آیا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ازدواج نموده و دارای فرزند هستند؟

یکی از مباحث پیرامون شخصیّت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، زندگی شخصی و خانوادگی آن حضرت است، سخن از ازدواج یا عدم آن و داشتن فرزند و مکان زندگی و وضعیّت زندگی اولاد او و کیفیّت زندگی آن حضرت از بحثهای جذّابی است که احیاناً در اذهان بسیاری از معتقدان به او ابهاماتی وجود دارد که معمولا با جوابهای ضدّ و نقیضی نیز مواجه می‌شوند.
يکشنبه، 12 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آیا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ازدواج نموده و دارای فرزند هستند؟
آیا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ازدواج نموده و دارای فرزند هستند؟
آیا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ازدواج نموده و دارای فرزند هستند؟

 

مقدّمه

یکی از مباحث پیرامون شخصیّت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، زندگی شخصی و خانوادگی آن حضرت است، سخن از ازدواج یا عدم آن و داشتن فرزند و مکان زندگی و وضعیّت زندگی اولاد او و کیفیّت زندگی آن حضرت از بحثهای جذّابی است که احیاناً در اذهان بسیاری از معتقدان به او ابهاماتی وجود دارد که معمولا با جوابهای ضدّ و نقیضی نیز مواجه می‌شوند.
اساساً غیبت طولانی آن حضرت از نگاه زندگانی شخصی و خصوصی وی این سؤال را به وجود می‌آورد که آیا در این مدّت، حضرت مهدی(علیه السلام)ازدواج کرده است یا خیر؟
برخی این سؤال را به صورت اشکال مطرح کرده و می‌گویند: اگر ازدواج کرده و همسر دارد، لازمه‌اش داشتن فرزند است و لازمه این نیز فاش شدن اسرار و شناسایی آن حضرت است که با حکمت و فلسفه غیبت منافات دارد و اگر ازدواج نکرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و به امر شرعی مستحب عمل نکرده است که این هم با مقام و شأن آن حضرت نمی‌سازد، زیرا وی رهبر دینی مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، باید پیشقدم باشد و فرضِ وجود امامی که مستحب مؤکّد شرعی را ترک کند و در واقع عمل مکروهی را انجام دهد بسیار مشکل و جای استبعاد دارد.
پس اگر ازدواج نکرده باشد اشکال ترک مستحبّ از طرف معصوم و اگر ازدواج کرده باشد، اشکال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غیبت پیش می آید و چون طرفین قضیّه با اشکال مواجه است، عدّه‌ای چنین نتیجه‌گیری می‌کنند که اصلا آن حضرت وجود ندارد.
نکته‌ی دیگر این که اصل ازدواج یا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نیست، بلکه از مسائل شخصی است که در روایات نیز به آن تصریح نشده و مورد بحث امامان قبلی نیز نبوده است و کسانی هم که در دوران غیبت توفیق درک حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشکلات در ذهنشان بوده است که به اینگونه سؤالات نرسیده‌اند.
در دوران غیبت صغری نیز از نائبان خاصّ، در این زمینه سخنی شنیده نشده است. از سوی دیگر ذهن انسان در کنار سؤال از ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام)، سؤالات دیگری نیز می‌سازد از جمله این که: آیا امام مهدی(علیه السلام) دارای فرزند است؟ آیا مکان خاصّی برای زندگی وی و فرزندانش وجود دارد؟ آیا فرض وجود فرزند و همسر برای آن حضرت با حکمت و فلسفه غیبت سازگاری دارد؟ و در صورت ازدواج نکردن، آیا بر خلاف سنّت و دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل نکرده است؟ و سؤالات دیگری که این مقاله در صدد جواب دادن به بعضی از آنهاست.
بنابراین، پس از طرح سؤال اصلی و بیان دیدگاههای متفاوت و دلائل آنها و نیز بررسی دلائل، سعی می‌شود تا به نتیجه‌ای مناسب و جامع برسیم.
آیا حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده و دارای فرزند می‌باشد؟
در پاسخ به این پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادی مانند: حکمت یا فلسفه غیبت و نیز مسائل فقهی همچون استحباب شرعی ازدواج و متونی که مستقیم یا غیر مستقیم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظریّه وجود دارد:
ـ نظریّه أوّل: عدّه‌ای معتقدند که حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده است و برای اثبات این نظریّه به دلائل ذیل استناد جسته‌اند.
الف: استحباب ازدواج: ازدواج و نکاح در اسلام مستحبّ مؤکّد و سنّتی نبوی است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترویج آن تأکید داشته و امّت خود را به این امر تشویق و ترغیب می‌کردند و بارها فرموده‌اند: «نکاح کنید و با تشکیل خانواده بر تعداد خود بیافزایید، که من در روز قیامت به شما اگر چه فرزندی سقط شده باشد مباهات می‌کنم»([1]).
در احکام دین ازدواج سنّتی حسنه و مورد تأیید و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مکروه است. ازطرفی ازدواج نکردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، چرا که آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: «نکاح سنّت من است، و هر کس از آن اعراض کند (روی برگرداند و ازدواج نکند) از من نیست.»([2])
اکنون که سالیان متمادی از عمر حضرت مهدی(علیه السلام) می‌گذرد، آیا می توان گفت: او مستحبّ مؤکّد را ترک، و مرتکب مکروه شده است؟ هرگز نمی‌توان اینگونه نتیجه گرفت، چرا که او امام است و در عمل به مستحبّات شرعی از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج کرده و دارای همسر می‌باشد.
در کتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منکرین وجود اهل و عیال برای امام مهدی(علیه السلام) چنین آمده است: «چگونه ترک خواهند کرد، چنین سنّت عظیمه جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است.»([3])
و نیز در کتاب «الشموس المضیئة» آمده است: «اگر در این زمینه (داشتن همسر و خانواده) هیچ نقل روایی وجود نداشت و فقط همین مطلبی که آن حضرت با وجود سنّ زیاد از نظر جسمی جوانی قویّ البنیه است... و نیز می‌دانیم که آن حضرت به سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل می‌کند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود»([4]).

ـ نقد و بررسی:

