عملیات بارباروسا

تاریخ جنگ‌های بسیار بزرگی را به خود دیده است. از هجوم‌های سیل‌آسای نیم‌میلیون سرباز مغول به آسیای غربی تا حمله ارتش‌های 300 هزار نفره عثمانی به جنوب اروپا از حمله گراندآرمه 700 هزار نفره ناپلئون به روسیه در 1812
پنجشنبه، 13 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
عملیات بارباروسا
 عملیات بارباروسا

 

نویسنده: علی غفوری




 

بارباروسا

تاریخ جنگ‌های بسیار بزرگی را به خود دیده است. از هجوم‌های سیل‌آسای نیم‌میلیون سرباز مغول به آسیای غربی تا حمله ارتش‌های 300 هزار نفره عثمانی به جنوب اروپا از حمله گراندآرمه 700 هزار نفره ناپلئون به روسیه در 1812 تا نبردهای انفصال آمریکا که منجر به مرگ 600 هزار نفر شد. اما نبرد بارباروسا نه مشابهی تا آن تاریخ داشت و نه آن که بعدها تکرار شد. این نبرد از چنان وسعت و حجمی برخوردار بود که سایر نبردهای جنگ دوم جهانی با تمام عظمت‌شان در برابر آن مشتی عملیات فرعی محسوب می‌شدند.

زمینه‌ی بروز نبرد

قبل از شروع جنگ دوم جهانی هیتلر در موافقت‌نامه محرمانه بین مولوتوف و ریبن تروپ (وزارت خارجه‌ی آلمان و شوروی) توافق کرد تا دست روس‌ها را در شرق اروپا باز بگذارد و در برابر به آن‌چه که می‌خواهد در غرب دست بزند. اما اشتهای «خرس سرخ» در بلعیدن شرق لهستان در سپتامبر 1939، حمله به فنلاند، تصرف شرق رومانی و تصرف 3 کشور لیتوانی، لاتویا و استونی در 1940 به هیتلر فهماند که استالین به هیچ عنوان شریکی قابل اعتماد نیست.
در واقع در سراسر بهار- تابستان 1940 که آلمان در حال منهدم کردن لشکرهای مدافع دولت‌های غربی بود شوروی نیز بی‌کار ننشسته و در حال نزدیک شدن به مرزهای شرقی آلمان بود. اگرچه در 1941 دنیا از حمله آلمان به شوروی متعجب شد ولی امروز برای بسیاری واضح است که تصادم بین این دو قدرت مهاجم دیر یا زود رخ می‌داد حال در ژوئن 1941 نه اما در ژوئن 1943 چه طور؟
هیتلر از طریق جاسوس‌های خود باخبر شده بود که انگلیس حداقل 2 سال طول می‌کشد تا بتواند حتا یک میلیون سرباز مجهز را به جبهه اروپا بفرستد و از آن طرف روس‌ها مرتب در حال توسعه سازمان ارتش خود بودند و اگرچه در 1940 سازمان ارتش آن‌ها با آلمان یکی بود اما مسلم بود اگر این سازمان در حال صلح برابر با ارتش آلمان است در زمان جنگ چه ترکیب جهنمی خواهد داشت؟ کما این که بعدها مشخص شد. روس‌ها در 1944 سطح ارتش سرخ را به 15 میلیون نفر در قالب 1000 لشکر (!) افزایش دادند.
فرصت در حال از دست رفتن بود بنابراین هیتلر باید دست به بزرگ‌ترین قمار زندگی خود می‌زد. حمله به شوروی و تصرف مسکو قبل از زمستان سرد روسیه. قماری که به قیمت حیات سیاسی و نظامی او، آلمان و تغییر نقشه سیاسی جهان به مدت نیم قرن تمام شد.

22 ژوئن 1941

درست یک سال پس از شکست فرانسه در ژوئن 1941، (و درست 129 سال پس از حمله ناپلئون به روسیه در 24 ژوئن 1812) 3/5 میلیون سرباز آلمانی و یک میلیون سرباز رومانیایی، فنلاندی و ایتالیایی با استفاده از 18 هزار تانک و پشتیبانی 10 هزار هواپیما حمله به شوروی را آغاز کردند.
ارتش شوروی نیز در این نبرد از نیروی قدرتمندی برخوردار بود. 4 میلیون سرباز، 10 هزار تانک و حدود همین تعداد هواپیما. اما در این زمان همه می‌دانستند که قدرت رزمی لشکرهای آلمانی چندین برابر مشابه روسی آن‌ها است.
ارتش 4/5 میلیون نفری رایش در این زمان زیرنظر دو فرمانده بسیار بزرگ آلمانی یعنی فون روندشتت (فرمانده سپاه جنوب) و فون بوک (فرمانده سپاه مرکزی) قرار داشت.
این دو سر فرمانده‌ی آلمانی مجدداً از روش حمله برق‌آسا استفاده کرده و به سرعت نیروهای زرهی و موتوریزه خود را در خاک اروپایی شوروی پیش راندند.
هم‌زمان با حمله این واحدهای عظیم هواپیماهای آلمانی تمام خطوط مخابراتی و مواصلاتی روس‌ها را بمباران کرده و مانع به هم پیوستن لشکرهای روس به یکدیگر شدند.
سرعت عمل آلمان‌ها سبب شد تا بسیار سریع‌تر از آن‌چه همه گمان می‌بردند خطوط دفاعی روس‎‌ها از هم بپاشد و نیمی از ارتش سرخ بدون ارتباط با نیمه‌ی فعال خود به جای مقاومت برنامه‌ریزی شده به دفاع منفعلانه دست بزند.
در جنوب لشکرهای آلمانی با چرخشی ناگهانی روس‌ها را به سمت دریای سیاه و اکراین عقب راندند و فون روندشتت خیلی سریع اعلام کرد که در جنوب و اکراین با مقاومت‌های سازمان یافته روبه رو نیست و به دنبال فتح اکراین وارد عمل می‌شود.
در جبهه مرکزی فون‌بوک پس از درهم کوبیدن واحدهای خط مقدم روسیه در 6 ژولای در مینسک در 300 کیلومتری غرب مسکو ارتش شوروی را با ضربه‌ای خردکننده به عقب راند. در نبرد مینسک صدها هزار سرباز سرخ کشته و 324 هزار نفر اسیر شدند. این نبرد تعیین کننده که منجر به تسخیر منابع بزرگ نظامی روس‌ها به میزان 1800 توپ و 3330 تانک به دست آلمان‌ها شد تقریباً مسکو را بلادفاع در برابر آلمان‌ها قرار داد.
استالین در پی شکست مینسک بلافاصله ژنرال تیموچنکو را به فرماندهی قوای ارتش منصوب کرد و به دنبال فراخوان 100 لشکر روسی در مرزهای شرقی آسیایی (و سیبری) رفت. در 28 ژولای سپاه هفتم آلمان که ورزیده‌ترین واحدهای زرهی آلمان را در خود جای داده بود به فرماندهی ژنرال گودریان (مدرس اصلی تز استفاده از زره‌پوش‌های انبوه) با تصرف اسمولنسک در ماه اوت به 150 کیلومتری غرب مسکو رسید.

اشتباه مرگبار هیتلر

در چنین زمان حیاتی که ارتش استالین پاره‌پاره شده بود، نظر ستاد ارتش آلمان و شخص هالدر، رئیس ستاد، حرکت بدون فوت وقت به سمت مسکو (قبل از سردشدن هوا) بود. اما هیتلر که خود نیز از چنین پیشرفتی به وحشت افتاده بود ترسید که حمله به عمق خاک روسیه سبب شود تا واحدهای پراکنده روس نیروهای او را دور بزنند.
حال آن‌که ژنرال‌های کهنه‌کار آلمانی به خوبی می‌دانستند که غافلگیری ارتش سرخ آن‌ها را در نوعی بُهت و وحشت فرو برده است و اکنون زدن ضربه به «سر مار یعنی مسکو» ضروری‌ست. به هر تقدیر بنا به دستور شخص هیتلر ارتش‌های مرکزی موقتاً مسکو را رها کرده و به سمت لنینگراد (سن پترزبورگ) در شمال روسیه حمله کردند و ارتش‌های جنوبی نیز به اهداف کم‌اهمیت تصرف کیف، خار کف، بنادر اودسا و سواستوپول پرداختند.
در اوایل سپتامبر لنینگراد محاصره شد و در 19 سپتامبر کیف سقوط کرد.

نبرد مسکو

نبرد مسکو را می‌توان نقطه‌ی عطف عملیات عظیم بارباروسا دانست. 300 لشکر آلمانی پس از جاروکردن لشکرهای درهم پاشیده‌ی ارتش سرخ در جنوب و شمال اکنون با فرمان هیتلر در 30 سپتامبر عملیات موسوم به توفان را آغاز کردند. مطابق این فرمان مسکو باید از شمال و جنوب مورد حمله قرار می‌گرفت.
در 16 اکتبر 14 لشکر زرهی آلمانی به همراه 44 لشکر پیاده و 8 لشکر موتوریزه از سمت کیف در جنوب غربی مسکو حمله را به سمت این شهر آغاز کردند. ارتش‌های شمالی آلمان نیز با تصرف کالینین در 160 کیلومتری شمال مسکو این شهر را در آستانه سقوط قرار دادند.
دیگر هیچ‌کس در 14 اکتبر امیدی به پایداری مسکو نداشت. نیمی از مردم شهر به اضافه تمامی مقامات سیاسی (به جز استالین) شهر را ترک کردند. مارشال ژوکوف مدافع عملیات لنینگراد (که موفق به متوقف‌کردن آلمان‌ها شده بود) سرفرماندهی ارتش شوروی را در دفاع از مسکو برعهده گرفت.
ژوکوف فوراً دستور داد که اطراف مسکو پر از گودال و خندق شود. گزارش‌های متعدد از تمرکز شدید نیروهای روسی در پشت دروازه‌های مسکو می‌داد. این در حالی بود که زرهپوش‌های آلمانی به سرعت از سه جاده بریاینک- مسکو، اسمولنسک- مسکو و کالینین- مسکو در حال نزدیک شدن به شهر بودند.
در 19 اکتبر پایتخت روسیه به طور موقت به کوی بیشف در هزار کیلومتری شرق مسکو منتقل شد اما استالین که خود را در غافلگیری شوروی مقصر می‌دانست قسم خورد که مسکو و کرملین را ترک نکند.
خطوط اولیه‌ی دفاعی روس‌ها در این زمان قادر به دفاع از مسکو نبود اما دو اتفاق هم‌زمان باعث نگرانی فرماندهان آلمانی و خوشحالی ژوکوف روسی می‌شد؛ باران‌های سیل‌آسا که نوید زمستان زودرس مسکو را می‌داد حرکت نیروهای موتوریزه آلمان را کُند کرد و از آن سو میلیون‌ها سرباز و داوطلب روسی به سرعت خود را از شرق، شمال شرق و جنوب شرق به مسکو می‌رساندند.
در حالی که آلمان در این زمان تنها 70 لشکر را در حال تهاجم به مسکو داشت و قادر نبود به آن‌ها قوای کمکی برساند. در اول دسامبر آلمان‌ها به 30 کیلومتری مسکو رسیدند و اکنون نه تنها غرش توپ‌های آلمانی کرملین را می‌لرزاند بلکه مردم حومه مسکو می‌توانستند پیش‌قراولان آلمانی را ببینند.
اما فون‌بوک نابغه‌ی نظامی آلمانی با استفاده از عکس‌های هوایی و وضعیت واحدهای خسته‌ی خود به نتیجه دیگری رسیده بود. گل و لای اجازه نداده بود که واحدهای موتوریزه مسکو را قبل از رسیدن قوای کمکی تصرف کند و اکنون ژوکوف مسکو را به شدت تجهیز کرده بود. باران‌های سیل‌آسا و سرما سبب شد قوای آلمان 15 روز دیر به مسکو برسند. و همین 15 روز حیاتی سبب شد که 100 لشکر عمدتاً از شرق و سیبری و شرق اورال به کمک مسکو بیایند.
او در دوم دسامبر در درخواستی محرمانه از هیتلر خواست تا حمله نهایی مسکو را تا بهار به تعویق بیندازد اما هیتلر دیوانه‌وار با این درخواست مخالفت کرد و در 15 دسامبر فرمان حمله‌ی نهایی به مسکو را صادر کرد.
اما زمان از دست رفته بود و حملات آن‌ها ناگهان با ضدحمله‌های شدید پاسخ گفته شد و درحالی که بارش برف آغاز شده بود، حمله‎‌ی کم‌رمق زرهپوش‌های در گل مانده‌ی آلمان‌ها با ضدحمله سنگین واحدهای تعلیم دیده و آشنا به سرمای شرق روسیه مواجه شد.
در نبرد بی‌رحمانه مسکو 3 میلیون سرباز از دو طرف شرکت داشتند و تاریخ مجدداً تکرار شد. سربازان سرمازده‌ی آلمانی بدون آن که بتوانند از حربه جنگ برق‌آسا استفاده کنند هدف حملات جنگجویان سیبریایی و سواران قزاق قرار گرفتند. آن‌ها هرگز گمان نمی‌کردند ارتش آسیایی روسیه بتوانند برای آن‌ها مشکل‌آفرین باشد اما زمانی که توپ‌ها در گل از حرکت می‌مانند و خودروها به دلیل سرما روشن نمی‌شوند و انگشتان یخ‌زده قادر به فشردن ماشه اسلحه نیست آن‌گاه اسکی‌بازان و سواران آسیایی یکه‌تاز میدان می‌شوند.
آلمان‌ها تا 8 دسامبر مقاومت کردند و علی‌رغم دستور پیشوای برای مقاومت تا 16 دسامبر یکسره عقب نشستند. ظرف دو هفته آلمان‌ها 250 کیلومتر عقب رانده شدند و دیگر مسکو در خطر نبود.
بارباروسا با شکست مواجه شده بود. هیتلر احمقانه سعی کرد ژنرال‌های معروف خود را توبیخ کند. فون‌بوک و براخوویچ استعفا دادند و گودریان و هوپنر برکنار گردیدند. روندشتات نیز ماه بعد استعفا داد و عملاً ارتش آلمان نوابغ جنگی خود را از دست داد.

نتیجه نبرد

ژنرال فون رون، افسر ارشد ستاد ارتش آلمان، در جنگ دوم جهانی در کتاب خود به نام امپراتوری گمشده‌ی جهان می‌نویسد: در دسامبر 1941 ما قاره اروپا را در اختیار داشتیم و در هیچ جنگی شکست نخورده بودیم اما من در بازدیدی که از جبهه مسکو داشتم دریافتم که در همان زمان ما محکوم به باختن بودیم. چرا که من می‌دیدم چگونه سربازان ما برای سیرکردن شکم خود گوشت یخ‌زده اسب‌هایشان را به دندان می‌کشیدند و برای گم کردن خود از لباس‌های دست دوم (؟ زنانه) استفاده می‌کردند.»
ارتش آلمان در دسامبر 1941، 200 لشکر روس را به کلی منهدم کرده و یازده پایتخت اروپایی را فتح کرده بود اما اکنون در دشت‌های وسیع روسیه پخش شده و به صورت هیولای در برف مانده‌ای درآمده بود.
شکست مسکو سبب شد تا کل عملیات بارباروسا بی‌نتیجه از آب درآید. روس‌ها در ماه نوامبر ضدحمله‌ای بزرگ زدند و آلمان‌ها را از وضعیت تهاجمی به تدافعی درآوردند و 3 سال بعد آلمان را نه تنها به کلی از شوروی بیرون راندند بلکه با تصرف شرق آلمان و برلن برای نیم قرن این کشور را دوپاره کردند.
عملیات بارباروسا در تاریخ مشابهی ندارد و بعید است که در آینده نیز مشابهی داشته باشد. بارباروسا کمر ارتش آلمان را شکست. آلمان قدرت خود را تا آن زمان به وجود ژنرال‌های بزرگش مدیون بود. هالدر، گودریان، روندشتت و فون بوک مردانی بودند که خدای محاسبات نظامی و به حرکت درآوردن واحدهای بزرگ زرهی و پیاده محسوب می‌شدند. هیتلر با برکناری آن‌ها و به دست گرفتن مستقیم فرماندهی جبهه شرق تیر خلاص را به مغز ارتش آلمان شلیک کرد. (اگرچه او 3 سال بعد مجبور شد مردانی چون روندشتت و گودریان را به ارتش بازگرداند اما آن زمان بسیار دیر بود.)
شکست عملیات مسکو سبب شد تا لندن و واشنگتن نفس راحتی بکشند و مطمئن شوند که آلمان از گرداب روسیه سالم به بیرون نخواهد آمد و دو غول کمونیستی و نازیستی یکدیگر را خرد و نابود خواهند کرد.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.