اعتیاد، علل، پیشگیری
نويسنده:ابوالفضل علیدوست ابرقویی
منبع:ديدار آشنا
منبع:ديدار آشنا
با ورود به دورهی جوانی و مرز جوانی اولین سؤالات مبتنی براحساس هویت، در ذهن فرد جرقه میزند: من كیستم؟ چرا آفریده شدم؟ چه باید بكنم؟ و سؤالهایی از این دست . هرگاه نوجوان و جوان بتواند پاسخهایی قانع كننده برای این سؤالات پیدا كند، زندگیاش را همسو با ارزشهای حاكم برجامعه، جهت میدهد; و الا به اصطلاح روان شناسان، دچار بحران هویتخواهد شد و برای گریز از این سؤالات و رهایی از خاطرههای دغدغهبار به ستونهایی تكیه میكند كه هرگز نمیتوانند برای او تكیهگاه مناسبی باشند . فراموشی ناشی از اعتیاد، از جمله پناهگاههای متزلزل و غیرقابل اعتمادی است كه برخی از جوانان برای فرار از این بحران هویتبرمی گزینند و در نتیجه در دامی فرو میغلتند كه رهایی از آن برایشان امكانپذیر نیست .
براساس آنچه گفته شد، اولین عامل در گرایش افراد را به اعتیاد، بایستی این اقتضای نوجوانی و جوانی یعنی «احساس هویت و كشف آن» دانست .
این مطلب را مقالهی قبل در خدمتشما بودیم .
«انسان بدبخت در شكم مادر خود این گونه است و انسان سعادتمند هم در شكم مادر، سعادتمند است» . این روایت گویای آن است كه زمینهی تربیتی طفل، قبل از این كه با ورود به دنیا فراهم شود، از سوی عواملی رقم زده میشود كه مثل قبل از تولد در این خصوص نقش دارند، این امور كه میتوان آنها را عوامل تربیتی قبل از تولد نام نهاد، فصلی را در كتابهای تربیتی و كتابهایی كه به مسائل خانواده و تعلیم و تربیت پرداختهاند، به خود اختصاص داده است .
در خانواده، پایههای سعادت یا بدبختی و تیرهروزی طفل، رقم زده میشود و گرایش طفل، به انجام دادن كارهای نیكو و یا گرایش به ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی، معلول عواملی است كه ریشه در مزرعهی خانواده دارد، و از آنجا كه دو عنصر تعیین كننده در چاردیواری خانواده، پدر و مادر هستند، گاه از خانواده به والدین تعبیر میشود .
یافتههای روان شناسان گویای این نكته است كه در مقاطع مختلفی از زندگی، نوعی گرایش به معیارهای بزرگسالان در طفل بروز میكند، اما قبل از آن بایستی از ویژگی همانندسازی كه در كودكی اجتنابناپذیر استیاد كرد . «همانند سازی» را میتوان نوعی تقلید از حركات بزرگترها دانست . همانندسازی، جزئی جدانشدنی از ویژگی كودكان است، لذا نقش والدین در جهت دهی شخصیت و گرایشهای كودكان اولین رتبه را در تكوین شخصیت آنها بهخود اختصاص میدهد . البته در این كه كدام یك از پدر و مادر، در این فرایند همانندسازی نقش بیشتری دارد، طی نظر سنجی از دانشجویان یك دانشگاه مشخص شده است كه از لحاظ اخلاق و علایق شخصیتیك چهارم پسرها شبیه مادر خود هستند و یك چهارم از دخترها در این موارد شبیه پدر خود عمل میكنند . (1) در فرایند همانندسازی نقش سایر اعضای خانواده، مانند برادر و خواهر نیز بیتاثیر نیست .
هرگاه طفل در خانواده و با كسانی زندگی كند كه ارزشهای اجتماعی و اخلاقی آنها با ارزشها و هنجارهای عرفی و رایج همسو نباشد، گرایش طفل در بزرگسالی به ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی امری محتمل است و برعكس، هرگاه درخانواده و با افرادی زندگی كند كه ارزشها و هنجارهای اجتماعی و اخلاقی را مراعات میكنند، سعادت طفل تاحدودی زیادی تضمین میگردد .
عدم توجه به طفل، بیتوجهی به اقتضائات سنی او، درنظر نگرفتن كرامت و بزرگمنشی طفل، از مهمترین عوامل زمینه ساز گرایش به ناهنجاریهای اجتماعی و به صورت مصداق، گرایش به اعتیاد است .
بر طبق یك از یافتهها، مصرف دارو در بین جوانانی بیشتر است كه به خانوادههای ناخرسند تعلق دارند كه در آنها والدین علاقهای به فرزندان خود ندارند، و به تنبیه بدنی شدیدی متوسل میشوند، تا در بین جوانانی كه در محیطهای خانوادگی شادتری بزرگ شدهاند . ارزشهای والدین نیز نقش مهمی در استفاده از دارو دارند . جوانانی كه در خانوادههای محافظه كاری بزرگ شدهاند كه در آنها برارزشهای اجتماعی و دینی سنتی و اهمیت هدفهای دراز مدت تاكید میگردد، كمتر به مصرف دارو گرایش نشان میدهند، تا جوانانی از خانوادههایی كه در آنها عدم دخالت در كار همدیگر تشویق میشود . شاید قویترین تاثیر والدین این باشد كه الگویی برای مصرف دارو فراهم میكنند . در خانوادههای كه در آن آزادانه الكل، آرام بخشها و سایر داروهای قانونی استفاده میشود، ممكن است كودكان نیز در انتخاب داروها آزادی عمل نشان دهند ...» (2)
برمبنای آنچه گفته شد، خانواده مهمترین تاثیر را در گرایش محفل به هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی دارد; و به تعبیر ویل دورانت: «كودك سركش است و پایبند هیچ قانونی و قراردادی نیست و هرچه ممنوع است، مورد توجه و میل طبیعی اوست . نخستین وحدت اجتماعی كه این موجود خودخواه بدان علاقه پیدا میكند، خانواده است ...» (3)
خانواده و والدینی كه با عطوفت و مهربانی با فرزندان خود روبه رو میشوند، بذر یك زندگی طبیعی را در دل فرزندان خود میكارند . چنین فرزندانی هرگز مجبور نمیشوند، برای چشیدن یك جرعه محبت، چشم به دست ودهان هركس و ناكس بدوزند و برعكس، فرزندانی كه جای خالی یك لحظه عطوفت را در زندگی خود احساس میكنند و تشنهی یك جام محبتند، به اندك گوش چشمی تغییر مسیر میدهند و چه بسا گم شدهی خود را به سفرهای ببینند كه محتویات آن را بلای ویرانگر اعتیاد تشكیل میدهد .
منابع دینی ما مشحون از روایاتی است كه محبتبه فرزندان را توصیه كردهاند كه در شمارههای آینده انشاءالله مصادیقی خواهدآمد .
پژوهشها نشان میدهد كه بین سی تا شصت درصد از بزهكاران به خانوادههایی تعلق دارند كه از هم پاشیده شدهاند، و به این ترتیب میتوان گفت كه به طور متوسط چهل درصد از بزهكاری، ثمرهی تلخ ازهمپاشیدگی خانوادههاست . (4)
از هم پاشیدگی خانوادهها، گرفتارشدن طفل به رفتار ظالمانهی پدر و مادری كه مجددا تشكیل زندگی دادهاند و روند اولیهی زندگیشان از دست رفته، موجب خلا عاطفی شدید طفل میگردد . دقت این اطفال در امور مختلف زندگی كاهش مییابد، اعتماد به نفس آنها تقلیل مییابد، احساس پوچی میكنند و لاابالی خواهند شد و چون دچار عقدهی حقارت میشوند، افرادی ناپایدار خواهند بود .
بر اساس آنچه گفته شد، خانواده و والدین در ارائهی الگویی به فرزندان و اتخاذ زندگیای مبتنی بر هنجارها یا ناهنجاریهای اجتماعی، نقش اول و اساسی را دارند و عملكرد آنها به طور قهری در سعادت یا بدبختی فرزند مؤثر است . والدینی كه برخوردهای محبتآمیز و طبیعی بافرزندان داشته باشند، او را شیفتهی لبخند دیگران نساخته و خلا عاطفی او را پر میكنند . چنین فرزندانی سفرهی دل نزد هركس نمیگشایند و به دام ناهنجاریهای اجتماعی و از جمله اعتیاد نمیافتند و والدینی كه سرانجام زندگی آنها به جادهی طلاق و از هم پاشیدگی ختم میشود، سنگ بنای انحراف فرزندان خود را با دستخود به كار زدهاند .
فرایند رشد انسان گویای آن است كه رشد اجتماعی از هشتسالگی آغاز میگردد و تمایل به مقبولیت و پذیرش اجتماعی در شخص جوانه میزند، هرگاه طفل درگروهی قرار بگیرد كه هنجارهای اجتماعی را پذیرفتهاند، قهرا كشش او به سمت رعایت هنجارهای اجتماعی است و هرگاه در میان كسانی قرار بگیرد كه ناهنجاریهای اجتماعی وجه مشخص آنهاست، برای كسب مقبولیت نزد آنها ناچار است، ناهنجاریهای پذیرفته شدهی گروه را مرتكب شود . اعتیاد به مواد مخدر را مصداقی این مفهوم كلی میتوان دانست . همچنین یك اصل پذیرفته شدهی جامعهشناسی گویای آن است كه اعضاء در گروههای تبهكار برای كسب مقبولیتبیشتر ناچارند، ناهنجاری پذیرفته شده را بیشتر مرتكب شوند، مثلا اگر نوجوان یا جوانی در گروهی قرار بگیرد كه اعتیاد وجه مشخص آنهاست، چنین نوجوان و جوانی بایستی برای پذیرش بیشتر و مقبولیتبالاتر فراتر از یك معتاد معمولی عمل كند، سرانجام كسی كه خواهان این مقبولیتبرتر و بالاتر است، به جاهایی ختم میشود كه به مراتب از سرنوشتیك معتاد معمولی دردناكتر است . از این گذشته چه بسا این افراد هنگامی كه به شكلی سازمان یافته در آینده، نیرویی قوی و فوق العاده در ارتكاب جرائم متعدد بسازند و به مرور زمان، باند تبهكاری خطرناكی به وجود آورند . تاثیر دوست و رفیق و گروه همسن و سال اعضای گروهی كه نوجوان و جوان با آنها ارتباط دارند، در گرایش او به ناهنجاریهای اجتماعی و از جمله اعتیاد و برعكس در كشاندن او به رعایت هنجارهای جامعه، اجتنابناپذیر است .
تا كنون حدود هشت صدو پانزده نوع، مواد مخدر شناخته شده كه در شكل و قالبهای مختلفی عرضه میشود، مضافا این كه مصرف آنها از چنان تنوع و اشكالی صورت میگیرد كه كنجكاوی افراد را برمی انگیزد، و چه بسیار از این مواد كه شخص هرگز باور نمیكند، به آن معتاد شده است، اما در ظرف مدت زمانی حدودا یك سال، به اوضاع وخیم و اعتیاد خود پی میبرد .
براساس آنچه گفته شد، اولین عامل در گرایش افراد را به اعتیاد، بایستی این اقتضای نوجوانی و جوانی یعنی «احساس هویت و كشف آن» دانست .
این مطلب را مقالهی قبل در خدمتشما بودیم .
خانواده:
عامل دیگری كه در گرایش فرد به اعتیاد و در نتیجه سقوط در این درهی وحشتناك، نقش عمده دارد، چاردیواری خانوادهی اوست . به تعبیر یكی از دانشمندان خارجی، بندرت میتوان دایرهی تربیت طفل را به خارج از خانواده تسری داد و به تعبیر «گزل» روانشناس آمریكایی، شالودهی شخصیت فرد در پنجسال اول زندگی شكل گرفته است و از این تعبیر، اساسیتر و عمیقتر روایتی است از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) كه فرمودند:«انسان بدبخت در شكم مادر خود این گونه است و انسان سعادتمند هم در شكم مادر، سعادتمند است» . این روایت گویای آن است كه زمینهی تربیتی طفل، قبل از این كه با ورود به دنیا فراهم شود، از سوی عواملی رقم زده میشود كه مثل قبل از تولد در این خصوص نقش دارند، این امور كه میتوان آنها را عوامل تربیتی قبل از تولد نام نهاد، فصلی را در كتابهای تربیتی و كتابهایی كه به مسائل خانواده و تعلیم و تربیت پرداختهاند، به خود اختصاص داده است .
در خانواده، پایههای سعادت یا بدبختی و تیرهروزی طفل، رقم زده میشود و گرایش طفل، به انجام دادن كارهای نیكو و یا گرایش به ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی، معلول عواملی است كه ریشه در مزرعهی خانواده دارد، و از آنجا كه دو عنصر تعیین كننده در چاردیواری خانواده، پدر و مادر هستند، گاه از خانواده به والدین تعبیر میشود .
یافتههای روان شناسان گویای این نكته است كه در مقاطع مختلفی از زندگی، نوعی گرایش به معیارهای بزرگسالان در طفل بروز میكند، اما قبل از آن بایستی از ویژگی همانندسازی كه در كودكی اجتنابناپذیر استیاد كرد . «همانند سازی» را میتوان نوعی تقلید از حركات بزرگترها دانست . همانندسازی، جزئی جدانشدنی از ویژگی كودكان است، لذا نقش والدین در جهت دهی شخصیت و گرایشهای كودكان اولین رتبه را در تكوین شخصیت آنها بهخود اختصاص میدهد . البته در این كه كدام یك از پدر و مادر، در این فرایند همانندسازی نقش بیشتری دارد، طی نظر سنجی از دانشجویان یك دانشگاه مشخص شده است كه از لحاظ اخلاق و علایق شخصیتیك چهارم پسرها شبیه مادر خود هستند و یك چهارم از دخترها در این موارد شبیه پدر خود عمل میكنند . (1) در فرایند همانندسازی نقش سایر اعضای خانواده، مانند برادر و خواهر نیز بیتاثیر نیست .
هرگاه طفل در خانواده و با كسانی زندگی كند كه ارزشهای اجتماعی و اخلاقی آنها با ارزشها و هنجارهای عرفی و رایج همسو نباشد، گرایش طفل در بزرگسالی به ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی امری محتمل است و برعكس، هرگاه درخانواده و با افرادی زندگی كند كه ارزشها و هنجارهای اجتماعی و اخلاقی را مراعات میكنند، سعادت طفل تاحدودی زیادی تضمین میگردد .
عدم توجه به طفل، بیتوجهی به اقتضائات سنی او، درنظر نگرفتن كرامت و بزرگمنشی طفل، از مهمترین عوامل زمینه ساز گرایش به ناهنجاریهای اجتماعی و به صورت مصداق، گرایش به اعتیاد است .
بر طبق یك از یافتهها، مصرف دارو در بین جوانانی بیشتر است كه به خانوادههای ناخرسند تعلق دارند كه در آنها والدین علاقهای به فرزندان خود ندارند، و به تنبیه بدنی شدیدی متوسل میشوند، تا در بین جوانانی كه در محیطهای خانوادگی شادتری بزرگ شدهاند . ارزشهای والدین نیز نقش مهمی در استفاده از دارو دارند . جوانانی كه در خانوادههای محافظه كاری بزرگ شدهاند كه در آنها برارزشهای اجتماعی و دینی سنتی و اهمیت هدفهای دراز مدت تاكید میگردد، كمتر به مصرف دارو گرایش نشان میدهند، تا جوانانی از خانوادههایی كه در آنها عدم دخالت در كار همدیگر تشویق میشود . شاید قویترین تاثیر والدین این باشد كه الگویی برای مصرف دارو فراهم میكنند . در خانوادههای كه در آن آزادانه الكل، آرام بخشها و سایر داروهای قانونی استفاده میشود، ممكن است كودكان نیز در انتخاب داروها آزادی عمل نشان دهند ...» (2)
برمبنای آنچه گفته شد، خانواده مهمترین تاثیر را در گرایش محفل به هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی دارد; و به تعبیر ویل دورانت: «كودك سركش است و پایبند هیچ قانونی و قراردادی نیست و هرچه ممنوع است، مورد توجه و میل طبیعی اوست . نخستین وحدت اجتماعی كه این موجود خودخواه بدان علاقه پیدا میكند، خانواده است ...» (3)
خانواده و والدینی كه با عطوفت و مهربانی با فرزندان خود روبه رو میشوند، بذر یك زندگی طبیعی را در دل فرزندان خود میكارند . چنین فرزندانی هرگز مجبور نمیشوند، برای چشیدن یك جرعه محبت، چشم به دست ودهان هركس و ناكس بدوزند و برعكس، فرزندانی كه جای خالی یك لحظه عطوفت را در زندگی خود احساس میكنند و تشنهی یك جام محبتند، به اندك گوش چشمی تغییر مسیر میدهند و چه بسا گم شدهی خود را به سفرهای ببینند كه محتویات آن را بلای ویرانگر اعتیاد تشكیل میدهد .
منابع دینی ما مشحون از روایاتی است كه محبتبه فرزندان را توصیه كردهاند كه در شمارههای آینده انشاءالله مصادیقی خواهدآمد .
پاشیدگی خانواده
از دیگر عواملی است كه در گرایش فرد به ناهنجاریهای اجتماعی و از جمله اعتیاد، مؤثر است .پژوهشها نشان میدهد كه بین سی تا شصت درصد از بزهكاران به خانوادههایی تعلق دارند كه از هم پاشیده شدهاند، و به این ترتیب میتوان گفت كه به طور متوسط چهل درصد از بزهكاری، ثمرهی تلخ ازهمپاشیدگی خانوادههاست . (4)
از هم پاشیدگی خانوادهها، گرفتارشدن طفل به رفتار ظالمانهی پدر و مادری كه مجددا تشكیل زندگی دادهاند و روند اولیهی زندگیشان از دست رفته، موجب خلا عاطفی شدید طفل میگردد . دقت این اطفال در امور مختلف زندگی كاهش مییابد، اعتماد به نفس آنها تقلیل مییابد، احساس پوچی میكنند و لاابالی خواهند شد و چون دچار عقدهی حقارت میشوند، افرادی ناپایدار خواهند بود .
بر اساس آنچه گفته شد، خانواده و والدین در ارائهی الگویی به فرزندان و اتخاذ زندگیای مبتنی بر هنجارها یا ناهنجاریهای اجتماعی، نقش اول و اساسی را دارند و عملكرد آنها به طور قهری در سعادت یا بدبختی فرزند مؤثر است . والدینی كه برخوردهای محبتآمیز و طبیعی بافرزندان داشته باشند، او را شیفتهی لبخند دیگران نساخته و خلا عاطفی او را پر میكنند . چنین فرزندانی سفرهی دل نزد هركس نمیگشایند و به دام ناهنجاریهای اجتماعی و از جمله اعتیاد نمیافتند و والدینی كه سرانجام زندگی آنها به جادهی طلاق و از هم پاشیدگی ختم میشود، سنگ بنای انحراف فرزندان خود را با دستخود به كار زدهاند .
گروههای همسن و سال
از جمله زمینه سازان سعادت و یا بدبختی افراد به شمار میروند .فرایند رشد انسان گویای آن است كه رشد اجتماعی از هشتسالگی آغاز میگردد و تمایل به مقبولیت و پذیرش اجتماعی در شخص جوانه میزند، هرگاه طفل درگروهی قرار بگیرد كه هنجارهای اجتماعی را پذیرفتهاند، قهرا كشش او به سمت رعایت هنجارهای اجتماعی است و هرگاه در میان كسانی قرار بگیرد كه ناهنجاریهای اجتماعی وجه مشخص آنهاست، برای كسب مقبولیت نزد آنها ناچار است، ناهنجاریهای پذیرفته شدهی گروه را مرتكب شود . اعتیاد به مواد مخدر را مصداقی این مفهوم كلی میتوان دانست . همچنین یك اصل پذیرفته شدهی جامعهشناسی گویای آن است كه اعضاء در گروههای تبهكار برای كسب مقبولیتبیشتر ناچارند، ناهنجاری پذیرفته شده را بیشتر مرتكب شوند، مثلا اگر نوجوان یا جوانی در گروهی قرار بگیرد كه اعتیاد وجه مشخص آنهاست، چنین نوجوان و جوانی بایستی برای پذیرش بیشتر و مقبولیتبالاتر فراتر از یك معتاد معمولی عمل كند، سرانجام كسی كه خواهان این مقبولیتبرتر و بالاتر است، به جاهایی ختم میشود كه به مراتب از سرنوشتیك معتاد معمولی دردناكتر است . از این گذشته چه بسا این افراد هنگامی كه به شكلی سازمان یافته در آینده، نیرویی قوی و فوق العاده در ارتكاب جرائم متعدد بسازند و به مرور زمان، باند تبهكاری خطرناكی به وجود آورند . تاثیر دوست و رفیق و گروه همسن و سال اعضای گروهی كه نوجوان و جوان با آنها ارتباط دارند، در گرایش او به ناهنجاریهای اجتماعی و از جمله اعتیاد و برعكس در كشاندن او به رعایت هنجارهای جامعه، اجتنابناپذیر است .
فراوانی و در دسترس بودن مواد مخدر
فراوانی و در دسترس بودن انواع مواد مخدر و توزیع سازمان یافتهی آن، از دیگر عواملی است كه افراد را به استعمال این مواد تشویق و ترغیب میكند، و همجواری كشور ما با افغانستان، به عنوان بزرگترین تولید كنندهی مواد مخدر در جهان، این فراوانی و در دسترس بودن را تسهیل میكند . از طرف دیگر تنوع این مواد، نوع كشش مضاعف برای كسانی كه ایجاد میكند كه در پی ارضای تنوعطلبی ذاتی خودشان هستند .تا كنون حدود هشت صدو پانزده نوع، مواد مخدر شناخته شده كه در شكل و قالبهای مختلفی عرضه میشود، مضافا این كه مصرف آنها از چنان تنوع و اشكالی صورت میگیرد كه كنجكاوی افراد را برمی انگیزد، و چه بسیار از این مواد كه شخص هرگز باور نمیكند، به آن معتاد شده است، اما در ظرف مدت زمانی حدودا یك سال، به اوضاع وخیم و اعتیاد خود پی میبرد .
براساس آنچه به آن اشاره شد:
پس از احساس هویت و ضرورت كشف این هویت، خانواده را میتوان عامل مهمی در كشش فرد به اعتیاد عنوان نمود (بلكه این عامل را میتوان اصلیترین و اولین عامل برشمرد) . قرار گرفتن در گروههای همسن و سالی كه ناهنجاریهای اجتماعی و از جمله اعتیاد در آنها رواج دارد، از دیگر عوامل كشش به اعتیاد است . از دیگر عوامل بروز و تشدید و ترویج اعتیاد را، میتوان وفور و تنوع مواد مخدر دانست . آنچه گفته شد، برخی از مهمترین علل گرایش به اعتیاد است . عوامل گوناگون دیگری نیز هستند كه شاید بتوان آنها را در دایرهی عواملی كه بیان شد، قرار داد .پینوشتها:
1 . زمینه روانشاسی، ج 1، ص 167 .
2 . همان، ج 2، ص 250 .
3 . جرمشناسی، ج 3، ص 601 .
4 . همان، ص 730 .