دلیل مزبور شامل دو قسمت است. قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امری نیکو و مستحبّ شرعی است. قسمت دوّم: امام زمان(علیه السلام) لزوماً به این سنّت و امر شرعی عمل می‌کند. هر دو مقدّمه نیازمند بررسی و تأمّل است.
امّا استحباب ازدواج([5]) از آیات و روایات فراوانی استفاده می‌شود مانند: آیه شریفه (فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آیه (وَأَنکِحُواْ الاَْیَـامَی مِنکُمْ وَالصَّــلِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَآلـِکُمْ )([7]) و همچنین در حدیثی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود می‌داند([8])، و در حدیثی دیگر می‌فرماید: هر کسی از آن اعراض کند از من نیست.([9]) و در روایاتی دیگر ازدواج امری پسندیده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر تولید نسل و بقاء آن توصیه شده و کثرت مسلمین مایه مباحات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شمرده شده است. در اهمیّت و تشویق به ازدواج چنین آمده است: «هر کس ازدواج کند نصف دینش را بدست آورده است»([11]) و نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده با فضیلتتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که بدون همسر است»([12])، و همچنین در روایات فراوانی نقطه مقابل ازدواج یعنی ترک ازدواج مذمّت شده و از ناحیه ائمّه(علیهم السلام) امری مکروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) که این روایات نیز به قرینه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.
با توجّه به آیات و روایات فوق و وجود کلمات امر مانند «انکحوا» در آیات و تشویق به ازدواج در روایات و توصیه کردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهای بزرگوار اسلام، استحباب شرعی ازدواج را استنباط کرده و بر طبق آن به استحباب([14]) و بعضی به استحباب مؤکّد فتوی داده‌اند، و برخی آن را در شرایطی واجب می‌دانند([15]).
و از سوی دیگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست می‌آید که اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غیر دائم (موقّت) مستحب شرعی است. ثانیاً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و کسانی که نیازمند به همسر می‌باشند نیست، بلکه شامل غیر مشتاقان و کسانی که در خود احساس نیاز به همسر نمی‌کنند نیز می‌باشد.([16]) چرا که علّت این حکم شرعی در اشتیاق به جنس مخالف و یا اطفاء (خاموش کردن) غریزه جنسی خلاصه نشده است تا گمان شود ازدواج برای غیر مشتاقان استحباب ندارد، بلکه مواردی از قبیل: تکثیر نسل و ابقاء نوع انسانی و کثرت تعداد موحّدین، در استحباب شرعی ازدواج دخالت دارند.([17])
پس اگر ازدواج برای تأمین این اغراض هم باشد، از جهت شرعی مستحب است، و دارای مطلوبیّت شرعی است.
بدیهی است که استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نیست، بلکه شامل غیر دائم و مِلک یمین (کنیزان) نیز می‌شود.([18]) و به همین جهت اینگونه به نظر می‌رسد که تحقّق یک مرتبه از ازدواج در طول عمر برای عمل کردن به این مستحبّ شرعی کافی است، اگر چه بنا به عللی([19]) بین زوج و زوجه جدایی حاصل شده باشد.
امّا با تأمّل در روایاتی که در آن عزوبت (همسر نداشتن) مکروه دانسته شده است حتّی برای مدّتی اندک([20])، معلوم می‌شود که مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پایان عمر است. پس عمل کردن به استحباب ازدواج در صورتی کافی است که استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور که این استحباب فقط به داشتن یک همسر نیست بلکه تعدّد آن نیز مستحب شرعی است.([21])
بنابراین در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، و امری مستحب است) چنین نتیجه می‌گیریم: 1. ازدواج مستحب شرعی است، خواه نیاز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت. 2. این استحباب دوام و استمرار دارد و شامل تمام عمر انسان می‌شود. 3. تعدّد همسر نیز مستحب شرعی است.
و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(علیه السلام) به امر شرعی و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتی را به وجود می‌آورد، از جمله اینکه: با کثرت امور مستحبّی، آیا امام(علیه السلام) به همه آنها عمل می‌کند؟ یا اینکه از آن امور انتخاب کرده و گزینشی عمل می‌کند؟ آیا لزوم عمل به امور مستحب برای امام ضروری است؟
بدون تردید امامان مانند پیامبران چون هدایت مردم را به عهده دارند، و رهبران الهی محسوب می‌گردند، همیشه در عمل به احکام الهی پیشقدم بوده‌اند، و اساساً رسالت آنان ایجاب می‌کرد که أوّل خودشان عامل به احکام الهی باشند و از دستورات الهی سرپیچی نکنند و در صحنه عمل برای دیگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نکردن به اوامری که حکایت از محبوبیّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) برای رهبران دینی مذموم است و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد که آنها به دستورات واجب و مستحب عمل کنند، پس امام(علیه السلام) نیز به آنها عمل می‌کند.
بنابراین، دو نکته در لزوم عمل کردن امام به مستحبّات وجود دارد:
1. هدایت و رهبری و الگوی کامل بودن برای مردم که ایجاب می‌کند امام در زندگی و معاشرت و در برخورد با دیگران به نحو احسن عمل کند و در عمل به دستورات دینی (واجب و مستحب ) پیشقدم باشد.
2. اقتضای شأن و منزلت انسان کامل ایجاب می‌کند که به مستحبّات عمل کند.
بدون تردید نکته أوّل در زمان غیبت امام(علیه السلام) موضوعیّت ندارد، زیرا امام(علیه السلام) در مرأی و منظر مردم نیست و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولی نکته دوّم در رسیدن به مطلوب (امام پایبند به مستحبّات شرعی است، و سزاوارتر از دیگران است) کافی است. با توجّه به دو مقدّمه‌ای که گذشت، عدّه‌ای معتقدند که امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت ازدواج کرده و صاحب همسر و فرزند است.
ب: استدلال به روایات:
دلیل دیگر معتقدین به ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام) تمسّک به بعضی از روایات است، از جمله:
1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «... از مکان او هیچ یک از اولاد و دیگران اطلاع نمی‌یابد، مگر مولایی که متولّی امر اوست»([23])، در این روایت وقتی که سخن از جا و مکان و محلّ زندگی آن حضرت می‌شود، امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: کسی از مکان او اطلاع ندارد حتّی اولادش، پس معلوم می‌شود او اولادی دارد و داشتن اولاد حاکی از ازدواج امام است.
امّا با تأمّل در این روایت نکاتی به نظر می‌رسد که مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نکات عبارتند از: الف ـ این روایت در کتاب الغیبه نعمانی نیز نقل شده است، با این تفاوت که به جای کلمه «ولد» کلمه «ولی» آمده است: «ولا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ ولا غیره;([24]) از مکان او کسی از ولی و غیر ولی اطّلاع نمی‌یابد»، یعنی دوست و غیر دوست، آشنا و غیر آشنا، از مکان او خبری ندارند و نمی‌دانند او کجاست. در این روایت هیچ سخنی از فزرند و فرزندان نیست، بنابراین با توجه به این نقل اعتمادی بر آن روایت نیست.
ب ـ در روایت سخن از فرزند است، ولی از این جهت که بگوییم الآن امام(علیه السلام) دارای فرزند و همسر باشد نیست و به اصطلاح مجمل است، چرا که امکان دارد منظور فرزندانی باشند که در آستانه ظهور و یا پس از ظهور امام(علیه السلام) به دنیا می‌آیند.
ج ـ ممکن است این روایت و امثال آن بیانگر مبالغه در خفای شخص باشد، یعنی هیچ کس نمی‌داند که او در کجاست، حتّی اگر دارای فرزند هم باشد، فرزندانش نیز از جایگاه او اطّلاع ندارند.([25])
د ـ از جهت سند مخدوش است، زیرا یکی از راویان آن ابراهیم بن مستنیر و در جای دیگر عبد اللّه بن مستنیر است و هر دو مجهول‌اند.
با توجّه به نکات فوق، استدلال بر ازدواج امام(علیه السلام) در عصر غیبت مشکل، بلکه بعید به نظر می‌رسد.
ن ـ سیّد ابن طاوس از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «... خدایا، مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان(علیه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّیه و تمام پیروانش فراهم فرما»([26]).
در این روایت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولی چون معلوم نیست که وجود این فرزندان پیش از ظهور است یا پس از آن، از این جهت مجمل است، و نمی‌توان به آن استناد کرد.
و ـ ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «گویا می‌بینم که قائم ما با خانواده‌اش در مسجد سهله اقامت گزیده است. ابو بصیر می گوید: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آری. گفتم: فدایت شوم! قائم همیشه در آن مسجد است؟ فرمود: آری...».([27])
این روایت نیز دلالت بر وجود فرزند برای امام(علیه السلام) پیش از ظهور ندارد و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور که از سیاق کلام در اکثر روایات که به نمونه‌هایی از آنها اشاره خواهیم کرد، این گونه استفاده می‌شود.
2 ـ روایتی مرحوم مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار از علی بن فاضل نقل کرده است که در آن به مکان و جزیره‌ای اشاره شده که نسل و فرزندان آن حضرت، زیر نظر وی جامعه نمونه اسلامی تشکیل داده و برای خود حکومت دارند([28]). این مکان نامعلوم است و هر کس نمی‌تواند به آنجا برود و دسترسی برای عموم مردم ممکن نیست.
تمسّک به این روایت نیز نمی‌تواند اثبات کند که آن حضرت ازدواج کرده و در نتیجه فرزندانی دارد و لازمه آن نیز زندگی در مکان خاصّ است، زیرا اولاًّ: از نوع بیان روایت به دست می‌آید که این روایت اعتبار قابل ملاحظه‌ای در نزد مرحوم مجلسی(رحمه الله) نداشته است، زیرا می‌گوید: «چون این حدیث را در کتابهای معتبر نیافتم آن را به طور مستقل و جدا می‌آورم»([29]).
ثانیاً این داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بی‌اساس و نیز مجهول بودن عدّه‌ای از روات آن، قابل استناد نیست، حتّی بعضی از محقّقین با بررسی‌های گسترده‌ای که انجام داده‌اند، معتقدند جزیره خضراء افسانه‌ای بیش نیست و واقعیت ندارد.([30]) و برخی همچون آقا بزرگ تهرانی می‌گویند: این داستان تخیّلی است.([31])
3 ـ روایتی که ابن طاووس از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده والأئمّة من ولده». ابن طاووس می‌گوید: روایت فوق اینگونه نیز نقل شده «اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده والأئمّة من بعده».([32])
این روایت نیز نمی‌تواند اثبات کند که آن حضرت دارای فرزند است. زیرا با وجود دو گونه نقل معلوم نیست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، یا امامان پس از او. بنابراین روایت مجمل است. علاوه این دو روایت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پیش از آن.
هــ صاحب کتاب الشموس المضیئة پس از نقل هفت روایت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت که بعضی از آن را آورده‌ایم، چنین نتیجه می‌گیرد: «از مجموع این روایات معلوم می‌شود که حضرت حجّت(علیه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند که جزئیّات آن را نمی‌دانیم».([33])
سپس اضافه می‌کند که داستان جزیره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله) و داستانی قریب به آن در اثبات الهداة با این قید که شیعیان آن جزیره از تمام مردم دنیا تعداد شان بیشتر است و هر یک از فرزندان امام(علیه السلام) در آن جزیره‌ها حکومتی دارند، چنین آورده است: «با توجه به عمر طولانی و مبارک ایشان ممکن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدی داشته باشد که بعضی مرده و برخی زنده‌اند». بنابراین آن حضرت فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آنها به سادگی ممکن نیست».([34])
با عنایت و دقّت در مطالب کتاب مذکور توجّه به چند نکته ضروری است:
اوّلا: نمی‌توان به آن هفت روایت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتیجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد کرد، چرا که برخی از آن روایات همان روایاتی است که قبلا به آنها اشاره شد.([35]) و برخی دیگر گویای وجود همسر و فرزند برای آن حضرت نیست و بعضی دیگر با خفای شخصی و عدم اطلاع از مکان او سازگاری ندارد.
ثانیاً: وجود فرزندان بی‌شمار آن حضرت با فلسفه غیبت منافات دارد، زیرا ممکن است فرزندان در صدد تشخیص هویّت خود برآیند و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])
ثالثاً: چطور ممکن است شیعیان آن جزیره (بنابر نقل وی از کتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنیا بیشتر باشد. با اینکه علم پیشرفته‌ی نقشه‌برداری و جغرافیای امروز در شناسایی نقاط این کره خاکی چیزی را از قلم نینداخته است و امروزه جایی وجود ندارد که ناشناخته باشد، حتّی مثلث برمودا،([38]) کاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطیسی) آشکار گشته و تعداد زیادی به آن مکان رفته‌اند و گزارشهای متعدّدی ارائه کرده‌اند. بنابراین معقول نیست که جمعیّتی چند میلیاردی بیش از جمعیّت فعلی جهان در مکانی زندگی کنند و کسی هم از آنها هیچگونه اطلاعی نداشته باشد.([39])
به هر جهت اینگونه مطالب نمی‌تواند دلیلی قاطع بر اثبات ازدواج و در نتیجه فرزندان و مکان اقامت خاصّی برای آن حضرت باشد.
در کتاب نجم الثاقب تالیف محدث نوری اسامی چند تن بعنوان فرزندان امام زمان ذکر شده است که به ترتیب چنین است : طاهر، قاسم ، هاشم ، ابراهيم و عبدالرحمن.
همچنین در همان جا آمده است در دفع شبهه نبودن اولاد براى حضرت
مؤ لف گويد(محدث نوری) : اين قصّه را جماعتى از علما نقل كردند. بعضى به نحوى كه ذكر شد و برخى به اختصار و پاره اى اشاره كردند به آن چنانچه سيّد جليل ، على بن طاووس در اواخر كتاب جمال الاسبوع گفته كه : من يافتم روايتى به سند متصل به اينكه از براى مهدى عليه السلام جماعتى از اولاد است كه واليانند در اطراف شهرها كه در درياست و ايشان دارايند غايت بزرگى و صفات نيكان را.
شيخ جليل عظيم الشأن شيخ زين الدين على بن يونس عاملى بياضى از علماى مئه تاسعه ، در فصل پانزدهم از باب يازدهم كتاب صراط المستقيم كه از كتب نفيسه اماميه است ، از كمال الدين انبارى ، قصّه مزبوره را به نحو اختصار نقل فرموده .سيّد ليل نبيل سيّد على بن عبدالحميد نيلى صاحب تصانيف راثقه كه از علماى ماءه ثامنه است در كتاب السلطان المفرج عن اهل الايمان نقل كرده آن را، از شيخ الاجل الامجد الحافظ حجة الاسلام رضى البغدادى ، از شيخ اجل خطرالدين حمزة بن الحارث ، در مدينة السلام . تا آخر آنچه گذشت .
مدقق اردبيلى در كتاب حديقة الشيعه فرمود كه حكايت غريب و روايتى عجيب است كه به گوشهايم خورده و در كتاب اربعين كه يكى از اكابر مصنفين و اعاظم مجتهدين از علماى ملّت سيّدالمرسلين و غلامان حضرت اميرالمؤ منين صلوات اللّه عليهما تصنيف كرده و به نظر اين كمترين رسيده با آنكه طولى دارد به نقل آن مزين اين اوراق مى گردد و چشم تحسين از ساير مؤ منين دارد.
عالم عامل و متّقى فاضل ، محمّد بن على العلوى الحسينى به سندى كه آن را به احمد بن محمّد بن يحيى الانبارى مى رساند روايت نموده كه او گفت : در سال پانصد و چهل و سه در ماه مبارك رمضان . الخ
سيد نعمة اللّه جزايرى نقل كرده آن را در انوار النعمانية از كتاب فاضل ملقب به رضا على بن فتح اللّه كاشانى كه او گفته روايت كرده شريف زاهد. الخ .
در نزد حقير، نسخه اربعينى است از بعضى از علما كه اوراق اول آن ساقط است و در آنجا بعد از ذكر متن آن به عربى ، به فارسى ترجمه فرموده و در اينجا به ترجمه آن قناعت نمودم و با اين كثرت ناقلين عجب است كه از نظر علاّمه مجلسى محو شده كه آن را در بحار ذكر نفرموده و در قصّه مذكوره دو شبهه است كه منشاء يكى از آنها قلّت اطلاع است و ديگرى ضعف ايمان .
شهبه اول : معلوم نبودن اولاد و عيال براى حضرت حجّت عليه السلام چنانچه در اين قصه مذكور است و نديدن آن در اخبار و نشنيدن آن از اخيار و از اين جهت بعضى منكر وجود اصل آن شدند و جواب آن بر ناقد بصير پوشيده نيست و در اخبار بسيار اشاره به آن شده با آنكه مجرد نرسيدن و عدم اطلاع بر آن ، دليل نشود بر نبودن و چگونه ترك خواهند فرمود چنين سنّت عظيمه جدّ اكرم خود را صلى الله عليه و آله با آن همه ترغيب و تحريص كه در فعل آن و تهديد و تخويف در تركش شده و سزاوارترين امّت در اخذ به سنّت پيغمبر صلى الله عليه و آله امام هر عصر است و تاكنون كسى ترك آن را از خصايص آن جناب نشمرده و ما به ذكر دوازده خبر قناعت مى كنيم .
اوّل : شيخ نعمانى تلميذ ثقة الاسلام كلينى در كتاب غيبت و شيخ طوسى در كتاب غيبت هر دو به سند معتبر روايت كردند ازمفضل بن عمر كه گفت : شنيدم كه حضرت ابى عبداللّه عليه السلام مى فرمايد: بدرستى كه از براى صاحب اين امر، دو غيبت است : يكى از آن دو طول مى كشد تا اين كه مى گويند بعضى از ايشان كه او مرده و مى گويند بعضى از ايشان كه او كشته شده و مى گويند بعضى از ايشان كه رفته است تا آنكه ثابت نمى ماند بر امامت او از اصحابش ، مگر نفرى اندك و مطلع نمى شود بر موضع او احدى از فرزندان او و نه غير او مگر كسى را كه به او فرمان دهد.
دوّم : شيخ طوسى و جماعتى به اسانيد متعدّده روايت كرده اند از يعقوب بن يوسف ضراب اصفهانى كه او در سنه 281 به حج رفت و در مكّه در سوق الليل در خانه اى كه معروف بود به خانه خديجه منزل كرد و در آن جا پيرزنى بود كه واسطه بود ميان خواص شيعه و امام عصر عليه السلام و قصّه طولانى دارد و در آخر آن مذكور است كه : حضرت ، دفترى براى او فرستادند كه در آن مكتوب بود صلواتى بر حضرت رسول و ساير ائمه و بر آن جناب صلوات اللّه عليهم و امر فرمودند كه هرگاه خواستى صلوات بفرستى بر ايشان ، به اين نحو بفرست و آن طولانى است و در موضعى از آن مذكور است : الّلهم اعطه فى نفسه وذريّته وشيعته ورعيته وخاصّته وعامته وعدوّه وجميع اهل الدنيا ما تَقَر به عينه ....
و خبر آن چنين است : اللّهم صلّ على محمّد المصطفى وعلى المرتضى وفاطمة الزهراء والحسن الرضا والحسين المصطفى وجميع الاوصياء ومصابيح الدجى واعلام الهدى ومنار التقى والعروة الوثقى والحبل المتين والصراط المستقيم وصلّ على وليّك وولاة عهدك والائمّة من ولده وزد فى اعمارهم وزد فى آجالهم وبلّغهم اقصى آمالهم دينا ودنيا وآخرة انّك على كلّ شى ء قدير.
سوّم : در زيارت مخصوصه آن جناب كه در روز جمعه بايد خواند و سيّد رضى الدين على بن طاووس در كتاب جمال الاسبوع نقل فرموده ، مذكور است : صلّى اللّه عليك وعلى آل بيتك الطيبين الطاهرين .
و نيز در موضعى از آن : صلوات اللّه عليك وعلى آل بيتك هذا يوم الجمعة ..... و در آخر آن فرمود: صلوات اللّه عليك وعلى اهل بيتك الطاهرين .
چهارم : در آخر كتاب مزار بحارالانوار از كتاب مجموع الدعوات هارون بن موسى تلعكبرى ، سلام و صلوات طولانى نقل كرده از براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و هريك از ائمه صلوات اللّه عليهم و بعد از ذكر سلام و صلوات بر حضرت حجت عليه السلام فرموده : سلام و صلوات بر ولات عهد حجّت عليه السلام و بر پيشوايان از فرزندان او و دعا براى ايشان : السّلام على ولاة عهده و على الائمّة من ولده اللّهم صلّ عليهم وبلّغهم آمالهم و زد فى آجالهم واعزّ نصرهم وتمّم لهم ما اسندت من امرك اليهم واجعلنا لهم اعوانا و على دينك انصارا فانّهم معادن كلماتك وخزائن علمك واركان توحيدك ودعائم دينك و ولاة امرك و خلصائك من عبادك وصفوتك من خلقك واوليائك و سلائل اوليائك و صفوة اولاد اصفيائك وبلّغهم منّى التحيّة والسلام واردد علينا منهم التحيّة والسّلام والسّلام عليهم ورحمة اللّه وبركاته.
پنجم : سيّد بن طاووس و غيره رحمه الله زيارتى براى آن جناب نقل كرده و يكى از فقرات دعاى بعد از نماز آن زيارت اين است : اللّهم اعطه فى نفسه وذريّته وشيعته ورعيته وخاصته وعامته وجميع اهل الدنيا ما تقرّ به عينه و تسرّ به نفسه .
ششم : قصه جزيره خضرا
هفتم : شيخ ابراهيم كفعمى در مصباح نقل كرده كه زوجه آن حضرت كه يكى از دخترهاى ابى لهب است .
هشتم : سيّد جليل على بن طاووس در كتاب عمل شهر رمضان روايت كرده از ابن ابى قره ، دعايى كه بايد در جمع اوقات دهر خواند، به جهت حفظ وجود مبارك حضرت حجت عليه السلام و خواهد آمد در باب نهم ، ان شاءاللّه و از فقرات آن دعا است وتجعله وذريّته من الائمة الوارثين .
نهم : شيخ طوسى به سند معتبر از جناب صادق عليه السلام روايت كرده خبرى كه در آن مذكور است بعضى از وصاياى رسول خداى صلى الله عليه و آله در شب وفات به اميرالمؤ منين عليه السلام و از جمله فقرات آن اين است كه آن جناب فرمود: و چون اجل قائم عليه السلام در رسد، آن حضرت اين وصيت را به فرزند خود، اول مهديين بدهد.الخ.
دهم : شيخ كفعمى در مصباح خود گفته كه : يونس بن عبدالرحمن روايت كرده از جناب رضا عليه السلام كه آن جناب امر كرده به دعا از براى صاحب الامر عليه السلام به اين دعا اللّهم ادفع وليّك .... الخ و در آن ذكر كرده كه اللّهم صلّ على ولاة عهده والائمّة من بعده ..... تا آخر آنچه گذشت قريب به آن .
و در حاشيه گفته يعنى صلوات بفرست بر او اولا، آنگاه صلوات بفرست بر ايشان ثانيا، بعد از آنكه صلوات فرستادى بر او و اراده فرموده به ائمه بعد او، اولاد آن جناب را زيرا كه ايشان علما و اشرافند و عالم امام كسى است كه اقتدا بكنند به او و دلالت مى كند بر اين قول او و الائمة من ولده در دعايى كه مروى است از مهدى عليه السلام .
يازدهم : در مزار محمّد بن مشهدى مروى است كه حضرت صادق عليه السلام به ابى بصير فرمود: گويا مى بينم نزول قائم عليه السلام را در مسجد سهله با اهل و عيالش .
دوازدهم : علاّمه مجلسى در مجلّد صلوة بحار در اعمال صبح روز جمعه از يكى از اصول قدما دعايى طولانى نقل كرده كه بايد بعد از نماز فجر خواند و از فقرات دعاى براى حجّت عليه السلام در آنجا، اين است : اللّهم و كن لوليّك فى خلقك وليّاً وحافظا وقائدا وناصرا حتى تسكنه ارضك طوعا وتمتّعه منها طولا و تجعله و ذريّته فيها الائمة الوارثين . الدعا.
و خبر منافى اين اخبار به نظر نرسيده مگر حديثى كه شيخ ثقه جليل فضل بن شاذان نيشابورى روايت كرده در غيبت خود به سند صحيح از حسن بن على خزاز گفت : درآمد به مجلس حضرت امام رضا عليه السلام ابن ابى حمزه و به آن حضرت گفت كه : تو امامى ؟
آن حضرت فرمود : بلى ! من امامم.
گفت : من از جدّت ، جعفر بن محمد عليهما السلام شنيدم كه مى گفت : امام نمى باشد مگر آنكه او را فرزند مى باشد.
فرمود كه : آيا فراموش كرده اى يا خود را فراموشكار مى نمايى ؟ اى شيخ ! همچنين نگفت جدّم ، جز اين نيست كه جدّم فرمود: امام نمى باشد الاّ آنكه او را فرزند مى باشد مگر آن امامى كه از اولاد حسين بن على بن ابيطالب عليهم السلام بيرون خواهد آمد بر او و رجعت خواهد كرد در زمان او پس بدرستى كه او را فرزند نخواهد بود.
ابن ابى حمزه چون اين سخن را از آن حضرت شنيد، گفت .راست گفتى فداى تو شوم ! از جدت همچنين شنيدم كه بيان فرمودى.
سيّد محمّد حسينى ملقب به ميرلوحى تلميذ محقق داماد در كفاية المهتدى بعد از ذكر اين خبر گفته كه : اين كمترين خبر معتبر مدينة الشيعه و جزيره اخضر و بحر ابيض را كه در آن مذكور است كه حضرت صاحب الزمان عليه السلام را چند فرزند است ، با اين حديث صحيح در كتاب رياض المؤ منين توفيق نموده هر كه خواهد بر آن اطّلاع يابد به كتاب مذكور رجوع نمايد. انتهى .
اين خبر را شيخ طوسى در كتاب غيبت نقل كرده و ظاهر آن است كه مراد حضرت از نبودن فرزند، يعنى فرزندى كه امام باشد، نمى باشد. يعنى آن جناب خاتم الاوصياست و فرزند امام ندارد يا در آنگاه كه حسين بن على عليهما السلام رجعت خواهد كرد او را فرزند نباشد، پس منافات ندارد با اخبار مذكوره . واللّه العالم !
برخی ممکن است برای اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدی(علیه السلام) به کنیه مشهور آن حضرت یعنی «أبا صالح» استدلال کنند و بگویند این کنیه به معنای پدر صالح است و این دلالت بر وجود فرزندی به نام صالح برای آن حضرت دارد. این نیز سخن درستی نیست زیرا:
اوّلا: با جستجو و تفحّص در میان کنیه‌های نقل شده برای حضرت مهدی(علیه السلام) در کتابهای معتبر، چنین کنیه‌ای نقل نشده است، بلکه به نظر می‌رسد این کنیه بر اثر کثرت استعمال در میان مردم، معروف شده است و در بعضی از مجلاّت([40]) و کتابها که در پاسخ از این سؤال مطالبی گفته شده است، بیشتر جنبه های ذوقی و استحسانی، با احتمالاتی بدون ذکر سند و دلیل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است که این کنیه ممکن است از آیه شریفه (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42]) و یا می‌گویند: چه مانعی دارد که ما به آن حضرت بگوئیم أبا صالح یعنی پدر تمام نیکی‌ها و خوبی‌ها؟ و ممکن است برخی استدلال کنند به احادیثی که در آنها واژه أبا صالح و صالح به کار رفته است.
مرحوم مجلسی(رحمه الله) نیز در این رابطه داستانی در بحار الأنوار نقل کرده است، در حالیکه با رجوع به آن احادیث و دقّت در آنها معلوم می‌گردد، صالح یا أبا صالح نام جنّی است که مأموریت دارد تا اشخاص گمشده را هدایت و راهنمایی کند. در کتاب من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: «امام صادق(علیه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم کردی صدا بزن یا صالح! یا بگو: یا أبا صالح راه را به ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت کند!»([43]).
امّا مرحوم مجلسی(رحمه الله) در حکایات و داستانهای اشخاصی که امام زمان(علیه السلام) را دیده‌اند «قضیه‌ای را از پدرش نقل می‌کند و او نیز از شخصی به نام امیر اسحاق استرآبادی که چهل مرتبه با پای پیاده به حجّ مشرّف شده بود نقل می‌کند که در یکی از سفرهایش قافله را گم کرد و متحیّر با حالت عطش و بی‌آبی مانده بود، سپس صدا زد یا صالح یا أبا صالح ما را راهنمایی بفرما، ناگاه شخص سواره‌ای را از دور دید که آمد و او را راهنمایی کرد و به قافله‌اش رساند. وی می‌گوید: پس از آن قضیّه من متوجه شدم که او حضرت مهدی(علیه السلام) بوده است.»([44]) روشن است که این قضیه ارزش علمی و استدلالی ندارد و صرفاً داستانی بیش نیست، زیرا معلوم نیست که شخص مورد نظر واقعاً امام(علیه السلام)را دیده باشد.
ثانیاً: با توجّه به معانی مختلف کلمه «أب» در لغت عرب که تنها به معنای پدر نیست، بلکه به معنای صاحب و غیر آن نیز آمده است([45]) و همچنین در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)آمده است که فرمود: «من و علی پدران این امتیم»، می توان استفاده نمود که مقصود از این کنیه معنای پدرِ فرزندی به نام صالح نیست، بلکه أبا صالح یعنی کسی که افراد صالح و شایسته در اختیار دارد و نیز ممکن است کنیه ابا صالح بدین جهت باشد که امام زمان(علیه السلام)پدر و مجری اصلاح جامعه است، یعنی او تنها کسی است که به اذن خدا جامعه بشری را اصلاح خواهد نمود.
بنابراین با عنایت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نمی‌توان از این کنیه بر ازدواج و داشتن فرزند برای آن حضرت استفاده کرد.
پس دلیل دوّم قائلین به ازدواج آن حضرت که روایات است، مخدوش می شود و جایی برای استفاده واستدلال به آن باقی نمی ماند، لذا نمی‌توانیم به آن روایات تمسّک کنیم.
امّا دلیل أوّل که برای ازدواج آن حضرت به استحباب شرعی ازدواج و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دلیل محکم و قابل قبولی است، چون مقتضی موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسیده و زود است تا قضاوت قطعی بشود، چرا که باید دیدگاه مقابل را نیز بررسی کرد و از نبودن مانع و یا وجود امری مهمتر از ازدواج نیز مطمئن شد.
آیا ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری دارد؟
ـ نظریه دوّم: برخی معتقدند که اساساً آن حضرت ازدواج نکرده است.
تنها دلیل آنان این است که: ازدواج امام(علیه السلام) با فلسفه غیبت سازگاری ندارد، زیرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است و این امر باعث می‌شود که حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود و از سوی دیگر غیبت به معنای خفای شخص است، یعنی ناشناس بودن نه نامرئی بودن، در حالی که با ازدواج کردن شناخته می‌شود و حد اقلّ شناخته شدن شناسایی وی توسط همسرش می‌باشد.
امّا فلسفه غیبت بنا بر آنچه در روایات آمده است خوف از کشته شدن است. امام صادق(علیه السلام)درباره آن حضرت می‌فرماید: «برای غلام (مهدی(علیه السلام)) غیبتی است قبل از این که قیام کند، شخصی پرسید: برای چه؟ فرمود: می‌ترسد. سپس با دست مبارکش به شکمش اشاره کرد.»([46])
مقصود امام صادق(علیه السلام) از این حرکت احتمال کشته شدن آن حضرت است، و همچنین از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «در قائم ما سنّتهایی از پیامبران گذشته وجود دارد... و سنّتی که از موسی(علیه السلام) در او هست، خوف و غیبت است.»([47])
بنابراین، فلسفه‌ی غیبت، دوری و پنهان بودن از مردم است تا اینکه صدمه و گزندی به او نرسد و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چیزی که خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نیست و ازدواج با این امر و فلسفه منافات دارد. در نتیجه می‌توان گفت: ازدواج کردن امری است مستحب و پسندیده و مهمّ و حفظ اسرار و پنهان زیستی و حفظ جان از گزند دشمنان امری است اهمّ و مهمتر و هر گاه امری دائر شود بین مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برمی‌گزیند.
به عبارت دیگر مصلحت اهمّ و فلسفه غیبت بیشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غیبت مانعی است برای ازدواج و می‌تواند از فعلیّت ازدواج جلوگیری کند و حال که ازدواج مانع دارد، ازدواج نکردن آن حضرت نمی‌تواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقی شود، چون که وی اعراض نکرده، بلکه امر اهمّ را اختیار کرده است.

ـ نقد و بررسی:

با عنایت به دلیل فوق ممکن است برخی در مقام جواب بگویند: پنهان زیستی و خوف آن حضرت از کشته شدن مانع از ازدواج نمی‌تواند باشد، زیرا در روایات موارد دیگری نیز وجود دارند که به عنوان فلسفه‌ی غیبت شناخته می‌شوند، مانند:
الف) به دنیا آمدن مؤمنانی که در صلب افراد کافر هستند، درباره این مطلب امام صادق(علیه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بیت تا تمام کسانی که (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به ودیعت نهاده شده‌اند، خارج نشوند، ظهور نخواهد کرد و هنگامی که همه خارج شدند، آن حضرت بر دشمنان خدا پیروز شده و آنها را می‌کشد.»([48])
ب) امتحان الهی: امام کاظم(علیه السلام) به برادرش علی بن جعفر فرمود: «برای صاحب این امر (امام مهدی(علیه السلام) ) غیبتی است که عدّه‌ای از معتقدین به وی برمی‌گردند. این غیبت محنت و سختی از طرف خداوند است که با آن خلقش را امتحان می‌کند.»([49])
ج) سرّی از اسرار الهی: در روایتی از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «صاحب این امر غیبتی دارد که گریزی از آن نیست... راوی پرسید: چرا؟ فرمود: به دلیل امری که ما اجازه بازگو کردنش را نداریم. راوی پرسید: پس حکمت غیبت او چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّتهای دیگر خداوند بوده است که پس از ظهورش کشف خواهد شد، همان طور که فلسفه‌ی کارهای خضر نبی(علیه السلام) برای موسی(علیه السلام) تا هنگام جدایی آنها کشف نشد. سپس امام فرمود: ای پسر فضل! این امر از امور خداوند و از اسرار الهی و غیبی از غیب‌های خداست.»([50])
با توجّه به موارد مذکور و موارد دیگری که به عنوان فلسفه غیبت شمرده شده است، نمی‌توان فلسفه غیبت را فقط در خوف از کشته شدن دانست که با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد. شهید سیّد محمّد صدر در این رابطه می‌نویسد: «اگر بپذیریم که غیبت آن حضرت به معنای مخفی شدن شخص وی است، بدین معنا که جسم مبارک او از دیده‌ها مخفی شده و با اینکه میان انبوه جمعیّت بوده و آنها را می‌بیند اما آنها او را نمی‌بینند، در این صورت باید گفت آن حضرت ازدواج نکرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.
و این مسأله هیچ بعدی هم ندارد، زیرا هر چیزی که با غیبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه کند بر وی جایز نیست، چرا که ازدواج باعث کشف شدن امر آن حضرت می‌گردد. علاوه بر آن برای ازدواج لزوماً باید آن حضرت ظاهر شده و در معرض دید مردم قرار گیرد و این همان چیزی است که باید از آن اجتناب کند.
و این فرض که فقط برای همسر خود آشکار شود، اگر چه عقلا ممکن است ولی فرض آن بسیار بعید است، بلکه فرض باطلی است، زیرا چنین زنی با خصوصیات خاصّ به طوری که امام(علیه السلام)هویّت واقعی خود را از او مخفی نکند و هیچ خطری هم از ناحیه‌ی او متوجّه امام(علیه السلام) نباشد، چنین زنی بین زنان عالم یافت نمی‌شود، چه رسد به اینکه بگوییم در هر عصری چنین زنی وجود دارد;
امّا اگر غیبت را به معنای پنهان بودن و پوشیدگی عنوان آن حضرت بدانیم بدین معنا که او به صورت ناشناس در بین مردم زندگی می‌کند، در این صورت هیچ اصطکاکی با ازدواج ندارد و از آسانترین کارهاست، زیرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وی نیز در طول عمر خود بر هویت واقعی او آگاه نخواهد شد و اگر به علّت عدم مشاهده پیری در چهره‌ی آن حضرت به هویت وی گمانی برد، حضرت او را طلاق داده و یا در شهری دیگر، دورِ جدیدی از زندگی خود را آغاز کرده و دوباره ازدواج می‌کند».
سپس شهید صدر می‌گوید: «حال که ثابت شد که ازدواج آن حضرت در عصر غیبت ممکن است، امکان دارد بگوئیم این امر تحقّق یافته است، چون مهدی(علیه السلام) به تبعیّت از سنّت اسلامی سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شدیم که معصوم تا جایی که ممکن است به مستحبّات عمل کرده و مکروهات را ترک می کند. بنابراین التزام به این که ازدواج وی در عصر غیبت ممکن است، در اعتقاد به آن کافی است»([51]).
با عنایت و دقّت در دلیل قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت و جواب مذکور و کلام شهید سیّد محمّد صدر نکاتی قابل تأمّل است. از جمله:
1. مواردی که به عنوان فلسفه‌ی غیبت از روایات قابل استفاده است که به چند نمونه‌ی آن اشاره شد، در عرض یکدیگر نیستند، به این معنا که اگر غیبت برای امتحان باشد، دیگر مسأله‌ی خوف و ترس از کشته شدن در آن نیست. بلکه اینها در طول یکدیگرند، لذا نمی‌توان با بیان موارد دیگر فلسفه‌ی غیبت قائل به ازدواج امام(علیه السلام) شد. چون در عین این که غیبت برای ترس از کشته شدن است، برای امتحان کردن بندگان و معتقدین به آن حضرت نیز می‌باشد که این هم جای استبعاد ندارد، به عبارت دیگر فرضیّه ترس از کشته شدن در تمام موارد دیگر نیز جاری است.
2. سخن شهید صدر در معنای غیبت به دو صورت ناشناسی (مردم او را می‌بینند ولی نمی‌شناسند) و ناپیدایی (جسم و شخص او دیده نمی‌شود) و بنا کردن مسأله‌ی ازدواج را بر ناشناسی، سخن جامع و فراگیری نیست، چون نمی‌توانیم به ناشناسی به تنهایی و یا به ناپیدایی آن حضرت قطع پیدا کنیم، چرا که ممکن است آن حضرت گاهی ناشناس باشد و گاهی ناپیدا، همانطور که این برداشت از روایات نیز قابل استفاده است.([52])
3. شهید صدر معتقد است زنی که لیاقت و شایستگی و به اصطلاح هم کفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور این سخن از ایشان جای تعجب است، چرا که زنان شایسته و بایسته با فضائل اخلاقی و معنوی بالا در هر دوره‌ای وجود داشته و هست. زنانی همچون حضرت مریم(علیها السلام) و آسیه همسر فرعون که در قرآن کریم الگوی دیگران شمرده شده‌اند([53]) و یا مانند حضرت خدیجه همسر پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) بوده‌اند و هستند و از سوی دیگر در روایات وارده در شأن و خصوصیات اصحاب و یاران خاصّ امام زمان(علیه السلام) آمده است که پنجاه نفر آنان زن می‌باشند.([54])
آیا اینگونه زنان که لیاقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند و محرم خیلی از اسرار هستند، لیاقت همسری آن حضرت را ندارند؟ چه مانعی دارد که امام(علیه السلام) از میان آنان زنی را به همسری برگزیند؟
4. به نظر می‌رسد که ازدواج آن حضرت به صورت ناپیدایی امری ممکن باشد برخلاف شهید صدر که آن را غیر ممکن می‌داند، زیرا ناپیدایی امری همیشگی برای امام(علیه السلام) نیست، و از سوی دیگر همانطور که برای همراهان و خواصّ غائب نیست([55]) برای همسر خود نیز می‌تواند غائب نباشد.

ـ نتیجه گیری:

کسانی که می گویند حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج نکرده است، تنها دلیلشان فلسفه‌ی غیبت است که آنهم ترس از کشته شدن و افشاء سرّ امام است. ولی با توجّه به موارد دیگر در فلسفه‌ی غیبت که در طول یکدیگربودند نه در عرض، این امر نمی‌تواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در این بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نیاز به اطلاعاتی کافی و جامع و احاطه‌ی کامل بر زندگی شخصی آن حضرت دارد و این نیز در حدّ توان ما نیست.
از سوی دیگر در مباحث تحقیقی و علمی نیاز به دلیل داریم و براساس مدارک و ظواهر به نتیجه می‌رسیم. بنابراین، گرچه با وجود این گونه مدارک، ازدواج آن حضرت امری ممکن است، ولی نمی‌توانیم با قطع و یقین به آن حکم کنیم، همانطور که نمی‌توانیم به عدم ازدواج قطع پیدا کنیم.
آیا سکوت بهتر نیست؟
ـ نظریّه سوّم: گروهی دیگر می‌گویند نباید به اینگونه مباحث پرداخت و نهایتاً باید توقّف کرد و در جواب این نوع سؤالات کلمه «نمی‌دانم» و «نمی‌دانیم» را بر زبان جاری می‌کنند، چرا که اصل ازدواج یا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نیست، زیرا در مباحث اعتقادی ما نیامده است که باید معتقد شویم به امام زمانی که ازدواج کرده یا نکرده است. این نوع موضوعات از مسائل شخصی است که معمولا در روایات نیامده و کسی هم به آن نپرداخته است، حتّی امام عسکری(علیه السلام) نیز در رابطه با ازدواج فرزندش چیزی نفرموده است.
نگاه اجمالی به تاریخ غیبت صغری و کبری حاکی از وجود نداشتن چنین مسائلی است و حتّی کسانی که توفیق لیاقت ملاقات با آن حضرت را یافته‌اند، هیچگونه سؤالی درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است و غالباً به دلیل مشکلات فراوان یا نیازهای مادّی و معنوی و یا پرسیدن مسائل علمی از این گونه سؤالات غافل بوده‌اند، گرچه اساساً سؤال نکردن از ازدواج طبیعی است، چرا که خیلی اوقات پیش می‌آید که سالها با اشخاص و دوستان زیادی آشنا هستیم، ولی لزومی نمی‌بینیم که از زندگی شخصی او سؤال کنیم، مثلا بگوییم آیا همسر دارید؟ اگر دارید دختر چه کسی است؟ آیا فرزند دارید؟ جنسیّت آنها چیست؟ و... لذا اساساً لزومی ندارد که از این گونه امور مطّلع شویم و این مسائل در زندگی ما نیز هیچ تاثیری ندارد و به دلیل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیریم.

ـ نقد و بررسی:

درست است که اینگونه مسائل جنبه شخصی دارند و دانستن یا ندانستن آن تأثیری در زندگی ما ندارد، ولی امامان ما مانند انسانهای عادی نبوده‌اند که بی‌تفاوت از کنارشان بگذریم، زیرا آنها هادیان و رهبران دینی و اجتماعی مردم هستند که طبق نصوص متعدّد از آیات و روایات، دارای مقام عصمت و مصونیّت از خطا و اشتباه می‌باشند.
لذا دوستان و شیعیان آن حضرت دوست دارند سیره و روش آن امام را در مسائل خانوادگی و شخصی نیز بدانند و به ابهامات و یا سؤالات احتمالی ذهن خویش پاسخی مناسب بدهند و این مسأله مختص به امام مهدی(علیه السلام) نیست، همانطور که هنوز عدّه‌ای می‌پرسند: چرا امام حسن مجتبی(علیه السلام) با جعده ازدواج کرد؟ یا چرا امام جواد(علیه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون، یعنی کسی که قاتل پدرش بود ازدواج کرد؟ آیا از آنها فرزندی باقی ماند؟ و... امام عصر(علیه السلام) نیز از این قاعده مستثنی نیست، بلکه قضیه برعکس است و حسّاسیّت در امام زمان(علیه السلام) که مهدی موعود است و قیام خواهد کرد و حکومت جهانی را تشکیل خواهد داد و... بیشتر است.
بنابراین، اساس بحث از زندگانی شخص آن امام مانعی ندارد، گرچه به علّت موقعیّت استثنایی وی که همان در غیبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانی نداریم و ناچاریم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اکتفاء کنیم.

یاد آوری یک نکته:

لازم به یاد آوری است که بحث اصلی ما ازدواج امام زمان(علیه السلام) است که مطالب مذکور پیرامون همین عنوان است. ولی از مباحثی پیرامون فرزندان و ویژگی‌های همسر آن حضرت که لازمه ازدواج است خودداری کردیم و سعی بر این بود که به مقدار نیاز اکتفاء و از زیاده گویی پرهیز نماییم.

ـ نتیجه‌گیری کلّی:

دلایل نظریّه‌ی اوّل (قائلین به ازدواج آن حضرت) یا مخدوش است و رسا نیست و یا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است و از بیان ازدواج وی در زمان غیبت ساکت است.
دلائل نظریّه‌ی دوّم (قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت) که فلسفه‌ی غیبت یعنی ترس از کشته شدن بود، با احتمالات و ذکر موارد دیگر فلسفه غیبت و این که آن موارد در طول یکدیگرند، نتوانست مدّعای خود را به طور کامل ثابت کند.
دلیل نظریّه‌ی سوّم (قائلین به توقّف) که عدم اعتقادی بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سیر تحقیقات علمی و اشتیاق شیعیان بر اطّلاع از این مسائل و پیدا کردن جوابی برای سؤالات و ابهامات ذهنی خود، سازگار نبود.
بنابراین، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مکروه بودن عزوبت و ترک آن در هر حالی و مانع نبودن فلسفه‌ی غیبت، می‌توان نتیجه گرفت که وی ازدواج کرده است و لازم نیست که این امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود و با فلسفه‌ی غیبت منافات داشته باشد، بلکه همسر وی می‌تواند زنی پاکدامن و خودساخته همچون یاران خاصّ و یا ابدال آن حضرت باشد و همچنین لازم نیست که این ازدواج، از نوع دائم آن باشد، بلکه با ازدواج موقّت (غیر دائم) نیز می‌تواند به امر مستحب عمل کند، همانطور که لازم نیست حتماً عمر همسر وی مانند عمر خود آن حضرت طولانی باشد.
از طرفی لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نیست که سؤال شود فرزندانش در کجا زندگی می‌کنند؟ بلکه ممکن است ازدواج کرده باشد ولی دارای فرزند هم نباشد و نداشتن فرزند نیز برای آن حضرت نقص نیست، چرا که وی می‌تواند صاحب فرزند شود، ولی به دلیل انجام مأموریت الهی و حفظ خود از شناسایی دیگران، می‌تواند با اختیار خود صاحب فرزند نشود.
پس اگر چه دلیل محکم و قاطعی بر ازدواج آن حضرت در اختیار نداریم، ولی مانعی هم برای ازدواج نمی‌بینیم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج می‌توانیم معقتد شویم که آن حضرت ازدواج کرده است. واللّه اعلم.27

پرسش و پاسخی کوتاه درباره ازدواج امام زمان علیه السلام:

پرسش : آیا طبق قاعده، امام زمان‏علیه‏السلام ازدواج کرده است؟
پاسخ : مطابق نظریه «خفاى شخص»، باید ملتزم به عدم ازدواج شد؛ زیرا طبق این نظریه او از همه افراد مخفى است، وازدواج احتیاج به ارتباط با مردم دارد واین به نوبه خود با حکمت وفلسفه غیبت سازگارى ندارد. ومطابق نظریه «خفاى عنوان»، مى‏توان ملتزم به ازدواج حضرت شد، خصوصاً آنکه مطابق با سنّت اسلامى است. آنچه به نظر مى‏رسد ترجیح قول اول است، به جهت:
1 - روایات بسیار بر خفاى شخص.( کمال الدین، ص 370 ؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 151 و ج 51، ص 32)
2 - گر چه در روایت عَمْرى اشاره شده که مردم حضرت را در موسم حج مى‏بینند ولى نمى‏شناسند، امّا این روایت از امام نقل نشده ونیز اختصاص به موسم حج دارد.( کمال الدین، ص 440)
3 - قرار است که حضرت در غیبت تام به سر برد.
4 - اگر ازدواج صورت گرفته بود باید در یک مورد هم که شده سفرا ووکلاى ناحیه مقدّسه به آن اشاره مى‏کردند.
5 - مسعودى از على بن ابى‏حمزه نقل کرده که فرمود: ما به امام رضا (ع) عرض کردیم: براى ما روایت شده که امام از دنیا نمى‏رود تا آنکه نسل خود را ببیند؟ امام رضا (ع) به او فرمود: «آیا در خصوص این حدیث براى شما روایت نشده: «إلّا القآئم»؛ به جز قائم.( اثبات الوصیة، ص 201)
پرسش : آیا قول به عدم ازدواج حضرت با سنّت محمدى‏صلى الله وعلیه وآله منافات دارد؟
پاسخ : در مورد سؤال فوق گر چه مطابق روایات نبوى نکاح از سنّت پیامبر (ص) شمرده شده است، ولى گاهى مصلحت أهمّ که همان غیبت واستتار تامّ حضرت از عموم مردم است اقتضا دارد که امر ازدواج تحقّق پیدا نکند. مى‏دانیم که در مورد تزاحم ملاکات، همیشه ملاک اهمّ بر ملاک مهمّ پیشى مى‏گیرد. خصوصاً آنکه روایاتى وجود دارد که مفاد آن این است که در آخرالزمان در صورت امکان، عزوبت وزن نگرفتن ترجیح دارد.
پرسش : در صورت قول به عدم ازدواج، به روایت مفضّل بن عمر چگونه پاسخ مى‏دهید؟
پاسخ : کسانى که قائل به ازدواج حضرتند به روایت مفضل بن عمر تمسّک کرده‏اند. او از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: «...از مکان او هیچ یک از اولاد وغیر اولادش اطلاع نمى‏یابد مگر مولایى که متولّى امر اوست».( الغیبة، طوسى، ص 102)
پاسخ:
1 - این روایت را به همین مضمون نعمانى در کتاب «الغیبة» نقل کرده ولى به جاى کلمه «ولد» کلمه «ولى» آورده است، به این شکل: «ولایطّلع على موضعه أحد من ولىّ ولا غیره»؛ «وبر موضع او کسى از ولى وغیر ولى اطلاع نمى‏یابد.»( الغیبة، نعمانى، ص 17)
2 - در روایت نیامده که الأن امام زمان داراى همسر وفرزند است، ولذا از این جهت اجمال دارد، ممکن است که مراد فرزندانى باشند که در آستانه ظهور یا بعد از آن به دنیا مى‏آیند.
3 - ممکن است که این گونه تعبیر از باب مبالغه در خفاى شخص باشد، یعنى حتى در صورتى که حضرت فرزند مى‏داشت کسى از جایگاه او اطّلاع نداشت.
پرسش : آیا روایت احمد بن محمّد بن یحیى انبارى بر ازدواج امام زمان‏علیه‏السلام دلالت دارد؟
پاسخ : برخى براى اثبات ازدواج واولاد حضرت ومکان دائمى او به روایت احمد بن محمد بن یحیى انبارى استدلال کرده‏اند. در این روایت که مفصّل است اشاره به پنج شهر شده که محل اقامت فرزندان ونسل امام زمان (ع) است.( بحارالأنوار، ج 53، ص 221-213)
روایت انبارى را عده زیادى تضعیف نموده وبه صورت جزم ردّ کرده‏اند، از آن جمله مى‏توان به این افراد اشاره کرد:
1. آقا بزرگ تهرانى.( الذریعة، ج 5، ص 108و107 در حاشیه)
2. سید نعمت اللَّه جزایرى.( الأنوار النعمانیّه، ج 2، ص 65و64)
3. شیخ محمّد تقى شوشترى.( الأخبار الدخیلة، ج 1، ص 152-146)
شیخ آقا بزرگ تهرانى مى‏گوید: «این حکایت تنها از طریق وجادت به دست ما رسیده وما حکایت کننده قصّه را نمى‏شناسیم جز آنکه او مرد محترمى در آن مجلس بوده است. سند ومتن آن مشتمل بر تناقضات وامور عجیب وغریب است که مى‏توان آنها را انکار نمود... وغرض علما در نقل این حکایات مجرد انس گرفتن به یاد حبیب وذکر دیار وشنیدن آثار اوست...».( الذریعة، ج 5، ص 108)
پرسش : آیا قصه جزیره خضرا دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟
پاسخ : مرحوم مجلسى در «بحارالأنوار» از على بن فاضل روایتى مفصّل نقل کرده ودر آن اشاره به جزیره‏اى دارد که نسل حضرت در آن زندگى مى‏کنند.
پاسخ:
1 - از عبارت مجلسى استفاده مى‏شود که روایت اعتبار چندانى نزد او نداشته است. او مى‏گوید: «چون در کتاب‏هاى معتبر به این حدیث دست نیافتم آن را در فصلى جداگانه آوردم».( بحارالأنوار، ج 52، ص 159)
2 - شیخ آقا بزرگ تهرانى نیز این داستان را تخیلى برشمرده است.( الذریعه، ج 5، ص 108)
3 - در متن تناقضاتى وجود دارد.
4 - سخنان بى اساس در آن مشاهده مى‏شود.
5 - در سند آن افرادى ناشناخته وجود دارد.( ر.ک: دراسة فى علامات الظهور، جعفر مرتضى عاملى)
پرسش : در برخى از روایات بر اهل وعیال حضرت اشاره شده،آیا این دلالت بر ازدواج دارد؟
پاسخ : محمّد بن مشهدى در مزار از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «گویا نزول قائم در مسجد سهله را با اهل وعیالش مشاهده مى‏کنم».( نجم‏الثاقب، ص 225)
پاسخ:
1 - دعاها وروایات قابل جمع با اولاد حضرت هنگام ظهور یا بعد از آن است.
سید جعفر مرتضى عاملى مى‏گوید: «چه بسا مراد، اولاد حضرت بعد از ظهور باشد آن گونه که از سیاق کلام در اکثر روایات استفاده مى‏شود.( دراسة فى علائم الظهور، ص 232)
2. تعبیر به آل‏بیت امام زمان (ع) که در برخى از ادعیه وارد شده با آباء واجداد آن حضرت نیز سازگارى دارد.
پرسش : آیا کنیه «اباصالح» دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟
پاسخ : برخى ممکن است براى اثبات ازدواج واولاددار بودن حضرت مهدى (علیه السلام) به کنیه «اباصالح» استدلال کنند یعنى پدر صالح، که این، دلالت بر وجود فرزندى به نام صالح براى حضرت دارد.
اولاً: ممکن است که تکنّى حضرت به این کنیه به جهت آن باشد که امام زمان (ع) پدر ومجرى اصلاح جامعه است، او تنها کسى است که به اذن واراده الهى جامعه بشرى را در سطح کره زمین اصلاح خواهد کرد. همان گونه که در روایتى پیامبر (صلی الله علیه واله) درباره خود على بن ابى‏طالب (علیه السلام) فرمود: «من وعلى دو پدر این امّتیم». ثانیاً: کلمه «اَب» در لغت عرب تنها به معناى پدر نیست بلکه به معناى «صاحب» نیز آمده است. «اباصالح» یعنى کسى که صُلحایى در اختیار دارد.
ثالثاً: ممکن است که این کنیه از آیه {وَلَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ} گرفته شده باشد.( سوره انبیاء، آیه 105)

پي‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بیروت / 1404.
2. نوری طبرسی، میرزا حسین، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمکران، چ دوم / 77.
3. سعادت پرور، علی، الشموس المضیئة، نشر احیاء کتاب، چ أوّل / 80، مترجم: سید محمدجواد وزیری.
4. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، وسایل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم / 1409.
5. مکی عاملی، محمّد بن جمال، اللمعة الدمشقیة، 10 جلدی، دار العالم الاسلامی بیروت.
6. نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام.
7. طباطبایی یزدی، محمّدکاظم، عروة الوثقی.
8. طباطبایی، محمّد حسین، شیعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسین، چ دوازدهم / 76.
9. نعمانی، ابن أبی زینب، الغیبة، انتشارات صدوق.
10. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی، انتشارات مسجد جمکران، چ أوّل / 84.
11. سیّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضی، قم.
12. حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، اثبات الهداة، 3 جلدی، مکتبة العلمیة قم.
13. عاملی، جعفر مرتضی، دراسة فی علامات الظهور والجزیرة الخضراء، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم ترجمه محمّد سپهری.
14. تهرانی، آغابزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، دار الاضواء، بیروت.
15. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ناشران قم، چ أوّل.
16. باقی، محمدرضا، مجالس حضرت مهدی(علیه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / 78.
17. طوسی، محمّد بن حسن، الغیبة، انشتارات بصیرتی، چ دوم.
18. صدوق، محمّد بن علیّ، کمال الدین، نشر اسلامی 2 جلدی.
19. صدوق محمّد بن علیّ علل الشرایع، دار احیاء التراث العربی، چ دوم.
20. صدر، سیّد محمّد، تاریخ الغیبة الکبری، دار التعارف سوریه.
21. عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علمیه قم.
22. کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی، دار التعارف، لبنان.
23. افتخارزاده، سیّد حسن، گفتارهایی پیرامون امام زمان(علیه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / 79.
24. سیّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم / 1409 هـ.
25. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، 4 جلدی، 1413 هـ.
26. إبراهیم بن علیّ، کفعمی، المصباح، انتشارات رضی، قم / 1405 هـ.
27. با تصرف در مقاله آیا امام زمان ازدواج نموده دکتر حسینی قزوینی



معرفي سايت مرتبط با اين مقاله



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط