نویسنده: زینب مقتدایی
*راه های کاهش و پیشگیری خشونت علیه زنان
ب) اقدامات قانونی
بررسی و بازنگری قوانین و مقررات مدنی و کیفری، تدوین قوانین جدید جهت پیشگیری و رفع خشونت نسبت به زنان، تشدید مجازات مردانی که علیه زنان به اعمال خشونت می پردازند، تشکیل دادگاه های خاص خشونت علیه زنان از جمله اقدامات قانونی در زمینه کاهش و پیشگیری خشونت علیه زنان است.صاحب نظران و متخصصین این زمینه معتقد بودند که مفاهیم فرهنگی و حقوقی و مسئولیت های زن و مرد در خانواده و جامعه نیازمند باز خوانی و اصلاح است و باید تعریفی صحیح و جامع و مورد توافق از خشونت خانگی و مصادیق آن در زندگی امروز و روابط زوجین در خانواده ارائه شود و به افراد، خانواده ها، تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران اطلاع رسانی گرد. به عنوان مثال: حدود مسأله تمکین در روابط زناشویی و جنسی زن و مرد از جمله مواردی است که در قوانین کشور، تعریفی روشن از خشونت خانگی و مصادیق آن ارائه گردد و از آنجا که خشونت خانگی ویژگی های خاص خود را دارد، قانون گذار باید با یک نگاه ویژه نسبت به خشونت خانگی واکنش نشان دهد. صاحب نظران به نمونه هایی از قوانین کشور که اصلاح آن ها نیازمند عزم سیاسی و ملی است اشاره کردند:
- قوانین مربوط به سن ازدواج و عدم تطبیق سن بلوغ شرعی با رشد قانونی، اجازه پدر در ازدواج دختران؛
- قوانین مربوط به ازدواج موقت، ازدواج های تحمیلی، اجباری و مصلحتی، تعدد زوجات؛
- حق حضانت زن، حق طلاق و قانون ارجاع به داوری، مصادیق عسر و حرج زن درخواست طلاق، فسخ نکاح؛
- تعارض حق مالکیت و استقلال مالی زنان با مسأله ریاست مرد در خانواده و اجازه شوهر؛
صاحب نظران و کارشناسان معتقدند که با اصلاح قوانین خانواده در جهت رفع نابرابری زن و مرد در خانواده و جامعه، تعیین شروط ضمن عقد و ضمانت های اجرایی لازم برای آن و نیز معقول کردن مهریه، می توان تا حدودی از بروز خشونت خانگی علیه زنان پیشگیری کرد. تأکید آنان بر لزوم برنامه ریزی و مقابله با این معضل اجتماعی و نیاز به داشتن آمار و اطلاعات دقیق و استفاده از نتایج پژوهش های علمی، ضرورت فراهم ساختن امکانات لازم برای ثبت موارد خشونت خانگی و ایجاد یک نظام آماری و اطلاعاتی مناسب و ثبت صحیح و رسمی آن از طریق پرسشنامه های استاندارد را نشان می دهد.
ج) اقدامات حمایتی
ایجاد خطوط تلفن بحران، ایجاد و گسترش مراکز مشاوره، ایجاد مکان ها وخانه های امن و ایجاد صندوق های حمایتی ویژه زنان آسیب دیده و آسیب پذیر از خشونت خانگی و جداسازی افراد قربانی از یکدیگر و از افراد با سابقه توسط دستگاه های ذیربط، تأسیس و تقویت سازمان های مردم نهاد فعال در زمینه مقابله با خشونت خانگی و حمایت از قربانیان و تشکیل شبکه های مردمی متشکل از مساجد، مراکز فرهنگی، مشاوره ای و سازمان های خیریه برای حمایت و ارائه خدمات مددکاری به قربانیان، حمایت از تأسیس تشکل های غیر دولتی زنان در زمینه حمایت از قربانیان خشونت، ایجاد واحدهای مددکاری و ارشاد در دادگاه های خانواده به صورت کارآمد، ایجاد سیستم جامع تأمین اجتماعی برای زنان به ویژه زنان خانه دار، تقویت و توسعه مراکز مداخله در بحران های اجتماعی، ایجاد تسهیلات برای آموزش مهارت و حرفه آموزی به زنان آسیب پذیر از خشونت خانگی، توانمند سازی پزشکان و کارکنان نظام بهداشتی درمانی برای مدیریت موارد خشونت خانگی علیه زنان، ادغام خدمات مرتبط با خشونت خانگی در نظام مراقبت های بهداشتی اولیه و فراهم کردن زمینه ارجاع نیازمند زنان آسیب دیده خشونت در نظام ارائه خدمات سلامت، استفاده از روش های مانند گروه درمانی، خانواده درمانی به همراه آموزش و توانمند سازی خانواده های آسیب پذیر و قربانی خشونت با تأکید بر برنامه های آموزشی مهارت های زندگی شامل مهارت مواجه با خشم همسر در زمان های بحرانی و اجتناب از ایجاد زمینه خشونت مانند حضور در مکان ها و فضاهای خاص از جمله مهمترین اقدامات حمایتی است. پیشنهاد دیگر ارائه شده در این زمینه، تأسیس یک مرکز ملی پژوهش و برنامه ریزی در زمینه پیشگیری و کنترل خشونت خانگی و انتشار خبرنامه های علمی و پژوهشی برای اطلاع رسانی به جامعه و حساس سازی سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان است که بتوانند بین دستگاه های مسوئول کشور در حوزه های نظام سلامت، نظام قضایی و پلیس و آموزش عمومی، همگرایی و هماهنگی ایجاد کند.از سوی مجامع جهانی و کنوانسیون های بین المللی اقدامات و توصیه هایی در مورد مقابله با خشونت علیه زنان ارائه شده است که بیشتر جنبه حمایتی (تأسیس مراکز خاص، پناهگاه ها، حمایت های مالی، خدمات اورژانس اجتماعی)، قانونی- حقوقی و آموزشی- مشاوره ای دارد. این راهکارهای جهانی از سوی کشورهای غربی که آغازگر تحقیقات علمی در مورد خشونت علیه زنان بوده اند، پیشنهاد گردیده، اما نکته قابل تأمل آن است که اولاً این راهکارها مطابق با فرهنگ خاص (غرب) می باشد و ثانیاً علیرغم تلاش ها و اقدامات انجام شده، در این کشورها نرخ خشونت علیه زنان در این ملل کاهش نیافته است. به نظر می رسد برخی جهت رفع معضل خشونت در خانواده، در اسرع وقت و با کوچکترین مشکلی، راهی مراکز و اماکن حمایتی شوند، ضمن آنکه چنین مراکزی نیز پس از شناسایی دیگر امن نیستند و فرد پس از خروج از این مراکز، مجدداً با خطر مواجه می شود. این در حالی است که توجه به راهکارهای آموزشی، مشاوره ای و کلینیکی راهکارهای بنیادی جهت مقابله با خشونت علیه زنان در خانواده می باشد و در دراز مدت اثر بخش تر خواهد بود. از سوی دیگر می توان خدمات روان درمانگری و مشاوره ای را به شکل فردی و گروهی، جهت کسب عزت نفس قربانیان خشونت و رفع این معضل ارائه نمود.
مشاوره فردی نیز به آموزش راهکارهای صحیح جهت پیشگیری از خشونت و امحاء آن معطوف است. نکته مهم در این شیوه، توجه به این امر می باشد که خشونت همواره ناشی از داشتن روحیه خشن و پرخاشجو نیست، بلکه این وضعیت می تواند ناشی از کمبود شدید روحیه شفقت، همدلی، مهربانی، مهارت های اخلاقی و وابستگی باشد که می بایست در خانواده پرورش می یافت. اما زمانی که فرهنگ ها، ارزش های رقابتی را برتر شمرده و نیازها و احساساتی چون ترحم و شفقت را ناچیز می دانند و آن ها را رفتارهایی پر هزینه بر می شمارند، عواطف و مهربانی کنار گذارده می شود و رفتار خشونت آمیز شکل می گیرد، لذا برای مهار خشونت به احیای رفتارهای اجتماعی شفقت و ترحم نیازمندیم.
همچنین در سطح خانوادگی می توان از راهبرد توجه اجتماعی یعنی گوش فرا دادن به مسائل، تأکید کردن، علاقمند بودن، تحسین وتشویق و اظهار برخی علائم مثبت استفاده نمود و موجب تقویت روحیه همبستگی و دوری از خشونت ورزی گردید.
از دیگر نکاتی که در راهکارهای جهانی مورد غفلت قرارگرفته است، تأثیر رسانه های جمعی است، که در مورد ممنوعیت نمایش تصاویر خشونت بار مانند قتل و کشتارهای فجیع و تجاوزات و نیز صحنه هایی که به نوعی زمینه تحریک رفتارهای خشن و جنسی را فراهم می نماید، هیچ توصیه ای ارائه نشده است.
همانگونه که اشاره شد از دیگر عوامل مؤثر درکاهش رفتارهای خشونت آمیز و جرائم علیه زنان، مذهب و اخلاق می باشد. زمینه سازی جهت تقویت باورهای دینی و تشویق به رعایت دستورات دینی در خصوص رعایت حقوق مسلم سایر انسان ها (علی الخصوص زنان) و نیز یادآوری نظام حسابرسی براعمال و رفتار در محکمه عدل الهی در کاهش جرائم از جمله خشونت علیه زنان مؤثر خواهد بود.
کاهش نرخ خشونت مستلزم حرکت فرهنگی و طولانی مدت است که مبدأ آغازین آن در نهاد خانواده و توسط نقش تربیتی زنان قابل اجراست. به طور نمونه نگرش مردان آینده، نسبت به زن، توسط مادران امروز قابل تغییر است، تا بدین وسیله نسل آینده از خطرات خشونت علیه زنان نجات یابد. انجام چنین هدفی نیازمند اعتماد به نفس مادران و شناخت آنان نسبت به جایگاه و نقش شایسته آن ها در نظام خلقت و احیای مجدد تعالیم دینی در خصوص حقوق و تکالیف متقابل بزن و مرد در زندگی خانوادگی و اجتماعی است.
پیشگیری از خشونت خانگی
در برنامة پیشگیری از خشونت خانگی، خانوادهها و اعضای جوامع بیشتر مورد خطاب قرار میگیرند؛ چرا که آنان نقش مهمی در این فرایند به عهده دارند. دلیل این توجه به شرح زیر است:1) بررسیها نشان میدهند که زنان آزاردیده در مرحلة اول به نزدیکترین افراد مانند اعضای خانوادة گسترده (خویشاوندان)، دوستان و همسایگان مراجعه میکنند و تعداد کمی از آنان به سازمانها یا مراکز خدمات تخصصی و مراکز دولتی مانند پلیس و دادگاه مراجعه میکنند؛
2) معمولاً خانوادههایی که دچار خشونت شدهاند، از مراکز خدمات درمانی و اجتماعی دورند و حتی از خدماتی که مجاور آن ها ارائه میشود، منفک گردیدهاند؛
3) اعضای جوامع غالباً آگاهاند که کدام خانوادهها نیازمند کمکاند و چه کمکهایی میتواند وضعیت زندگی آن ها را تغییر دهد؛
4) اعضای جوامع میدانند که کدام ارزشهای فرهنگی، سنن و اقدامات از خشونت حمایت میکند و کدام برای توقف و مداخله در آن میتواند سودمند باشد؛
5) جوامع از مردان، زنان و جوانانی تشکیل شده که رابطة میان خشونت در خانه و در خیابان را درک میکنند و خشونت خانگی را مانع اساسی تحول و سلامت جامعه میدانند؛
6) بیشتر مردم و رهبران جوامع خواست و توانایی آن را دارند که مهارتهایی را پرورش دهند که در فعالیتهای پیشگیرانه و مداخله در خشونت به آن ها نیاز است. بنابراین مردم یک جامعه، مهمترین زمینه برای صحبت و بحث دربارة پیشگیری از خشونت خانگی و توقف آناند. هنوز در باب نحوة درگیر کردن مردم و رهبران گروههای اجتماعی، کاری جدی صورت نگرفته است. راهبرد برنامهها این است که منابع، درک و مهارت مردم را افزایش دهند تا فعالیتها و توان جمعی را برای ایجاد تغییرات اجتماعی دربارة کاهش خشونت خانگی بهکار گیرند. یکی از مؤسسات، انجام کارهای زیر را برای پیشگیری از خشونت خانگی در جوامع، پیشنهاد کرده است:
1) افزایش آگاهی عمومی
ارتقای آگاهی از مشکل خشونت خانگی و تثبیت هنجارهای اجتماعی که خشونت را نامقبول میسازد، نخستین گام در کوشش اجتماعی برای ایجاد تغییر، در این زمینه است. اگر مردم ندانند خشونت خانگی در جامعة آن ها وجود دارد؛ اگر پیامدهای آن را نشناسند و ندانند در چه موقعیتهایی کمک لازم است، خود را درگیر این فعالیت نخواهند کرد؛ و از این روی، نمیتوان عدم مقبولیت خشونت را به آن ها تفهیم کرد. خشونت اغلب موضوعی خصوصی تلقی میشود که خانوادهها به صحبت دربارة آن تمایلی ندارند. با وجود این، روشن شده است خانوادههایی که فضای سالم و فرصتهای مناسبی برای گفتوگوی آزاد دارند، از صحبت دربارة خشونت خودداری نمیکنند. ارتقای آگاهی موجب میشود مردم دربارة مشکل خشونت بهگونهای متفاوت اندیشیده، برخورد با آن را در حد توان خویش ببینند. یکی از شیوههای ارتقای آگاهی، توزیع بروشورها و نوشتههای کوچک و مختصر دربارة خشونت، در رستورانها، مراکز اجتماعی و غذاخوری کارخانهها و دیگر مراکز است. استفاده از روزنامهها، تابلوهای بزرگ در خیابانها، زیرنویس در فیلمها و برنامههای تلویزیونی، راههای دیگری برای ارتقای آگاهی عمومی در این باره است.در این فرایند لازم است آگاهی عمومی در زمینة چگونگی، علل و آثار خشونت خانگی افزایش یابد. بدین منظور باید به مصادیق و نمونههای خشونت خانگی و انواع آن پرداخت. همچنین میباید نحوة پیشگیری از خشونت خانگی در مجامع عمومی بیان شود. گفتوگوهای خانگی دربارة خشونت نیز میتواند بهگونهای وجدان عمومی را دربارة این مشکل برانگیزد.
اقدامات آموزشی و فرهنگی را میتوان مهمترین راه پیشگیری از خشونت دانست. آموزش حقوق انسانی و اجتماعی در سازمانهای دولتی و غیردولتی مانند مدارس و دانشگاهها، ادارات و مراکز کوچک و بزرگ صنعتی و اقتصادی میتواند دانش عمومی را دربارة این مشکل ارتقا بخشد. نخستین گام، آموزش به همة افراد در زمینة حقوق انسانی و اجتماعی آنان است. خشونت گونهای محرومسازی زن از حقوق انسانی اوست، و باید به او تفهیم شود که عامل خشونت، مرتکب عملی خلاف شده است. در بسیاری موارد، قربانیها خود را مقصر و گناهکار میشمارند. دربارة آموزش و فرهنگسازی، نکات زیر اهمیت دارد:
-آموزش به مداومت نیاز دارد و سازمانهای تحت نظارت دولت مانند مدارس، رسانههای گروهی بهویژه رادیو و تلویزیون باید آن را پیگیری کنند.
- لازم است نگرش جامعه دربارة خشونت تغییر یابد و زشتی رفتار خشونتآمیز به مردم نشان داده شود.
- امکانات لازم برای کمک به قربانیها باید در اختیار افرادی که با آنان ارتباط دارند، مانند مدیران مدارس، معلمان، مشاوران، مددکاران، پزشکان و پرستاران، قرار گیرد.
- لازم است مدارس در زمینة آگاهی دادن به دانشآموزان که گاه عضو خانوادة قربانیان خشونت هستند، فعال شوند.
2)آموزش خانوادهها
آموزش مسائل خانوادگی به زن و شوهرها از اقدامات مهم پیشگیرانه است. مسائلی مانند راههای حل مسئله و شیوههای مذاکره، استفاده از روشهای تفاهمآمیز، چگونگی برخورد با همسر، روش مناسب نقد با حفظ احترام متقابل و توجه به نیازهای همسران میتواند از موضوعات مهم برای آموزش خانوادهها باشد. در مجموع، اگر سطح فرهنگ زناشویی از آغاز یا اوایل ازدواج ارتقا داده شود، مشکلات بعدی کمتر خواهد بود. موضوع خشونتهای خانوادگی بهمنزلة بخشی از مسائل در آموزش زندگی خانوادگی و روشهای حل مسالمتآمیز اختلافات باید کانون توجه قرار گیرد و این کار از تعارض پیشگیری میکند. ولی اگر رفتار زن مطابق تصورات مرد نیست، یا انتظارات آنان از یکدیگر نامشخص یا زیادهطلبانه باشد، بروز تعارض اجتنابناپذیر است. در این اوضاع معمولاً مرد به علل مختلف به رفتار خشونتآمیز دست مییازد.3) رشد و پرورش همدلی در خانوادهها
خانوادهها میتوانند با پرورش همدلی در کودکان خود به پیشگیری از خشونت کمک کنند. همانگونه که در تبیین خشونت بیان شد، تجربة خشونت در کودکی در خانواده و یادگیری آن، از عوامل مهم بروز خشونت خانگی در بزرگسالی است. پرورش همدلی میتواند حالتی مخالف خشونت را در کودکی و بزرگسالی پدید آورد. همدلی فرایندی است که شخص، احساس دیگران را در موقعیتهای آن ها درک میکند و سپس قادر میشود به شیوهای دلسوزانه به آن پاسخ دهد. همدلی نیازمند آن است که عواطف و احساسات را بشناسیم و بفهمیم که چگونه احساسات، برداشت فرد را از تجربههایش نشان میدهد. سپس بهگونهای عمل کنیم که از مواجهه مناسب فرد با موقعیتهای زندگی حمایت کنیم. کودکان، نیازمند تجربههای فراوان در زمینة دوست داشته شدن و مهار هیجانها و کنترل واکنشها به موقعیتهای زندگیاند.اگر به کودکان اهمیت داده نشود، احساسات خود را کشف نخواهند کرد و این فرصت را از دست میدهند که افراد دلسوز و بامحبتی شوند. افزون بر این، آنان باید از نحوة احساسات بیمانند دیگران دربارة مسائل زندگی آگاه شوند تا بتوانند ابراز همدلی کنند، و بدون همدلی نیز بنیادی برای عشق و محبت ورزیدن به دیگران پی ریخته نمیشود.برای نمونه، کودکانی که دربارة نحوة تأثیر رفتار خود بر دیگران، تأمل کنند، برداشت جدیدی از روابط دلسوزانه مییابند. هرچه روابط دلسوزانة کودک گسترش یابد، همدلی او در ابعاد مختلف رفتاری نیز توسعه مییابد.در پرورش مهارتها و تجربههای همدلانه، آغوش محبتآمیز خانواده نقش مهمی دارد. افرادی که در کودکی در کانون عشق و محبت بوده و به خوبی نگهداری شدهاند، در بزرگسالی به دیگران عشق میورزند و برای آنان دلسوزی میکنند. احساس عشق والدین و دیگر مراقبان در سراسر کودکی، امری حیاتی است. این توجه اولیه، نهتنها به کودکان کمک میکند که پاسخگوی نیازهای دیگران باشند، آنان را از گرایشهای پرخاشگرانه نیز حفظ میکند. تشویق کودکان به همدلی با ناراحتی دیگران، آنان را همدلتر میسازد. همچنین وقتی مشاهده کنند چگونه به دیگران کمک میشود، همدلی عمیقتر را در خود پرورش میدهند.
در رابطة پویای والدین و خانواده سه عنصر در رشد همدلی در کودک به هم پیوستهاند:
1. الگوگیری از والدین؛ 2. روابط والدین با کودک؛ 3. درگیری خانواده در رفتار دلسوزانه. مثلاً جشن تولدها و تعطیلات، احساس ارزشمندی در کودک پدید میآورند. افزون بر این، کمک به دیگران و حضور در فعالیتهای اجتماعی دینی، اعمال همدلانه را در کودکان گسترش میدهد. بهطور خلاصه پرورش همدلی در کودک، مهارتهای اجتماعی و میل کمک به دیگران را در او افزایش میدهد و او را از رفتارهای ضداجتماعی باز میدارد.
4) تغییر اوضاع جامعه
تغییر و اصلاح اوضاعی که به خشونت میانجامد، یکی از راههای مهم پیشگیری از آن است. اوضاع اقتصادی نامناسب مانند بیکاری، فقر و درآمد کم، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، مشکلات روانی و فشارهای زیاد در زندگی شهری و مسائل فرهنگی مانند پایین بودن سطح تحصیلات، از زمینههای تأثیرگذار در خشونت خانگی است. اصلاح این وضعیت مستلزم تلاش نهادهای دولتی، خصوصی و همة مردم است. بدین منظور، توجه به نیاز مهم جامعه به ثبات، سلامت، رفاه و عدالت ضروری است. همانگونه که در تبیین خشونت بیان شد، مسائل اقتصادی و اعتیاد از مهمترین عوامل خشونت خانگی در ایراناند. تغییر این اوضاع به پیشگیری از خشونت خانگی کمک میکند. بیتردید بدون فراهم شدن زمینة مناسب اقتصادی، مانند اشتغال و درآمد کافی در خانواده، رفع خشونت دشوار است. ایجاد اشتغال، بیمة بیکاری و رفع زمینههای فقر از مسئولیتهای مهم حکومتهاست. افزون بر این، اعطای کمکهای ویژه به خانوادهها در موقعیتهای دشوار اقتصادی، امری اساسی است؛ زیرا کاهش دستمزدها و اِعمال سیاستهای اقتصادی دولتها، خانوادههای پرشماری را دچار بحران اقتصادی میسازد. همة نهادهای دولتی و سازمانهای غیردولتی باید راههای نوی را برای تأمین کمکهای مؤثرتر به خانوادهها در پیش گیرند تا فقر شدید، بیکاری مزمن، تأمین هزینه، جهیزیه و هرگونه اعتیاد، به خشونت بیشتر در خانواده نینجامد.5) ارائه خدمات اجتماعی
پس از ارتقای آگاهی، گام بعد کمک به خانوادههایی است که نیازمند یاریاند. نهادهای سنتی و نیز برنامههای جدیدی که خود مردم ابداع کردهاند این کمکها را میتوانند ارائه دهند. باید در همة محلههای شهرها، بهویژه مناطق کمدرآمد، فعالیتهایی انجام شود تا خانوادههای نیازمند به کمک مشخص شوند. بدین منظور لازم است به مشکلاتی از خانوادهها توجه کرد که هنوز آنان را به طلب مداخلة مراکز رسمی نکشانده است. مثلاً باید به مشکلات ناشی از پیچیدگیهای ادارة خانه توجه کرد. با حل مشکلاتی که به خشونت خانگی میانجامد، میتوان از این پدیده پیشگیری کرد. همچنین لازم است احساس مسئولیت همسایگان را در قبال هم تقویت کرد. آنان میتوانند در موضوعات بهداشتی و سلامت روانی، حمایتکنندگان غیررسمی خوبی برای هم باشند.برای اتصال خانوادهها به مراکز بهداشتی و خدماتی، لازم است اطلاعات خوبی از مراکز حمایتکننده و راهنماییکنندة دولتی و غیردولتی در اختیار آن ها گذاشته شود. از طریق برنامههایی، مؤسسات و موقعیتهای در دسترس به مردم معرفی شود تا آن ها به آسانی بتوانند از مراکز خدماتی استفاده کنند. گسترش مراکز مشاوره و فراهم کردن امکاناتی برای مراجعة خانوادهها به این مراکز از جمله تأمین هزینههای اقتصادی آن ها، میتواند به حل مشکلاتی از خانوادهها که زمینة بروز خشونتاند، کمک کند. هدایت و سازماندهی خدمات اجتماعی از طریق سازماندهی رهبران فکری و اجرایی در درون جامعه صورت میگیرد. این رهبران مردم را به فعالیتهای جدید برای پیشگیری برمیانگیزند. آنان با سازماندهی مناسب، لازم است به همة مراکز و اقشار جامعه مراجعه کرده، دربارة مسائل رفاهی و سلامت با مردم صحبت کنند. رهبران باید گروههایی را هدایت کنند که گفتوگو و روشهای حل مشکل را در بین مردم ترویج کنند و بهدنبال تغییر هنجارهای خشونتزا بروند. از این روی، رهبران و مراقبان اجتماعی، لازم است از خشونت خانگی و مهارتهای لازم برای رویارویی با آن، به حد کافی آگاه باشند. در چنین زمینهای مردم میتوانند به وارسی واقعیات زندگی خود و سپس تفکر نقدی و طرحریزی برای انجام فعالیت پیشگیرانه بپردازند.گسترش خدمات و مؤسساتی که پاسخگوی نیازهای جامعه باشد، از عوامل مهم پیشگیری است. در این زمینه لازم است مؤسسات و مراکزی را رسماً به حمایت از خانوادهها اختصاص داد. دولت و مراکز اداری محلی اکنون بیشتر پی بردهاند که با درگیر کردن جامعه در این موضوع، خانوادههای سالمتری خواهند داشت. اکنون در غرب مؤسسات خصوصیای وجود دارند که در راستای حل مشکل خشونت خانگی، داوطلبانه خدماتی را ارائه میدهند. با چنین جنبشی، موج قدرتمندی برای تغییر اجتماعی ایجاد شده که مستقیماً بر بدرفتاری با زنان تأثیر میگذارد.
6) ارتقای پایگاه اجتماعی زنان
توانمندسازی زنان که به ارتقای موقعیت اجتماعی آنان میانجامد، یکی از راههای پیشگیری از خشونت خانگی شمرده شده است. «توانمندسازی به تدارک و تسلط بیشتر بر منافع و کسب منافع برای زنان اطلاق میشود». توانمندسازی فرایندی است که طی آن افراد، برای غلبه بر موانع پیشرفت، فعالیتهایی را انجام میدهند که موجب تسلط آنان بر تعیین سرنوشت خود میشود. این واژه به مفهوم غلبه بر نابرابریهای بنیادی است. توانمندسازی یک زن به این معناست که او برای انجام برخی کارها توانایی جمعی پیدا میکند و این امر به رفع تبعیض میان زنان و مردان میانجامد یا در رویارویی با تبعیضهای جنسیتی در جامعه مؤثر میافتد. معیارهای توانمندسازی زنان از این قرارند: 1. رفاه؛ 2. دسترسی به منابع؛ 3. آگاهی؛ 4. مشارکت؛ 5. کنترل. رفاه بهمنزلة نخستین مرحله، مسائل رفاه مادی زنان مانند تغذیه و درآمد خانوار را در مقایسه با مردان کانون توجه قرار میدهد. مثلاً همسر یک مرد معتاد، با به دست آوردن یک منبع مالی مستقل به درجهای از توانمندی میرسد که با تکیه بر رفاه مادی از همسر اصلاح ناپذیرش جدا میشود و زندگی مستقلی را آغاز میکند. برخی صاحبنظران، بهویژه فمینیستها بر اشتغال زنان در بیرون منزل و دسترسی به منابع اقتصادی بهمنزلة عامل مهمی برای پیشگیری از خشونت خانگی با زنان تأکید کردهاند. همانگونه که در تبیین تاریخی خشونت گفته آمد، برخی محققان، ریشههای اصلی خشونت علیه زنان را در کسب قدرت اقتصادی بیشتر برای مردان میدانند.نظریة منابع بر این علت اصرار میورزد. هایز، قدرت زنان در بیرون خانه را از پیشبینیکنندههای خشونت کم در یک جامعه میداند. به اعتقاد وی، دسترسی به امتیازات، عزت نفس زنان را افزایش میدهد و در پیشگیری از غالب موارد آسیب زنان بر اثر خشونت خانگی، بسیار مؤثرتر از مداخلات مستقیم بخش بهداشت و درمان عمل میکند. اعظم آزاده در یک بررسی در شهر تهران دریافت که متغیر درآمد ماهانة زنان، با خشونت در خانواده رابطة منفی دارد؛ یعنی هرچه درآمد زن بیشتر باشد، خشونت کمتر است. بدین ترتیب درآمد ماهانه یا استقلال مالی زن بهمنزلة یک منبع قدرت میتواند مانع خشونت شوهر علیه وی شود. دسترسی به منابع در مرحلة دوم، کسب جایگاههای قدرت در جامعه را در نظر دارد. به اعتقاد برخی، کسب جایگاههای سیاسی، مانند پستهایی در شوراهای شهر، مجلس قانونگذاری، مناصب اجرایی و هیئت دولت، راهی برای دفاع از حقوق زنان در جایگاههای تصمیمگیری در هر جامعه است. در مرحلة سوم، آگاهی برای توانمندسازی زنان مطرح شده است. افزایش آگاهی زنان و گسترش پوشش تحصیلی آنان، بهویژه در مقاطع عمومی (ابتدایی و راهنمایی)، و بهخصوص در مناطق محروم، عاملی برای پیشگیری از خشونت خانگی با زنان خوانده شده است. همینطور آموزش در مقاطع بالاتر دانشگاهی، کانون توجه بسیار است. پژوهشی در تهران نیز نشان داد میانگین خشونت در زنان بیسواد از همه بیشتر، و در میان افراد دارای سطح تحصیلات کارشناسی از همه کمتر است. برابری در مشارکت در مرحلة چهارم به معنای شرکت دادن زنان در طرحهایی است که زنان به نوعی در آن ذینفعاند. بهطور کلی، افزایش حضور زنان در جامعه عامل بالقوة مشارکت و افزایش سطح تواناسازی زنان است. کنترل نیز در مرحلة پنجم به معنای افزایش سهم زنان در تصمیمگیریهای خانوادگی و اجتماعی است.ادعا میشود که خشونت علیه زنان محصول وابستگی آنان است، و بر این اساس، برای رفع مشکل، زنان را به سوی استقلال مالی و حقوقی سوق میدهند، و اینکه، آنان تفوق مرد را در روابط نزدیک نپذیرند. برخی نیز در همین باره راهحل را تغییر بنیادی در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی تثبیتکننده تبعیت و وابستگی زنان در روابط و در کل جامعه میدانند.دیدگاههای فمینیستی نیز در پی تقویت قدرت زنان در خانوادهاند تا بدین طریق از خشونت با آن ها پیشگیری کنند.
*سفارش دربارة پیشگیری از خشونت خانگی
ـ به مردم کمک کنیم که حل مشکل خشونت خانگی را دارای اولویت بدانند.ـ به مردم و مسئولان محلی توجه دهیم که خشونت خانگی را مانند لکة ننگ نسازند و مردم بدرفتار و مورد بدرفتاری قرار گرفته را برچسب نزنند.
ـ مردان را به جامعه فراخوانیم، احساسات دفاعی و سرزنش را در آنان تشدید نکنیم. زبان ارتباطی درستی در برخورد با آنان انتخاب کنیم. اگر مردانی را درست در این زمینه بسیج کنیم، بهتر میتوانند پیامهای ضدخشونت را به پسران و مردان دیگر منتقل کنند.
ـ به خاطر داشته باشید که فعالیت برای بسیج و آمادگی جامعه در زمینة فرهنگی آن جامعه روی میدهد. باید متناسب با فرهنگ هر جامعه اهداف و شیوههای برنامة مقابله با خشونت را تعیین کرد.
ـ به مردم کمک کنید راههای جدید و قابل پذیرش را برای پایان دادن به بدرفتاری دنبال کنند. هدایت مشکلات به سمت مراکز قضایی و جنایی، ممکن است مقاومت و حتی تنفر مردم را برانگیزد. اطلاع دادن مشکلات به پلیس برای بسیاری از خانوادهها خوشایند نیست.
ـ فعالیتهای پیشگیرانه را در قالب کلاسها، مدرسه و... در زندگی عادی و روزانة مردم جای دهید.
ـ ظرفیت افراد را برای مداخله و حل مشکلات دوستان و خویشان آن ها تقویت کنید.
ـ شکاف میان ارائهکنندگان خدمات و مردم را کم کنید.
ـ بدانید که مردم، سخن کسانی را که به آن ها اعتماد کنند، گوش میدهند و میپذیرند.
- سیاست گزاری وموظف ساختن وزارت خانه های آموزش و پرورش فرهنگ و آموزش عالی فرهنگ وارشاداسلامی صدا وسیما و دیگر بنیادها وتشکل ها به ارائه و گسترش آموزش حقوق فردی واجتماعی.
- مراکز فوق می توانند با استفاده از ابزارهای جذاب و مؤثر مبانی اخلاقی و ارزش های معنوی وقابلیت های عاطفی را در جامعه تقویت شکوفا و تبلیغ نمایند.
- دولت با به کار گیری افراد، ابزار و امکانات مخصوص می تواند شعار قانون گرایی واستقرار جامعه مدنی را تعمیق بخشیده و با به سوق دادن ان به سمت خانواده ها تأمین حقوق فردی را نهادینه کرده و نهایتاً احترام به حقوق دیگران را به عنوان ارزشی برتر به صورت مستمر از طریق رسانه های گروهی تبلیغ نماید.
- ایجاد و فعال نمودن انجمن های حمایت از کودکان.
- برگزاری همایش های مربوط به بررسی نقش زنان در سطوح بالای رهبری سیاسی.
- ایجاد محیط های مناسب برای ورزش افراد.
- ارائه الگوهای ارتباطی بین زن و مرد و اولیاء کودکان به گونه ای که هر دو در این ارتباط از حق برابر برخوردار باشند این الگوهای باید به گونه ای فراهم شود که در ساختارفرهنگی منطقه مورد قبول باشد.
*ملاحظاتی در باب راههای پیشگیری از خشونت
همانگونه که در بحث تبیین خشونت گفته شد، این پدیده بر اثر تعامل فرایندهای متعدد فردی و اجتماعی پدید میآید، و در پیشگیری از آن باید همة جنبهها کانون توجه قرار گیرد. مشکل برخی شیوهها که در جوامع غربی بر آن ها تأکید کردهاند، نگاه تکبعدی به موضوع خشونت است. در این باره ملاحظات زیر را باید در نظر آورد:1. در این راهها معمولاً فقط مردان هدف آموزش و تغییر قرار میگیرند؛ در حالی که زنان با توجه به جنبههای عاطفی مثبت، از جمله همدلی قوی، میتوانند نقش مهمتری در پیشگیری داشته باشند؛2. در بسیاری از این شیوهها، هدف «کمک به زنان است؛ در حالی که هدف را باید اصلاح ساختار و روابط در خانواده در نظر گرفت. با پیشگیری از خشونت خانگی، باید زن بتواند در بستر خانواده و روابط سالم زناشویی، زندگی آرام و رضایتبخشی داشته باشد. زندگی مجردانة زن نمیتواند راه مناسبی برای حل مشکل خانوادگی او به شمار آید؛3. تدوین قوانین جدید به نفع زنان و تقویت استقلال اجتماعی و اقتصادی زنان، ممکن است آنان را از برخی خشونتها در خانه برهاند، ولی پیامدهای نامطلوبی دارد که گاه از خشونتهای خانگی بدتر است. افزایش تعارضهای زناشویی، و سرانجام افزایش طلاق، تنهایی زنان، عدم ارضای نیازهای عاطفی آنان و فشار اقتصادی بر زنان و متحمل شدن بار زندگی، برخی از این پیامدهای نامطلوباند. در مجموع به نظر میرسد برخی از این شیوهها به جای جلوگیری از خشونت، زمینهساز آن در خانواده میشوند. در شعلهورشدن خشونت در خانواده نیز بر پایة بیشتر پژوهشها، زنان هستند که آسیبهای بدنی و روانی شدیدتری متحمل میشود.جمعبندی
نظریههای جامعهشناسی بر رابطة متقابل جامعه - خانواده تأكید دارند. در صورت وجود ارزشها و هنجارهای خشونت در جامعه و مجازبودن استفاده از خشونت در حل تعارضها ، بازتاب این ساختار در خانواده نیز تجلی مییابد. از آنجا كه از لحاظ اجتماعی و قانونی مردان در سلسله مراتب خانوادگی مقامی برتر از زنان و كودكان دارند، درصورتیكه تعارضی در خانواده به وجود آید، برای حفظ مقام خود در سلسله مراتب و همچنین نظارت بر چگونگی رفتار دیگران و واداركردن آنان به رفتار مطابق میل خود دست به خشونت میزنند. فرزندان نیز نه تنها با روشهای خشن آشنا میشوند، بلكه با این هنجار رشد میكنند كه استفاده از خشونت در مقابل افرادی كه با آنان دارای روابط نزدیك و صمیمانه هستند مجاز است. آن ها در جامعه و ارتباطات اجتماعی و خانوادگی خود از همین روش استفاده میكنند و بدینترتیب هنجارهای خانوادگی و اجتماعی یكدیگر را تقویت میكنند و باعث پایداری و جاودانگی خشونت در جامعه میگردند.در جامعة ایران، شرایط اجتماعی به گونهای سامان گرفته است كه از هر نوع حمایت و كمكرسانی به افراد دچار خشونت خانوادگی جلوگیری میكند زیرا برخی موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی امكان بهكارگیری خشونت را به افراد دارای موقعیت اجتماعی میدهد. این امكان، هم از طریق قانون و هم از طریق نگرشهای اجتماعی تقویت میشود.همچنین استفاده از خشونت، بهویژه اگر شدت خشونت زیاد نباشد، منعی بهدنبال ندارد، بلكه بیشتر به عنوان وسیلهای جهت تربیت افراد در نظر گرفته میشود.
یكی از ویژگیهای خشونت خانوادگی در ایران آن است كه خشونت رفتاری مجاز تلقی میشود زیرا نهی اجتماعی خاصی در مورد رفتار خشن اعضای خانواده نسبت به یكدیگر وجود ندارد و بیشتر در مقولة تربیت جای میگیرد. خشونت طبیعی است زیرا مردان دارای ویژگیهای خاصی هستند و در مقابل مخالفت یا اعتراض دیگران به صورت طبیعی از رفتار خشن استفاده میكنند. خشونت خانوادگی در ایران آشكار است زیرا محدود به محیط خصوصی خانواده نبوده و در همه جا رخ میدهد بدون آنكه دیگران در آن مداخله كنند. به همین دلیل سازمانهای نظارتی ، نه نظارت خاصی بر این رفتار دارند و نه احتمالاً ضرورت حمایتهای ویژه از قربانی خشونت خانوادگی مدنظر قرار میگیرد. مجموعة شرایط فوق باعث میشود كه افراد مجبور به تحمل خشونت گردند و زندگی در چنین شرایطی را تحمل كنند .
خشونت خانوادگی پدیدهای است كه مورد توجه قرار گرفته و امید است كه بررسیها و تحقیقات متعددی در این زمینه آغاز گردد. اما همانگونه كه بررسیهای غرب و نكات معدودی كه در این طرح به آن ها اشاره شد مطرح میكند، خشونت خانوادگی را نمیتوان به صورت مجزا مورد بررسی قرار داد. تا زمانی كه ساختار جامعه بر نابرابری اجتماعی استوار باشد و ارزشها و نگرشهای خشونت در جامعه وجود داشته باشند و تحمل گردند، تا زمانی كه دگرگونیهای اساسی در قوانین جامعه ایجاد نشود و همچنین تسهیلات لازم در اختیار افراد قربانی قرار نگیرد و تا زمانی كه انجام هر نوع عمل خشن در جامعه مورد تقبیح قرار نگیرد ، امكان برخورد با این پدیده وجود ندارد. مجموعهای از پیشنهادات در سطح فردی و اجتماعی و قانونی میتوان ارائه داد كه در آن ها به ویژه مسئولیت اصلی بر عهدة رسانههای جمعی (تلویزیون)، مدارس و افراد مسئول در سازمانهای مختلف است. میتوان راههای مختلف برای مجازات مجرم و همچنین حمایت از زنان و کودکان را ارائه داد. این فهرست را میتوان به صورت كامل ارائه داد، اما باید توجه داشت كه مقابله با خشونت احتیاج به زمان طولانی و مهمتر از آن صرف هزینههای فراوان دارد. بالاخص باید به این نكته توجه كرد تسری بخشی خشونت از طریق والدین به فرزندان میباشد. در اینجا باید تصمیم گرفت كه آیا جامعه تمایل به از میان بردن خشونت چه در سطح جامعه و چه در سطح فردی دارد یا خیر، زیرا تنها پس از آن كه اهمیت و تأثیر منفی رابطة خشونتی برای جامعه (مسئولان) مشخص شد، میتوان از طریق اقدامی همه جانبه و توأم با افزایش هزینه سعی در از میان بردن خشونت كرد. بدین طریق باید در جهت پیشگیری از خشونت در شكل اجتماعی و خانوادگی اقدام كرد، تا در سالهای آینده مجبور به درمان مشكلات ناشی از خشونت نباشیم و این كار محتاج رویكردهای علمی میباشد. كه امید است مطالب فوق بتواند قدمی هر چند كوتاه، در این راستا بردارد.
منابع
- ریتزر،جورج (1374)، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی.
- گیدنز، آنتونی (1385)، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، چاپ 13، نشر نی.
- ببی، ارل (1381)، روش های تحقیقی در علوم اجتماعی (جلد اول)، ترجمه رضا فاضل، تهران، نشرسمت.
- ارمکی، آزاد و بهار،مهری (1377)، بررسی مسائل اجتماعی ایران، تهران،مؤسسه نشر جهاد،چاپ اول.
- اسفندآباد ، حسن و صدرالسادات، سیدجلال و امامی پور، سوزان (1385)، همسرآزاری و عوامل موثر بر آن در زنان متأهل شهر تهران، فصلنامه علمی- پژوهشی روان شناختی دانشگاه تبریز،سال اول، شماره 1.
- اشراقی، محمود (1385)، نگاهی جامعه شناختی به پدیده خشونت علیه زنان ، فصلنامه دانشگاه شوشتر، سال اول، شماره دوم.
- حسن پور ازغدی، سیده بتول و سیمبر، معصومه و کرمانی، مهدی (1390)، خشونت خانگی علیه زنان: مروری بر نظریه ها، میزان شیوع و عوامل مؤثر بر آن، نشریه علمی- پژوهشی دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید بهشتی، دوره 21، شماره73 .
- اصلانی، رضا (1389)، رشد پدیده خشونت در خانواده ،پژوهشکده باقرالعلوم،روزنامه رسالت، شماره 7158 .
- اعزازی، شهلا (1380)، خشونت خانوادگی، زنان كتك خورده، نشر سالی.
- اعزازی، شهلا و دیگران(۱۳۸۳)، بررسی مسائل اجتماعی ایران، تهران، انتشارات پیام نور.
- اعزازی، شهلا (1383)، خشونت خانوادگی و خشونت اجتماعی، مجموعه مقالات آسیب های اجتماعی ایران.
- سلیمی، علی و داوری، محمد(۱۳۸۶)، جامعهشناسی کجروی، تهران، انتشارات حوزه و دانشگاه.
- - صدیق سروستانی، رحمت الله (1386)، آسیب شناسی اجتماعی (جامعه شناسی انحرافات اجتماعی)، تهران، چاپ اول، نشر سمت.
- ربانی، رسول و جوادیان، سیدرضا (1386)، بررسی رفتار زنان در برابر خشونت شوهر ، مجله دانشور رفتار، سال چهاردهم، شماره 25.
- ساروخانی، باقر (1379)، نگاهی به جامعهشناسی خانواده در ایران، تهران، انتشارات امداد، چاپ .
- آقابیگلویی،عباس،كامران(1379)، بررسی پدیده ی همسرآزاری در شهر تهران در سال 1379، جلد سوم: پرخاشگری و جنایت، چاپ اول، نشرآگه.
- هام، مگی (1382)، فرهنگ نظریه های فمنیستی، مگی ، ترجمه فیروز مهاجر، نوشین احمدی خراسانی و فرخ قره داغی، تهران نشر توسعه.
- شکر بیگی، عالیه (1387)، آسیب شناختی نظام خانواده در ایران
- یزد خواستی، بهجت وشیری، حامد (1387)، ارزش های پدرسالاری و خشونت علیه زنان، مطالعات زنان، سال ششم، شماره ی 3.
- وامقی، مروئه و خدائی اردكانی، محمدرضا وسجادی، حمیرا، (1392) خشونت خانگی در ایران: مرور مطالعات1380-1387، فصلنامة علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال سیزدهم، شماره 50 .
- رهبری، لادن، نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی، «برگرفته از کتاب دستان سنگین (مقدمه ای بر جرایم خشونت خانگی)، نویسنده: دنیس کیندشی گاسلین»، سایت انسان شناسی و فرهنگ، anthropology.ir
- خشونت خانوادگی و رفتارهای خشونت آمیز علیه کودکان(خشونت خانگی)، (1388)، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، شماره 266 .
- پیامدهای خشونت علیه زنان، (1392)، مقالات خشونت خانگی.
- پیشگیری از خشونت خانگی، (1392)، مقالات خشونت خانگی.
- پیشگیری از همسر آزاری، (1392)، مقالات خشونت خانگی، دفتر امور زنان، معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
- دیدگاه صاحبنظران درباره خشونت خانگی علیه زنان، (1392)، مقالات خشونت خانگی، مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی.
- درمان، محمد اسماعیل (1390)،عوامل عمده خشونت در خانواده، شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر.
/ج