نویسنده: ابراهیمی مقیمی
الگوها متنوع و مختلف اند. برخی الگوها را میتوان با فرهنگ و برخی دیگر را با قابلیت طبیعت در ارتباط دانست. برخی جهانی و برخی محلی اند. مردم، برای سکونت، به ناگزیر، شهرها و شهرکهایی را میسازند و بدین ترتیب زمین را مناسب با اهدافشان تغییر میدهند، بنابراین الگویی را خلق میکنند.
شناخت الگوها از این نظر اهمیت دارد که میتوانیم به کمک آن شکل شهر را درک کنیم، یک زبان توصیف و تحلیل را بسط دهیم و از این راه ارتباطی بین الگوهای مختلف، فرایندهای تغییر دهندهی الگوهای طبیعی زمین و واکنشهای فرهنگی نسبت به آنها، کشف کنیم. از نظر ژئومورفولوژی زمین مکانی بسیار پیچیده است و کنار آمدن با تغییرات تدریجی، یکنواخت، آرام و پیوستهی آن دشوار است. (1) هر چه بیشتر جست و جو میکنیم، به نظر میرسد کمتر میدانیم و میفهمیم. هدف این است که بتوانیم در محیطی که زندگی میکنیم، الگوها و فرایندهای ژئومورفولوژیکی (و به طور کلی طبیعی) و فرهنگی را به شکل مطلوب اولیه و اصیل خود مشاهده کنیم. تأکید ما بر فرهنگ به این دلیل است که شهرها را دستاورد فرهنگی محسوب میکنیم. طبیعت، بدون فرهنگ، مطلوب و زیبا نیست و فرهنگ بدون طبیعت نیز زیبا و شادی بخش نیست. هر جا که نارسایی فرهنگ انسانی و برنامه ریزی بی رویهای که به توسعههای نازیبا منجر میشوند، مشاهده شود، تضاد این دو را آشکار میسازند.
در مورد مطالعهی زمین، زمین شناسان به سنگها، صفحات تکتونیک، فرایندهای آتشفشانی و ساختار زمین توجه میکنند؛ ژئومورفولوگها، فرسایش، شکل زمین و چگونگی تغییرشکل سطح آن را بررسی میکنند؛ کار متخصصان ژئومورفولوژی، برنامه ریزان و طراحان شهری، بررسی نیازها و فرهنگ مردم و ارتباط آنها با زمین و سازماندهی آن در زمین است؛ هر یک از آنها به دنبال الگوها و فرایندهایی است که به درک از زمین کمک کنند. بی گمان رابطهای بین هر فرایند یا نمود فعالیت فرهنگی با الگوهای ایجاد شده توسط انسان در سطح زمین، وجود دارد.(2) شهر نیز نمادی فرهنگی محسوب میشود. اگر بتوانیم این ارتباطات را دریابیم، میتوانیم بین اجزای ژئومورفولوژیکی، فرهنگی، شهر و زیبایی شناختی به وحدت فکر و عمل دست یابیم. یکی از روشهای برخورد با موضوع آن است که از جزییات گوناگون و انرژی بر، به منظور برقراری ارتباطات وسیع تر و عمیق تر صرف نظر کنیم و به عبارتی به جزییات نپردازیم تا بتوانیم مسائل بزرگ تر را در مقیاس مناسب خود حل کنیم، سپس به طور سلسله مراتبی مسائل کوچک تر را در مقیاسی جزیی تر، ولی در همان چارچوب کلی مطرح کنیم. در این راستا باید به اصولی توجه ویژه داشته باشیم.
چند اصل اساسی
1- زمین پیوسته در حال تغییر است، این تغییر همیشه بوده و خواهد بود. برخی از این تغییرات به قدری آهستهاند که آنها را درک نمیکنیم (تدریجی) (3). تغییراتی که خودمان تجربه میکنیم، بیش از همه ما را تحت تأثیر قرار میدهند و بر درک ما از زمین تأثیر میگذارند. برای مثال، وقتی رانشی را در پهنهی شهری مشاهده میکنیم، درک ما از رانش و شهر بیشتر میشود. سیلی را در طول زمان مشاهده میکنیم، درک ما از سیل بیشتر میشود. زلزلههایی را تجربه میکنیم و آگاهی بیشتری دربارهی زلزله در طول زمان کسب خواهیم کرد؛2- انسان از هنگامی که روی این کرهی خاکی به زیست تمدنی پرداخت، بر بیشتر مناطق آن به درجات کم یا زیاد تأثیر گذاشت. تغییرات آتی نیز ترکیبی از تأثیرات طبیعی و انسانی متکی بر قامت تمدن خواهند بود. به این ترتیب، نمیتوانیم خود را از مسئولیتی که داریم، مبرا کنیم، علاوه بر آن، نباید رویکردی مبنی بر خودپرستی و تکبر در پیش گیریم و با این تصور که میتوانیم از کل زمین استفاده کنیم، آن را به گونهای تغییر دهیم که برای علایقی و زمان محدود ما مناسب باشد (پرهیز از اخلاق استکبارانه)؛
3- شهرها پیوسته در حال تغییرند. نیازها و انتظارهای شهروندان، سبکها و تحمل آنها نسبت به تغییرات، در مدتی کوتاه عوض میشود. الزامات فنی تغییرات شهری را هدایت میکنند (شما میتوانید شهرهای قرون 19 و 20 را با هم مقایسه کنید و به انتظار پیدایش شهرهای قرون 21 و 22 باشید)؛
4- بیشتر تغییرات الگوها و فرایندهای طبیعی و انسانی (چه در محیط طبیعی و چه در شهرها)، ساختار قوی سلسله مراتبی دارند، به طوری که میتوان از مسائل موجود در مقیاس بزرگ برای مسائل مشابه در مقیاسهای کوچک تر بهره برد (و برعکس). فناوری و فرهنگ در سلسله مراتب آنها نقش دارد؛
5- فناوری همیشه تمام جوابها را در اختیار ندارد و برخی اوقات بیش از آنکه مسائل را حل کند، مسئله ایجاد میکند. این موضوع طی سیلهای رود رد (4) در سال 1997 و رود میسی سی پی در سال 1996 در آمریکا و سیل 1366 تجریش تهران و رود خوانسار و به طور مجدد رود میسی سی پی در سال 2005 به وضوح نمایان شد. مجموعهی ساختارهایی که برای ایمنی در مقابل سیل احداث شده بودند، به جای آنکه به رودخانه اجازه دهند تا روند طبیعی خود را طی کند خود را طی موجب وخیم تر شدن اوضاع در زمان وقوع سیل شدند. با این حال، توانایی فناوری برای مدلسازیهای رایانه ای، مقایسهی سناریوهای مختلف محیطی و سامانههای پیچیده با یکدیگر، بسیار ارزشمند است. به ویژه استفاده از واقعیات مجازی و دیگر نرم افزارهای تخصصی در سیستم اطلاعات جغرافیایی، سبب افزایش مؤثر و چشمگیر تحلیل اطلاعات طبیعی شده است؛
6- اکنون زمان مناسبی برای ارزیابی مجدد از برخوردمان با طبیعت و نگرش به ارزیابی مجدد فرهنگ شهر و محیط طبیعی است. اینکه ما در سالهای گذشته توانایی پیدا کرده ایم که سطح زمین را از فضا با ماهوار ه مشاهده و جنبههای مختلفی از آن را اندازه گیری کنیم، امکان فوق العادهای است. ما اکنون میتوانیم مناطق وسیعی را با جزییاتی دقیق ببینیم و دما، اجزای
شیمیایی و تغییرات کاربری زمین را ساده و سریع اندازه گیری کنیم (5). این کار به ثبت سرعت تغییرات و وسعت آن کمک میکند، به گونهای که میتوان پیامدهای مصیبت باری را که توسط انسان یا طبیعت به وجود میآیند، بسیار سریع شناسایی و راهبردهای لازم برای ترمیم آنها اتخاذ کرد. برای این منظور باید فرهنگ سازی کرد.
اندازهی شهر
شهرها اندازهی تعریف شدهای ندارند. اگر اندازهی جمعیت را معیار اندازهی شهر بدانیم، چون جمعیت همواره تغییر میکند، (6) اندازهی شهر نیز تغییر مییابد. اندازهی بهینه شهر، به نظر مفهومی گمراه کننده میآید. هیچ کسی تاکنون نتوانسته آن را تأیید کند و عدم قبول آن دائم در حال افزایش است. درست است که کیفیتهای محیطی با افزایش یا کاهش مقیاس تغییر میکند و بنابراین به طور قطع شکلهاى مربوط به شهرها را نیز تغییر میدهند، با این حال شواهدی در دست است که نشان میدهد نوعی از فرایندهای ژئومورفولوژیکی با اندازهی شهر همبستگی مثبت دارند، در عین حال تأکید میکنیم که هیچ عامل تعیین کنندهی منفرد عمدهای در تعیین اندازهی شهر قابل تشخیص نیست. البته برای هر شهر واحد میتوان بر اساس جغرافیا، فرهنگ، اقتصاد، نظام سیاسی، نحوهی زندگی و غیرهاندازهی بهینهای تصور کرد، ولی این فقط در حد تصور است. در شرایط بسیار محدود کننده مانند محدودیتی که یک زمین بسیار کوچک بر اندازهی شهر تحمیل میکند، این موضوع مهم تراست، البته نظریههایی در این مورد وجود دارد که نظریهی مرکزیت مکانی از آن جمله است. این نظریه با بررسی خود در مورد اینکه چگونه مکانهای مرکزی با اندازههای مختلف در یک منطقه، یکنواخت توزیع میشوند، از جمله مواردی است که در آن دربارهی اندازهی شهر صحبت میشود (7)، ولی این نظریه زمینه و مبنای اقتصادی دارد. چنانچه بخواهیم اندازهی بهینهای برای شهر پیدا کنیم، باید به بستر و زمین توجه کنیم. نباید فراموش کرد کهاندازهی شهر هرچه بزرگ تر باشد، پیچیدگی آن هم بزرگ تر است. در این مورد توافق کلی وجود دارد. سه متغیر کلیدی، تعداد جمعیت ساکن، وسعت جغرافیایی و اشکال سطحی زمین را همواره برای اندازهی شهر باید در نظر داشت. اندازه یک شهر خدماتی ممکن است وسیع یا گسترده نباشد، چرا؟ آیا اشکال ساختمانی مثل چین خوردگیها، گسلها، روراندگیها و آبراههها در اندازهی شهر نقش دارند؟ توجیه مرز در ژئوموفولوژی در سه حوضه بسیار گسترده کاربرد دارد که عبارتند از مرز در مطالعات ناحیه ای، مرز در فضای توپوگرافی، مرز یک نظام یا سیستم (رامنت، 1389)تغییر اندازهی شهر
تغییر اندازهی شهر از راه تغییر در اندازهی یک محل یا تغییر در عملکرد آن درک میشود و اغلب به قدری سریع است که تطبیق موفقیت آمیز استانداردها را میسر نمیکند. ما اشکال ژئومورفولوژیکی را از راه استعارهها میبینیم و استعاره در اینجا چنین است که اشکال در حکم یک موجود زندهاند که چنانچه از نظر جثه کوچک باشند، موجودی کوچک تلقی میشوند و اگر تقلیل پیدا کنند، میمیرند و چه کسی میداند که به کجا میروند؟ ما برای شهرها نیز این گونه فرض میکنیم که موجودی زندهاند و اندازهی آنها تغییر مییابد. آستانهی حداکثر تغییر نقطهای است که فرایندهای ژئومورفولوژیکی امکان آن را فراهم میکنند.پینوشتها:
1- Chorley and (1984).
2- گرهارد لنینسکی، ترجمه، 1369.
3- مقیمی، ابراهیم، زمان و نمادهای آن در جغرافیا، 1378.
4- Red River.
5- علوی پناه، سید کاظم، 1385.
6- زنجانی، حبیب اله، 1379.
7- کوین لینچ، 1381، ص316.
مقیمی، ابراهیم؛ (1391)، ژئومورفولوژی شهری، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم