جنگ اکتبر

جنگ اکتبر یکی از شگفتی‌های بزرگ نظامی تاریخ است. جنگی که در آن بطلان شکست‌ناپذیری ارتش اسراییل ثابت شد. اعراب در این نبرد آن چه که از ابتکار و قدرت نظامی در چنته داشتند وارد کارزار «مرگ و زندگی» کردند.
يکشنبه، 16 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جنگ اکتبر
 جنگ اکتبر

 

نویسنده: علی غفوری




 

جنگ اکتبر یکی از شگفتی‌های بزرگ نظامی تاریخ است. جنگی که در آن بطلان شکست‌ناپذیری ارتش اسراییل ثابت شد. اعراب در این نبرد آن چه که از ابتکار و قدرت نظامی در چنته داشتند وارد کارزار «مرگ و زندگی» کردند.
هنوز با گذشت سه دهه از این جنگ، تاکتیک‌های به کار گرفته شده توسط مصری‌ها برای گذر از کانال سوئز و ورود به صحرای سینا تعجب‌آور و بسیار جسورانه به نظر می‌رسد. پس از آن که ارتش اسراییل در ژوئن 1967 ظرف شش روز توان نظامی اعراب را در هم کوبید و نوار غزه صحرای سینا، ارتفاعات جولان، بیت‌المقدس و غرب اردن را اشغال کرد، اعراب مصمم شدند تا به هر طریقی که شده انتقام شکست خود را بگیرند. خودداری اسراییل از عقب‌نشینی سبب شد تا در سپتامبر 1973 حافظ اسد و انورسادات به این نتیجه برسند که جنگ تنها راه عقب راندن متجاوز است. در تمام طول ماه سپتامبر حداقل پنج رهبر دیگر عرب نیز در جریان این عملیات بزرگ قرار گرفتند.
فیصل پادشاه عربستان، شاه حسین، معمر قزافی، یاسر عرفات و شاه حسن مراکشی. شکست سال 1967 اعتبار اعراب را در جهان از بین برده بود و لازم بود به ویژه برای ملت بزرگ مصر که این شکست جبران شود.
اعراب تمام تلاش خود را برای مخفی کردن این عملیات بزرگ به کار بردند و باید اذعان کرد که در این کار موفق بودند. (علی‌رغم ارتباطات گسترده آن‌ها با غرب)

مردی به نام شاذلی

ژنرال سعیدالدین شاذلی را شاید بتوان طراح اصلی عبور از کانال سوئز دانست. اسراییل پس از رسیدن به اهداف دلخواه خود در 1967 صحرای سینا را مبدل به دژی تسخیرناپذیر کرد. بارلو، مهندس یهودی، در طی 3 سال خط دفاعی در کانال سوئز و صحرای سینا ایجاد کرد که معروف به «دیوار دفاعی بارلو» شد. فکر عبور از این خط دفاعی (در حالی ورزیده‌ترین نیروهای جهان نیز مدافع آن بودند) به مخیله هیچ ژنرالی نمی‌گنجید اما ژنرال مصری برای عبور از این خط نقشه داشت. شاذلی که در 1972 از طرف انورسادات به عنوان مأمور اصلی تجدید ساختار ارتش مصر انتخاب شده بود (و در 1973 به ریاست ستاد کل ارتش مصر انتخاب شد) دوره‌های رنجری را دیده و در 1967 در قالب یک گروه هوابرد کماندویی در پشت خطوط اسراییل پیاده شده بود و پس از زدن ضربات متعدد به دشمن در اثر فقدان پشتیبانی مجبور شد در حالی که تمام دسته‌اش از بین رفته بودند با پای پیاده عرض صحرای سینا را طی کند و با شنا از عرض سوئز بگذرد از همه جهات یک نابغه نظامی بود. او برخلاف سایر ژنرال‌ها با سربازان غذا می‌خورد و مانند یک نظامی واقعی فقط به مأموریت می‌اندیشید. شاذلی علاوه بر این، تجربه عملی از نبردهای کنگو و یمن داشت و اواخر دهه 60 در رسته‌ی تفنگداران آمریکایی کارآموزی کرده بود. ادمیرال گورچکوف، فرمانده معروف ستاد شوروی در دوران جنگ سرد، روزی به عبدالناصر گفته بود که این افسر جوان (شاذلی) نبوغ کامل یک فرمانده کاردان را دارد. سادات در مارس 1973 به شاذلی گفته بود که ارتش را برای نبرد «مرگ و زندگی» آماده کند چرا که راه‌های دیپلماتیک همه به بن بست رسیده است. از این تاریخ به بعد بود که شاذلی طراحی‌های خود را آغاز کرد. او احتیاج به حداقل یک گردان نیروی کماندویی از جان گذشته داشت که در موج اول حمله شرکت کنند و با تسخیر سرپل‌های مناسب در شرق سوئز راه را برای ورود عمده قوا فراهم کنند. سپس باید راهی را برای ورود تانک‌های سنگین مصری (با گذر از کانال) فراهم می‌کرد. سپس باید با سرعت هرچه تمام‎‌تر از دفاع چند لایه بارلو می‌گذشت و تازه آن گاه مقابل ارتش اسراییل مستقر در صحرای سینا قرار می‌گرفت.
مسئله‌ی مهم بعدی حمله نیروی هوایی اسراییل بود. موج توفنده‌ای که مهار آن به نظر غیرممکن می‌آمد اما در صورتی که این نیرو برجای می‌ماند امکان نداشت که تانک‌های مصری بتوانند عرض صحرای سینا را طی کنند. بنابراین او تنها باید به موشک‌های سام روسی اعتماد می‌کرد.

6 اکتبر

اسراییل هرگز باور نمی‌کرد کشورهایی که 6 سال قبل زیر ضربات او «له» شده‌اند جسارت حمله مجدد را به خود بدهند اما در ارتش اسراییل نیز دو نابغه بزرگ نظامی بودند که از اواخر سپتامبر می‌دانستند توفان در راه است. ژنرال موشه دایان طراح حملات جنگ شش روزه (و وزیر دفاع گلدامایر نخست وزیر وقت اسراییل) و دوم ژنرال زرهی آریل شارون. ناله‌های این دو نفر درباره‌ی نقل و انتقالات مصر در جبهه‌ی غرب به جایی نرسید اما آن‌ها نیز طرح‌های خود را داشتند. شارون با علامت‌گذاری صحرای سینا خود را برای روزی آماده کرد که صحرا به تصرف مصری‌ها درآید و دایان نیز نیروی هوایی را کاملاً آماده نگه داشت تا هیچ هواپیمایی بر روی زمین غافلگیر نشود حال آن که برنامه مصری‌ها و سوریه چیز دیگری بود.

عید یوم کیپور

یوم کیپور روز بزرگ مذهبی اسراییل روزی تقریباً مشابه عیدنوروز ما ایرانی‌هاست. در این زمان ارتش اسراییل تقریباً در حالت انفعال کامل بود. (حتا رادیو تل آویو نیز در حالت سکوت بود.)
ژنرال مصری چنین روزی را برای حمله انتخاب کرد و قبل از شروع عملیات به فرماندهانش گفته بود که در طلوع آفتاب در روز 6 ژوئن نیز اسراییلی‌ها ما را در بی‌خبری کامل غافلگیر کردند.
با شروع دستور حمله، صدها غواص با لباس قورباغه‌ای از عرض کانال گذشته و ضمن خنثی‌سازی مین‌ها با دینامیت بخشی از دیوار بارلو را منفجر کردند. بلافاصله کماندوهای زمینی وارد عمل شده و سربازان غافلگیر شده اسراییلی را از سر راه برداشتند. ظرف 6 ساعت 25 دژ از 33 دژ مستحکم بارلو سقوط کرد. قبل از آن که اسراییل بتواند نیروهای ذخیره خود را به میدان بفرستد، شاذلی با ایجاد 8 پل بزرگ در شب هزاران سرباز و صدها تانک را در شرق سوئز پیاده کرد.
دایان که نیروی هوایی را کاملاً آماده نگاه داشته بود با فرستادن فانتوم‌های جدید و میراژها سعی کرد تا 60 هزار سرباز مصری را در روی همان خط از بین ببرد. با توجه به نزدیکی بیش از اندازه نیروهای مصری به یکدیگر از نظر دایان 100 هواپیما برای کوبیدن آن‌ها کافی بود.

موشک سام

موشک سام در ویتنام قدرت خود را نشان داده بود اما خلبانان اسراییلی نه خلبان آمریکایی را قبول داشتند و نه تاکتیک‌های آن‌ها را و گمان نمی‌بردند گرفتار تور دفاع ضدهوایی مصر شوند اما شاذلی با به کارگیری دقیق سایت‌های سام (البته با کمک هزاران مستشار روس) چنان ضربه‌ای در روز اول جنگ به نیروی هوایی اسراییل زد که دایان را از ادامه فشار به نیروی زمینی مصر منصرف کرد. گفته می‌شود 11 هواپیمای اسراییلی در ساعت اولیه‌ی جنگ از بین رفتند.
در بقایای دژ بارلو 8 هزار مدافع اسراییلی با تمام قوا می‌جنگیدند اما کماندوهای مصری برای جنگ‌های تن به تن و سرنیزه آموزش دیده و مدافعان را تارومار کردند.
فرماندهان اسراییل مرتب تقاضای رسیدن پشتیبانی هوایی را کرده و هشدار می‌دادند سقوط خطوط اولیه‌ی اسراییل نزدیک است در نتیجه نیروی هوایی مجدداً با تغییر تاکتیک به میدان اعزام شد هواپیماهای اسکای هاوک اسراییل نیز به سرنوشت فانتوم‌ها دچار شده و تا روز بعد حداقل 30 فروند از آن‌ها سقوط کرد.
نصب 50 سایت موشکی سام 3 و سام 6 سبب شد تا در روز سوم نبرد دیگر نیروی هوایی اسراییل وارد عمل نشود و مصری‌ها تعداد نفرات و تانک‌های خود را به 70 هزار نفر و 600 تانک برسانند.

اولین اشتباه مصری‌ها

در جنگ 1973 نیز مانند اکثر جنگ‌های برق‌آسا، تکلیف جنگ در همان 72 ساعت اول مشخص شده بود. ژنرال شاذلی می‌دانست که جبهه اصلی نبرد غرب صحرای سینا و خط بارلو است. جبهه‌های اردن و جولان (در جنوب سوریه) همه جبهه‌های فرعی بودند. بنابراین او به این معتقد بود که مصر باید از این فرصت طلایی استفاده کرد و خود را به جنوب اسراییل برساند تا دست بالا را در جنگ داشته باشد. اما در قاهره سادات اصلاً چنین خیالی نداشت. او معتقد بود که باید قوای مصری با نفوذ به عمق 20 کیلومتری صحرای سینا موضع پدافندی اتخاذ کند. درخواست‌های مکرر ژنرال مصری برای اجازه فتح سه گذرگاه قفقفه، قیدی و متیلا که شاه کلید فتح کل صحرا بودند مورد بی‌توجهی قاهره قرار گرفت و 3 هزار کماندوی مصری در روز 8 اکتبر به جای تصرف مناطق استراتژیک مذکور دستور استراحت گرفتند.
بنابراین اکنون زمان ضدحمله اسراییل بود. در 9 اکتبر دو واحد زرهی اسراییل حمله به مصری‌ها را آغاز کردند اما تلفات سنگین آن‌ها سبب ناموفق ماندن عملیات شد. اسراییلی‌ها در روزهای بعد نیز در چند نوبت حملات زرهی عظیمی را علیه مصری‌ها سامان دادند. کسی گمان نمی‌کرد واحدهای زرهی مصری از این نبردها جان به در ببرند چرا که اسراییل در این نبردها از تانک‌های ام 60 و ام 48 آمریکایی بهره می‌برد که جدیدترین محصولات زرهی آمریکا بودند. اما موشک‌های آر. پی. جی و ساگر روسی جهنمی واقعی را برای تانک‌های مذکور ایجاد کردند. در مجموع ظرف یک هفته اول جنگ اسراییل یک سوم تانک‌های خود را از دست داد حال آن که مصری‌ها در همین زمان تعداد تانک‌های خود در صحرا را به 1250 دستگاه رسانده بودند.
در 14 اکتبر بزرگ‌ترین جنگ تانک‌ها در تاریخ (پس از نبرد کورسک در جبهه شوری 1943) در قبل از گذرگاه متیلا بین 2500 تانک و زرهپوش از طرفین آغاز شد. در 14 اکتبر وقتی بالاخره قاهره با درخواست شاذلی برای عبور از گذرگاه‌های استراتژیک متیلا و قفقفه موافقت کرد. 800 تانک و 70 هزار نیروی مصری خود را در برابر 600 تانک و 150 هزار سرباز اسراییلی دیدند. ژنرال آریل شارون در گذرگاه صعب‌العبور مذکور منتظر این اشتباه مصری‌ها بود. در حقیقت مصر 6 روز حیاتی را از دست داده بود و اکنون قوای مصر در منطقه دست پایین را داشت. ظرف چند ساعت 1000 تانک از طرفین به نسبت یک به سه به نفع اسراییل در آتش سوختند و مصری‌ها دریافتند آن‌ها نیز دیگر اگر بخواهند قادر به پیشروی نیستند.

طرح شارون

آریل شارون (نخست‌وزیر سابق اسراییل) مردی بسیار افراطی و قاتل هزاران عرب فلسطینی، لبنانی و مصری محسوب می‌شود اما هیچ‌کدام از این موارد سبب نخواهد شد تا نقش بزرگ او در عملیات 1973 نادیده گرفته شود. در 15 اکتبر زمانی که جنگ در جبهه سینا به بن بست رسید وی در ستاد ارتش اسراییل با بیرون آوردن نقشه‌ای علامت‌گذاری شده اعلام کرد که می‌تواند تنها با 4 تیپ از بین دو سپاه مصری بگذرد و با عبور از کانال سوئز در جهت عکس میدان جنگ، خود را به شمال مصر برساند و با تهدید اسکندریه قاهره را مجبور به قبول آتش‌بس کند.
دایان و سایر فرماندهان اسراییلی که در آن زمان در اثر از بین رفتن 35 درصد توان زرهی و 100 هواپیما و هزاران نفر از بهترین سربازان اسراییلی امیدی به حمله‌ی متقابل با روش‌های کلاسیک نداشتند ناچاراً با حرکت شارون که نوعی حمله‌ی ناپلئونی و در حد خودکشی بود موافقت کردند. امروز که جنگ اکتبر را مرور می‌کنیم درمی‌یابیم که جنگ مذکور نبرد بین دو ژنرال بلندپایه مصری و اسراییلی (شاذلی و شارون) بود اما متأسفانه مصری‌ها به ژنرال خود اجازه ریسک ندادند حال آن که سرفرماندهی اسراییل در آن شرایط سخت اختیار 12 هزار سرباز را به شارون برای «طرحی شبیه به خودکشی» داد.
در ساعت 5 صبح 15 اکتبر سربازان شارون در اختفای کامل سوار بر تانک‌های روسی به غنیمت گرفته شده از جنگ قبلی شده و حتا در ارتباطات رادیویی خود به زبان عربی صحبت کردند و با عبور از سوئز در 40 ساعت با از بین بردن ده‌ها پایگاه موشکی مصری (برای آن که از آتش مؤثر فانتوم‌ها نیز استفاده کنند.) حمله را آغاز کردند. در 18 اکتبر ناگهان مردم مصر متوجه شدند اسراییلی‌ها در مصر هستند! حملات متعدد میگ‌های مصری نیز برای درهم کوبیدن سرپل‌های اسراییل در غرب سوئز بی‌فایده بود و آن‌ها دسته دسته مقهور فانتوم‌های اسراییل می‌شدند چرا که دیگر از پشتیبانی موشک‌های شام اثری نبود.
در 22 اکتبر تعداد نیروهای اسراییل در شمال مصر به 20 هزار سرباز و 500 تانک و نفربر زرهی رسید این در حالی بود که عمده قوای مصر در صحرا مشغول بودند. در روز 23 اکتبر اسراییلی‌ها با کنترل بر محور سوئز- قاهره به 101 کیلومتری پایتخت مصر رسیدند.
در حالی که مصری‌ها آتش‌بس را قبول کرده بودند در اسراییل گوش شنوایی نبود بنابراین در 24 اکتبر مصر خود را برای فراخواندن لشکرهای جدید آماده کرد این در حالی بود که آمریکا و شوروی دیگری موافق ادامه جنگ نبودند.

جبهه جولان

اگرچه همه جنگ اکتبر را به خاطر نبردهای صحرای سینا مهم می‌دانند اما در جبهه‌ی شمال اسراییل در منطقه جولان نیز جنگ‌های مهمی بین طرفین درگرفت.
اعراب که می‌دانستند در اتحاد سوریه- مصر طرف ضعیف سوریه است نیروهایی به استعداد دو تا سه لشکر (عراقی، مراکشی، سعودی، کویتی و فلسطینی) را به سوریه اعزام کردند و با تقویت 60 هزار نیروی سوری با 930 تانک مواضع اسراییل را در جولان (که از 1967 اشغال شده بود) مورد حمله قرار دادند. نیروهای سوری در روزهای اول جنگ با عبور از میادین مین 23 کیلومتر داخل خطوط دشمن نفوذ کرده و به پشت دروازه‌ی شهر ال عال در شمال فلسطین رسیدند. 15 هزار نیروی اسراییلی در این عملیات از هم پاشیدند و امواج حملات هوایی اسراییل نیز در برابر موشک‌های سام متحمل 35 فروند تلفات شدند. اسراییلی‌ها که در این جبهه جایی برای عقب‌نشینی نداشتند چرا که با اولین عقب‌نشینی شمال اسراییل به دست اعراب می‌افتاد بلافاصله تمام قوای خود را معطوف به جبهه شمال کردند و حتا ماشین‌های مردم را مصادره کرده و با آن‌ها به انتقال نیرو پرداختند. سربازان اسراییلی تن به خونین‌ترین نبردها در جبهه مذکور داده و با واردکردن صدها تانک نیروهای پیشروی سوری را درهم کوبیدند. هم زمان هواپیماهای اسراییل اقدام به بمباران شهرها و مراکز اقتصادی سوریه کردند تا روحیه‌ی مردم این کشور را برای ادامه جنگ تضعیف کنند. سوریه که نیروی ذخیره‌ی چندان برای ورود به منطقه نداشت در برابر حملات متعدد اسراییل مجبور به توقف شد و 18 اکتبر در قنیطره در یک نبرد 14 ساعته با از دست دادن 500 تانک ابتکار عمل را از دست داد.
این مسئله درست هم‌زمان بود با توقف ارتش مصر و می‌توان دریافت که اگر سادات احمقانه دستور توقف را به شاذلی در جبهه غرب نداده بود سوریه و اعراب متفقاً در جولان به آن وضع آشفته گرفتار نمی‌شدند.
در ضد حمله‌ی بعدی اسراییلی‌ها در 12 اکتبر با نفوذ به داخل سوریه، دمشق را در تیررس قرار دادند. اگر حمله‌ی متقابل مصری‌ها در صحرای سینا نبود برای اسراییل تسخیر دمشق کار دشواری به حساب نمی‌آمد. در حقیقت نیروهای عرب در جبهه‌ی جولان بسیار ضعیف ظاهر شدند و اصلاً نتوانستند مانند مصر ضربات قابل توجهی به دشمن وارد کنند. در 13 اکتبر در جبهه‌ی جولان تقریباً آرامش برقرار شد.

آغاز دیپلماسی

تداوم آتش‌بس در جبهه‌ها سبب فعال‌تر شدن نیروهای دیپلمات شد. به ویژه آن که با آغاز تحریم نفتی غرب در 21 اکتبر از جانب کشورهای نفت‌خیز عرب دنیا با مشکل جدیدی روبه رو شده بود که ابعاد آن فراتر از جبهه سوئز بود. با ورود کیسینجر به منطقه فشار برای وادار کردن اسد و سادات به قبول آتش‌بس دائمی افزایش یافت.
مصری‌ها یک سوم صحرای سینا را در اختیار داشتند. و ضربات جبران‌ناپذیری را به اسراییل وارد کردند اما در مقابل شارون با 20 هزار سرباز و صدها تانک در شرق قاهره مستقر شده بود. البته 5 لشکر ذخیره و اصلی مصری به سرعت به سمت او در حال حرکت بودند بنابراین عنصر زمان به زیان اسراییل بود. از آن طرف سیل کمک‌های آمریکا کمبودهای اسراییل را جبران می‌کرد. نباید از یاد برد که در 15 دسامبر 1973 کنگره آمریکا پرداخت 2/2 میلیارد دلار کمک نظامی به اسراییل را تصویب کرد. بنابراین آتش‌بس ادامه یافت.

نتایج جنگ اکتبر

جنگ اکتبر (یا رمضان) نبردی استثنایی بود. این جنگ نتایج بسیار زیادی داشت از جمله آن که مشخص شد در صورت وجود برنامه‌ریزی و همت، ارتش اسراییل نیز «شکست‌پذیر است».
دوم آن که در بین کشورهای عربی مصر این قابلیت را دارد که اسراییل را شکست دهد. امروز می‌توان قضاوت کرد که اگر ترس (و یا خیانت) سادات نبود اسراییل در اکتبر 1973 شکست می‌خورد. مردانی مانند ژنرال شاذلی تنها با سه گردان کماندوی از جان گذشته به همراه چند واحد پدافند سام ستون فقرات ارتش اسراییل را شکستند.
هنگامی که چندی بعد سادات وی را مجبور کرد تانک‌هایش را به ساحل غربی سوئز برگرداند، این ژنرال مصری با چشمانی اشکبار از سادات خواست تا حداقل این درخواست اسراییلی‌ها را نپذیرد اما سادات قبلاً قبول این مسئله را به کیسینجر داده بود.
اسراییل نیز به خوبی دریافت مصر حریفی متفاوت است بنابراین باید حتماً از صف مبارزان دیگر خارج شود.
بگین در 1977 سادات را به گرمی پذیرفت و 2 سال بعد با قبول قرارداد کمپ دیوید خروج کامل از صحرا را پذیرفت (در کمال ناباوری) نکته‌ی سوم آن که ابداعات ژنرال شاذلی و ژنرال شارون هر دو از نقطه‌نظر نظامی بسیار ارزشمند و بی‌بدیل بود و یک اصل را ثابت می‌کند و آن این که ترس دشمن واقعی رزمنده است.
نکته چهارم ضعف عملکرد روس‌ها در این سه هفته بود. در حالی که آمریکا از تمام اعتبار و توان خود برای سرپا نگه داشتن اسراییل استفاده کرد (ایجاد پل هوایی برای کمک رساندن به اسراییل، استفاده از هواپیمای جاسوسی اس آر 71 برای راهنمایی شارون و کمک 2/2 میلیارد دلاری تسلیحاتی به تل آویو) روس‌ها تنها به رفقای عرب خود تضمین دادند که دمشق و قاهره توسط اسراییل تصرف نمی‌شود (!) در نتیجه مصر را ظرف 7 سال کاملاً به دامن غرب غلتاندند و ظرف 15 سال کاملاً بازی را در خاورمیانه عربی واگذار کردند.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط