مفاهیم کلیدی در نظریه اجتماعی اروین گافمن (1)

کتاب استیگما (داغ ننگ) که توسط اروین گافمن جامعه شناس آمریکایی در قرن بیستم نوشته شده، کتابی است در شاخه روانشناسی اجتماعی، که در آن موضوع "انحراف اجتماعی و برچسب زنی" به طور ویژه توضیح داده شده است. تیتر
يکشنبه، 9 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مفاهیم کلیدی در نظریه اجتماعی اروین گافمن (1)
مفاهیم کلیدی در نظریه اجتماعی اروین گافمن1

 

نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 

•داغ(ننگ)

کتاب استیگما (داغ ننگ) که توسط اروین گافمن جامعه شناس آمریکایی در قرن بیستم نوشته شده، کتابی است در شاخه روانشناسی اجتماعی، که در آن موضوع "انحراف اجتماعی و برچسب زنی" به طور ویژه توضیح داده شده است. تیتر اصلی این کتاب "چاره اندیشی برای هویت ضایع شده" می باشد. در این کتاب از اصطلاح داغ ننگ برای اشاره به ویژگی یا صفتی استفاده شده است که شدیداً بدنام کننده یا ننگ آور است. حتی ممکن است ما این اصطلاح را بار ها در زندگی روزمره خویش شنیده باشیم یا حتی به کار برده باشیم که، فلانی داغ ننگی بر روی پیشانی اش دارد. یک داغ ننگ بر روابط اجتماعی فرد داغ خورده نیز تأثیر دارد. این اثر در پنج فصل تدوین شده است. كه در چهار فصل آن از شیوه های كنترل اطلاعات شخصی و محرمانه، كه حیثیت و اعتبار فرد را مخدوش می كند بحث می شود. فصل پنجم انسجام بررسی انحراف را به عنوان بخش فرعی معنا داری از جامعه شناسی مطرح می سازد.در این کتاب برای افردی که هویت اجتماعیشان به دلیل یک داغ ننگ از قبیل زخم جسمی، رفتاری یا اخلاقی تخریب شده چاره اندیشی می شود و موقعیت این افراد در جامعه مشخص و با مبانی جامعه شناختی معرفی می شود .
پس می توان گفت؛گافمن عبارت دیگری به نام استیگما و یا داغ دارد، گافمن این اصطلاح را از یونانی ها برگرفته است که اولین بار توسط آن ها داغ ننگ اشاره ای داشت به علائم بدنی ای که به کار می بردند برای اشاره به نکته ای غیر عادی و ناپسند در خصوص وضعیت اخلاقی فرد مطرح می شد. آن ها علائمی بر روی بدن فرد می بریدند و یا آن را می سوزاندند و فرد حامل علامت مذکور برده، خیانتکار و یا مجرم شناخته می شد و در اماکن عمومی می بایست از همنشینی از آن حذز شود. گافمن داغ را این گونه تعریف می كند: داغ هر آن چیزی است كه «ما را بی اعتبار می سازد.» به نقل از ریتزر هركسی كه بین هویت بالقوه و هویت بالفعل اش شكافی وجود داشته باشد داغ خورده است. پس داغ یا ننگ كه عنوان یكی از كارهای گافمن است، به مسئله هویت های خدشه دار شده اشاره دارد.گافمن در داغ ننگ به بررسی شکاف بین آنچه که یک کنشگر باید باشد یعنی هویت اجتماعی بالقوه و آن چه که عملاً هست یعنی هویت اجتماعی بالفعل می پردازد و به زعم ایشان هر کنشگری که بین این دو هویتش شکافی ایجاد شده باشد داغ خورده است. شکاف یا ناسازگاری ایجاد شده ، هنگامی که آشکار یا ساخته شده باشد، هویت اجتماعی او را تخریب می نماید ؛ حتی می تواند چنان او را از جامعه و خودش جدا کند که یک انسان بدنام شده را در برابر یک دنیای نا پذیرنده قرار دهد. در واقع داغ ننگ اشاره به ویژگی و یا صفتی دارد که به شدت بدنام کننده و یا ننگ آور است و باید توجه کرد که قدرت داغ زنی «یک صفت نه در ذات خودش ، بلکه در روابط اجتماعی ریشه دارد.» به عبارتی داغ بر کنش متقابل نمایشی بین کنشگران داغ خورده و آدم های عادی تمرکز دارد و پیامد داغ زنی برای کسانی که داغ می زنند معمولاً مثبت است، یعنی آنکه صفتی که داغ ننگ بر پیشانی فرد دارای آن می زند ، می تواند به عادی جلوه دادن فرد دیگر یاری رساند و بنابراین فی نفسه نه خودش نام کننده باشد و نه بدنام کننده.
داغ یك آسیب اجتماعی یا زیستی است كه تصور ذهنی دیگران را نسبت به هویت انسان مخدوش و متزلزل می كند و احتمالاً باعث انگشت نما شدن فرد می شود و تصور و خود پنداره فرد را از هویتش، متزلزل می سازد و هویت ذاتی و موجود فرد را دچار گسست و شكاف می كند. پس داغ هر گونه نقص زیستی یا اثر و نشانه ای از انحراف اخلاقی از قواعد پذیرفته شده می باشد كه می تواند اعتبار انسان را كاهش دهد..
اروین گافمن در بخش اول کتاب خود توضیح داده است : داغ ننگ می تواند فرق هایی بین افراد ایجاد کند. اما در مقابل توضیح می دهد که گاهی اوقات این داغ ننگ به سود فرد داغ خورده هم می تواند تمام شود. مثالی که در کتاب می توان اشاره کرد این است که، فردی که دوست دارد برای کشورش بجنگد ممکن است یک عیب جسمانی را کتمان کند تا مبادا آن عیب برایش ننگ آور شود و در ورود به ارتش او را ناکام گذارد. اما بعد ها همان شخص، وقتی با متحمل شدن رنج ها و جراحات زیاد برای خروج از ارتش تلاش می کند، شاید بتواند به وسیله ی همان عیب جسمانی در گرفتن پذیرش از بیمارستان ارتش موفق شود.
در این کتاب ذکر می شود که : اصطلاح داغ ننگ و مترادف های آن رویکرد دوگانه ای را در خود جای می دهند : " آیا فرد داغ خورده تصور می کند که تفاوتش پیش از مواجه شدن با دیگران آشکار بوده یا هنگام مواجهه با راحتی آشکار می شود، یا اینکه تصور می کند دیگران نه از وجود چنین تفاوتی با خبرند و نه بلافاصله می توانند به وجود آن پی ببرند ؟ " در مورد اول فرد با داغ ننگی که قطعا بد نام کننده است دست و پنجه نرم می کند و در مورد دوم با داغ ننگی که احتمال دارد بدنام کننده باشد.
پس گافمن دو نوع داغ تشخیص می دهد نوع اول داغ بی اعتباری و دومی داغ احتمال بی اعتباری می باشد. داغ بی اعتباری به مساله ای اشاره داردكه افراد درآن از هویتی ننگ آلود درگذشته، ظاهر یا شخصیت خود رنج می برند. بنابراین در این نوع داغ، كنشگر می داند كه مخاطبان از هویت ننگ آلود وی خبر دارند. وی می كوشد كه دركنش هایش این مسئله را مدیریت كند و از تنش های آن جلوگیری نماید، در نوع اول چون داغ آشكار است دیگران از نوع داغ مطلع هستند. مثلاً فرد سر بی مویی دارد و چون مردم این داغ را می بینند گافمن این نوع ننگ را داغ بی اعتباری نامیده است ولی در نوع دوم، دیگران از داغ فرد اطلاع و شناختی ندارند. همین امر باعث شده كه گافمن این داغ را ننگ احتمال بی اعتباری نام گذاری نماید. پس داغ احتمال بی اعتباری، هنگامی است كه دیگران از هویت ننگ آلود خبری ندارند و این احتمال وجود داردكه به این مسئله پی ببرند. در این مورد كنشگر می كوشد كه آن را پنهان كند و كنش های خود را به گونه ای سامان دهد كه این مسئله همچنان پنهان بماند. ترس و لرز كنشگر از احتمال آشكار شدن داغ نوع دوم كه نمود خود را تهدید می كند بیشتر است و تلاش و كوشش بیشتری در حفظ وحراست اطلاعات مربوط به داغش، می كند. گافمن باور دارد كه همه ما از نوعی داغ رنج می بریم و می كوشیم كه آن را در كنش هایمان پنهان كنیم. از سابقه اعتیاد به مواد مخدر گرفته تا گرایش های نامانوس جنسی تا تیك های عصبی و نقص های جسمی. همه ما در زندگی روزمره می كوشیم كه بر اضطراب این داغ فایق آمده و روابط خالی از تنش را ارائه دهیم.
فرد داغ خورده به منظور گسترش روابط اجتماعی عادی به باز سازی مجدد هویت خود دارد و این خواسته را از طریق كنترل اطلاعات تعاملی محقق می سازد. كنترل اطلاعات مربوط به داغ از سه طریق صورت می گیرد«پنهان سازی ساده ترین راه حل است مثل وقتی كه مرد كچلی كلاه گیس بگذارد…پنهان سازی اغلب تأیید ضمنی آن است كه ننگ مورد بحث به همان اندازه ای كه عموم تصور می كنند بی اعتبار كننده است. راهكار دوم شامل كاربرد آنچه جاسوسان در مقابل صاحبان تفریحگاه ها پوشش می نامند، می باشد. پوشش راهی برای عبور از اجتماع از طریق عمل كردن به شیوه مورد انتظار است. آن می تواند بسیار ساده باشد، یا از جهت دیگر به طرز عجیبی پیچده. ایده دوم مربوط به پوششش راهكاری است كه به وسیله دوستان فرد ننگ دیده پیگیری می شود.برای مثال، خانمی كه گوشش سنگین است ممكن است در یك مهمانی شام برای بیان نقطه نظراتش درباره آنچه كه بحث می شود به شوهرش اعتماد كند. راهكار سوم فاش سازی است، كه یا از طریق بالیدن به نماد ننگ یا خود ننگ حاصل می شود. همان طور كه گافمن به طور غیر ارادی اشاره می كند، این باعث تغییر شخص ننگ خورده از فردی با اطلاعات دشوار جهت كنترل، به فردی با موقعیت های دشوار جهت دخیل گشتن می شود. تفاوت در این است كه فرد بی اعتبار شونده باشد یا بی اعتبار شده.
در این کتاب گافمن توضیح می دهد که سه نوع کمابیش متفاوت داغ ننگ را می توان نام برد: اولین نوع، زشتی ها و معایب مربوط به بدن هستند یعنی انواع بد شکل های جسمانی. گونه دوم نواقص و کمبود های مربوط به شخصیت فرد را شامل می گردد مانند ضعیف النفس بودن یا سلطه پذیر بودن یا احساسات غیر طبیعی یا عقاید غیر قابل اطمینان داشتن، این صفات با توجه به شواهد موجود به کسانی اطلاق می شود که دچار اختلالات روانی هستند و یا زندانی، معتاد، همجنس باز، بیکار و حتی شخصی با رفتارهای افراطی سیاسی هستند و در آخر گونه سوم داغ ننگ قومی و قبیله ای (یا خانوادگی) است که منظور از آن، داغ ننگ های مربوط به نژاد، ملیت و مذهب است و این نوع از داغ ها را می توان در مسیر نسل ها انتقال داد و یک خانواده یکسان را آلوده ساخت. در واقع کنش متقابل نزد گافمن تحت فرمان معنا هایی است که افراد به کنش ها و واکنش های یکدیگر نسبت می دهند و این معناها همان نمادها یعنی ژست ها، تعریف ها و تفسیرها و انگ هایی است که مردم به یک کنش نسبت می دهند و این انگ ها (معناها) از خود کنش به مراتب مهمتر هستند.
نمونه های زیادی از داغ ننگ وجود دارند که می توان نام برد: یک انسان معلول یک داغ ننگ را به همراه دارد و هرچقدر هم از نظر هوش و استعداد با یک انسان معمولی برابر باشد، آن انسان "نرمال" با دیدی متفاوت تر نسبت به دیگری که این داغ را بر پیشانی ندارد با انسان داغ خورده برخورد می کند. برای مثال با چهره و رفتاری کاملاً مصنوعی سعی می کند که هنگام برقرار کردن ارتباط با فرد معلول، معلولیت او را نا دیده بگیرد. اروینگ گافمن در قسمتی از کتابش اشاره می کند که، زمانی که افراد داغ خورده در واقعیت به شکلی بی واسطه در حضور یکدیگر قرار می گیرند، بویژه وقتی که سعی می کنند یک برخورد و گفت و گوی مشترکی را دامه دهند، یکی از صحنه های اساسی جامعه شناسی خلق می شود. زیرا در موارد زیادی این لحظه ها لحظه هایی هستند که علت و معلول های داغ ننگ می بایست از جانب هر دو طرف مستقیمً در مقابل هم عرضه شوند. گفته می شود که فرد داغ خورده نیز بهتر از فرد نرمال می تواند شرایط را برای خود مساعد سازد، به این دلیل که تجربه ی بیشتری از قرار گرفتن در این شرایط نسبت به دیگری دارد و در عادی جلوه دادن شرایط حرفه ای تر می باشد. معمولاً خیلی کم اتفاق می افتد که یک فرد داغ خورده در کنار یک فرد نرمال قرار گیرد و هریک سعی می کنند که در کنار هم نوع های خود نیز قرار گیرند.
وقتی چند فرد داغ خورده در کنار هم قرار می گیرند و با یک دیگر در ارتباطند در یک نکته باهم، هم نظرند و آن این است که هیچ تفاوتی بین آن ها و یک فرد نرمال که داغ ننگ بر پیشانی ندارد، نیست. مطابق تعریفی که تا اینجا از اصطلاح داغ ننگ ارائه شده ما تصور می کنیم که یک فرد داغ خورده انسان کاملی نیست و بر اساس همین تصور انواع تبعیض های مختلف را علیه وی اعمال می کنیم و به شکلی کار آمد، شاید هم اغلب از روی بی فکری، فرصت های زیستی اش را کاهش می دهیم. «در واقع به نوعی یک نظریه ی داغ ننگ می سازیم، یک ایدئولوژی که پست بودن وی را تبیین و دلیلی برای خطرناک تلقی کردنش در اختیار ما بگذارد.» به همین خاطراست که این افراد داغ خورده، انجمن هایی را تشکیل می دهند و تلاش می کنند تا به انسان های عادی نشان دهند که هیچ تفاوتی با آن ها ندارد. در این انجمن ها افرادی که معمولاً از تحصیلات بیشتر بر خوردار هستند با نوشتن مطالب و یا رمان ها با افراد دیگر (عادی) ارتباط بر قرار می کنند و خود را معرفی می کنند. این انجمن ها معمولاً فردی را به عنوان رئیس انجمن انتخاب می کنند که به عنوان رئیس دسته هم شهرت دارد. راه های مختلفی وجود دارد تا باعث شود افراد داغ خورده به خود افتخار کنند و به افراد عادی نشان دهند که حتی در برخی مواقع از همین افراد عادی هم می توانند موفق تر باشند. نمونه ای از آن را در قبل معرفی کردیم که از طریق نوشتن نیز می باشد که بیشتر مربوط به معرفی دسته های داغ خورده است، اما موارد دیگر می تواند همان مثال قهرمان شدن یک معلول با رکوردی بالا در مسابقات المپیک باشد و یا اگر بخواهیم با یک معلول که از مریضی فلج اطفال رنج می برد صحبت کنیم، او برای برابر نشان دادن خود با افراد داغ نخورده، فرانکل روزولت یکی از رئیس جمهور های ایالات متحده را مثال بزند که فلج اطفال داشت و تا کاخ سفید پیش رفت.

- داغ ننگ پنهان

داغ ننگی که که مثالش کمتر در کتاب داغ ننگ دیده شده، زخمی است که نه خود فرد از آن اطلاع دارد و نه دیگران و حتی اطرافیان فرد داغ خورده هم به مرور زمان از آن مطلع می شوند. این داغ ننگ را نمی توان یک بیماری روانی نامید زیرا می تواند توسط خود فرد کنترل شود و همچنین توسط اطرافیان قابل تحمل باشد. این نوع داغ ننگ بیشتر توسط نزدیکان فرد داغ خورده احساس می شود و به تدریج باعث می شود، تا نزدیکان خود را از فرد داغ خورده دور کنند تا از رفتار های او رنج بیجا نبرند. هنگامی که فرد داغ خورده که حتی از داغ ننگ خود مطلع نیست از نزدیک ترین کسانش مانند اعضای خانواده اش طرد می شود، به شرایط انزوا روی می آورد که این امر عموماً به دنبال این مسئله می باشد که فرد داغ خورده، دچار بیماری های روانی ای نظیر افسردگی گشته است. اما این نتیجه نهایی و همچنین آن چیزی نیست که اروینگ گافمن در رابطه با نزدیکان فرد داغ خورده می گوید. یکی از مسائل مهمی که چاره اندیشی در این نوع داغ ننگ را مشکل کرده است آن است که خود فرد داغ خورده تحت هیچ شرایطی داغی که بر روی پیشانی دارد را نمی پذیرد و همه چیز را عادی و طرز تفکر خود را منطقی تلقی می کند.
ممکن است این سوال برایتان پیش بیاید که از جزئیات این نوع داغ ننگ چگونه آگاه می شویم؟ تنها راه آشنایی با این نوع داغ ننگ در ابتدا از روی مشاهداتی است که از رفتار های ناگهانی فرد داغ خورده به چشم می آید و سپس به دنبال آن، از طریق انجام چند مصاحبه با افرادی که پی در پی با فرد داغ خورده در ارتباط بوده اند، می توان اطلاعات کافی را از این نوع داغ که هویت بالفعل و بالقوه ی فرد را تحت الشعاع قرار می دهد، بدست آورد.
حال می پردازیم به معرفی این نوع داغ ننگ و رفتار هایی که باعث می شود که فردی را داغ خورده معرفی نماید. همانطور که گفته شد رفتار غیر عادی فرد داغ خورده مورد نظر، در اولین، دومین یا حتی سومین مرتبه از ارتباطات مشخص نمی شود. اما افرادی مانند هم خانه، همسر و حتی فرزندان با این رفتار های غیر عادی آشنایی کامل دارند و از آن ها رنج می برند. نمونه ای از رفتار های ننگ آوری که چهره ی داغ خورده ی فرد را در مقابل افرادی که فرد غیر عادی را نمی شناسند، عکس العمل تند و نابجای فرد داغ خورده در برابر یک حرکت کوچک یا ابراز احساسات نابجا در برابر یک اتفاق نا چیز، می باشد. همین مسائل باعث می شود فردی که تا لحظاتی قبل بسیار عادی به نظر می رسید در مقابل چشم اطرافیان به زیر ذره بین برود. در اینجا می توان به مثالی که یکی از دوستان فرد داغ خورده گفته اند، اشاره کرد:
- ما رفت و آمد زیادی با این فرد داریم، او خانه ما می آید گاهی هم ما هستیم که بازدید او را پس می دهیم و برای ناهار یا شام پیش او و خانواده اش می رفتیم. چند دفعه از ایشان رفتار هایی را دیدم که برایم عادی نبود و خلاصه به صورت های مختلف پیش خودم تجزیه و تحلیل می کردم ... نمونه هایی از رفتار هایی که برایم زیاد جالب نبود و جمع پر ذوق و شوق را اندکی به سکوت می کشید، رفتار بسیار تند ایشان با یکی از اعضای خانواده اش بود. از این نظر عجیب بود که حرف یا حرکتی که توسط یکی از اعضای خانواده اش گفته و انجام شود، نیاز به یک عکس العمل به این تندی را نداشت ! تازه باعث شد که افرادی هم که در آن جمع از آن موضوع اطلاعی نداشتند، از جریان با خبر شود.
دقیقاً می تواند بعد از اینگونه رفتار ها باشد که فردی زیر ذره بین رود و نگاه ها بر رویش شکل متفاوت تری به خود بگیرند. پس همانطور که قبل به آن اشاره کردیم، بر اساس تعاریفی که از اصطلاح داغ ننگ در کتاب «داغ ننگ» آمده است، فردی که دارای ویژگی ها و رفتار های ذکر شده است، دارای یک داغ ننگ نیز می باشد و اولین و قطعی ترین دلیلی که می توان برای آن آورد، این است که فرد داغ خورده از جمع افراد نرمال جدا شده است.
در اینجا است که، در این مورد داغ ننگ، افرادی که از رفتار های غیر عادی آن فرد غیر نرمال با خبرند، در مقابل وی «نظریه داغ ننگ » که یک «ایدئولوژی» است که پست بودن وی را تبیین می کند را می سازند.
حال افرادی که به تازگی از این داغ ننگ مطلع شده اند، چگونه با فرد داغ خورده رفتار می کنند و نگاه های تغییر کرده چه تأثیری بر روی روابط دارد ؟! پاسخی که یکی از دوستان فرد داغ خورده به این سوال دادند نیز جالب می باشد:
- من باید حتما اشاره کنم که فردی که از او صحبت می کنیم پشت سر هم رفتار غیر عادی از خود نشان نمی دهد، فقط عکس العمل های غیر عادی اش که همه اش همراه با خشونت است کاملاً بی جا و بی ارزش است و در آن شرایطی که ایشان رفتار خشونت بار از خود نشان می دهد، اگر من خودم بودم سکوت می کردم. زمانی که من دو یا سه بار همچین رفتار هایی از ایشان می بینم، کمتر با این فرد ارتباط بر قرار می کنم یا بعضی وقت ها که در یک جمع هستیم و با هم شوخی و خنده می کنیم به راحتی می توان احساس کرد افرادی که با هم در یک گروه هستیم روی کمتری به فرد اشاره شده نشان می دهند و شاید با او و حتی نزدیکانش کمتر شوخی می کنند.
اینکه رفتار غیر عادی فرد داغ خورده اثر متقابل هم داشته باشد نیز غیر قابل انکار می باشد و مطمئناً فرد داغ خورده این نوع کم محلی ها و رفتار های مصنوعی ای که نسبت به او می شود را احساس می کند. ( این همچنان در موقعی می باشد که فردی که ما، او را داغ خورده معرفی می کنیم، نه از داغ ننگی که بر پیشانی دارد مطلع است و نه آن را خواهد پذیرفت).
در مثال هایی که در کتاب " داغ ننگ " اشاره شده فرد داغ خورد زمانی که شرایط را غیر عادی احساس می کند، دلیل غیر نرمال بودن شرایط را داغی می دانند که بر پیشانیش مهر شده است. بنابراین در مثالی که یکی از دوستان فرد داغ خورده به آن اشاره کرد، آیا فرد داغ خورده به رفتار غیر عادی خود پی برده است و یا متوجه داغ ننگی که دارد می شود و یا اینکه شرایط را کاملاً عادی تصور می کند یا در شرط آخر رفتار اطرافیانش را غیر عادی معرفی می کند ؟! اصولاً فرد باید به رفتاری که کرده فکر کند و خود درباره ی آن قضاوت کند. احتمال اینکه این قضاوت در درون فرد داغ خورده شکل بگیرد زیاد است اما او به چه نتیجه ای می رسد و غیر از خودش کس دیگری از آن با خبر نیست. اما اگر به این نتیجه برسد که رفتارش درست نبوده آیا همچنان داغ ننگ بر روی او وجود دارد یا خیر؟! چون معمولاً بین رفتاری که فرد داغ خورده انجام داده تا زمانی که رفتار های مصنوعی دوستان نسبت به انسان داغ خورده، فاصله وجود دارد، ممکن است فرد داغ خورده رفتار های غیر معمول دوستانش را در نتیجه رفتار بدش نداند (حتی اگر به آن پی برده باشد) و رفتار اطرافیانش را غیر عادی و عجیب بخواند. این تصوری که رفتار دیگران را عجیب و علیه خود بدانیم، باعث می شود که به تدریج از آن جمع خارج شویم و به همین شکل گوشه نشینی عاقبت فرد، داغ خورده شود.
«خودی ها و آگاهان » در کنار داغ خورده:
فرد داغ خورده ی مورد نظر به طور طبیعی بیشتر با خانواده اش مانند همسر و فرزندانش در ارتباط است و چون روابط بین این افراد راحت تر می باشد فرد داغ خورده رفتار های غیر عادی بیشتری از خود نشان می دهد و حتی گاهی اوقات این رفتار هایی که با لفظ غیر عادی آن ها را معرفی می کنیم با خشونت بیشتری اعمال شوند. درباره همین موضوع، همسر شخص داغ خورده توضیح می دهد:
- مشخص نیست چه وضعیتی دارد، نمی دانم چه زمانی خوشحال است چه زمانی ناراحت، چه زمانی می شود با او شوخی کرد و چه زمانی باید جدی بود. خود او هر وقت هر طوری که خودش بخواهد و اراده کند می تواند رفتار دلخواهش چه از روی شادی باشد چه از روی خشونت، ابراز کند. همسر من از صبح تا معمولاً شش الی هفت شب سر کار می رود. تا زمانی که نیست همه چیز عادی است و هر کسی رفتاری را از خود نشان می دهد، که البته مطمئناً همه آن رفتار ها را نمی توان در خارج از خانه یا در هر جمعی انجام داد ... تا زمانی که او از سر کار بر می گردد. هنگام ورودش گاهی اوقات خوش رو ظاهر می شود سپس تغییر می کند. گاهی اوقات با رفتار های زننده اش در آخرین لحظات روز ، آن روز آدم را خراب می کند ... . رفتار هایی که به سختی می توان خود را با آن ها مطابقت داد. از نمونه رفتار هایی که می توانم برایتان مثال بزنم این است که: یک بار سر سفره با هم می گفتیم و می خندیدم و طبق معمول شوهرم در صحبت ها و خنده ها ما را همراهی نمی کرد. در برابر یک حرکت کوچکی که او انجام داد، من یک لحظه به او نگاه کردم و خنده ای کوچک زدم، بلافاصله بعد از این خنده کوچک گرد و خاکی به پا کرد که همه ی ما را متعجب کرد و نه تنها خنده را از روی لب هایمان برداشت بلکه تا زمانی من بغض نکردم بس نکرد ... من واقعاً نمی دانم دلیل این رفتار چه بود و چرا او به خنده من همچین عکس العملی نشان داد. همیشه این رفتار هایش در خانه اتفاق نمی افتد گاهی هم در جمع های دوستانه است که همش با چهره ی جمع شده زیر لب همش به من تذکر می دهد و واقعاً من اذیت می شوم.
اروینگ گافمن افراد نزدیک به فرد داغ خورده (که در مثال ما خانواده فرد داغ خورده است) را «آگاهان» می نامد : «کسانی که داغ ننگش را با او سهیمند و به همین دلیل خود را به عنوان افراد همدرد وی تعریف کرده و می کنند. یعنی افرادی که خودشان آدم های عادی هستند اما موقعیت خاصشان باعث شده است که از راز زندگی فرد داغ خورده بدون واسطه مطلع شوند و با او اظهار همدلی کنند و توانسته اند خود را با معیار پذیرش و در نتیجه عضویت افتخاری در یک جمع داغ خورده، منطبق سازد.» افراد آگاه انسان های حاشیه نشینی هستند که فرد داغ خورده در مقابلشان نه نیاز به خجالت کشیدن دارد، نه اعمال کنترل روی خودش، زیرا بر این نکته واقف است که علی رغم داشتن یک داغ ننگ با او به عنوان یک دیگری عادی بر خورد خواهد شد.
در مثال ما، این افراد آگاه از نوع آگاهانی هستند که از طریق ساختار اجتماعی با یک فرد داغ خورده در ارتباط قرار می گیرند. ارتباطی که گاهی اوقات منجر می شود جامعه وسیعتر در بعضی زمینه ها با هر دوی آن ها بر خوردی یکسان داشته باشد. «بنابراین همسر وفادار یک بیمار روانی، دختر یک مجرم سابقه دار، والدین یک فلج، دوست یک نا بینا، خانواده یک مامور اعدام، همگی مجبورند در برخی از بدنامی های فرد داغ خورده ای که با او در ارتباطند شریک شوند.»
در شرایط ذکر شده خانواده فرد داغ خورده هستند که پی در پی با داغ ننگ یکی از اعضای خانواده شان دست و پنجه نرم می کنند. رفتار های ناشی گرایانه ای که در اکثر اوقات به شکل خشونت ظاهر می شوند نیز می تواند تأثیر های سوء مانند اختلالات روانی برای دیگر اعضای خانواده را به همراه داشته باشد.
آگاهانی که با فرد داغ خورده در ارتباطند ناخواسته به این احساس دست می یابند که در داغ ننگ فرد داغ خورده شریکند و به همین ترتیب رفتار های مصنوعی و تبعیض آمیز نسبت به فرد داغ خورده را که معمولاً در جمع های دوستانه شکل می گرفت را بیشتر حس می کنند و ناچار به کناره گیری از چنین جمع هایی شوند. همسر فرد داغ خورده می گوید:
- زمانی که در جمع یک رفتاری از خودش نشان می دهد که خودش و خانواده اش را به طور نا خواسته مورد توجه جمع قرار می دهد، من خودم به شخصه بسیار ناراحت می شوم و به هیچ عنوان احساس راحتی و یکسانی با دیگر خانم هایی که در آن جمع حضور دارند را نمی کنم و به همین شکل ترجیح می دهم که اگر به همچین جمع هایی دعوت شدیم با بهانه های مختلف از حضور خودم و خانواده ام جلو گیری کنم.
با توجه به تأکیدی که شد، در کنار فرد داغ خورده آگاهان او هم به طور غیر ارادی به گوشه نشینی سوق داده می شوند. در اینجا همچنان فرد داغ خورده گوشه نشینی را دلیل رفتار های زشت خود نمی داند و همیشه مقصر را اطرافیان خود یعنی آگاهان می داند. هیچ گاه مشکلات و اشتباهات خود را نمی پذیرد و برای رد آن ها پیوسته، مثال های نقضی را ردیف می کند.
هنگامی که آگاهان همراه فرد داغ خورده به گوشه نشینی متوسل می شوند به مرور زمان احساس می کند که در دایره داغ خورده ها قرار دارند و حتی گاهی رفتار های فرد داغ خورده به اطرافیان (آگاهان) سرایت می کند:
- من که به عنوان مادر این خانواده هستم و با رفتار های همسرم آشنایی پیدا کرده ام، گاه می بینم که فرزندانم هم مشابه کنایه ها و رفتارهای زشت پدرشان را تکرار می کنند و من واقعاً برای آینده ی آن ها نگرانم که مبادا زندگی آن ها هم همین شود که ما در آن گرفتاریم!
در کتاب داغ ننگ همین مسئله به این گونه مطرح شده است که: آگاهانی که با فرد داغ خورده در ارتباطند، به مرور زمان خود را جزئی از دسته های داغ خوردگان تصور می کنند. ما در مثالی که اشاره کردیم، مسئله انتقال رفتار های غیر عادی فرد داغ خورده را به نزدیکان او متذکر شدیم. در بخش اول کتاب داغ ننگ، روی این مطلب کمتر تأکید شده است. اما معادل آن در کتاب خودکشی امیل دورکیم، یکی از کلاسیک های جامعه شناسی به صراحت بیان شده است. امیل دورکیم به این نکته اشاره دارد که: اگر کسی با فرد دیگری که سابقه خود کشی داشته، ارتباط بر قرار کند، به تدریج روحیات و تفکرات او بر روی فردی که به خودشی فکر نمی کرده تأثیر می گذارد و این فرد را از مرحله فکر کردن درباره خودکشی تا خود عمل خود کشی نیز پیش می برد. این تئوری نیز در نمونه های مختلفی مانند مسئله همجنس گرایان و گرایش تدریجی یک دگرباش در نتیجه ارتباط با همجنس گرایان و ... همچنین صادق می باشد.

هویت ضایع شده:

هویت فردی که از او صحبت می کنیم در برابر نزدیکانش و دوستانی که با او در ارتباطند، به مرور زمان ضایع شده است و خود او تقریباً به طور کامل از این موضوع بی خبر است. دیگران به او نگاهی تبعیض آمیز دارند و او را همچون انسانی طرد شده در نظر می گیرند. مبدا چنین داغ ننگی را نمی توان مشخص کرد، نمی توانیم بگوییم که از بدو تولد این داغ ننگ وجود داشته یا اینکه در پی یک اتفاق این داغ ننگ بر پیشانی فرد مهر شده. حدسی که می توان در رابطه با مبدا این نوع داغ ننگ زد آن است که، شروع چنین زخمی که به عقیده ی ما برای فرد به شکل عادت در آمده است، در طول زمانی بسیار دراز شکل گرفته است . مثالی هم که می توان برای عادت تبدیل شدن چنین رفتار هایی زد، یکی از طریق ذات فرد و دوم که درصد بیشتری را به خود تعلق می دهد، تربیت در خانواده ای که در آن بزرگ شده می باشد و این داغ هم از میراثی است که از خانواده اش برایش به جا مانده است .

درس آموزی:

ما باید بتوانیم فرد داغ خورده را قانع کنیم که ابتدا بپذیرد داغ ننگی را بر پیشانی دارد، سپس در مراحل و الگوهایی که در کتاب داغ ننگ خیلی عالی توضیح داده شده است، هویت ضایع شده فرد را ترمیم می بخشیم. یکی از مراحل این فرایند جامعه پذیری، مرحله ای است که طی آن شخص داغ خورده دیدگاه آدم های عادی را آموخته و درونی می کند، او بدین طریق اعتقادات هویتی جامعه وسیعتر و تصور کلی از این را که داشتن یک داغ ننگ بر پیشانی چه معنایی دارد بدست می آورد. مرحله بعدی مرحله ای است که طی آن، او می فهمد که خودش صاحب یک داغ ننگ خاص است، و اینبار به تفصیل، از پیامدهای داشتن آن آگاه می شود. ترتیب و اثر متقابل این دو مرحله اولیه درس آموزی الگو های مهمی را شکل می دهند، پایه پیشرفت بعدی را تثبیت می کنند و ابزاری برای فرق گذاشتن میان انواع شیوه های درس آموزی در دسترس فرد داغ خورده قرار می دهند. چهار نوع از این الگو ها نیز در کتاب داغ ننگ به خوبی توضیح داده شده است. در کنار چهار نوع الگویی که در کتاب معرفی شده است، الگوی سوم است که با شرایط فرد داغ خورده ای که ما تا به اینجا معرفی کرده ایم مطابقت دارد: «سومین الگوی جامعه پذیری در وجود فردی یافت می شود که یا با گذشت زمان و در طول تاریخ داغ ننگ می خورد، یا در می یابد که همیشه احتمال بد نام شدن از بابت یک داغ ننگ برایش وجود داشته – اولی دیدگاهش در مورد گذشته را تغییر اساسی نمی دهد، در حالی که دومی به این کار مبادرت می ورزد. چنین فردی به طور کامل و از مدت ها قبل از این که خودش را در قالب فردی ناقص ببیند، در مورد آدم های عادی و داغ خورده آشنایی لازم را کسب کرده است. ظاهرا مشکل خاص او در تعیین هویت مجدد خود و احتمالاً عدم توانایی در پذیرش این خود جدید خواهد بود. در فرایند جامعه پذیری برخی نکاتی هستند که فرد باید از آن ها مطلع شود، مانند تصور و نگاهی که افراد جامعه بر روی او داشتند و در آینده در چه جامعه ای قرار می گیرد و چه رفتار های مطلوبی را باید از خود نشان دهد که پرداختن به این مسائل از حرفه های پزشکی (روانپزشکان) نیز می باشد.
پس نتیجه گیری که می توان از این مبحث کرد این است که در این متن با نوعی از داغ ننگ که گاه ممکن است در اطرافمان با آن مواجه شویم آشنا شدیم. یکی از نکاتی که برای اولین بار با در نظر گرفتن کتاب اروینگ گافمن می توان اشاره کرد، تفاوتی است که بین این نوع از داغ ننگ – که به ظاهر قابل رویت نیست – با داغ ننگ های دیگر مانند کوری، سوختگی و ... می باشد. یکی از عمده ترین تفاوت های آن این نکته است که افرادی که از این داغ ننگ رنج می برند، از داغ ننگ خود مطلع نیستند و برخی از پرخاشگری های خود را به مسائلی همچون خستگی، عصبانیت و ... که انسان های عادی هم دچار آن می شوند، ربط می دهند. این افراد داغ خورده چون از این موضوع مطلع نیستند نمی توانند مانند دیگر افرادی که داغ ننگ دارند، دسته تشکیل دهند تا با معرفی خود به جامعه شرایط اجتماعیشان را مساعد تر سازند. یکی دیگر از تفاوت ها میان این داغ ننگ و دیگر داغ ها این است که برای مثال، فردی که از چاقی زیاد رنج می برد یا جای سوخته گی ای بر روی صورت دارد می تواند با مصرفی برخی دارو ها چاقی خود و با یک عمل جراحی پلاستیک سوختگی خود را از بین ببرند اما چنین شرایطی برای داغ ننگ معرفی شده وجود ندارد و هویت بالقوه و بالفعل فرد را در اجتماع تخریب می کند. همانطور که گفتیم در این متن فرد داغ خورده را یک بیمار روانی معرفی نمی کنیم و حتی اگر از بیماری روانی رنج می برد، داغ ننگی که فرد داغ خورده از آن رنج می برد به علت بیماری روانی نبوده، بلکه این داغ ننگ برآمده از رفتار هایی است که فرد بدون تفکر و تأمل بر روی آن ها، در هر جمعی از خود بروز می دهد. این رفتار ها را می توان در نتیجه ی تربیت نادرست در دوران کودکی یا تکرار رفتار ها دیده شده توسط والدین در دوران کودکی و عادت شدن آن ها و انتقال آن به خانواده ی خود بعد از ازدواج دانست. به این منظور که در دوران کودکی، فرد داغ خورده در خانواده ای زندگی می کرده که دست کم یکی از اعضای آن از این داغ ننگ رنج می برده و چون او هم از آگاهان فرد داغ خورده بوده، به تدریج و از طریق روش های تربیتی و رفتار های روزمره، رفتار های غیر عادی جزء رفتار هایی قرار گرفته که به شکل عادت در آمده و تا زمانی که از آن جلو گیری شود ادامه پیدا خواهد کرد. یکی دیگر از عواملی که باعث می شود ما این رفتار ها را در نتیجه ی یک داغ ننگ بدانیم آن است که فرد،رفتار یکسانی را ندارد و بطور غیر ثابت رفتارش تغیر می کند.

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.