توکل به خدا
نويسنده: دکتر باقر غباری بناب
اشاره
مشکلات و نابسامانیهای زیادی امروزه جوامع بشری را تهدید میکند. اضطراب و افسردگی از معمولیترین و متداولترین مشکلاتِ جوانان ما میباشد. برای درمان این نابسامانیها و اختلالات روانی، روانشناسان از روشهای مختلفی استفاده میکنند که از آنجمله روشهای مبتنی بر نظریه رفتارگرایی، شناختی، روان تحلیلگری، معنا درمانی میباشد. تجربیاتِ مشاورهای این پژوهشگر با افراد مختلف نشان داده است که توکل به خداوند متعال نه تنها در دادن جرأت، افزایش اعتماد به نفس و میزان ریسکپذیری افراد مؤثر است بلکه در کاهش اضطراب و افسردگی و در درمان بسیاری از وسواسهای فکری روشی کارآ میباشد. مصاحبههای بالینی با دانشجویان در دانشکدههای مختف و در دفتر مشاورة دانشجویی دانشگاه تهران نیز اثر بخشی توکل به خداوند را در کاهش اضطراب و افسردگی و در اطمینان و تسکین قلب، و دادن جرأت و قوت قلب به دانشجویان برای ابراز وجود تایید میکنند. پژوهشگر و همکارانش معتقدند که توکل به خداوند متعال میتواند مورد استفادة روانشناسان و روانپزشکان قرار گرفته و موجب ارتقأ بهداشت فردی و اجتماعی گردد. برای بررسی اثرات توکل به خدا بصورت علمی نیاز است که ابزار دقیقی ساخته شود که توسط آن میزان توکل را بتوان در افراد مختلف اندازهگیری نموده و رابطة آن را با سازههایی از قبیل اضطراب، افسردگی، اعتماد به نفس، فرسودگی شغلی و سایر شاخصهای سلامتی مورد بررسی قرار داد. برای انجام این مهم (ساختن ابزار)، پژوهشگر و همکارانش طرحی را تهیه نمودهاند که ابزاری معتبر و روا را تهیه نمایند که بتوانند میزان توکل را در افراد مورد اندازهگیری قرار دهند. آنچه در صفحات بعد میآید، خلاصهای از کوششهای انجام شده در این راستا میباشد. در صفحات آینده، حد و رسم توکل به خدا ذکر شده، ابعاد آن به اختصار تعریف و توصیف شدهاند. و بعداز آن فضلیت توکل به اختصار بیان شده، سپس توکل از دیدگاه روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته و در آخر نیز کوششهای پژوهشگران برای تهیه مقیاس توکل شرح داده شده است.
معنای توکل
الف) توکل در رابطة فرد با خدا مطرح است. که این رابطه در اعمال انسان تأثیر داشته و رابطه فرد با خدا را نمایان میسازد. در حالیکه انسان رابطة خویش با خدا را از طریق دعأ، اًستعاذه، انجام فرایض، و مستحبات نیز نشان میدهد، در توکل جنبهای از رابطه فرد با خدا نمایان است که تلویحاً فرد متوکل پیش فرضهایی را پذیرفته است که مهمترین آنها باور و ایمان به قدرت، حکمت و شفقت خداوند به بندگانش میباشد. و همین جنبة اعتماد و ایمان است که رابطة توکل گونه را از انواع دیگر رابطهها متمایز میکند. برای برجسته کردن همین جنبه است که ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده توکل را در زیر باب «حُسنِ ظن به خداوند متعال» شرح میدهد. این جنبة اعتماد از نظر عرفانی بسیار با اهمیت است چون دوستی ارکانی دارد که از مهمترین آنها «اعتماد» است. بخاطر همین درجة بالای توکل است که خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد. و در قرآن میفرماید اًن الله یُحِبُّ المُتَوَکِلین.
ب)در توکل فرد همچنین به وعدههای خداوندی در قرآن علم و ایمان دارد و میداند که خداوند به اهداف خود خواهد رسید و تلاشهایِ انسان در راه خدا بی نتیجه نخواهد ماند. لازمة پیاده کردن توکل در عمل تشخیص وظیفه و برنامههای فردی و شخصی از برنامههای خداوندی است و تفکیک این امر است که مسئولیت انسان در کوشش و تلاش تا چه حدی است و از چه مرزی دیگر مسئولیت انسان تمام شده تلقی میگردد، و فرد باید کار را به کاردان واقعی (یعنی خداوند متعال) واگذار نماید.
ج) در توکل همچنین علم به اینکه در چه کارهایی میتوان توکل نمود و در چه کارهایی توکل دامنهاش جاری و ساری نیست لازم است.
برای روشن شدن محدوده توکل هستی به دو نکته نیز اشاره کنیم: -1 از لحاظ عملی انسان بایستی تا آنجا که توان دارد به تدبیر امور بپردازد و در جایی که تدبیر امور از عهدهاش خارج است بایستی به خداوند متعال توکل کند. بین توکل و اقدام عملی برای انجام کارها منافاتی وجود ندارد. میتوان بر خداوند توکل کرد و از او در حصول مقاصد یاری جست و در عین حال از علل و اسباب نیز برای حصول نتیجه استفاده کرد. هر چند که معنای توکل ترک تدبیر است، ولی ترک تدبیر به معنای ترک استفاده کردن از اسباب نیست، بلکه ترک تدبیر در سطحی بالاتر از اسباب است، در سطح نتایج کار و تقدیرهای بیرون از اختیارِ ماست.
-2 از لحاظ اعتقادی انسان میباید باور داشته باشد که زمانی کوششهایش مثمرثمر خواهند بود که توأم با خداست و مشیت الهی میباشد؛ یعنی کوشش انسان برای رسیدن به مطلوب هر چند لازم است ولی کافی نیست و توفیق خداوندی نیز باید با آن قرین گردد تا انسان بتواند به مطلوب خود برسد.
با استفاده از مطالبی که در عبارات فوق بدان اشاره شد توکل را میتوان چنین تعریف نمود:
توکل نوعی رابطه فرد با خداوند است که در آن فرد با توجه به اعتقادی که به قدرت، حکمت و رأفت و شفقت خداوند دارد در تمام حرکات و سکنات حضور خدا را در نظر گرفته، و در تمام لحظات برای موفقیت خود از او استمداد میکند. فرد متوکل ضمن استفاده از اسباب و علل مادی و غیر مادی توفیق رسیدن به نتیجه را مشروط به خواست و مشیت الهی دانسته، ضمن اسناد امور و اتفاقات جهان به خواست خداوندی، برای حصول نتیجه به خدا تکیه نموده و اطمینان دارد که خواست خداوند در جهت خیر و صلاح اوست.
مولفههای سازة توکل
1. اسناد امور و اتفاقات به خداوند متعال
از علائم و ویژگیهای افراد متوکل این است که از روی آورد روزگار خیلی به خود نمیبالند و از برگشت و ادبارِ آن زیاد دچار تشویش و اضطراب نمیشوند، بلکه تا حدامکان برای رسیدن به مطلوب کوشش مینمایند و نتیجه کار را به خدا واگذار مینمایند و اطمینان دارند که خداوند آنان را در رسیدن به مطلوب کمک خواهد کرد. در حقیقت حال این افراد بمانند اشخاصی میباشد که به حصار و قلعة عظیمی پناه برده و درِ آن را به روی دشمن بستهاند. اینان از مشکلات به حصار توکل روی آوردهاند که فردی را یارای پیروزی بر آن قلعه نیست. لذا اضطراب و خوف برای آنان معنی ندارد.
2. معنای الوهی دادن به اتفاقات زندگی
«وَ عَسی أَن تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسَی أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرُّ لَکُم وَاللَّهُ یَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَمُون».
یعنی: چه بسا ناخوش دارید چیزی را در حالیکه خیر شما در آن باشد، و چه بسا از چیزی خوشتان آید در حالیکه بدیِ شما در آن باشد، خدا میداند در حالیکه شما نمیدانید.
3. امیدوار بودن به خدا
«وَ أَیُّوبَ اًذ نَادَی رَبَّهُ أَنٍّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ و أَنتَ أَرحَمُ الرَّاحِمِینَ فَاستَجَبنَا لَهُ فَکَشَفنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍ، وَ آتَینَاهُ أَهلَهُ وَ مِثلَهُم مَّعَهُم رَحمَةً مٍّن عِندِنَا وَ ذِکرَی للعَابِدِینَ وَ اًسمَاعِیلَ وَ اًِدرِیسَ وَ ذَا الکِفلِ، کُلٌ مٍّنَ الَصَّابِرِینَ وَأَدخَلنَاهُم فِی رَحمَتِنَآ، اًِنَّهُم مٍّنَ الصَّالِحیِنَ وَذَا النُّونِ اًِذ ذَّهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَّن نَّقدِرَ عَلَیهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ اًِلَهَ اًِلاَّ أَنتَ سُبحَانَکَ اًِنٍّی کُنتُ مِنَ الظَّالمِیِنَ فَاستَجَبنَا لَهُ وَ نَجَّینَاهُ مِنَ الغَمٍّ، وَکَذَلِکَ نُنجِی المُؤمِنِینَ».
به یاد آور زمانی را که حضرت ایوب خدایش را خواند و گفت «ناراحتی و گرفتاری گریبانگیر من شده است و تو بسیار بخشنده و مهربانی» ما دعایش را مستجاب کرده و غم و اندوه را از او برطرف نمودیم و به لطف و رحمت خود اهل و فرزندش را که از او گرفته بودیم با عدهای دیگر به مثل آنها، به او عطا کردیم تا اهل عبادت متذکر لطف و احسان ما شوند. و به یاد بیار، اسماعیل و ادریس، و ذوالِکفل که از جمله افراد با استقامت و شکیبا بودند، که آنها را داخلِ رحمت خود نمودیم، چون ایشان از افراد صالح و نیکوکار بودند. و حضرت یونس (ذوالنون) را یاد آور زمانیکه با حالت خشم قوم خود را ترک کرد (زمانیکه) تصور میکرد که ما بر او احاطه و قدرت نداریم! ولی او در عمق تاریکی با ناله ما را خواند و گفت «غیر از تو خدایی نیست: منزهی تو، من البته از ستمگران بودم». بنابراین ما به او گوش داده و او را از غم و اندوه رهانیدیم، ما همینطور اهل ایمان و یقین را نجات میدهیم.
و لذا ابوعلی دقاق توکل را «آرامش دل انسانی به وعدههای خداوندی میداند». وی معتقد است که در افراد متوکل آنقدر ایمان به وعدههای خداوند زیاد است که دلشان به وعدههای حضرتش آرام گرفته و اضطرابی به آنها رو نمیآورد (قرضاوی، 1995).
4. داشتن نقش فعال در زندگی
خداوند متعال در دستور به نماز خوف در جنگ، به مؤمنان دستور میدهد که عدهای پشت امام نماز بخوانند، و عدهای دیگر برای مواجهه و رودررویی با دشمن آماده باشند تا دشمن فرصت حمله به ایشان را پیدا نکند. و در این مورد میفرماید:
«وَاِذَاکُنتَ فیهِم فَاَقَمتَ لَهُمُ الصَّلوةَ فَلتَقُم طَآئِفَةٌ مِنهُم مَعَکَ وَلیَاخُذُوآ اَسلِحَتَهُم فَاِذَاسَجَدُوا فَلیَکوُنُوا مِن وَرَآئِکُم وَ لتَاتِ طَآئِفَةٌ اُخری لَم یُصَلوُا فَلیُصَلوُا مَعَکَ وَلیَاخُذُوآ حِذرَهُم وَاَسلِحَتَهُم وَدَّ الذَّینَ کَفَرُوا لَوتَغفُلُونَ عَن اَسلِحَتِکُم وَ اَمتِعَتِکُم فَیَمیلُونَ عَلَیکُم مَیلَةً وَاحِدَةً وَلاَجُنَاحَ عَلَیکُم اِن کاَنَ بِکُم اَذیَ مِن مَطَرٍ اَوکُنتُم مَرضَیَّ اَن تَضَعُواَّ اَسلِحَتَکُم وَ خُذُوا حِذرَکُم اِنَّ الله اَعَدَّ لِلکَافِرینَ عَذَاباً مُهینًا».
« و هرگاه (در سفرهای جهاد) شخص تو (یا فرمانداران از طرف تو) در میان سپاهی باشی و نماز بر آنان به پا داری باید سپاهی باتو مسلح به نماز ایستند و چون سجدة نماز بجای آوردند، این سپاه برای نگهبانی رفته تا اینکه گروهی که نماز نخواندهاند به نماز آیند، البته بالباس جنگ وبا اسلحه، زیرا کافران در آن روز انتظار دارند که شما از اسلحه و اسباب خود غفلت کنید که ناگاه به یک بار بر شما حملهور شوند. چنانکه بارانی و یا بیماریای شما را از گرفتن اسلحه بِرَنج اندازد باکی نیست که اسلحه فروگذارید. ولی البته از دشمن برحذر باشید. (ولیکن بوعده خدا و فتح خود مطمئن باشید.) که خدا بر کافران عذابی سخت و خوارکننده مهیا ساخته است.
در جای دیگری از قرآن میخوانیم که حضرت یعقوب «علیه السلام» زمانیکه فرزندانش را به مصر میفرستد تا به حضور سلطان رسیده از او گندم بخرند چنین وصیت میکند:
«یا بُنیَ لاتَدخُلُوا مِن بابٍ واحدٍ وَادخُلُوا مِن أَبوابٍ مُتَفَرِقَةٍ، و ما أُغنِی عَنکُم من اللهِ مِن شیً، اًنِ الحُکمُ اًِلاَّللَّهِ، عَلَیهِ تَوَکَّلتُ، وَ عَلَیهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُتَوَکٍّلوُن»
«فرزندانم هنگام ورود به دربار پادشاه (مصر) همهتان از یک در وارد نشوید و از درهای مختلف وارد شوید (تا از چشم زخم دشمن و یا از سؤظن او برای ایجاد آشوب در امان باشید). البته این نصحیت من شما را از خداوند بینیاز نمیکند، حکم و دستور از آنِ خداست. بر او توکل مینمایم و افراد متوکل همگی باید به او توکل کنند».
همانطور که ملاحظه میکنید در این آیات اقدامات لازم برای رسیدن به نتیجه مطلوب سفارش شده ولی نتیجه نهایی به خواست خدا واگذار شده است. احادیثی که از پیشوایان اسلام به ما رسیده است نیز بر کوشش فرد تاکید میکنند و مسلمانان را به کوشش و فعالیت و برنامهریزی در حین توکل به خداوند ترغیب مینمایند. معروف است که عربی به حضور مبارک حضرت پیامبر«ص» رسید، حضرت از او پرسیدند که شترت را چه کردی، اعرابی گفت: «به خدا توکل نموده و آن را در بیابان رها نمودم» حضرت فرمودند:أَعقلها وَ توکلَّ: یعنی شترت را ببند و به خدا توکل کن.
نتیجة توکل به خدا
1. آرامش و اطمینان قلبی
در قرآن، چنین جریان را تعریف میکند:
«فَلَما تَرأَ الجَمعانِ قَالَ اَصحابُ موسَی اِنَّالَمُدرَکُونَ قَالَ کلاَّ اًنَّ مَعِیَ رَبیِ سَیَهدیِنِ».
یعنی چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: گرفتار آمدیم. موسی «علیه السلام» گفت هرگز، پروردگار من با من است و مرا راه خواهد نمود.
حضرت رسول «صلی الله علیه واله» که در توکل به خداوند متعال نمونه بود چنان حالتی یافته بود که وقتی ابوبکر در غار دچار ترس شده بود وفکر میکرد که کافران آنان را پیدا خواهند کرد با آرامش به ابوبکر گفت نگران نباش خداوند با ماست. در قرآن کریم این جریان به صورت زیر بیان شده است:
«اِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَد نَصَرَهُ اللهُ اِذاَخرَجَهُ الذَّینَ کَفَروُا ثَاِنیَ اثنَینِ اِذ هُمَا فِی الغَارِ اِذ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنَا فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ اَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَروهَا وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الذَّینَ کَفَروُا السُّفلی وَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیَا وَاللهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»
اگر شما یاریش نکنید، آنگاه که کافران بیرونش کردند، خدا یاریش کرد. یکی از آندو به هنگامی که در غار بودند به رفیقش میگفت: اندوهگین مباش، خدا با ماست، خدا به دلش آرامش بخشید و با لشکرهایی که شما آن را نمیدیدید تأییدش کرد. و کلام کافران را پست گردانید، زیرا کلام خدا بالاست و خدا پیروزمند و حکیم است.
2. قوت و نیرومندی
«مَن سَّرهُ أن یکون اکرم الناس فلیتقالله، و مَن سَرَّهُ أن یکون اقوی الناس فلیتوکل علیالله، وَ مَن سَرَّهُ أن یکون أغنیالناس فلیَکُن بما فی یدالله اوثَق مِنهُ بما فی یده»
کسی که دوست دارد محبوبترین مردم باشد از خدا تقوی پیشه کند، و کسی که میخواهد قویترین مردم باشد به خداوند توکل نماید، و کسی که میخواهد غنیترین باشد بدانچه در پیش خداست مطمئنتر از آن باشد که در نزد خودِ اوست.
خداوند کریم در قرآن از قول حضرت نوح چنین میفرماید:
«... یا قَوم اًِن کانَ کَبُرَ عَلَیکُم مَقَامیِ و تَذکِیری بِآیاتِ اللهِ فَعَلی اللهِ تَوَکَّلتُ فَاَجمِعوُآ اَمرَکُم وَ شُرَکأَ کُم ثُمَّ لایَکُن أَمرُکُم عَلیکُم غُمةً ثُمَّ اقضُواَّ اًِلیَّ وَلاَ تُنظِروُنِ فَاِن تَوَلَّیتُم فَما سَألَتُکُم مِن أَجرٍ، اًِن أجرِیَ اًلاَّ عَلَی اللَّهِ وَ أُمِرتُ أن أکوُنَ مِنَ المُسلِمِینَ»
یعنی ای قوم اگر درنگ کردن من در میان شما و یادآوری آیات خدا بر شما گران میآید، من بر خدا توکل مینمایم، سازو برگ و شریکان خود را جمع آورید چنانکه هیچ چیز از کاری که میکنید بر شما پوشیده نماند و به دشمنی من قدم به پیش نهید و مرا مهلت مدهید، و اگر پشت کردید، من از شما هیچ پاداشی نخواستهام، که پاداش من با خداست و من مأمور شدهام که از تسلیم شدگان باشم.
در سورة هود (آیات 51 - 60) نیز چنین مقاومتی از سوی حضرت هود در هدایت قوم خود چنین مقاومتی را نشان میدهد و مثلِ حضرت نوح «علیه السلام» با جرأت و رشادت با مخالفین خود برخورد میکند تا جایی که میفرماید:
«اًِنیِ أُشهِدُاللهَ وَ اَشهَدُوا اَنیِ بَرِیٌ مِمَّا تُشرِکوُنَ مِن دُونِهِ فَکِیدوُنیِ جَمِیعاً ثُمَّ لاَ تُنظِروُنِ اًِنیِ تَوَکَّلتُ عَلَی اللهِ رَبی وَ رَبکُم، ما مِن دَابَّةٍ اًِلا هُوَ آخِذُ بِنَا صِیَتِها، اًِ نَّ رَبیِ عَلی صِرَاطٍ مُستَقِیمٍ»
یعنی خدا را گواه میگیرم و شما نیز گواه باشید که من از آنچه جز خدای یکتا به شرک میپرستید بیزارم. همگی به حیلهگری بر ضد من برخیزید و مرا مهلت مدهید. من بر خدای یکتا که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم. هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه زمامِ اختیارش در دست اوست. هر آینه پروردگار من بر صراط مستقیم است.
زمانیکه حضرتِ شعیب با قوم خود برخورد میکند در او نیز چنین قوتِ قلب و جرأتی مشاهده میگردد که ناشی از توکل بالای او به خداوندِ متعال است (رجوع کنید به آیات 88 - 89 از سورة اعراف).
3. عزت نفس
یعنی ای پیامبر برخداوند عزیز و مهربان توکل کن.
و در جای دیگری میفرماید: «وَمَن یَتَوَکَّل عَلیَ اللَّهِ فَأنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»
یعنی هر که به خدا توکل کند او را عزیز (پیروزمند) و حکیم خواهد یافت.در تفسیر این آیات بیشتر مفسرین نوشتهاند، چون خداوند عزیز است نمیگذارد که پناهندة او (توکل کننده بدو) دچار ذلت و خواری گردد.
حضرت صادق «علیه السلام» فرمودند: «اًِنَّ الغِنی و العِز یجولانِ، فَاِذا ظَفرَا بموضع التَّوکلِ اوَطنا»
یعنی بینیازی و عزت و سرافرازی در گردش و جابجایی هستند، پس هرکجا که به توکل برخورد کردند، در آنجا وطن بر میگزینند.
از دیگر نتایج توکل، راحتی و آرامش، داشتن رضایت از زندگی و خشنودی و خوشبینی و امیدوار بودن به آینده است که بخاطر رعایت اختصار از شرح و بسط آنها صرف نظر میکنیم.
ریشههایِ روانشناختی توکل به خداوند متعال
کنترل اولیه که بیشتر شبیه کنترل عینی و واقعی است، زمانی بروز میکند که افراد کوشش میکنند مهار و کنترل امور را در دست بگیرند، و کارها را در مسیر اهداف خویش به پیش برند. افرادی که جهتگیری درون سویه نسبت به کنترل دارند و فکر میکنند که میتوانند محیط را در جهت رسیدن به اهدافِ خویش تغییر دهند گفته میشود که در تحت لوای کنترل اولیه عمل مینمایند. افرادی که با کنترل اولیه محیط را در جهت علایق، نیازها، آمال و آرزوهایِ خود تغییر میدهند. کنترل زمانی در نقطة اوج خود قرار میگیرد که افراد عملاً بتوانند تصمیماتی اتخاذ نموده و تصمیمات خویش را به موقع به اجرا بگذارند.
کنترل ثانویه زمانی بظهور میپیوندد که کنترل اولیه امکان بروز نداشته باشد. شخصی با کنترل اولیه سعی میکند که محیط را در جهت نیازها و علایقِ فردی خویش تغییر دهد. در حالی که کنترل ثانویه بدین جهت ظهور میکند که فرد را در جهت انطباق و سازگاری با محیط غیر قابل تغییر آماده سازد. زمانیکه افراد با موقعیتهایی روبرو میشوند که غیر قابل کنترل است سعی میکنند که یک و یا چند تا از رهیافتهایِ کنترل ثانویه را به کار گیرند تا بتوانند تا حد ممکن ادراک کنترل خود را حفظ نمایند. مهمترین انواعِ کنترلهای ثانویه به قرار زیر میباشند.
1. کنترل نیابتی
از این نظر این تئوری به توکل مربوط میشود که افرادِ متوکل زمانیکه احساس کردند که مهار امور و اوضاع از قدرت و سیطرة اینها خارج شده با اعتمادی که به قدرت خداوند دارند و با رابطهای که بین خود و خدا میبینید اطمینان حاصل میکنند که خداوند امور را برای ایشان آسان خواهد کرد و ایشان را در تنگنای سختیها و مشکلات تنها نخواهد گذاشت. این چنین اعتقادی به افراد متوکل نیروی فوقالعاده میدهد و نمیگذارد که آنها احساس تنهایی، ضعف و درماندگی نمایند. با چنین اعتقادی بود که حضرت نوح «علیه السلام» وقتی با انواع تهدیدها و آزارها از طرف قومش مواجه شد بجای احساسِ درماندگی وضعف با قدرت به قوم خویش چنین گفت:
«... یا قَومِ اًِن کَانَ کَبُرَ مُقَامِی وَ تَذکِیِری بِآیَاتِ اللهِ فَعَلَی اللَّهِ تَوَکَّلتُ، فَاَجمِعُوآ أَمرِکُم وَ شُرَکأَ کُم ثُمَّ لاَ یَکُن أَمرُکُم عَلَیکُم غُمَّةً ثُمَّ اَقضُوآ اًِلیَّ وَ لاَتُنظِرُونِ
فَاَن تَوَلیتُم فَمَا سَأَ لتُکُم مِن أَجرٍ، اًِن أَجرِیَ اًِلاَّعَلَی اللهِ، وَ أُمِرتُ أَن أَکوُنَ مِنَ المُسلِمینَ»
یعنی ای قوم اگر درنگ کردن من و اقامتم در میان شما و یادآوری آیاتِ خدا بر شما گران میآید، من برخدا توکل مینمایم، ساز و برگ و شریکانِ خود را جمع آورید چنانکه هیچ چیز از کاری که میکنید بر شما پوشیده نماند، و به دشمنی من قدم به پیش نهید و مرا مهلت ندهید، و اگر پشت کردید، من از شما هیچ پاداشی نخواستهام، که پاداش من با خداست و من مأمور شدهام که از تسلیم شدگان باشم.
این همه قدرت و شهامت و احساس کنترل امور در این شرایطِ سخت و دشوار ناشی از توکل حضرت نوح «علیه السلام» به خداوند متعال میباشد که او را منبع قدرت و منشأ تحولات در زندگی میداند.
بهتر است که برای پی بردن به این جنبة توکل شعارهای توکل کنندگان را مطالعه نمائیم که به چند تا در زیر اشاره میشود.
-1 توکلتُ عَلیَ الحی الذی لایموت (بحارالانوار، 76، ص 249)
-2 توکلتُ علی القادر القاهر العلی الاعلی (بحارالانوار، 98 ص 81)
-3 توکلتُ علی القادر القاهر العلی الصمد (بحارالانوار،98 ص 67)
4 - لاقوةَ الابالله توکلتُ عَلی اللهِ (بحارالانوار، 43 ص 93)
در تمام شعارهای فوق افراد متوکل زمانیکه مرجع توکل و اتکأ خود را نام میبرند، او را با ویژگیهای حَی، قاهر، قادر، عَلی، اعلی یاد میکنند و این خود نمایانگر این است که خود را در طرف نیرویی میبینند که مافوق تمام نیروهای مادی است که به طریق نیابتی در خود نیروی فوقالعاده احساس میکنند. لذا حضرت رسول (صلی الله علیه واله) میفرمایند:
«مَن سَرَّهُ أن یکونَ اقوی الناس فلیتوکل عَلی الله»
یعنی هر که دوست دارد قویترین مردم باشد بایستی به خدا توکل نماید.
2. کنترل تفسیری
افراد زیادی در فرهنگهای مختلف دست به تعبیر و تفسیر اتفاقات ناخوشایند زدهاند و از این طریق از آلام خود کاستهاند. مثلاً شهید ثانی (954 ه' .ق) پس از مرگ فرزند دلبندش «مُسَکَّنة الفَواد عِندَ فقد الأَ حِبَّةِ وَ الاوَلادِ» را مینویسد و دکتر فرانکل (1958) نظریه «معنی - درمانی» را پس از دستگیری و از دست دادن تمامی عزیزانش در اردوگاههای کاری آلمان نازی ارائه میدهد. فرد متوکل چون همه اتفاقات را در رابطه با خواست خدا میداند، معنی نهفته این اتفاقات را درک مینماید و برای هر اتفاقی تعبیر و تفسیری الوهی دارد.
پژوهشگران (راتبام، ویسز، واسنایدر، 1982) معتقدند که افراد سالم هم از کنترل اولیه استفاده میکنند و هم از کنترلهای ثانویه، و بدین وسیله از احساس درماندگی به دورمانده و همیشه امیدواری خود را به آینده حفظ مینمایند.
به نظر میرسد که این تحقیقات به «توکل» ارتباط پیدا میکنند. چون در توکل هم جنبة کنترل نیابتی مطرح است که فرد ناتوان با اتصال به کمک و مشیت خداوندِ متعال احساس قوی بودن میکند و مطمئن میشود که با گرفتن طرف خداوند بر حوادث فائق خواهد آمد و پشتش به پشتیبانی خدا گرم است. از طرفی دیگر بحث توکل به خداوند متعال به کنترل تفسیری ارتباط پیدا میکند. چون فرد متوکل در تعبیر و تفسیر پدیدهها همیشه خداوند دانا و حکیم مشفق و خیرخواه را به همراه دارد و اگر حادثهای ناگوار برایش پیش آید با دید عارفانه به آن نگریسته و آن را خیر تلقی میکند. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«... وَ عَسَی أن تَکرَهُوا شَیئاً و هُوَ خیرٌ لَکُم وَ عَسَی أن تُحِبُّوا شَیئاً و هُوَ شَرٌ لَکُم، و اللهُ یَعلَمُ وَ أنتُم لاتَعلَمُونَ»
یعنی چه بسا ناخوش دارید چیزی را در حالیکه خیر و صلاح شما درآن باشد و چه بسا دوست دارید چیزی را در حالیکه آن امر برای شما شر باشد، و خداوند (خیر وصلاح شما را) میداند، در حالیکه شما نمیدانید.
منابع
1- شهید ثانی (954 ه- . ق) مسکنةالفواد عند فقد الاحبه و الاولاد، تهران، چاپ سنگی.
2- طباطبایی، سید محمد حسین (1393 ه- . ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، لبنان، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
3- فؤاد عبدالباقی، محمد (1364)، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره، دارالکتب المصریه.
4- فیض کاشانی، محسن (1091)، المحجة البیضأ فی تهذیب الاحیأ، تهران، دفتر انتشارات اسلامی.
5 - قرآن مجید با ترجمه و تفسیر فارسی و کشف الایات (1372)، ترجمه مهدی الهی قمشهای، تهران، انتشارات مروی.
6- قرضاوی، یوسف (1995) فیالطریق الی الله: توکل، مصر، قاهره، مکتبة وهبة.
7- مجلسی، محمدباقر (1402)، بحارالانوار: الجامعه الاخبار الائمه الاطهار، لبنان، مؤسسه الوفا.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله