دین و نظام‌های اعتقادی

در هر جامعه، دین یکی از پنج نهاد اساسی است. امیل دورکهایم (Emile Durkheim) جامعه‌شناس فرانسوی قرن نوزدهم، دین را «نظامی یکپارچه مرکب از اعتقادات و آداب مرتبط با مقدسات تعریف کرد که همه‌ی افراد معتقد به آن
شنبه، 11 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
دین و نظام‌های اعتقادی

 دین و نظام‌های اعتقادی
 

 

نویسندگان: دیوید درسلر و ویلیام ویلیس
برگردان: مهرداد هوشمند و غلامرضا رشیدی



 

در هر جامعه، دین یکی از پنج نهاد اساسی است. امیل دورکهایم (Emile Durkheim) جامعه‌شناس فرانسوی قرن نوزدهم، دین را «نظامی یکپارچه مرکب از اعتقادات و آداب مرتبط با مقدسات تعریف کرد که همه‌ی افراد معتقد به آن اعتقادات و آداب را به صورت جمع اخلاقی واحدی متحد می‌سازد.»
دین با توجه به فرهنگ زمینه‌ای خود و معنا و اهمیت آن برای اعضای جامعه، شکلهای مختلفی به خود می‌گیرد. به دلیل همین گوناگونی، تعریفی دقیق از دین مشکل است. رفتارهای بسیار متفاوتی به اسم دین صورت می‌گیرد. موارد زیر را در نظر بگیرید:
در یک اجتماع کوچک جنوب آمریکا، مراسمی مذهبی در ساختمانی بُتنی در حال انجام است. مردان، زنان و کودکان روی صندلی‌های تاشو در مقابل منبر نشسته‌اند. ارگ نواخته نمی‌شود. کشیش ردای روحانی به تن ندارد. در خلال وعظ وی، اعضای گروه عبادت کنندگان با صدای بلند جوابهایی به سخنان کشیش می‌دهند. در خلال سخنان پایانی کشیش، نوازنده پیانو به آرامی شروع به زدن پیانو می‌کند و سپس هنگامی که همسُرایان و جمع حاضر بر می‌خیزند تا سرود مذهبی را بخوانند، او بلندتر پیانو را می‌نوازد. آواز با فریادهای شادی همراه است و رفته رفته این فریادها بلندتر می‌شود تا اینکه کشیش، گروه همسُرایان و جمع حاضر به حالت شعف در می‌آیند.
در آن سوی شهر همزمان زنان و مردانی دیگر روی نیمکت‌های مخمل پوش در کلیسای نئوگوتیک نشسته و در سکوت به وعظ کشیش که ردایی فاخر به تن دارد گوش می‌دهند. کشیش از نگون‌بختی مردم سایر نقاط جهان و وظیفه‌ی افراد حاضر به عنوان پیروان مسیحیت برای کمک به کاهش بدبختی دیگران صحبت می‌کند و حاضران هیچ احساسی در چهره‌شان دیده نمی‌شود. هنگامی که صدای سرود مذهبی پایان مراسم با آهنگ اُرگ همراه می‌شود و گروه همسُرایان از جا بلند می‌شود، جماعت حاضر به زور از جا برمی‌خیزند. دو سه نفری سرود را با صدای بلند و با حرارت می‌خوانند، اما اکثر آنان به آرامی و با حالتی خجالتی می‌خوانند یا اصلاً نمی‌خوانند.

سؤال: کدام یک از این دو اجتماع نماینده‌ی مسیحیت است؟

چندی پیش یک کلیسای مسیحی متعلق به سیاهپوستان به دست سفیدپوستان با دینامیت منهدم شد. همان روز مسیحیان سفیدپوست خانه یک کشیش مسیحی سیاهپوست را با دینامیت خراب کردند و خانه‌ی یک کشیش مسیحی سفیدپوست را که کشیش یک کلیسای مسیحی با عبادت کنندگان سیاهپوست بود منفجر کردند. مسیحیان سفیدپوست شهر ابراز انزجار کردند و گفتند از اعمال خشونت آمیز «غیرمسیحی» مشتی مسیحی به شدت ناراحت‌اند. مسیحیت خویشاوندی انسانها را تبلیغ می‌کند. کسانی که جرایم فوق را مرتکب شدند خود را مسیحی می‌خواندند و کلیسای مذکور را به اسم ارزشهای مسیحی خود منفجر کردند. آنان که قربانی جرایم بودند نیز خود را مسیحی می‌دانستند. سفیدپوستانی که مخالف انفجارها بودند نیز خود را مسیحی می‌خواندند.

سؤال: مسیحیت چیست؟

کائوکااسپیکرها، که بر کرانه‌ی کانال گوادال در جزایر سلیمان زندگی می‌کنند، ارواح برخی از جنگجویان، کوسه‌ها و مارها را می‌پرستند. می‌گویند این ارواح حامل «ناناما» هستند. یعنی قدرت خاصی که می‌توان از آن به نفع زندگان استفاده کرد. مبلغان مسیحی به کانال گوادال آمدند تا بومیان آنجا را مسیحی کنند. آنان آداب مذهبی کائوکااسپیکرها را نوعی شرک تلقی می‌کردند که باید محکوم می‌شد. برخی از کائوکااسپیکرها مسیحی شدند و عده‌ای دیگر هم «مشرک» باقی ماندند. نه «مشرکان» و نه بومیان مسیحی شده، امروزه از لحاظ مذهبی تمایلی به ثابت قدم بودن ندارند و در عوض مایلند هر دو نظام مذهبی - «شرک» و مسیحیت -را معتبر بدانند. یکی از قولهای رایج میان آنان این است که اگر مردم به ارواح وفادار بمانند و آماده‌ی فداکاری برای آنها باشند، می‌توانند از کمک روح «ناناما» مطمئن باشند. اگر رو به خدای مسیحی بیاورند، هر دو شکل قدرت غیر دنیوی دارای تأثیری مشابه و نتایجی یکسان تلقی می‌شود.
مبلغان اصرار داشتند که مسیحیت تنها دین واقعی است و «مشرکان» اصرار داشتند که روح پرستی بیانگر تنها دینی واقعی است. بسیاری از کائوکااسپیکرهای امروزی معتقدند که هم روح پرستی و هم مسیحیت ادیان حقیقی هستند. سؤال: دین «حقیقی» چیست؟ تنها دین بر حق کدام است؟ آیا ممکن است دین برحق بیش از یک دین باشد؟ اصولاً و در واقع «دین» چیست؟

معنای کارکردی دین

دین به صورتهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. در چارچوب هدف این کتاب، اهمیت «کارکردی» دین در دو سطح بررسی می‌شود: سطح «فردی» یا «روان شناختی» و سطح «اجتماعی» یا «تعاملی».

کارکرد روان شناختی دین

انسانها از دیرباز خواسته‌اند درباره‌ی خود و ارتباطشان با جهان آگاهی بیشتری کسب کنند. وقتی مشاهدات قابل تأیید پاسخ سؤالاتشان را نداده است، به اعتقادات گذشته رو آورده‌اند و عقایدی را بی چون و چرا پذیرفته‌اند. «هر فرهنگ شناخته شده‌ای دارای یک نظام نهادینه شده از اعتقادات مذهبی است که اموری را که به صورتی دیگر نمی‌توان دقیقاً اثبات یا توجیه کرد توضیح می‌دهد.» شاید بهتر است بگوییم هر چه فرهنگی اتکای بیشتری بر دانشی که از راه مشاهده کسب می‌شود (فرضیات قابل اثبات) داشته باشد، اتکای آن بر اعتقاد «محض» مذهبی یا غیر مذهبی کمتر است. اما برخی موضوعات - زندگی پس از مرگ، هدف زندگی، مسائل واجب اخلاقی - از تحلیل علمی به دور مانده و در بسیاری از موارد در حوزه‌ی دین باقی می‌مانند.
هرچند در هر جامعه دین وجود دارد، اعتقادات و آداب آن تفاوت بسیاری دارد. در برخی از جوامع مردم اجداد خود را گرامی می‌دارند؛ در جوامعی دیگر حیواناتی چون گاو را می‌پرستند و معتقدند که هر موجود زنده‌ای روح دارد. برخی از مردم به یک خدای واحد مافوق طبیعی اعتقاد دارند و عده‌ای دیگر به خدایان متعددی معتقد هستند؛ عده‌ای هم اصولاً به وجود خدایان برتر اعتقادی ندارند. برخی از ادیان وعده می‌دهند که روح به هنگام مرگ از جسم جدا می‌شود و به صورت دنیوی دیگری در می‌آید. در شهر باستانی پافوس در قبرس، زنان ملزم بودند در معبد الهه‌ی عشق و زیبایی و شهوت به عنوان وظیفه‌ی مذهبی پیش از ازدواج، روسپی‌گری کنند.
در بحث روش علمی، دانش و اعتقاد از هم متمایز گردید. اما با اینکه، علم تجربی و قابل اثبات است، در نهایت برپایه‌ی نوعی اعتقاد استوار است -مثلاً اعتقاد به اینکه آنچه می‌بینیم (یا به تعبیری جامع‌تر آنچه حس می‌کنیم) واقعاً «وجود دارد.» چنین فرضیاتی نظری محسوب می‌شوند، یعنی اثبات نشده اما پذیرفته شده‌اند. بدیهی است که بسیاری از موضوعاتی که ما مسلم فرض می‌کنیم -مثلاً مکانیسم کار هواپیما، اتومبیل یا تلویزیون -ممکن است در نظر بعضی از مردم دنیا هم سنگ جادو باشد. در یک مورد، در برخی از جزایر جنوب اقیانوس آرام که در جریان جنگ جهانی دوم در اشغال نیروهای آمریکایی بود، «کیش محموله» پدید آمد. ساکنان جزایر مذکور برای اولین بار در عمر خود هواپیماهای حمل و نقل را که مقادیر زیادی از انواع کالاهای ساخته شده را به جزایر می‌آوردند به چشم دیدند. آنان در مورد آنچه می‌دیدند اعتقادات خاصی پیدا کردند. وقتی نیروهای آمریکایی رفتند، اعتقادات آنان باقی ماند و آنان همچنان به فرودگاهها رفت و آمد می‌کردند و منتظر می‌ماندند تا هواپیماها برگردند و آنان را به بهشت ببرند.
این وضع چه ارتباطی با دین دارد؟ اعتقاد مذهبی مبتنی است بر آنچه معتقدان آن را واقعیت می‌دانند. از نظر کسانی که به پدیده‌ای مقدس اعتقاد دارند، این اعتقاد بیانگر حقیقت است و قدرت و تأثیر حقیقت را هم دارد - چه معتقدان، پیروان کیش محموله باشند که منتظر هواپیما هستند، چه مسیحیان متدین باشند که در انتظار ظهور دوم هستند یا یهودیان باایمان ارتدکس که منتظر ظهور اول هستند. چه توجیه طبیعی و چه توجیه مقدس برای معتقدان به آن، حقیقت محسوب می‌شود. بدین معنا، هم پدیده‌های طبیعی و هم پدیده‌های مقدس بنابر تعریف فرهنگی چنین هستند.
لذا آنچه ما دین می‌خوانیم تا حدی زاییده‌ی ایمان است و بی‌چون و چرا پذیرفته شده است. دین مانند علم در جامعه‌ی ما نیرویی قدرتمند و در تعیین رفتار انسانها و مسیر زندگی تأثیرگذار است.
اکنون به تعریف جامع‌تر دین می‌پردازیم. دین نهادینه نظامی است که وظیفه‌ی آن حفظ و همیشگی کردن اعتقادات مربوط به نیروهایی است که مافوق طبیعی مقدس محسوب می‌شوند. این نظام رهنمودهایی برای رفتار اخلاقی عرضه می‌کند و آدابی نمادین را تجویز می‌کند که هماهنگ با اعتقادات فوق طبیعی تلقی می‌شوند.»
توجه کنید که این تعریف تا چه حد به اعتقاد و نیازهای فردی بستگی دارد. بعداً نظرات متناقض در خصوص اهداف دین در جامعه مطرح می‌گردد. اما با اینکه اعتقادات و آداب مذهبی بسیار متنوع است، دست کم یک وجه مشترک دارند. دین مانند همه‌ی نهادهای اجتماعی نیازهای افرادی خاص را برآورده می‌کند. هر نهادی فقط به این شرط می‌تواند مدتها دوام بیاورد.
اهداف عمده‌ی دین نهادینه شده در ارتباط با فرد چیست؟ یکی از بهترین اظهارنظرها را در این مورد توماس .اف. اوده (Thomas F.O" Dea) در کتاب خود با عنوان جامعه شناسی دین مطرح ساخته است. او می‌گوید ویژگی اصلی دین این است که از «تجربه‌ی روزمره در محیط طبیعی» فراتر می‌رود. اصولاً چرا مردم باید نیازمند چیزی باشند که از تجربه فراتر است؟ این نیاز از دو خصوصیات بنیادین تجربه‌ی بشری نشأت می‌گیرد: اضطرار، درماندگی.

اضطرار:

افراد در اوضاعی نامطمئن زندگی می‌کنند؛ وقایعی که تأثیر بسزایی بر امنیت و رفاه آنها دارد و خارج از قدرت پیش بینی آنان است. انسانها می‌دانند که ماندنی نیستند و در این دنیای کم و بیش تهدیدآمیز آگاهی محدودی دارند.

درماندگی:

طبیعت بشری طوری است که نمی‌توانیم اوضاع زندگی خود را کاملاً کنترل کنیم، ولو اینکه پول یا قدرت فراوانی داشته باشیم. ما فانی هستیم و خودمان هم می‌دانیم. دین در مقابل چنین درماندگی به انسان تسکین می‌دهد.

کارکردهای اجتماعی دین

1- «دین نقش نیرویی جامعه پذیر کننده را بازی می‌کند، نقش نظارتی اجتماعی.» این موضوع پیچیده است؛ زیرا دین نهادینه و تثبیت شده به اصطلاح احکامی برای رفتار و‌ اندیشه‌های اخلاقی فراهم می‌کند و این احکام هم در خانه و هم در کلیسا به کودک تلقین می‌شود. تا آنجا که نظام اعتقادی یک دین خاص در جامعه‌ای معین از انحصار برخوردار باشد، می‌تواند تعیین کننده‌ی خوب و بد و منبع مهم اقتدار اخلاقی باشد. اما حتی در جوامعی که نهادهای اجتماعی متعدد است، مانند جامعه‌ی آمریکا، ادیان تمایل به همگرایی به موقعیتی مشابه دارند (البته با برخی استثناهای مهم). به طور خلاصه، می‌توان گفت که دارندگان دانش مقدس - کشیشان، روحانیان، خاخام‌ها یا جادو پزشکان - به مردم می‌گویند که خواسته‌ی خدایشان چیست. لذا حاملان کلام با ارائه‌ی اخلاقیات و تعریف شرّ به برقراری نظام اخلاقی کمک می‌کنند.
2- «نظام مذهبی عمدتاً با ارائه رهنمود در خصوص رفتار مناسب از سایر نهادهای اجتماعی جامعه حمایت می‌کند.» همه‌ی نهادهای اجتماعی ارتباط متقابل نزدیکی با هم دارند؛ هر کدام از دیگری حمایت می‌کند، بر کارکردهای هم اثر می‌گذارند و در برخی موارد مانع فعالیتها و تأثیر هم می‌شوند. نظام مذهبی بر شکل و رفتار خانواده‌ها اثر می‌گذارد و برای فعالیتهای اقتصادی هم «مقرراتی» وضع می‌کند.
دین و دولت دارای رابطه متقابل نزدیک هستند؛ در واقع در برخی از جوامع قانون شرع و روحانیون خود دولت هستند. برای مثال، ایتالیا تحت حکومت غیر مذهبی (سکولار) است، اما نیازها و خواسته‌های کلیسای کاتولیک روم همیشه در نظر گرفته می‌شود؛ و میان کلیسا و دولت رابطه‌ی کاری نزدیکی برقرار است. در آمریکا رابطه‌ی دین با دولت بسیار کمتر است. با وجود این، رئیس جمهور سوگند زمامداری را با انجیل مقدس به عمل می‌آورد و اکثر رؤسای جمهور بسیار کوشیده‌اند تا نشان دهند که ماهیت آنان اساساً مذهبی است و این کار از لحاظ سیاسی عاقلانه محسوب می‌شود.
3- «بسیاری از سازمانهای مذهبی به طور روزافزون مشارکت بیشتری در تلاش برای بهبود اوضاع امروزی زندگی بشر به عمل می‌آورند.» از نظر تاریخی، دین سازمان یافته محافظه کار بوده است، یعنی سازگاری با اوضاع اجتماعی و اقتصادی موجود را ترغیب کرده است. اما کلیساها همچنین از نفوذ خود برای حل مشکلات اجتماعی و تأثیرگذاردن بر مسیر تحولات استفاده کرده‌اند. اکنون چنین حرکتهایی در میان هر سه دین عمده‌ی غرب رواج دارد. در بسیاری از موارد گردهمایی‌های ملی فرقه‌های پروتستان دستخوش جدلهای تند بر سر نقش مناسب کلیساها در ایجاد تحول اجتماعی است. چنین مجادلاتی گاهی موجب ایجاد شک و تردید در میان پیروان فرقه می‌شود یا اینکه گروهی ممکن است عملاً سازمان را ترک کنند و برای خود فرقه جداگانه‌ای تشکیل بدهند. ادیان معمولاً آرزو و تلاش برای رسیدن به وضعیت آرمانی و جامعه‌ی ایده آل بشری را ترغیب کرده‌اند؛ هر چند چنین آرمانهایی همیشه در محیط‌های اجتماعی و اقتصادی که بسیار با وضعیت آرمانی فاصله داشته‌اند وجود داشته است. احکام مذهبی که بر برخی فضایل و شیوه‌های زندگی از جمله محبت به همنوعان تأکید می‌کنند، گاهی تحول اجتماعی ایجاد کرده‌اند. انسان دوستی قرن نوزدهم عمدتاً از آموزشهای پروتستان در انگلستان و آمریکا ناشی شد. این آموزشها، نگرشهایی را تبلیغ می‌کرد که به الغای بردگی، رفتار بهتر با فقر، اصلاح شرایط زندانها و ارائه مجازات تعلیقی و آزادی مشروط، تصویب قوانین برای بهبود شرایط کار در کارخانه‌ها، رشد فعالیتهای خیریه و سایر برنامه‌های رفاهی کمک کرد. آموزشهای مذکور در همراهی با نهضت پیشین کسب حقوق زنان همچنین منجر به منع مصرف مشروبات الکلی بعد از جنگ جهانی اول شد.
این نقش دین را می‌توان به صورتی دیگر نیز تلقی کرد. نهادها هم کارکردهای «آشکار» و هم کارکردهای «پنهان» دارند. نقشهای آشکار عواقبی دارند که هم مطلوب است و هم پذیرفته شده؛ نقشهای پنهان عواقبی دارند که نه مطلوب هستند و نه پذیرفته شده. چینی‌های باستان، آب آشامیدنی خود را می‌جوشاندند تا ارواح خبیثه را دور کنند. نقش آشکار این رسم ماهیتاً مذهبی محض بود، اما نقش نهفته یا پنهان آن جلوگیری از سرایت وبا و سایر بیماری‌ها بود. بر همین منوال، یهودیان از دیرباز خوردن گوشت خوک را از لحاظ اخلاقی قابل قبول نمی‌دانستند، اما نقش پنهان این رسم پیشگیری از ابتلا به بیماری تریکینوز بود که همسایگان مسیحی آنان گرفتار آن بودند.
4- «نظام مذهبی در جهت به تأخیر انداختن تحول اجتماعی عمل می‌کند.» بی آنکه ضد و نقیض‌گویی باشد، می‌توان گفت که دین هم به ایجاد تحول اجتماعی و هم به تداوم اجتماعی (حفظ وضع موجود) کمک می‌کند. هر دو فرایند مذکور دائماً در جامعه فعال هستند.
وقتی نظام نهادینه‌ی مذهبی سایر نهادهای اجتماعی جامعه را با عرضه‌ی رهنمودهایی در خصوص رفتار مناسب در حوزه‌ی غیرمذهبی تقویت می‌کند، به همیشگی شدن نظام اجتماعی موجود کمک می‌نماید و بدین ترتیب نقشی محافظه کارانه ایفا می‌کند. کنفوسیوس گرایی که نوعی نظام فلسفی - مذهبی است، اجرای صادقانه‌ی وظایف سنتی فرد و احترام به اقتدار سنتی را ترغیب می‌کرد. این کار باعث شد نظام اجتماعی موجود در چین تا قرنها باقی بماند.
امروزه در آمریکا اعضای فرقه‌های مختلف پروتستان ترغیب می‌شوند تا برخی هنجارهای اجتماعی را بدون تغییر حفظ کنند. موعظه‌های صبح‌های یکشنبه در کلیسا ویژگی مشاوره در خصوص دستیابی به موفقیت اقتصادی و محلی را دارند. آن به اصطلاح اخلاقیات پروتستان که در چنین موعظه‌هایی بیان می‌شود، مستلزم حفظ هنجارهای خاصی است که حامی اقتصاد سرمایه داری است: عقل معاش، متانت، جدیّت و خویشتن داری. این هنجارها چنان ریشه دار هستند، که اغلب «راه و رسم آمریکایی» خوانده می‌شوند. این فرمول چون در اصل واضع آن جان کالوین (John calvin) و، شاید با همین اهمیت، بنیامین فرانکلین بود، چنین آموزش می‌دهد که اگر شخصی پایبند اخلاقیات پروتستان باشد، بیشتر احتمال دارد ثروتمند شود؛ زیرا شخص با اخلاق در همین دنیا پاداش می‌گیرد و این نشانه‌ی قطعی رستگاری معنوی است. کالوین کولیج (Calvin Coolidge) این نظام اخلاقی را بسیار فراتر برد و در نطق افتتاحیه‌ی خود در سال 1924 چنین اظهار داشت که: «کار آمریکا تجارت است. کسی که کارخانه‌ای می‌سازد معبدی ساخته است. مردی که در آنجا کار می‌کند در آنجا عبادت می‌کند.»
از طرف دیگر، نظامهای نهادینه‌ی مذهبی در جهت کاهش اختلاف و برخورد لفظی یا فیزیکی نیز عمل کرده‌اند. حکم «صلح بر روی زمین، حسن نیت برای انسانها، بیش از آنکه بیانگر آرمان برخوردآمیز باشد، حاکی از آرمانی تعاونی است. اعضای چند گروه انگشت شمار، از جمله کوایکرها، معنی ظاهری این حکم را برداشت کرده و از حمل اسلحه خودداری کرده‌اند و بدین ترتیب الگویی ارائه کرده‌اند که مورد تحسین بسیاری از سایر مردم آمریکا قرار گرفته است.
5 - نهاد دین، انسجام، یکپارچگی و همبستگی گروهی ایجاد می‌کند. نوعی احساس تعلق یا همسانی با دیگران به وجود می‌آورد، به طوری که افراد هم کیش یک گروه درونی (خودی) مرکب از «ما» در مقابل گروه بیرونی (غیر خودی) مرکب از «آنها» هستند.
6- دین فاصله زمانی میان وقتی که مردم برای بار اول از پدیدهای طبیعی آگاه می‌شوند و زمانی که توجیهی علمی برای آن پدیده پیدا می‌کنند را پر می‌کند. رب النوع رعد زمانی وجود داشت که علم هنوز علت بروز آن را پیدا نکرده بود؛ رب النوع باروری زمانی وجود داشت که هنوز رابطه میان آمیزش جنسی و حاملگی را درک نمی‌کردند.

ویژگی‌های دین نهادینه شده

اکثر ادیان ویژگیهایی مشترک دارند:

اعتقادات:

اعتقادات مذهبی به شکل آموزه (دُکترین)، احکام دینی و امثال آنها بیان می‌شود. اعتقادات مسیحیت در کتاب انجیل آمده است. مسلمانان قرآن را دارند؛ مورمون‌ها کتاب مورمون را دارند. با وجود این بیشتر اعتقادات مذهبی به صورت کتبی بیان نشده، بلکه شفاهاً منتقل می‌گردد.
در جوامع بی سواد، افسانه‌هایی که نسل به نسل از زبان داستان سرایان نقل می‌شود، بیانگر اعتقادات مذهبی است. برای مثال، ارواح مارها در میان کائوکااسپیکرهای کانال گوادال موضوع افسانه هستند. گفته می‌شود که همه‌ی این ارواح ماده هستند. بر طبق یکی از همین افسانه‌ها، روح یک مار به نام واتومبالا از فرقه‌ی لاسی از میان آدمها دختری داشت که با مردی ازدواج کرد و فرزندی به دنیا آورد. وقتی شوهر به خانه آمد با وحشت دید که فرزندش در چنبره‌ی یک مار قرار دارد و نمی‌دانست که آن مار روح یک مار است. چوبی برداشت تا مار را بکشد، اما مار به دریا گریخت و به کانال گوادال رفت و در آنجا در جستجوی خانه به این طرف و آن طرف رفت و بالاخره، در روستای مولی سکنی گزید. به همین دلیل زیارتگاه‌هایی در کانال گوادال ساخته شد که هر کدام حاکی از یکی از نقاط توقف واتومبالا در خلال سرگردانی خود است؛ و البته روستای مولی هنوز مأوای دائمی اوست.

سلسله مراتب:

اکثر ادیان -اما نه همه‌ی آنها دارای ترتیب سلسله مراتبی مقامات هستند. برای مثال، روحانیان کاتولیک روم وظایف کشیشی، اُسقفی، سراسقفی، کاردینال یا پاپ را - به ترتیب صعودی - اجرا می‌کنند و از موقعیت مربوطه هم برخوردارند. بسیاری از اعضای طبقه‌ی روحانیون کاتولیک علاوه بر وظایف صرفاً کلیسایی خود وظایفی اداری هم در کلیسا - انجام می‌دهند.

نمادها:

کارکرد اصلی نمادهای مذهبی تأکید گذاشتن برهویت و مفهوم نیروی مافوق طبیعی است. برای مثال، صلیب نماد عمده‌ی مسیحیت است. نماد یهودیت فیلاکتری، یعنی رحقه‌ی چرمی کوچکی است که برخی آیات تورات روی آن نوشته شده است. یک فیلاکتری هنگام نماز صبح با بندهای چرمی به پیشانی یهودیان متدین و یکی دیگر به بازوی چپ آنان بسته می‌شود.

مراسم مذهبی:

مراسم مذهبی متعددی برای پیروان مذاهب برقرار شده که شامل اهدای قربانی‌های انسانی و غیر انسانی، جشن و روزه، رقص و راهپیمایی، سرود خوانی و مراسم مرگ و تولد بوده است. زانو زدن مانند نماز نوعی مراسم مذهبی است.
مانینگ ناش (Manning Nash)، انسان شناس، یکی از مراسم مذهبی بودائیان، یعنی پذیرفتن پنج اندرز را که در شهر یاداو در کشور برمه انجام می‌شود توصیف کرده است. پذیرش اندرزها عبارت است از عمل وعده دادن یا عهد بستن با خود. فرد هنگام بیدار شدن در صبح یا قبل از خوابیدن در شب در مقابل محراب بودایی می‌ایستد و با صدای بلند پنج اندرز را که در حکم نظام اخلاقی مذهب بوداست، می‌خواند. مؤمنی که دست کم روزی یک بار این مراسم پذیرش اندرز را اجرا نکند، بودایی حقیقی محسوب نمی‌شود.

کفاره یا جلب رضایت:

مراسم مذهبی یا شعائر و مناسک، ارتباط خیلی نزدیکی با مفهوم کفاره دارد، که رفتاری مورد خشنودی معبود تلقی می‌گردد. کفاره ممکن است جنبه‌ی مثبت یا منفی داشته باشد. کفاره‌ی مثبت شامل کارهایی است که برای خشنودی معبود باید انجام شود و کفاره‌ی منفی کارهایی است که نباید انجام شود.
آداب کفاره‌ی مثبت شعائری چون غسل تعمید، و اعتراف به گناهان است. حضور در کلیسا نیز از شعائر کفاره‌ای مثبت است. در برخی از جوامع، کفاره‌ی مثبت شامل اجرای رقصهای تشریفاتی و شرکت در کاری است که مسیحیان آن را عیاشی تلقی می‌کنند.
آداب کفاره‌ی منفی گاهی «مُحَرمات» خوانده می‌شود. لذا هندوها نباید گوشت گاو و یهودیان نباید گوشت خوک بخورند.
کفاره به جامع‌ترین معنای خود رفتار مورد پسند نه تنها معبود بلکه مورد پسند سایر انسانها را مشخص می‌سازد. حکم «پدر و مادر خود را محترم بدار» جزو همین مقوله است. کسانی که چنین تعلیماتی را رعایت می‌کنند از نظر دیگران، هم انسانها را راضی می‌کنند و هم خداوند را.

تقسیمات فرعی ادیان نهادینه شده

سازمان ساختاری دین در جوامع مختلف شکلهای گوناگونی دارد. بحث فعلی عمدتاً محدود است به برخی ساختارهایی که عمدتاً ویژگی مسیحیت و یهودیت است؛ زیرا بیشتر اعضای جامعه‌ی ما مدعی پیروی یکی از این دو دین هستند.
1) «کلیسا شامل سلسله مراتبی رسمی از مقامات است (مثلاً کشیشان، اسقفان، سراسقفان و امثال آنان) که موقعیتی ممتاز در ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در اختیار دارند.» لذا کلیسای کاتولیک در دوران پیش از انقلاب در فرانسه همراه با طبقه‌ی اشراف یکی از مقامات قانونی محسوب می‌شد. به طور کلی، در جوامع فئودال کلیسا نه تنها دارای موقعیتی انحصاری بود، بلکه نقش نیرویی محافظه کار را بازی می‌کرد که با اجرای سلسله مراتب اجاره‌داری زمین و تعهدات متقابل میان مالک و رعیت و میان شاه و مالک، مردم را آرام نگاه می‌داشت. کلیسا از لحاظ جهت گیری خود تمایل به دنیاداری دارد، هرچند نظام اعتقادی مطلوب آن لزوماً هماهنگ با کارهای روزمره‌ی دنیوی آن نیست.
2) «فرقه گروه نسبتاً کوچکی از جدایی طلبان مذهبی است.» همچنان که سازمانهای شبیه کلیسا رفته رفته با جوامع خود هماهنگ‌تر می‌شوند، برخی از اعضای آنها - عمدتاً فقرا و درماندگان - به اسم همان نظام اعتقادی که کلیسا حامی آن است، اما به آن عمل نمی‌کند علیه کلیسا قیام می‌کنند. این به اصطلاح «مستضعفان زمین» اجتماعی از برگزیدگان را تشکیل می‌دهند، یعنی اجتماعی مرکب از کسانی که داوطلبانه خود را تسلیم کلمه‌ی حق، یعنی نسخه‌ی ناب دین خود کرده‌اند و گمان می‌کنند که فقط آنان سرانجام رستگار خواهند شد. پیروان هر فرقه‌ای می‌کوشند تا براساس درک خود از آموزشهای قانون شرع زندگی کنند. آموزه‌ی مذهبی به صورتی ثابت تفسیر می‌شود (در میان پروتستان‌ها این کار بنیادگرایی خوانده می‌شود) و سایر تفاسیر، کذب محسوب می‌شوند و بدعت موجب طرد از فرقه می‌گردد.
پیروان فرقه فرزندان خود را دوست دارند و مایلند که آنان هم «رستگار» شوند، اما این موضوع بن بستی ایجاد می‌کند. «کلیسا» جوانان را جامعه پذیر می‌کند تا اعتقادات این نهاد را از راه آموزش و تأیید بپذیرند، اما «فرقه»، خواهان تعهد داوطلبانه‌ی بزرگسالان برگزیده است. وقتی فرقه‌ای آموزش مذهبی را شروع می‌کند خود را به نوع دیگری از سازمان مذهبی تبدیل می‌کند: فرقه‌ی فرعی.
3) «فرقه‌ی فرعی زیر مقوله‌ای از یک سازمان مذهبی پر تعدادتر است که در وضعیت تکاملی نسبتاً پیشرفته‌ای قرار دارد». فرقه‌های فرعی در جایی میان کلیسا و فرقه قرار دارند. در مورد کلیسا، فرزندان «از بدو تولد» عضو فرقه‌ی فرعی هستند، هر چند در اکثر موارد باید اقدامات خاصی به عمل آید تا فرد عضو فرقه فرعی گردد. غسل تعمید نمونه‌ای از چنین گذری در فرقه‌های فرعی پروتستان است که اغلب فقط زمانی صورت می‌گیرد که شخص به سن بلوغ رسیده باشد. فرقه‌ها معمولاً مراسم مذهبی خود را بدون تشریفات برگزار می‌کنند که در بسیاری از موارد - عمدتاً در میان گروههای بنیادگرای سیاهپوستان و سفیدپوستان جنوب - شامل اظهار بی قید و شرط شعف مذهبی است. برخی از فرقه‌های فرعی پروتستان از این لحاظ شبیه فرقه هستند، اما برخی دیگر مراسمی برگزار می‌کنند که بسیار تشریفاتی است. در حالی که فرقه گرایان همه یا اکثر فعالیت‌های دنیوی را در مقامی پایین‌تر از تعهدات مذهبی خود قرار می‌دهند. اعضای فرقه‌های فرعی معمولاً ملاحظات مذهبی را از اکثر فعالیت‌های روزمره‌ی خود جدا می‌کنند و فقط هفته‌ای چند ساعت به مراسم رسمی مذهبی می‌پردازند. سرانجام اینکه، کلیسا مرکب از مقامات یا کارمندان رسمی است - مانند کشیشان و اُسقفها - که به پیروان خود رسیدگی می‌کنند و کلام خدا را تفسیر می‌نمایند. فرقه‌ها دارای رهبری رسمی نیستند و از لحاظ عملی و روحی داوطلبانه عمل می‌کنند. فرقه‌های فرعی از نظر ساختار تفاوت دارند؛ اما در خلال 150 سال گذشته فرقه‌های فرعی پروتستان آمریکا تشریفاتی‌تر شده‌اند - یعنی رفته رفته شباهت بیشتری به ساختار آرمانی کلیسا که در بند اول شرح داده شد پیدا می‌کنند.
نظام فرقه‌های فرعی پروتستان آمریکا، اغلب به عنوان تابعی از منطقه گرایی، جدایی طلبی و فقدان کلیسای رسمی تکامل یافته است. لذا کلیسای پروتستان شامل فرقه‌های فرعی متعددی است که بزرگترین آنها متودیست‌ها و بابتیست‌های جنوب است. به همین صورت، اما به دلایلی دیگر، یهودیت نیز به فرقه‌های فرعی اصلاح طلبان، محافظه کاران و ارتدوکس‌ها (درست آیین‌ها) تقسیم شده است، هر چند در سالهای اخیر اختلاف میان اصلاح طلبان و محافظه کاری بسیار کم شده است. کاتولیک گرایی روم به فرقه‌های فرعی تبدیل نشده است.
با اطمینان می‌توان گفت که به طور کلی فرقه فرعی فرقه‌ای است که سازمان عالی‌تری یافته، با دنیا هماهنگ‌تر شده، تشریفاتی‌تر گشته و کامل‌تر با فرهنگ و سازمان اجتماعی جامعه‌ای که در آن عمل می‌کند سازگار شده است.
4) «کیش یا آیین اجتماعی است که براثر پذیرش رهبری، اعتقادات و رسوم خاص به هم پیوند خورده‌اند. با اینکه ارتباط داشتن با نیرویی مافوق طبیعی بخشی از امور مورد توجه کیش است، ممکن است از جهتی هم با یک برنامه‌ی غیرمذهبی محض هماهنگ باشد.» هیچ کس به صورت مادرزادی پیرو هیچ کیشی نیست و پیوستن به آن داوطلبانه است. کیشها معمولاً به صورتی ضعیف در اطراف رهبری که شخصیت وی پیروانی را جذب می‌کند سازمان می‌یابند. در حالی که فرقه‌ها دارای یک دلیل منطقی جامع و مذهبی هستند که رابطه میان فرد و معبود را برقرار می‌سازد، این دلیل منطقی لزوماً در مورد کیشها صدق نمی‌کند. برای مثال، کیشهایی وجود داشته که تنها آموزه‌ی مذهبی آنها این بوده که پیروانشان به زندگی جنسی مشترک بپردازند یا دارایی دنیوی خود را به کیش واگذار کنند. فرقه‌ها قاعدتاً در امور دنیوی فعالیت نمی‌کنند و بندرت به گروههای دیگر در فعالیت اجتماعی ملحق می‌شوند. اما بعضی از کیشها برخی از فعالیتهای اجتماعی را جزء لاینفک فلسفه و برنامه خود قرار می‌دهند.

برخی از جنبه‌های دین در آمریکا

تنوع مذاهب:

در آمریکا بیش از 250 گروه مذهبی گوناگون هر کدام با معدودی پیرو وجود دارد. اگر گروههای خیلی کوچک را هم به حساب آوریم، فقط در کالیفرنیا 2000 گروه مذهبی مختلف وجود دارد (که نمونه‌ای افراطی است.) خود این تعداد، منشأ برخوردهای ارزشی متعدد در جامعه ماست. مسیحیان به دو بخش اصلی- کاتولیک روم و پروتستان - تقسیم می‌شوند. یهودیان به ارتدوکس، محافظه کار و اصلاح طلب تقسیم شده‌اند. تنوع فراوانی که در خود آیین پروتستان وجود دارد قبلاً خاطرنشان شد.
در گذشته، دین، سیاست و مسائل اجتماعی بیشتر از زمان فعلی درهم تنیده بودند.
تنفر و بی اعتمادی عمیق فراوان بوده، بخصوص در میان پروتستانها که از تعداد زیاد مهاجران کاتولیک به آمریکا در خلال قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بسیار نگران بودند. برخی از احزاب سیاسی مانند پوپیولیست‌ها و پیش از آنها نوناتینگ‌ها که قدرت اصلی‌شان را از مناطق غرب میانه و جنوب آمریکا کسب می‌کردند، سوگند ضدیّت با کاتولیک‌ها و یهودیان را خورده بودند. تاریخ فرقه‌ی کوکلوس کلان، با صلیب سوزی‌ها و عملیات تروریستی‌اش علیه یهودیان، کاتولیک‌ها و سیاهپوستان، مشهور است. در سال 1928 که اَل اسمیت نامزد ریاست جمهوری آمریکا بود، کاتولیک گرایی وی مسأله‌ای عمده و بی شک عاملی مهم در شکست وی بود. تا سال 1960 که جان اف. کندی رئیس جمهور شد، این مسأله دیگر عاملی مهم نبود، هر چند در آن موقع هم هنوز اثرات آن تا حدی باقی بود.

قشربندی جامعه و تبعیض

هم در میان گروههای مذهبی و هم در درون هر کدام از این گروهها، ارزشهای متضادی در خصوص طبقه و موقعیت اجتماعی، تقسیمات قومی و نژادی وجود دارد. در بسیاری از محله‌ها کلیساهای مجللی برای ثروتمندان و کلیساهای دیگر برای اقشار دارای موقعیت اجتماعی - اقتصادی پایین‌تر وجود دارد. بسیاری از کلیساهای مسیحی علیه سیاهان -علناً یا تلویحاً - تبعیض قائل می‌شوند و در نتیجه سیاهان فرقه‌های پروتستان نیز فرقه‌هایی مستقل ایجاد کرده‌اند. عده‌ای دیگر از سیاهان شکل متمایزی از دین اسلام را با عنوان «مسلمانان سیاهپوست» پذیرفته‌اند.
عضویت در کلیسا معمولاً تاحد زیادی منعکس کننده‌ی الگوی قشربندی اجتماعی محله است. فرقه‌ها و کیشهای کوچک بسیاری از افراد اقشار پایین جامعه را جذب می‌کنند، هر چند طبقه‌ی متوسط هم در تعدادی از این گروهها نماینده دارد. پروتستان گرایی تمام سطوح طبقاتی را در می‌نوردد، اما بیشتر اعضای آن از طبقه‌ی متوسط هستند. اعضای قشر بالا و برخوردار از وضع اجتماعی - اقتصادی بهتر در فرقه‌های پرسبیتری، اسقفی و مستقل محلی بیشتر عضویت دارند تا در فرقه‌ها و کلیساهای دیگر، اما از این لحاظ تفاوتهای منطقه‌ای مشخصی وجود دارد.
فقط یک شکل از آیین کاتولیک روم وجود دارد و همه‌ی طبقه‌های اجتماعی در این آیین نماینده و عضو دارند. با وجود این، محل استقرار هر کلیسای کاتولیک معمولاً منعکس کننده‌ی الگوی قشربندی اجتماعی محله است. بیشتر کاتولیک‌ها در مراسم کلیسای محل زندگی خود شرکت می‌کنند. در نتیجه، اعضای برخی از کلیساها را عمدتاً افراد طبقه‌ی بالا تشکیل می‌دهند. درحالی که اعضای سایر کلیساها بیشتر از طبقه‌ی متوسط یا پایین هستند.
فرقه‌های کاتولیک روم همچنین معمولاً از نظر قومی همگن هستند. این ویژگی اجتماعات کاتولیک ناشی از آن است که مردم دارای منشأ قومی مشترک معمولاً در یک محله سکونت گزیده‌اند. در برخی از محله‌های بزرگتر، اجتماعات کلیسایی به عنوان کاتولیک ایرلندی، کاتولیک ایتالیایی یا کاتولیک لهستانی سازمان می‌یابند. در شهری چون شیکاگو که بزرگ و از نظر قومی متنوع است، چندین اجتماع مذهبی کاتولیک در خدمت هر گروه قومی است.
این تفاوتهای قومی در میان فرقه‌ها صرفاً نتیجه الگوهای سکونتی نیست. به دلیل موقعیت خاص جمعیتی ایرلند در ارتباط با انگلستان (از نظر سیاسی) و روم (از نظر مذهبی)، این کشور نوعی کاتولیک‌گرایی کاملاً متفاوت با کاتولیک‌گرایی ایتالیا به وجود آورد. کاتولیک‌گرایی ایتالیایی به برداشت کلاسیک از کلیسا که پیشتر ذکر شد نزدیک‌تر است، هر چند هم کاتولیک گرایی ایرلندی و هم کاتولیک گرایی ایتالیایی از نظر اعتقادات اساسی یکسان هستند.
یهودیت آمریکا هم افتراق داخلی نسبتاً مشابهی به خود دیده است. بسیاری از کنیسه‌ها در مرکز شهرهای بزرگ آمریکا در خلال پنجاه سال قبل از جنگ جهانی اول ساخته شد. اجتماعات مذهبی این کنیسه‌ها شامل مهاجران یهودی نسل اول بخصوص یهودیان اروپای شرقی و روسیه بود. با گذشت سالها، یهودیان آمریکا پیشرفت کردند، محله‌های قدیمی را ترک کردند و به حومه‌های شهرها یا مناطق طبقه‌ی متوسط شهر رفتند. کنیسه‌ها هم با اعضای خود نقل مکان کردند، با آنان رونق یافتند و با افزایش ثروت و ارزشهای مذهبی اعضای خود آرام آرام تغییر وضعیت دادند.
اگر تقسیمات قومی و طبقاتی در نظر گرفته شود، مواضع متعدد و متفاوتی که سازمانهای مختلف مذهبی در قبال مسائل اجتماعی در پیش گرفته‌اند، بیشتر قابل درک است. به طور کلی، هرچه موقعیت اعضای فرقه‌ها بهتر باشد، بیشتر احتمال دارد از نقشی مذهبی در کنش اجتماعی حمایت کنند. آنچه کنش اجتماعی مطلوب تلقی می‌شود یا اینکه چه مسائلی به این کنش مربوط می‌شود - البته ممکن است از فرقه‌ای به فرقه‌ی دیگر تفاوت زیادی داشته باشد.
گاهی رهبری یک سازمان مذهبی و اعضای هر فرقه موضع متفاوتی در قبال مسأله‌ای اجتماعی اخذ می‌کنند. برای مثال، در خلال اواسط دهه‌ی 1960، کشیش مارتین لوتر کینگ، پسر، رهبری یک راهپیمایی را به حمایت از باز بودن درهای کلیسا به روی همه در یکی از حومه‌های عمدتاً کاتولیک، سفیدپوست و کارگرنشین شیکاگو برعهده گرفت. تعدادی از راهبه‌ها و کشیشان نیز در کنار دکتر کینگ راهپیمایی کردند. جوانان سفیدپوست که از احتمال اختلاط نژادی در محله‌ی خود نگران و عصبانی بودند با دادن لقب و پرتاب سنگ به راهپیمایان - از جمله راهبه‌ها و کشیشان - حمله کردند؛ زیرا احساس می‌کردند اعضای سلسله مراتب کلیسای خودشان به اصطلاح آنها را «فروخته‌اند.»

جدایی کلیسا و دولت

با اینکه روی پول رایج آمریکا عبارت «به خدا توکل می‌کنیم» چاپ شده است، در قانون اساسی آمریکا جدایی کار کلیسا و دولت الزامی شده است. کنگره نمی‌تواند برای برقراری مذهبی خاص هیچ گونه اقدامی به عمل آورد؛ دولت نمی‌تواند در اعمال مذهبی دخالت کند؛ و سازمانهای مذهبی هم نمی‌توانند وارد قلمرو وظایف دولت شوند. در هر حال، در مورد اینکه جدایی چه تفسیری دارد مناقشه‌هایی بروز می‌کند. آیا سازمان مذهبی می‌تواند به نفع یا علیه نامزد پست سیاسی مبارزه کند؟ آیا می‌تواند با استفاده از گروههای فشار برای به تصویب رساندن قانونی خاص فعالیت کند؟ آیا دولت می‌تواند بچه‌های دبستانی را مجبور کند به پرچم کشور ادای احترام کنند، در حالی که این کار مغایر با اعتقادات مذهبی آنان باشد؟ آیا دولت می‌تواند جوانی را مجبور به حمل اسلحه کند، در حالی که مذهب وی این کار را منع می‌نماید؟
آیا دولت می‌تواند برای آموزش و پرورش کودکانی که به مدارس مذهبی می‌روند کمک مالی ارائه کند؟ بسیاری از کاتولیک‌ها معتقدند، کودکانی که به مدارس مذهبی می‌روند باید از همان کمکهایی که دانش آموزان دبستانهای دولتی برخوردارند، بهره مند شوند. آنان معتقدند که ندادن چنین کمکی کاری غیر دموکراتیک است؛ زیرا مدارس مذهبی واجد شرایط قانونی نظامهای آموزشی هستند، هرچند آموزش مذهبی هم ارائه می‌کنند. از سوی دیگر، بسیاری از غیر کاتولیک‌ها اصرار داشته‌اند که دادن چنین کمک مالی جدایی کلیسا و دولت را نقض می‌کند و به مثابه‌ی یارانه دادن دولت به دین است.
ایالت ایلینوی در سال 1975 یک قانون کمک آموزشی به والدین را به تصویب رساند که کمک مالی به مدارس کاتولیک را تأمین می‌کند. این قانون با توجه به فشار شدیدی که در صورت بسته شدن مدارس کلیسای کاتولیک بر مدارس دولتی وارد می‌شد تصویب گردید. بی‌شک این قانون سرانجام در دادگاه به آزمون گذاشته خواهد شد؛ و اگر سابقه‌ی تاریخی را نشانه‌ای قابل اعتماد بدانیم، آن را مغایر با قانون اساسی قلمداد خواهند کرد.
به نظر خیلی‌ها اصل جدایی کلیسا از دولت نیز به خطر افتاده است؛ زیرا دعای ربّانی یا قسمتی از انجیل هر روز در مدارس دولتی خوانده می‌شود. علیه این کار مخالفتهایی بروز کرد و توجیه آن این بود که چنین اقداماتی ناقض تضمین آزادی مذهب در قانون اساسی است. وقتی کاتولیک‌ها و یهودیان اعتراض کردند که نمی‌خواهند کودکانشان مجبور باشند به نسخه‌ی کینگ جیمز از انجیل گوش دهند، قطعه‌هایی به اصطلاح غیر فرقه‌ای از انجیل جایگزین قطعاتی شد که قبلاً خوانده می‌شد. بر این اساس غیرپروتستان‌ها خاطرنشان کردند که چیزی به نام انجیل غیر فرقه‌ای وجود ندارد. سرانجام دیوان عالی آمریکا چندین نظر کارشناسی را اعلام کرد و دعا کردن در مدارس دولتی را بشدت محدود ساخت. این تصمیمات موجب اعتراضات شدید مردم هم در زندگی عمومی و هم در زندگی خصوصی شد. آنان اصرار می‌ورزند که خود دیوان عالی یکی از مواد قانون اساسی یعنی عدم دخالت دولت در حوزه‌ی دین را نقض کرده است. این مسأله همچنان در زمره مشکلات اجتماعی حل نشده باقی است.

آنگاه که دین با قانون برخورد پیدا می‌کند

برخی از گروههای مذهبی دارای اعتقاداتی هستند که مستلزم رفتارهای مغایر با قانون است. در مواردی با این وضع به نحوی مؤثر سازگاری به عمل آمده است. مخالفان جنگ که در خلال جنگ جهانی اول تنبیهات سختی را متحمل شده‌اند، در جنگ جهانی دوم با رفتار معقول‌تری مواجه شدند. در جریان جنگ ویتنام برای مقابله با این مشکل باز هم سازگاری‌های بیشتری به عمل آمد.
از طرف دیگر، دولت از تسلیم شدن به اعتقاد مذهبی مورمون‌های اولیه مبنی بر اینکه از نظر خداوند پسندیده است که مردان همزمان دارای چند همسر باشند امتناع کرد. اکثریت عمده‌ی غیر مورمون‌های کشور با چند همسری مخالف بودند و براساس قوانینی که جرم دو همسری را تعریف می‌کرد این کار ممنوع بود - این ممنوعیت به رغم آن بود که در قانون اساسی آمریکا ذکری به میان نیامده که تنها شکل زندگی زناشویی تک همسری باشد.
با افرادی که مذهبشان آنان را از پذیرفتن درمان پزشکی منع می‌کند چه باید کرد؟ آیا باید گذاشت فرزندان آنان بمیرند، چون پدران و مادرانشان آنها را از مزایای علم طب محروم می‌کنند؟ با گروههای مذهبی که مایل نیستند فرزندانشان به مدارس دولتی بروند، چون معتقدند آموزش و پرورش دولتی مغایر با آموزش مذهبی است چه باید کرد؟ آیا باید به آنان اجازه داد قوانین مربوط به اجباری بودن آموزش و پرورش را نادیده بگیرند؟ این مسائل و مسائل دیگر که بیانگر برخورد ارزشهاست، هنوز در چارچوب فرهنگ و قانون اساسی حل و فصل نشده‌اند.

سیر تاریخی امور مذهبی در ایالات متحد

به طور کلی عضویت در کلیسا در آمریکا رو به افزایش است، هرچند برخی فرقه‌های پروتستان از اواسط دهه‌ی 1960 با کاهش شدید عضو روبرو شده‌اند. نسبت کل افرادی که نامشان در فهرست اسامی کلیساها درج می‌شد در سال 1880، 20 درصد؛ در سال 1926، 47درصد؛ در اواسط دهه‌ی 1960 تقریباً 60 درصد و در سال 1971 تقریباً 63 درصد بود. همان طور که این آمار نشان می‌دهد کلیسا رفتن آمریکائیان روز به روز بیشتر شده است.
برای توجیه این گرایش، توضیحات محتمل زیادی ارائه شده است. از نظر ظاهر قضیه، افزایش عضویت در کلیسا در جامعه‌ای که رفته رفته غیر مذهبی می‌شود، نوعی بی هنجاری عجیب و غریب است؛ زیرا نظام‌های اعتقادی و توجیهی دنیوی و مذهبی زیاد با هم هماهنگ نیستند. یکی از دلایلی که برای افزایش عضویت در کلیسا مطرح شده این است که مذاهب آمریکا خود را با واقعیت‌های صنعتی شدن، شهرنشینی و توجیهات علمی امروزی هماهنگ و سازگار کرده‌اند.
نظری دیگر در این مورد، بار توجیه را بر دوش ماهیت عضو کلیسا می‌گذارد. بسیاری از آمریکائیان به کلیسا می‌روند، بخصوص آنانی که از طبقه‌ی متوسط هستند و در حومه‌های شهر زندگی می‌کنند. از آغاز قرن بیستم، تعداد فزاینده‌ای از جمعیت آمریکا طوری است که هم می‌توان آنان را حومه نشین دانست و هم عضو طبقه‌ی متوسط. کلیسا یک سازمان است و عضویت در کلیسا رو به افزایش بوده است، همان طور که عضویت در اکثر سازمانها در خلال پنجاه سال گذشته افزایش یافته است. در کنار این استدلال این فرض مطرح است که در حومه‌های شهر و در شهرهای کوچک و شهرکهای آمریکا به کلیسا رفتن «واجب» است - یعنی اگر شخص طالب مقبولیت اجتماعی است، این کاری است که باید انجام دهد.
ویل هربرگ (Will Herberg) نیز نظر دیگری در این باره مطرح ساخته است. او خاطرنشان می‌کند که آمریکائیان نسل دوم بی صبرانه مایل بودند خود را از ننگ هویت قومی رها کنند. آنان از زبان قدیمی خود استفاده نمی‌کردند و درباره‌ی آمریکایی بودن خود اغراق می‌کردند؛ «بوته‌ی ذوب فلز» کارآمد بود. اما در جامعه‌ای انبوه که دست آویزهای اندکی برای برقراری هویتی پایدار - یعنی احساس کیستی -برای شخص وجود دارد، آمریکائیان به تعبیری به برخی از آداب قدیمی خود رو آوردند. دینی که یکی از عناصر آن هویت پیشین است. اما در عین حال ماهیت دین تغییر کرده بود، به طوری که الگوهای جدید کلیسا رفتن همان معنا و اهمیت گذشته را ندارند. از نظر «هربرگ» بازگشت به دین در واقع گرایش به آمریکایی مآبی به آن صورتی که در نهادهای مذهبی نمود پیدا می‌کند بود. تغییر مفهوم مذهب آمریکایی را مثلاً می‌توان با مقایسه‌ی یهودیت امروزی با شکل پیشین و اصلی آن درک کرد. شکل پیشین یهودیت از شکل فعلی آن بسیار الزام‌آورتر است، هرچند یهودیت اصیل (اُرتُدوکس) هنوز در برخی اجتماعات پیروانی دارد.
بیشتر آمریکائیان به اعتقاد خود به خداوند اذعان می‌کنند. این اعتقاد حتی در میان دانشجویان هم که انتظار می‌رود آداب و رسوم سنتی را به نفع آداب و رسوم جدید نفی کنند وجود دارد. با وجود این، نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد که بیشتر چنین اعتقاد و چنین کلیسا رفتنی با آگاهی سطح بالایی درباره‌ی اعتقادات مذهبی همراه نیست. در یک نظرسنجی ملی از پاسخ دهندگان سؤالاتی مذهبی از جمله سه سؤال زیر پرسیده شد:
- «موعظه‌ی روی کوه» را چه کسی ایراد کرد؟
- «تثلیت مقدس» چیست؟
- چند تن از پیامبران مذکور در تورات را می‌توانید نام ببرید؟
بیش از نیمی از پاسخ دهندگان نتوانستند به دو سؤال اول جواب دهند و 79 درصد هم حتی نتوانستند یک پیامبر از پیامبران مذکور در تورات را نام ببرند. اما باید اضافه کرد که هر شخصی ممکن است واقعاً مذهبی باشد و در عین حال اطلاعات کافی درباره‌ی این موضوعات نداشته باشد.
تعداد بسیار زیادی از آمریکائیان به وجود خداوند اعتراف می‌کنند و طبق نتیجه‌ی یک نظرسنجی دیگر تقریباً به همان تعداد هم به وجود زندگی آخرت اعتقاد دارند. اما فقط حدود نیمی از مصاحبه شوندگان اظهار داشتند که مذهب آنان تأثیر مهمی بر نحوه‌ی انجام کار و کسب آنها دارد. شاید بتوان گفت دین را به نحوی مؤثر از بیشتر امور روزمره زندگی آمریکائیان جدا کرده و آن را تا حد چیزی تشریفاتی و شناسنامه‌ای تنزل داده‌اند.
با وجود این، در اوایل دهه‌ی 1970 چندین نهضت نوبنیادگرا در میان جوانان شکل گرفت. در برخی از موارد، این گونه تجدید گرایش به مذهب را به عنوان جایگزین اعتیاد ترویج می‌کردند و حال و هوای شرقی داشتند. در مواردی دیگر، ظاهراً موجب بسیج مجدد تمایلات مذهبی بنیادگرایانه‌ای می‌شد که از دیرباز در میان مردم جنوب و جنوب شرق آمریکا وجود داشت. نهضت‌های مشابهی هم در میان جوانان کاتولیک و یهودی شکل گرفته است، بخصوص در دانشگاهها، همه‌ی این جریانها ممکن است، آشکارترین نقطه‌ی آغاز برگشت به تعهد مذهبی باشد. ممکن است این نهضت فقط پدیده‌ای گذرا و منحصر به کسانی باشد که آرامش و هویت خود را در جنبش احیاگری مذهبی جستجو می‌کنند. اما نتیجه‌ی بررسی که در جدول زیر به صورت درصدی نشان داده شده حاکی از آن است که تعداد زیادی از آمریکائیان دارای توان تجربه‌ی فشرده‌ی مذهبی هستند.

تجربه‌ی عرفانی

تجربه‌ی توصیف شده

درصد بروز

احساس آرامش عمیق و باطنی

 

 

55

 

 

اطمینان از اینکه همه چیز به سوی خیر پیش خواهد رفت

48

احساس نیاز شخصی به کمک به دیگران

43

اعتقاد به اینکه عشق و محبت مرکز همه‌ی امور زندگی است

43

احساس خوشی و خنده

43

حالت احساسات شدید عاطفی

38

افزایش شدید درک و آگاهی شخصی

32

احساس وحدت همه چیز و نقش خود شخصی در آنها

29

احساس حیات جدید یا زندگی در جهانی جدید

27

اطمینان به بقای خود شخص

27

احساس اینکه شخص احتمالاً نخواهد توانست آنچه را برای وی رخ می‌دهد توصیف کند

26

احساس اینکه همه‌ی جهان زنده است

25

احساس اینکه شخصیت شخص مغلوب چیزی شده است که بسیار قوی‌تر از خود اوست

24

احساس وخامت حال روانی یا جسمانی شخص

22

احساس گرما یا آتش

22

احساس تنها بودن

19

فقدان توجه و اهمیت به مشکلات دنیوی

19

احساس غرق بودن در نور

14

احساس غم و بدبختی

8

احساسات دیگر     

4


حالات وجد و شعف ظاهراً در احساسات آمریکائیان جایی ندارد. حداقل آن طور که معروف است، آمریکائیان آدمهایی جدی هستند و به تأمل یا حتی تجربه‌ی امور وصف ناپذیر روی نمی‌آورند. با وجود این، وقتی از 1500 آمریکایی پرسیده شد، آیا هرگز «احساس نزدیکی زیاد به یک نیروی معنوی قدرتمند را که به نظر برسد آنان را از حالت عادی خود خارج کرده باشد داشته‌اند یا نه»، 40 درصد آنان پاسخ مثبت دادند. نیمی از این گروه عرفانی گزارش دادند که در چند مورد چنین احساساتی را تجربه کرده‌اند و 75 درصد آنان گزارش دادند که اغلب دچار چنین احساساتی می‌شوند.
آنچه این افراد تجربه می‌کنند واقعاً چیست؟ جدول فوق الذکر نشان می‌دهد که حالت شعف و وجد معمولاً بسیار شدید و در عین حال احساسی کاملاً مطبوع و حتی شادی بخش بوده است.
بیشتر روان شناسان بر این باورند که حالت شعف نشانه‌ی اختلال شخصیت یا نتیجه‌ی مصرف مواد مخدر است. با وجود این، رابطه‌ی میان شادی روحی و حالت مکرر شعف و وجد یا خلسه «بالاترین رابطه‌ی مشاهده شده» است. این اظهارنظر را پروفسوری که مقیاس شادی را ابداع کرده و آن را در بسیاری از زمینه‌های دیگر آزموده بود به عمل آورده است. به نظر می‌رسد که حالات عرفانی واقعی نه تنها به هیچ وجه غیرطبیعی نیستند، بلکه افراد مورد نظر به طرزی غیرعادی بخوبی با آن سازگاری یافته‌اند.

گرایش به سوی وحدت

در نیم قرن گذشته تلاش شده تا وحدت بیشتری در میان گروههای مذهبی ایجاد شود. کنفرانس ملی مسیحیان و یهودیان کوشیده، تا این دو نهاد مذهبی را از طریق ترویج احترام به اعتقادات همه‌ی مردم به هم نزدیک‌تر کند. شورای ملی کلیساها کوشیده، خط مشی و اقدام اجتماعی را در میان فرقه‌های پروتستان یکپارچه نماید. اما ریشه‌های اجتماعی و اقتصادی فرقه گرایی و آداب و رسوم دیرپا، این گونه تلاشهای وحدت خواهانه را دست کم مشکل می‌کند. در چند مورد پراکنده، یک یا دو فرقه از دویست فرقه عمده‌ی آمریکا ادغام شده‌اند، اما ظاهراً احتمال ندارد در آینده‌ای قابل پیش بینی همه فرقه‌ها به صورت یک مذهب واحد درآیند.
شورای وحدت کلیساها که به ریاست پاپ جان سیزدهم تشکیل جلسه داد و به ریاست پاپ پل ششم ادامه یافت، برخی تغییرات را در آموزه‌های چندصدساله کاتولیک ایجاد کرده است. اعضای این شورا خواستار وحدت همه‌ی مسیحیان به صورت یک کلیسای واحد شد، اما موانع راه ادغام موفقیت آمیز همه‌ی مذاهب مسیحی موانعی محکم است، بخصوص در خصوص شکاف میان کلیسای کاتولیک روم و اکثر فرقه‌های پروتستان؛ هرچند گرایش به کلیسای اسقفی بیشتر از سایر فرقه‌های پروتستان وجوه اشتراک زیادی با مذاهب کاتولیک روم دارد. مسائل مربوط به اختیارات واتیکان و اعتقاد کاتولیکها به بری بودن پاپ از اشتباه در امور مقدس، جدی‌ترین مانع در راه چنین وحدتی است.

نوگرایی گروهها و عقاید مذهبی

دین و علم:

هیچ سازمان مذهبی در آمریکا بی تغییر نمانده است؛ زیرا خود فرهنگ دستخوش تغییر شده است. مسیحیان و یهودیان تا قرنها معتقد بودند که یهووا (خداوند) انسانها و سایر اشکال حیات را آفریده است. دانشمندان سؤالاتی در مورد فرض اساسی مربوط به وجود خداوند مافوق الطبیعه مطرح ساختند. به گفته‌ی آنها در انجیل، منشأ پیدایش انسان دقیقاً توضیح داده نشده است. از طرفی، به عقیده‌ی بسیاری از صاحب نظران نظریه‌ی تکامل داروین که در قرن نوزدهم مطرح گردید. توجیهی علمی برای اصلی انسان فراهم می‌کرد.
افراد مذهبی فوراً به دفاع از توجیهات انجیل در مقابل توجیهات علمی پرداختند. علم و دین آشتی ناپذیر و نظریه‌ی علمی خطرناک تلقی شد. در ماه مارس سال 1925 مجلس ایالت تِنِسی قانونی را به تصویب رساند مبنی بر اینکه «خلاف قانون خواهد بود که مادرسان دانشگاه‌ها، دانشسراها و تمام مدارس دولتی دیگر ایالت... نظریه‌ای را آموزش دهند که با داستان آفرینش انسان به دست خداوند که در انجیل ذکر شده مغایر باشد، یا اینکه آموزش دهند که انسان از نسل حیوانی از تیره‌ی پایین‌تر است.»
تضاد کاذب میان علم و دین در اواخر همان سال زمانی سخت‌ترین آزمون خود را از سر گذراند که جان توماس اسکو پس از معلمان یکی از دبیرستان‌های دیتون در ایالت تنسی به دلیل دادن آموزش در زمینه‌ی نظریه‌ی اصل انواع داروین به دانش آموزان خود محاکمه شد. کلارنس دارو، وکیل مشهور لاادری، از وی دفاع کرد. ویلیام جنینگز برایان، از سیاستمدارانی که چندین بار در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شرکت کرده و از بنیادگرایان مذهبی بود، در این محاکمه سمت دادستانی را برعهده داشت. این قهرمان دین شخصاً به جایگاه رفت و به اعتقاد خود اذعان کرد که دنیا را خداوند آفریده، دقیقاً همان طور که در انجیل ذکر شده است. وی مطمئن بود که حوا از دنده‌ی آدم آفریده شده و «یک ماهی بزرگ» [حضرت] یونس را بلعیده است. یک بار برایان که خشمگین شده بود مشت خود را به طرف دارو تکان داد و اعلام کرد که وی قبول کرده دادستان این محاکمه باشد تا «از کلام خدا در مقابل بزرگترین ملحد و لاادری آمریکا محافظت کند!» دارو در پاسخ فوری به این گفته اعلام کرد که هدف او، از آمدن به دیتون «جلوگیری از افتادن نظام آموزشی آمریکا به دست متعصبان و جاهلان است». اسکوپس که در نبرد این غولها تقریباً فراموش شده بود محکوم و صد دلار جریمه شد.
امروزه مسلماً چنین اختلاف عقیده‌های پرشوری درخصوص نقاشی دین و علم وجود ندارد. بیشتر مردم یافته‌های علمی فراوان امروز را مغایر با تعلیمات دینی نمی‌دانند.
با وجود این، جالب‌تر از اینها یافته‌های حاصل از نظرسنجی از مردم در همان بخش از جنوب آمریکاست که محاکمه اسکوپس در آنجا اتفاق افتاد. تا اوایل دهه‌ی 1960 حتی پروتستان‌های بنیادگرا مایل بودند مشروعیت علم را در توجیه امور بپذیرند و تفاسیر دقیق آنان از آفرینش و سایر وقایع مهم مذکور در تورات تا حدی جای خود را به اعتقادی نمادین و مجازی داده بود.

آموزش الهیات:

حوزه‌های علمیه‌ی دینی در خلال قرن بیستم برنامه‌ی درسی خود را توسعه داده و غنی‌تر ساخته‌اند. تقاضا برای تربیت روحانیان حرفه‌ای‌تر با مبنای محکم معلوماتی در زمینه‌ی علوم انسانی بسیار افزایش یافته است. بسیاری از روحانیان معاصر دارای درجه‌ی دکترا هستند. روحانیان به نحوی فزاینده با جهان بینی جامع و درک مسائل اجتماعی، رسالت خود را بر عهده می‌گیرند و تنگ نظری رو به کاهش است.

وظایف جدید کلیسا:

دانشجویان الهیات که امروزه در حوزه‌های علمیه درس می‌خوانند به احتمال زیاد در دوره‌های آموزش علوم رفتاری و مشاوره‌ی خانوادگی شرکت می‌کنند. تعدادی از کشیشان امروزه دادن مشاوره و راهنمایی در زمینه‌ی زندگی زناشویی و مشکلات والدین با فرزندان را به اعضای کلیسای خود در حوزه‌ی وظایف و صلاحیت خود می‌دانند.
ساختمان کلیساها تبدیل به مراکز اجتماعی و نیز مذهبی در محله‌ها شده‌اند و فعالیتهای تفریحی و فرهنگی از اجزای لاینفک وظایف کلیسا شده است. اردوهای تابستانی و روزانه، مراکز بهداشتی و اداره‌های کاریابی غالباً با مراکز مذهبی در ارتباط هستند.

دیدگاههای معاصر کاتولیک‌ها:

برخی ناظران معتقدند که کلیسای کاتولیک روم در امریکا در سی سال گذشته بیش از چندصد سال اخیر دستخوش تغییر و تحول شده است. خواه چنین باشد یا نباشد، تردیدی نیست که در برخی از وظایف کلیسا تغییرات زیادی رخ داده است. در مراسم عبادت در کلیسا زبان انگلیسی رفته رفته جای زبان لاتین را می‌گیرد. آموزشهای عالی کاتولیکی بسیاری از غیر کاتولیک‌ها را به دانشکده‌های خود جذب کرده و دیدگاههای غیردینی در بسیاری از دوره‌هایی که در این دانشکده‌ها تدریس می‌شود گنجانده شده است. تمام این تغییرات بدون بروز تغییر محسوسی در آموزه‌ی اصلی کاتولیک صورت گرفته است.
در میان چندین موضوع عمده که هنوز گریبانگیر کلیسای کاتولیک است، کنترل موالید شرط عزوبت کشیشان از فوری‌ترین موضوعات است. بسیاری از فرقه‌های مذهبی در خلال چند دهه‌ی گذشته کمتر عزلت گزین شده‌اند. اما نه راهبه‌ها و نه کشیش‌ها نمی‌توانند ازدواج کنند؛ زیرا موضع رسمی این است که آنان در واقع با کلیسا ازدواج کرده‌اند و تنها مسؤولیت آنان رسیدگی به نیازهای معنوی کاتولیک‌هاست. چند دعوای نمونه در خصوص موضوع عزوبت کشیشان در سالهای اخیر مطرح شده است، اما کلیسا تاکنون در این خصوص کاملاً سرسختی خود را حفظ کرده است.
بسیاری از مقررات سفت و سخت صومعه‌ها اکنون در حال تخفیف یافتن است. راهبه‌ها بیش از پیش عادتهای خود را کنار می‌گذارند، لباسهای مردم کوچه و بازار را می‌پوشند و مسؤولیتهای غیر کلیسایی مانند تدریس و مددکاری اجتماعی را بر عهده می‌گیرند. فقط بخش کوچکی از حدود 180 هزار زن در 480 فرقه‌ی موجود در آمریکا تاکنون نقشهای اجتماعی خارج از کلیسا برعهده گرفته‌اند، اما گرایش قطعاً در همین جهت ادامه دارد.
جنجال بر سر عُزلت گزینی و عزوبت کشیشان و راهبه‌ها را باید در جایگاه مناسب خود قرار داد. آن نوع تغییراتی که در حال رخ دادن یا مورد بحث هستند. قاعدتاً از گرایشهای آزادمنشانه‌ی نهفته در ذات سلسله مراتب کلیسا منبعث نمی‌شود، بلکه از حقایق مسلم زندگی ناشی می‌شوند: هر روز که می‌گذرد جذب جوانان، اعم از دختر و پسر، به زندگی کلیسایی مشکل‌تر می‌شود، بخصوص وقتی شرایط چنین زندگی آنان را از مجموعه‌ی زندگی اجتماعی و، در برخی موارد افراطی، حتی از خانواده‌های خود جدا کند.

جامعه شناسان و دین

دانشجویان گاهی می‌پرسند، «آیا جامعه شناسان با دین مخالف‌اند؟» جواب منفی است. آنان طبق تفکر حرفه‌ای خود با دین نه موافق‌اند نه مخالف. از نظر فردی، برخی از جامعه شناسان مذهبی هستند، در صورتی که عده‌ای دیگر لاادری یا ملحدند، اما آنان به منزله‌ی جامعه شناس و در فعالیتهای حرفه‌ای خود همگی اذعان می‌کنند که دین در حوزه‌ی توجه جامعه شناسی است؛ زیرا بخش مهمی از زندگی اجتماعی را تشکیل می‌دهد. اعتقادات مذهبی نیرویی است که تأثیری مداوم بر رفتار و تعامل انسانها با هم اعمال می‌کند و جامعه شناسی که این پدیده‌ها را مطالعه می‌کند باید نهاد دین را در مطالعه‌ی خود بگنجاند. نظام مذهب نیز مانند سایر نهادهای اجتماعی دارای ماهیت اجتماعی و پیامد اجتماعی است و لذا مورد توجه مستقیم جامعه شناسان قرار دارد.
منبع مقاله :
درسلر، دیوید؛ ویلیس، ویلیام ام؛ (1388)، جامعه شناسی «بررسی تعامل انسانها»، ترجمه‌ی مهرداد هوشمند، غلامرضا رشیدی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما