جلوه هاي هنر در صحن و سراي حضرت معصومه (س)
هنر
«هنر يك شيوه بيان است، يك شيوه اداكردن است، منتها اين شيوه بيان از هر تبيين ديگر رساتر، دقيقتر و ماندگارتر است، دقت در هريك از اين چند تعبيرى كه عرضكردم: رساتربودن، دقيقتر بودن، نافذتر و ماندگارتربودن، در فهم معناى هنر كمك مىكند، اى بسا كه يك گزارش غيرهنرى گرچه علمى و تحقيقى و دقيق، خاصيت ارائه هنرى را نداشتهباشد. ابزارهاى هنرى بىشك، رساترين، بليغترين و كارىترين ابزار ابلاغ و تبليغ پيام است.» (1)
هنر اين خصوصيت را دارد كه به خاطر ملايمتبا طبع آدمى، بىشك در طبع او اثر مىكند. هر هنرى در طبع آدمى اثر مىگذارد، اگرچه آن كسى كه مورد اثر قرارگرفته نتواند آن هنر را تحليلكند هنر اثر خود را مىگذارد، يعنى دل را منقلب مىكند و اثرى در روح باقى مىگذارد، هرچه مايه هنرى كمتر باشد، اين اثر هم كمتر مىشود.» (2)
«بر اين نكته مىتوان اتفاقكرد كه «هنر مىتواند معناى واقعى همه چيز را بهتر از آنچه ما مىبينيم نشاندهد.» (3)
«دانشمند روابط عالم هستى را اندازهگيرى مىكند، هنرمند اين روابط را حدس مىزند و آنها را از نو با صورتى روشن به بيان درمىآورد، هردوى آنها در پى ادراك جهانند يكى از راه عقل، ديگرى به مدد عاطفه، هردوى آنها زبدههائى از عالم هستى بيرون مىكشند، حاصل استخراج دانشمند «حقيقت» خوانده مىشود، و از آن هنرمند «زيبائى.» (4)
با صرفنظر از پيام و محتواى مخفىشده در اندام اثر هنرى، هريك از آثار موجود دربردارنده مجموعهاى از آگاهيها، فنون و قواعد علمى است. يك اثر هنرى نظير مسجد شيخلطفالله يا مسجد جامع اصفهان نشانمىدهد كه مهارتهاى هندسى و رياضى فراوانى در پديدآمدن آن به كار رفتهاست; هريك از قطعههاى كاشى، سنگ و گچبريها نشان مىدهد كه ابزارهاى مهندسى و معمارى آن زمان چه بوده، ميزان دانايى پديدآورندگان درباره مصالح، رنگ و فضا در چه پايهاى قرار داشتهاست. وقتى كه يك قرآن نفيس از عهد تيمورى يا صفوى زير ذرهبين كارشناسان قرارمىگيرد، فنون كاغذسازى، رنگسازى، ابزار ترسيم و نگارگرى، عناصر تشكيلدهنده مركب، بافت ويژه جلد و آشكار مىشود و هر بخش آن رساله و يا حتى كتابى از فن و دانش را به نسل حاضر منتقل مىسازد.
هرگز نبايد هيچ اثر هنرى به جاىمانده از گذشته را سبكشمرد و بسادگى از كنار آن گذشت، بويژه اگر آن اثر با انگيزههاى پاك و مقدس دينى پديدآمده، گوياى اعتقادات خالص نسلهاى گذشته باشد.
صحن و سراى حضرت معصومه(عليهاسلام)
اين انگيزهها چنان پاك و مقدس است كه زائران و عاشقان به خانه توجه ندارند و صاحب خانه را مىجويند. بسيار كسان هستند كه سالهاى دراز پروانه حرم و جليس مسجد و محراب بودهاند، اما به ظاهر بنا و آثار گرانبهاى هنرى و تاريخى كمترين توجهى نداشتهاند. در اين مكانهاى سراسر نور، شور درون و اشك و آه سوزان به ديدگان اجازه نمىدهد تا اين فضاى ملكوتى و مقدعس را موضوع بررسى و تحقيق صرف قراردهد و شايد اغلب مؤمنان پرداختن به ظواهر دلانگيز بيوتات حرم را نوعى گستاخى و بىادبى تلقى مىكنند. ما نيز اگر تحقيق و مطالعه در آثار هنر اسلامى، مخصوصا در اين اماكن مقدس، را وظيفه حتمى خود نمىدانستيم، به اين كار حساس و دقيق دست نمىزديم.
به هر صورت مسلمانان و دينباوران بيشتر و پيشتر از بيگانگان بايد سرمايههاى معنوى و مادى خود را بشناسند و در نگاهدارى آنها بكوشند. ناديدهگرفتن اين وظيفه و نبودن برنامه صحيح باعثشد تا بيگانگان بسيارى از نفايس اسلامى ما را به يغما ببرند; در اين باره اظهارات اولين سفير آمريكا در ايران مايه عبرت و اندوه است:
«... ولى افسوس كه عده زيادى از اين بقعهها و آرامگاهها بتدريج رو به ويرانى گذاشت و تزئينات و سراميكهاى آن بتاراج رفت و در سالهاى اخير با قيمتهاى گزاف از طرف دلالان خارجى خريدارى شد و روانه خانه كلكسيونرهاى هنرى و موزههاى بزرگ جهان گرديد. يكى از بهترين آثار اين دوره تزئينات سراميك داخلى مسجد سلطانيه بود كه همگى آن به يغما به موزههاى خارجى رفت و متاسفانه از آن فقط ديوار خالى بجا ماندهاست و از همه اين تزئينات مهمتر كاشيهاى سردر مسجد سلطانيه بود كه تا اين اواخر باقىبود ولى يكمرتبه بطرز مرموزى ناپديدشد اخيرا براى اينكه جلوى اين تاراج و دزدى آثار نفيس قديمى را بگيرند در مورد كسانى كه اقدام به سرقت اين قبيل آثار نمايند حكم مرگ صادر مىشود ولى پول زيادى كه به كلكسيونرها و موزهها بابت اين آثار مىپردازند آنقدر زياد و قابل توجه است كه بازهم اشخاص جان خود را به خطر انداخته و به اين دستبردهاى هنرى ادامه مىدهند، آرامگاه مشهور حضرت امام رضا(عليهالسلام) در مشهد نمونه ديگرى از شاهكارهاى معمارى ايرانىها مخصوصا در رشته سراميك است، البته مسيحيان اجازه بازديد از اين آرامگاه را ندارند و از فاصله مشخصى بآن نمىتوانند نزديكشوند ولى عظمت آن را گنبدهاى طلائى، كاشيكارى و گلدستههاى زيباى آن از فواصل دور ديدهمىشود و هنرشناسانى كه اين بناى مهم را ديدهاند از عظمت و نبوغ هنرى كه در آن بكار رفته حكايت مىكنند كاشىهاى لعابدار قديمى ايرانى كه در اين بنا بكاررفته ارزش فوقالعاده زيادى دارند، بطورى كه موزهها براى هر كاشى لعابدار قديمى مبلغى در حدود 500دلار به دلالانى كه آنها را به طور قاچاق از ايران خارجمىكنند، پرداخت مىنمايند، اين كاشيها كه لعابى از شيشه دارند در چند بناى تاريخى ديگر ايران هم بكار رفتهاند كه درخشندگى و جلاى خاصى دارند و مانند بلور نور را تجزيهكرده و باطراف منعكس مىنمايند.»
هنر اسلامىقطعىترين و درستترين داورى اين است كه هنرهاى اسلامى از «قرآن» و «مسجد» سرچشمه گرفتهاست همه كسانى كه هنر اسلامى را، به عنوان يك مقوله فرهنگى، بىطرفانه مطالعه و بررسى كردهاند به اين نتيجه رسيدهاند كه منبع اصلى هنرهاى دينى در تمام سرزمينهاى مسلماننشين قرآن و مسجد بوده، حتىبه جرات ميتوانگفت همه رشتههاى هنرى در كشورهاى اسلامى بنحوى ريشه در مقدسات دينى دارند; سخن شرقشناسان و ايرانشناسان در اين باره گواه روشنى است:
«اعتقاد به اسلام كه ميان غالب ايرانيان بنا برغبتشخصى بود، هنر نوى را كه در نظر شرقيان هنرى بس مهم بود بوجود آورد و تقدير آن بود كه اين هنر در ايران به اوج خود برسد و آن هنر خطاطى بود، احترام به كلام مقدس خداوند كه چاوش سعادت و زندگى جاويد بود باعثبوجودآمدن احترامآميزترين كتابتها شد. خط بدوى عرب بظرافت گراييد و توسعهيافت و اولين پيشرفتهاى هنر خط در شهر كوفه انجامگرفت و خط كوفى منسوب باين شهر بواسطه ظرافتش شهرت زياديافت. الفباى قوى و اصيل مدونشد كه عظمت كلام الهى را شايسته باشد، نبوغ ايرانى اين الفبا را معقول و متناسب ساخت تا بجايى كه خط كوفى تزئينىترين و گوياترين خطوط گرديد. ذوق بخط خوش كه اينجنينانگيخته شدهبود به اشتياقى منجرشد كه حتى بوسواس كشيد آتش اين اشتياق مدت هزارسال در دل مسلمين افروختهبود ...».
«... ظهور اسلام ايمانى جديد و ارزشهاى تازه و حدودى نو بوجود آورد، قصور و معابد عظيم ساسانى كمكم جاى خود را به مساجد داد، مسجد كه مركز اجتماع سياسى و مذهبى مردم بود، ابتدا يعنى در قرن هفتم ميلادى بسيار ساده بود، در اين قرن مسجد بنائى بود كه در آن نماز جماعتبرگزار مىشد و يا وقايع و اخبار اعلام مىگرديد، اما بزودى بيان «احساس» و «عبادت» در نقشه و ساختمان مساجد رعايتشد، در قرن هشتم ميلادى مساجد داراى عظمت مؤثر و زيبائى خاص گرديدند، در عين حاليكه ساختمان آنها تا حدى ادامه سبك معمارى ساسانى با تزئينات ساده و باشكوه بود».
«چيزى كه بيش از همه در اين فعل و انفعال جهت ايجاد وحدت و پاسخ به جميع مسائل زندگى قاطعيت داشت قرآن بود. انتشار قرآن بزبان اصلى و فرمانروائى مطلق خط عربى، پيوندى بوجود آورد كه تمام دنياى اسلام را بهم مربوطساخت و عامل مهمى در خلق هر نوع اثر هنرى گرديد.»
شايد از همه نوشتهها و داوريها، اظهارات تيتوس بوركهارت، ژرفتر و سنجيدهتر باشد. وى در كتاب «هنر اسلامى» مطالبى عنوان مىكند كه پذيرفتن آن براى خواننده معمولى و بىاطلاع از جنبههاى شگرف هنرى بسيار دشوار است:
«اگر كسى ناگزير شده به پرسش اينكه «اسلام چيست؟» پاسخگويد به يكى از شاهكارهاى هنر اسلامى مانند مسجد قرطبه يا مسجد ابنطوطون در قاهره يايكى از مدرسههاى سمرقند يا حتى تاجمحل اشارهكند اين پاسخ خود معتبر است، زيرا كه هنر اسلامى خود نمودار همان مفهومى است كه از نامش بر مىآيد بىهيچ ابهامى ... هنر اسلامى گويا ممتاز استبه اينكه پيوسته با روح اسلام سازگارى داشتهباشد و اين سازگارى دستكم در مظاهر اصلى آن مانند معمارى مكانهاى مقدس نمودار استبه شرط آنكه تحتتاثير عوامل انحرافى نفوذ بيگانه قرار نگرفتهباشد... اين مطلب نبايد نه شگفتانگيز نمايد و نه عجيب، كه بيرونىترين مظهر يك دين يا تمدنى مانند اسلام - كه هنر خود بر حسب تعريف آن جلوهگاه بيرونى است - بايد نمودار جهان درونى آن تمدن باشد. جوهر هنر زيبايى است و اين امر در اصطلاح اسلامى همانا كيفيتى الهى است و بدينلحاظ داراى دو جنبه است: يكى در طبيعت كه پوششى است مانند جامهاى زيبا كه وجودها و چيزهاى زيبا را پوشانيدهاست اما در وجود خدا يا در ذات هستى، جمال مطلق و خالصى است از ميان همه صفات الهى كه در اين جهان متجلىشده و بيش از همه يادآور هستى مطلق است، پس به عبارت ديگر بررسى هنر اسلامى يا هرگونه هنر مقدعس چون با گونهاى انديشه بازنگريستهشود رو سوى دركى كمابيش ژرف، از واقعيات معنوى دارد كه در ريشه همه افلاك و جهان بشريتخفتهاست چون از اين ديدگاه بنگريم «تاريخ هنر» از پهنه تاريخ درمىگذرد و در برابر اين پرسش قرارمىگيرد كه: «زيبايى اين جهان كه هماكنون از آن يادكرديم از كجا سرچشمه مىگيرد و فقدان آن كه امروزه جهان را تهديد مىكند از كجا مايه مىگيرد؟».
صحن و سراى حضرتمعصومه(عليهاسلام)چشمانداز بارگاه حضرت معصومهعليهاسلام، از برآمدن آفتاب تا ساعتى پس از آن بسيار دلپذير و خاطرهانگيز است. مسافرى كه از راه دور مىآيد اگر با تامل به اين مجموعه بنگرد، منظرهاى بهيادماندنى خواهدديد. با وجود دگرگونيهايى كه زندگانى ماشينى در سيماى شهرهاى اسلامى پديدآورده، هنوز هم دورنماى شهرهاى مذهبى با گنبدها و گلدستههاى زيبايش دلنشين است. حرم در مركز شهر قرارگرفته و اين ركزيتشباهت كلى قم را با شهرهاى مشهد، كربلا، نجفاشرف و كاظمين به ياد مىآورد، در همه اين بلاد حرمهاى مطهر در وسط شهر قرارگرفته و آباديها، بتدريج و بطور طبيعى در اطراف اين كانونها شكل گرفتهاست. آنچه در تمام اين مراكز به چشم مىخورد بارگاه مقدس، مسجد، مدرسه، صحنهاى وسيع با حجرههاى متعدد و اماكنى براى آسايش زائران و رفع نيازهاى آنهاست.
پيوند عبادت و درس، نيايش و دانش، پارسايى و طلب علم و كتاب خدا و كتابهاى علمى از عناصر جدايىناپذير اين مجموعههاست. در آستان امامان و امامزادگان(ع) عالمان، پارسايان و عابدان بسيار ديدهمىشوند، ارتباط دانشمندان دينى با توده مردم به اصيلترين صورت نمايان است; در فهرستبناهاى حرم در همه اماكن مقدس وجود مسجد و مدرسه حتمى است و زيارتگاه از هر بناى مذهبى ديگر به مسجد نزديكتر است. كسانى كه در شهرهاى مقدس زندگى مىكنند پيوسته در مساجد بزرگ و اماكن مذهبى حضور مىيابند چنانكه بايد ويژگيهاى معمارى و چگونگى ابنيه و آثار مذهبى را حس نمىكنند، اما مسافرى كه از بيرون مىآيد اگر به ديده تحقيق بنگرد، نكتههاى حكمتآميز بسيار خواهديافت.
«در مسجد هميشه بروى مردم باز بود و به همه مسلمانان به يك اندازه تعلقداشت غريب خانهبدوش همان حق را سبتبه پذيرايى روحانى و جسمانى در مسجد دارد كه امير صاحب جاه يك شهر ... از آنجا كه مسجد در سراسر زندگى مردم از لحاظ روحانى همراه است و از آغاز چنين بوده، اغلب با وجود شهر درآميخته و بىشك ميتواند كانون آن شمردهشده و آن را با ضمائم گوناگونش مىشود يك بناى آسمانى در دل شهرهاى زمينى به شمار آورد.»
حرم و زيارتگاه نيز چنين است; اين در، مخصوصا به روى نيازمندان و دردمندان و آنهايى كه از همهجا رانده شدهاند، پيوسته گشودهاست. در شهرهاى بزرگ زيارتى درهاى حرم در تمام ساعات شبانهروز باز است، رواقها و اطراف ضريح از جمعيت زائر، نمازگزار و حاجتمند موج مىزند; هرچه زمان پيش مىرود هجوم جمعيت مشتاق، كه از راههاى دور مىآيند، بيشتر مىشود.
در سالهاى اخير، مخصوصا شبهاى جمعه و چهارشنبه، اجتماع عظيم تودههاى علاقمند در بيوتات حرم حضرت معصومه(ع) و مسجد جمكران شوقانگيز است.
حرمهاى امامان و امامزادگان نيز مانند مسجد، در طول تاريخ اسلام، محل درس و بحثبودهاست. در زمان حاضر پيوند درس و عبادت بيش از همهجا در حرم مطهر قم ديدهمىشود. در تاريخ سرزمينهاى اسلامى چنان مىخوانيم كه معمولا مدرسه و كتابخانهاى به مسجد متصلبود. هرچند امروزه اين ويژگى در بسيارى از مناطق فراموششده، اما هنوز در غالب شهرهاى بزرگ نظير مشهد مقدس، اصفهان و قم ديدهمىشود. ارتباط مدرسه و حرم و كتابخانه در حريم دخت موسىبن جعفر(ع) نهتنها ضعيفنشده، بلكه در پرتو انوار عنايات فاطمه معصومه(س) از گذشته استوارتر شدهاست.
كسى كه تاريخ اسلام را مطالعهكند مسجد را پايگاه سياست، چه سياستهاى باطل و چه سياستهاى حق، مىيابد; فرمان خلفا و سلاطين، اعلان جنگ و بسيج و حتى جلوس حكمرانان و برقرارى حكومتها در مساجد باطلاع مردم مىرسيد.
اين حقيقتى است كه پژوهندگان تمدن و هنر اسلامى به آن تصريح كردهاند و ما در سالهاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى شاهد جوشش آن بودهايم. تجديد حيات سياسى مردم در مساجد و بناهاى مذهبى رهآورد گرانقدرى است كه، پس از دوران دراز ركود، به يمن نهضت اسلامى مردم ايران بهدست آمد. اينك با اين زاويه ديد بهتر مىتوانيم اسرار و حكمت معمارى اماكن مقدس را دريابيم. بنايى كه بايد ارتباط آسمانى و سرنوشت اجتماعى و سياسى مردم، زير سقفهاى آن رقم زدهشود، ضرورتا در شكل و سيماى ظاهر داراى چهرهاى خاص خواهدبود. بيننده هشيار راز و رمز گنبد، گلدسته، صحن و طاق و رواق را مىجويد و با اندكى تفكر درمىيابد كه هدف از اين سازهها پذيرش بىريا و بىمنت همه طبقات و تامين آسايش آنها در انجامدادن فرايض دينى، مناجات، درس و بحث و تلاوت قرآن است و اين هدف آسمانى بنايى خاص مىطلبد; بنايى كه بايد در طراحى، مصالح ساختمانى، رنگ، نور و زيور با مقاصد معنوى هماهنگ باشد.
پي نوشت :
1 - مقام معظم رهبرى، هنر، ص9.
2 - همان، ص11.
3 - سينما از ديدگاه هنر، ص3.
4 - معنى زيبائى، ص49.
5 - مقصود گنبد سلطانيه است كه در بازمانده شهر تاريخى سلطانيه، واقع در6كيلومترى جنوب راه زنجان به قزوين، قراردارد، و از بناهاى الجاتيو پادشاه مغول است. گروهى آن را از بزرگترين و جالبترين بناهاى ايران پس از اسلام دانستهاند. اين بنا در طول تاريخ صدمات فراوان ديده و در حال حاضر مرمت و نگهدارى مىشود.
6 - س ج و بنجامين، ايران و ايرانيان، ترجمه حسين كردبچه، ص228.
7 - پرفسور آرتور پوپ، مقاله نظرى به هنر ايران، مجله هنر و مردم شماره27 دىماه1343. پوپ داراى اثر بسيار بزرگى، به زبان انگليسى، درباره هنر ايران و اسلام است كه در16 مجلد مكررا به چاپ رسيدهاست.
8 - ارنست كوئل، هنر اسلامى، ترجمه هوشنگ طاهرى، ص6.
9 - تيتوس بوركهارت، هنر اسلامى، ترجمه مسعود حبيبنيا، ص16.
10 - پوپ، معمارى ايران، ترجمه غلامحسين صدرى افشار، فصل3.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله