکفورت، معتقد به لزوم «تجدید نظر و حتی دگرگونی بنیادی» بسیاری از ارزشهای تجدد (مدرنیته) و روشنگری هستند. پس نمیتوان گفت که غرب آنچنان که امروز هست، پایان حرکت تحولی جامعه بشری یا به قول فرانسیس فوکویاما، پایان تاریخ باشد. آنچه که اینک در عراق و افغانستان روی میدهد موانعی مهم هستند که بر سر تسلط اقتصادی و سیاسی غرب وجود دارد و استقرار دموکراسی هماهنگ با سنن غربی را در این فضاها، بس دشوار میکند.
8- تعریف جامع جهانی شدن
در آثار موجود الهی، جهانی و انسانی، تعریفی جامع از جهانی شدن به عنوان «سرنوشت محتوم جامعه بشری در مرحله جدید تحول و تکامل خود» ارائه شده است. تعریفی که ابعاد گوناگون این پدیده را در برمیگیرد. کافی است که در این مورد به تصویر و پارادایم جامعه فردا، توجه کنیم.تشکیل یک جامعه متحد جهانی با تشکیلات مشترک جهانی، با قوانین مشترک جهانی، با دستگاه ارتباطات و مخابرات بین المللی، با زبان مشترک و معیارهای مشترک که در نظم و انضباط دادن به منابع اقتصادی جهان، طرد تعصبات افراطی قومی و ملی، اعتدال معیشت جهانی، خدمت علم در جهت تحقق اهداف والای حیات انسانی، پایان دادن به جنگها و مسابقات تسلیحاتی، شناسایی خداوند یگانه و پیروی از یک دین عمومی الهی و... میباشد.
موضع آثار موجود الهی، جهانی و انسانی در برابر این «پدیده»:
1- پس از این مقدمات، هنگام آن رسیده است که موضع حقیقی در برابر پدیده جهانی شدن را به اجمال بازگو کنیم. چنین پدیدهای «منطبق، با منطق تحول تاریخ است و احتراز ناپذیر» میباشد.
2- جهانی شدن را با تسلط هیچ اقتصاد خاص یا جامعه سیاسی مشخصی یا حتی تسلط مطلق تمدن غرب، مشتبه نمیکند، بلکه مسیر جهان به سوی «تمدنی تازه میباشد که ارزشها، مقررات، سمبلها و سازمانهای نوین آن، جوابگوی عصر جهانی شدن است».
3- جهانی شدن به معنای یک رنگ و هم شکل شدن همه تمدنها نیست، بلکه به لزوم «تحقق وحدت در عین کثرت» ناظر است و امکان تلفیق میان وطن پرستی و جهان دوستی، میان دلبستگی به سنن و آداب نیک و خوب محلی و ارزشهای مشترک جهانی را به روشنی نشان میدهد.
4- حرکت به سوی جهانی شدن را نباید با تصادم تمدنهای ساموئل هانتینگتون، اشتباه کرد و نباید آن را با اقتصاد یا نظام سیاسی خاصی در حال حاضر اشتباه کرد و با پایان تاریخ آنگونه که فوکویاما، به عنوان اوج اعتلاء و انتهای تکامل میداند، اشتباه کرد.
5- جهانی شدن از موضع حقیقی آثار الهی، جهانی و انسانی یک انتزاع فکری نیست بلکه «طرح اجرایی» است که در صحنه جهان در قالب جامعه بینالمللی الهی شکل میگیرد.
6- نحوه مواجهه موضع آثار الهی، جهانی و انسانی موجود با این «جریان قهری تاریخ» از طریق اتخاذ روشهای نوین، شیوههای فکری نوین، احساس و رفتاری نوین و سازمانبندی جدید جهان، عرضه شده و«نظام جهانی» عاری از منفعتها و معایبی است که مخالفان یا شکاکان بیان کردهاند.
7-جهانی شدن از موضع حقیقی آثار الهی، جهانی و انسانی یک واقعبینی است که:
الف) سراسر جهان، واحد در نظر گرفته شود.
ب) سراسر جهان، به مثابه وطنی علاوه بر وطن ملی در نظر گرفته شود.
ج) یکپارچکی جهانی ناشی از بسط و توسعه ارتباطات بشری و وجود وسایل و وسائط اتحاد ملی و جهانی و حرکت جهان به سوی «جامعه فراگیر جهانی» باشد.
د) اتحاد نوع انسان، یعنی مقصد نهایی تکامل جامعه انسانی، امری ضروری، حتمی، یقین الوصول و قریب الوقوع در نظر گرفته شود.
9- برنامه جهانی شدن حقیقی برنامه ای درست و سودمند
1- اتحادی که مورد نظر اهلی جهان است، ارتباط جغرافیایی، تنها زمینه ساز آن است. وحدت از منافع سرمایه داران بزرگ نیست بلکه بعد اجتماعی، اعتدال و هماهنگی موقعیت معیشتی مردم جهان است.2- اتحادی که مورد نظر آثار موجود الهی، جهانی و انسانی است، بی اعتنایی به طبیعت، جهان خلقت و محیط زیست نیست، بلکه محیط زیست، آیینه اوصاف الهی است و تأکید آن به تخریب محیط زیست و منابع گرانبهای آن نیست بلکه حافظ و غنی کننده آن است.
3- نوع حکومتی که مورد نظر آثار موجود در فضای جهانی شدن در نظر گرفته شده است، حکومت امپریالیستی کشورى با هژمونی تک قدرتی در فضای جهانی نیست بلکه وجود یک نظام فدرال با مشارکت همه ممالک ملی قوی و همه ممالک ضعیف است.
4- جهانی شدن از نظر آثار موجود، سلطه بی چون و چرای تمدن غرب نیست، زیرا موضع حقیقی آثار الهی، جهانی و انسانی، تنها بعضی دستاوردهای مادی تمدن غرب یعنی «علوم و فنون» را ستوده است. اما در نقد نتایج ناخوشایند یعنی ساخت انواع سلاحهای مهلک، نیز زبان به اعتراض مکتوب و استدلالی گشوده است. تمدن جهانی مطلوب جهانی حقیقی، غیر از تمدن کنونی غربی است، تمدنی که جهات مکمل فرهنگها و تمدنهای گذشته را میجوید و آنها را برای ساختن نظام جامع تر، کامل تر، با همبستگی و پیوستگی فراتر، میخواند. معنویت و مادیات در تمدن مطلوب، به هم تلفیق میشوند.
4- حرکت به سوی جهانی شدن را نباید با تصادم تمدنهای ساموئل هانتینگتون، اشتباه کرد و نباید آن را با اقتصاد یا نظام سیاسی خاصی در حال حاضر اشتباه کرد و با پایان تاریخ آن گونه که فوکویاما، به عنوان اوج اعتلاء و انتهای تکامل میداند، اشتباه کرد.
5- جهانی شدن از موضع حقیقی آثار الهی، جهانی و انسانی یک انتزاع فکری نیست بلکه «طرح اجرایی» است که در صحنه جهان در قالب جامعه بین المللی الهی شکل میگیرد.
6- نحوه مواجهه موضع آثارالهی، جهانی و انسانی موجود با این «جریان قهری تاریخ» از طریق اتخاذ روشهای نویین، شیوههای فکری نوین، احساس و رفتاری نوین و سازمان بندی جدید جهان، عرضه شده و «نظام جهانی» عاری از منفعتها و معایبی است که مخالفان یا شکاکان بیان کردهاند.
7- جهانی شدن از موضع حقیقی آثار الهی، جهانی و انسانی یک واقع بینی است که:
الف) سراسر جهان، واحد در نظر گرفته شود.
ب) سراسر جهان، به مثابه وطنی علاوه بر وطن ملی درنظر گرفته شود.
ج) یکپارچگی جهانی ناشی از بسط و توسعه ارتباطات بشری و وجود وسایل و وسائط اتحاد ملی و جهانی و حرکت جهان به سوی «جامعه فراگیر جهانی» باشد.
د) اتحاد نوع انسان، یعنی مقصد نهایی تکامل جامعه انسانی، امری ضروری، حتمی، یقین الوصول و قریب الوقوع درنظر گرفته شود.
10- برنامه جهانی شدن حقیقی برنامهای درست و سودمند
1- اتحادی که مورد نظر اهل جهان است، ارتباط جغرافیایی، تنها زمینهساز آن است. وحدت از منافع سرمایهداران بزرگ نیست بلکه بعد اجتماعی، اعتدال و هماهنگی موقعیت معیشتی مردم جهان است.2- اتحادی که مورد نظر آثار موجود الهی، جهانی و انسانی است، بی اعتنایی به طبیعت، جهان خلقت و محیط زیست نیست، بلکه محیط زیست، آیینه اوصاف الهی است و تأکید آن به تخریب محیط زیست و منابع گرانبهای آن نیست بلکه حافظ و غنی کننده آن است.
3- نوع حکومتی که مورد نظر آثار موجود در فضای جهانی شدن در نظر گرفته شده است، حکومت امپریالیستی کشوری یا هژمونی یک قدرتی در فضای جهانی نیست بلکه وجود یک نظام فدرال با مشارکت همه ممالک ملی قوی و همه ممالک ضعیف است.
4- جهانی شدن از نظر آثار موجود، سلطه بی چون و چرای تمدن غرب نیست، زیرا موضع حقیقی آثار الهی، جهانی و انسانی، تنها بعضی دستاوردهای مادی تمدن غرب یعنی « علوم و فنون» را ستوده است. اما در تقد نتایج ناخوشایند یعنی ساخت انواع سلاحهای مهلک، نیز زبان به اعتراض مکتوب و استدلالی گشوده است. تمدن جهانی مطلوب جهانی حقیقی، غیر از تمدن کنونی غربی است، تمدنی که جهات مکمل فرهنگها و تمدنهای گذشته را میجوید و آنها را برای ساختن نظام جامعتر، کاملتر، با همبستگی و پیوستگی فراتر، میخواند. معنویت و مادیات در تمدن مطلوب، به هم تلفیق میشوند.
5- علم حقیقی و دین حقیقی در فضای جهانی شدن حقیقی، با هم آشتی کرده و همکاری با هم را ادامه میدهند.
6- همه توان و قدرت را به خدمت میگیرد.
7- تحقیقات علمی و پیشرفتهای مخابرات را باید وسیله بالا بردن سلامت جسمی و ذهنی و بهبودی حیات جسمانی، فکری، معنوی، اقتصادی و اجتماعی انسانها نمود.
8- موضع حقیقی جهانی شدن، تأکید دارد که پذیرفتن جهانی گرایی به معنای دل برکندن از سرزمین وطنی و بی مهری به آب و خاک نیست، تابعیت و اطاعت مشروع و وفاداری صادقانه و همراه داشتن شعله وطن دوستی به عنوان حرکتی سالم و خردمندانه محسوب میگردد، چرا که کلید رمز موضع جهانی شدن حقیقی «وحدت در کثرت» است.
11- سیر جبری تاریخ و انگیزههای جهانی شدن
موضع آثار موجود الهی، جهانی و انسانی از سایر جبری و سرسخت حوادث اخیر جهان بشری به سوی هدفی والا، یعنی عبور از دردهای عارض ما در جامعه جهانی به سوی زمان وضع حمل جهانی و تولد نوزاد جهانی شدن، در شرف تولد است. نوزاد جهان، همان جهانی شدن حقیقی یعنی «جامعه و تمدن جهانی» است که به منزله ثمره همه کوششهای بشری در طول تاریخ است که به زودی مذاق جهان را حلاوت میبخشد.این مقاله بر این نکته تأکید دارد که از جمله عوامل رخوت که جلوی فرایند جهانی شدن را گرفته است، نبودن انگیزهای برای پذیرش این پدیده است. در موضع آثار موجود «شوق رسیدن به این مرحله از تحول تاریخ» دامن زده شده است. تحقق عملی و اجرایی جهانی شدن، این چنین آغاز میگردد:
1- انسان از برای اصلاح جهان، مسئول است و باید امر خدمت به دیگران را به عنوان بزرگترین ارزش در نظر بگیرد.
2- انسان علاوه بر نفع شخصی باید به نجات، اصلاح، اتحاد، اتفاق، راحتی و نفع همه جهانیان اقدام نماید (خدمت به اصلاح و آسایش همه عالم).
12- نتیجهگیری
وظایف یک شهروند جهانی عبارتند از:1- کوشش برای آسایش خلق و تربیت اهل جهان (آسایش همراه با تربیت)؛
2- کوشش برای ایجاد امنیت، عدالت، راستی، بردباری و پرهیزکاری؛
3- کوشش برای استفاده از علم روز؛
4- کوشش برای ایجاد آسایش از طریق نیکخواهی برای همه انسانها؛
5- کوشش برای تمسک به مشورت با دیگران و دارا شدن دیده شفقت نسبت به دیگران؛
6- کوشش برای تمسک به تقوی و امور معروف؛
7- دیگران را مثل خود دیدن و خود را عقل کلی ندانستن و فقرا را از مالی خویش محروم نساختن،
8- برای پی بردن به رموز جهان طبیعت و دنیای الهی باید آز، حرص، طمع و حسد را کنار گذاشت.
از جمله رسالتهایی که موضع حقیقی ادبیات الهی، جهانی و انسانی (جهانی شدن) مطرح میکند، توصیه و تعلیم ارزشهای ملی و جهانی است که مناسب و موافق حال یک جهان جهانی شده است.
1- خیرخواهی نسبت به همه انسانها، با محبت با کل انسانها در معاشرت قرار گیرد.
2- ایثار و فداکاری در طریق نوع دوستی همه انسانها؛
3- خود را با دیگران همسان دیدن و ترک غرور و اندیشه برتری کردن.
4- باور و اعتقاد به اتحاد اصلی نوع انسان و همبستگی سرنوشت همه انسانها؛
5- طرد هر نوع تعصب افراطی و خودکامگی قومی، ملی و دینی؛
6- به جای اخلاقیات اسطورهای گناه جاودانهی آدمیزاد باید به کرامات انسانی و رسالت او در ساختن جهانی بهتر، باور و اعتقاد داشت.
7- به راههای استقرار عملی یک «نظام اخلاقی- حقوقی تازه» باید همت گماشت و این از طریق «وضع قوانین معطوف به تألیف» منافع بین کارگران با کارفرمایان، بین ثروتمندان با فقراء و بین ملل غرب و شرق جهان میباشد.
8- ایجاد نظامهای حل اختلاف به صورت مسالمت آمیز و همکاری میان جوامع، تمدنها و سیاستها؛
9- اتخاذ سمبلها، علامات و مظاهر صبوری در جهان گرایی در حیطههای مختلف فضای حقیقی جهانی شدن که شامل:
الف) قبول یک زبان و خط بین المللی علاوه بر خط و زبان مادری؛
ب) اتخاذ مقیاسها، اوزان و پول بین المللی؛
ج) تأسیس معابد نیایشی که بر روی همه ملل جهان، دربهایش گشوده شود.
د) پیشنهاد مدل تازهای برای پیروی در جهت ارزشهای انسانی از طریق شعار «همه انسانها، نوع و هویت واحدی دارند»؛
ه) کاربرد زبان نظامی جدید برای رساندن مفاهیم و مقاصد انسان دوستانه، مانند لشکریان نجات، سپاه حیات، ادبیات نظامی صلح و رفتارهای منبعث از آن؛
و) علاوه بر نظامهای محلی و ملی که حافظ منافع مردم است باید جامعهای با سیستم حکومتی فدرال که 3 قوای مقننه، مجریه و قضاییه در آن هماهنگ باشند در پهنه وسیع فضای جهانی شدن ایجاد شود.
ز) تأسیس دادگاه کبیر داوری جهانی که میان همه دول و ملل قضاوتی حقیقی داشته باشد تا برای رفع اختلافات میان آنان اقدام عملی کند و نیاز به یک قوه نظامی بین المللی حقیقی، برای عبور از نقطه عطف عالم انسانی در مرحله حال و رسیدن به نظم حقیقی نوین و نائل شدن به هدفهای والای اتحاد نوع بشری.
پینوشتها:
1- عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی.
2- Globalization
3. A quiek guide to the world history of globalization www.sas. upenn.edu/dludden/globall.htm.
4. Alison Van Rooy. The Global Legitimacy Game: Civil Society, Globalization & Protest, Houndmills: Palgrave Macmillam, 2004.
5. Anti-globalization ـــ en-wikipedia. Org.
6. .Mondialisation
7. Jan Aart Scholte
8. E. Osel-Kwadwo-Prempeh, Joseph-Mensah: globalization and the Human: critical-insights, Aldershot: Ashgnte, 2004.
9. Fred-Jnglis: culture, Cambridge: Polity, 2004.
10.Bjgran Lomborg
11. Ian Goldin, Kenneth Reinert, Globalization For Development, Washington, DC: world bank, 2006.
12. Assayag
13. Jeff Haynes, Politics in the Developing World: A concise introduction, Malden, Ma: Blackwell publishing, 2002.
14. Lawrenceb Chonko, Ethical Decision Making in Marketing, Thousand Qaks: sage publication, 2000.
15. Perillier Tur
16. Lesson plans-globalization ـــ national geographie. com.
17. Lourdes Beneria, Gender, Development and Globalization: economics as if all people matrered, New York: Routledge, 2003.
18. Niebuhr Karl, Poul Reinhold, Moral Man and Immoral Society: charles scibner"s sons, the scribner library, New York, 2000.
19. Rabortson/www.socialogy, emory, edu/globalization.
20. Scholte/www.martin shaw, org/scholte. htm.
21. Sor Hoontan. Challenging citizenship: group membership and cultural Identity in a global age, Aldershot Ashgate 2005.
22. William-Schweike: Theological Ethics and Global Dynamics: in the time of many worlds, MA: Blacwell publishing, 2004.
حاجیانی، ابراهیم؛ (1389)؛ هویت و جهانی شدن، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ اول