پايتخت گويشهاى کهن ايراني
در گستره فلات ايران زمين، استان اصفهان به تنهايى فصلى زرين از کتاب فرهنگ، ادب و هنر ايرانى است و بحق از هزاران سال پيش با آموزههاى دينهاى الهى عجين شده است.
در اين ميان منطقه ابوزيد آباد واقع در شمال اين استان به مرکزيت اين شهر و با مجموعه ده روستا بر کناره بيابانهاى خاموش و پر رمز و راز ايران مرکزي، گنجى پر بها را نه در پستوخانهها و زير خاک بلکه در متن زندگى روزمره، هزارههاى متمادى است با مهر و اشتياق بر دوش خود مىبرد. اين گنجينه گرانسنگ، گويشى کهن از پارسى باستان است که به استناد تحقيق رياحى (1) راژي، راجى و رازى ناميدهاند (بهفروز 1365 ؛) و در نواحى مختلف از رى تا شمال غرب ايران با اختلافاتى جزئى رواج داشته است و ايشان حتى از مناطق دليجان تا حوالى کاشان نيز ياد مىکند.
محقق ديگر (پوررياحي، 1367، 190) از گويش مردم ونداده بخش ميمه با عنوان رايجى ياد کرده است که حتى در واژههاى فهرست شده در اين پژوهش نيز مىتوان ديرينگى بيشتر واژههاى گويش منطقه ابوزيد آباد را دريافت. از مجموع نامهاى ياد شده براى اين گويش، نخست با توجه رواج امروزى و کامل اين گويش، دوم با توجه به فراوانى حرف اصيل ايرانى “ ژ” در آن و در درجه سوم تمايز اسمى آن از گويشهاى نزديک ديگر، انتخاب نام “راژي” زيبندهتر به نظر رسيد.
طى هزاران سال با اينکه شواهد مسلم گوياى اين حقيقت است که مردم شهرهاى آران بيدگل، برزک، نياسر و حتى ابيانه با اين گويش شيوا سخن مىگفتهاند ولى به دلايل متعدد ودر راس همه ارتباطات فرهنگى نابرابر به طور کامل ياناقص از آن فاصله گرفتهاند. محقق شهيد مرتضى مطهرى در کتاب گرانبهاى خدمات متقابل اسلام و ايران (بدون تاريخ 90 -89) چنين مىگويند: “اگر زبان فارسى از ميان رفته بود، مثنوى گلستان و شاهکارهاى اسلامى ارزندهاى همچون مثنوى ،گلستان، ديوان حافظ، نظامى وصدها اثر زيباى ديگر نداشتيم. پس اى کاش صدها زبان ديگر همچون زبان فارسى در ميان مسلمين وجود داشت که هريک مىتوانستند با استعداد مخصوص خود به اسلام خدمت جداگانهاى بنمايند.”
اکنون بر کرانه جنوبى مجمر تفتيده دشت کوير تنها ساکنان سختکوش دين باور منطقه ابوزيد آباداند که خالصترين گويشوران راژىاند. تاکنون از مجموعه منابع و تحقيقات بررسى شده مانند تاريخ زبان فارسى (ناتل خانلري، 1369)، گويشهاى ايرانى (صفوي، 1367) و (پوررياحي، 1367)، گويشى در ايران با اين درجه ديرينگى و خلوص ديده نشده است.
وجود دستکم سه آواى کوتاه ديگر در کنار شش آواى موجود در فارسى امروز، پابرجايى بناى صرف نام که بنا بر تحقيق خانلرى (1369، 3) از آغاز دوره فارسى ميانه اين بنا فرو ريخت، اطلاق جنسيت به اشياى فراوانى حرف خالص و کهن ايرانى “ ژ” در اسامى و افعال، بهرهورى گويشوران از قريب پانصد ضربالمثل خاص، استفاده از افعال براى دو زمان آينده نزديک و آينده دور و فراوانى افراد داراى اسامى کهن ايرانى مانند سهراب، افراسياب و برزو از جمله وجوه مطالعه شده در گويش راژى است.
هنگامى که از سرزمين حجاز نخستين پرتوهاى زرين آخرين و کاملترين آيين الهى يعنى اسلام بر سرزمين ايران تابيدن گرفت و لشکريان اسلام، بلاد ايران را يکى پس از ديگرى از يوغ جور شاهان ساسانى زدودند، ملت فرهيخته ايران خود را رودرروى آيينى ديد که زيبايىها را مىستايد هر چند از گذشته باشد و زشتىها را مىپيرايد هر چند نو باشد. در زمره اين زيبايىها براى هر قوم و سرزمين فتح شده، زبان و گويشهاى آن قوم است. ايرانيان در بيست و دومين آيه از سوره مبارک روم اين چنين خواندند: “و من آياته ... اختلاف السنتکم؛ و از نشانههاى خداوند متعال است ... گوناگونى زبانها”.
ايرانيان شنيدند و ديدند که رسول مکرم اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نه بر پايه عربيت بلکه بر پايه خداترسي، سلمان را که خويشاوندى با قوم عرب نداشت آن قدر به خود نزديک کرد و گرامىداشت تا آنجا که در وصفاش فرمود: “سلمان از ما اهلبيت است”.
پس از وجود پيامبر صلى الله عليه و آله ايرانيان ديدند و شنيدند که هنگام عرضه اسيران جنگي، دختران يزدگرد به زبان پارسى باستان بر نياى خود نفرين کردند و کسانى از اعراب خواستند از روى ناآگاهى به آنان تعرض کنند، وجود والاى امام متقيان على عليه السلام برخاست و فرمود: “اى قوم! نه اينها شما را دشنام دادند که بر نياى خود به خاطر ستمى که اکنون بر آنها مىرود نفرين کردند پس آنها را که بزرگزادهاند گرامى داريد و چنانکه پيامبر شما سفارش کرد حق انتخاب همسر را به خودشان واگذاريد.”
باز ايرانيان در محضر صادق آل محمد عليهم الصلوه و السلام ديدند که ايشان آيينهايى از ايرانيان را در باب نوروز ستودند و از جانب خداوند دعاى مخصوص و در گراميداشت اين عيد سفارش به روزه فرمودند. گواهانى از اين دست آن قدر زياد است که به شماره در نمىآيد.
اکنون در جهانى که تازيانههاى زهرآلود تهاجم فرهنگى بىامان تن و روح نسل جوان را نشانه مىرود و به هدايت دشمنان قسم خورده اسلام، گروهى افراطگرايانه بر طبل ملىگرايى و قومگرايى و گروهى تفريطگرايانه بر طبل تعصب و خشکه مذهبى مىکوبند چه زيبا و شايسته است مسئولان محترم و دستاندرکاران فرهنگ و ارشاد ايران زمين، يکى ديگر از ادعاهاى فرهنگ دوستى و دين دوستى را جامه عمل بپوشانند و از انجام کمترين و بحق کمترين کار که زدن مهر تائيد رسمى بر يکى از آيهها و نشانه خداوند متعال است يعنى “گويش کهن راژي” دريغ نفرمايند.
در افق بلند، انديشه ايرانى هيچ ناهماهنگى و کژى ميان راه امام حسين عليه اسلام و سخن گفتن با گويش پيش از اسلام نيست چرا که شور و شعور مردم منطقه ابوزيد آباد در دهه آغازين محرم و اوج آن در روز عاشورا با آيينهاى نخلگرداني، طوق گرداني، ذوالجناح گردانى و آمينگويى شکوفا مىشود. در اين مراسم بسيارى از بزرگان و معتمدان منطقه، لباسهاى ايرانى با بافت کهن بر تن دارند و عهدهدار برگزارى آنند.
به تحقيق “گويش راژي” فراتر از يک فرهنگ لغتو حتى کاملترين و ارجمندترين آن مانند لغتنامه دهخدا است. چرا که اينها همه دربردارنده واژههاى بسيار کهن و با ارزشاند- ولى در قفسه کتابخانهها- ولى گنجينه لغت راژى لغتنامهاى است که ناباورانه اکنون برگ برگ آن در کوچه و خيابان اين شهر و روستاهاى پيرامون توسط بىسواد و دانشگاهى و پير و جوان آن هم با اشتياق مرور مىشود و حتى بسيارى از ساکنان نزديکترين شهر به ابوزيد آباد يعنى کاشان شناختى از اين گويش تاريخى ندارند. چکيده سخن اينکه يک “لغتنامه زنده” است.
در اين باب سخن بسيار است ولى آنچه مقصود اين نوشتار بوده است فراخوان دستاندرکاران فرهنگ، ادب و هنر ايران زمين است به اين معنا که اين بار پيش از بررسىهاى کارشناسانه شهر ابوزيد آباد را واقع در حدود پنج فرسخى جنوب شرق دو شهر کهن و تاريخى کاشان و آران بيدگل به عنوان “پايتخت گويشهاى کهن ايراني” به ايران و جهان معرفى کنند.
به خواست خداوند مهربان اين اقدام فرخنده مىتواند پس از اعلام اخير يونسکو براى شهر اصفهان به عنوان پايتخت فرهنگى جهان اسلام، ابتکارى ديگر فراروى جامعه علمى ايران و جهان اسلام و سازمان فرهنگى سازمان ملل متحد تلقى شود به اين معنا که گاه شناسايى و پاسدارى ميراثهاى فرهنگى کهن ايرانى مىتواند اقدامى خودجوش و از درون کشور باشد.
منابع و استنادات:
1 -بهفروز، فاطمه، 1356، بيابان- پژوهشى در مساکن روستايى منطقه شرق. کاشان، ابوزيد آباد و روستاهاى منظومه آن، نشر دانشگاه تهران.
2- پوررياحي، مسعود، 1367، مجموعه مقالات مردمشناسي- ويژه شناسايى گويشهاى ايران (شهرستان اصفهان از استان اصفهان)، تهران، سازمان ميراث فرهنگى کشور.
3- صفوي، کورش، (1367)، پيشينه زبان فارسي، نشر قدس.
4 - مطهري، مرتضي، (بىتا)، خدمات متقابل اسلام و ايران، صص 89-90.
5 - ناتل خانلري، پرويز، (1369)، تاريخ زبان فارسي، جلد سوم؛ چاپ چهارم؛ نشر نو؛ صص 7و 10.
6 - Atlas of World History, DK Press. .1999 Black, J,
., Persian Architecture, The Asia Institute Press1969 .- Pope, A. U7
پىنوشت:
1- مقاله دکتر محمد رياحى در مجلد دانشکده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز درباره زبانشناسى به نقل از نشريه بيابان دانشگاه تهران.